از آن سو کانون مظلمه، کسانی را در خود جمع کرده که هر یک پرونده و نقاط ضعفی دارند برای آنکه بتوانند هر طور که میخواهند آنها را راه ببرند و جز بله قربان از زبانشان نشنوند. در مقابل همان گونه که تاجزاده هوشمندانه بدان اشاره کرد، نخبگان زندانی -که غالباً از وزراء، نمایندگان مجلس، وکلا و اساتید دانشگاه و دانشجویان این مملکت بودهاند -کمترین نقطه ضعف مالی و اخلاقی نداشتهاند. به این دلیل، ساده که اگر کمترین مدرک و برگ برندهای داشتند، در رو کردن آن لحظهای درنگ نمیکردند. به یاد داریم که «اژهای» به جرم دادن چند سکه به مدیران، چه بر سرِ مدیر لایق و توانمندی چون کرباسچی آورد. شاید در این میانه از همه مظلومتر هاشمی باشد که سال هاست که تبلیغات بیحد و حصری علیهاش راه انداختند در حالی که اگر کمترین مدرکی در این رابطه داشتند، مدتها قبل اعلام کرده بودند. در واقع تاکتیکِ «بگم بگم»، شمشیر داموکلسی بوده است که بخشی از حاکمیت برای پنهان کردن فساد و دستهای آلوده خود بلند کرده است و این یادآور همان تاکتیکی است که فلان دزد با فریاد «آی دزد را بگیرید»، برای انحراف توجه از دزدیهای خود به کار گرفته بود و البته نیار به هوش زیادی نیست تا بدانیم که تمام این همه تخریبها علی القاعده باید از سالیان دور با مجوزِ مراکز قدرت طراحی و برنامه ریزی شده باشد. احمدینژاد ۶ سال شعار مبارزه با فساد و دانه درشتها را صرفا برای پیشبردِ اهداف سیاسیش میدهد زیرا که نه تنها در این شش سال یک نفر از آنها را معرفی نکرده، بلکه آنان را زیر بال و پر خود هم گرفته و پست معاونت و وزارتشان داده و با تمام قدرت هم مانع حسابرسیشان شده است. بوی بد این فساد به مشام مجلسیانِ همسوی دولت هم رسیده است ولی گویا مصلحت در لاپوشانی و انکار فسادست. کسانی که با مدراک جعلی و آراء جعلی و به پشتوانه ثروتهای باد آورده بر صدر نشستهاند، چارهای جز بله قربان گفتن به اصحاب قدرت ندارند ولی آنان که حسابشان پاک است، بیباکانه تاوان حق گوییشان را با زندان و شکنجه و توهین میپردازند. به یاد بیاوریم که رژیم شاه نیز در اواخرِ عمر شعار مبارزه با فساد را برای فریبِ مردم علم کرده بود. چه خوش گفت حافظِ شیرین سخن:
۱۱/۰۲/۱۳۸۹
چنان نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند
از آن سو کانون مظلمه، کسانی را در خود جمع کرده که هر یک پرونده و نقاط ضعفی دارند برای آنکه بتوانند هر طور که میخواهند آنها را راه ببرند و جز بله قربان از زبانشان نشنوند. در مقابل همان گونه که تاجزاده هوشمندانه بدان اشاره کرد، نخبگان زندانی -که غالباً از وزراء، نمایندگان مجلس، وکلا و اساتید دانشگاه و دانشجویان این مملکت بودهاند -کمترین نقطه ضعف مالی و اخلاقی نداشتهاند. به این دلیل، ساده که اگر کمترین مدرک و برگ برندهای داشتند، در رو کردن آن لحظهای درنگ نمیکردند. به یاد داریم که «اژهای» به جرم دادن چند سکه به مدیران، چه بر سرِ مدیر لایق و توانمندی چون کرباسچی آورد. شاید در این میانه از همه مظلومتر هاشمی باشد که سال هاست که تبلیغات بیحد و حصری علیهاش راه انداختند در حالی که اگر کمترین مدرکی در این رابطه داشتند، مدتها قبل اعلام کرده بودند. در واقع تاکتیکِ «بگم بگم»، شمشیر داموکلسی بوده است که بخشی از حاکمیت برای پنهان کردن فساد و دستهای آلوده خود بلند کرده است و این یادآور همان تاکتیکی است که فلان دزد با فریاد «آی دزد را بگیرید»، برای انحراف توجه از دزدیهای خود به کار گرفته بود و البته نیار به هوش زیادی نیست تا بدانیم که تمام این همه تخریبها علی القاعده باید از سالیان دور با مجوزِ مراکز قدرت طراحی و برنامه ریزی شده باشد. احمدینژاد ۶ سال شعار مبارزه با فساد و دانه درشتها را صرفا برای پیشبردِ اهداف سیاسیش میدهد زیرا که نه تنها در این شش سال یک نفر از آنها را معرفی نکرده، بلکه آنان را زیر بال و پر خود هم گرفته و پست معاونت و وزارتشان داده و با تمام قدرت هم مانع حسابرسیشان شده است. بوی بد این فساد به مشام مجلسیانِ همسوی دولت هم رسیده است ولی گویا مصلحت در لاپوشانی و انکار فسادست. کسانی که با مدراک جعلی و آراء جعلی و به پشتوانه ثروتهای باد آورده بر صدر نشستهاند، چارهای جز بله قربان گفتن به اصحاب قدرت ندارند ولی آنان که حسابشان پاک است، بیباکانه تاوان حق گوییشان را با زندان و شکنجه و توهین میپردازند. به یاد بیاوریم که رژیم شاه نیز در اواخرِ عمر شعار مبارزه با فساد را برای فریبِ مردم علم کرده بود. چه خوش گفت حافظِ شیرین سخن:
نشريات سبز: «كــلـــمــــــه» شماره ۴۱ ؛ «قلـم سبــز» شماره ۳۲ ؛ «دانشجــو» شماره ۱۴
«كــلـــمــــــه» شماره ۴۱ ؛ «قلـم سبــز» شماره ۳۲ ؛ «دانشجــو» شماره ۱۴
• روزنــامــه «كــلـــمــــــه» شماره ۴۱
• روزنــامــه «قلــم سبـــز» شماره ۳۲
۱۰/۲۹/۱۳۸۹
حذف نرمافزارهای اینترنتی از فهرست تحریمهای آمریکا
به گزارش عصر ایران به نقل از وب سایت روزنامه لوس آنجلس تایمز آمریکا ، نیل مارتین یکی از مدیران شرکت گوگل با اشاره به این موضوع گفت : ” تولیدات ما به مردم کمک می کنند تا عقاید و اطلاعات خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشته و به اطلاعات جدید دست پیدا کنند و از نظر ما دسترسی بیشتر به تولیدات ما به معنای حق انتخاب بیشتر ، آزادی بیشتر و در نهایت قدرت فزون تر مردم در ایران یا در همه جهان است “.
رفع محدودیت های استفاده از امکانات اینترنت برای کاربران ایرانی یکی از سیاست های دولت اوباما است. دولت اوباما در مارس سال گذشته میلادی اعلام کرد که در جهت رفع محدودیت های کاربران ایرانی برای استفاده از امکانات نرم افزاری شرکت های بزرگ اینترنتی آمریکا حرکت خواهد کرد. بدین منظور دولت اوباما صادرات نرم افزارهای اینترنتی شرکت های آمریکایی به ایران را از شمول قانون محدودیت های تحریمی ایران استثنا کرده است .
یک سخنگوی گوگل گفته است که علی رغم رفع محدودیت دانلود نرم افزارهای این شرکت در ایران ، اما هنوز کاربران اینترنت در کشورهایی چون کوبا ، سوریه ، سودان و کره شمالی مجاز به دسترسی به نرم افزارهای این شرکت نیستند.
نشريات سبز: شماره ۴۰ روزنامه «كلـــمـــه» || شماره ۳۰ و ۳۱ روزنامه «قلـــم سبـــز»
چهلمين شماره روزنامه "كلـــمـــه" ؛ شماره ۳۰ و ۳۱ روزنامه "قلـــم سبـــز"
• روزنــامــه «قلــم سبـــز» شماره ۳۱
• روزنــامــه «قلــم سبـــز» شماره ۳۰
دانلود اكروبات ريدر ورژن 10x حجم 35 مگ: Acrobat-Reader-1000Xen.exe
دانلود اكروبات ريدر ورژن 5.5 حجم 8.6 مگ: Acrobat-Reader-505en.exe
مادر محمد داوری: حقوق معلمی پسرم را قطع کردند! من تنها مانده ام و وضعیت سختی داریم
در این ولایت غریب تنها می روم و تنها می آیم تا برای چند دقیقه روی پسرم را ببینم
• ادامه راه سبز(ارس): در حالیکه نزدیک به یکسال و نیم از بازداشت محمد داوری می گذرد وی از حق تماس تلفنی و حق مرخصی محروم بوده است و مادر سالخورده و بیمار وی که ساکن خراسان می باشد به دلیل مشکلات جسمانی و مالی قادر نیست هر هفته به ملاقات فرزندش بیاید.
مادر این معلم دربند در حالیکه هفته گذشته با مشکلات فراوان موفق به ملاقات فرزندش شده است، در این خصوص می گوید: " تلفنشان را قطع کرده اند. راه هم طولانی است و خوب سنم هم که بالاست و توان جسمی ندارم و خیلی برایم سخت است اما خوب چه کنم؟ مگر یک مادر طاقت می آورد فرزندش را نبیند. بالاخره خدا هست و اگر توانم اجازه دهد در این ولایت غریب تنها می روم و تنها می آیم تا برای چند دقیقه روی پسرم را ببینم. حتی اینبار هم که این همه راه را رفتم، محمدم گفت که هوا سرد است دیگر این همه راه را برای دیدن من نیا..."
گفتنی است، محمد داوری جانباز جنگ، عضو سازمان معلمان و سردبیر سایت سحام نیوز که پس از نوشتن نامه کروبی به مجلس خبرگان در مورد شکنجه و تجاوز به زندانیان سیاسی در زندان کهریزک بازداشت و درتاریخ ۲۶ اردیبهشت ماه به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. وی در جریان محاکمه خود اعلام کرده بود: "می خواهند در قضیه تجاوز به زندانیان، کسی را قربانی کنند و بهتر از من کسی را پیدا نکردند."
به همین مناسبت "جرس" با خانم زلیخا بیابانی مادر محمد داوری در خصوص یکسال و نیم تنهایی و خواسته هایش به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:
هفته پیش موفق شدم با پسرم ملاقات حضوری داشته باشم. وضعیت جسمی اش هم خوب نبود. خوب زندان است دیگر، نمی شود انتظار داشت وضعیتشان خوب باشد. پسرم سرما خورده بود و دارو مصرف می کرد.
وضعیت روحی ایشان چطور بود؟
از نظر روحی خیلی خوب بود. حتی هم سلولی های پسرم می گفتند اگر آقای داوری اینجا نباشد ما دلمان می ترکد و می گفتند این پسرتان برای ما در اینجا یک معلم است.
در این مدت پسرتان توانسته اند از حق مرخصی استفاده کنند؟
الان نزدیک به یکسال و نیم است که پسرم در زندان است اما هنوز نتوانسته به مرخصی بیاید. دوباره در این خصوص پیگیری خواهم کردم تا ببینم چه می شود.
با توجه به اینکه شما ساکن خراسان هستید و مسافت خیلی دور است چکار می کنید؟ آیا تماس تلفنی دارید؟
نخیر تلفنشان را قطع کرده اند. راه هم طولانی هست و خوب سنم هم که بالاست و توان جسمی ندارم و خیلی برایم سخت است اما خوب چه کنم؟ مگر یک مادر طاقت می آورد فرزندش را نبیند. بالاخره خدا هست و اگر توانم اجازه دهد در این ولایت غریب تنها می روم و تنها می آیم تا برای چند دقیقه روی پسرم را ببینم. حتی اینبار هم که این همه راه را رفتم محمدم گفت که هوا سرد است دیگر این همه راه را برای دیدن من نیا...
خانم بیابانی از تنهایی هایتان در این مدت یک سال و نیم بگویید؟
خوب تنها هستم و تنهایی می روم و می آیم. دوستهای محمد هم خیلی کمکم می کنند بلیط می گیرند و راهی ام می کنند. اگر دوست های پسرم نبودند که من اصلا سر در نمی آوردم چکار باید کنم. شب تا صبح هم در رختخواب فکر و خیال می کنم و نگران و دلتنگ پسرم هستم. تنهایی است و دلتنگی یک مادر، فقط با خدا حرف می زنم و از او کمک می خواهم تا پسرم برگردد خانه و از تنهایی و نگرانی نجات پیدا کنم.
پسرتان جانباز جنگ هم هستند از آن دورانی که پسرتان در جبهه ها می جنگیدند بگویید؟
محمدم عضو بسیج و در شوراها خیلی فعالیت می کرد. اینقدر هم عاشق کشورش بود که هنوز دبیرستانی بود که جبهه جنگ رفت و با وجود سن کمش می گفت من باید جبهه بروم. آن موقع پدرش زنده بود و شبها بلند می شد و می گفت محمد جان کجایی؟ من هم شروع می کردم به گریه کردن. خیلی دوران سختی بود. بعد هم که دو ماه نامه ای ازجبهه از طرف محمد نیامد همه گفتند شهید شده تا خبر آمد که در بیمارستان بستری است. بعد دوستاش تعریف می کردند که در جبهه در حالیکه شیمیایی شده بود در یک گودال افتاده بود و داشت اشهدش را می خواند که پسرم را به موقع به بیمارستان رساندند. آن موقع رنج بردیم الان هم رنج می بریم، چه کنیم؟
خانم بیابانی با توجه به این که پسرتان معلم و تنها نان آور خانه بودند، شما این دوسال را چطور گذراندید و آیا حقوق معلمی ایشان قطع شده است؟
بله حقوق معلمی اش را قطع کرده اند و وضعیت خوبی نیست.
شما بارها به سازمان های حقوق بشر نامه نوشتید و خواهان رسیدگی به وضعیت پسرتان شدید و گفتید تمام راها به روی شما بسته شده و کسی پاسخگوی این همه ظلمی که به شما و فرزندتان می شود نیست. حال از این تریبون خواسته هایتان را با مسئولین کشور مطرح کنید.
دیگر چه بگویم، همه چیز را از وضعیت خودم، از وضعیت جانبازی پسرم و از وضعیت زندانی بودنش گفتم همه مسئولین هم همه اینها را می دانند. محمد من بی گناه یکسال و نیم در زندان است، یک مادر جز آزادی فرزندش چه می خواهد؟ از خدا می خواهم هر چه زودتر پسرم و همه زندانیان سیاسی آزاد شوند و به آغوش خانواده هایشان برگردند.
با تشکر از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.
زوایای صحبتهای غیررسمی رهبری؛ تشریح دلایل حمایت از احمدی نژاد
می خواستند رهبری را کنار بگذارند• ادامه راه سبز(ارس): رهبر جمهوری اسلامی در جریان سفر آبان ماه خود به شهر قم دو دیدار با اعضای جامعه مدرسین حوزه علميه قم ترتیب داد که متن گفت و گوهای انجام شده در این دیدارها از طریق رسانه های رسمی منتشر نشد. به تازگی اما برخی چهره های وابسته به حکومت بخشی از سخنانی که گفته می شود مربوط به دیدار دوم آقای خامنه ای با اعضای جامعه مدرسین است را منتشر کرده اند. در این سخنان آقای خامنه ای به تشریح دلایلش برای حمایت ویژه از دولت محمود احمدی نژاد پرداخته که در نوع خود حاوی نکات بسیار مهمی است. این سخنرانی نشان می دهد که رهبر جمهوری اسلامی برای تثبیت قدرت مطلقه خود از دولت محمود احمدی نژاد حمایت کرده و او را فردی مطیع و گوش به فرمان می داند که می تواند به بقای قدرت مطلقه کمک کند. سخنرانی تازه منتشرشده همچنین حاوی دو اعتراف بسیار مهم از سوی آقای خامنه ای است که یکی مربوط به ناآگاهی وی در زمینه مسائل اقتصادی و دیگری مربوط به تلاش پنهانی برای زمین گیر کردن دولت اصلاحات است. "جرس" در گزارش زیر با نقل بخش های مهم این سخنرانی نتایجی که سیاست های اقتدارگرایانه رهبر ایران به همراه داشته را مورد بررسی قرار خواهد داد.
از فحوای سخنانی که به نقل از رهبر جمهوری اسلامی منتشر شده این گونه برمی آید که وی در دیدار با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه درصدد پاسخ به انتقادهای آنان درباره عملکرد دولت بوده است. او سخنان خود را با مقایسه دولت احمدی نژاد و دولت اصلاحات آغاز کرده و از این که در دولت احمدی نژاد بر خلاف دولت اصلاحات از حاکمیت دوگانه دفاع نمی شود اظهار خشنودی کرده است. آقای خامنه ای در این بخش از سخنان خود گفته:" يك روزي توي اين كشور تلاش ميشد -هم شعارش داده شد، هم عملا تلاش شد- كه حاكميت دوگانه درست كنند. يعني واقعا براي اين كار بنا كردند سرمايهگذاري كردن.مراد از حاكميت دوگانه هم فقط اين نيست كه دو دستگاه در راس كشور قرار داشته باشند كه هر كدام به نوبه خودشان تصميمگيري كنند؛ اين معنايش اين بود كه منزله رهبري و ولايتفقيه و اين حرفهايي كه ماها داريم و انقلاب از اول داشته، اينها را از جايگاه تعيينكنندگي و فصلالخطاب بودن كنار بيندازند و برايش رقيب درست كنند. آن كساني كه اين را مطرح كردند، اصلا از اول فكرشان اين بود. يك وقت به دولت چشم دوختند، نتوانستند؛ بعد خواستند مجلس را اين جوري كنند؛ بالاخره حاكميت دوگانه را، هم شعار دادند، هم دنبالش راه رفتند. اين حاكميت دوگانه فقط شعار داخل هم نبود كه ما بگوييم كساني در داخل اين شعار را ميدادند؛ نه، همان وقتها آمريكاييها هم اين را گفتند، اروپاييها هم اين را گفتند، توي تبليغاتشان هم آوردند و همين تعبير «حاكميت دوگانه» را بهكار بردند.در دولت نهم و دهم -از وقتي كه آقاي احمدينژاد آمده- بحث حاكميت دوگانه نيست؛ حاكميت يگانه است؛ يعني دولت و رهبري و تشكيلات در امتداد يك خط قرار دارند؛." این بخش از سخنان آقای خامنه ای روشن می سازد که دلیل اصلی نگرانی وی از ایده حاکمیت دوگانه در دولت اصلاحات احساس خطر نسبت به از دست رفتن جایگاه مطلقه رهبری اش بوده است. او برای بدنام کردن ایده حاکمیت دوگانه نیز این ایده را به معنای قرار گرفتن دو دستگاه در در راس کشور تعبیر کرده که هر کدام به نوبه خودشان تصمیم گیری کنند. تعبیر آقای خامنه ای از حاکمیت دوگانه در تضاد کامل با آن چیزی است که اصلاح طلبان از آن دفاع می کردند. تئوریسین های اصلاح طلب معتقد بودند در شرایطی که محافظه کاران حاضر به رقابت برابر برای کسب کرسی های قدرت نیستند حاکمیت دوگانه می تواند به عنوان محملی برای نظارت دو جناح عمده کشور بر عملکرد یکدیگر باشد تا به این ترتیب و به تدریج زمینه برای رقابت های سالم تر سیاسی فراهم شود.
اقتصاد نمی دانم، دخالت نمی کنم!
اقای خامنه ای در سخنرانی برای اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم علیرغم حمایت های ویژه از دولت احمدی نژاد به صراحت اذعان کرده که در زمینه سیاست های اقتصادی از صلاحیت و آگاهی کافی برخوردار نیست و به همین جهت نیز در برنامه های اقتصادی دولت احمدی نژاد دخالت نمی کند. او در این بخش از سخنانش گفته است :" يك زمينههايي هست كه من دخالت نميكنم. در مسايل اقتصادي، بنده اصلا دخالت نميكنم. من خودم را توي اين مسايل صاحبنظر نميدانم. سر قضاياي گوناگون، اختلافنظر هم هست، استدلالهاي گوناگوني هم هست، هميشه از من هم توقع ميرفته كه دخالت كنم. بعضيها سر قضيه قيمت ارز، سر قضيه كم و زياد كردن سود بانكي هميشه از من توقع داشتهاند كه دخالت كنم؛ اما من دخالت نميكردم.نظرات گوناگوني ميآيد؛ يك وقت آدم به يك نظر قطعي ميرسد اما غالبا من به نظر قطعي و جازم نميرسم؛ چون در اين قضيه من صاحب نظر نيستم؛ لذا دخالت نميكنم..." تصریح رهبر ایران به عدم دخالت در برنامه های اقتصادی دولت احمدی نژاد در شرایطی است که محور عمده وعده های این دولت بر بهبود اوضاع اقتصادی متمرکز بوده و در عین حال همه گزارشهای مستقل طی پنج سال گذشته از سقوط شاخص های اقتصادی حکایت دارد. برپایه گزارشها رشد اقتصادی در سال گذشته نزدیک نیم درصد برآورد شده و آمار بالایی بیکاری، کاهش سرمایه گذاری خارجی و ورشکستگی های پیاپی شرکت های تولیدکننده داخلی نیز زنجیره ای از بحران را نشان می دهد که ریشه در سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد دارد.
اعتراف به تضاد گفتار و کردار
یکی از مهم ترین محورهای سخنرانی تازه منتشر شده رهبر جمهوری اسلامی بخشی است که وی در آن به تلاش پنهانی برای اخلال در برنامه های دولت اصلاحات اذعان کرده است. او در این بخش از سخنانش ابتدا گفته " من از همه دولتها حمايت ميكنم. از دولت و قوه مجريه و مسئوليني كه هستند، در همه دورهها من حمايت كردم؛ با اينكه بعضيهاشان از لحاظ جهتگيري، مخالف با جهتگيري ما بودند؛ منتها برخورد كردن و تضعيف كردن مصلحت كشور نبوده است." بخش کلیدی این سخنان اما جایی است که اقای خامنه ای می گوید:" در داخل، از زير، هركار ميتوانستيم ميكرديم؛ اما در حمايت عمومي، من حمايت ميكردم." این اعتراف تاییدی بی چون و چرا بر تحلیل هایی است که مخالفت های انجام شده با دولت اصلاحات را برآمده از خواست و اراده آقای خامنه ای می دانند. سخنان رهبر ایران همچنین نشان می دهد که وی علیرغم ادعاهایش درباره سیاست ورزی اخلاقی چگونه از یک سو به حمایت علنی از دولت اصلاحات پرداخته ولی در مراودات پنهانی هر کاری در توان داشته برای زمینگیر کردن آن دولت انجام داده است.جالب این جاست که وی در همین سخنرانی به ذکر خاطره ای از دوران دولت اصلاحات پرداخته که خود گویای یکی از موارد کارشکنی در امور این دولت است. او با وجودی که در ابتدای سخنرانی اذعان می کند از دانش اقتصادی کافی برخوردار نیست خاطره ای را ذکر می کند که در آن با یکی از برنامه های اقتصادی دولت اصلاحات اعلام مخالفت کرده است. آقای خامنه ای می گوید:" ... يك ذره غفلت ميكرديم، يكهو يك كاري انجام ميگرفت. پيش من آمدند و گفتند ما ميخواهيم از بانك جهاني قرض كنيم. آقاياني كه توي مسايل پولي و اينها اطلاعاتي دارند، ميدانند چقدر اين كار چيز خطر ناكي است. احتياجي هم نداشتيم، اما گفتند ميخواهيم قرض كنيم. من گفتم اين كار را نكنيد. اول رئيسجمهور اين را به من گفت -مال هشت نه سال پيش است- بعد من گفتم اين كار مصلحت نيست، نكنيد. رفتند، ولي بعد ديدم دوسه نفر از كارشناسهاي اقتصادي و مسايل پولي و بانكي دولت آمدند با من صحبت كردند و گفتند آقا ما اين را احتياج داريم؛ ناچاريم اين كار را بكنيم. من ديدم اين اصلا برنامهريزي شده است؛ ميخواهند اين كار را بكنند! جلسه بعد كه رئيسجمهور پيش من آمد، گفتم آقا اگر شما اين كار را كرديد، من با اين كار اعلام مخالفت خواهم كرد. ترسيدند، ديگر نكردند. كارها اينجوري بود اما امروز چنين چيزهايي پيش نميآيد." ادعای خطرناک بودن دریافت وام از بانک جهانی در شرایطی از سوی رهبر ایران مطرح می شود که وی نه از قول خود و نه از سوی کارشناسان پولی و اقتصادی هیچ توضیحی درباره چرایی دلیل خطرناک دانستن این ماجرا ذکر نکرده است. ضمن آن که اگر رهبر ایران آن طور که خود اذعان می کند به عدم دانش در امور اقتصادی واقف است علی القاعده می بایست نظر کارشناسان اقتصادی دولت اصلاحات را می پذیرفت . بنابراین می توان از سخنان آقای خامنه ای در این زمینه نتیجه گرفت که وی همان طور که اعتراف می کند از هیچ تلاشی برای زمین گیر کردن دولت اصلاحات فروگذار نکرده و حتی در حوزه اقتصادی که تخصص و صلاحیتی هم در آن نداشته به مانع تراشی در امور دولت پرداخته است.
مقایسه دو سیاست خارجی
حمایت رهبر جمهوری اسلامی از سیاست خارجی دولت احمدی نژاد نیز با مقایسه ای میان این دولت و دولت اصلاحات انجام شده است. او در این بخش از سخنانش ابتدا به طور تلویحی اذعان می کند که محمود احمدی نژاد در زمینه سیاست های کلی در امور بین الملل از اختیاری برخوردار نیست و اگر اظهارنظری هم می کند در نهایت منجر به نتیجه ای نخواهد شد. آقای خامنه ای در این رابطه می گوید :" الآن رئيسجمهور با هركسي در دنيا ملاقات كند و حرف بزند، من از حرف زدن او نگران نيستم. اطلاع هم ندارم، اما نگران نيستم. ميدانم كه در خلاف جهت انقلاب و سياست كلي نظام مطلبي گفته نخواهد شد، مطلبي پيش نخواهد رفت؛ ولو حالا به لحاظ تعارف دو كلمه هم يك چيزي بگويند، اما كاري پيش نخواهد رفت؛ اين را خاطرم جمع است."
او سپس به نقد سیاست خارجی دولت اصلاحات پرداخته و برنامه های این دولت برای تنش زدایی در روابط با غرب را زیر سوال برده است. آقای خامنه ای در این رابطه به تلاش ایران برای نزدیکی با اروپا از طریق جمهوری آلمان اشاره کرده و مدعی است که مسوولان سیاست خارجی دولت اصلاحات قصد داشته اند انتظارات غرب را برآورده کنند. او در روایت تلاش ایران برای تنش زدایی با غرب گفته :" آن وقت صدراعظم آلمان «كهل» بود. او با رئيسجمهور ما ارتباطات خوبي داشت. تلفني با هم صحبت ميكردند، چه ميكردند؛ من هم همين ارتباطات را تاييد ميكردم. او يك نفر مامور هم گذاشته بود كه به ايران ميآمد و صحبت ميكرد و ميرفت و قرار ميگذاشت. يك شب رئيسجمهور به من كاغذي داد گفت ما اينها را نوشتهايم تا نماينده رئيسجمهور ايران اينها را به اين نمايندهاي كه از آلمان ميآيد بدهد. من بعدا نگاه كردم ديدم نوشته شما انتظارات خود را از جمهوري اسلامي بيان كنيد؛ شما از ما چه انتظاراتي داريد؟! اين خيلي چيز خطرناكي بود. خيلي اوقاتم تلخ شد. من پيغام دادم، گفتم او غلط ميكند از ما انتظارات داشته باشد! او چهكاره است؟ آن وقت دولت آلمان تنها دولت اروپايي بود كه با جمهوري اسلامي يك ارتباطي داشت..." ادعای آقای خامنه ای برای بدنام جلوه دادن سیاست تنش زدایی دولت اصلاحات در شرایطی است که چنین مباحثی در عرف بین الملل امری متداول است و اصولا موفقیت هر مذاکره ای منوط به مشخص بودن مواضع طرفین است.
اقای خامنه ای در همین زمینه از واسطه شدن آلمان در نزدیکی ایران و اتحادیه اروپا نیز به شدت ابراز نارضایتی کرده است. او در این بخش از سخنانش اظهار داشته :" او ( آلمان) گفته بود كه شماها هر كاري با اروپا داريد، به ما بگوييد تا ما اين كارها را برايتان انجام دهيم. اينها هم يك فهرستي نوشته بودند كه ما اين را ميخواهيم، اين را ميخواهيم. من گفتم شما ميخواهيد با بلژيك، با ايتاليا، با اتريش ارتباطات داشته باشيد، به اين چرا ميگوييد؟ ببينيد خطاها، خطاهاي اصولي و اساسي بود. آدم يك ذره غفلت ميكرد، چنين چيزي پيش ميآمد. اين را من به شما عرض بكنم؛ امروز چنين چيزهايي وجود ندارد." انتقاد از واسطه شدن آلمان در رابطه میان ایران و کشورهای اروپایی نیز نشان می دهد که رهبر ایران درک درستی از ماهیت متحول شده روابط بین الملل ندارد و در حالی که کشورهای اروپایی سالهاست از طریق اتحادیه ای واحد مناسبات خود با کشورها را تنظیم می کنند او به سران دولت اصلاحات توصیه کرده به جای مذاکره با آلمان به عنوان واسطه ای از اتحادیه اروپا به طور مجزا با سران کشورهای مدنظر در این قاره گفتگو کنند.
انتقادهایی که آقای خامنه ای در دیدار با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه از سیاست خارجی دولت اصلاحات مطرح کرده صرفا منحصر به سیاست تنش زدایی با غرب نمی شود. وی تلاش دولتمردان اصلاحات برای کمک به استقرار صلح در خاورمیانه را نیز زیر سوال برده و با ذکر خاطره ای گفته :" آن وقت آمدند به ما گفتند ... كه آقا ما ميخواهيم بگوييم اين دو دولت را در فلسطين قبول داريم! دو دولت! ببينيد اين چقدر انحراف است كه كسي اين را ملتفت نشود. ما يك خورده اوقاتتلخي كرديم، چه كرديم؛ بلاخره ظرف دو سه جلسه رد وبدل كردن و گفتوگو كردن و اينها، اين مسايل برداشته شد. امروز اينها نيست. آن روزها آدم توي آن مسايل خاطرجمع نبود، امروز اينجور نيست؛ يك جهت واحدي است، دارند يك حركتي ميكنند." حمایت رهبر جمهوری اسلامی از سیاست خارجی دولت احمدی نژاد در شرایطی است که اجرای این سیاست طی 5 سال گذشته 4 قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد را برای ایران به همراه داشته و علاوه بر آن مجموعه تحریم های مجزای ایالات متحده، اتحادیه اروپا و کشورهایی نظیر ژاپن و کانادا باعث انزوای بی سابقه ایران شده است. این سیاست همچنین نه تنها کمکی به حل مناقشات موجود بر سر برنامه هسته ای نکرده بلکه با فاصله گرفتن کشورهایی نظیر چین و روسیه از ایران بر پیچیدگی های بحران اتمی افزوده شده است. در همین حال سیاست تهاجمی دولت احمدی نژاد در مسائل خاورمیانه نیز بحران های فراوانی را به همراه آورده است. اسناد تازه منتشر شده ویکی لیکس نشان می دهد که رهبران بلند پایه عربی از ایالات متحده درخواست کرده اند که برای متوقف کردن برنامه های هسته جمهوری اسلامی به ایران حمله نظامی کند. در مساله فلسطین نیز دولت فتح که مسوولیت اداره کرانه باختری را به عهده دارد مدتی پیش در واکنش به اظهارات رهبر ایران که در آن از گفت و گوهای صلح میان اسراییل و فلسطینیان انتقاد شده بود با انتشار بیانیه ای این اظهارات را «سوء استفاده بیشرمانه از مبارزات ملت فلسطین و رهبری آن و دخالت آشکار در مسائل داخلی» فلسطین خواند. در بیانیه دولت فتح آمده بود که " اهداف نظام خامنهای- احمدینژاد که ملت دوست و برادر ایران را با تمام تکثرات قومی، دینی و مذهبی اش سرکوب میکند... اهدافی آشکار است که در پی توسعه شکاف میان فلسطینیها و چند دسته کردن ملت عرب و کشاندن آن به جنگهای داخلی به سود خود است."
انتقاد علنی ضرورت ندارد!
بخش پایانی سخنان رهبر جمهوری اسلامی در جمع اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه نیز در نوع خود جالب توجه است. او در این بخش به حاضران توصیه می کند که تا می توانند از انتقاد علنی نسبت به دولت پرهیز کرده و مواردی که به عنوان انتقاد در ذهن دارند به صورت پنهانی و محرمانه به اطلاع برسانند. آقای خامنه ای در این بخش از سخنانش علیرغم این که ابتدا به اعضای جامعه مدرسین می گوید اگر یک اشتباهي ميبينند، ملاحظه رفاقت و دوستي را نكنند از آنها می خواهد :"..مراقب باشند كه يك جهتگيري عامي براي زمين زدن دولتي كه حالا نسبت به شعارهاي انقلاب وفادار است، نسبت به رهبري اظهار اطاعت ميكند و چه و چه، ايجاد نشود، به آن حركت كمك نشود." او می گوید:"عرض ما اين است. يك جوري نصيحت كنيد كه آن كساني كه قصد ريشهكني دارند، نتوانند استفاده كنند. ولي خوب، نصيحت كنيد، پيغام بدهيد، كاغذ بنويسيد؛ اگر يك جايي واقعا ديديد ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومي در مواقع ضرورت ايرادي ندارد، اما بايد مراقبت بشود. اينجور نيست كه حالا انسان هر اعتراضي دارد، مصلحت باشد كه اين را علني و عمومي كند." این اظهارات نیز برملا کننده نگرانی رهبر جمهوری اسلامی از شفافیت سیاسی و نقد آزادانه است و نشان می دهد که وی علی رغم ادعاهای اخلاقی اش از قربانی شدن حقیقت در پای مصلحت های حکومتی ابایی ندارد.
۱۰/۲۷/۱۳۸۹
نشريات سبز: شماره ۳۹ «كلمه» || شماره ۲۹ «قلم سبز» || شماره ۲۰ «اعتمادملي»
سي نهمين شماره "كلمه" ؛ بيست نهمين شماره "قلم سبز" ؛ بيستمين شماره "اعتمادملي"
• روزنــامــه «اعتمادملـي» شماره ۲۰
• روزنــامــه «قلــم سبـــز» شماره ۲۹
جهت مشاهده و چاپ فايلهاي pdf ، نيازمند نصب برنامه اكروبات ريدر در كامپيوتر خود ميباشيد
دانلود اكروبات ريدر ورژن 10x حجم 35 مگ: Acrobat-Reader-1000Xen.exe
دانلود اكروبات ريدر ورژن 5.5 حجم 8.6 مگ: Acrobat-Reader-505en.exe
آقایان مسئول! بیكاری فرزندان شما باعث افتخار نیست كه جار می زنید
• ادامه راه سبز(ارس): پسر اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور تا همین چند وقت پیش بیكار بوده است. برادر حمید بقایی معاون رئیس جمهور بیكار است. سه فرزند محمد رضا باهنر عضو ارشد فراكسیون اصولگرایان مجلس بیكار هستند. تا چند وقت پیش 4 فرزند لیسانسه آقای قرائتی رئیس نهضت سواد آموزی كشور نیز بیكار بودند. شاید باید به این فهرست اسامی فرزندان تعداد دیگری از مسئولین (از جمله شجوني روحاني طرفدار احمدي نژاد كه گفته بود "منبری 20 تومان می گیرم می دهم پسرهای بیکارم!") را اضافه كرد.به گزارش شفاف؛ اینكه فرزند یك مسئول كشور بیكار باشد، عیب نیست و اشكالی به آن وارد نیست. اما به نظر می رسد كه افتخار كردن به بیكاری فرزندان مسئولان و اعلام آنها با صدای بلند محل اشكال است.
برخی مسئولان كشور تا مشكلی از سوی مردم مطرح می شود می گویند ما هم همین مشكل را داریم! مردم می گویند هوای تهران آلوده است یكی می گوید من با این پست و مقامم به همراه خانواده ام در یكی از آلوده ترین نقاط تهران زندگی می كنیم! وقتی كسی می گوید فرزندان من بیكار هستند، مسئولی می گوید فرزندان خود من هم بیكار هستند!
به نظر می رسد برخی مسئولان محترم یك نكته اساسی را اشتباه گرفته اند. زندگی كردن در آلوده ترین نقطه تهران افتخار نیست. بیكاری فرزندان افتخار نیست. بلكه افتخار این است كه مسئولی سرش را بالا بگیرد و با افتخار بگوید من تمام مطالبات شهرداری تهران را داده ام و با كمك مدیریت شهری كاری كرده ایم كه دیگر در تهران هیچ نقطه آلوده ای وجود ندارد. افتخار این است كه مسئولی بگوید به گونه ای برنامه ریزی كرده ایم كه هیچ بیكاری در كشور وجود ندارد و فرزندان من هم شاغل هستند.
ساده زیستی و زندگی كردن به مانند مردم خوب است. اما مشكل مردم صرفا با ساده زیستی مسئولان حل نمی شود. مشكل مردم این نیست كه فلان مقام دولتی در بالای شهر تهران زندگی می كند یا جنوب شهر. خواسته مردم این است كه فاصله شمال و جنوب شهر كاهش پیدا كند و عدالت میان شمال و جنوب برقرار شود. مردم نمی خواهند مسئولان سوار خودروی بی كیفیتی مانند پراید شوند. میخواهند صنعت خودرو سازی را به جایی برسانند كه بهترین كیفیت خودرو را تولید كنند.
مردم نمی خواهند مسئولان شبانه روز نان و پنیر بخورند. می خواهند كاری كنند كه همه شهروندان این مملكت توان خوردن غذاهای مناسب را داشته باشند. مردم نمی خواهند مسئولان كشور لباس خوب نپوشند، می خواهند مسئولان كاری كنند كه همه بتوانند لباس خوب بپوشند.
بنابراین اینكه عده ای می آیند و با افتخار می گویند فرزند فلان مقام بیكار است، اصلا توقع نداشته باشند مردم برای آنها سوت و كف بزنند. مردم وقتی سوت و كف می زنند و مسئولانشان را تشویق می كننند كه درصد بیكاری جوانان كشور را به پایین ترین حد ممكن برسانند.
كروبي: وقتی حرفهای آقای جنتی را می شنوم یاد حرف های شاه می افتم
آقاي جنتي نمایندگان مردم را تهدید به سکوت می کند
• ادامه راه سبز(ارس): مهدي كروبي در مصاحبه با روزنامه اينترنتي "اعتمادملي" به تهمت زني و افترا پراكني نيروهاي جريان حاكم در خصوص ادعاي سابقه 20ساله به اصطلاح فتنه پاسخ داد.
به گزارش سحام نيوز، مهدي كروبي در ابتداي اين مصاحبه در پاسخ به پرسش ” اگر آقايان می دانستند که مقدمات به تعبير آنها فتنه از 20 سال قبل بسترسازی شده چرا در طی این سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پیشرفت آن را نگرفتند؟” گفت: در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژیم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمایه ای همچون آمریکا و اسرائیل بدست آوردند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاریها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم ، بی بصیرت، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هایشان استفاده کنند.مهدي كروبي در ادامه توضيح سير تاريخي اين 20 سال از تغييرات خاص در قانون اساسي نام برد و افزود: در اثناء بازنگری قانون اساسی به اختیارات رهبری اضافه شد و همچنین مسئول اجرایی نیز تغییر کرد و همه چیز در اختیار این دو بزرگوار بود. آیت الله خامنه ای در بسياري بخش ها و آقای هاشمی کابینه نسبتاً جدیدی را تشکیل داد و یک بخشی از نیروها را کنار گذاشت. پس از 8 سال دولت سازندگی به مدیریت آقای هاشمی با توجه به جایگاه خاص ایشان رهبری در انتخابات 76رياست جمهوري، در کنار صندوق رأی فرمود کسی برای من هاشمی نمی شود” . ” سال 76 دولت اصلاحات با تعداد آراء زیاد که آقای خامنه ای آن را حماسه خواندند شکل گرفت.” ” سال 84 دولت آقاي احمدي نژاد مستقر شد و رهبری نیز فرمود كه این دولت از نظر فکری به من نزدیکتر است. اما اينبار جریانی به روی کار آمد که با انحصارطلبی و تنگ نظری و اقتدارگرایی شروع کردند به حذف دیگران تا همه چیز در اختیار خودشان باشد”
آقاي كروبي در پاسخ به پرسش “نوع تغيير و تحولات مدیریتی بعد از رحلت امام” فرمودند: یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده. بيكباره ظرف يكهفته برخي افراد ولايتشان قوي شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود! مهدي كروبي به وضعيت جريان خط امام و فشارهاي وارده بر آن جريان در آن زمان پرداخت و ادامه داد: “شروع کردند به آزار دادن و محدود کردن جریان خط امام، که می خواستند آن را حذف کنند.”
دبيركل حزب اعتماد ملي در خصوص دادن مقامي روحاني و غير زميني به دولت ها عنوان نمود: در زمان دولت سازندگی روزی از رادیو، حين برگزاري نماز جمعه تهران شعار می دادند که مخالفت با هاشمی مخالفت با پیغمبر است. روزی که با رهبری ديدار داشتم با ایشان این موضوع را مطرح کردم. البته ما آن موقع این پیش بینی ها را نمی کردیم كه روزی را می بینیم که دولت مستقر مدیریت کشور و هدفمند کردن یارانه ها و غيره را را به مدیریت مستقیم امام زمان (که از نظر فيزيكي از نظرها غائب هستند تا هم پاسخگو باشند و هم از خودشان دفاع كنند) ارتباط می دهد!
مهدي كروبي در خصوص صحبت هاي اخير جنتي از تريبون نمازجمعه گفت: وقتی من حرف های ایشان را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. آقای جنتی با بیان این صحبت ها ادعای اعلیحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست! حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند! آیا اینچنین با تغییر رژیم فاسد به جمهوری اسلامی می خواستند به مردم خدمت کنند؟ در صورتی که بنیانگذار انقلاب می فرمودند مردم ولی نعمت ما هستند و باید به آنها خدمت کرد حتی در واکنش به رهبر خطاب کردنشان نیز می گفتند بنده خدمتگزار مردم هستم.
در پايان اين مصاحبه مهدي كروبي با نتيجه گيري از بيان مسائل فوق افزود:عملكرد و مديريت 20ساله است كه كار كشور را به اينجا رسانده است. متاسفانه آقايان فكر كردند با امنيتي كردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان كردن دانشجويان و خبرنگاران و بازنشستگي اجباري اساتيد و زنداني نمودن فعالين سياسي مدني و حقوق بشر و وارد كردن نظاميان به انتخابات و فضاي سياسي كشور مي توانند مملكت را اداره كنند. همه اين روش ها و سركوب ها و ايستادن در مقابل راي و نظر مردم و ناديده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد كه در سال88 اين جنبش اعتراضي راه بيافتد و مردم براي مطالبه حقوق خود خون دادند ، به زندان رفتند و هزينه دادند تا نگذارند انقلابي را كه برايش مبارزه كردند، به آساني از مسير خود خارج گردد.اين مديريت شما بود كه اين اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنيتي نمودن فضاي جامعه هستيد. گويا از اين فضا بهره اي خاص ميبريد. مشكل در انحصار طلبيست و در تنگ نظري. جرياني كه با عملكرد بد خود فشار شديدي را به مردم وارد مي كند و بار اين سوء مديريت بر روي دوش مردمي است كه از فشارهاي اقتصادي، بيكاري و تورم در تنگنا هستند. به اميد روزي كه با ديدي مثبت و بدور از انحصار طلبي و صرفا براي مردم و رفاه آنان در راه سياست و حكومت قدم برداريم. با امید خدا و پشتیبانی مردم از این مشکلات نیز عبور خواهیم کرد.
متن كامل اين مصاحبه را در ادامه ميخوانيد:
جناب آقای کروبی همان طور که مستحضرید مدتهاست چهره هایی از روحانیون، ائمه جمعه و اصولگرایان شروع حوادث سال گذشته یا به تعبیر آنها فتنه 88 را از 20 سال قبل می دانند، حال جای بسی سوال است که آنها با بیان این صحبت ها اگر می دانستند که مقدمات آن از 20 سال قبل بسترسازی شده چرا در طی این سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پیشرفت آن را نگرفتند؟
بله سوال بسیار مهمی است و توضیح مفصلی هم لازم دارد ولو اینکه تاریخ 20 ساله نیز بررسی شود. هرچند برای بنده خوشایند نبود که وارد این بحث شوم ولی عملکرد بعضی از آقایان و صحبت های بعضی از ائمه جمعه، روحانیون و برخی از شخصیت های سیاسی و نظامی که مدعی هستند مقدمات حوادث سال گذشته از 20 سال قبل شروع و کارهای فکری و مادی آن دارای برنامه ریزی های دراز مدت بود و نتیجه 20 سال عقده گشایی علیه ارزش های انقلاب اسلامی بود. ما را وادار به بحث می کند.
می بینیم که مرتب می گویند این فتنه از 20 سال پیش شروع شده و دائم به موساد و سیا ارتباط می دهند، در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژیم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمایه ای همچون آمریکا و اسرائیل بدست آوردند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاریها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم ، بی بصیرت،فتنه گر، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هایشان استفاده کنند. لذا توضیح بدهند چه موانعی بوده که آنها نمی توانستند جلوی ایجاد به تعبیر خود فتنه را بگیرند و تنها در صحبت هایشان می گویند از 20 سال قبل شروع شده اما ادله ای برای اثبات صحبت هایشان ندارند که این خطا از کجا نشئت گرفته؟ ازدولت، قوه قضائیه، مجلس و يا زیر مجموعه تشکیلات رهبری!؟ اگر استدلالی دارند بگویند تا برای اذهان ملت نیز روشن شود چرا که برای من و دیگران هم جای سوال است که در مدیریت 20ساله کشور چه غفلتی پيش آمده است؟ در صورتی که نیروهای مسلح، مقامات امنیتی، قضایی، ارشاد و تبلیغات همه در یک سمت و سو حرکت می کردند.
اما بنده با استدلالهایی که دارم می گویم انحصارطلبی، تنگ نظری و حذف مجموعه ای از نیروها و جریان های فکری موثر در 20 سال گذشته منجر به پیامدهایی شد که اولاً مردم در سال 76 با آراء خود حماسه ای را آفریدند تا سرنوشت خود را تغییر دهند ثانیاً مردم در سال 88 متوجه شدند که دیگر حکومت به رأی آنها توجهی نمی کند و چنین انفجاری رخ داد که به خیابانها آمدند و اعتراضاتشان به صورت جنبش عظیم و خودجوشی شکل گرفت. چه بسا طبیعی است که در جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب همواره توطئه و کارشکنی هایی مانند ترور شخصیت ها و بزرگان، انفجار نخست وزیری، قیام مسلحانه گروههای التقاطی و غیر التقاطی، کودتای نافرجام 59، جنگ تحمیلی 8 ساله، فشارها و تحریم های اقتصادی و حوادث دیگر وجود داشت که با خط مشی و مدیریت دوران 10 ساله بنیانگذار انقلاب با موفقیت از آن عبور کردیم ولی تقریباً زندگی مردم عادی بود و یک روز هم تعطیل نشد حتی مجلس.
20 سال پیش از اتفاقات 88 ،یعنی سال 68، امام رحلت کردند و جانشین او توسط خبرگان انتخاب شد . ما در اثناء بازنگری قانون اساسی بودیم و خوشبختانه توسط امام مواردی از بازنگری مشخص شده بود. اما بعداً با تغییری که در قانون اساسی بوجود آمد به اختیارات رهبری اضافه شد و همچنین مسئول اجرایی نیز تغییر کرد و همه چیز در اختیار این دو بزرگوار بود که دارای سوابق رفاقت و همکاری های طولانی نیز بودند. آیت الله خامنه ای در نیروهای مسلح، قوه قضائیه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص، شورای انقلاب فرهنگي و بنیاد مستضعفان همه گونه تغییر و تحولی که صلاح می دانست انجام داد و از آن طرف هم نخست وزیری و ریاست جمهوری ادغام شد و آقای هاشمی کابینه نسبتاً جدیدی را تشکیل داد و یک بخشی از نیروها را کنار گذاشت و وزارتخانه های مهمی مثل اطلاعات، کشور و غيره تغییر کرد، البته شاکله آن بهم نخورد و تلفیقی از نیروها وجود داشت که پس از 8 سال دولت سازندگی به مدیریت آقای هاشمی با توجه به جایگاه خاص ایشان رهبری در انتخابات 76رياست جمهوري، در کنار صندوق رأی فرمود کسی برای من هاشمی نمی شود.(نقل به مضمون)
سال 76 دولت اصلاحات با تعداد آراء زیاد که آقای خامنه ای آن را حماسه خواندند شکل گرفت. آقای خاتمی چهره ي ارزشمندي بود كه توده مردم ایشان را نمی شناختند، ایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد بیشتر با هنرمندان و فرهنگیان و روزنامه نگاران ارتباط داشتند که بعد از پست وزارت، 5 سال نیز رئیس کتابخانه ملی بودند اما مردم آمدند و به ایشان رأی دادند با اینکه رقباي ايشان چهره هاي شناخته شده اي بودند؛لذا برخي دوستان می گفتند كه از اين آراء؛ 8 میلیون رأی برای جريان ما بوده و 12 میلیون برای نه گفتن به عملكرد 8سال گذشته! ما هم در 4 انتخابات پشت سر هم سال 76 و 80 ریاست جمهوری، سال 77 شوراها، سال 78 مجلس ششم پیروز شدیم.
سال 84 این دولت مستقر شد و رهبری نیز فرمود كه این دولت از نظر فکری به من نزدیکتر است. در آن سال با حذف یک پارچه و بي سابقه نیروها مواجه شدیم و کابینه یک دستی را برای خودشان ایجاد کردند، البته ناگفته نماند که انتخاب و حذف نیروها از اختیارات دولت مستقر بود و ما گله ای از این کار نداریم.
اما جریانی به روی کار آمد که با انحصارطلبی و تنگ نظری و اقتدارگرایی شروع کردند به حذف دیگران تا همه چیز در اختیار خودشان باشد، برای عده ای هم محدودیت هایی بوجود آوردند که طبیعی است آنها هم عکس العمل نشان دادند که زمینه برای اعتراض مردم در انتخابات این چنین ظهور کرد. انحصار طلبی و جاه طلبی آنها موجب شد تا عده ای فرصت طلب و ناخالص بر آنها نفوذ و سوار بر کار شوند و از نفوذشان بر علیه دیگران استفاده کنند.
جناب آقای کروبی شما در خلال صحبت هایتان به تغییرات مدیریتی بعد از رحلت امام اشاره داشتید و اینکه شخصیتهایی را حذف کردند و عده ای هم از نفوذشان بر علیه دیگران استفاده می کردند، خواهش می کنم راجع یه این موضوع و اینکه چه اشخاصی را حذف می کردند توضیحات کاملتری برای مردم عزیزمان داشته باشید؟
در ابتدا این نکته را بگویم که اتفاقات و تغییرات مدیریتی پس از رحلت امام نیاز به توضیح مفصلی دارد که انشاءالله در آینده باید به آن پرداخت، من در این فرصت به صورت فشرده و خلاصه 20 سال گذشته را بررسی می کنم.
یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده، عده ای که بر اختيارات ولایت فقیه اشکال می گرفتند، نق می زدند؛فرمان ارشادی و مولوی را مطرح مي كردند. بيكباره ظرف يكهفته ولايتشان قوي شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود لذا متوجه شدیم که این فضای یک هفته قبل برای ولایت فقیهی که بنیانگذار و خالق نظام و رهبر انقلاب بوده دیگر نیست که البته فقط در بعضی موارد موفق شدند که این موضوع نکات بسیار مهمی در بر دارد که نمی خواهم وارد این بحث شوم.
دومین مسئله اینکه شروع کردند به آزار دادن و محدود کردن جریان خط امام، که می خواستند آن را حذف کنند. آقای هاشمی پس از اينكه برای ریاست جمهوری انتخاب شدند برخي از وزرا را كنار گذاشتند و حتی بعضی از آنها که 10 تا 12 روز به پایان کارشان مانده بود در مجلس استیضاح كردند. در واقع می خواستند با استیضاح و عدم راي اعتماد؛ به آنها از نظر حیثیتی آسیب بزنند تا در آینده، قدرت نفوذ در سیاست را نداشته باشند. در آن زمان تنها جایی که تغییر نکرد مجلس بود و حالا می خواستند مجلس را نيز زیر فشار بگذارند. لذا به صورت وحشتناک شروع کردند به فضا سازی بر علیه بعضی از افراد و بتدریج درگیری هایی هم در مجلس شروع شد. و چون بنده هم رئیس مجلس بودم از شرح آن در این فرصت خودداری می کنم که آن نیاز به توضیحات مبسوطی دارد.
یک سال پس از رحلت امام و آن تغییر و تحولات، انتخابات مجلس خبرگان دوم باید انجام می شد که همه چیز بر اساس اصل 108 قانون اساسی با خود خبرگان است و مقدمات انتخابات سال 69 با چند نکته عجیب همراه بود. نکته اول اینکه از ابتدای پیروزی انقلاب همه جلسات مثل تدوین و بازنگري قانون اساسی، قرائت وصیت نامه امام (ره)، انتخاب رهبری و جلسات سالیانه خبرگان در محل مجلس شوراي اسلامي انجام می شد اما این بار که بنده رئیس مجلس بودم این جلسه آنجا تشکیل نشد حتی کارکنان مجلس هم تعجب کردند پس اولین کاری که کردند محل برگزاري جلسه را تغییر دادند لذا باعث تضعیف مجلس شدند. دومین کاری که کردند با شتاب یک طرح دو فوریتی در باب تاييد صلاحيت افراد را تصویب کردند. یعنی قبلاً بر این روال بود كه کسی که می خواست ثبت نام کند باید اساتيد حوزه آن را تائید می کردند.لذا خبرگان جلسه ای تشکیل دادند و تصویب كردند که تاييد صلاحيت افراد را بدهند به دست شورای نگهبان که این دو اشکال مهم داشت؛ اول اینکه اعضاي شورای نگهبان منصوبین خود رهبر هستند و از طرفي اعضاي خبرگان می خواهند رهبر را تعیین و نظارت بر عملكرد وي داشته باشند.
حالا منصوبین رهبر بخواهند اعضاي مجلس خبرگان را تائید کنند بسیار قابل دقت است. آنهم به دست شورای نگهبانی که دقیقاً دو سال قبل از آن با وزارت کشور در رابطه با انتخابات مجلس سوم کشمکش داشت. که حتي امام ناچار شد نماینده ای برای داوری تعیین کند! بعد عملاً دیدیم که شورای نگهبان برای حضور در انتخابات خبرگان امتحان گذاشت، و عده ای را که 8 سال در خبرگان بودند را نیز حذف کردند یعنی به آنها گفتند که باید در ابتدا امتحان بدهند. لذا آنها هم برای امتحان نرفتند مثل مرحوم آیت الله احسان بخش (گیلان) که می گفتند برایم شرم است که پیش شما اعضاي شوراي نگهبان امتحان بدهم و اگر راست می گویید باهم برویم به قم تا امتحان بدهیم! با همين ترفند دو برادر بزرگوار دیگر از شیراز آقایان سیدعلی اصغر و سیدعلی محمد دستغیب هم حذف شدند و همین طور آقای جمی که روحانی محترم و موجه و مبارزی بود که نقش بسیار مهمی در حفظ نیروهای رزمنده در حصر آبادان داشتند. لازم به توضیح است آیت الله العظمی صانعی نقل مي كردند که در آستانه انتخابات مجلس خبرگان 61 خدمت امام بودم که ایشان فرمودند که آقای جمی حتماً باید در انتخابات خبرگان باشد، ایشان آبادان را برای ما نگه داشتند. لذا آقاي صانعي مراتب علمي ايشان را تاييد كردند. و همچنین آیت الله خلخالی از خبرگان 61 را رد صلاحیت کردند. این اتفاق ساده ای نبود کما اینکه برخوردهایی هم شد و حوادثی پیش آمد و سردترین انتخابات را به دنبال داشت.
همچنین در سابق جلسات منظمی از سران سه قوه و نخست وزیر وقت جناب آقای مهندس موسوی و از طرف امام نیز حاج سید احمدآقا به عنوان نماینده حضور داشتند، تشکیل می شد ولی بعد از اینکه بنده رئیس مجلس شدم و نخست وزیری هم با ریاست جمهوری ادغام شد به مدت کوتاهی چند جلسه تشکیل شد ولی سپس تعطیل گرديد که به تعبیر مرحوم حاج احمدآقا “جلسات 2 نفره شد که به ظاهر ما نامحرم بودیم!”
از طرفی هم درگیری هایی در مجلس بود و فضای سنگینی از طرف صدا و سیما بوجود آمد بود. زمانی برای من آن قدر سخت شده بود که در اتمام جلسه به آقای هاشمی گفتم که نزدیک به هشت ماه به پایان مجلس مانده به حدی نمایندگان را زیر فشار می گذارند که من نگرانم روزی بیایم مطالبي را بگویم و بروم! (همان کاری که در مجلس ششم کردم). به انتخابات مجلس چهارم که نزدیک شدیم 41 نفر از یک جریان در مجلس سوم رد صلاحیت شدند عده ای بودند که 12 سال یعنی سه دوره در مجلس حضور داشتند و صلاحیت گرفته بودند مثل آیت الله بیات نائب رئیس مجلس، مرحوم آقای حائری زاده، آقای هادی غفاری و چهره هایی را رد صلاحیت کردند که بعد از آن شدند استاندار مثل آقای عابدی نماینده بهبهان، یا آقای عبدالعلی زاده بعدها به عنوان استاندار و وزیر معرفی شد. این را می خواهم بگویم که به همین سادگی افراد را رد می کردند. بخش دیگر فشار بر مجلس توسط قوه قضائيه بود كه دادگاه ویژه روحانیت به شدت فعال شد و نمایندگانی مثل حجج اسلام و آیات محترم خلخالی، بیات، حسین هاشمیان، هادی خامنه ای،محتشمی پور پشت سر هم احضار می شدند و روزگار سختي برای بنده حقیر که رئیس مجلس بودم می گذشت که خدا می داند در صورتی که بعضی از آنها در خارج از کشور عنوان داشتند كه رئیس کمیسیون يا عضو بین المجالس بوده و ممنوع الخروج شده بودند. حتی زمانی هم حجت الاسلام سید عباس موسویان را که از طرف بنده در بنیاد شهید مدیر مسئول روزنامه خراسان بود بازداشت کردند که عده ای از نمایندگان نامه نوشتند و من پيش رهبری بردم و ایشان دستور آزادیشان را داد. خلاصه چنان عدم صلاحیت و تبلیغات صدا و سیما اثر گذاشت و نیروهایی هم در این زمینه فعال بودند که یک نفر هم از جريان ما رأی نیاورد و حتی چهرۀ نام و نشان داری مثل مرحوم آقای فخرالدین حجازی که سه دوره از تهران رأی گرفته بود و در دوره اول از میان شخصیت های بزرگی همچون مرحوم بازرگان، مرحوم دکتر سحابی، آقایان معین فر ،هاشمی رفسنجانی،گلزاده غفوری، مرحوم آیت،شهید رجایی، شهید باهنر و شخص رهبری که امام جمعه تهران نیز بودند، نفر اول شد. حوادثی هم در شهرستان هایی مثل اسلامشهر، کرمانشاه، مشهد، اراک و قزوین رخ داد و نارضایتی هایی بوجود آمد و عده ای کشته شدند که حتماً آنزمان باید آسیب شناسی می شد.
در زمان دولت سازندگی به دليل اختلاف سليقه هايي كه ميان دولت و مجلس بود، روزی از رادیو، حين برگزاري نماز جمعه تهران شعار می دادند که “مخالفت با هاشمی مخالفت با پیغمبر است” که من از شنیدن این شعار تعجب کردم چرا که به هر حال در مدیریت و مسئولیت اجرایی کشور انتقادهایی وجود دارد و این درست نیست که رئیس قوه مجریه با پیغمبر مقایسه شود و روزی که با رهبری ديدار داشتم با ایشان این موضوع را مطرح کردم و آقای خامنه ای هم تائید کردند که گفتن این شعارها درست نیست؛ البته ما آن موقع این پیش بینی ها را نمی کردیم روزی را بینیم که دولت مستقر، مدیریت کشور و هدفمند کردن یارانه ها و غيره را به مدیریت مستقیم امام زمان (که از نظر فيزيكي از نظرها غائب هستند تا هم پاسخگو باشند و هم از خودشان دفاع كنند) ارتباط می دهد!
در مجلس پنجم کمی اوضاع بهتر شد ولی افرادی مثل عباس دوزدوزانی که سابقه وزارت داشت،آقای رشیدیان از تدوین کنندگان قانون اساسی، آقایان غریبانی و مختاری و … رد صلاحیت شدند اما کارگزاران وارد شدند و رأی آوردند. نفر اول برادر عزیز آقای ناطق نوری و نفر دوم خانم فائزه هاشمی انتخاب شدند و مجدداً در مرحله دوم غوغایی به پا شد که نیروهای سپاه و بسیج وارد شدند، البته من در آن دوره داوطلب نبودم اما مرتب ترویج و تبلیغ به شرکت در انتخابات می کردم و مصاحبه های زیادی با روزنامه سلام که در آن زمان فعال بود داشتم. در انتخابات مجلس پنجم فضا طوری شد که افراد را وزارت اطلاعات می خواست و آنها را تهدید می کرد که کنار بکشند. مثل برخی از کاندیداهای مشهد!
سال 75 بعد از شکل گیری مجلس متوجه شدم دیگر مردم متوجه خيلي قضايا شدند. به این نتیجه رسیدیم که باید در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنیم.
بنابراین من می گویم تنگ نظری، انحصارطلبی، قدرت طلبی، برای رأی مردم ارزش قائل نشدن و آنها را خس و خاشاک نامیدن باعث اعتراضات شد و فتنه ای در کار نبوده است!
و اما آنها بر صیانت از آراء که توسط اصلاح طلبان شکل گرفت تاکید دارند که آنها این کمیته را برای ادعای تقلب در انتخابات تشکیل دادند، نظر حضرتعالی از فعالیت کمیته صیانت از آراء و اظهارات آنها در این زمینه چیست؟
در انتخابات مجلس هفتم نزدیک به 70، 80 نفر حذف شدند از جمله آقایان امینی از ممسنی، کاظمی از ملایر، قوامی از قزوین،مهرپرور از درگز، عابدی از نهبندان، علي حسيني از نهاوند و خیلی از شخصیت های دیگر! بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم که تقلب به صورت آشکار بود و نيز در انتخابات مجلس هشتم كه طوری مهندسی شده بود که چهره هایی مثل آقایان نوروززاده با 20 سال سابقه در مجلس، عباسی فرد باسابقه عضویت در شورای نگهبان، همچنین الویری شهردار تهران و بسياري افراد نام و نشاندار دیگری که حذف شدند! حتي كساني كه در مجلس هفتم تاييد شدند در مجلس هشتم رد صلاحيت شده بودند! در آن شرایط بود که من از برادر عزیزمان آقای امام جمارانی خواستم تا جلسه ای را با حضور اعضاي مجمع روحانيون مبارز و برخي دوستان هم فكر ديگر تشكيل گردد و من در آن جلسه گزارش مبسوطی را به آنها ارائه دادم؛ گفتم اگر این روال ادامه پیدا کند ما دیگر به صورت جدی مجلس نخواهیم داشت. شاید اینجا سوالی به ذهنتان برسد که چرا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردم؟! پس از آن من واقعاً احساس کردم باید در انتخابات شرکت کرد و اگر طیفی از ما انتخاب شد بتوانیم این شرایط را تغییر بدهیم نه اینکه بخواهیم نظام را تغییر بدهیم ما که علاقمند به این انقلاب هستیم و همه عمرمان صرف این انقلاب شده! بنده از بانیان صیانت از آراء بودم و آقای گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی را مسئول این کار کردم. ما آمدیم كميته صیانت از آراء تشکیل دادیم تا از آراء حفاظت کنیم ولی این بار دیدیم که اینقدر مهندسی شده بود که اصلاً رأی اثر ندارد .
ديدگاه شما در مورد موضع گيري اخير آقاي جنتي درمورد اينكه “اصلا نيازي به حضور اين اصلاح طلبان در انتخابات نيست” چيست و آيا با اين موضع گيري ها آنهم از طرف رئيس شوراي نگهبان، ديگر در ايران انتخابات معنايي خواهد داشت؟
بله! در شورای نگهبان به جزء یک نفر، بقیه کاره ای نیستند و در جاهای حساس فقط شخص ایشان تصمیم گیری می کند. ايشان براي قوه قضائيه تعيين تكليف مي كنند و درخواست اعدام بيشتر معترضان به نتایج انتخابات رياست جمهوري را داشته و با دادن مرخصی به زندانیان سیاسی نیز مخالفت می کنند. آقاي جنتي حتي حقوق بخش زيادي از مردم ايران را ناديده مي گيرد و به جاي مردم تصميم مي گيرد و با گستاخي مي گويد: ” اصلا نیازی به حضور اين اصلاح طلبان در انتخابات نیست”، ” مردم به شما رأي نمي دهند”!
آقاي جنتي حتي در امور مجلس نيز دخالت مي كند و به نمایندگان می گوید که از وزرا سوال نکنید تا وقتشان گرفته نشود. مجلسی که حق تحقیق و تفحص و سوال و استيضاح دارد و کارش قانون گذاری و نظارت است. آیا این همان مجلسی است که امام فرمود در رأس امور است و مرکز همه قدرتهاست و همه باید از مصوبات آن تبعیت کنیم ؟! در مجلس هفتم نماینده ای بود که ضمن حفظ چارچوب نظام منتقد دولت بود که ایشان در جلسه ای گفت این را هم که تائید کرده ایم این طور صحبت می کند”! آقاي جنتي فکر می کند فقط تائید او ملاك است و بقیه حق انتخاب ندارند و نمایندگان مردم را تهدید به سکوت می کند. چرا که در آینده سرنوشت تائید آنها به دست اوست!
وقتی من حرف های ایشان را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. مثلاً سال 54 که در کریدور زندان تلوزیون نگاه می کردم و دیدم شاه در رامسر در مورد حزب رستاخیز صحبت می کند که ما این وضع را داریم هر کسی که نمی خواهد به هر جهنم دره یا هر بهشت موعودی که می خواهد برود. من آنجا به این می اندیشیدم که خدایا چطور قدرت، یک انسان را وادار می کند تا با انسان های دیگر این طور صحبت کند؟ حالا می بینیم که آقای جنتی با بیان این صحبت ها ادعای اعليحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد و از تریبون نماز جمعه سخن می گوید. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست! حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند. ایشان از طرف رهبری برای امامت جمعه منصوب شدند یا آقای احمدی نژاد؟ و به جای این که برای دیگران تعیین تکلیف کنند بايد از دولت بپرسد که:
- چرا دیوان عدالت اداری از تخلفات زیاد دولت شکایت می کند؟
- چرا مجلسیان می گویند که مصوبات انجام نمی شود؟
- چرا دولت نسبت به مجمع تشخیص آن طور صحبت می کند که حتی رئیس مجلس و اصولگرایان هم از این صحبت ها انتقاد می کنند؟
- چرا به هشدارهای نمایندگان از عدم ارسال بودجه سالانه که از 15 آذر تا کنون هنوز انجام نشده توجهی نمی کند؟
- چرا گوش به فریاد سرپرست دادسرای زمین خواران از رشد نفوذ حکومتیان و وابستگانشان نمی سپارد؟
آیا اینچنین با تغییر رژیم فاسد به جمهوری اسلامی، می خواستيم به مردم خدمت کنيم؟ در صورتی که بنیانگذار انقلاب می فرمودند “مردم ولی نعمت ما هستند و باید به آنها خدمت کرد” حتی در واکنش به “رهبر” خطاب کردنشان نیز می گفتند “بنده خدمتگزار مردم هستم”.
بنابراين عملكرد و مديريت 20ساله است كه كار كشور را به اينجا رسانده است. متاسفانه آقايان فكر كردند با امنيتي كردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان كردن دانشجويان و خبرنگاران و بازنشستگي اجباري اساتيد و زنداني نمودن فعالين سياسي مدني و حقوق بشر و وارد كردن نظاميان به انتخابات و فضاي سياسي كشور مي توانند مملكت را اداره كنند. همه اين روش ها و سركوب ها و ايستادن در مقابل راي و نظر مردم و ناديده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد كه در سال88 اين جنبش اعتراضي راه بيافتد و مردم براي مطالبه حقوق خود خون دادند ، به زندان رفتند و هزينه دادند تا نگذارند انقلابي را كه برايش مبارزه كردند، به آساني از مسير خود خارج گردد.اين مديريت شما بود كه اين اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنيتي نمودن فضاي جامعه هستيد. گويا از اين فضا بهره اي خاص ميبريد. مشكل در انحصار طلبيست و در تنگ نظري. جرياني كه با عملكرد بد خود فشار شديدي را به مردم وارد مي كند و بار اين سوء مديريت بر روي دوش مردمي است كه از فشارهاي اقتصادي، بيكاري و تورم در تنگنا هستند. به اميد روزي كه با ديدي مثبت و بدور از انحصار طلبي و صرفا براي مردم و رفاه آنان در راه سياست و حكومت قدم برداريم. با امید خدا و پشتیبانی مردم از این مشکلات نیز عبور خواهیم کرد.
با تشکر از وقتي كه در اختيار بنده قرار داديد.
سرحلقه باند فساد اقتصادی فاطمی: مدعیان فساد اقتصادی من، بیمار و دشمن نظاماند!
مدعیان فساد اقتصادی من، بیمار و دشمن نظاماند!!!
• ادامه راه سبز(ارس): محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدینژاد گفت که افرادی میخواهند با اتهامزنی و تخریب نزدیکان و کابینه احمدینژاد مانع از «مبارزه جدی دولت با مفاسد اقتصادی» شوند. اين سركرده مفسدين اقتصادی معروف به خانه فاطمي، برای فرار از قانون از احمدی نژاد مایه گذاشته و گفته است: بدون هیچ سند و مدرکی مستقیم و غیرمستقیم رییس جمهور و معاونش را در رسانهها متهم میکنندآقای رحیمی امروز ۲۶ دی طی یک سخنرانی در محل همایشهای وزارت کشور افرادی را که به وی «اتهام» زده اند را به باد حمله گرفت و گفت: «اقدامات مخرب این افراد نشانه بیماری و دشمنی آنها با نظام است و اینکه خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف دشمنان نظام گام بر می دارند.»
محمدرضا رحیمی که از تابستان سال ۱۳۸۸ معاون اولی محمود احمدی نژاد را برعهده دارد از سوی برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به فساد اقتصادی و «سرحلقه باند فساد اقتصادی فاطمی» متهم شده است.
وی که ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در دولت را بر عهده دارد به طور تلویحی نمایندگان مخالف خود را به فساد اقتصادی متهم کرد و گفت: «در کارگروه این ستاد، «با بسیاری از تخلفات اقتصادی، زمین خواری ها و معوقات بانکی مبارزه شده است که این اقدامات برای بسیاری از متخلفین ناخوشایند بوده و به همین دلیل به تهمت سازی و اتهام زنی علیه معاون اول رییس جمهور اقدام کرده اند.»
رحیمی برخی از افراد به گفته وی، «مفسدان اقتصادی و رانت خوار» را متهم کرد که «از اسفندماه سال گذشته تاکنون اقدام به تخریب دولت و اتهام افکنی کرده اند و با بی شرمی تمام و بدون هیچ سند و مدرکی مستقیم و غیر مستقیم رییس جمهور و معاونش را در رسانه ها متهم می کنند.»
الیاس نادران، نماینده تهران در مجلس، فروردین ماه سال جاری خبر داده بود که محمدرضا رحیمی «رییس حلقه فساد در خیابان فاطمی است که نسبت به جمع آوری منابع از محل منابع فاسد و توزیع آن تصمیم گیری می کرده است و اکنون تقریبا همه اعضای این شبکه فاسد اقتصادی در خیابان فاطمی دستگیر شده اند الا معاون اول فعلی رییس جمهور.»
این اتهام ها با واکنش تند مقام های دولت دهم روبرو شده و محمود احمدینژاد اعلام کرده است که محمدرضا رحیمی از آقای نادران و چند نماینده دیگر به قوه قضاییه شکایت کرده است.
بحث بر سر اتهام های معاون اول محمود احمدی نژاد پس از آن دوباره بالا گرفت که غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل کشور، اواخر آذرماه اعلام کرد که محمدرضا رحیمی در پرونده فساد اقتصادی متهم است و وی باید به اتهام ها پاسخ دهد.