۱۱/۳۰/۱۳۸۸

مشاهدات يك شهروند: بر سبزها در روز وحدت چه گذشت؟

بر سبزها در روز وحدت چه گذشت؟

. ادامه راه سبز«ارس»: در روزی که همه مراجع تقلید، رهبر جمهوری اسلامی و مقامات ارشد کشور از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی از مردم دعوت کردند تا در راهپیمایی روز 22 بهمن برای سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی شرکت کنند و آن را روز وحدت نام نهادند، نیروی نظامی مستقر در خیابان های منتهی به محل تظاهرات، مردم را به شدت سرکوب کردند.

از هر جای تهران که به سمت محل تظاهرات حرکت می کردید، می توانستید استقرار و آرایش چند لایه نیروهای نظامی را ببینید. میادین شهر ، مثل میدان انقلاب، میدان هفتم تیر و میدان آریا شهر مزین به نیروهای یگان ویژه، سپاه پاسداران و بسیج بودند. در جاهایی هم که جمعیت حاضر بود، لباس شخصی ها قابل تشخیص بودند که گویی دنبال شکار می گردند.

هواداران جنبش سبز تظاهرات روز 22بهمن را از میدان انقلاب و نیز میدان آریا شهر آغاز کردند. بیشتر جمعیت سبز ها به دلیل احتمال حضور مهدی کروبی، تظاهرات را از میدان آریا شهر آغاز کردند. قرار بود سبزها بدون نمادهای خود تا میدان آزادی پیش روند اما میدان آزادی از طرف آریاشهر به روی طرفداران دولت هم بسته بود و جمعیت تظاهر کننده هوادار فقط تا نزدیکی میدان می رفت و بر می گشت.

به نظر می رسید، این جمعیت نیامده است تا به سخنرانی احمدی نژاد گوش دهد، بلکه آمده است تا روی سبزها را کم کند. جای جای خیابان آریا شهر منتهی به آزادی، ایستگاههایی به مردم عکس می داد و بلندگویی از آن یا سرود و یا شعار پخش می کرد و تعداد اندکی که دور آن بودند گاه به شعارهای پخش شده از آن پاسخ می دادند. برخی از این ایستگاهها، ایستگاههای رادیو و تلویزیون بود که برخی از دستگیر شده هایی که آزاد شد ه اند، می گویند، این ایستگاهها با فیلمبرداری از جمعیت به شناسایی سبزها کمک می کرده است.

تظاهرات یکپارچه نبود، مردم در دسته های کوچک و پراکنده رد می شدند و هر وقت سبزها را که خاموش در کنار آنها راه می رفتند را می دیدند، شعار مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولایت فقیه را سر می دادند.

سبزها نمادها را در جیب ها مخفی کرده و صبورانه منتظر رسیدن به میدان آزادی بودند و به همین دلیل تصاویری را که به آنها می دادند، به دست می گرفتند و با اینکه سعی کرده بودند از طرفداران دولت متمایز نباشند اما متمایز بودند و به راحتی قابل شناسایی ، بخصوص جوانتر ها. خویشتنداری سبزها، لباس شخصی هایی که کینه توزانه دنبال آنها بودند را تشجیع می کرد، آنها به راحتی برخی سبزها که عمدتا از جوانان بودند را دستگیر می کردند و حتی جلوی چشم طرفداران عصبانی شان، به باد کتک می گرفتند، اما سبزهای ساکت در مقابل دستگیری های خشن، واکنش نشان دادند و فریاد ولش کن جمعیت برای آزاد کردن جوانی که دستگیر شده بود، هم خود سبزها را از تعدادشان متعجب کرد و هم هواداران دولت که پیش از این در برابر نیروهای نظامی حامی شان، چشم به چشم سبزها دوخته و مرگ بر منافق می گفتند را ترساند.

انتهای جمعیت مردم در میدان آریاشهر سبزهایی بودند که منتظر مهدی کروبی بودند ، گاه افرادی به وسط جمعیت می دویدند. صدای شلیک پینت بال و بعدتر گاز اشک آور و ریختن آب داغ نشان داد که نیروهای نظامی دستور سرکوب سبزها را دارند، حتی اگر شعار ندهند و علامت سبزی در کار نباشد. سکوت سبزها، سرکوب و توهین های جمعیت هوادار دولت، صبر مردم را لبریز کرد و ناگهان چند دختر و پسر جوان در حالیکه دست ها را به هم می زدند، شروع به خواندن شعر "یار دبستانی" کردند، آواز آنان، همراهی همه سبزها که در دو سوی خیابان ایستاده بودند و علاقه ای نداشتند که قاطی هواداران حکومت شوند را به دنبال داشت. صدای سهمگین و یکپارچه سبزها گروه کوچکی از زنانی که پیش از این وسط خیابان شعار مرگ بر منافق سر می دادند، ترساند، به نحوی که تقریبا دویدند تا خود را از سبزها دور کنند. اما این وضع دیری نپائید و نیروهای نظامی با باتوم به جمعیت حمله کردند و جمعیت را متفرق کردند.

از این به بعد دیگر زد و خوردهاآغاز شد، بخصوص وقتی مردم مطلع شدند که کروبی نتوانسته است به جمعیت ملحق شود و پسرش دستگیر شده است. خیابان های فرعی پر از جمعیت سبزی بود که در اثر حمله گارد ویژه به آنجا رانده شده بودند، تعدادی از جوانان، شعارهای تند می دادند و خانمی به یک لباس شخصی می گفت که مگر این آقا( منظورش احمدی نژاد بود که داشت سخنرانی می کرد) نمی گوید که در ایران آزادی مطلق وجود دارد پس چرا به ما اجازه نمی دهید شعار خودمان را بدهیم و وقتی در پاسخ با توهین آن مرد جوان روبرو شد، گفت از توی جمعیت ما برو بیرون.

زد و خوردها در میدان آریا شهر وقتی آغاز شد که احمدی نژاد سخنرانی را آغاز کرده بود و در دایره امنیتی صحبت از مدیریت منطقه می کرد، عده ای از مردم از تلویزیون در هنگام پخش مستقیم سخنرانی احمدی نژاد، فریاد مرگ بر دیکتاتور جمعیتی را شنیده بودند که توانسته بودند خودشان را به دور میدان آزادی برسانند. از حدود ظهر دیگر موبایل ها از کار افتاد و تا حدود شب همچنان قطع بود.

در میدان انقلاب دستگیری ها از همان ساعت 8 صبح آغاز شده بود. در نزدیکی میدان انقلاب، تعدادی که معلوم بود سبز نیستند، در میان جمعیت شروع به دویدن کردند و در فضای ساختگی شلوغ ناشی از دویدن آنها پلیس تعدادی از جمعیت سبز را از دیگران جدا کرده و به کوچه مترو منتقل کرد. در کوچه مترو این تعداد را با باتوم و فحش به مدرسه ای در آن کوچه هل داده بودند و پای خانمی در اثر هل دادن شکست. دستگیر شده ها که در آن مدرسه حدود 100 نفر بودند، با اتوبوس شهری از میدان انقلاب و از میان جمعیت افراد خشمگین عبور داده شدند و در حالیکه با الفاظ رکیک و زشت بدرقه می شدند، به ساختمانی که سابقا اداره شهرداری بوده، منتقل شدند و در آنجا دسته های دیگری از مردم دستگیر شده هم به آنها اضافه شده اند. یکی از دستگیر شده ها می گوید که پلیس ها مهربان بودند اما نیروهای بسیجی و لباس شخصی ها از هیچ توهین و کتکی فروگذار نمی کردند.

در فرم هایی که به دستگیر شده ها داده شده بود تا پر شود، اقداماتی نظیر دویدن، شعار دادن، همراه داشتن نماد، هرگونه اطلاع رسانی، شعار نویسی و اطلاعیه داشتن، مقاومت در مقابل مامورین و... از جمله مظاهر جرم نوشته شده بود. این عده را بعدا به وزرا منتقل کردند و بتدریج برخی را آزاد کردند. تعداد کل دستگیر شده ها در روز 22 بهمن بر طبق آمار غیر رسمی و مردمی حدود 1000 نفر است.

به تعبیر بسیاری ، برای سبزها، روز 22 بهمن روز خوبی نبود اما به این معنا هم نبود که دولت روز خوبی را از سر گذراند. دولت ناگزیر شد برای اجرای جشن حکومتی 22 بهمن، شهر را غرق نیروهای نظامی کند و این را حتی خبرنگارن خارجی که تحت الحفظ به میدان آزادی برده شده بودند، دیدند و اگر نبود دستورالعملی که میان سبزها قبل از 22 بهمن منتشر شد و آنها را به صبر توصیه کرده بود، محمود احمدی نژاد قطعا نمی توانست در میان دود گاز اشک آور سخنرانی خود را تمام کند. سبزها خود دانستند که باید از خشونت اجتناب کنند و این کار را بارها کردند. اما شکل تظاهرات را خود آن روز و اتفاقات و واکنش های آن روز تعیین می کند و چه بسا اگر اجرای تظاهرات به خود سبزها واگذار می شد، بار سنگین حضوری که تلویزیون دولتی به حساب خود نوشته است، گلوی دولت و تلویزیون و نیروهای نظامی را می گرفت.
یاسمن تهرانی

۱ نظر:

  1. از قدیم گفتند که سگ را چه بزنی چه بترسانی ... !
    سگهای هار ولایت فقیه شهر را قرق کرده بودند ؟ درست...
    مردم نمی خواستند به خشونت کشیده شود ؟ ... درست ...
    تاکتیک اسب تراوا شکست خورد ؟ درست...

    اما :

    گرگها خوب بدانند در این ایل قریب
    گر پدر مرد،تفنگ پدری هست هنوز
    گر چه مردان قبیله همگی کشته شدند
    توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز

    پاسخحذف