۸/۲۷/۱۳۸۹

ادبیات تحقیر و لمپنیزم؛ این همه عصبیت از کجا آمده است؟

ادبیات تحقیر و لمپنیزم اینترنتی
. ادامه راه سبز(ارس): توهین یا دشنام تنها این نیست که به هم فحش های رکیک بدهیم. به سخره گرفتن زادگاه، گذشته، وضعیت ظاهری، نام و مهم‌تر از همه جنسیت حتی اگر با کلماتی به ظاهر محترمانه صورت بگیرد بدتر از هزار دشنام است. روشی که سالهاست دوستان کیهان‌نشین و رسانه‌های مشابه انجام می‌دهند. و آنقدر در استفاده از آن مصر هستند که این فرهنگ در لابلای تمام اخبارشان دیده می‌شود. آنجا هم که نتوانند مستقیم حرفی بزنند متوسل می‌شوند به ستون پیام‌های مردمی و از قول «مردم همیشه در صحنه» هر چه بخواهند به مخالفان سیاسی‌شان حواله می‌دهند. این فرهنگ لمپنیزم آنقدر در میان حامیان‌شان جا باز کرده که حتی به دولت و سیاستمداران دولتی هم رسیده.

«ادب مرد به از دولت اوست» چه حامی میر حسین باشیم و چه نباشیم، چه سبز باشیم و چه نباشیم، بی‌شک این جمله هنگامی که در مخالفت با فرهنگ لمپنیزم و تهمت‌زنی احمدی‌نژادی ادا شد، دل بسیاری را به دست آورد. چه ما ایرانیان همواره ادعا داشته‌ایم با فرهنگ ترین مردم دنیا هستیم و خواهیم بود. حال گیرم محبوب‌ترین شخصیت‌های سینمای‌مان پیش از انقلاب کافه به هم زنان و جاهل‌ها و لمپن ها بوده‌اند، یا اینکه برای یک سبقت ساده در خیابان رکیک‌ترین فحش‌ها را به هم حواله می‌دهیم، یا در استادیوم های ورزشیمان چاقو کشی می‌شود، یا صدها و صدها مثال دیگر. گیریم تمام اینها مخصوص کسانی است که از طبقه زیر متوسط هستند. در فضای مجازی چرا این اتفاقات می‌افتد؟ این لحن صحبت، تهمت، تخریب و کلمات رکیک چگونه به این راحتی بر زبان‌مان جاری می شود؟ به راستی از «میان کدام جوانه سبز این تخم نفرت زاده شد؟» مگر نه این است که اکثریت قریب به اتفاق استفاده‌کنندگان از فضای مجازی طبقه متوسط به بالا هستند؟ پس چرا این جماعت تحصیل کرده می‌توانند اینچنین همدیگر را به هر بهانه کوچکی پاره پاره کنند؟ این همه عصبیت از کجا آمده است؟

کسی منکر انتقاد نیست که اگر انتقاد نباشد در نهایت اگر خیلی خوش‌شانس باشیم آینده سیاسی ایران به همان چیز می‌رسد که اکنون است، گیرم نه از نوع مذهبی‌اش. اما انتقاد هم آدابی دارد و مسلما به سخره گرفتن نام، زادگاه یا عقاید شخصی از آداب آن نیست. جالب است که این ادبیات هم اکثرا از جانب آدم‌های بی چهره‌ای ادا می شود که پشت نام‌های مستعار پناه گرفته‌اند. من نمی‌گویم که آیا به راستی دوستانی از جناح مخالف به این تهمت‌ها دامن می‌زنند یا نه، اما ادبیات بسیاری از این نوشته‌ها ادبیات دموکراسی خواهان ایرانی نیست و بی‌شک ادبیات و خواسته هیچ انسان متمدنی نخواهد بود. حتی برای مخالفانش، که در نهایت همه ایرانی هستیم و باید بیاموزیم که در جامعه‌ای چند صدایی زندگی می‌کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر