بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

یارانه‌ها به کدام جیب می‌روند؟

1 نظرات
یارانه‌ها به کدام جیب می‌روند؟

ادامه راه سبز(ارس): سایت صبح امید که به اصلاح طلبان شیراز نزدیک است، در گزارشی خواندنی، به تاثیر هدفمند شدن یارانه‌ها بر زندگی روزمره مردم پرداخته و نوشته است: هوا سرد است، همین! آنقدر سرد که همه سرها در گریبان فرو رفته و حتی به سلامی هم از جا جم نمی‌خورند! دست‌ها هم حتی برای ادای دوستی‌های دیرینه در آن ساعات آخر شب، باسختی و اکراه از درون جیب‌ خارج می‌شود، مگر با دستکش! غباری خیس شیشه‌های اتومبیل‌های متعددی که احتمالا به سمت خانه‌هایشان می‌روند، پوشانیده، انگار داخل ماشین را ستاری می‌کند.

چراغ راهنما قرمز خوش‌رنگی است، که انگار قصد سبز شدن ندارد! در سکوت شب، ضربه‌ای به شیشه کنار دستم نواخته می‌شود و سایه‌ای که بچه می‌نماید، از پس غبار خیس روی شیشه، متاعی برای فروش دارد. باطمانینه شیشه را از سرجایش حرکت می‌دهم، همراه با سرما، دستان پسرکی که دسته‌های گل نرگس را سفت چسبیده به میان ماشین هل می‌خورد، بی‌هیچ حرفی.

خیابان هنوز شلوغ است از ماشین‌های رنگ‌رنگی که هرچه به سمت شمال و غرب شهر می‌روی مدل‌هایشان بالاتر می‌رود و تعداد سرنشینانشان کمتر می‌شود، نگاهی به صندلی خالی کنارم می اندازم، دسته‌گل نرگس در میان خالی صندلی. آن گاه حرکتی می‌کند، با آن عطر مسحور کننده، در این فکرم که زمستان و گل و این همه عطر، آنهم به‌این زیبایی، سبحان‌الله.

به چهارراه بعدی رسیده‌ام، تعداد ماشین‌های منتظر پشت چراغ قرمز، بیشتر شده، ردیف دومم در میان اتومبیل‌های رنگ‌رنگی که بعضی پلاکشان هم رنگی است! بعضی‌ها با رسیدن به چراغ خطر، همزمان با ایستادن ماشین را خاموش می‌کنند که چند ثانیه‌هم، چند ثانیه است! ماشین‌ها را می‌شمارم که ضربه‌ای این بار به‌آن شیشه می‌خورد، دخترکی است و متاعش دسته‌های دعا و زیر آن بسته‌ای آدامس، نگاهمان تلاقی می‌کند و سرمای هوا را برای یک لحظه از دو دوی چشمان درشتش، با تمام وجود حس می‌کنم.

آدامسی می‌خرم، تنها خریدارش در میان ازدحام اتومبیل‌ها، شیرین است و تازه، اما یاد دخترک طعم آدامس و بوی خوش گل را یکجا از یادم می‌برد.

چهارراه بعدی شلوغ‌تر است و تعداد بچه‌هایی که در آن وقت شب کنار اتومبیل‌ها ضربه‌هایی آرام به شیشه می‌نوازند، هم بیشتر، همه سوی چهارراه هستند و در میان دستان کوچکشان دستمال‌های نم‌داری را محکم گرفته‌اند.

با اولین ضربه شیشه را پایین می‌آورم، تا سبز شدن چراغ ثانیه‌هایی باقی است، سکوت می‌شکند،‌ انگاری بغضی است، پر از حزن، دستی با دستمال مچاله شده بر گوشه پایینی شیشه جلو و دست دیگر با پنجه‌هایی سرخ شده از سرما، جلوی روی من.

چراغ زرد بنزین،‌ هشدار می‌دهد که باک رو به خالی شدن است و دستان پسرک در فضای گرم ماشین، یخ می‌ترکاند و سرخی را از یاد می‌برد! صدتومانی را محکم می‌گیرد و دور می‌شود در حالی‌که چهره‌اش را تبسمی پیروزمندانه پر کرده است و روی شیشه جلو جای دستمالش لکه به‌جا مانده.

سبز می‌شود، هنوز خیابان‌ها خلوت نیست، ساعت به یازده نزدیک می‌شود، به پمپ بنزین می‌رسم، خلوت است و فرصتی برای من که صبح تا شب تغییر روز را در میان اتاق‌های کار متوجه نمی‌شوم.

هنوز در ماشین را کامل بازنکرده‌ام که پسرکی خوش لباس مودبانه سلامم می‌کند.

ده یازده سال بیشتر ندارد، گونه‌ها، نوک بینی و انگشتانش را سرما سرخ کرده، گویی ساعتی هست که پرسه می‌زند!

سلام.

معذرت می‌خواهم امکان دارد به من کمک کنید.

به سمت پمپ می‌روم و پسرک سرجایش ایستاده، گویی از چشمانم پرسشی خوانده باشد، ادامه می‌دهد:

یکی دو ماه است که پدرم را هم از دست داده‌ام، کسی را ندارم، جایی هم برای خوابیدن ندارم، اگر ممکن است به‌اندازه جایی برای خواب و شام امشب کمکم کنید.

بی‌اختیار دو دو تا چهارتایی می‌کنم که یک پسر بچه چقدر پول نیاز دارد تا شبی را زیر یک سقف به‌سر برده و با شکم سیر بخوابد؟ با کمتر از ده هزارتومان ممکن نیست این خواسته برآورده شود، اما موجودی جیب من در آن شب شاید با زحمت به چهارهزار تومان می‌رسید.

نازل را درون باک کرده‌ام، می‌پرسم:

مدرسه هم می‌روی؟

می‌رفتم،‌ اما حالا فکر نکنم بتوانم بروم، نمی‌دانم، فعلا جایی برای ماندن ندارم.

یعنی دیگر نمی‌روی

درس خواندن را دوست دارم اما پدرم را بیشتر از همه‌چیز دوست داشتم و حالا که نیست….

هوا سرد است نه؟

سری به علامت آری تکان می‌دهد.

کلاس چندم هستی؟

اول، اول راهنمایی،

ده لیتر بنزین درون باک می‌ریزم، عقربه‌های ساعت از دوازده عبور کرده، مسئول پمپ به سراغم می‌آید، چهارهزار تومان را به‌طرفش می‌گیرم، می‌خندد و به عدد حک شده روی پمپ اشاره می‌کند.

۷۰۰۰۰،

با تعجب می‌پرسم، چرا؟

از امشب بنزین گران شد!!!

پسرک ایستاده و من مرددم که چگونه می‌توانم مسئول پمپ را متقاعد کنم که تا صبح مهلت دهد باقی پولش را بیاورم، جیب‌هایم را می‌کاوم، یک اسکناس پانصد تومانی چندتا شده ته یکی از جیب‌هایم پیدا می‌کنم، مسئول پمپ متوجه شده،‌ می‌گوید:

اگر نیست قابلی ندارد، برایم بیاورید، اما خداوکیلی …

حرفش را می‌خورد، قرمز شده‌ام، گرمای خونی که زیر پوست صورتم دویده است را حس می‌کنم، اسکناس پانصدی را به‌طرف پسرک دراز می‌کنم که هنوز ایستاده و ما را نگاه می‌کند، می‌گیرد،‌نگاهی به آن می‌اندازد و می‌گوید:

دست شما درد نکند اما من گدا نیستم، قرض خواستم.

متاسفم این آخرین اسکناس جیبم بود، دیدی که حتی پول بنزین را هم نداشتم.

کارتم را به مسئول جایگاه داده و راه می‌افتم، لحظه‌ای بعد به آخرین چهارراه می‌رسم، شلوغ است، در ازدحام خودروهایی که اغلب پشت چراغ قرمز خاموشند، تعداد زیاد خودروهای با پلاک قرمز به چشم می‌آید، خودروهایی که بخار اگزوزهایشان نشان می‌دهد همچنان روشن مانده‌ و منتظر چراغ سبزهستند، در حالیکه تنها سایه‌ای از راننده و سرنشینان دیگر از پشت شیشه‌های دودی‌شان که به سیاهی می‌زند، پیدا است.

بچه‌ها اینجا هم هستند، لابه‌لای اتومبیل‌ها می‌چرخند و هرکدام متاعی می‌فروشند، شیشه‌های هیچ یک از خودروهای پلاک قرمز در هیچ سمتی پایین نمی‌آید، چپ و راست ندارد، نگاهشان تنها به روبرو و به ثانیه‌شماری است که زمان رسیدن سبز را خبر می‌دهد، عجله برای رسیدن به خانه و به‌پایان بردن یک‌روز تا فردا بعد از خواب خوش، چه پیش‌آید و چه برنامه‌ای پیش‌رو باشد.

دختری به ماشینم نزدیک می‌شود، با دسته‌ای سی‌دی، شیشه پایین است، عطر گل به‌مشامم نمی‌رسد، سرما را با بچه‌ها شریک شده‌ام، دخترک می‌گوید:

انواع فیلم، به‌رنگ ارغوان، پسر آدم دختر حوا، افراطی‌ها….. فقط پانصد تومن،

فقط نگاهش می‌کنم که چطور لب پایینیش از سرما می‌لرزد و نواهای خارج شده از دهانش را زیر و بم می‌بخشد.

پسرکی هم آنطرف،‌ ایستاده و دسته‌های نرگس را به‌طرفم دراز می‌کند، گل‌هایی که آرام آرام پژمرده شده‌اند، از بس بیخشان را محکم با ساقه خودشان گره زده‌اند، احساس خفگی می‌کنم.

روی تابلوی بزرگ مقابلم نوشته‌ای رد می‌شود،‌ آغاز اجرای طرح هدف‌مندسازی یارانه‌ها، مبارک باد، ثانیه شمار چراغ خطر چهار راه تازه به ۴۰ رسیده و من تازه به علت گرانی بنزین پی برده‌ام و به این فکر می‌کنم که آیا فردا شب چند نفر از این بچه‌ها را کنار خیابان نخواهم دید، آیا آن پسر بچه یتیمی که ایرانی است،‌می‌تواند سقفی بالای سرش ببیند و به مدرسه برود! آیا بازهم اتومبیل‌های پلاک‌ قرمز بدون دغدغه بنزینی که می‌سوزد، برای رتق و فتق امور مردم در خیابان‌ها تردد می‌کنند، امسال کارانه و عیدی و پاداش مدیر فلان اداره چقدر اضافه‌تر از کارمندان شرکتی و رسمی همان اداره خواهد بود؟ آیا نظافت‌چی اداره ….. حقوق سیصد هزار تومانی‌اش به سه میلیونی که مدیرعامل همان اداره در پایان هر ماه بی‌دغدغه و تنها به‌عنوان حقوق دریافت می‌کند، خواهد رسید؟

آیا….. صدای بوق‌های ممتد خودروهایی که با دیدن چراغ سبز روشن شده‌اند و آماده حرکت به‌سوی جلو هستند، از ژرفنای خیال یارانه‌ها خارجم می‌کند، اما همچنان چشمم مسیر یارانه‌ها را دنبال می‌کند تا بدانم به کدام جیب سرازیر خواهد شد.

ادامه مطلب ...

حقوق کارگران نباید از یک میلیون تومان کمتر باشد

0 نظرات
با توجه به شرایط اجرای هدفمندی یارانه‌ها:
حقوق کارگران نباید از یک میلیون تومان کمتر باشد

ادامه راه سبز(ارس): عباس کشاورز معتمدی عضو هیات مدیره کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان قزوین اظهار کرد: با توجه به تورم سالانه و اثرات اجرای قانون هدفمندی یارانه حقوق کارگران نباید از یک میلیون تومان کمتر باشد.

کشاورز معتمدی با بیان اینکه هزینه اجاره مسکن، آموزش فرزندان و 35 قلم از کالاهای اساسی به شکل قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته، گفت: بنده براساس کار مطالعاتی و کارشناسی و با در نظر گرفتن یک زندگی متوسط برای یک خانواده کارگری تصویب این رقم را به نمایندگان جامعه کارگری در شورای عالی کار پیشنهاد می‌کنم.

وی گفت: از نمایندگان کارگران در شورای عالی کار می‌خواهیم به هیچ عنوان از مواضع به‌حق خود درخصوص حداقل دستمزد کارگران کوتاه نیایند.

این فعال جامعه کارگری با اشاره به اینکه در سال گذشته با فشار دولت به عنوان بزرگترین کارفرما، حداقل دستمزد کارگران با رقم ناچیزی تعیین شد، خاطرنشان ساخت: امسال با توجه به شرایط اجرای هدفمندی یارانه‌ها که حتماً در سبد هزینه‌ خانوار دیده خواهد شد، باید حداقل دستمزدها به شکل دقیق و کارشناسی تعیین شود.

عضو هیأت مدیره کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان قزوین تصریح کرد: تصویب حداقل یک ملیون تومان به عنوان پایه حقوق، منجر به ارتقاء رفاه جامعه هدف کارگری و اقشار کم‌درآمد و حداقل بگیر‌ها می‌شود و قدرت خرید این اقشار را افزایش می‌دهد.

ادامه مطلب ...

عزل همه وزرا، هريك در دفتر كار خود!

0 نظرات
عزل همه وزرا، هريك در دفتر كار خود!

ادامه راه سبز(ارس): یكی از بینندگان "آینده" در پیامی نوشت: آقای احمدی ن‍ژاد در واكنش به انتقادات گسترده نسبت به عزل وزیر خارجه در حالی كه در حین مذاكره با مقامات سنگالی بوده ،‌ با تاكید بر این كه زیاد به این مساله پرداخته نشود ،‌ گفته:‌ دفتر كار وزیر خارجه، ‌جاده و هواپیماست و بنابراین كارمن مشكلی نداشته.

ضمن تشكر از روشنگری های رئیس جمهور محبوب ،‌ پیش بینی می شود وزیران زیر هم در دفاتر كارشان به شرح زیر بركنار شوند:

وزیر ارتباطات: داخل كیوسك تلفن عمومی بندر لنگه

وزیر كشاورزی: مزرعه خیار اطراف شهر ری

وزیر راه و ترابری: بركنار نمی شود ،‌ چون جاده ها قبلاً‌ دفتر متكی اعلام شده و خودش هم بركنار شده!

وزیر رفاه: در حالی كه در سواحل زیبای جزیره مرجانی كیش و در رفاه كامل ،‌مشغول آفتاب گرفتن است

وزیر صنایع و معادن: در اعماق معدن زغال سنگ كرمان

وزیر علوم، تحقیقات و فناوری:‌ مطمئن باشید ایشان بركنار نمی شود!

وزیر آموزش و پرورش: كلاس دوم ب دبستان دولتی شهید مطهری

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی:‌ باجه بلیت فروشی سینما آزادی

وزیر كار و امور اجتماعی : به عنوان پیشرو در صنعت دوركاری ،‌ در یك جای دور (الله اعلم!)

وزیر كشور: ‌این یكی خیلی بدشانس تر از بقیه است ،‌ كل كشور دفتر كارش هست و هیچ جا امنیت شغلی ندارد طفلك!

وزیر تعاون: ‌داخل شركت تعاونی مصرف كاركنان شهرداری ارومیه

وزیر مسكن: هر وقت به خانه می رود ،‌ تن و بدنش می لرزد كه نكند آیفون را بزنند و حكم عزل بیاورند

وزیر نفت: بالای دكل نفتی در خلیج همیشه فارس

وزیر بهداشت : داخل درمانگاه عمومی سر مجیدیه تهران

وزیر بازرگانی: در هر سوپر ماركتی امكانش هست ؛‌ به ایشان توصیه می شود خریدهایشان تلفنی باشد

وزیر دادگستری: زندان رجایی شهركرج

وزیر دفاع :‌ در میدان تیر

وزیر نیرو : قاعدتاً ایشان هنگام خاموش كردن لامپ اضافی دچار برق گرفتگی خواهند شد

مشایی:‌ زبونتو گاز بگیر! مگه مشایی هم بركنار می شه؟!
ادامه مطلب ...

شماره سي و دوم روزنامه کلـــمــــه» عزل و نصب ها و امپراطوري دروغ

0 نظرات
روزنامه کلـــمــــه پيش شماره سي‌ و دو؛
«امپــــــــراطـــــــــــوري دروغ»

ادامه راه سبز(ارس): شماره سي‌ و دوم روزنامه كلمه مورخه چهارشنبه 01 دي ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت كلمه قرار گرفت. دانستن حق مردم است و آگاهي چشم اسفنديار خودكامگان است، لذا همت يكايك ما براي رساندن حتي يك نسخه به دست مشتاقان را طلب ميكند:
براي دریافت فايل pdf روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (220 کیلو بایت)

لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"
لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: "اينجا"

جهت دسترسي آسان به شماره هاي گذشته، به آرشيو "كتب و نشريات سبز" مراجعه نماييد

جهت مشاهده و چاپ فايلهاي pdf ، نيازمند نصب برنامه اكروبات ريدر در كامپيوتر خود مي‌باشيد
دانلود اكروبات ريدر ورژن 10x حجم 35 مگ: Acrobat-Reader-1000Xen.exe
دانلود اكروبات ريدر ورژن 5.5 حجم 8.6 مگ: Acrobat-Reader-505en.exe

ادامه مطلب ...

انتقاد موسوی و کروبی از وضعیت نابسامان اقتصادی کشور

1 نظرات
دیدار میرحسین موسوی و مهدی کروبی در آستانه طرح هدفمندی یارانه ها:
هدفمندي با شرايط فعلي، باري مضاعف بر دوش اقشار متوسط و کم درآمد جامعه است

ادامه راه سبز(ارس): میرحسین موسوی و مهدی کروبی، پس از دیدار و گفت‌وگو درباره مسائل مهم کشور و مشکلات مردم، از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه در این شرایط بد اقتصادی ابراز نگرانی کردند و خواستار اجرای “کارشناسی شده” و به دور از “هیجان” این طرح در جامعه شدند.
به گزارش سحام‌نیوز، در ابتدای این دیدار که روز گذشته در منزل مهدی کروبی انجام شد، آقایان کروبی و موسوی ضمن ابراز تاسف و تالم از حادثه تروریستی ظهر تاسوعای چابهار که منجر به شهادت تنی چند از هموطنان شیعه و سنی شد با ابراز همدردی و تسلیت با خانواده‌های داغدار، این واقعه را محکوم واعلام کردند: دشمنان ملت تصور نکنند وحدت و اتحاد مسلمانان با این اعمال تروریستی آسیب می بیند.

مهدی کروبی و میرحسین موسوی در ادامه این دیدار از کلیت طرح هدفمندی یارانه‌ها به عنوان طرحی که در سطح دنیا به عنوان “حرکت اقتصادی بنیادین و اساسی” مطرح است، یاد کردند و خواستار اجرای “کارشناسی شده” و به دور از “هیجان” این طرح در جامعه شدند.

آقایان کروبی و موسوی از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها در این شرایط بد اقتصادی ابراز نگرانی کردند و افزودند: اجرای این طرح در شرایطی که کشور با تحریم‌های شدید بین المللی روبه‌رو است و نیز در وضعیتی که اقتصاد کشور دچار رکود بوده و بیکاری بالای ۳۰ درصد به اکثر استان‌ها سرایت کرده است و تورم در جامعه افسار گسیخته است، باری است که فشار آن بر روی اقشار متوسط و کم درآمد جامعه خواهد آمد.

همچنین در ادامه مطرح شد: از یک طرف تعطیلی هر روزه کارخانه‌ها و عدم توانایی پرداخت حقوق توسط کارخانجات و بیکاری کارگران واز طرف دیگر فرار سرمایه ها به دلیل نبود امینت سرمایه گذاری در کشور و نبودن رقابت سالم در اقتصاد و خصوصی سازی، که همه اینها آینده تاریکی را در اقتصاد کشور نوید می دهند. این وضع زمانی بدتر می شود که دولت هیچ گوش شنوایی برای شنیدن نظر کارشناسان خبره و صاحبنظران برجسته ندارد. باید فضایی در جامعه پدیدار شود که کارشناسان اقتصادی سخنشان را بی پرده بگویند و نه اینکه با آنان برخورد شود.

آقایان موسوی و کروبی در ادامه صحبت های خود مجددا از وضعیت وخیم زندانیان سیاسی و احکام صادره به اتهامات “واهی” مانند “اقدام علیه امنیت ملی”، برای آنان اظهار ناراحتی کرده و افزودند: دادگاه ها محکومیت های سنگینی برای این زندانیان سیاسی که متاسفانه دامنه وسیعی از اقشار جامعه همچون هنرمند و معلم و وکیل و دانشجو و استاد و روحانی و خبرنگار و غیره را شامل می‌شود، صادر کرده است و از طرف دیگر متاسفانه برخوردهای بدور از اخلاق و انسانیت که در زندان صورت می گیرد. این زندانیان برای مقابله با این رفتارها مجبور به اعتصاب غذا شده اند.که دراینجا ما از زندانیان سیاسی در خواست می کنیم که به خاطر حفظ جانتان دست از اعتصاب غذا بردارید ومطمئن باشید که پیروزی نهایی از آن مردم و شما خواهد بود.

مهدی کروبی و میرحسین موسوی همچنین با بررسی وضعیت سیاست خارجی ایران در عرصه بین الملل، از رفتارهای غیر دیپلماتیک دولت ابراز شگفتی کرده و افزودند: سیاست خارجه آنقدر مضحکه شده است که وزیر خارجه منتصب باید خبر برکناری اش را از رئیس جمهور سنگال بشنود! این نحوه برخورد چیزی جز بردن آبروی کشور در عرصه بین المللی نیست و نشان از رفتارهای کودکانه و تلافی جویانه است. این رفتارها عاقبتی جز بی اعتباری بیش از پیش در مجامع بین المللی ندارد. متاسفانه پس از این بی آبرویی طرفین ماجرا همدیگر را به دروغ گویی متهم می کنند درحالی که دروغ کلید تمام گناهان است.

در پایان این دیدار این دو نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، “رجز خوانی” و “خط و نشان‌های” برخی افراد وابسته به جریان اقتدارگرا را “به دور از تعقل” خواندند و تاکید کردند: ما تا امروز بر راهی که انتخاب کرده ایم محکم ایستاده ایم و در آینده نیز از این راه که چیزی جز احقاق حقوق برحق مردم نیست کوتاه نخواهیم آمد و هیچ ترسی از تهدید و فحاشی و تهمت نداریم. برای ما هیچ فرقی میان این زندان بزرگ که در آن هستیم با زندان کوچک که دیگر زندانیان سیاسی به ناحق در آن محبوسند نیست.وبه امید روزی که فتنه گران واقعی پاسخگوی اعمال خود درپیشگاه ملت باشند.

ادامه مطلب ...

رهنورد خطاب به زنان زندانی: امشب شب یلدا است

0 نظرات
رهنورد خطاب به زنان زندانی: امشب شب یلدا است
ادامه راه سبز(ارس): زهرا رهنورد در یادداشت کوتاهی که برای زنان زندانی سیاسی نوشت راه و آرمان آنان را ستود و ابراز امیدواری کرد شب درازی که در آن آزادی محبوس است به سپیده مان آزادی بدل شود. وي نوشته است: «آیا سزاوار است سرزمینی که می‌تواند در سپیده‌دمان ازادی به سر برد به شبی دراز مبتلا شود و در آرزوی دموکراسی و آزادی پشت میله‌های زندان اسیر باشد؟»

به گزارش کلمه متن یاددشت دکتر رهنورد به شرح زیر است:
آیا باید شب دراز اسطوره‌های منطقة‌البروج (فصول و نجوم) به شب درازی در تاریخ معاصر کشورمان تبدیل شود؟ آیا سزاوار است سرزمینی که می‌تواند در سپیده‌دمان ازادی به سر برد به شبی دراز مبتلا شود و در آرزوی دموکراسی و آزادی پشت میله‌های زندان اسیر باشد؟

مهدیه گلرو و بهاره هدایت در اعتصاب غذا به سر می‌برند. ریحانه طباطبایی، فاطمه عرب‌سرخی، نازنین خسروانی، ساجده کیانوش‌راد، هنگامه شهیدی، عاطفه نبوی، فاطمه رهنما و سایر زنان و دختران در زندانند.

اگر آنها از آزاد‌گی و آزادی‌خواهی دست بردارند، شبی سیاه تداوم خواهد یافت؟

به دختران عزیز خود که در اعتصابند، می‌گویم مطمئن باشید بازجویان فکر می‌کنند بر جسم شما سلطه دارند و با بازجویی‌های سنگین خود سعی می کنند شما را به زانو درآورند و چه تلاش عبث و مذبوحانه‌ای، اما شما با روح بلند و قوی خود، نشان دادید که هم روح و هم بدنتان در اختیار آرمان‌های شماست و نه بازجویان. دستگیری شما دختران آزاده این کشور، حاکی از شکست آنها در به زانو درآوردن شماست. امیدوارم چونان گذشته سرافراز باشید.

ادامه مطلب ...

جديدترين ديدگاه خوانندگان