۲/۱۴/۱۳۸۹

مطبوعات ايران به اينترنت كوچ كردند

مطبوعات ايران به اينترنت كوچ كردند

مطبوعات اينترنتي. ادامه راه سبز«ارس»: روز جهاني مطبوعات در حالي گذشت كه به گفته مير حسين موسوي چندان اميدي به باز شدن فضاي مطبوعاتي و شنيده شدن گفته هاي مشفقانه و منتقدانه نيست. سابقه مطبوعات در ايران از صد و پنجاه سال گذشته است و اگر چه مي توان در غرب، روزنامه ها و مجلاتي را مثال زد كه سابقه چند صد ساله دارند، اما طوفان حوادث در سرزمين بلا خيز ايران چنان بوده است كه از مطبوعات مستقل کمتر اثری باقی مانده و كاغذهای زرد شده در آرشيو چند كتابخانه تهران یادگار آنهاست .

آغاز جوانمرگي مطبوعات گفته صادقانه ناصرالدين شاه است. اعتمادالسلطنه نقل می کند که هر روز براي شاه قاجار، مطبوعات اروپا را مي خوانده و ناصر الدين شاه خواننده جدي جرايد به حساب می آمده است، شاه قاجار گرچه خود امر داده بود تا بنا بر مصلحت روزنامه اي در ايران منتشر شود، اما خود شاه مي گويد" روزنامه چيز خوبي نيست چون مردم را بيدار مي كند." والبته پيش بيني شاه كاملا درست بود و زمزمه هاي مشروطه از همين روزنامه هاي ممنوعه كه به ايران مي آمد، برخاست.

هنوز يك دهه از مرگ سلطان صاحبقران نگذشته بود كه انقلاب مشروطه در گرفت و جالب اينكه اولين شهداي اين نهضت، از ميان روزنامه نگاران بودند. صور اسرافيل به جرم همان روزنامه منتشركردن در باغ شاه خفه شد.

گويا پس از هر انقلابي و اصلاحي در ايران معاصر اين روزنامه نگاران بودند كه در صف زندان و اعدام قرار مي گرفتند، آنچنان كه حسين فاطمي از معدود همراهان دكتر مصدق بود كه به جرم مقالاتش در روزنامه اي كه منتشر مي كرد، از سوي دربار كشته شد.

انقلاب 57 نيز بهار كوتاهي داشت كه به سرعت جايش را به خزاني برگ ريزان و زمستاني سخت داد.

سال شصت اختتاميه جشنواره مطبوعات بود و دادستاني تهران تقريبا هر آنچه چاپ مي شد را به جز چند روزنامه دولتي توقيف كرد. ايرانيان در دهه شصت اصولا همه چيز را كوپني و سهميه اي دريافت مي كردند و كار به جايي رسيده بود كه همين چند روزنامه معدود مثل كيهان و اطلاعات هم به سهميه بود و صف هاي طويل روبروي دكه ها براي دريافت روزنامه آن هم روزنامه اي كه تماما نظريات حكومت را منتشر مي كرد از عجايبي بود كه تنها مي توان در ايران سراغ گر فت.

يك دهه براي ماهنامه ها

باز شدن نسبي فضاي سياسي پس از جنگ هشت ساله و اصلاحات اقتصادي دولت هاشمي رفسنجاني، جايي براي مطبوعات باز کرد. دهه هفتاد دوران شكوفايي نشريات ماهانه بود. حكومت همچنان به روزنامه هاي منتقد و مستقل که به دو گرايش حاکم وابسته نبودند، اجازه انتشار نمی داد. اما بتدریج ماهنامه ‌هاي تاثيرگذاري شكل گرفت كه مي توانست جريانات متنوع فكري را نمايندگي كند. ماهنامه "دنياي سخن" و "جامعه سالم" گرايشهاي چپ روانه داشت و نشريه ادبي اجتماعي "گردون" و "آدينه" نماينده سكولارهاي ادبي و سياست ماب بودند. ماهنامه "كيان" زبان گوياي روشنفكران ديني بود و "ايران فردا" هم صداي ملي مذهبي ها و گرايشات نزديك به نهضت آزادي به شمار مي رفت .گذشته از ماهنامه ها، دو روزنامه "سلام" و "رسالت" ارگانهاي دو حلقه موازي روحانيان بود . در تمامي اين نشريات مي شد، انتقادهاي تندی به حاكميت و دولت هاشمي رفسنجاني یافت.

شمارگان محدود و جامعه روزنامه نخوان ايراني شايد علت اصلي بود كه حاكميت اين تنوع گفتار مكتوب را تحمل مي كرد. اما همين رسانه هاي به ظاهر بي اثر توانستند در سال 76 ، دوم خرداد را به وجود آورند و زمينه ساز فكري جريان اصلاحات شوند. راديو و تلويزيون حكومتي با آن همه هزينه و تبليغات سنگين از مطبوعات شكست خورد و محمد خاتمي در ميان بهت و ناباوري حاكميت كه به دنبال كانديداي ديگري بود، به رياست جمهوري رسيد.

روزنامه هاي دشمن

آقای خامنه اي در تمام دوران اصلاحات مطبوعات را به دشمني متهم مي كرد و عاقبت در سخنراني اوايل سال 79 در مشهد صريحا گفت كه دشمن در ميان مطبوعات لانه كرده است. در بهار همين سال بود كه به مانند سال شصت، هر آنچه چاپ مي شد، توقيف شد. يكي از روزنامه نگارن به ياد مي آورد كه مامور معذور دادگستري سوار بر موتور حكم‌هاي توقيف را كه سعيد مرتضوي صادر كرده بود، به دفتر بيش از 15 روزنامه ابلاغ كرد و در دفتر چند روزنامه هم چاي خورد.

در حال حاضر مي توان مطمئن بود كه رهبر جمهوری اسلامی پس از سالها مبارزه مستمر با مطبوعات توانسته است به پيروزي كامل دست يابد. دولت احمدي نژاد از چهار سال پيش تمام همتش را مصروف كرد تا روزنامه اصلاح طلبي پديد نيايد و به تيراژ نرسد.

روزنامه شرق به عنوان دیرپاترین نشریه اصلاحات در همان سال اول رياست جمهوري احمدي نژاد توقيف شد. توقيف مداوم مطبوعات عملا به گونه اي پيش رفت که در شرایط فعلی اگر روزنامه منتقدي جرئت انتشار پيدا كند، عمري بيشتر از دوماه نخواهد داشت.

معاونت مطبوعاتي ارشاد، در دوره تازه صدارت احمدي نژاد به محمد علي رامين رسيده است كه به گفته كارمندان ارشاد در تمام جلسات هيات نظارت بر مطبوعات پاي ثابت راي به توقيف جرايد است. محمد علي رامين در جمله اي قصار می گوید : "مطبوعات بايد صداي نظام را منعكس كنند" و با این گفته رويه کارش در وزارتخانه را روشن كرده است. معاونت مطبوعاتي ارشاد در جمع كاركنان حرف های دیگری هم زده است. از جمله اینکه اصولا كار نبايد به قوه قضاييه كشيده شود و اگر به افراد بي صلاحيت مجوز انتشار داده نشود كار به هيات نظارت و دادگاه مطبوعات نخواهد رسيد.

سانسور، اخراج و قلم هاي ممنوعه

انجمن صنفي مطبوعات ايران كه از نظر وزارت كار منحل شده است و دبيرش بدرالسادات مفيدي در زندان به سر مي برد، قریب به دو هزار عضو دارد كه در اين ميان نزديك به دويست نفر به گونه اي پيوسته در مطبوعات اصلاح طلب قلم مي زده اند . تعطيلي مداوم مطبوعات شمار قابل توجهي از اهالي روزنامه نگاري را به جلاي وطن كشانده و آنها كه مانده اند يا در صف زندان هستند و يا بيكار، جالب اينكه در يك بايكوت ناگفته روزنامه هاي اصولگرا وابسته به شهرداري هم اين روزنامه نگاران را به همكاري نمي پذيرند.

در اقدامي سوال بر انگيز روزنامه فرهيختگان كه از سوي دانشگاه آزاد و به سر پرستي عبدلله جاسبي منتشر مي شود، در تمام يكسال گذشته بنابر وخامت اوضاع، روزنامه نگارن اصلاح طلب را اخراج مي كرد تا به هيات نظارت اطمينان دهد که در راستاي اهداف نظام گام برمي دارد.

اگر چه خودسانسوري به انگيزه روشن ماندن چراغ جرايد، رسمي طول و دراز در جمهوري اسلامي است، اما با ظهور دولت احمدي نژاد ، وزارت ارشاد و شوراي امنيت ملي رسمي ديگر نيز برقرار كرد و آن هم نامه هاي دستوري مبني بر اينكه به كدام مبا حث روز نبايد پرداخت. اين نامه ها حتي به آنفولانزاي پرندگان هم مي پرداخت و نوشتن درباره اين بيماري را خلاف امنيت ملي مي دانست.

بنا بر منابع موثق، وزارت اطلاعات نيزعلاوه بر وزارت ارشاد، اين روزها به معدود رسانه هاي مستقل فشار مي آورد و آن هم در اين جهت كه به كدام مطلب بپردازند و زاويه موضوعات را به گونه اي انتخاب كنند تا منافع نظام تهديد نشود.

تيراژ مطبوعات به گونه اي چشمگير افت كرده است و براي مثال روزنامه شرق كه زماني بيش از 100 هزار نسخه به چاپ مي رسيد. به دليل افت كيفيت و خود سانسوري شديد و حذف نيروهاي حرفه اي سابق، بيش از 15 هزار تيراژ ندارد. اما اين به معني بي خبر ماندن جامعه ايراني نيست.

اينترنت، سايتهاي پر بيننده و تلويزيونهاي ماهواره اي جاي مطبوعات را گرفته اند و در جايي نشسته اند كه ديگر قابل توقيف نيست. انقلاب ايران با انتشار اعلاميه به ثمر نشست و دوم خرداد در پي انتشار روزنامه ومجلات. به نظر مي رسد باز هم بايد منتظر تحولات بزرگي بود .

رسانه هاي اينترنتي و ديجيتال مي توانند حادثه ساز باشند. اعلاميه ها و مطبوعات ايراني به اينترنت و فضا كوچ كرده اند.

فرزانه بذرپور - جرس

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر