۱/۱۹/۱۳۹۰
نماهنگ «ديو زنجيرباف» تقديم به تمامي آزادگان سبز دربند حاكمان سياه
پیام تسلیت وبلاگنویسان سبز به میرحسین: بر خود می بالیم که در انتخاب خود اشتباه نکرده ایم
رسالت ما جز سرافرازی ایران نیست، می بالیم که در انتخاب خود اشتباه نکرده ایم
• ادامه راه سبز(ارس): جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی با انتشار یک پیام واحد به صورت مشترک در وبلاگهای خود درگذشت پدر میرحسین موسوی را به وی تسلیت گفتند.
نویسندگان این پیام تسلیت در توضیح اقدام مشترک خود نوشته اند: ” منتشر کنندگان این متن شاید به لحاظ سطح تفکر بسیار با هم متفاوت باشند و این تفاوت در متن وبلاگهایشان به صورت آشکار دیده شود اما این نشاندهنده ی تکثر موجود در جنبش سبز است. همچنین یادآور می شویم که جنبش سبز علیرغم اینکه شامل طیف گسترده ای از مردم ایران با تفکرات سیاسی گوناگون می شود اما برخلاف تبلیغات رسانه های حکومتی همگی در یک هدف متحد هستند و آن هم برچیدن دیکتاتوری از داخل مرزهای ایران میباشد. ”
در بخش دیگری از بیانیه نویسندگان این پیام آمده است: ” این متن تنها مختص به وبلاگ ما و دیگر وبلاگ هایی که به طور همزمان این متن را منتشر ساخته اند نمی باشد و هروبلاگنویس عزیزی که تمایل دارد تا خود را در انتشار این متن تسلیت سهیم دارد می تواند این متن را بر روی خروجی وبلاگ خود قرار دهد. ما وبلاگنویسان امکانات چندانی نداشته و نیازمند یاری یکدیگریم. ”
وبلاگ نویسانی که خواستار انتشار این پیام در وبلاگشان هستند می توانند متن زیر را عیناً در وبلاگشان منتشر نمایند:
ما همه از خداییم و به او باز میگردیم، با درود بر مهندس میرحسین موسوی رییس جمهور منتخب ملت ایران در انتخابات سال ۱۳۸۸ که برای احقاق حقوق مردم تسلیم مستبدین نشد و به زیر پرچم خود فروختگان نرفت و اکنون در بند استبداد و دژخیمان به ظاهر ایرانیانی به سر میبرد که هیچگونه ارزشی برای ایرانیان قایل نیستند و همچنین با درود فراوان به خانواده ی موسوی که در راه مبارزه برای آزادی مردم ایران از گزندهای گوناگون بی نصیب نمانده اند. ما وبلاگ نویسان سبز که با امکانات حداقلی خودمان و به درجات گوناگون در پی بیانیه ی شما مبنی بر گسترش آگاهی شروع به فعالیت و خبر رسانی و گهگاهی تحلیل و رایزنی در مورد مسایل خبری پرداخته ایم و همچنین در این راه برخی از ما از گزند نیروهای خود فروخته ی حکومتی هم بی نسیب نبوده ایم، درگذشت پدر گرامیتان مرحوم سید میراسماعیل موسوی را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض مینماییم و از خداوند منان برای آن مرحوم طلب آمرزش و برای شما طول عمر با عزت روز افزون را طلب می کنیم.
میرحسین عزیز!
همه می دانیم که استبداد پایدار نخواهد بود و ما همگی تا روزی که ایران و ایرانی طعم آزادی را بچشد و خود را از بند خود فروختگان و دورویان رها ببیند پشتیبان شما هستیم و بدانید که رسالت ما هیچ چیزی بجز رسیدن به نقطه ی سرافرازی ایران و ایرانی نیست و همینجا اعلام می کنیم که با تمام وجود به کار خود ادامه خواهیم داد و همچنین صمیمانه صبر و استقامت شما را در مقابل سختی های موجود می ستاییم و بر خود می بالیم که در انتخاب خود اشتباه نکرده ایم.
۱/۱۶/۱۳۹۰
«نقد گذشته، راه آینده» به قلم سيد مصطفي تاجزاده
به قلم سيد مصطفي تاجزاده
• ادامه راه سبز(ارس): مصطفی تاج زاده در یکی دیگر از مجموعه مقالاتی که پیش از بازگشت به زندان نوشته، توضیحات بیشتری پیرامون مقاله پیشین خود با عنوان «پدر، مادر، ما باز هم متهمیم!» که سال گذشته منتشر شد، ارائه کرده است.او در بخشی از این مقاله آورده است: “سرکوب ها، بگیر و ببند ها و خشونت بی حد و حصر حزب پادگانی در وقایع پس از انتخابات به رغم تلخی ها و زیان های بعضاً جبران ناپذیر خود، این حسن را داشت که چشمان ما را به روی خطا ها و لکه های تاریک دوران تولد و رشد انقلاب بیشتر از پیش بگشاید، موجب رشد بیسابقه آگاهیهای عمومی شود و لکنت زبان ما و حتی رهبران جنبش را بر طرف کند.”
تاجزاده در بخش دیگری از مقاله خود تصریح کرده است: من معیار را در نقد گذشته تکیه به سخن جاویدی میدانم که از زبان رهبرفقید انقلاب شنیدم: “پدران و مادران ما چه حقی داشتند که برای ما سرنوشت تعیین کنند. هرکس سرنوشت اش با خودش است. مگر پدر و مادرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعد ما وجود پیدا میکنند، آنها تعیین بکنند؟”خوشبختانه نسل جوان این سخن تاریخی را از رجعت طلبان به عصر دیکتاتوری قبل از انقلاب گرفت و به تملک خود درآورد. چاره آن را نیز صندوق انتخابات یافت.
وی بار دیگر با تاکید بر عزم خود مبنی بر پیگیری شکایتش از جنتی و متخلفان و متقلبان انتخاباتی نوشته است: “شاید فردی که شغل اصلی او در دو دهه گذشته تجمیع میلیاردی ثروت بوده است و از قضای روزگار تجمیع آرای ملت در یک انتخابات به عهده او واگذارشود، بتواند به ” انتخابات” ابزاری نگاه کند و پس از انجام وظیفه خود وزارت کشور را ترک کند. اما برای من جدایی از وزارت کشور هرگز به مفهوم پایان مسئولیتم در پاسداری از آرای ملت و تلاش برای برپایی انتخابات آزاد نبوده است.”
متن کامل این مقاله، به نقل از سایت تحول سبز، در پی می آید:
تقدیم به آیت الله منتظری و آیت الله طالقانی
پرچمداران آزادی در عصر جدید
«پدر،مادر، ما باز هم متهمیم!» بازخوانی انتقادی رویکردها و رویههایی بود که در سه دهه گذشته، به نام اسلام و انقلاب و نظام فعلیت یافت ولی در عمل جامعه را از اهداف و آرمان های انقلابی که در آن ایرانیان به خلق راهی نو برای تحقق خواسته های تاریخی خود دست زده بوند، دور و محروم می کرد. این نوشته از یک سو به ظرفیت ها و توانایی های کم نظیری اشاره داشت که در پرتو بیداری،اتحاد و مشارکت مردم برای کشور به وجود آمده بود و از جمله خود را در دوران اصلاحات و نیز در جنبش سبز نشان داد و ازسوی دیگر به قصورها و تقصیرهایی پرداخت که به جای ساختن بنای جامعه آزاد و پیشرفته ایران در جهان جدید، خشت کج می گذاشت و دیوار کج بالا می برد و چنین شد که نسل دیروز در مواقع بسیار در برابر نسل امروز بر صندلی اتهام نشست. تلاش اصلی من مطالعه و درک انتقادی گذشته و به کار بستن آن میراث برای ساختن آینده بود. مطالعه ای که نتیجه آن آشکار شدن تفاوت های دو قرائت دموکراتیک و استبدادی از اسلام وانقلاب و نظام از سویی و ازانسان و جامعه و جهان از سوی دیگر بود.مطالعه ای که آثار حقوقی، سیاسی، فرهنگی، دینی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی آن دو نوع نگاه و روش را در زندگی امروز نشان میدهد.
این نوشته خوشبختانه در سطوح مختلف در داخل و خارج از کشور خوانده شد و در شرایطی که سبزها از کمترین حق و ابزار ارتباط قانونی با مردم محروم اند، مورد بحث و گفت وگو قرار گرفت و با ارزیابی ها و نقدهای گوناگون همراه شد. من به سهم خود از این بذل توجه فراگیر، به ویژه از نقدهای مکتوب جوانان فرهیخته و اصحاب اندیشه و فعالان سیاسی صمیمانه تشکر می کنم و ضمن مطالعه و بهره برداری وآموختن از نوشته هایی که از آنها اطلاع یافتم، چند نکته را به اختصار یادآور می شوم:
۱. در مقاله ” پدر، مادر، ما باز هم متهمیم!” علاوه بر قربانیان انحصارطلبی و خشونت ورزی، نسل جدید مخاطب من بود که نقشی در آن رخدادها نداشت،اما وارث خطاهاو نیز دستاوردهای “نسل انقلاب” است. باوجود این نقد دهه اول انقلاب به هیچ وجه نباید ما را زیر آوار گذشته مدفون کند یا تلاش های اصلاحی و دموکراتیک نسل من را به ویژه در دهه سوم انقلاب نادیده انگارد . مهمتر آنکه مارا از آینده بازندارد. به باور من چیزی که مانع توقف در گذشته می شود، به میدان آمدن و سخن گفتن نسل جوان است. زیرا آنچه امر نقد گذشته را امکان پذیر کرده، فضایی است که جنبش سبز خلق کرده است؛بدون بهمیدانآمدن نسل پرسشگر و تلاشگر جدیدی که فضای عطرآگین در هم جوشی قشرها و نسل های اول ،دوم و سوم را فراهم آورد، آن مقاله نمی توانست نوشته شود. به این اعتبارمن “پیشتاز” نقد گذشته و عذرخواهی از خطاهای نسل انقلاب نبودم؛ پیشتاز اصلی همین نسلی است که با حضور خود در عرصه انتخابات و پس از آن در میادین و خیابان ها، معادلات داخلی و خارجی را به هم زده و افق روشنی را برای آینده ایران ترسیم کرده است.نسلی که یکبار دیگر”باهم بودن”را معنا و جنبش سبز را به صحنه وفاق قشرها و اقوام و نسلها و ادیان مذاهب تبدیل کرده است؛ صحنه وفاقی که هر کاری را آسان و هر تحولی را ممکن می کند. وقتی دیدم نسلی که نقشی در حوادث دهه اول انقلاب نداشت، نسل ما را به احاطه مهر و عطوفت خود در آورده است، احساس شرمندگی کردم؛ شرمندگی در قبال نسلی که ما را پیش از آنکه عذر تقصیر به پیشگاه ملت ببریم بخشوده است (۱).
۲. این نوشته در پی آن بودکه آرمان های نسل انقلاب را به اختصار تشریح کند و مانع قضاوت فله ای نسل جدید درباره تلاش های پدران و مادران خود شود، تا هم از درست ها و هم از نادرست های نسل انقلاب بیاموزند و هم از تلاش های خود با پرداخت کمترین هزینه و بیشترین تضمین بهترین نتیجه را بگیرند. من امروز بیش از هر زمانی همگانی شدن نقد را میان همه نیروهای سیاسی و اصحاب اندیشه ممکن می بینم و فکر میکنم جامعه ما آن قدر بالغ شده است که با همه وجود درک میکند نقد به معنای تخریب و تخطئه نیست، به معنای جدا کردن سره و ناسره و بستن سرچشمه انحرافات با بیل است، تا که سیلهای بنیان کن به راه نیفتد و همه را با هم نبرد. افزون بر آن پس از پیروزی محتوم،هیچ فرد و گروهی نتواند آرمانها و وعده ها را فراموش کند یا خدای ناکرده جامعه را به عقب برگرداند. در این جهت درست ترآن می دانم که ضمن نقد دیگری یا حتی پیش از نقد دیگران، خود را نقد کنیم وبه این ترتیب به شعور عمومی احترام بگذاریم و بپذیریم که در نهایت این آحاد شهرونداناند که از مطالعه و ارزیابی نقدهای گوناگون راه مناسب تر را انتخاب می کنند. من نقد را در شرایط کنونی نه خودزنی، که راه رسیدن به تعادل و عقلانیت میدانم و مطلقنگری و خودمداری را از هر موضع و از سوی هر کس که باشد مخرب عقیده و عمل سیاسی ارزیابی میکنم. تجربه ۳۵ سال فعالیت سیاسی-حرفه ای به من آموخته است کسانی کمتر اشتباه می کنند که بفهمند اشتباه کرده اند و ممکن است اشتباه کنند و مهمترین راه اشتباه نکردن آموختن از اشتباهات خود ودیگران است.
۳ . تجربیات یک قرنه ما به ما هشدار میدهد که در جامعه متکثر و متنوع ایرانی جز” استقرار دموکراسی” و “تامین حقوق همه ایرانیان” راه حلی برای زندگی اجتماعی- سیاسی مسالمت آمیز وجود ندارد.پس چاره ای نداریم که با این معیار گذشته خود را نقد،وضعیت کنونی را تحلیل و برای آینده راه کار ارائه دهیم تا هیچ فرد و گروهی ،با هیچ اسم و عنوانی نتواند درصورت به قدرت رسیدن خود محوری کند و به خودکامگی بپردازد و حقوق و آزادی های مدنی،سیاسی،فرهنگی واجتماعی ایرانیان را ،با همه تنوعات دینی ،مذهبی ،قومی،زبانی،جنسیتی،جغرافیایی آنان نقض کند.گسترش فرهنگ وفضای نقد برترین راه برای جلوگیری از خطا و بهترین تضمین عدم انحراف اشخاص و احزاب سیاسی در آینده است.
۴. «پدر، مادر ،ما باز هم متهمیم!» نوشته ای است که اگر چه به گذشته نگاه می کند و تا فصل ششم به بررسی و نقد عملکرد پیشینیان و کودتای انتخاباتی۸۸ میپردازد اما نیازاصلی جامعه امروز را نگاه منتقدانه به آینده می بیند، چنان که در فصل هفت به آن پرداخته است. این نوشته به دنبال محاکمه گذشتگان نیست واز همه نمی خواهد که تکلیفشان را نسبت به هر مساله ای در گذشته تعیین کنند. این کار نه ضروری است و نه مفید، ممکن هم نیست. به نظر من نباید دوباره به همان خطاهایی برگشت که نسل ما در ایامی آن ها را عین صواب و «تنها راه رهایی» می دید. اصرار بر تعیین تکلیف با شخصیتها یا حوادث تاریخی آن هم به سبک و سیاقی که برخی دوستان تمامیتپسند در این سو یا آن سو می خواهند و می پسندند، حتما با نیت خیر انجام می شود اما نتیجه اش حاکمیت تمامیت خواهی و توتالیتاریسم است که از هر نوعی که باشد (به نام اسلام یا به اسم سکولاریزم) بازگشت به همان اشتباهاتی است که زمینه مشکلات امروز را فراهم کرد. ما باید به فکر ساختن آینده ای باشیم که در آن بیشترین بخشهای جامعه سهیم باشند و کمترین خطاها در آن صورت بگیرد. پس لازم است در پی آن باشیم که افراد، نیروها، گروه های سیاسی و اجتماعی با پس زمینههای متفاوت و حتی مخالف فرهنگی،اقتصادی،قومی،جنسیتی،جغرافیایی و تاریخی و ازراه های مختلف به این نتیجه برسند که دموکراسی راه رهایی است و رعایت حقوق دیگران شرط رسیدن به ایران مستقل ،یکپارچه، آباد،مرفه و آزاد است، که در آن عدالت و اخلاق حرف نخست را میزند و هرشهروند علاوه بر رعایت قانون، آنچه بر خود نمی پسندد، برای دیگری نیز روا نمیشمارد. به علاوه جنبش سبز،جنبش “تعیین تکلیف” نیست.جنبش “تعیین حق” است. بر این اساس ضرورت ندارد که شخصیت ها و اندیشمندان موثر در مقاطع مختلف را رودرروی هم قرار دهیم حتی اگر خود آنان درمقطعی یا درموضعی در برابر هم قرار گرفته باشند. از یاد نبریم که ما در امروز زندگی می کنیم نه در دیروز. به علاوه پا به دهه چهارم انقلاب نهاده ایم و در دوره جهانی شدن،عصر ارتباطات وحاکمیت گفتمان دموکراسی به سر می بریم، پس می توانیم و باید با گفتمانی جدید و روزآمد مقابله جویی ها یا مقابل سازی های گذشته را پشت سر بگذاریم (۲). ما امروز می توانیم «امام خمینی» و «دکتر مصدق» رادر راه ساختن ایرانی آزاد و مستقل و پیشرفته در کنار هم ببینم. ما می توانیم امروز از «استادمطهری» و «دکترشریعتی» با همه تفاوت ها و حتی اختلاف هایشان در راه ارائه اسلام به دور از تحجر و استبداد و خرافات بهترین و بیشترین بهره ها را ببریم. ما امروز می توانیم تصویرآرمان و خواست مهندس «بازرگان» و «دکتر بهشتی»را در قاب واحدی ببنیم که در آن اسلامیت با جمهوریت و دین با دموکراسی ناسازگار نیست. همچنان که می توانیم “گاندی”، “چه گوارا” و “مارتین لوترکینگ” را به رغم روش های گوناگون مبارزه با ظلم واستبداد و استعمار دوست داشته باشیم. امروز همه قله های شعر وادب، فلسفه و عرفان، موسیقی و سینما و… را با همه اختلافاتشان می توان و باید از آن همه ایرانیان دانست و به آن ها مفتخر بود. بزرگی هر کس و هر اندیشه ای جا را درقلب ما بر دیگری تنگ نمی کند. آسمان با ستاره های متعدد و متفاوتش زیباست. من همه این بزرگان را دوست می دارم و به همه آنان حرمت می گذارم اگرچه هیچ کدام را معصوم نمی دانم و ارزیابی انتقادی عملکردشان را نه تنها جایز، بلکه لازم می بینم چرا که نقد همدلانه اما همه جانبه اندیشه و عملکرد بزرگان به ویژه از سوی دوستدارانشان، بهداشتی ترین و مفیدترین شیوه بزرگداشت آنان و زنده نگه داشتن یاد و نام و آرمانشان است. چنین اقدامی راه بر روش ناصواب کسانی می بندد که «نقد» را با “انتقام” وکینه توزی یکی می بینند و پذیرش خطا را همچون بازجوها مساوی ”اعتراف کردن” و “تواب شدن” آنان از یک سو و ” حقانیت ” بینش ،منش و روش خود از سوی دیگر تلقی می کنند. چنین اشخاصی نقش دادستان، بازجو، بازپرس، قاضی و هیأت منصفه را یک تنه خود ایفا و حکم نهایی دادگاه را که عین اتهام اولیه است، بدون شنیدن دفاعیهها پیشاپیش صادر میکنند! ماهیت روش این گروه با بازجوهای اوین یکی است.
۵. من معیار را در نقد گذشته تکیه به سخن جاویدی میدانم که از زبان رهبرفقید انقلاب شنیدم:“پدران و مادران ما چه حقی داشتند که برای ما سرنوشت تعیین کنند. هرکس سرنوشت اش با خودش است. مگر پدر و مادرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعد ما وجود پیدا میکنند، آنها تعیین بکنند؟”(۲). خوشبختانه نسل جوان این سخن تاریخی را از رجعت طلبان به عصر دیکتاتوری قبل از انقلاب گرفت و به تملک خود درآورد. چاره آن را نیز صندوق انتخابات یافت. اما هنگامی که مطالبهی “رأی من کو؟” با توهین و تحقیر و کهریزک و گلوله مواجه شد، نسل من باید این پرسش راعمیق تر از همیشه مطرح کند که ما درکجا دچار اشتباه استراتژیک شدیم؟ وقتی رهبر فقید انقلاب این سؤال را درباره نسل پیش از خود مطرح کرد، ” کنار رفتن” قشرهای گوناگون را از فرایند مشروطیت خطای اصلی آنان خواند. در واقع او با آشنایی با معضلات هر نهضت، حل مشکلات را کناره روی از مشروطیت نمی دانست، بلکه مشارکت مستمر و گسترده و در واقع “مشروطیت بیشتر” و”مشارکت بیشتر” را پیشنهاد میکرد. ما نمی توانیم همان ایراد را به نسل جدید وارد کنیم، زیرا آنها با تمام وجود و با بهره گیری از تمام ظرفیت های خود در فرایند انتخابات ، قبل و بعد از ۲۲خرداد ماه ۸۸مشارکت کردند اگرچه با کمال تاسف سهم آنها از اعتراضشان به تخلفها و تقلبها سرکوب بود و زندان. اما نسل انقلاب در تحقق “گفتمان حق تعیین سرنوشت هر نسل به دست آن نسل ” چه خطایی کرد که امروز با حاکمیت انسدادطلبان یکهسالار مواجه شدهایم؟ (۳)
۶. فضای آلوده ای که هسته مافیایی-کودتایی بر انتخابات وحوادث پس از آن حاکم کرد، حتی سخن گفتن از “اکثریت” و “اقلیت” را نیز بی معنا کرده است. اکثریت و اقلیت یا برنده و بازنده در جایی معنا دارد که قواعد بازی رعایت شود. اگر برای اقتدارگراها نفس انتخابات (مستقل از اکثریت و اقلیت) مهم بود و اگر به اکثریت بودن جناح خود واقعاً باور داشتند، می توانستند در فضای آزاد انتخاباتی موقعیت خود را تثبیت کنند و رقیب خود را در وضعیت اقلیت قرار دهند. یعنی با پذیرش حقوق شهروندی کسانی که آنان را اقلیت معرفی می کردند ،ازجمله در رسیدگی به شکایاتشان جایگاه اکثریت را برای خود وسربلندی را برای کشور به دست آورند و به این ترتیب به جهانیان نشان بدهند که در ایران دموکراسی حاکم است و رأی مردم اصالت دارد. اما جناح اقتدارگرا عکس آن عمل کرد.چرا که اقلیت بودن یک جماعت با بهرهوری از حقوق شهروندی معنا می یابد و نه با ” خس و خاشاک” نامیده شدن. در واقع کرسی ریاست جمهوری یا جام بازی، نهایتاً به یک طرف رقابت تعلق می گیرد در عین حال شکایت و اعتراض به نتیجه بازی نیز یک قاعده پذیرفته شده است که باید با مواجهه دموکراتیک و قانونی به آن پاسخ داد. اگر کسی قبل از اتمام این فرایند به طور یک طرفه “پایان بازی” را اعلام کند یا نتیجه بازی را غیر قابل تردید و تغییر بخواند، عدم اعتقاد خود را به اصل رقابت لو می دهد. چنین اقدامی همچون “خس و خاشاک” خواندن رقیب به معنای بر هم زدن نفس انتخابات است و سیاستورزی قانونی را منتفی میکند.
۷. بعضی چهره ها که باید بیش از من و دوستانم در قبال خطاهای دهه نخست انقلاب و فرصتسوزیهای عصر اصلاحات به نسل جدید پاسخ بدهند، متأسفانه خود را در موضع بازجوها قرار داده وما را درباره همه امور ،حتی درباره حماسه های بزرگ دهه اول و نیز تلاشهای اصلاحیمان در دهه سوم انقلاب مورد انتقاد و بعضاً انتقام قرار می دهند. به نسل جوان عرض می کنم تسلط اندیشه مارکسیسم تمامیت خواه روسی و چینی به طور کلی گفتمان “غیر دموکراتیک” و”خشونت پرست” بسیاری از گروههای ”انقلابی” در هنگام پیروزی انقلاب، اساساً جایگاه چندانی برای آزادی های مدنی و سیاسی و به خصوص انتخابات آزاد باقی نمیگذاشت.این گروهها”رسالت” و “وظیفه تاریخی” خود را تغییر جامعه و جهان می دیدند و کاری نداشتند که چنین رسالتی از سوی شهروندان و صندوق انتخابات به آنان واگذار میشود یا نه.نوع گروههای اپوزیسیون آن دوره، مستقل از رای مردم خود را”قادر مطلق، دانای کامل، عادل مقدس و همراه با یک نقش تاریخی در جهت رهایی کارگران یا مستضعفان” میدانستند و لازم میدیدند ایرانیان صرف نظر از اراده، عواطف و خواست اعلام شده و بر زبان آمده خودرهبری آنها رابپذیرند. در غیر این صورت مردم را تحت القاءات امپریالیست ها یا ایادی آنها میخواندند. همان روشی که فرقه مصباحیه در حال حاضر دنبال میکند. در واقع برای گروه هایی که “اسلحه” اصالت داشت نه “اصلاحات”و “استالینیسم”مکتب راهنمای عملشان، مسئله این نبود که مردم در تظاهرات ضد ستمشاهی چه مطالباتی بر زبان آوردند یا در انتخابات به چه نظامی رأی دادند، بلکه مسئله این بود که “ماهیت مستضعفان یا پرولتاریا» چیست و بر پایه آن “چیستی”چه باید انجام داد و چگونه باید رهبری حزب “پیشتاز” و “پیشاهنگ” را به مردم قبولاند.این درحالی بود که جمهوری اسلامی مورد مخالفت آنان با همه پرسی رسمیت یافت و بر انتخابات تأکید میکرد.(۴)
۸. دیدگاه قیم مآبانهای که در دهه نخست انقلاب متعلق به گروه هایی بود که در برابر جمهوری اسلامی ایران متکی به رأی مردم ایستادند، متاسفانه درحال حاضر به تسخیر آقایان جنتی و مصباح درآمده است. برای هر دو جریان مهم نیست که مردم چه می خواهند و مایلند به چه کسی رای دهند. آنان به حاکمیت باورهای خویش و درواقع به حاکمیت خویش به هرقیمت معتقدند، مردم بخواهندیانخواهند. خداوند یا تاریخ چنین اراده کرده است. به این اعتبار یکه سالاری نه فقط خطاهای ما در دهه اول انقلاب را در ابعاد وسیعتر تکرار می کند بلکه همزمان خطاهای شاهپرستان، مجاهدین خلق و مارکسیستهای استالینیست را مرتکب میشود. به عنوان مثال به متن کیفرخواست دادگاههای نمایشی سال۸۸ بنگرید؛ چند درصد استدلال های بکار رفته در آن “حقوقی”و “اسلامی” است و چند درصد”سیاسی ” است و به ادبیات و تقسیم بندی اردوگاهی سالهای نخست انقلاب توسط گروه های خشونت پرست شباهت دارد و ملهم از مارکسیسم تمامیتخواه و ضدآزادی روسی است؟” مجاهدین خلق” و” استالینیست ها” که زمانی مبلغ و مروج این قبیل دشمنشناسیها بودند، اگر نیک بنگرند، گفتمان و ادبیات خود را در کیفرخواست دادستانی تهران علیه ما خواهند دید. ادبیات کمونیستی کیفرخواست، حقوقی،اسلامی و شیعی نیست و با گفتمان “نوفل لوشاتو” نسبتی ندارد. به همین دلیل شوقی برنمی انگیزد(۵). امیدوارم “پدر،مادر،مابازهم متهمیم!” در پیامد منطقی خود، نقادی صمیمانه و صادقانه گروهها و چهره هایی را برانگیزد که زمانی خود آموزگاران این قبیل دشمن شناسی و در حقیقت پیشتازان یا نظریهپردازان خشونت ورزی بودند(۶).
۹. تأکید بر دستاوردهای انقلاب هرگز به معنای انکار خطاهای بزرگی نیست که به نام دفاع از انقلاب یا حفظ نظام صورت گرفته است ،یا میگیرد. منظورم یادآوری این مسئله است که انقلاب اسلامی ملت ما را متحول و زنده و برسرنوشت خود حاکم کرد، اما این موجود زنده و حاکم بر سرنوشت خود و پر از آزمون و خطا، با ملت مرده عهد قاجارو عصر پهلوی (به استثنای دومقطع نهضت مشروطه و ملی شدن نفت) قابل مقایسه نیست. همین مردم در جریان جنبش سبز نه تنها زندگی از سرگرفتند و اکنون میکوشند برسرنوشت خود حاکم شوند، بلکه نشان داده اند که آماده پذیرش بخشایش طلبی و عبور انتقادی و سازنده از اشتباهات همه طرف های منازعه هستند. ازطرف دیگرسرکوب ها، بگیر و ببند ها و خشونت بی حد و حصر حزب پادگانی در وقایع پس از انتخابات به رغم تلخی ها و زیان های بعضاً جبران ناپذیر خود، این حسن را داشت که فهم ما را از دستاوردهای انقلاب عمیق تر کند، چشمان ما را به روی خطا ها و لکه های تاریک دوران تولد و رشد انقلاب بیشتر از پیش بگشاید،موجب رشد بیسابقه آگاهیهای عمومی شود و لکنت زبان ما و حتی رهبران جنبش را بر طرف کند.به علاوه در جریان عبور از قانون اساسی و نقض حقوق تصریح شده ملت در آن سند، زبان اقتدارگراها الکن شده است. مهم تر آنکه در همه لحظات محاکمه متهمان انتخاباتی و در همه لحظات سرکوب و خشونت ورزی حزب پادگانی فرصتی نیکو و مبارک برای تبار شناسی خشونت گری و بحث عمومی درباره حقوق شهروندی به وجود آمده است. به همین دلیل یکی از محصولات جنبش سبز را آن میدانم که بین بلوغ و رشد خط امامیهای اصلاحطلب و سبز اندیشی که از خطاهای دوران جوانی خود درسها گرفته و تجربه های گرانسنگی ارمغان ملت کردهاند با عقب ماندگی غیر قابل توجیه اقتدارگراهایی که در این مرحله از بیداری ورشد آگاهی های ملی، به تکرار وتکثیر و تعمیم خطاهای نسل انقلاب با گرایشهای گوناگونش پرداخته اند، شکاف عظیمی به نمایش گذاشته شده است؛ صف کسانی که صادقانه با ملت خویش سخن می گویند و خود انتقادی را نشانه ضعف خویش نمی دانند با پیروان گفتمان طالبانی-پادگانی که استثناها و خطا های عصر بی تجربگی ملی و عصر گفتمان انقلابی غیردموکراتیک را آن هم در دورهای که ایران در حال جنگ بود و از تروریسم رنج می برد، به قاعده و مکتب راهنمای عمل خشونت گرای خود در دوران صلح و در عصر ارتباطات،جهانی شدن و گفتمان دموکراسی تبدیل کردهاند، بیش از پیش شفاف شده و در معرض دیدگان ملت و جهانیان قرار گرفته است؛ تفاوت میان مسجد وکانونی که استاد مطهری می خواست میکرفون و تریبون در اختیار مخالفان و ملحدان قرار دهد و با آنان در همان محل به بحث بنشیند و خاطره آزادیهای صدر اسلام را زنده کند، با مسجد پادگانی که زیر زمین آن به محل ضرب وشتم و اهانت به منتقدان و معترضان اختصاص می یابد، هرگز به این روشنی به نمایش عمومی در نیامده بود؛ خط شهیدان بروجردی، باکری، خرازی، همت و دیگر حماسه آفرینان دفاع مقدس که “بسیج” را “مدرسه عشق” می دانستند، از خط کسانی که جامه بسیجی به عاریت به تن کرده و مقابل انبوه معترضان ایرانی ایستادهاند، تفکیک شد؛ همان ها که بسیج را “مکتب خشونت ورزی” می خواهند. سرانجام توجه اکثریت ملت معطوف کوشش عظیمی شد که به منظور برآمیختن مرزهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی با نظام های ستمشاهی، طالبانی، فاشیستی، نازیستی و حتی استالینیستی به عمل آمده و میآید. به این ترتیب تلاش گسترده ای که در جهت بی خاصیت سازی نهادهای دموکراتیک و انتخاباتی و اعتبار سوزی ملی صورت گرفته و میگیرد، افشا و تا حدود زیادی خنثی شد.
۱۰. آن چه درباره احیای مناسبات ارتجاعی شاهنشاهی در جامعه سبز ایران می گویم، نباید ما را از ظرفیت و توانمندی های ویژه چنین شرایطی غافل کند. امروزه اکثریت کارگزاران و عاملان اجتماعی نظیر کارگران، کشاورزان، معلمان، دانشگاهیان، هنرمندان، فرهنگیان، جامعه شناسان، مددکاران اجتماعی، اقتصاددانان، کارآفرینان، ورزشکاران، دانشگاهیان، کاربران کامپیوتر و اینترنت، حوزویان و به ویژه طلاب جوان ، پزشکان، پیشهوران و خلاصه همه زنان و مردانی که در رشته ای حامل هنر، دانش و فن هستند، در جریان تنش های هر روزه کار تخصصی خود و در مواجهه با مشکلات بلافصل محیط کار و محیط زیست خود اندیشه و نقشی سیاسی می یابند. به علاوه نارضایتی گسترده اجتماعی ناشی از انسداد سیاسی، صرفاً گونه ای ناخرسندی عام و سیاسی باقی نمیماند بلکه تخصصی و علمی نیز میشود. به این ترتیب یک هنرمند در پیوند مستقیم با حرفه خود و برای حفاظت از استقلال شخصیت و اثر هنری خود و نیز در جریان دفاع از استقلال حوزه هنر و مقاومت در مقابل فرمایشی شدن و پذیرفتن سفارش های آمرانه حکومتی برای تولید آثار هنری، خود را در موقعیتی سیاسی می یابد و به انحاء گوناگون به مقاومت میپردازد و خالق آثار منحصر به فرد میشود. همچنان که امر سیاسی در دوران کنونی از دل خانه و کاشانه و روابط خانوادگی می جوشد چرا که نگرانی از آینده فرزندان و جوانانی که به دلیل تحقیر روزانه و تحمیل های روز افزون و سلب حق تعیین مقدرات خود از یک طرف و ناکارآمدی حکومتی و بیکاری و تورم در نتیجه طرد و به حاشیه رانده شدن از طرف دیگر، در معرض انواع بزه های اجتماعی و بیماری های روحی و افسردگی ها قرار گرفته اند، والدین و حتی نسل جوان را سیاسی می کند و به دموکراسی و به انتخابات آزاد و منصفانه با مقدمات و لوازم آن مانند آزادی بیان،حزب،تجمع و… برای تعیین سرنوشت و پیشرفت همه جانبه کشور گره میزند.
۱۱. “پدر،مادر، ما باز هم متهمیم!”تنها یک آغاز است که بستر و انگیزه نوشته شدن آن را نسل جوان ،یعنی دختران و پسرانی فراهم کرده اند که در خلق جنبش سبز نقش اول را داشتهاند و امیددارم با یاری خداوند و با جدیت و استقامت و هوشیاری و با استفاده از تجارب پدران و مادران خود ،ایران را سبز سبز کنند.
پانوشتها:
۱. بخشایش طلبی از قربانیان تمامیت خواهی و پرستش قهر و ازنسل جدید در عین اینکه یک فرایند مستقل است، با انتخابات نیز ارتباط تنگاتنگی دارد. من نه فقط به عنوان یک فعال سیاسی و نه به عنوان کسی که پیشینه خط امامی و اصلاحطلب را با خود حمل می کند، و اکنون خود را سبز می داند بلکه به عنوان کسی که انتخابات آزاد همواره دغدغه او بوده است و در یکی از آزادترین انتخابات ایران، افتخار صندوق بانی این ملت را داشتم، وظیفه و مسئولیت ویژه ای برای “تحقق انتخابات آزاد” احساس می کنم. شاید فردی که شغل اصلی او در دو دهه گذشته تجمیع میلیاردی ثروت بوده است و از قضای روزگار تجمیع آرای ملت در یک انتخابات به عهده او واگذارشود، بتواند به ” انتخابات” ابزاری نگاه کند و پس از انجام وظیفه خود وزارت کشور را ترک کند. اما برای من جدایی از وزارت کشور هرگز به مفهوم پایان مسئولیتم در پاسداری از آرای ملت و تلاش برای برپایی انتخابات آزاد نبوده است.به همین دلیل شکایتم علیه آقای جنتی را پیگیری و با عنایت الهی و پشتیبانی ملت شریف آن را تا آخر عمر و تا کسب نتیجه نهایی که محکومیت متخلفان و متقلبان و برپایی انتخابات آزاد است، دنبال خواهم کرد. انتخابات در ایران باید آزاد شود و به یاری خداوند آزاد خواهد شد. به آن دین دارم.
۲. صحیفه نور، جلد۶، ص ۱۲٫
۳. شاید نسل جدید بتواند این اتهام را متوجه نسل انقلاب کنند که چرا در مقاطعی کنار کشیدیم ودلسردی و کناره گیری فرصت مناسبی برای یکه تازی استبدادطلبان فراهم کرد.به نظر من انتقاد فوق به ما وارد است.برای مثال عدم شرکت قشرهای وسیعی از مردم در انتخابات دور دوم شوراهای اسلامی شهر و روستادر سال ۸۱ ضربه سنگینی به اصلاحات وارد کرد و به اقتدارگراها روحیه داد.
۴. ازنظرمن،منطق ورفتارکسانی که آن روز در مقابل انتخاب و رأی مردم ایستادند تفاوتی با اندیشه و عملکرد آقایان جنتی و مصباح ندارد که امروز مقابل رأی مردم ایستادهاند.
۵. جالب آنکه “کیهان نویسان”یا همان “کیفرخواست نویسان” معتقدند”جمهوری اسلامی ایران”بیشترین شباهت را با نظامهای کمونیستی دارد که در آنها انقلابهای مخملی رخ داده است.
۶. تجربه من از “پدر ،مادر، ما بازهم متهمیم!” نشان می دهد که مردم ما ،به ویژه نسل جوان اعتراف به خطا را نشانه ضعف تلقی نمیکنند و مسئولانه با آن مواجه میشوند و از آن استقبال میکنند.
در این مملکت شب و روز مسابقه ی دروغ و تهمت و افترا برقرار است
در این مملکت شب و روز مسابقه ی دروغ و تهمت و افترا برقرار است
• ادامه راه سبز(ارس): جمعی از خانواده های شهدا، سرداران دوران دفاع مقدس و جانبازان و رزمندگان جنگ تحمیلی از استان بوشهر در اطلاعیهای که برای کلمه ارسال شده، به حاکمیت هشدار دادند که هرچه سریعتر زندانیان سیاسی را آزاد کند، به فضای امنیتی کشور خاتمه دهد، به رای ملت گردن نهد و با برگذاری یک انتخابات آزاد کشور، خود و ملت را از این بحران بنیان کن خودساخته برهاند.
در بخشی از این اطلاعیه آمده است: کژاندیشان و پلشتی پیشگانی که گاه تهاجم رژیم دون بعث عراق جامه ی عافیت و تجارت به تن داشتند، اکنون در کسوت سرداران سنگر ندیده در هر کوی و برزن عربده کشان هل من مبارز می خوانند. بر صغیر و کبیر رحم نمی کنند، در روز روشن و در اوج بی حیایی بر چهره ی همسران و دختران سرداران شهیدمان سیلی می نوازند و بر بی شرمی خود افتخار می کنند. جوانان برومند سبز اندیشمان را در خیابان های پایتخت و شهرستان ها آماج گلوله و باتوم و شوکرهای سوغاتی اربابان ملحد روسی خود می کنند، حریم حرمت بیت شریف امام و یاران آن عزیز سفرکرده را شکسته، مراجع تقلید شیعه را به جرم عدم تایید کودتا لجن مال، پاکترین نیروهای انقلاب را به بند کشیده و محبوب قلب های میلیون ها ایرانی آقایان مهندس میر حسین موسوی و حجه الاسلام مهدی کروبی را به همراه همسران سبز و پاکدامنشان به حصر خانگی کشیده اند تا با نشاندن لبخند رضایت بر لب عفریتان زمان، چند صباحی بیشتر با لیس بر استخوان های اهدایی آنان روزگار بگذرانند
متن این اطلاعیه بدین شرح است:
ملت قهرمان ایران، امروز شاهدیم که دست تزویر و نفاق از آستین تحجر و حماقت بیرون آمده تا در خرمن دیانت و تمدن قوم ایرانی آتش افکنده، سعادت دنیا و آخرت همگان را یکسره در خود بسوزاند. امروزه دروغ لباس صداقت به تن کرده و رذالت و پستی قبای شرافت پوشیده تا اهریمن در ردای دیانت جنایت بیافریند.
کژاندیشان و پلشتی پیشگانی که گاه تهاجم رژیم دون بعث عراق جامه ی عافیت و تجارت به تن داشتند، اکنون در کسوت سرداران سنگر ندیده در هر کوی و برزن عربده کشان هل من مبارز می خوانند.
بر صغیر و کبیر رحم نمی کنند، در روز روشن و در اوج بی حیایی بر چهره ی همسران و دختران سرداران شهیدمان سیلی می نوازند و بر بی شرمی خود افتخار می کنند. جوانان برومند سبز اندیشمان را در خیابان های پایتخت و شهرستان ها آماج گلوله و باتوم و شوکرهای سوغاتی اربابان ملحد روسی خود می کنند، حریم حرمت بیت شریف امام و یاران آن عزیز سفرکرده را شکسته، مراجع تقلید شیعه را به جرم عدم تایید کودتا لجن مال، پاکترین نیروهای انقلاب را به بند کشیده و محبوب قلب های میلیون ها ایرانی آقایان مهندس میر حسین موسوی و حجه الاسلام مهدی کروبی را به همراه همسران سبز و پاکدامنشان به حصر خانگی کشیده اند تا با نشاندن لبخند رضایت بر لب عفریتان زمان، چند صباحی بیشتر با لیس بر استخوان های اهدایی آنان روزگار بگذرانند.
عمود خیمه ی اخلاق اجتماع را سرنگون ساخته و بیرق دروغ را بر هر کوی و برزن افراشته اند، به گونه ای که گویا در این مملکت شب و روز مسابقه ی دروغ و تهمت و افترا برقرار است. بی شرمی را در دروغگویی به حدی رسانده اند که فریاد اعتراض گوبلز آلمانی از گور برخواسته است. وااسفا، اینان از کدامین قوم و قبیله اند و از کدامین سفره ی آلوده به حرام ارتزاق کرده اند؟ به راستی که این قوم … آری روزگار غریبی است هم وطن.
اما مطابق وعده ی خداوند، بشارت باد بر شما که جوانان سبز این مرز و بوم شیپور پایان عصر سیطره ی پلشتی ها را به صدا درآورده اند و آسایش و آرامش را با طنین نیکوی بانگ الله اکبرهای شبانه و رزم های خیابانی روزانه ی خویش از کودتاچیان در ربوده اند.
در چنین وانفسایی ما جمعی از خانواده های شهدا، سرداران دوران دفاع مقدس، جانبازان و رزمندگان جنگ تحمیلی ضمن تاکید بر مبارزات بدون خشونت با اعلام حمایت قاطع خود از جنبش سبز ملت ایران و تجدید بیعت با همراهان بزرگ جنبش سبز ملت، آقایان مهندس میر حسین موسوی و حجه الاسلام مهدی کروبی، توجه حاکمیت را به نکاتی چند جلب می نماییم:
۱- در کوتاهترین زمان به حصر خانگی آقایان مهندس میرحسین موسوی و حجه الاسلام مهدی کروبی این یاران دیرین امام و انقلاب و ملت خاتمه دهید. به شما هشدار می دهیم، هشدار می دهیم، هشدار می دهیم که مباد تحت وسوسه ی شیاطین جن و انس تار مویی از سر این عزیزان کم شود که آن روز حجت بر ما تمام است و شما نیز آخرین روزن گریز از قهر ملت را بر خود بسته اید.
۲- کلیه زندانیان سیاسی را در کوتاهترین فرصت از زندان آزاد کنید.
۳- به فضای امنیتی حاکم بر کشور خاتمه دهید.
۴- به رای و نظر ملت گردن نهید و با برگذاری یک انتخابات آزاد کشور، خود و ملت را از این بحران بنیان کن خودساخته برهانید.
۵- از سرنوشت کشور های همسایه عبرت بگیرید، به وعده ی خداوند مبنی بر پیروزی حق بر باطل ایمان بیاورید و با توبه به دامن ملت برگردید که ملت ما ملتی با گذشت است.
جمعی از خانواده های معظم شاهد، سرداران دوران دفاع مقدس
و جانبازان و رزمندگان جنگ تحمیلی از استان بوشهر
نشريات سبز: شماره ۴۸ روزنامه «كلـــمـــه» || شماره ۷۴ روزنامه «قلـــم سبـــز»
چهل و هشتمين شماره روزنامه "كلـــمـــه" ؛ شماره ۷۴ روزنامه "قلـــم سبـــز"
• روزنــامــه «قلــم سبـــز» شماره ۷۴
دانلود اكروبات ريدر ورژن 10x حجم 35 مگ: Acrobat-Reader-1000Xen.exe
دانلود اكروبات ريدر ورژن 5.5 حجم 8.6 مگ: Acrobat-Reader-505en.exe
اعلام همبستگی شورای هماهنگی راه سبز امید با جنبش های دموکراسی خواهی منطقه
افکار عمومی جهان، ادعای حاکمیت ایران در دفاع از مردم بحرین را نمیپذیرد
• ادامه راه سبز(ارس): شورای هماهنگی راه سبز امید، ششمین بیانیه خود را در حمایت از جنبشهای دمکراسی خواهانه در منطقه خاورمیانه صادر کرد.
بگزارش جرس در این بیانیه آمده است: "این جنبشها از شمال افریقا تا غرب آسیا علی رغم ویژگی های خاص خود، دارای ریشه های مشترک بوده و تاثیر متقابل بر یکدیگر داشته اند. مشخصه اصلی و مشترک این جنبشها مبارزه با تبعیض و فساد وسیع حکومتی، فقدان حکومت قانون، نقض گسترده حقوق بنیادین و موازین حقوق بشر، و خودکامگانی است که با نفی حق تعیین سرنوشت مردم و تکیه بر نیروهای نظامی و امنیتی حاکمیت های استبدادی مادام العمر و غیر پاسخ گو را بر مردم مسلط ساخته اند."
در ادامه این بیانیه،این شورا،با زیر سوال بردن مواضع دوگانه ایران می نویسد:"مواضع دوگانه آنها موجب تعجب و انتقاد در صحنه ملی، منطقه ای و بین المللی گردید. ادعای حاکمیت ایران در دفاع از حقوق برابر شیعیان ستمدیده بحرینی هنگامی افکار عمومی جهانی را قانع می کرد که راه پیمایی مسالمت آمیز مردم معترض خود را سرکوب نمی کردند، رهبران جنبش سبز را بدون محاکمه در دادگاه صالحه بطور غیر قانونی زندانی نمی کردند و به شورای نگهبان اجازه نمی دادند به جای هفتاد میلیون ایرانی تصمیم بگیرد."
شورا در بیانیه ششم خود آورده:"شورای هماهنگی راه سبز امید در هفتمین هفته حبس غیرقانونی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، مهدی و فاطمه کروبی اولا ضمن تأکید بر حق تعیین سرنوشت به عنوان حق بشری جهانی، بدون توجه به تعلقات دینی، قومی و نژادی، حمایت خود را از تمامی جنبشهای دموکراسی خواهی منطقه تجدید و با آنها اعلام همبستگی می نماید.
متن کامل بیانیه این شورا به شرح زیر است:
راهپیمایی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ تهران نقطه عطفی در روند مطالبات تاریخی مردم ایران برای حاکمیت قانون ، آزادی و دموکراسی و آغاز فصل جدیدی در مبارزات آنها بر علیه استبداد و فساد بود. از سوی دیگر جنبش دموکراسی خواهی مردم تونس و مصر نوید بخش تحولی شگرف و عصری جدید در منطقه گردید و اکنون شاهد خیزش مردم در کشورهایی از قبیل یمن، لیبی، بحرین و سوریه هستیم.
بدون شک این جنبشها از شمال افریقا تا غرب آسیا علی رغم ویژگی های خاص خود، دارای ریشه های مشترک بوده و تاثیر متقابل بر یکدیگر داشته اند. مشخصه اصلی و مشترک این جنبشها مبارزه با تبعیض و فساد وسیع حکومتی، فقدان حکومت قانون، نقض گسترده حقوق بنیادین و موازین حقوق بشر، و خودکامگانی است که با نفی حق تعیین سرنوشت مردم و تکیه بر نیروهای نظامی و امنیتی حاکمیت های استبدادی مادام العمر و غیر پاسخ گو را بر مردم مسلط ساخته اند.
در مقابل حکومتهای استبدادی در عکس العملی مشترک و کلیشه ای و با استفاده وسیع از رسانه های دولتی، جنبشهای دموکراسی خواهی کشور خود را فتنه گر و وابسته به قدرتهای خارجی معرفی کرده و تلاش نموده اند که با سازماندهی عناصری از نیروهای نظامی و انتظامی و گروههای شبه نظامی و لباس شخصی بویژه اجیر نمودن اراذل و اوباش به عنوان تظاهرات خودجوش مردمی در دفاع از رژیمهای استبدادی نسبت به سرکوب جنبشها اقدام کنند.
پس از تظاهرات مردمی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ اقتدارگرایان حاکم بر ایران که در پی تقلب در انتخابات و سرکوب شدید جنبش سبز در داخل کشور در بن بست عملی قرار گرفته بودند، در مقابل حرکتهای اعتراضی مردم سایر کشورها غافلگیر شدند، و برای رهایی از آن مبادرت به اتخاذ مواضع گزینشی و یک بام و دو هوا نموده اند. در حالی که میلیونها ایرانی معترض مسالمت جو را خس و خاشاک و فتنه گر می نامند، در صدد مصادره جنبشهای مردمی در مصر، تونس و بحرین برآمدند و در عوض شهروندان معترض سوری را فتنه گر و جنبش آنان را وابسته به قدرتهای خارجی اعلام کردند.
مواضع دوگانه آنها موجب تعجب و انتقاد در صحنه ملی، منطقه ای و بین المللی گردید. ادعای حاکمیت ایران در دفاع از حقوق برابر شیعیان ستمدیده بحرینی هنگامی افکار عمومی جهانی را قانع می کرد که راه پیمایی مسالمت آمیز مردم معترض خود را سرکوب نمی کردند، رهبران جنبش سبز را بدون محاکمه در دادگاه صالحه بطور غیر قانونی زندانی نمی کردند و به شورای نگهبان اجازه نمی دادند به جای هفتاد میلیون ایرانی تصمیم بگیرد.
شورای هماهنگی راه سبز امید در هفتمین هفته حبس غیرقانونی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، مهدی و فاطمه کروبی اولا ضمن تأکید بر حق تعیین سرنوشت به عنوان حق بشری جهانی، بدون توجه به تعلقات دینی، قومی و نژادی، حمایت خود را از تمامی جنبشهای دموکراسی خواهی منطقه تجدید و با آنها اعلام همبستگی می نماید.
ثانیا این شورا هرگونه مداخله نظامی خارجی برای سرکوب جنبشهای مردمی در کشورهای دیگر را شدیدا محکوم کرده و بی تفاوتی جامعه جهانی یا بهکارگیری معیارهای دوگانه در قبال این گونه نقض آشکار موازین بین المللی را موجب تقویت حکمرانان خودکامه و تضعیف جنبشهای مردمی می داند.
ثالثا اعلام می دارد گوش فرادادن حاکمان به مطالبات شهروندان از طریق برگزاری انتخابات آزاد، رقابتی، سالم و غیر گزینشی تنها راه تضمین استقلال، امنیت، دموکراسی، صلح و توسعه پایدار است.
۱۵ فروردین ۱۳۹۰