دو نکتهی زیر میتواند در به قدرت رسیدن جنبش سبز مؤثّر باشد، البتّه اگر حاکمان فعلی نصیحت ناصحان را نشنوند و مغرورانه و نادانسته در رفتن عجول باشند.
حذف یارانههای غیرمستقیم هم در دولت هاشمی رفسنجانی مطرح شد، هم در دولت خاتمی ولی آن همه کارشناس نتوانستند دیگران را قانع کنند و برنامهای مثل تعدیل اقتصادی هم نیمهکاره ماند که با توجّه به ساختار نادقیق تصمیمگیری در ایران که مجلس تصمیمات دولت را ویرایش میکند، دولتیان تقصیر را به گردن مجلس انداختند که نگذاشتند ما لوایح را آن چنان که میخواهیم تصویب کنیم و مجلسیان گفتند که اگر همین مختصر دخالت ما نبود که کشور به باد فنا میرفت.
پس طرح اصل قضیّه تا کنون سابقه داشته است. میتوان در آن چونوچرا کرد که آیا درست است یا نه ولی فرض میگیریم که کاری صددرصد لازم باشد ولی آیا احمدینژاد کسی است که بتواند چنین برنامهی عظیمی را به سامان برساند؟ او که یک آمار تورّم معمولی را اشتباه میداد و اطّلاعات علمیش در حدّ این است که نداند نمیتوان انرژی اتمی را در خانه تولید کرد و تنها چیزی که احتمالاً به گوشش خورده پدیدهای به نام مونوریل است که پایاننامهی دکترایش بوده است و حالا به همین دلیل ول کن ماجرا نیست و میخواهد علیرغم توصیه کارشناسان آنرا عملی کند، حالا آیا تفاوتی او کرده است؟ شاید بگویید این برنامه کار او نیست و کار تیم اقتصادی دولت است و تازه تو از تعدیل قیمت بنزین استقبال کرده بودی، حالا چه شده است؟ خوب آن مورد خیلی کوچک و جزئی بود و من اصل ماجرا را پذیرفتم نه کیفیّت اجرای آنرا و تازه میشد از هرجایی که لازم است تعطیلش کرد ولی این یکی خیلی مهم است و جمع و جور کردنش بسیار دشوار به نظر است.
محمود احمدی نژاد در توصیف تأثیر این امر بر کشور گفته است که« در عرض پنج سال ما را جزو ده قدرت اقتصادی دنیا میکند». این جملهی تاریخی از دید من رتبهی اوّل را در پرتوپلاگویی طول دوران ظهور احمدینژاد به خود اختصاص میدهد که اوج سادهانگاری او را نمایان میکند و ما را از عاقبت این کار بیمناک میکند. برای فهمیدن اینکه این حرف چه معنایی دارد اینجا را بخوانید.
سامانمند کردن یارانهها ممکن است خوب باشد ولی احمدی نژاد کسی نیست که بتواند آنرا اجرا کند. او با نگاه مهندسی به اقتصاد(از مهندسان عذر میخواهم)، به فکر معجزهکردن است ولی این بار قیمتهای زیاد نفت نیز به کمکش نخواهد آمد. اجرای این کار و شکست آن میتواند به افزایش تصاعدی نارضایتی منجر شود. شاید کسی بگوید بگذارید انجام دهند تا رفتنشان تسریع شود ولی من میگویم افراد آسیبپذیری را در نظر بگیرید که نه با دکترش کاری دارند، نه با شیخش؛ میخواهند زندگی کنند و در این میان قربانی میشوند. ماجراجوییهای احمدی نژاد به ضرر نظام ولایی است ولی کیست که بشنود. وقتی یکی از مسؤولان سازمان برنامه و بودجهی خاتمی همین موضوع را مطرح کرد، الیاس نادران با بیادبی هرچه خواست در گفتوگوی ویژهی خبری به او گفت و حتّی به او توصیه کرد که به دانشکدهی اقتصاد بیاید تا اصول اقتصاد را به او درس دهد! ولی حالا جنّتی از تریبون نماز جمعه از فواید هدفمند کردن یارانهها میگوید؛ گویی از هرچه احمدینژاد بگوید، باید دفاع کرد. منتظر میمانیم و میبینیم که چه خواهد شد.
ن۲. پروندهی اتمی
احمدی نژاد و تیم مذاکراتیش داشتند به آنچه من «جشن تسلیم هستهای» خواندم نزدیک میشدند که نهیب رهبر همه چیز را به هم ریخت. حالا ما ماندهایم و توافقی که نمیخواهیم به آن عمل کنیم و طرفهای مذاکرهای که میگویند به جز آن رضایت نمیدهند. حتّی روسها میگویند که ایران باید به توافقاتش عمل کند و گرنه آنها هم میتوانند مقابله به مثل کنند. این هم یک جنبهی دیگر از ماجراجوییهای احمدی نژادی. در عین حال تمام کردن این بحران به نفع همه است، با تسلیم یا بی تسلیم و گرنه اوضاع به طرف نظامیشدن میرود. بیجهت میست که فیروزآبادی از کم لطفی دوستان روس در نفرستادن موشکهای رهگیر اس بیست میگوید.
محسن مخمباف در مصاحبه با دخترش گفت که حمله به ایران فضا را پادگانی میکند و باعث میشود نظام، پول مردم را موشک کند و دموکراسیخواهی در ایران به خطر میافتد. من با او موافق نیستم. حمله اگر از طرف یک کشور خاص مثل اسرائیل باشد ممکن است ایران را به واکنش وادار کند ولی آنچه رخ خواهد داد، این نخواهد بود. حملهی احتمالی- از نظر من و بیهیچ تردیدی- از سوی چند کشور بزرگ به طور خاص امریکا و انگلیس، پیمان ناتو و برخی کشورهای منطقه خواهد بود. حمله، بسیار محدود خواهد بود- در حد منهدم کردن یکی یا دوپایگاه اتمی- ولی به همراه دعوت به تسلیم در پرونده اتمی و تهدید بمباران بیشتر پایگاههای اقتصادی. ایران اگر با چند کشور روبهرو شود و احتمال حملات بیشتر هم در میان باشد، راهی جز تسلیم نخواهد داشت و این موضوع، ابهّت کاغذین حاکمان ایران را در منطقه و- از آن مهمتر- نزد مردم خود فروخواهد ریخت و رفتن آنان را تسریع میکند. در اخبار جسته و گریخته داشتیم که کشورهای عربی در پی مسلّح کردن خود هستند و حتّی یک بار خبر توافق مخفی حمله به ایران را هم شنیدیم از این دست اخبار که ابتدا شایعه است ولی بعد محقّق میشود نیز به گوش میرسد. موشکهای روسی هم به درد نخواهد خورد چون فوقش در مراکز اتمی مستقر شود ولی حمله میتواند به یک کارخانهی معمولی یا پالایشگاه باشد، زیرا هدف به تسلیم کشاندن ایران است نه نابود کردن محلّی خاص.
ایران ادای نترسیدن از آمریکا را در میآورد ولی فقط خواص میدانند که هربار تهدید جدّی شده چه ولولهای در حاکمیّت راه افتاده است. ما حالا می دانیم که خاتمی در دوران دوّم ریاست جمهوری چند بار استعفا داده ولی هر بار با خبر حملهی آمریکا در صورت رفتن او، استعفای خود را پس گرفته بود. در مناظرهی محسن رضایی با احمدی نژاد متوجّه حالت رضایی وقتی در پایان مناظره از حملهی آمریکا حرف میزد شدید یا نه؟ وقتی احمدینژاد به او گفت که تو از حملهی امریکا حرف زدی ولی ما حملهای ندیدم. رضایی پرده از ترس و نگرانی حاکمیّت برداشت و گفت که خبر حملهی قطعی و قریبالوقوع را با هماهنگی رهبری و مشاورانش برای منفعل کردن آمریکا گفته و توانسته است که با جنگ تبلیغاتی جلو حملهی برنامهریزیشده را بگیرند. حملهی محدود به دو سه پایگاه از طرف ناتو و چند کشور همسایه، حکومت ولایی را به پایان خود میرساند چون زدن چند شهر منطقه یا ناو امریکایی، نفعی برای ایران ندارد امّا عمل مقابله به مثل امریکا که حتی از خاک خود میتواند ایران را هدف بگیرد، جز خرابی و ویرانی به بار نخواهد آورد و ایران نیز برای حاکمان آمریکا با عراق تفاوتی ندارد.
از آنجا که به رسیدن به هدف با هر وسیله معتقد نیستم امیدوارم رهبر در مورد اوّل جلو احمدینژاد را بگیرد ولی در مورد دوّم بگذارد احمدینژاد با عطش خود برای برقراری رابطه با آمریکا کار را فیصله دهد و نگذارد که برق اتمی بساط حاکمیّت را برچیند گرچه به نظر میرسد که در هر دو مسئله، کار به عکس خواهد شد.
منبع: وبلاگ ایمایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر