۱۰/۱۶/۱۳۸۸

گیرم که عقب نشینی باشد

گیرم که عقب نشینی باشد

. انتشار بیانیه هفدهم میر حسین موسوی واکنش های مختلفی را برانگیخته است. از دوستان و دشمنان و آنانکه در میانه ایستاده اند وگاه وضع شان شبیه برزخیانی است که دانته در کمدی الهی خود توصیف کرده است، سرگردان از ترس قدرت بالاسر و پریشان از وجدان به این سو و آن سو می روند و نامفهوم چیزهایی زمزمه می کنند. بنا براین حق خودم دانستم که به عنوان عضو کوچک جنبش سبز و شاهد رویدادهای تلخ و شیرین این چند ماه چیزی بنویسم. در این چند ماه زیبا و غم انگیز خیابان ها را به نوشتن و ترجیح دادیم که جنبش سبز چنان چشمه جوشانی بوده و هست که داخلی ها کار را به آن دوستانی واگذار کردند که آزادانه تر می توانند بنویسند و البته نوشته اند دلسوزانه و خستگی ناپذیر. اما آنچه در این چند هفته یعنی از 16 آذر تاکنون رخ داده است، وضع روحی وعاطفی ما را در ایران چنان با دیگر متفاوت کرده است که لازم می نمود تا قضاوت خود را در باره بیانیه میر حسین بنویسیم تا دوستان مان از لابلای نوشته های ما حال مان را بدانند. پس این نوشته ای برای دوستان است نه اغیار. گفت و گویی است با آنها و اگر لحن من عاطفی شده است بر من ببخشید.

اولین واکنش را محسن رضایی سردار سابق سپاه و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نشان داد و این بیانیه را عقب نشینی توصیف کرد و به قول یکی از اعضای خوش ذوق بالاترین، دوان دوان آن را به دست گرفت و خدمت آقا برد تا نشانش دهد و در نامه ای نمادین هم از او خواست تا به این بیانیه توجه کند، اما کیهان که خطر را احساس کرده بود و دیری نمانده است تا پستان مادری را که به او شیر داده است را گاز بگیرد، محسن رضایی را فاقد درک سیاسی خواند و متهمش کرد که نامه اش را قبل از بیانیه میر حسین نوشته است. حسینیان که خطر را بو کشیده است برآشفت و گفت اصلا در این بیانیه عقب نشینی وجود ندارد، او حق دارد زیرا با فقط با کشته شدن میر حسین و کروبی و خاتمی و سبزها می تواند بار دیگر در تهران 17 میلیونی با 400000 رای به مجلس برود. احمد خاتمی که در قحط الرجال جمهوری اسلامی امروز جزو رجاله های صاحب نام و بلند پایه امروز شده است، هم گفت که میر حسین باید به جای بیانیه، توبه نامه خود را بنویسد. او هم حق دارد!

در میان حامیان موسوی و سبزها هم بحث در گرفت، برخی از دوستداران جنبش در قالب بازوان خارج نشین و روشنفکری سبزها بیانیه را اندکی تحسین کردند و آن را کف مطالبات جنبش سبز دانستند و البته اندکی هم ما را در باره عدم خشونت هشدار و زنهار دادند و بعد بیانیه ای بهینه ای صادر کردند و سقف مطالبات را هم تعیین کردند و نگفتند که لغو نظارت استصوابی با تدوین قانون جدیدی برای انتخابات که مورد اعتماد مردم باشد چه تفاوتی دارد و نگفتند که ما زیر باتوم و گاز اشک آور و قمه و تیر و بسته شدن راههای فرار چگونه باید مسالمت آمیز بودن جنبش را حفظ کنیم در حالیکه آنها در کلام صد بار از ما رادیکال تر و خشن تر هستند و مرگ بر خامنه ای را از همان روزهای اول آغاز اعتراضات جنبش سبز در ایران با زبانی دیگر آغاز کردند و نگفتند که مسالمت آمیز بودن جنبش سبز چگونه با طرح خواسته های رادیکال و انتقادات تند حفظ می شود. خانم شیرین عبادی هم در این میانه گویی دارد با صدای بلند و نگران به زمزمه هایی در اطراف خود پاسخ می دهد، گفت که بیانیه میر حسین موسوی اصلا عقب نشینی نیست.

در ایران هم واکنش ها متفاوت است، برخی خشمگین نه از میر حسین بلکه از واقعیتی که در این چند ماه بارها خود را نشان داده است و می گویند، آنها که نشان دادند که ما را نمی بینند و فقط می خواهند سرکوب کنند، ما هم که تکلیف خودمان را می دانیم، بنا براین نوشتن چنین بیانیه ضرورتی نداشت و عده ای دیگر آنها را آرام می کنند که میر حسین باید چنین بیانیه ای می نوشت، او وظیفه خود را انجام داده است، هر چقدر آنها خود را به کوری بزنند.

عده ای دیگر که تعدادشان کم هم نیست، اما بیانیه را دوست دارند. آنها لحن غمخوارانه و همدلانه میر حسین را دوست دارند، همچنانکه پیام تسلیت کروبی را. آنها که شاهد خشونتی بودند که در روز عاشورا بر مردم( ما) رفت، از اینکه در میان اینهمه مقام حکومتی ریز و درشت که به صدای هر بوق شیپورچی دولت در صدا و سیما واکنش نشان می دهند و در صحن سبز مجلس در حالیکه مشت ها را گره کرده در میان محافظانشان علیه ما مردم تظاهرات بر پا می کنند و مضحک ترین کمدی دنیا را به تصویر می کشند، و رئیس مجلسی که در سخنانی که تهی از معنا و فقط صوتی آزار دهنده بود، ما را که از امام حسین تا آزادی را در تسخیر خود داشتیم اقلیت می خواند، گویی فقط این میر حسین بود که دیده است ما را با ماشین زیر گرفته اند و چند بار از روز بدن مان نیمه جان مان رد شده اند، او بود که دیده بود چگونه ما را از پل ها پرت می کردند و چگونه راه فرار را بر ما بسته بودند، چگونه سبزهای سیاهپوش را اهانت کنندگان به امام حسین و عاشورا خواندند، چگونه برادران رشید و تنومند سپاهی که ما زمانی با خاطرات مرگ برادران و همرزمانشان همپای آنها گریسته بودیم، دختری نحیف و ظریف با موهای طلایی کوتاه را در میان گرفته و آنقدر زدند که در پیاده روی خیابان مرد و ما اسمش را هنوز نمی دانیم. تنها او بود که شنیده است برخی از حامیان کودتاچیان در میان سیل جمعیت سبزها آسوده خیال از اخلاق و منش ما، دختران مان را چگونه با رکیک ترین و زشت ترین الفاظ مورد خطاب قرار می دهند. فقط میر حسین فهمید که بی پناه پشت به دیوار و درهای بسته مغازه های خیابان انقلاب چسبانده بودن در مقابل شلیک های پی در پی گلوله یعنی چه و دنبال جنازه گشتن چگونه حالی است. فقط او دید که ما زیر سنگباران برادران یال و کوپال دار، حائل بسیجی هایی شدیم که جوانان مان را گرفته بودند و این نه یک بار که ده بار اتفاق افتاد، فقط گویی او بود که دید که ساچمه چشم جوانی را ترکاند و قطعات کپسول گازهای اشک آوری که سخاوتمندانه شلیک می شدند و سنگ های ریز و درشت پیشانی مادران و زنان 70 ساله را شکافت و به ما حق داد که در شعار ها تند رفته باشیم، مگر نه اینکه ما انسانیم. او دریافته بود که باید اول از حق ما که تن مان مجروح، ذهن مان فرسوده و قلب مان داغدار عزیزانی است که اجازه عزاداری برایشان را نداریم، جنازه هایشان را از ما دزدیده اند و هر روز در خانه ای را می زنند و یکی را با خود می برند، دفاع کند و در این بیانیه چنین کرد.

خانم عبادی نگران، راست می گوید که بیانیه میر حسین عقب نشینی نیست. او بیانیه خود را که خطاب به مردم بود، به نام دروغگوی حقیری آلوده نکرد که مدتهاست سقوط کرده است، نیازی به استعفای او نیست کافی است دست حمایت ولی امر مسلمین مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه از او کنار برود تا همان برزخیان مشت گره کرده در صحن سبز او را برسم توبه و استغفار از مردم از حکومت فرمایشی ساقط کنند. اصلا گیرم که بیانیه میر حسین عقب نشینی باشد، چه اشکالی دارد اگر در این روزگار بی مسئولیتی ها و بی اخلاقی، تنها او باشد که احساس مسئولیت کند و عقب نشینی نماید و درس بزرگی و اخلاق دهد.

در سیاست برد و باخت و عقب نشینی معنایی پیچیده دارد، فقط این مردان بزرگ هستند که وقت آن را می فهمند و شجاعت این عقب نشینی را دارند، چنانکه میر حسین در بیانیه اش این را نوشت. او هم حتما مانند ما که 7 ماه است خشونت نیمه ی دیگرمان، برادران مان را می بینیم و پیش از هر گونه دفاع هر بار متعجب و حیران می شویم و قسم می خوریم که هرگز مباد که مانند آنها شویم، می خواهد با این عقب نشینی به آنها فرصت دهد تا با دیدن همین فیلم های تکه تکه که با دست های لرزان گرفته شده است، از خشونت و نیز ترس خود و شجاعت و استقامت و تعدادمان، حیران و متعجب شوند که این حیرانی رمز کشف عظمت خداوند و کرامت مخلوق او یعنی انسان و راز دانایی و رهایی است.

میر حسین موسوی این بیانیه را پس از آن نوشته است که توسط کودتاچیان با کشتن ناجوانمردانه خواهرزاده اش تهدید آشکاری شده است او در عوض اما شاید وصیت نامه اش را نوشته است، آنجا که می گوید از شهادت باکی ندارد و به اعتقاد من و بسیاری دیگر از سبز ها او آهی دلسوزانه برای ما کشیده است که بیش از هر زمانی دیگر به آن احتیاج داریم و نیز در پی آن راهی سبز برای ما ترسیم کرده است، در عین حال فاتحه ای برای حکومت خوانده است، اگر دست مطمئنی را که طنابی محکم به نام مردم را به او توصیه می کند، رد نماید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر