۵/۲۸/۱۳۸۹

محمد نوری زاد به زندان اوین فراخوانده شد + مصاحبه با جرس و العربيه

محمد نوری زاد هم به زندان اوین فراخوانده شد

. ادامه راه سبز(ارس): محمد نوری زاد مستند ساز و جهاد گر؛ امروز مجددا به زندان اوین فراخوانده شد.

به گزارش وب سايت رسمي دكتر نوري زاد، ماموران امنیتی امروز در تماس با منزل وي به او گفتند سریعا خود را به زندان معرفی نماید.

نوری زاد ساعاتی پیش از بازگشت به زندان در گفت و گو با بخش فارسي العربیه اظهار داشت: اکنون نامه ای براي رهبر نوشته ام که به محض بازگشتم به زندان منتشر خواهد شد. این نامه دیگر در ردیف نامه های قبلی نخواهد بود و به شکل دیگری صحبت خواهم کرد.

در همین حال محمد نوری زاد لحظاتی قبل از افطار ۴ شنبه شب در مطلب کوتاهی که در سایت خود قرار داده است نوشت:

مرا به کجا خواهند برد در زندان اوین ؟

نمی دانم مرا بکجا خواهند برد . انتظار پذیرایی ندارم . انتظار رفتار و برخورد خوب ندارم . ممکن است مرا بزنند. بدجوری. ممکن است مرا به ناسزا و فحش های ناموسی بگیرند. بدجوری. وممکن است حتی مرا بقول بازجویم محارب تشخیص دهند و به دم تیغ بسپرند. هرچه را که پیش آیدبه آغوش می کشم. برای آینده ی مردمان سرزمینم. بدرود.

با احترام وادب و امتنان :
محمد نوری زاد ۸۹/۵/۲۹ ساعتی مانده به افطار

نوری زاد ساعاتی پیش از بازگشت به زندان در گفت و گو با العربیه اظهار داشت که مقام های امنیتی در تماس برای احضار او، از دلایل بازگشتش به زندان، سخنی به میان نیاورده اند اما گمان می کند، آخرین نامه ای را که خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته، دلیل مساله باشد.

محمد نوری زاد در ششمین نامه خود خطاب به آیت الله خامنه ای که آن را “آخرین نامه” نامیده و یکشنبه ۱۸-۸-۲۰۱۰ منتشر کرده بود، با شرح آن چه که در ایران امروز به ویژه در زندان ها روی می دهد و با انتقاد از سیاست های رهبر جمهوی اسلامی و حمایت او از محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران، خواستار آزادی زندانیان سیاسی ایران شد و نوشت: “به یک دستور شریف شما همه‌ زندانیان بی‌گناه ما به آغوش عزیزان خویش باز می‌گردند. این همان بارقه‌ پربرکتی است که امید بارش آن را به شما دل بسته‌ایم. مابقی راه را خود خدا پیش روی شما خواهد گشود.”

این نویسنده منتقد ایرانی، در پاسخ به سوالی که چرا ششمین نامه خود به آیت الله خامنه ای را آخرین نامه نام نهادید گفت: “در نامه اظهار امیدواری کردم که رهبرمان با ایجاد گشایش، فضا را برای تغییر آماده کرده و همه نگرانی هایی که در جامعه وجود دارد، برطرف کند. وقتی نامه می نویسیم یعنی نا امید هستیم اما این آخرین نامه به معنی این که هنوز امیدوارم که تغییری حاصل شود.”

و اگر تغییری در سیاست های رهبر جمهوی اسلامی حاصل نشود، آیا محمد نوری زاد دیگر نامه ای به او نخواهد نوشت؟ او در پاسخ به این سوال اظهار داشت: “اکنون نامه ای نوشته ام که به محض بازگشتم به زندان منتشر خواهد شد. این نامه دیگر در ردیف نامه های قبلی نخواهد بود و به شکل دیگری صحبت خواهم کرد.”

محمد نوری زاد در پاسخ به این پرسش آیا که با ادامه این روند، بیمی از برخورد نهادهای امنیتی با او ندارند گفت: “از چه باید بترسم؟ ایران سرزمین ما است. باید با تمام وجود در آن بمانیم و آن را بسازیم.”

شایان ذکر است که دادگاه انقلاب تهران، آقای نوری زاد را که نگارش نامه های انتقادی به آیت الله خامنه ای را پس از انتخابات ریاست جمهوری جنجال برانگیز سال گذشته ایران آغاز کرده است، به سه سال و نیم زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم کرده است. او دو تای این نامه ها را از داخل زندان و در دوره بازداشت نوشته و منتشر کرده بود.


گفتگوي نوري زاد با سايت خبري جرس در آستانه بازگشت به زندان اوين

محمد نوري زاد، شب 28 مرداد ماه به زندان بازگشت تا بار ديگر نشان دهد انتقاد از رهبر جمهوري اسلامي گرچه از سر دلسوزي باشد، مجازات زندان دارد، نوري زاد كه در دوره گذشته زندان مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت، در گفتگو با جرس دليل زندان دوباره اش را نوشتن نامه اي دانست كه از سر دلسوزي و علاقه به عاقبت به خير شدن آقاي خامنه اي نگاشته است و در آن صحراي محشر و قيامت را تصوير كرده است كه چگونه ميليونها انساني كه رهبري بر آنها ظلم كرده در پيشگاه عدل خداوند از آقاي خامنه اي شكوه مي كنند. نوري زاد با آرامش در آستانه زندان ، حاضر نبود درباره ضرب و شتمي كه در زندان بر او رفته بود، سخني بگويد، نوري زاد معتقد است ظلم بر هر كس و هر فرد، بد است و اين به شخص او منحصر نيست. گفتگوی جرس با نوری زاد پیش از بازگشت به زندان در پی می آید:
جناب آقای نوری زاد آیا دلیل احضار مجدد شما به زندان، نامه اخیرتان به آقای خامنه ای بوده است؟

تصورم بر این هست که بله. یعنی دلیل دیگری نمی بینم . تصورم بر این است که به خاطر نگارش این نامه ای که خاضعانه نوشتم.مرا مجدد به زندان احضار کرده اند. در این نامه من خود را به عرصه ی قیامت بردم و ایشان را که دوست دارم به عرصه ی قیامت بردم و سوالات امتحانی را برای ایشان آشکار کردم. تصورم بر این است که بله . دلیل بازداشت من نامه آخرم بوده است.

در تماسی که با شما گرفته شده، خواستند چه وقت خود را معرفی کنید و علت را چه عنوان کردند؟

همین امشب می روم . گویا دوستان دلشان برای ما تنگ شده است و باید خودمان را معرفی کنیم.

شما شش نامه دلسوزانه و منتقدانه به آقای خامنه ای نوشته اید. واکنش دوستان و همفکران شما در اردوگاه اصول گرایی چگونه بوده است . آیا آنها هم دچار این تردید ها درخصوص رهبری شده اند؟

بله ، فراوان افراد دچار این تردید ها شده اند.. من یک پیشانی سفید این عرصه هستم و کسی هستم که شناخته شده ام . یک اشتهار این چنینی دارم ولی دیگرانی هستند که در حوزه های فرهنگی، اقتصادی ، نظامی از بسیجیان، پاسدارها حتی طلاب و حوزه علمیه همه آنها وقتی به من مراجعه می کنند، می گویند که شما حرف و سخن ما را می گویید . منتها ما این فضا را نداریم یا اگر بگوییم کسی نمی شنود یا اگر بگوییم عرصه بر ما تنگ می شود. اینطور نیست که فقط من تنها باشم . این اتفاق، اتفاق دامنگیری است . یک ترکی است که بر دیوار بسیاری از مناسبات رخ داده است و به شدت رو به رشد هم می رود . جمعیت فراوانی به هرحال در همین سی و دو سال که از انقلاب می گذرد و قرار بوده یک سری آرمانهای که داشتیم برآورده شود و بر نیامده و سال به سال پله های را و عقب نشینی کردم و به عقب رانده شدیم. و توسط بی مدیریتی ها و بی کیاستی ها فرصت هایی را از دست داده ایم و ذخایر و دارییهای ملی و میهنی خودمان را از دست داده ایم و چیزی نبوده که فقط و فقط در من این نگرانی را ایجاد کرده باشد، بلکه در بسیاری از همفکران من این اتفاق افتاده و آنها هم مکدر هستند . من شش نامه برای آقای خامنه ای نوشتم و به عنوان آخرین نامه از آن یاد کرده ام و امیدوارم این نامه خوانده شود و با آن فضایی که من از قیامت تجسم کردم که نکته آخر که آزادی زندانیان هست فتح بابی باشد برای شروع قدم های مبارک انشالله.

شما اشاره کرده اید این نامه آخرتان خواهد بود. آیا نسبت به اینکه این نامه شنیده شود. مایوس هستید؟

من انتهای نامه نوشتم که امید دارم رهبر ما با مطالعه ای این نامه فیصله بدهند به این جریان و زندانیان سیاسی را آزاد بکنند و یک به یک در جهت دلجویی از مردم و به سامان کردن نابسامان هایی قدم بردارند. این آخرین نامه از باب امید مطرح شده است. من خیلی امیدوارانه نامه را به پایان رساندم

برخورد بازجوها با شما که فرزند نظام و انقلاب بوده اید و تجربه جنگ تحمیلی داشتید،چطور بود؟ آنها چطور با شما سخن می گفتند؟آیا ممکن است درباره حمله فیزیکی که در زندان به شما شده بود بفرمایید؟

من مهم نیستم. اگر به یک نفر هم آسیب رسیده باشد انگار به تمام ایرانیان و بشریت آسیب رسیده است . در کنار من و به خود من ضرب و شتم هایی صورت گرفته است که نباید این اتفاق می افتاده و مردان خوب و دوست داشتنی و پاکی را می شناسم که به شدت تحت شکنجه واقع شدند و آزار دیدند و الفاظ بسیار زشت و سخیفی نسبت به آنها به زبان آورده شده است، به همسران و فرزندانشان فحاشی کردندو همه اینها در فضایی اتفاق می افتد که انتظار دفع و صبوری داریم و انتظار خرد و هوشمندی داریم و انتظار یک رفتار حقوقی و قانونی داریم . اینکه به جای ادبیات، با لگد و مشت روبه رو می شوید و کله شما را فرو کنند در کاسه توالت و فحش های ناموسی به شما بدهند نه تنها در هیچ ادبیاتی نمی گنجد بلکه با آموزهای دینی و اخلاقی ما هم مغایر است. من مکدرم از اتفاقی که برای فرزندان ما در زندان ها اتفاق میا فتد و رسما با صدای بلند اعلام می کنم که در سلول های انفرادی ما به شدت جوان ها و مردان ما تحت شکنجه قرار می گیرند و مورد ضرب و شتم و آسیب قرار می گیرند و همسران و فرزندانشان با فحش های رکیک خطاب قرار میگیرند . اینها چیزهای بسار تاسف باری است که ما در کنار اینها ظاهرا داریم زندگی می کنیم.

افق آینده را چگونه می ینید ؟ جنبش سبزی که شکل گرفته به کجا خواهد رسید؟ اینگونه که از نامه آخرتان استنباط می شود شما به تقدیر دل بستید و مرگ ظالمان ؟

من آینده را بسیار بسیار روشن می بینم. رشدی که مردمان ما در عرض این یک سال و چند ماه کردند رشدی است که در عرض ده سال پدید می آمده و چهره ای که از طرف مقابل آشکار شده باید ظرف ده یا پانزده سال آشکار می شده است . این روشنایی و امید است. ما آسیب می بینیم ولی هیچ پیروزی بدون هزینه به دست نمی آید . ما که نمی خواهیم همه چیز را واژگون کنیم . هر انقلابی در هر سرزمینی موجب عقب ماندگی آن سرزمین می شود. ما خواستار تغییر هستیم . ما می گوییم زشتی جایش را به زیبایی ، ناامنی جایش را به امنیت ، بی احترامی جایش را به احترام و بی قانونی جایش را به قانون بدهد. این حقی است که ما به زبان میآ وریم و. خواستا تغییر بودن مبتنی بر سنت های الهی است . سنت هایی که انبیا بر تن ما کرده اند. وقتی لباستان چرک میشود موقع شستن آن هیچ کس بر شما ایراد نمی گیرد چرا که شما رفتار درستی را انجام داده اید . قصد ما از این حرکتها ونوشتن نامه به بزرگان مان، چرک روبی است. ما می خواهیم این آلودگی ها و چرک ها که به صورت جامعه و سرزمین وارد شده بروبیم و پاکسازی کنیم و پاکی را جایگزین کنیم. من آینده را بسیار روشن می بنیم. نامه من احاله به تقدیر نبوده بلکه من اتفاقا همه عرصه های تقدیر را پیش پای دنیا گذاشته ام . اینکه دنیای ما خواه ناخواه با چنین آموزه هایی روبه روست و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم نه در آخرت که در همین دنیا با این مسائل روبه رو خواهیم شد . پرسش هایی که من مطرح کردم نه پرسش های آن جهانی که این جهانی است . به هرحال همه ما و شما با پرسش های درباره خودتان روبه رو هستید که باید خودمان را آماده پاسخگویی بدان کنیم .

شما روز گذشته با خانواده آقای تاجزاده دیدار داشتند و از آنها دلجویی کردید . اگر شما هم دعوت به امضای آن شکواییه می شدید ، آن را امضا می کردید ؟ و آیا شما هم به باور آن هفت تن، درباره پروژه کودتای انتخاباتی رسیده اید؟

آن نامه ، نامه ی بخش وسیعی از مردم است . هر حرکت خیر و درستی از جانب هرکس حتی نامسلمان جانبداری همه ما را در کنار خودش دارد . حتی این آیین را از آموزه های دینی خودمان فراگرفته ایم . وقتی یک انسانی بی نشان هست و حتی نامسلمان و بی کس و کار است ، وقتی ظلمی به او شود و حق او پایمال می شود همه مردم موظفند در کنار او قرار گیرند تا او احساس تنهایی نکند. نه تنها من بلکه همه در کنار هر حرکتی که پرچمی از احقاق حق برافراشته باشد قرار داریم . گاهی اوقات شما حرف حقی می زنید و نمایندگی می کنید کلی جامعه را و یک نامه می نویسید انگار از زبان بسیاری از مردم آن را نوشته اید . آقای تاجزاده هم به گمان من یک فرد بی گناهی است . منتها قرار است که اعترافاتی از ایشان گرفته شود و مطالباتی از ایشان و هم مسلکانشان گرفته شود و دوستانشان در فشار قرار می گیرند و در سلول انفرادی ایشان را کتک می زنند، واقعا اینکه عده ای آقای تاجزاده را چهار روز زدند ، اگر کسی منصف باشد تنش به لرزه می افتد. چه کسانی و با چه اندیشه ای آقای تاجزاده را کتک زدند . به همین دلیل است که هر کسی هرچند نامسلمان و غریب و دور افتاده و ناشناس وقتی ظلمی به او می شود همه بشریت در کنار او قرار می گیرند .

فکر می کنید با ضربه ی مهلکی که نظام به دین زده است، در آینده نسبت ما با دین چگونه خواهد بود؟

ما باید از مردم التماس بکنیم که حساب رفتار بد ما را که باعث شدیم چهره مخوفی از دین پرداخته شود به حساب دین نگذارند. مردم حق دارند و مردم زخمی از رفتار دینی ما هستند و مردم حق دارند که از این دین روی بگردانند . مردم حق دارند خدا و پیامبر را باور نکنند و نماز نخوانند و روزه نگیرند . چون به اسم نماز و روزه و پیغمبر به این مردم دروغ گفتیم و ناسزا گفتیم و حقوقشان را پایمال کردیم و به مردم ظلم نمودیم . ما همه مان باید التماس کنیم که مردم بدانند اگر کسانی می آیند به نام دین و رفتاری می کنند ارتباطی با ذات دین ندارد . ذات دین دعوت به صلح و آرامش و علم و اندیشه و خرد و خوبی است. دعوت ادیان آسمانی به درستی و عقل و پاکیزگی بوده است و اگر مردمانی ناپاک بودند و به نمایندگی از دین ناپاکی را منتشر کردند باید آنقدر فهم داشته باشیم که حساب آنها را جدا بکنیم مبادا که این رفتارها در این سالها موجب این شود که دینی که آغوش به روی بشریت گشوده است و با اقبال کم مردم روبه رو می شود . در عین حال اگر این اتفاق هم بیافتد من به مردم زخمی، آسیب دیده و جریحه دار شده حق می دهم که از دین گریزان شوند.

شما سالیان زیادی همراه و دوست آقای آوینی بودید . فکر می کنید اگر آوینی زنده بود دربرابر این رفتار حکومت چه موضعی می گرفتند؟

من نمی دانم اگر آقای آوینی بود چه موضعی اختیار می کردند، ولی با شناختی که از ایشان داشته و دارم، می دانم فرد فکور و اندیشمندی بود و به شدت طرفدار نیکی و درستی بود و به شدت از انصاف جانبداری می کرد و طالب احقاق حق بود و تصورم بر این است که اگر بخواهم حداقل و حداکثر رفتار ایشان را تصور کنم ؛فکر می کنم اگر ایشان می بودند حداقلش این بود که مکدر می شدند از این وضعیت و برآشفته می گشتند و حداکثرش، شاید بسیار جلوتر از من قرار می گرفتند . این تصور من از شناختی است که از ایشان دارم . حدااقل مکدر بودند در درون خودشان و می سوختند و حداکثرش بسیار جلوتر از من معترضانه صدای اعتراض خودشان را به همه می رساندند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر