۵/۳۰/۱۳۸۹

بررسی وضعیت قیمت بنزین در 80 کشور جهان

بررسی وضعیت قیمت بنزین در 80 کشور جهان

. ادامه راه سبز(ارس): ونزوئلا با بنزین هر لیتر 20 تومان ارزان ترین بنزین را در بین 80 کشور جهان به مردم خود می دهد و کشورهای ایالات متحده امریکا، کانادا، استرالیا و... نسبت به ایران، بنزین ارزان تری( با توجه به قدرت خرید شهروندانشان) به مردم می فروشند.
بگزارش ریالفا، مقایسه قیمت بنزین نسبت به درآمد سرانه نشان می دهد، مردم نقاط مختلف جهان چقدر قدرت خرید بنزین را دارند. اگرچه در کشورهای اروپایی و توسعه یافته، مردم برای خرید بنزین قیمت بالایی را پرداخت می کنند، اما در مقابل، این قیمت با توجه به درآمد سرانه ایشان، رقم معقولی به نظر می رسد. به عبارت دیگر، صرفا بررسی قیمت نمی تواند ملاک مناسبی برای ارزانی یا گرانی بنزین در یک نقطه باشد.

برای مثال، اگرچه قیمت هر لیتر بنزین در کشوری مثل هلند 2.09 دلار است، اما هزار لیتر در سال برای یک هلندی، تنها 5.3 درصد از سرانه وی را هزینه می کند. در مقابل، در کشوری مثل ترکیه با قیمت بنزین مشابه هلند، یعنی 2.32 دلار برای هر لیتر مردم برای خرید همان اندازه بنزین درسال باید چیزی حدود 20.7 درآمد خود را هزینه کنند.

ظاهرا، قیمت بنزین در زامبیا از پرتغال ارزان تر است، چراکه مردم پرتغال، بنزین را به قیمت هر لیتر 1.89 دلار و مردم زامبیا، هر لیتر بنزین را به قیمت 1.49 دلار خریداری می کنند. اما این قیمت ها (در مصرف میانگین یعنی سالانه هزار لیتر) به ترتیب در پرتغال حدود 8.6 درآمد سرانه مردم و در زامبیا، همین میزان بنزین برابر 99.3 درصد از درآمد سرانه یک شهروند این کشور است! حال با این مقدمه به سراغ وضعیت قیمت بنزین در 80 کشور جهان می رویم.

کشورهای توسعه یافته: تناسب بهای بنزین و قدرت خرید مردم

پژوهش ریالفا حاکی از آن است که اگرچه قیمت بنزین در کشورهای توسعه یافته بالاتر از کشورهای در حال توسعه و یا عقب مانده است، اما این قیمت در واقع متناسب با در آمد سرانه آنهاست. به طوری که با وجود اختلاف بسیار زیاد در قیمت بنزین، در اکثر این کشور ها، قیمت بنزین درصد مشخصی از درآمد سرانه مردم این کشورها را به خود اختصاص داده است.

به کشورهایی مثل بلژیک، فرانسه، بریتانیا، اسپانیا، سوئیس، سوئد، ژاپن، اتریش، نروژ و... نگاه کنید. بهایی که مردم باید برای ـ حجم مشخصی از ـ بنزین بپردازند، از 4 تا 6 درصد درآمد سرانه آنها را به خود اختصاص داده است.

حتی در کشورهایی مثل کانادا، استرالیا یا ایالات متحده آمریکا، این حجم بین 1.5 تا 2.9 درصد است. یعنی در این کشورها، به رقم درآمد سرانه بالا، بنزین به ارزش خیلی کمتر از ایران نیز به فروش می رسد.

کشورهای عقب مانده: عدم تناسب قیمت بنزین و قدرت خرید مردم

دقیقا شکل عرضه بنزین در کشورهای عقب مانده بر خلاف کشورهای توسعه یافته است. به یک مثال جالب در این زمینه توجه کنید، تفاوت ارزش بنزین در دو کره، بهترین مثال برای این قسمت است.

در حالی که قیمت هر لیتر بنزین در کره جنوبی، حدودا 0.68 دلار از کره شمالی گران تر است، با این حال، هزار لیتر بنزین سالانه(برابر کمتر از صد لیتر در ماه) تنها 5.1 درصد درآمد سرانه مردم کره جنوبی است.

در همین حال، در کره شمالی مردم هر لیتر بنزین به قیمت 0.77 دلار می خرند، یعنی اگر یک شهروند کره شمالی، ماهانه کمتر از یکصد لیتر بنزین مصرف کند، باید حدود نیمی از درآمد سرانه خود را برای خرید بنزین هزینه کند.

به همین دلیل است که در بین ده کشور اول که بنزین نسبت به درآمد سرانه آنها قیمت بالایی دارد، نام کشور های توسعه یافته به چشم نمی خورد. این ده کشور عبارتند از: زامبیا، موزامبیک، هاییتی، هند، مالدیو، کره شمالی، نیکاراگوئه، پاکستان، یمن و ویتنام.

ارزان ترین بنزین ها

بر اساس تحقیقی که ریالفا انجام داده است، اگر قدرت خرید مردم(بر اساس درآمد سرانه) در مقایسه با قیمت هر لیتر بنزین و متوسط مصرف سالانه(برابر هزار لیتر) مورد توجه قرار بگیرد، در این صورت، ده کشور ارزان قیمت بنزین به ترتیب عبارتند از: ونزوئلا، قطر، کویت، بحرین، برنوئی، عربستان، عمان، ایالات متحده امریکا، ، لوگزامبورگ، کانادا، استرالیا، نیوزلند و الجزایر.

به گزارش ریالفا، نکته جالب در این بین، حضور کشورهای همجوار اران در بین این ده کشور است. در واقع کشورهای دارای ذخائر نفت، می کوشند تا بنزین را به بهای کمتری به مردم کشورشان عرضه کنند.

همچنین، ونزوئلا، کشور دوست ایران که به تازگی نیز برای صدور بنزین به ایران اعلام آمادگی کرده است، در این لیست به چشم می خورد. ونزوئلا را چه از لحاظ قیمت بنزین(هر لیتر 20 تومان) و هم از لحاظ درصد بهای بنزین از درآمد سرانه مردم(برابر 0.1 درصد) باید ارزان ترین کشور دنیا داسنت.

علی رغم ادعای برخی رسانه ها مبنی بر گران بودن قیمت بنزین در کشورهای توسعه یافته، در کشورهایی مثل ایالات متحده امریکا، کانادا، استرالیا و...مردم به نسبت در آمد سرانه شان قیمت کمتری برا خرید بنزین می پردازند.

جایگاه ایران

اگر در آمد سرانه را طبق آمارها جهانی برای هر ایرانی 12 میلیون و 900 هزار تومان و قیمت بنزین را در هر لیتر 400 تومان در نظر بگیریم، بنا براین، جایگاه ایران، جایگاه زیاد بدی در این جدول نیست، در واقع ایران 54 کشوری است که در آن بنزین به بهای بالایی فروخته می شود و پس از آن تنها 10 کشور هستند که بنزین ارزان تری به مردم خود می دهند. از این لحاظ باید خوشحال باشیم.

البته فراموش نکنید، درآمد سرانه در این جدول برای این سالانه 12 میلیون و 900 هزار تومان در نظر گرفته شده است و اگ در آمد شما سالانه کمتر از ان میزان است، باد به دنبال چرایی عدم توزیع صحیح ثروت در جامعه بگردید و از طرف دیگر، اگر درآمد شما سالانه نصف این میزان باشد، به تبع آن، شما سالانه سهم بیشتری برای خرید بنزین از درآمدتان پرداخت می کنید(به هر حال این یک آمار جهانی است)

از طرف دیگر، این رتبه برای بنزین لیتری 400 تومان است و اینطور که از صحبت مسئولین بر می آید، این تازه بنزین نیمه یارانه ای است و قیمت بنزین کاملا غیر یارانه ای حدودا 800 تومان برای هر لیتر خواهد بود.

باید توجه داشت که در کشورهای دارای ذخایر نفت، غالبا بنزین یا به قیمت و ارزش خیلی پایین به مردم عرضه می شود، در جدول کشورهای همجوار ایران که ذخایر نفتی دارند(به خصوص کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس) را بابید و قیمت و سهم بهای بنزین از درآمد سرانه مردم را بررسی کنید.

امیدواریم در صورت آزادسازی قیمت بنزین، یا درآمد سرانه مردم آنقدر بالا باشد، یا قیمت بنزین آنقدر پایین، که ایران اولین کشوری نباشد که هم ذخائر نفت و گاز دارد و هم قدرت خرید مردمش برای خرید بنزین، برابر کشورهای جهان سومی بدون بنزین باشد!

جداول قیمت بنزین/ درآمد سرانه/نسبت قیمت بنزین و درآمد 80 کشور مورد بررسی




* تاریخ قیمت ها: سال های 2009 و 2010 است. منابع قیمت ها در اختیار سایت است و در صورت اعلام نیاز، در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت.

نوري زاد: میردامادی اگر ضعفی داشت، وزارت اطلاعات آن را تا خورشید بالا مي برد!

محمد نوري زاد در سلسله نوشته هاي خود در زندان:
میردامادی اگر ضعفی داشت، وزارت اطلاعات آن را تا خورشید بالا مي برد!

. ادامه راه سبز(ارس): محمد نوری زاد در سلسله یادداشتهايي بنام ” گل ها و سیم خاردارها” كه در ايام اسارت اول خود و با كمترين امكانات تحريري نگاشته، در سومين دست نوشته از اين سري يادداشتها به دکتر محسن میردامادی پرداخته است.

او در این مطلب که درباره میردامادی در سایت شخصی اش منتشر شده ، نوشت: «مشکل بزرگ دوستان اطلاعات ما در این است که نقطه ضعفی از این گل دوست داشتنی نیافته اند و شاید علت این که جرایمی چون : اقدام علیه امنیت ملی ؛ شرکت در راهپیمایی غیر قانونی ؛ تبانی و مشارکت علیه نظام ؛ و اتهاماتی که در غرب کافر ؛ همگان را به غش غش خنده وا می دارد؛ در این یک سال و چند ماه گذشته سرزمین ما ؛ مظهریت مضاعف پیدا کرده ؛ در این است که مدرکی و سندی که محکمه پسند باشد ؛ در اختیار دوستان نیست و آنان برای زندانی کردن و چزاندن مخالفان بالاخره به لطایفی باید دست ببرند و قوانینی خلق کنند.»

متن کامل دست نوشته محمد نوری زاد در پی می آید:

من دکتر میردامادی را پیش تر می شناختم ؛ اما هرگز با او روبرو نشده بودم . او در ذهن معیوب من ؛ یکی از کسانی بود که نه ایران را و نه آینده ی آن را ؛ دوست ندارد . ظاهرا باید این ذهن معیوب ؛در زندان ترمیم می شد . در جایی که آدمها ذات خود را ” رو” می کنند . و یا فرصت برای ابراز آن ذات پنهان ؛ نسبت به بیرون از زندان ؛ فراهم تر است .

دوسه روز در بند ۲۰۹ زندان اوین به اعتصاب غذای سختی فرو رفتم . بیشتر بخاطر نحوه ی برخورد نگهبانان بند ؛ که نوشته های مرا ربوده بودند و در برابر اعتراض های من ؛ که تنها خواستار دیدار با افسر نگهبان بودم ؛ در کمال خونسردی ؛ و پنچ نفره ؛ مرا از زمین بلند کرده و بر زمین گرم سلول کوفته بودند .

خبر ضربه ای که به سرم خورده بود و دید چشمانم را تار ساخته بود و خراش هایی که به کتف و بازویم نشسته بود ؛ به بیرون از زندان درز کرد و مسئولان زندان را متوجه حضور من در جایی کرد که نباید آنجا می بودم . آنان با شتاب نگاهی به تبصره ها و بندهای خاک خورده ی قانون خود انداختند و دیدند فلانی با وجود آن که رای محکومیتش در دادگاه صادر شده اما هم چنان در بازداشتگاه وزارت اطلاعات است .

خلاصه این که شبانه و با هزار منت مرا به بند عمومی منتقل کردند . در آنجا به دوستانی برخوردم که تماشای جمال مبارک آنان ؛ حال ناخوش مرا جلا بخشود . مثل : حمزه کرمی ؛ مثل : مجید توکلی ؛ مثل : سید حسین مرعشی ؛ مثل عماد بهاور ؛ مثل : محمد رضا رجبی ؛ مثل : آرمان رضا خانی . و خیلی های دیگر .

دو روز از حضورم در بند عمومی (اندرزگاه هفت) نمی گذشت که جمال مبارک دکتر میردامادی را دیدم که در کت و شلواری بسیار شیک و چمدانی سفری در دست ؛ بی های و هوی به همان سالن پنج – که ما آنجا بودیم – داخل شد . خبر ورود او زود در میان همه پیچید و شادمانی ما را مضاعف کرد . او را در اتاق آقای مرعشی اسکان دادیم . در این بند ؛ که عمدتا به زندانیان مالی تعلق دارد ؛ حضور هفت هشت ده نفر زندانی سیاسی خالی از لطف نبود . تختی را بچه های مالی ؛ بزرگوارانه برای دکتر میردامادی خالی کردند و او درست در مقابل تخت آقای مرعشی خانه کرد .

ظاهرا در عروسی یکی از پسران آقای میردامادی ؛ عکسی از سران فتنه ؛ آنهم با چهره هایی خندان در اطراف یک میز ؛ کام دوستان را تلخ کرده و او را که در مرخصی به سر می برده ؛ به زندان باز آورده بود .

دکتر میردامادی یک گل است . من به جرات می گویم : فردی چون او ؛ یک نقطه ضعف کوچک اگر در پرونده داشت ؛ وزارت اسلامی اطلاعات ما ؛ آن را تا خود خورشید بالا برده بود . مشکل بزرگ دوستان اطلاعات ما در این است که نقطه ضعفی از این گل دوست داشتنی نیافته اند . و شاید علت این که جرایمی چون : اقدام علیه امنیت ملی ؛ شرکت در راهپیمایی غیر قانونی ؛ تبانی و مشارکت علیه نظام ؛ و اتهاماتی که در غرب کافر ؛ همگان را به غش غش خنده وا می دارد ؛ در این یک سال و چند ماه گذشته سرزمین ما ؛ مظهریت مضاعف پیدا کرده ؛ در این است که مدرکی و سندی که محکمه پسند باشد ؛ در اختیار دوستان نیست و آنان برای زندانی کردن و چزاندن مخالفان بالاخره به لطایفی باید دست ببرند و قوانینی خلق کنند.

دکتر میر دامادی را فردی فهیم ؛ صبور ؛ مطلع ؛ صاحب تحلیل های درست ؛ دوستدار وطن ؛ مسلمان ؛ دوستدار انقلاب و سرنوشت آن ؛ و یک پدر و مشاور خوب و موفق یافتم . ایکاش ما را آنچنان رشدی بود که از مردان صاحب تجربه ی خود ؛ گرچه مخالف ما ؛ بهره می بردیم .

متاسفانه ما ؛ در این افسوس بزرگ باید همچنان بگدازیم که چرا با برآمدن یک جمعیت سیاسی ؛ جمعیت های با تجربه ی دیگر ؛ به قهقرا رانده می شوند ؟ شاید این خصلت کشورهای رده ی چندم جهان سوم است که مردان سیاست ؛ هنوز به بلوغی از رشد دست نیافته اند که از انرژی رقیب ؛ برای توسعه و ترقی جامعه و منافع ملی آن بهره ببرند .

دکتر سید محسن میردامادی ؛ دوستی پرانرژی ؛ و صاحب نظر در میان ما است . او ؛ قد کوتاه خود را با قدم های ریز و تند خود جبران می کند و در پیاده روی ؛ همیشه این ما هستیم که باید بدویم و به او برسیم . او به شش سال حبس و ده سال محرومیت از حضور رسانه ای و سیاسی محکوم شده است . اما به گمان من ؛ این جامعه ی محتاج و کم خرد ما است که خود را به بی نیازی از تخصص او محکوم کرده است .

یک روز به دکتر سید محسن میردامادی گفتم : بزرگوار ؛ دعا کنیم خدای خوب ؛ این روزهای زندان مارا به حساب کفاره ی گناهان ما رقم بزند . روزهایی که خلاف و گناه و بی عدالتی را دیدیم و به امید آینده ای بهتر و مصلحتی نافرجام ؛ سکوت کردیم و از کنارهمه ی آنها گذشتیم . و او ؛ سری به تاسف تکان داد و سخن مرا تایید کرد .

محمد نوری زاد
هجدهم خرداد سال هشتاد و نه
زندان اوین – اندرزگاه هفت

اکنون دکتر سید محسن میردامادی در بند ۳۵۰ زندان اوین ؛ زندانی است . در کنار یک صد و پنجاه نفر زندانی دیگر که هر کدام در جایگاه خود یک میردامادی بزرگ هستند . بی هیچ گناه ؛ و بی هیچ چشم اندازی از سلامت قانون .

۸۹/۵/۲۷

پانوشت: هم اکنون دکتر میردامادی در بند ۳۵۰ اوین بسر می برند و از مکان فعلی جناب دکتر نوری زاد که بدلیل نامه آخر ایشان به رهبری ۲ روز است به اوین بازگشته اند خبری در دست نیست.

صدا و سیما و کِه کِه بَری! (شغل پردرآمد حمل فضولات)

صدا و سیما و کِه کِه بَری! (شغل پردرآمد حمل فضولات)

. ادامه راه سبز(ارس): گاهی اوقات دوستان برایم در ذیل مقالات نظر می گذارند که :" بعد از مدتها خندیدیم" یا" دلمان را از خنده گرفتیم" یا " این چه کاری است می کنی! صدای خنده من نصفه شبی همه را بیدار کرد! " یا شاید هم بقیه فکر می کنند که فلانی دیوانه شده است و تک و تنها در اتاق نشسته و می خندد!

راستش من برای خنده نمی نویسم، این ها برای گریه است، غم است، اندوه است، درد است، سوز است، آه ست، فغان است، فریاد است، ناله است، ضجه است، اشک است، سپس سکوت است و بهت است و حیرت! و در آخر خنده است!

دوستی داشتم می گفت:" من در مشکلات غوطه ورم، اما اول ناراحت می شوم و غمگین، بعد عصبانی می شوم و فریاد می کشم، بعد مبهوت سر در گریبان می گیرم و در آخر از شدت درد می خندم! و این خنده ، آخرین سلاح من برای تحمل است! بگذارید من نیز در درد شما شریک باشم، با شما بگریم ، با شما خاموش شوم و با شما بخندم و با شما بمیرم.

اما بعد، این مختصر نه طنز که یک مقاله علمی است، اجتماعی است، فرهنگی است، مذهبی است، ادبی و به غایت سیاسی است ! اصلاً وزیر علوم می تواند آنرا به جای پایان نامه دکترای خویش ارائه نماید، از همین جا اجازه آنرا صادر می کنم ( هر چند، حضرت آقا قائل به اجازه نیستند و ولایی عمل می کنند! ) اما ما کار خودمان را می کنیم که خدای نکرده تجاوزی صورت نگیرد و اونور آبی ها پیراهن عثمان نکنند، آقا ی اوباما؛ ما خودمان با رضایت خودمان دادیم، این هم سندش!

باز مقدمه از ذی المقدمه بیشتر شد، یکی نیست این بچه آخوند رواز منبر بیاره پایین، یادش بخیر، روضه خون محله ما که کم بیسواد نبود، یک خطبه مدح و ثنای طولانی به لسان عربی فصیح حفظ کرده بود و صدایش را روی سرش می انداخت و با مد و تحلیل و کش دادن فراوان، ثلث اول منبر را عربی بلغور می فرمود، کسی هم چیزی نمی فهمید، مادرها با همان خطبه بچه را می خواباندند، مردم هم یک چرت مبسوط می زدند، اصلاً می خواست همه را منگ و خمار کند تا اراجیف فارسی او را نفهمند! بعد راحت و بی دغدغه به قول " مارمولک" راههای رسیدن به خدا را شرح می داد، اونوقت ها خبری از هوا - فضا و هسته ای نبود، وگرنه بقیه زمان را به انرژی هسته ای می گذراند، و ثلث آخر هم که گریز به صحرای کربلا بود و در عزا و مولودی اشک ما را در می‌آورد.

خوب موضوع امروز، بحث شیرین " کِه کِه" است، بگذارید از نظر ریشه یابی لغوی ، زبان شناختی، ادبی، تاریخی ، جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی، فلسفی و مذهبی، این " کِه کِه " را بررسی کنیم و در آخر گریزی سیاسی زده و ربطی هنر مندانه به سیاست و برنامه " دیروز، امروز، فردا " و برادران هم خون و دوقلو " رسایی و جوانفکر " پیدا کنیم، نگران نباشید، اگر" علی ساربونه، می دونه شتر رو کجا بخوابونه " فردا هم دوقلو ها شکایت نکنند، که ما برادر نیستیم و فامیلی ما با هم فرق دارد و از مادر سوا و از پدر جدا هستیم و غیره و ذالک، نه عزیز، همان که گفتم، برادر دوقلو، زیاد صحبت کنید، می شه دوقلوی به هم چسبیده! ببینید در خانواده اصولگرایان، یه بچه ناتو پیدا شده که داره همه را به هم می ریزه، تازه شما بچه های اون هستید و با ظهور او متولد شدید، با هم و در یک زمان، الله بختکی، حاج محمود داخل ریاست جمهوری شد و شما متولد شدید، خوب نگاه کنید، شما دوتا هم نیستید، لااقل هفت قل دیگه دارید، حالا خجالت نمی کشید، دعوای خانوادگی - آنهم ساختگی - خود را با بودجه مردم مطرح می کنید! باز هم بگذریم و منحرف از بحث شیرین " کِه کِه " نشویم.

می‌پرسید: "کِه کِه " چیست؟ در لهجه شیرین اصفهانی به گاف و ها به ضم گاف می گویند " کِه کِه " که در واقع، پلیدی و نجاست و فضله انسانی است، عرب آنرا "غایط "گوید و عجم آنرا "عَن" نامد، برخی نیز به غلط مصطلح آنرا " اَ.ن" خطاب می کنند. " کِه کِه بََر" شغل شریفی است در اصفهان، که به آن " پیت کش " هم گویند، کارش تخلیه چاه خلاست!

اما چرا بحث شیرین؟ می گویند عالمی مهذب و خود ساخته بود و برنفس مسلط، کسی او را عصبانی ندیده بود، می گفتند: هرگز کسی نمی تواند اورا از کوره بدر برد، جوان ها نقشه کشیدند و شرط بندی کردند تا عالم فرزانه را عصبانی کنند، نیمه های شب، زنگ در خانه عالم را زدند، عالم هراسان که چه حادثه مهمی است و چه کسی نیاز به کمک دارد که نیمه شب در می زنند، لباس پوشید و در را باز کرد، سه جوان پشت در انتظارش را می کشیدند، گفت: فرزندان من چه شده است؟ جوانان همدیگر را نگاه کردند و گفتند: حضرت آقا ؛ سئوال مهمی داشتیم که فراموشمان شده است! شیخ گفت: خوب عزیزان هروقت یادتان آمد من در خدمتم. جوان ها رفتند و مدتی گذشت و شیخ در خواب عمیق فرو رفت، باز در زدند و باز همان جوان ها و باز فراموشی سئوال و باز روی خوش شیخ که: اگر یادتان آمد، تعارف نکنید، من در خدمتم! مدتی گذشت تا جوان ها مطمئن شدند شیخ در خواب است و باز در زدند، شیخ آمد و گفت: جانم، عزیزان، سئوال یادتان آمد؟ گفتند بله، اما رویمان نمی شود. شیخ گفت: " لا حیاءَ فی الدین" که در یادگیری دین و بیان حق شرم و حیاء نباید مانع شود.پس از قدری این پا و اون پا، و تو بگو و تو بگو، بالاخره یکی سئوال را پرسید که : " حضرت آقا؛ گُه چه مزه ای است؟ " نصف شب سه بار پیرمرد را بیدار کرده اند تا این را بپرسند! شیخ با روی گشاده گفت: " اولش شیرینس، بعدش ترشس، بعدش تلخس " یکی از جوان ها به عنوان آخرین تیر ترکش برای برنده شدن شرط، گفت:" مگه حضرت آقا گه خوردس؟ " باز شیخ با آرامش انگار دارد یک بحث علمی عمیق را توضیح می دهد فرمود: " خیر جانم، اما اولش مگس دور آن جمع می شود، و مگسانند دور شیرینی! بعد پشه دور آن جمع می شودوپشه دور ترشی جمع می شود و در آخر تلخ می شود و کرم می گذارد!" جوانها با اطلاعات جامع و کافی از محضر شیخ مرخص شدند. حال معلوم است چرا این بحث شیرین است!

اما قصه صدا سیما و کِه کِه بری : دوست عالمی اصفهانی داشتم که این سید بزرگوار بعد از درس و بحث ، به تهران آمده بود و قاضی دیوانعالی کشور بود، درد دل می کرد که فرزندش گفته بیایید تعدادی ماشین " که که بر" یا همان " پیت کش " بخریم و در اینکار قراردهیم، سود خوبی دارد! سید می گفت: بعد از این همه درس و بحث و مسئولیت قضایی، برویم " که که بر" شویم؟ حال حکایت صداسیمای ماست، قرار بود دانشگاه باشد و پس از سی سال، بجای بحث و مناظره بر روی افکار مثلاً صدر المتالهین، دارند بر روی افکار مشایی بحث می کنند! جالب است دونفر، یکی نماینده تند رو حامی دولت و دیگری مشاور تندروی دولت،( دوقلو‌ها) با هم بحث می کنند بر سر اظهارات مسئول دفتر دولت!!

روحش شاد مرحوم فلسفی - واعظ شهیر - نقل است با برادر نشسته بودند و در میانشان یک رندِ شوخِ بود، با دو برادر مزاح کرد که: " راستی آن دعوای شما سر پهن( فضولات حیوانی) چه شد، و مرحوم با اشاره به نامبرده فرمود:" می گذاریمش بین خودمان و عادلانه تقسیم می کنیم"

چه بگویم که این دو نشسته اند و حرف های مشایی راگذاشته اند بین خود وبحث می کنند!

نگویید عجب مقاله پر ملاتی شد، این کِه‌کِه ( اعم ازحیوانی و انسانی ) تا توی قبر هم با ماست - اگر بی سواد ها حاکم باشند!- نقل است طلبه جوانی وارد روستایی شد، دید جنازه ای را تشییع می کنند، عمل به استحباب کرد و ازفرصت تشییع برای ایجاد ارتباط بهره جست، در قبرستان دید که کف قبر را پِهِنِ تَر می کُنند! شاکی شد که این چه کاری است، زیر مرده که پهن نمی ریزند، آنهم از نوع تَر آن!، ملای بی سواد ده آمد و کتاب را نشان طلبه داد که نوشته بود " مستحب است کف قبر را پهن‌تر بکَنند، بجای" پَهن" خوانده است " پِهِن" و بجای " بِکَنَند" خوانده است " بِکُنند" و این شده بود آداب خاکسپاری اموات!

در خاتمه بجای " کِه کِه بری" و تقسیم برادرانه پهن، بیایید مسائل واقعی مردم را مطرح و اگر راست می گویید با یک مخالف مناظره کنید، من حاضرم در یک مناظره انتخابات را باطل اعلام کنم، و یا در آستانه روز قدس نگاهی دیگر به ماجرای رژیم اشغالگر قدس داشته باشیم، شاید متهمی در داخل ایران یافتیم! این ها مهمتر است یا جنگ زرگری سر تقسیم " کِه کِه" ؟

89/5/28
دکتر مهدی خزعلی

۵/۲۸/۱۳۸۹

دکتر علي عرب مازار از بند دژخيمان كوردل آزاد شد

دکتر علي عرب مازار از مشاورین میرحسین موسوی، از بند دژخيمان آزاد شد

. ادامه راه سبز(ارس): به گزارش تحول سبز، دکتر عرب مازار یکی از مشاورین دربند میرحسین موسوی بود که در تاریخ ۷ دی ماه سال گذشته بازداشت شد و سه ماه در انفرادی بود.

عرب مازار در جوانی در دفتر نخست وزیر همراه و همگام میرحسین موسوی بود و در بیست سال سکوت مهندس موسوی مشاور و یار نزدیک او به حساب می آمد . وی عمر علمی خود را در ۲۰ سال اخیردراتاق های کوچک اعضای هیات علمی دانشگاه علامه اختصاص داده است و در طول دوران تدریس خود تلاش کرد اندیشه اقتصادی را با رویکردی علمی و همه جانبه در فضای دانشگاهی بسط دهد .

و دكتر محمد نوري زاد از آشنايي اش با دكتر علي عرب مازار در زندان اوين ميگويد: دکتر عرب مازار را از بند ۲۴۰ به اندرزگاه هشت آوردند . او اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین است . هنوز که هنوز است دادگاهی برای او تشکیل نشده . دکتر سه فرزند دارد . دوپسر و یک دختر هشت نه ساله به نام زهرا . روزی که در سلول کوچکمان کمی کلافه بود ؛ با ورق آلومینیوم روی قوطی ماست ؛ بالای سراو ؛ با خطی درشت بردیوار سلول نوشتم : یا زهرا . و به او گفتم تماشای هرازگاه این نوشته تسکینتان می دهد .
گل روی “عرب مازاریزدی” را در بند ۲۴۰ زندان اوین دیدم . روزی که پس از ماهها انفرادی ؛ و چند روزی که در طبقه ی چهارم این بند گذرانده بودم ؛ جمعی از ما را به صف کردند و با چشمانی بسته ؛ و با کیسه هایی از رخت و لباس مختصردردست ؛ و پتوهای تا شده در آغوش ؛ به طبقه ی اول همان بند بردند . در طبقه ی اول ؛ دونفر دونفر ما را به سلول های از پیش مشخص فرستادند . تا نوبت به نفر جلویی ؛ و سپس نوبت به خود من رسید . نگهبان بد اخلاق که مثل سایرنگهبانان فکر می کرد بداخلاقی او جزیی از هویت همیشگی اوست و آن را همانند گوهری قیمتی حفظ کرده بود ؛ از نفر جلویی من پرسید : اسمت چیه ؟ و او ؛ با صدایی که همه ی ادب انسانی در او نهفته بود ؛ گفت : عرب مازار قربان . نگهبان جوان و بداخلاق ؛ که دلیلی برای بداخلاقی افزون تر نداشت ؛ او را ؛ و مرا ؛ به سلولی درانداخت و در سلول را بست . و من ؛ هیچ فرصتی را برای در آغوش گرفتن این ادب بزرگ از دست ندادم .

پیش از این ؛ نام دکتر عرب مازار را از هم بند پیشین خود که زمین خواری نفرت انگیز بود شنیده بودم . زمین خواری که تا گلو در کثافت مناسبات زمین خواری و به زانو درآوردن قاضیان و بازپرسان تهران و شهرستان ها به تبحری شگفت دست یافته بود . زمین خواری تریلیاردر که با یک روز همنشینی با دکتر عرب مازار ؛ خود دربرابر ادب و متانت و انسانیت مواج او به زانو در آمده بود و با لذت از شرافت و پاکی او سخن می گفت .

بسیار زود خود را به او معرفی کردم . مرا از پیش می شناخت . از نوشته هایم . و در روزهای زندان هم دانسته بود که من نیز در جوار او ؛ دریکی از سلول های انفرادی ام . دکتر عرب مازار ؛ به فاصله یک هفته ؛ بعد از من بازداشت شده بود و به اوین و انفرادی آورده شده بود . رفاقت من و دکتر عرب مازار ؛ این استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ؛ از همان سلول کوچک شروع شد . و امید دارم تا عرصه ی محشر ؛ و تا هرکجا که خدای خوبمان اراده فرماید ؛ ادامه داشته باشد .

دکتر عرب مازار ؛ یک گل به تمام معناست . بازجویان او که عمدتا کم سواد و بی ادب بوده اند ؛ به ادب بزرگ او دست یافته بودند و لاجرم ؛ رفتار نادرست خود را با ادب مواج او هماهنگ کرده بودند . می گفت : یک بار بازجوی بداخلاق من ؛ سی برگ کاغذ بازجویی و یک قلم روان نویس به من داد تا در سلول خود ماجرای انتخابات ۸۸ و حواشی آن را بنویسم . و من ؛ بادقت و وسواس تمام ؛ هرآنچه می دانستم نوشتم . روزی که مرا فرا خواندند و به سلول بازجویی بردند ؛ آن سی برگ را به بازجوی خود دادم و گفتم از این که شما نیز به جنبش سبز علاقه مندید خوشحالم . و من نگرانم مبادا بخاطر این گرایش به زحمت بیفتید . بازجو با بداخلاقی و تعجب گفت : نه ؛ چه کسی این را گفته ؟ گفتم : روان نویسی که به من دادید ؛ سبز بود . و من این سی صفحه را با رنگ سبز نوشته ام . بازجوی کلافه برگه ها را برمیز کوفت و داد و هوار که : نه ؛ روان نویس سبز من هیچ ربطی به جنبش شما ندارد .

دکتر عرب مازار قریب هشت ماه است که بلاتکلیف ؛ صرفا بخاطرفشار به آقای میرحسین موسوی به گروگان گرفته شده است . سیستم اطلاعاتی و قضایی ما که از ادب و قانون فاصله دارد ؛ الحق نمی داند با این استاد فهیم دانشگاه ؛ که مشاور اقتصادی آقای میرحسین موسوی بوده ؛ چه بکند . زندانی بودن عرب مازار ؛ گرچه افتخاری برای خود وی و خانواده اش ؛ و برای درستی حرکت مردم است ؛ اما حتما و قطعا لکه ی ننگی برای آنانی است که ادب بزرگ او را فهم نکرده اند و به اتهام همراهی با تیم اقتصادی مهندس موسوی ؛ او را به گرو در زندان نگه داشته اند .

من از دکتر عرب مازار عزیز آموختم : می توان در همه جا ؛ حتی در انفرادی ؛ و در بازجویی های بی سرانجام و بیهوده ؛ و در برابر رفتار نادرست بازجوها و زندانبانان ؛ ادب ذاتی خود را ابراز کرد؛ و طرف را که نسبتی با ادب ندارد ؛ به زانو در آورد .

بارها دیدم که عرب مازار عزیز ؛ در پاسخ به بداخلاقی های نگهبانان بی سواد ؛ فروتنانه می گفت : تشکر می کنم . اما منظور من این نبود که شما برداشت کرده اید .

نگهبانان جوان و بداخلاق ؛ که ظاهرا خود را صاحب خون ما می دانستند ؛ به عرب مازار که می رسیدند ؛ ناگزیر ؛ در سایه ی ادب او آرام می گرفتند و از اسب شقاوت به زیر می آمدند .

دکتر عرب مازار یزدی یک گل به تمام معناست . تیم آقای احمدی نژاد اگر همه دارایی خود را زیر و رو بکند ؛ یک نمونه همچون او ؛ چه در سواد و چه در ادب ؛ یافت نخواهد کرد . و من با همه داشته ها و نداشته های معرفتی خویش به این مهم معترف و معتقدم . بلاتکلیفی امروز او ؛ روزگاری به سرخواهد رسید . و من در افسوس جامعه ی علمی کشورم هستم که از گلی چون او بی نصیب است . لابد آنانی که او را به زندان انداخته اند ؛ طالب همین وضعیت اسفبار اقتصادی جامعه اند و هر تقاضای تغییری را به اعماق توطئه می رانند .

پیش از من ؛ دکتر عرب مازار با یک تریلیاردر کلاش هم بند بود. کلاش تریلیاردر به عرب مازار می گوید : دکتر ؛ ماهیانه چقدر درآمد دارید ؟ عرب مازار گفته بود : یک میلیون تومان . تریلیاردر خندیده بود که : من فقط از یکی از مجتمع های زیرمجموعه ام ماهیانه چهل میلیون به حسابم واریز می شود . و بعد افزوده بود : دکتر ؛ یک فکری برای آینده ی بچه هایت بکن . عرب مازار به او گفته بود : یک روز خواهد رسید که هم من هم شما از اینجا بیرون خواهیم رفت . اگر کرسی استادی من برقرار بود ؛ من یک روز شما را به کلاس درس خود دعوت خواهم کرد . تادر آن روز ؛ من تئوری اقتصاد را برای دانشجویان خود بگویم و شما عملی اقتصاد را .

پانزدهم خرداد هشتاد و نه – زندان اوین – اندرزگاه هفت



گزارش ويدئويي و تصویری از بدرقه نوری زاد به عزتکده اوین

گزارش تصویری از بدرقه نوری زاد به عزتکده اوین
. ادامه راه سبز(ارس): محمد نوری زاد کارگردان و فیلمنامه نویس آزاده شامگاه چهارشنبه در پی احضار دادستانی به اوین بازگشت. اين آزادمرد در حالی به اوین بازگشت که جمع کثیری از خانواده های زندانیان سیاسی و هوادارانش او را بدرقه میکردند. وی در مصاحبه با برخی خبرگزاریها احضارش به اوین را بی ارتباط با نامه اخیرش به آیت الله خامنه ای نمی داند.


ويدئو بدرقه نوري زاد اختصاصي تلويزيون رسا

دانلود "flv" حجم 1.7 مگ

محمدرضا جلایی‌پور با قید وثیقه آزاد شد + عكس

محمدرضا جلايي پور پس از 66 روز انفرادي آزاد شد

. ادامه راه سبز(ارس): محمدرضا جلائی‌پور، مدیر پویش موج سوم که برای سومین بار در طول یک سال گذشته بازداشت شده بود بعد از تحمل ۶۶ روز بازداشت انفرادی نیمه شب چهارشنبه با قید وثیقه ۳۰۰ میلیونی از زندان اوین آزاد شد.

محمدرضا جلائی‌پور، دارنده مدال طلای المپیاد ادبی و رتبه یک کنکور سراسری سال ۸۰ و دانشجوی ممتاز دانشگاه های تهران، لندن و آکسفورد تابستان سال گذشته نیز ۸۸ روز را در سلول‌های انفرادی زندان اوین گذرانده بود و بعد از آن یک بار دیگر نیز در مراسم دعای کمیل معروف بازداشت شده بود، پس از تحمل ۶۶ روز زندان انفرادی با قید وثیقه از زندان آزاد شد و علی رغم کاهش شدید وزن در سلامت و نشاط فیزیکی و روحی به سر می برد.

گفتنی است وی در سال گذشته در مجموع ۱۵۴ روز (افزون بر ۵ ماه) و بیش از هر زندانی انتخاباتی دیگری در بازداشت انفرادی به سر برده است و علی رغم تبرئه از کلیه اتهامات خود هنوز امکان خروج از کشور برای پیوستن به همسرش و اتمام تحصیلات خود در دانشگاه آکسفورد را نیافته است.

فاطمه شمس همسر محمدرضا به همين مناسبت در وبلاگ شخصي خود نوشت: بالاخره آمدم که خبر خوش آزادی را اینجا بنویسم. محمدرضا لحظاتی پیش بعد از ۶۶ روز انفرادی از بند رست. هنوز باورم نمی‌شود. این بار بی هیچ وعده و خبری آزاد شد. همه شصت و شش روزش در انفرادی گذشته. روی هم با دفعه پیش حدود ۱۱۱ روز را در انفرادی و ۵۰ روز را در سلول دو نفره گذرانده. آزادی‌اش با قرار وثیقه بوده. صدایش را همین الان شنیدم. سر حال بود. نتوانستیم درست حرف بزنیم. هنوز خانه پر از مهمان است. کاش زود بروند که بتوانیم دو کلمه بعد از ۶۶ روز حرف بزنیم. هنوز نمی‌دانم وثیقه چقدر بوده. ولی همچنان از پاسپورت خبری نیست.

امیدوارم این دفعه پاسپورت را زود بدهند. از همه رفقا و آشنایان به خاطر همه همدلی‌هایی که این مدت داشتند یک دنیا ممنونم. از همه کسانی که به این خانه مجازی آمدند و دردهایم را شنیدند و با مهربانی خطی نوشتند ممنونم . از پدر و مادرم، از خواهرم به خاطر همه‌ی صبوری‌هایشان، به خاطر همه دلتنگی‌ها و دل‌نگرانی‌هایی که پا به پای من در این شصت و شش روز تحمل کردند ممنونم. جز شرمندگی هیچ چیزی برایم نمانده. بیش از هر زمان دیگری خسته‌ام و البته به لحاظ جسمی بیمار. درگیر معالجه‌ام این روزها. بهتر که شوم باز هم خواهم نوشت.

گفتنی است تعداد پرشماری از دوستان و آشنایان وی پس از اطلاع از آزادی وی در نیمه شب چهارشنبه به دیدار وی رفته اند:

تصاوير پس از آزادي
در طول بیش از ۵ ماه بازداشت انفرادی محمدرضا جلائی پور در طول سال گذشته چندین طومار توسط دانشجویان المپیادی و نخبگان علمی داخل و خارج از کشور برای درخواست آزادی او منتشر شد و چند صد یادداشت در اعتراض به بازداشت او و برای او در سایت ها و وبلاگ ها منتشر شد که در رسانه‌ها بازتاب وسیعی پیدا کرد. محمدرضا جلائی‌پور مدیر و سخنگوی پویش موج سوم (پویش حمایت از خاتمی و موسوی) در انتخابات سال ۸۸، رتبه یک کنکور سراسری، دارنده مدال طلای المپیاد ادبی، دانشجوی ممتاز دکتری جامعه‌شناسی در دانشگاه آکسفورد و برگزارکننده چندین سمینار علمی تراز اول و نویسنده، مولف و مترجم ۸ کتاب جامعه‌شناختی- دین پژوهانه منتشرشده دردست انتشار است.

مهدي كروبي: قرار نبود اسلام ابزار حفظ قدرت شود

مهدي كروبي در دیدار با جوانان اصلاح طلب:
قرار نبود اسلام ابزار حفظ قدرت شود

. ادامه راه سبز(ارس): حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی در دیدار با جوانان اصلاح طلب گفت: ” در گذشته با وجود تمام بدی ها و زشتی ها که رژیم فاسد شاهنشاهی با خود داشت ولی حرمت انسان ها نگه داشته می شد .. مگر انقلاب و نظام به همین راحتی بدست آمده که عده ای تازه به دوران رسیده و سرمست قدرت بخواهند آن را این گونه به پرتگاه سقوط بکشانند؟! .. حرفه و تخصص آنان دروغ گویی و دروغ آفرینی شده است”

اگر می خواهید کدخدایی نیز بکنید نخست باید رعیت پروری را یاد بگیرد!

حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی در دیدار با جوانان اصلاح طلب ضمن تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان، افزود: “با وجود آغاز ماه عزیز و پر رحمت رمضان، متاسفانه روز به روز شاهد افزایش فشارها بر مردم می باشیم. مشکلات معیشتی مردم کم نبود که در امور کفن و دفن و برگزاری مراسم های عزاداری مردم نیز دخالت می کنند که بنده بارها این موضوع را بیان کرده ام ولی گویی گوشی شنوا برای جلوگیری از برخوردهای عده ای مواجب بگیر وجود ندارد. در آخرین نمونه از این دست متاسفانه شاهدیم که اجازه برگزاری مراسم ختم آقای ططری را نیز ندادند در حالی که می دانیم ایشان یک بیسجی واقعی، جبهه رفته و مسوول بسیج عشایر و مورد قبول آنان بود ولی آقایان حتی برای چنین فردی نیز احترام قائل نیستند و از برگزاری مراسمش جلو گیری میکنند. “

دبیر کل حزب اعتماد ملی با اشاره به اینکه کار به جایی رسیده که حتی در بعضی از مراسم ها از قبل به صاحبخانه تماس می گیرند که مبادا ما را دعوت کرده باشد تا از حضور ما در آن مکان جلو گیری کنند تاکید کرد: ” در گذشته با وجود تمام بدی ها و زشتی ها که رژیم فاسد شاهنشاهی با خود داشت ولی حرمت انسان ها نگه داشته می شد اما اکنون در تعجبم که آقایون تازه به دوران رسیده چه می کنند و به کجا می خواهند بروند؟ در واقع با این اعمال آبروی حاکمیت را می برند. متوجه نیستند که هرکاری چارچوب خودش را دارد و اگر می خواهید کدخدایی نیز بکنید نخست باید رعیت پروری را یاد بگیرد.”

مگر انقلاب و نظام به همین راحتی بدست آمده که عده ای تازه به دوران رسیده و سرمست قدرت بخواهند آنرا اینگونه به پرتگاه سقوط بکشانند؟!

رئیس مجالس ششم و سوم در ادامه با تاکید بر اینکه آینده پیش روی جوانان، روشن و درخشان است خاطر نشان کرد: “انقلاب اسلامی با هزینه هنگفتی که خون جوانان این سرزمین بود به پیروزی رسید. در آن زمان شاه به عنوان نخستین قدرت منطقه و ژاندرام خلیج فارس شناخته می شد اما به دلیل گرفتاری در فساد و عدم برخورداری از پایگاه مردمی، با آن همه توانایی زمین خورد و حکومتش از هم پاشید، این باید درس عبرتی برای همه باشد. مگر انقلاب و نظام به همین راحتی بدست آمده که عده ای تازه به دوران رسیده و سرمست قدرت بخواهند آنرا اینگونه به پرتگاه سقوط بکشانند؟!”

قرار بر این شد که همه چیز بر مبنای آراء ملت باشد!

کروبی سپس با اشاره ویژگی های جمهوری اسلامی یعنی اسلامی بودن و تکیه بر آرای مردمی افزود: ” این نظام دو وِیژگی مهم دارد. نخست اسلامی بودن آن، که قوانین باید با شرع و اسلام هماهنگی و همخوانی داشته باشد و دیگری نیز جمهوریت آن است، یعنی مسوولان نظام با تکیه بر آرای مردم انتخاب می شوند و عملکرد آنان تحت نظارت مستقیم و غیر مستقیم مردم است. در دوره های قبل از انقلاب، کشور مجلسی که بر آمده از رای مردم باشد به معنی واقعی کلمه نداشته است و به هر نحوی، پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تمامی مجالس فرمایشی و انتصابی بوده است. ” وی تاکید کرد: ” با پیروزی شکوهمند انقلاب و رایی که مردم در سال ۵۸ به جمهوری اسلامی دادند کشور به سمت نظام مردم سالار پیش رفت و قرار بر این شد که همه چیز بر مبنای آراء ملت باشد اما نمی دانم که چرا اکنون وضعیت به این شکل در آمده است؟ متاسفانه می بینیم که امروز عده ای به صراحت می گویند که رای مردم ارزشی ندارد و این انتخاب ها همه دست و پاگیر است و نباید برگزار شود!!! این حرفها خلاف انقلاب و خواست امام و مردم است. مردم اتفاقا نه تنها به برگزاری انتخابات دهم اعتراض داشتند بلکه حرفشان این است که چرا اصول قانون اساسی اجرا نمی شود. چرا انتخابات دموکراتیک و آزاد برگزار نمی شود؟ ..” ایشان در ادامه با تاکید بر اینکه قرار نبود از اسلام استفاده ابزاری شود گفت: ” نمی دانم چرا اسلام را به اینگونه در آورده اند؟ وقتی شعارهای اسلامی اینها را می بینم تعجب می کنم! چرا که قرار ما این نبود که از اسلام استفاده ابزاری شود و به وسیله ای برای حفظ قدرت تبدیل گردد. حفظ قدرت به توانایی های فرد و همچنین خواست و اراده مردم بستگی دارد و نمی توان با زور و استفاده از دین حفظش کرد. “

کروبی خاطر نشان کرد: ” متاسفانه با انتخابات اخیر عده ای سر کار آمدند که به هیچ عنوان نظام و انقلاب و امام را قبول ندارند و مردم هم در راه پیمایی خود به اینها نه گفتند. جمعیت ۳ میلیونی مردم در ۲۵ خرداد یک شوخی نبود، البته وجود تکثر و خواستگاه ها ی متفاوت طبیعی است اما همگی معترض به عدم اجرای درست قانون اساسی و خیانت در امانت ملت (آرای مردم) بوده اند.”

جنبش مردمی ایران منحصر به یک فرد و یک رسانه و یک گروه نیست

دبیر کل حزب اعتماد ملی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه حرکت بزرگ و اصلاحی ملت، متکثر از گروه ها و افراد مختلفی است تاکید کرد: ” جنبش مردمی ایران منحصر به یک فرد و یک رسانه و یک گروه نیست. باید توجه داشته باشید که همه مردم با گرایش ها و سلایق مختلف در این حرکت سهیم اند. لذا باید هوشیار بود و از ایجاد تفرقه جلوگیری کرد. باید با تحمل یکدیگر و احترام به سلیقه ها و گرایش های مختلف در جهت به تحقق رسیدن آرمان های این حرکت اصلاحی آغاز شده در کشور، کمک کرد.”

خواستگاه اکثریت جبنش اصلاحی مردم بازگشت به مسیر قانون اساسی است

کروبی در بخش دیگری از سخنانش در خصوص مانیفست و برنامه ادامه راه برای جنبش مردمی ایران خاطر نشان کرد: ” من نیز موافق هستم که باید برای رفتن به جلو دارای برنامه بود و این را برای جنبش لازم و ضروری می دانم اما متاسفانه در شرایط کنونی حتی نمی توانیم یکجا با خیال راحت جمع شویم و گفت و گو کنیم چرا که آنها گستاخانه مترصدند تا جلسات را بهم بزنند. این امر خود موجب شده که نتوانیم آن طور که باید به برنامه ریزی برای آینده مشغول شویم. از طرفی دیگر اکثر احزاب ما تحت فشار هستند و ما نمی خواهیم فعالین بیش از این متحمل فشار شوند. “

وی با اشاره به تعطیلی حزب اعتماد ملی گفت: ” همین حزب خودمان نیز به صورت غیر قانونی دفترش پلمپ شده و به هیج عنوان حاضر نیستند در ساختمان آن را باز کنند تا حداقل صاحبخانه که هیچ گناهی ندارد به ملکش برسد. این وضعیت برخورد با احزاب است که از مهمترین اصول قانون اساسی هستند. می بینید که چگونه به قانون بی توجهی شده است. در چنین شرایطی ارائه مانیفست بسیار مشکل است ولی چون خواستگاه اکثریت جبنش اصلاحی مردم بازگشت به مسیر قانون اساسی است، می بایست حول این محور همه گرد هم آئیم و حرکت کنیم “

آقایان حرمت هیچ چیز نگه نمی دارند، نه حرمت مراجع، نه حرمت بیت امام!

رییس مجالس سوم و ششم در خصوص نقش روحانیون و علما در جنبش مردمی ایران، نیز گفت: ” در طول این مدت برخی از علما صراحتا از حرکت ملت ایران بر علیه دروغ گویی و قانون شکنی اعلام حمایت کردند که متاسفانه خساراتی نیز متوجه آنها شد. مانند بیوت حضرات آیات عظام صانعی و منتظری که مورد حمله و هجوم قرار گرفت. برخی دیگر از علما نیز بی تفاوت نبوده و سکوت نکرده اند. آنها نیز حمایت های خود را در قالب نصیحت و صحبت با ارکان حکومتی دارند و اتفاقا در این جریان هیچ گله ای از علمای برجسته نیست و همگی به نحوی به یاری خواستگاه شرعی و قانونی مردم شتافتند.”

ایشان افزودند: ” در همین وقایع اخیر قم مشاهده کردید که چه اتفاقی افتاد، نه تنها به خانه مراجع حمله شد که وقاحت را به آنجا رساندند که در شهر مقدس قم به نوه امام حاج حسن آقا نیز با بدترین الفاظ توهین کردند. اقایان حرمت هیچ چیز نگه نمی دارند، نه حرمت مراجع، نه حرمت بیت امام! تمامی این اتفاق ها نشان می دهد که نظام دچار انحراف شده است و تنها خواسته ما نیز بازگشت به مسیر اصلی نظام که همان خواستگاه قاطبه ی مردم ایران است.”

حرفه و تخصص آنان دروغ گویی و دروغ آفرینی شده است

مهدی کروبی همچنین در بخش دیگری از سخنانش در خصوص بعضی از اخباری که سایت های معلوم الحال مبنی بر وجود اختلاف بین سران جنبش، گفت: ” اختلافی وجود ندارد حتی برعکس، در این دوران سخت و دشوار تلاش می کنیم تا با همدلی و همراهی امور را پیش ببریم و در کنار مردم باشیم. متاسفانه این سایت ها هر روز یک خبر را به دروغ جعل و منتشر می کنند گویی حرفه و تخصص آنان دروغ گویی و دروغ آفرینی شده است. “

وی در ادامه در خصوص اختلافات خود اصول گرایان افزود: ” همین کسانی که دروغ آفرینی می کنند، اکنون در میان خود دچار اختلافات شدیدی شده اند و انقدر تنگ نظری دارند که نمی توانند حتی صدای مخالفی را در میان خودشان تحمل کنند. به همین دلیل و برای سرپوش گذاشتن بر این اختلافات است که می ایند و به دیگران تهمت و افترا می زنند. ماجرای کذب و زشت یک میلیارد دلار! آقای جنتی را دیدیم که چگونه دچار اختلافات داخلی شدند و در همان طیف به دلیل این تهمت و افترا ، جنتی را سرزنش کردند. و آیا همین مسایل اخیر که از سوی مشایی و احمدی نژاد مطرح شده و صف بندی جدیدی را میان آنان ایجاد نموده است، گواه همین اختلافات و عدم انسجام نیست؟!”

قطعا پیروزی دیر یا زود از آن ملت بزرگ ایران خواهد بود

مهدی کروبی در پایان با اشاره به نقش آفرینی جوانان در کشور، افزود: ” به شما جوانان توصیه می کنم که از شیوه این کذابان درس بگیرید و بدانید که تحت هیچ شرایطی نباید اصول و اعتقادات خود را از دست بدهید و یا فدای منافع گروهی و حزبی بکنید. اعتقادات، اصول، شخصیت و هویت شما اساس زندگیتان را تشکیل می دهد و از آنها دست برندارید.”

وی افزود: “حرکتهای شما باید با حفظ اعتقادات و هویتتان همراه باشد. از افراط و تفریط بپرهیزید و بدانید قطعا” با حرکتی مداوم و مستمر که به همراه صبر و پایداری باشد، پیروزی دیر یا زود از آن ملت بزرگ ایران خواهد بود.”

گفتنی است، در ابتدای این دیدار جوانان اصلاح طلب نیز نقطه نظرات خود را در خصوص جنبش مردمی ایران و برنامه ریزی بهتر برای ادامه راه و تحقق پیروزی جنبش با حجت الاسلام والمسلمین کروبی در میان گذاشتند و در پایان با ایشان عکس یادگاری گرفتند.

محمد نوری زاد به زندان اوین فراخوانده شد + مصاحبه با جرس و العربيه

محمد نوری زاد هم به زندان اوین فراخوانده شد

. ادامه راه سبز(ارس): محمد نوری زاد مستند ساز و جهاد گر؛ امروز مجددا به زندان اوین فراخوانده شد.

به گزارش وب سايت رسمي دكتر نوري زاد، ماموران امنیتی امروز در تماس با منزل وي به او گفتند سریعا خود را به زندان معرفی نماید.

نوری زاد ساعاتی پیش از بازگشت به زندان در گفت و گو با بخش فارسي العربیه اظهار داشت: اکنون نامه ای براي رهبر نوشته ام که به محض بازگشتم به زندان منتشر خواهد شد. این نامه دیگر در ردیف نامه های قبلی نخواهد بود و به شکل دیگری صحبت خواهم کرد.

در همین حال محمد نوری زاد لحظاتی قبل از افطار ۴ شنبه شب در مطلب کوتاهی که در سایت خود قرار داده است نوشت:

مرا به کجا خواهند برد در زندان اوین ؟

نمی دانم مرا بکجا خواهند برد . انتظار پذیرایی ندارم . انتظار رفتار و برخورد خوب ندارم . ممکن است مرا بزنند. بدجوری. ممکن است مرا به ناسزا و فحش های ناموسی بگیرند. بدجوری. وممکن است حتی مرا بقول بازجویم محارب تشخیص دهند و به دم تیغ بسپرند. هرچه را که پیش آیدبه آغوش می کشم. برای آینده ی مردمان سرزمینم. بدرود.

با احترام وادب و امتنان :
محمد نوری زاد ۸۹/۵/۲۹ ساعتی مانده به افطار

نوری زاد ساعاتی پیش از بازگشت به زندان در گفت و گو با العربیه اظهار داشت که مقام های امنیتی در تماس برای احضار او، از دلایل بازگشتش به زندان، سخنی به میان نیاورده اند اما گمان می کند، آخرین نامه ای را که خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته، دلیل مساله باشد.

محمد نوری زاد در ششمین نامه خود خطاب به آیت الله خامنه ای که آن را “آخرین نامه” نامیده و یکشنبه ۱۸-۸-۲۰۱۰ منتشر کرده بود، با شرح آن چه که در ایران امروز به ویژه در زندان ها روی می دهد و با انتقاد از سیاست های رهبر جمهوی اسلامی و حمایت او از محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران، خواستار آزادی زندانیان سیاسی ایران شد و نوشت: “به یک دستور شریف شما همه‌ زندانیان بی‌گناه ما به آغوش عزیزان خویش باز می‌گردند. این همان بارقه‌ پربرکتی است که امید بارش آن را به شما دل بسته‌ایم. مابقی راه را خود خدا پیش روی شما خواهد گشود.”

این نویسنده منتقد ایرانی، در پاسخ به سوالی که چرا ششمین نامه خود به آیت الله خامنه ای را آخرین نامه نام نهادید گفت: “در نامه اظهار امیدواری کردم که رهبرمان با ایجاد گشایش، فضا را برای تغییر آماده کرده و همه نگرانی هایی که در جامعه وجود دارد، برطرف کند. وقتی نامه می نویسیم یعنی نا امید هستیم اما این آخرین نامه به معنی این که هنوز امیدوارم که تغییری حاصل شود.”

و اگر تغییری در سیاست های رهبر جمهوی اسلامی حاصل نشود، آیا محمد نوری زاد دیگر نامه ای به او نخواهد نوشت؟ او در پاسخ به این سوال اظهار داشت: “اکنون نامه ای نوشته ام که به محض بازگشتم به زندان منتشر خواهد شد. این نامه دیگر در ردیف نامه های قبلی نخواهد بود و به شکل دیگری صحبت خواهم کرد.”

محمد نوری زاد در پاسخ به این پرسش آیا که با ادامه این روند، بیمی از برخورد نهادهای امنیتی با او ندارند گفت: “از چه باید بترسم؟ ایران سرزمین ما است. باید با تمام وجود در آن بمانیم و آن را بسازیم.”

شایان ذکر است که دادگاه انقلاب تهران، آقای نوری زاد را که نگارش نامه های انتقادی به آیت الله خامنه ای را پس از انتخابات ریاست جمهوری جنجال برانگیز سال گذشته ایران آغاز کرده است، به سه سال و نیم زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم کرده است. او دو تای این نامه ها را از داخل زندان و در دوره بازداشت نوشته و منتشر کرده بود.


گفتگوي نوري زاد با سايت خبري جرس در آستانه بازگشت به زندان اوين

محمد نوري زاد، شب 28 مرداد ماه به زندان بازگشت تا بار ديگر نشان دهد انتقاد از رهبر جمهوري اسلامي گرچه از سر دلسوزي باشد، مجازات زندان دارد، نوري زاد كه در دوره گذشته زندان مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت، در گفتگو با جرس دليل زندان دوباره اش را نوشتن نامه اي دانست كه از سر دلسوزي و علاقه به عاقبت به خير شدن آقاي خامنه اي نگاشته است و در آن صحراي محشر و قيامت را تصوير كرده است كه چگونه ميليونها انساني كه رهبري بر آنها ظلم كرده در پيشگاه عدل خداوند از آقاي خامنه اي شكوه مي كنند. نوري زاد با آرامش در آستانه زندان ، حاضر نبود درباره ضرب و شتمي كه در زندان بر او رفته بود، سخني بگويد، نوري زاد معتقد است ظلم بر هر كس و هر فرد، بد است و اين به شخص او منحصر نيست. گفتگوی جرس با نوری زاد پیش از بازگشت به زندان در پی می آید:
جناب آقای نوری زاد آیا دلیل احضار مجدد شما به زندان، نامه اخیرتان به آقای خامنه ای بوده است؟

تصورم بر این هست که بله. یعنی دلیل دیگری نمی بینم . تصورم بر این است که به خاطر نگارش این نامه ای که خاضعانه نوشتم.مرا مجدد به زندان احضار کرده اند. در این نامه من خود را به عرصه ی قیامت بردم و ایشان را که دوست دارم به عرصه ی قیامت بردم و سوالات امتحانی را برای ایشان آشکار کردم. تصورم بر این است که بله . دلیل بازداشت من نامه آخرم بوده است.

در تماسی که با شما گرفته شده، خواستند چه وقت خود را معرفی کنید و علت را چه عنوان کردند؟

همین امشب می روم . گویا دوستان دلشان برای ما تنگ شده است و باید خودمان را معرفی کنیم.

شما شش نامه دلسوزانه و منتقدانه به آقای خامنه ای نوشته اید. واکنش دوستان و همفکران شما در اردوگاه اصول گرایی چگونه بوده است . آیا آنها هم دچار این تردید ها درخصوص رهبری شده اند؟

بله ، فراوان افراد دچار این تردید ها شده اند.. من یک پیشانی سفید این عرصه هستم و کسی هستم که شناخته شده ام . یک اشتهار این چنینی دارم ولی دیگرانی هستند که در حوزه های فرهنگی، اقتصادی ، نظامی از بسیجیان، پاسدارها حتی طلاب و حوزه علمیه همه آنها وقتی به من مراجعه می کنند، می گویند که شما حرف و سخن ما را می گویید . منتها ما این فضا را نداریم یا اگر بگوییم کسی نمی شنود یا اگر بگوییم عرصه بر ما تنگ می شود. اینطور نیست که فقط من تنها باشم . این اتفاق، اتفاق دامنگیری است . یک ترکی است که بر دیوار بسیاری از مناسبات رخ داده است و به شدت رو به رشد هم می رود . جمعیت فراوانی به هرحال در همین سی و دو سال که از انقلاب می گذرد و قرار بوده یک سری آرمانهای که داشتیم برآورده شود و بر نیامده و سال به سال پله های را و عقب نشینی کردم و به عقب رانده شدیم. و توسط بی مدیریتی ها و بی کیاستی ها فرصت هایی را از دست داده ایم و ذخایر و دارییهای ملی و میهنی خودمان را از دست داده ایم و چیزی نبوده که فقط و فقط در من این نگرانی را ایجاد کرده باشد، بلکه در بسیاری از همفکران من این اتفاق افتاده و آنها هم مکدر هستند . من شش نامه برای آقای خامنه ای نوشتم و به عنوان آخرین نامه از آن یاد کرده ام و امیدوارم این نامه خوانده شود و با آن فضایی که من از قیامت تجسم کردم که نکته آخر که آزادی زندانیان هست فتح بابی باشد برای شروع قدم های مبارک انشالله.

شما اشاره کرده اید این نامه آخرتان خواهد بود. آیا نسبت به اینکه این نامه شنیده شود. مایوس هستید؟

من انتهای نامه نوشتم که امید دارم رهبر ما با مطالعه ای این نامه فیصله بدهند به این جریان و زندانیان سیاسی را آزاد بکنند و یک به یک در جهت دلجویی از مردم و به سامان کردن نابسامان هایی قدم بردارند. این آخرین نامه از باب امید مطرح شده است. من خیلی امیدوارانه نامه را به پایان رساندم

برخورد بازجوها با شما که فرزند نظام و انقلاب بوده اید و تجربه جنگ تحمیلی داشتید،چطور بود؟ آنها چطور با شما سخن می گفتند؟آیا ممکن است درباره حمله فیزیکی که در زندان به شما شده بود بفرمایید؟

من مهم نیستم. اگر به یک نفر هم آسیب رسیده باشد انگار به تمام ایرانیان و بشریت آسیب رسیده است . در کنار من و به خود من ضرب و شتم هایی صورت گرفته است که نباید این اتفاق می افتاده و مردان خوب و دوست داشتنی و پاکی را می شناسم که به شدت تحت شکنجه واقع شدند و آزار دیدند و الفاظ بسیار زشت و سخیفی نسبت به آنها به زبان آورده شده است، به همسران و فرزندانشان فحاشی کردندو همه اینها در فضایی اتفاق می افتد که انتظار دفع و صبوری داریم و انتظار خرد و هوشمندی داریم و انتظار یک رفتار حقوقی و قانونی داریم . اینکه به جای ادبیات، با لگد و مشت روبه رو می شوید و کله شما را فرو کنند در کاسه توالت و فحش های ناموسی به شما بدهند نه تنها در هیچ ادبیاتی نمی گنجد بلکه با آموزهای دینی و اخلاقی ما هم مغایر است. من مکدرم از اتفاقی که برای فرزندان ما در زندان ها اتفاق میا فتد و رسما با صدای بلند اعلام می کنم که در سلول های انفرادی ما به شدت جوان ها و مردان ما تحت شکنجه قرار می گیرند و مورد ضرب و شتم و آسیب قرار می گیرند و همسران و فرزندانشان با فحش های رکیک خطاب قرار میگیرند . اینها چیزهای بسار تاسف باری است که ما در کنار اینها ظاهرا داریم زندگی می کنیم.

افق آینده را چگونه می ینید ؟ جنبش سبزی که شکل گرفته به کجا خواهد رسید؟ اینگونه که از نامه آخرتان استنباط می شود شما به تقدیر دل بستید و مرگ ظالمان ؟

من آینده را بسیار بسیار روشن می بینم. رشدی که مردمان ما در عرض این یک سال و چند ماه کردند رشدی است که در عرض ده سال پدید می آمده و چهره ای که از طرف مقابل آشکار شده باید ظرف ده یا پانزده سال آشکار می شده است . این روشنایی و امید است. ما آسیب می بینیم ولی هیچ پیروزی بدون هزینه به دست نمی آید . ما که نمی خواهیم همه چیز را واژگون کنیم . هر انقلابی در هر سرزمینی موجب عقب ماندگی آن سرزمین می شود. ما خواستار تغییر هستیم . ما می گوییم زشتی جایش را به زیبایی ، ناامنی جایش را به امنیت ، بی احترامی جایش را به احترام و بی قانونی جایش را به قانون بدهد. این حقی است که ما به زبان میآ وریم و. خواستا تغییر بودن مبتنی بر سنت های الهی است . سنت هایی که انبیا بر تن ما کرده اند. وقتی لباستان چرک میشود موقع شستن آن هیچ کس بر شما ایراد نمی گیرد چرا که شما رفتار درستی را انجام داده اید . قصد ما از این حرکتها ونوشتن نامه به بزرگان مان، چرک روبی است. ما می خواهیم این آلودگی ها و چرک ها که به صورت جامعه و سرزمین وارد شده بروبیم و پاکسازی کنیم و پاکی را جایگزین کنیم. من آینده را بسیار روشن می بنیم. نامه من احاله به تقدیر نبوده بلکه من اتفاقا همه عرصه های تقدیر را پیش پای دنیا گذاشته ام . اینکه دنیای ما خواه ناخواه با چنین آموزه هایی روبه روست و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم نه در آخرت که در همین دنیا با این مسائل روبه رو خواهیم شد . پرسش هایی که من مطرح کردم نه پرسش های آن جهانی که این جهانی است . به هرحال همه ما و شما با پرسش های درباره خودتان روبه رو هستید که باید خودمان را آماده پاسخگویی بدان کنیم .

شما روز گذشته با خانواده آقای تاجزاده دیدار داشتند و از آنها دلجویی کردید . اگر شما هم دعوت به امضای آن شکواییه می شدید ، آن را امضا می کردید ؟ و آیا شما هم به باور آن هفت تن، درباره پروژه کودتای انتخاباتی رسیده اید؟

آن نامه ، نامه ی بخش وسیعی از مردم است . هر حرکت خیر و درستی از جانب هرکس حتی نامسلمان جانبداری همه ما را در کنار خودش دارد . حتی این آیین را از آموزه های دینی خودمان فراگرفته ایم . وقتی یک انسانی بی نشان هست و حتی نامسلمان و بی کس و کار است ، وقتی ظلمی به او شود و حق او پایمال می شود همه مردم موظفند در کنار او قرار گیرند تا او احساس تنهایی نکند. نه تنها من بلکه همه در کنار هر حرکتی که پرچمی از احقاق حق برافراشته باشد قرار داریم . گاهی اوقات شما حرف حقی می زنید و نمایندگی می کنید کلی جامعه را و یک نامه می نویسید انگار از زبان بسیاری از مردم آن را نوشته اید . آقای تاجزاده هم به گمان من یک فرد بی گناهی است . منتها قرار است که اعترافاتی از ایشان گرفته شود و مطالباتی از ایشان و هم مسلکانشان گرفته شود و دوستانشان در فشار قرار می گیرند و در سلول انفرادی ایشان را کتک می زنند، واقعا اینکه عده ای آقای تاجزاده را چهار روز زدند ، اگر کسی منصف باشد تنش به لرزه می افتد. چه کسانی و با چه اندیشه ای آقای تاجزاده را کتک زدند . به همین دلیل است که هر کسی هرچند نامسلمان و غریب و دور افتاده و ناشناس وقتی ظلمی به او می شود همه بشریت در کنار او قرار می گیرند .

فکر می کنید با ضربه ی مهلکی که نظام به دین زده است، در آینده نسبت ما با دین چگونه خواهد بود؟

ما باید از مردم التماس بکنیم که حساب رفتار بد ما را که باعث شدیم چهره مخوفی از دین پرداخته شود به حساب دین نگذارند. مردم حق دارند و مردم زخمی از رفتار دینی ما هستند و مردم حق دارند که از این دین روی بگردانند . مردم حق دارند خدا و پیامبر را باور نکنند و نماز نخوانند و روزه نگیرند . چون به اسم نماز و روزه و پیغمبر به این مردم دروغ گفتیم و ناسزا گفتیم و حقوقشان را پایمال کردیم و به مردم ظلم نمودیم . ما همه مان باید التماس کنیم که مردم بدانند اگر کسانی می آیند به نام دین و رفتاری می کنند ارتباطی با ذات دین ندارد . ذات دین دعوت به صلح و آرامش و علم و اندیشه و خرد و خوبی است. دعوت ادیان آسمانی به درستی و عقل و پاکیزگی بوده است و اگر مردمانی ناپاک بودند و به نمایندگی از دین ناپاکی را منتشر کردند باید آنقدر فهم داشته باشیم که حساب آنها را جدا بکنیم مبادا که این رفتارها در این سالها موجب این شود که دینی که آغوش به روی بشریت گشوده است و با اقبال کم مردم روبه رو می شود . در عین حال اگر این اتفاق هم بیافتد من به مردم زخمی، آسیب دیده و جریحه دار شده حق می دهم که از دین گریزان شوند.

شما سالیان زیادی همراه و دوست آقای آوینی بودید . فکر می کنید اگر آوینی زنده بود دربرابر این رفتار حکومت چه موضعی می گرفتند؟

من نمی دانم اگر آقای آوینی بود چه موضعی اختیار می کردند، ولی با شناختی که از ایشان داشته و دارم، می دانم فرد فکور و اندیشمندی بود و به شدت طرفدار نیکی و درستی بود و به شدت از انصاف جانبداری می کرد و طالب احقاق حق بود و تصورم بر این است که اگر بخواهم حداقل و حداکثر رفتار ایشان را تصور کنم ؛فکر می کنم اگر ایشان می بودند حداقلش این بود که مکدر می شدند از این وضعیت و برآشفته می گشتند و حداکثرش، شاید بسیار جلوتر از من قرار می گرفتند . این تصور من از شناختی است که از ایشان دارم . حدااقل مکدر بودند در درون خودشان و می سوختند و حداکثرش بسیار جلوتر از من معترضانه صدای اعتراض خودشان را به همه می رساندند .

۵/۲۷/۱۳۸۹

ميرحسين: جنگ ایرانی ـ اسلامی زرگری است؛ لحظه های عشق به میهن و اسلام آمیخته به یکدیگرند

ميرحسين موسوي در ديدار با جمعي از آزادگان جنگ:
جنگ ایرانی ـ اسلامی زرگری است؛ لحظه های عشق به میهن و اسلام آمیخته به یکدیگرند

. ادامه راه سبز(ارس): میرحسن موسوی هیاهوهای اخیر در باره نسبت میان اسلام وایران را که بین برخی از جناح های کشور درگرفته است را یک جنگ زرگری می داند که با اهداف خاص سیاسی آغاز شده است :”جنگی که در آن گفته نمی شود کدام ایران است که باید به جهان معرفی شود و یا کدام اسلام است که باید از آن دفاع شود؟ ایرانی با بالاترین آلودگی به اعتیادو دهان های دوخته و رسانه های خفه شده … و یا اسلامی که به بهانه آن توسط سران بالای امنیتی افسانه سرایی پر از تهمت و دروغ در جامعه پخش می شود و در آن به خاطر حفظ خانه تار عنکبوتی اقتدارگرایان سی سال گذشته انقلاب به زیر سوال می رود؟


به گزارش خبرنگار کلمه ،این بخشی از سخنان میرحسین موسوی ،نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس است که دیروز هم زمان با سالگرد بازگشت آزادگان سرفراز به کشور در دیدار با جمعی از آزادگان استانهای کشور بیان کرد.

در این دیدار که زهرا رهنورد نیز حضور داشت، ابتدا تعدادی از آزادگان ضمن تشریح مسائل و مشکلات خود پس از رهایی از زندانهای رژیم بعثی دیدگاه های خود را پیرامون مسائل سیاسی،اقتصادی و اجتماعی کشور بویژه مسائل بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸بیان کردند.

مهمترین نکات قابل توجه در گزارش آزادگان به میرحسین موسوی وضعیت معیشتی و تنگناهای اقتصادی بسیاری از آنها بعد از رهایی و بوجود آمدن مسائل و مشکلات اجتماعی برای خود و خانواده هایشان بود. این آزادگان ضمن بیان این مسائل گفتند که تاسف برانگیزتر این است که بعضی از ازادگان بعد از تحمل سال ها اسارت در زندان های مخوف صدام هم اکنون نیز به علت گرایش های سیاسی شان در دوران انتخابات مدت ها نیز در زندان های دولت کنونی به سر برده اند.

پس از سخنان آزاده های سر افراز میرحسین موسوی نیز ضمن تبریک سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی گفت : در دوران دفاع مقدس مردم و مسئولین هیچ گاه از رزمندگان و اسرای جنگ تحمیلی غافل نبودند و هر روز و هر ساعت اخبار مربوط به اسرا مورد توجه قرار می گرفت.

  • تجلیل از آزاده سرافراز مرحوم ابوترابی

نخست وزیردوران دفاع مقدس در ادامه ضمن گرامیداشت یاد و خاطره مجاهد آزاده حجت الاسلام ابوترابی که نقش بسیار تعیین کننده ای در بالا نگه داشتن روحیه اسرا داشت، گفت : توجه به کرامت انسانی، عشق به اسلام، امام و دفاع از میهن مهمترین عوامل پایداری و وحدت اسرا در زندان های مخوف صدام بود.

  • چوب حراج به سرمایه های هویتی ایران

میرحسن موسوی در ادامه گفت:این روزها در کنار این همه مشکلاتی که گریبانگیر کشور است سر و صداهایی در مورد نسبت اسلام و ایران بلند شده است. البته کاملا مشهود است که سر و صدا برای اهداف خاص سیاسی است. عده ای همانطور که صدها میلیارد دلار درآمد نفتی کشور را در سال های گذشته به چاه ویل سرازیر کرده اند امروز دنبال آن هستند که سرمایه های هویتی ملت را برای به دست آوردن منافع جناحی کوتاه مدت چوب حراج بزنند و گرنه همه ما می دانیم که برای رزمندگان ما در دفاع مقدس که از سرزمینمان دفاع می کردند بحثی به عنوان تقابل ایران و اسلام وجود نداشت.

  • در جنگ تحمیلی، لحظه های عشق به میهن در مقابل عقاید مذهبی قرار نگرفت

نخست وزیر دوران دفاع مقدس هچنین گفت: در این جنگ نابرابر طولانی یک سانتی متر از خاک میهن عزیزمان واگذار نشد، در عین حال جبهه ها بالاترین جایگاه تجربیات عرفانی بود. در این جنگ، لحظه های عشق به میهن در مقابل عقاید مذهبی قرار نگرفت بلکه آنچه ما شاهد آن بودیم آمیختگی اسلام و ایران در یک هویت واحد فراگیر بود. اصولا هویت ملی اول انقلاب به نوعی تعریف شده بود که در راهپیمائی های منجر به پیروزی انقلاب، زرتشتیان و مسیحیان و کلیمیان در میان صفوف مسلمانان اعم از شیعه و سنی بودند و در جبهه ها هم کنار هم در کنار رزمندگان تکبیرگو رزمنده های اقلیت های دیگر نیز حضور داشتند و همیشه هم دارند.

  • کسانی مدعی مکتب ایران شده اند که سازمان میراث فرهنگی را متلاشی کردند

میرحسین موسوی افزود : آن زمان هیچ کس دنبال دوختن قبایی برای خود یا استفاده از سرمایه های ملی نبود. به همین دلیل اصلا نگرش دوگانه ورفتار متناقضی به نام ملت ایران و اسلام تعریف نمی شد. در بحث های اخیر متاسفانه طرح یک جنگ زرگری تازه برای خط کشی های تازه دیده می شود و جالب است که امروز کسانی مدعی مکتب ایران شده اند که در کوتاه ترین زمان سازمان میراث فرهنگی کشور را متلاشی کردند. سازمانی که حافظ و نگهدارنده مظاهر هویت ملی ما باید باشد امروز شاهد آن هستیم که همان بلاهایی که بر سر سازمان برنامه آمد بر سر این سازمان نیز در حال فرود امدن است. در این جنگ زرگری گفته نمیشود که کدام ایران است که باید به جهان معرفی شود و یا کدام اسلام است که باید ازآن دفاع شود.

  • کدام ایران؟ کدام اسلام؟ مساله این است…
  • به خاطر حفظ خانه تار عنکبوتی اقتدار گرایان سی سال انقلاب را زیر سوال می برند

موسوی در بخش دیگری از سخنان خود گفت:در این جنگ زرگری از نگاه معاصر به اسلام و ایران طفره می روند. گفته نمی شود که کدام ایران است که باید به جهان معرفی شود و یا کدام اسلام است که باید از ان دفاع شود. ایرانی با بالاترین آلودگی به اعتیاد،ایرانی با ۱۴٫۵درصد نرخ بیکاری و ۲۹درصد بیکاری در میان جوانان،ایرانی با زندان های پر از زندانیان سیاسی و دهان های دوخته و رسانه های خفه شده و حقوق بشر پایمال شده،ایرانی که به دلیل سیاست های خانمان برانداز فاصله اش با کشورهای همسایه رقیب بیشتر می شود.کسی در این جنگ زرگری نمی پرسد که کجا رفت سند چشم انداز بیست ساله برای ایران پیشرفته. وقتی در این دعوا اسلام هم مطرح می شود گفته نمی شود که با گسترش سلطه دروغ و ریا چه بر سر اسلام آمده است. آیا این اسلام،اسلام آن مرجع عالیقدری است که به دلیل حقگویی خانه اش ویران می شود یا اسلام امام جمعه ای است که بدون خم به ابرو اوردن تهمت یک میلیارد دلار پول از بیگانه گرفتن و منتظر ۵۰میلیارد دلار دیگر ماندن را به رقبای سیاسی می زند. یا اسلامی که به بهانه آن توسط سران بالای امنیتی افسانه سرایی پر از تهمت و دروغ در جامعه پخش می شود و در آن به خاطر حفظ خانه تار عنکبوتی اقتدارگرایان سی سال گذشته انقلاب به زیر سوال می رود. وقتی ۷چهره شاخص و با سابقه روشن ادعانامه ای بر علیه این افسانه سازی به قوه قضائیه تحویل می دهند خودشان به زندان اوین برگردانده می شوند. آیا در اسلامی که حضرت علی(ع) ان را معرفی می کنند امکان دارد به جای متهمان،شاکیان را زندانی کنند؟

موسوی تاکید کرد: نه ایرانی که اینها به دنبال آن هستند مورد شناسایی و قبول ماست و نه اسلامی که معرفی می کنند و آن را ابزاری برای رسیدن به مطامع و منافع خود قرار می دهند.

  • ملت ما پیرو اسلامی است که مقتدایش علی است

ملت ما پیرو اسلامی است که مقتدایش علی (ع) است که وقتی یک عنصر غیر مسلمان جامعه، او را متهم می کند با او در یک ردیف در مقابل قاضی می نشیند و مختصر تبعیضی را که قاضی در حق او روا نمی دارد، بر نمی تابد. با تکرار این جمله که جامعه ما و حکومت ما اسلامی است چیزی ثابت نمی شود.اصل جواب به این سوال است که چرا در حکومتی با ادعای مسلمانی رئیس شورای نگهبان قانون اساسی در کنار یک مدیر شناخته شده سابق کشور در مقابل قاضی نمی نشیند تا به شکایتی که علیه او شده رسیدگی شود و در عوض آن مدیر را به زندان می برند.

  • به جای طرح جنگ کاذب اسلامی ـ ایرانی با ملت صادق باشید

موسوی گفت : امروز که کشور با مسائل و بحران های مختلفی در سطح خارجی و داخلی روبروست. یکی از راه های برون رفت از این بحران ها برچیدن دروغ از جامعه و متوقف کردن این موج سازی های کاذب است. به جای این جریان سازی ها و افسانه سرایی های بیهوده امنیتی باید با ملت صادق بود. و به جای طرح جنگ اسلامی-ایرانی باید به مردم گفته شود ایا حکومت حق ملت را در قانون اساسی قبول دارد یا نه و اگر قبول دارد چرا نه تنها ان اصول رعایت نمی شود بلکه خلاف آن در جامعه عمل می شود. به گونه ای که قانون گریزی نقض حقوق بنیادین و اصول اولیه عدالت نهادینه می شود. گفتن اینکه ایران آزادترین در جهان است در حالی که زندان های ما پر از زندانیان سیاسی است مشکل را حل نمیکند .انکار مشکلات اقتصادی نیز در حالی که مردم آثار ‍ان را هر روز با پوست و گوشت خود حس میکنند چیزی را حل نمی کند

  • به داوری ملت اعتماد کنید ‍انگاه بحران ها پشت سر گذاشته می شود

میرحسین خطاب به اقتدارگرایان گفت :از انحصار گری سرکوب وتخریب دست بردارید به مردم و داوری ملت اعتماد کنید صلح اجتماعی ایجاد کنید مشکلات به پشتوانه همت این ملت سر فراز حل می شود و بحران ها پشت سر گذاشته می شود. مشکل موقعی حل می شود که زمینه انتخابات های ازاد غیرگزینشی را فراهم آوریم و قوه قضائیه نشان دهد که از بازجوهای امنیتی فرمان نمیگیرد و مستقل است.بنده یقین دارم تشکیل یک دادگاه منصف و مستقل و علنی برای رسیدگی به همین شکایتی که هفت نفر از چهره های شناخته شده کشور تسلیم قوه قضائیه کرده اند بیش از توپ و تفنگ و موشک هایمان در برگرداندن امنیت به کشور می تواند موثر باشد.

  • راهی برای رفع خطر های برون مرزی
  • برای حل بحران به مردم بازگردید نه به معاملات غیر شفاف

همه باید بدانیم رفع خطرهای امنیتی برون مرزی، جلب قلب های مردم از طریق احقاق حقوق آنهاست. شما به مردم بازگردید انگاه خواهید دید به سرعت دانه های این بحران جمع خواهد شد و نیاز به معاملات و مراودات غیر شفاف که لاجرم تامین کننده ی منافع مالی نیست و یا تحمیل درد و رنج بیهوده قابل اجتناب به مردم نخواهید داشت.

  • سختی های بازگشت به مردم…

موسوی در پایان گفت: البته برگشت به مردم مشکلاتی هم دارد که شاید سخت ترین انها تن دادن به آرای مردم به جای آرای دولتیان باشد.

در خاتمه جلسه از شخصیت آزادگان برجسته ای چون مرحوم لشکری و شهید تندگویان نیز تقدیر به عمل آمد.

سپاه و میراثی که به حراج رفت

پایان روزگار پر افتخار:
سپاه و میراثی که به حراج رفت
. ادامه راه سبز(ارس): سپاه البته مدتهاست که در رویه ظاهری خودش دیگر آن جلوه گاه عشق بسیجی وار ابتدای انقلاب نیست. از وقتی که نصیحت امام به فراموشی سپرده شد و سپاه میدان سیاست را صافی باندبازی های اقتصادی یافت و مثلث زر و زور و تزویر را در هم آمیخت و میراث انقلاب را به حراج گذاشت در حقیقت سپاه با گذشته پرافتخار خودش خداحافظی کرد و میدان جنگ با دشمنان را به درون شهرها آورد و از زن و مرد ایرانی قربانی گرفت... و متاسفانه آن کس هم که مسئول است چنان در تار و پود گناه و اشتباه غوطه ور است که چشم ها را بسته است تا سگ را ول کند.
یک ماهی نگذشت تا ادعای اصلاح طلبان در مورد تلاش دولت برای قطع اینترنت و سیستم پیام کوتاه در روزهای منتهی به انتخابات 88 به واقعیت پیوست. ادعایی که هرچند مقام های رسمی دولت در وزارت ارتباطات شهریور و خرداد 88 بارها به انکار آن می پرداختند، اما متولیان کودتا در خرداد 88 بر انجام آن اصرار داشتند. گروهی از کودتاگران در توجیه بدنه خود ادعا کردند که قطع اینترنت و تلفن کوتاه به دلیل ترس از عملیات انتحاری در شعبه های اخذ رای بود که با حضور فرد در این شعبه ها و دریافت پیام کوتاه، شعبه منفجر می شد. ادعایی که خنده دارتر از آن بود که مدام تکرار گردد. مدتی گذشت و کودتاگران در مورد این اتفاق یا تناقض گویی داشتند و یا سکوت می کردند تا اینکه در آبان ماه 88، سردار سپاه، "مشفق" در میان جمعی از روحانیون مشهد و در حالی که به تشریح روند کودتای خرداد 88 می پرداخت پرده از راز پیام های کوتاه خرداد 88 برداشت. مشفق که جوگیر شده بود و خود را در مقام یک سوپرمن اطلاعاتی می دید با بیان تمام آنچه که کودتای مخملین نامیده می شود در دامی قرار گرفت که خود آنرا طراحی کرده بود و با تکرار یک سری مطالب راست و دروغ تمام آنچه را که اصلاح طلبان و جنبش سبز پس از کودتای خرداد 88 به عنوان دلایل کودتا مطرح می کردند همه را یک جا و در کنار هم اعتراف کرد؛ غافل از آنکه فایل اعترافات سردار چند ماهی بعد در تمام شهر منتشر می شود تا "سیه روی شود هرکه در او غش باشد".

تلاش گروهی از سرداران سپاه برای انجام کودتای مخملین به نفع محمود احمدی نژاد و دستکاری صندوق های رای از مدت ها پیش از برگزاری انتخابات به دغدغه اصلاح طلبان تبدیل شده بود. اینکه در دوران انتخابات، شورای نگهبان و گروهی از محافظه کاران، طلبکارانه تشکیل کمیته صیانت از آرا توسط ستاد میرحسین موسوی را غیرقانونی می دانستند و تمام تلاش خود را برای بی اثر کردن تلاش های کمیته صیانت از آرا به کار بردند ناشی از همین قصد قبلی آنها برای انجام کودتای مخملینی بود که به طور حتم تشکیلات نظارتی میرحسین موسوی سدی برای آن به شمار می رفت. البته قطع سیستم پیام های کوتاه و فیلترینگ سایت های اصلاح طلب در ظهر روز انتخابات و در نهایت قطع اینترنت تنها شمه ای کوتاه از تمام تلاش دولت کودتاست که سردار مشفق ابایی از توضیح آنها ندارد و جالب اینجاست که امروز هم که با این اظهارات و شکایت 7 آزاده سبز طشت رسوایی گروهی معدود از فرماندهان بانفوذ سپاه و میراث خوار انقلاب از بام برافتاده است این دیگر تنها سردار مشفق از سپاه ثارالله نیست که به صورت مستقیم دخالت سپاه در سیاست و به نفع یک کاندیدا را توضیح می دهد. اگر تا قبل از این برای حضور سپاهیان در سیاست دلایل توجیه گونه تراشیده می شد و از حفاظت از انقلاب گفته می شد و اینکه پس از انتخابات با رو شدن دست فتنه گران سپاه وارد سیاست شد امروز سردار مشفق می گوید که سپاه از مدت ها قبل برنامه ریزی حوادث بعد از انتخابات را کرده بود و جالب اینکه سردار جوانی، رئیس اداره سیاسی سپاه هم که احتمالاً زیر نظر حسین شریعتمداری کیهان عمل می کند وارد گود شد تا به خیال خودش به تبرئه سردار مشفق بپردازد اما ناخودآگاه باز از دخالت سپاه در انتخابات می گوید و به شیوه برادران کیهانی نسخه جین شارپ و انقلاب مخملین می پیچد و از آتش زدن بانک و مراکز عمومی می گوید اما صحبتی از کهریزک و 7 شهید روز 25 خرداد و قتل ندا و شهادت سهراب و ده ها زن و مرد دیگر ایرانی نمی کند.

سپاه البته مدتهاست که در رویه ظاهری خودش دیگر آن جلوه گاه عشق بسیجی وار ابتدای انقلاب نیست. از وقتی که نصیحت امام به فراموشی سپرده شد و سپاه میدان سیاست را صافی باندبازی های اقتصادی یافت و مثلث زر و زور و تزویر را در هم آمیخت و میراث انقلاب را به حراج گذاشت در حقیقت سپاه با گذشته پرافتخار خودش خداحافظی کرد و میدان جنگ با دشمنان را به درون شهرها آورد و از زن و مرد ایرانی قربانی گرفت و فرزندان پیشین خود را به زندان افکند و آنها را مورد بازجویی و سئوال و مواخده قرار داد. مشفق و جوانی البته تنها وسیله بودند. وسیله اثبات اینکه راهی اشتباه پیموده می شود و متاسفانه آن کس هم که مسئول است چنان در تار و پود گناه و اشتباه غوطه ور است که چشم ها را بسته است تا سگ را ول کند.

آيا حاصل هزاران ساعت بازجويي از يك اسير طي 9 ماه، تنها يك جمله 20 ثانيه است؟!

هزاران ساعت كار برادران مهرورز بر روي يك اسير طي 9 ماه، تنها يك جمله 20 ثانيه است؟!

. ادامه راه سبز(ارس): رسانه های وابسته به کودتاچیان دست به انتشار فیلمی تقطیع شده و ۲۰ ثانیه ای از صحبت های سیدمصطفی تاج زاده در زندان زدند که نه مقدمه آن مشخص بود و نه پایان آن و تنها تاكيدشان در این بوده که این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت اظهار داشته که در انتخابات تقلب نشده است!

توضيح بيشتري لازم نيست و قاضي شما مردميد و فقط اين نكته را به كودتاچيان متذكر ميشويم كه اسفا كه چقدر دستهايتان خاليست!، كه اگر پر بود ديگر اينقدر روزانه نياز به دروغ و تهمت و افترا و شكنجه و تهديد نداشتيد! و مستندهايتان پس هزاران ساعت بازجويي‌هاي شبانه روزي و طاقت فرسا از يك اسير در طي 9 ماه فقط يك جمله 20 ثانيه اي نمي بود!!!، پس شاد باشيد از اين همه اقتدار!:

17 ثانيه! حاصل كار هزاران ساعت كار برادران مهرورز و نشان قتدارشان!



۵/۲۶/۱۳۸۹

اجرای هدفمندکردن یارانه ها در شرایط کنونی خودکشی است

دكتر محسن رناني اقتصاددان و استاد دانشگاه در مصاحبه با خبرآنلاين:
اجرای هدفمندکردن یارانه ها در شرایط کنونی خودکشی است

. ادامه راه سبز(ارس): محسن رنانی، دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان وقتی قرار شد از آثار اجرای طرح هدفمندسازی یارانه ها سخن بگوید با صراحت با بیان همین یک جمله «از بعد از نوروز امسال تقریبا مطمئن شده ام که طرح هدفمندکردن یارانه ها اجرا نخواهد شد» نشان داد که دیگر باید به جای سخن گفتن در مورد آثار اجرای این طرح، به دنبال شواهدی برای اجرا نشدن آن بود.

نویسنده کتار «بازار یا نابازار؟» این روزها دیگر برخلاف موضعی که چندی پیش در مناظره با رییس شورای رقابت داشت و گفته بود اگر طرح هدفمند کردن یارانه ها اجرا شود حداکثر ظرف شش ماه متوقف خواهد شد، خیلی با اطمینان می گوید که اصلا این طرح اجرا نخواهد شد.

وی فراتر از این، اعتقادش در این مورد را این گونه بیان می کند : «دولت و سایر قوا دنبال این هستند که مفری بیابند و این طرح را آبرومندانه کنار بگذارند.» و بهترین شاهد برای اجرا نشدن طرح هدفمندکردن یارانه ها را نیز تجربه خوشه بندی عنوان می کند.

رنانی که کتاب «چرخه های افول اخلاق و اقتصاد در ایران» را هم زیر چاپ دارد، اجرای طرح هدفمندکردن یارانه ها در شرایط کنونی را نوعی خودکشی برای دولت می داند و با وجود این و هرچند که اطمینان کامل از اجرا نشدن این طرح دارد اما به سوالاتی در مورد تاثیرات اجرای این طرح بر اقتصاد کشور و به خصوص اشتغال کشور پاسخ می دهد.

سخن نهایی نویسنده مقاله «توسعه ملی در کمند سیاست» که تحلیلی است درباره ساختار نظام اقتصادی و سیاسی ایران از نگاه سیستمی، خطاب به سیاستمداران است که می گوید:«در اقتصاد لوبیای سحرآمیز وجود ندارد. باید طرح بلندمدت داشت ولی آن را خیلی آرام و گام به گام اجرا کرد.» متن کامل این گفت و گو را در ادامه خواهید خواند:

*شما پیش از این ـ در مناظره با رییس شورای رقابت ـ عنوان کرده بودید که طرح تحول اقتصادی دنباله و مکمل طرح تعدیل اقتصادی است. از سوی دیگر بررسی‌ها نشان می‌دهد در سال‌های دهه ۷۰ شمسی نرخ‌های بیکاری کشور بالاتر از دو دهه دیگر و حتی درآستانه ۱۵ درصد بوده است. حال در سال جاری که نرخ بیکاری فعلا حدود ۱۵ درصد اعلام شده است فکر می‌کنید اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها در سال جاری چه میزان می‌تواند بر این نرخ تاثیر بگذارد؟

مگر شما هنوز گمان می کنید طرح هدفمندسازی اجرا خواهد شد؟

* به نظر می رسد که دولت دارد مقدمات اجرایش را آماده می سازد. شما نظری غیر از این دارید؟

من تا اواخر سال گذشته گمان می کردم اجرا می شود و می گفتم اگر اجرا شود حداکثر ظرف شش ماه متوقف خواهد شد. این را به صراحت نیز در مناظره با رییس شورای رقابت و سایر مصاحبه ها گفته ام. اما از بعد از نوروز امسال تقریبا مطمئن شده ام که اجرا نخواهد شد.

*این اطمینان از کجا حاصل شده است؟

ببینید از اول هم اصل کار مشکوک بود. شنیده اید که می گویند سنگ بزرگ علامت نزدن است؟ یعنی من از اول هم عقل معنایی ام می گفت این کار در شرایط موجود نشدنی است اما از آن جا که این دولت نشان داده است که خیلی وقت ها بی گدار به آب می زند می گفتم شاید هم واقعا دست به این کار زد. به همین دلیل در نقدهایم می گفتم اگر هم این کار شروع شود به علت مهیا نبودن مقدمات ضروری آن، ظرف چند ماه شکست خواهد خورد. ولی حالا مساله فقط دولت نیست. مساله نظام است. یعنی این طرح آن قدر پیامدهای سنگین دارد که فقط سرنوشت دولت را رقم نمی زند بلکه برای نظام هم پیامدهای سنگین خواهد داشت. احساس می کنم ارکان نظام هم کم کم متوجه شده اند که این کار کوچکی نیست که بشود به سرعت و با هیاهو انجام داد و ممکن است نظام را در گردابی از حوادث پی در پی و غیرقابل کنترل درگیر کند. به همین دلیل اکنون معتقدم که هم دولت و هم سایر قوا دنبال این هستند که مفری بیابند و این طرح را آبرومندانه کنار بگذارند.

*فکر می کنید بعد از این همه تبلیغات و سرمایه گذاری روانی روی این طرح حالا حتی اگر بخواهند می توانند متوقفش کنند؟ فراموش نکنیم که دولت حتی به مردم اعلام کرده که بروند حساب باز کنند.

کار مشکلی نیست. اگر یادتان باشد چندماه پیش رییس دولت در سخنرانی ای که در ایلام داشت چیزی به این مضمون گفت که «دست های ناپاک نگذاشتند تا طرح بنگاه های زودبازده به نتیجه برسد». این حرف دو پیام بزرگ داشت. یکی این که به نوعی اعلام رسمی شکست طرح بنگاه های زودبازده و پایان این طرح از سوی عالی ترین مقام رسمی دولت بود. پیام دیگر هم این بود که در این کشور خیلی ساده می شود یک ایده خامی را مطرح کرد و به هشدارها و نامه های ده ها اقتصاددان در مورد بی نتیجه بودن و تورم زا بودن آن توجهی نکرد و چند ده هزار میلیارد تومان صرف اجرای آن کرد و وقتی هم شکست خورد خیلی ساده بگوییم دشمنان موجب شکست آن شدند و یکی نباشد که از شما یک گزارش عملکرد بخواهد و کسی نباشد که گزارش عملکردی تهیه کند و نشان دهد که تزریق این همه پول به اقتصادی که فضای کسب و کارش به واسطه رفتارهای خود دولت، بی ثبات و آشفته شده است، چه تبعات وحشتناکی برای اقتصاد امروز و نسل فردا داشته و خواهد داشت.

مگر یادتان رفت که چه سروصدایی برای جمع آوری اطلاعات خانوار شد و بعد گفتند بیایید خوشه بندی کنید و خوشه های خود را مشخص کنید؟ و چند ده میلیارد تومان فقط خود دولت صرف جمع آوری این اطلاعات کرد و چند ماه وقت و اعصاب مردم را درگیر این مساله کردند؟ نتیجه چه شد؟ خیلی ساده گفتند مشکلاتی هست که نمی شود آن را اجرا کرد و کنار گذاشتند. آیا وقتی طرح خوشه بندی را کنار گذاشتند مشکلی پیش آمد؟ خوب حالا هم با این که گفته اند بیایید حساب باز کنید و از این کارها، بعد از مدتی می گویند متاسفانه به فلان علت این کار انجام شدنی نیست. نه مردم اعتراض می کنند که آقا پس چرا چند ماه است روح و روان و وقت ما را درگیر این کار کرده اید و نه مجلس عزم یا توان آن را دارد که حساب بخواهد.

*اما این ها هنوز دلایل قانع کننده ای نیست که بپذیریم این طرح اجرا نخواهد شد.

ببینید بهترین شاهد بر این که این طرح قابل اجرا نیست و اجرا نخواهد شد همان تجربه خوشه بندی است. خوشه بندی یک مرحله بسیار ساده و ابتدایی از اجرای همین طرح هدفمندسازی بود. این مرحله ساده به هر علتی، مثلا دادن اطلاعات غلط از سوی مردم یا ناتوانی نظام اداری و آماری ما یا وحشت دولت از یکی دو اعتراضی که در یکی دو شهر انجام شد، متوقف شد. خوب اگر دولت به هر علتی در انجام نخستین و ساده ترین مرحله این طرح شکست می خورد، قطعا در مراحل سخت تر یعنی مراحلی که سروکار او با هزاران کارخانه ریز و درشت است که در معرض ورشکستگی هستند و در مقابل او صدها هزار کارگر صف می کشند که در معرض اخراج یا ازدست دادن کار خود هستند و با موجی از تورم خرد کننده روبه رو می شود که صدای همه حامیان دولت را هم در می آورد، نیز شکست خواهد خورد وعقب نشینی خواهد کرد. منتهی حالا دولت با تجربه تر و محتاط تر شده است و دیگر مثل سابق بی گدار به آب نمی زند. روی همین حساب برآورد من این است که اکنون بیش از آن که عزم اجرای طرح را داشته باشند دنبال مفری می گردند تا آن را به طور کلی متوقف کنند.

*مثلا به چه بهانه ای؟

شما هنوز مشکل بهانه را دارید؟ این چیز ساده ای است. مثلا قرار بود این طرح از اول سال جاری اجرا شود. بعد دولت بهانه کرد که چون مجلس اعتبار آن را ۲۰ هزار میلیارد تومان تصویب کرده، اجرای این طرح شدنی نیست. خوب چند ماه سر این قضیه طی شد. بعد از مجلس مصوبه گرفتند که طرح را در نیمه دوم سال اجرا کنند. بعد گفتند چون اول مهر به طور طبیعی و به علت شروع مدارس برخی قیمت ها بالا می رود بهتر است اجرای این طرح همزمان با شروع مدارس نباشد. مطمئن باشید بعد از مهر ماه هم اعلام می کنند چون در ماه های قبل از عید به طور طبیعی تورم داریم بهتر است این طرح در ماه های پایانی سال اجرا نشود تا برای شب عید آثار تورمی نیاورد. فکر می کنم تا آن موقع هم کم کم پیامدهای تحریم ها برای اقتصاد ما جدی تر شده و احتمالا در هنگام تقدیم لایحه بودجه سال آینده یا لایحه برنامه پنجم توسعه توجیه می کنند که اجرای این طرح در شرایط تحریم به صلاح نیست و کل کار را متوقف کنند. تازه کار ساده تر هم این است که چند نماینده حامی دولت در هنگام بررسی بودجه سال بعد یک پیشنهاد برای مسکوت گذاشتن طرح هدفمندسازی بدهند و مجلس هم آن را تصویب کند.

* تمام این صحبت های شما بر مبنای گمانه بود. بر اساس شواهد واقعی چه می توان گفت؟

این ها که گفتم گمانه نبود، شواهد واقعی بود از رفتار گذشته دولت در این طرح و سایر طرح هایش. اما مهم ترین استدلال من این است که چون این طرح در شرایط کنونی قابل اجرا نیست کم کم ارکان نظام در مورد توقفش به جمع بندی می رسند. یعنی اجرای این طرح در شرایط کنونی کشور، سنگ بزرگ محسوب می شود. یادتان باشد سه سال پیش که دولت این طرح را مطرح کرد ما بالاترین درآمدهای نفتی را داشتیم و ذخایری نیز در صندوق ذخیره ارزی مانده بود و امید می داد که به پشتوانه آن بتوان برخی تحولات را در اقتصاد ایجاد کرد. اما حالا که نه آن درآمدهای خیره کننده نفت هست نه در صندوق ذخیره پولی مانده است و دولت نیز بدهی های وحشتناکی به بخش خصوصی دارد، هیچ ابزاری برای دولت وجود ندارد که در صورتی که با اجرای این طرح، اقتصاد به هم ریخت و ما با موجی از ورشکستگی بنگاه ها و کارخانه ها و امواجی از بیکاری و جهش تورم روبه رو شدیم، بتواند درهم ریختگی اقتصاد را کنترل کند و اعتراض های اجتماعی را مهار کند. بنابراین دست زدن به اجرای این طرح در شرایط کنونی نوعی خودکشی برای دولت است و عواقب وخیمی نیز برای کل نظام سیاسی دارد. فکر نمی کنم اکنون کسی باشد که چنین ریسکی را بپذیرد.

خیلی ساده نگاه کنید به علت یک افزایش ساده نرخ مالیات که بازاریان شهرهای بزرگ اعتراض کردند و در برابر آن مقاومت کردند و نهایتا دولت عقب نشینی کرد. همین واقعه هم پایین بودن آستانه تحمل جامعه و هم پایین بودن آستانه مقاومت دولت را نشان می دهد. تازه دولت با این عقب نشینی ها به مردم آموخته است که هرگاه در موضوعات اجتماعی و اقتصادی مقاومت کنند، پیروز می شوند. یعنی در کشور ما دولت در برابر اعتراضات سیاسی به سادگی می تواند مقاومت کند و در صورت لزوم از نیروی های نظامی و انتظامی و حتی خشونت استفاده کند. اما در برابر اعتراضات اقتصادی و اجتماعی به سرعت عقب نشینی می کند. پس عقل حکم می کند دست به کاری نزند که آشکار است که به سرعت به بحران می رسد و مجبور به عقب نشینی می شود.

*علی رغم همه این پیش بینی ها، فرض کنیم طرح هدفمندسازی یارانه‌ها اجرا شود، آیا تاثیرات اجرای آن بر وضعیت اشتغال کشور به صورت موقت خواهد بود؟ اگر پاسخ آری است، برآورد می‌کنید حداقل چند سال طول بکشد که این آثار جبران شود؟

گرچه معتقدم ورود به بحث درباره طرحی که مطمئن هستیم اجرا نمی شود کاری عبث است اما چون برای پرسش شما احترام قائلم، در هر صورت پاسخ شما را اجمالا عرض می کنم. ببینید، اگر شرایط ما چیزی غیر از شرایط کنونی بود، یعنی هم در مناسبات خارجی مان ثبات داشتیم و فضای جهانی با ما همراه بود و هم در داخل اعتماد عمومی بالا بود و فضای کسب و کار مطمئن بود و اقتصاد ما در دوره رکود قرار نداشت، آن گاه اجرای این طرح یک شوک تورم رکودی ایجاد می کرد که این شوک در میان مدت مهار می شد و در بلند مدت اقتصاد ما وارد یک مرحله رشد تازه ای می شد. اما اکنون که شرایط ما نه در داخل و نه در خارج مطلوب نیست، اجرای این طرح موجب می شود اقتصاد برای دوره بلندی وارد رکود تورمی شود و بنابراین اشتغال کشور شدیدا آسیب می بیند.

*اصلا فکر می‌کنید بازار کار فعلی کشور توان تحمل این آثار را دارد و مجدد می‌تواند حداقل به وضعیت حال حاضر برسد؟

ببینید، اگر این طرح اجرا شود رکود تورمی که اکنون وجود دارد تعمیق و جدی تر می شود و اقتصاد کاملا زمین گیر می شود. دراین شرایط نرخ بیکاری یک باره جهش می کند و وضعیت رفاهی نیروی کار شدیدا پایین می آید. اگر بخواهم تشبیه کنم باید بگویم وضعیتی شبیه قبل و بعد از انقلاب پدید می آید. ببینید هنوز بعد از ۳۰ سال که از انقلاب می گذرد وضعیت رفاهی یعنی قدرت خرید واقعی نیروی کار ما ـ به طور نسبی در مقایسه با سایر عوامل تولید ـ به وضعیت قبل از انقلاب نرسیده است. اجرای هدفمندسازی می تواند یک چنین شرایطی را بازتولید کند.

*با توجه به این آثار منفی‌ای که جنابعالی مطرح کردید و همچنین با توجه‌ به تجربه‌ای که ما در طرح تعدیل اقتصادی داشته‌ایم، آیا عقلانی است که شروع اجرای طرح هدفمندسازی در سال جاری باشد؟

گفتم، من معتقدم که اجرای این طرح نه تنها در سال جاری بلکه کلا در شرایط جاری که مناسبات داخلی و خارجی ما تنش آلود است و اقتصاد ما در رکود تورمی است صلاح نیست. از این گذشته معتقدم که این طرح حداقل به صورتی که قبلا گفته شده بود اجرا نخواهد شد و دولت دنبال آن است که به گونه ای آبرومندانه آن را کنار بگذارد. البته ممکن است به گونه ای دیگر و در برخی استان ها به صورت محدود اجرا شود اما این که یک باره برای کل اقتصاد و کل استان ها شروع شود و از یک تاریخی به بعد به همه خانوارها پولی داده شود و قیمت همه حامل های انرژی بالا برود و نظایر این ها، نه، چنین نخواهد شد. اما البته دولت خواهد کوشید که به روش های دیگری قیمت حامل های انرژی را به تدریج بالا ببرد، بدون این که به خانوارها پولی بپردازد.

بالاخره دولت خیلی برای خودش هزینه تراشیده است و نیاز به بودجه سنگینی دارد که دیگر درآمد نفت هم کفایت آن را نمی کند. بنابراین باید از یک جایی منابع مالی لازم برای این دولت پرهزینه تامین شود. به همین علت خواهند کوشید که به روش های دیگری و به تدریج قیمت حامل های انرژی را بالا ببرند و یارانه ها را کاهش دهند. احتمالا شنیده اید که قرار است در مورد مصرف گاز، قبض خانوارهای پر مصرف از خانوارهای کم مصرف متفاوت باشد. خوب این می تواند آغازی باشد برای افزایش قیمت گاز برای خانوارهای پر مصرف و بعد برای بقیه و البته معتقدم این کار بهتر از اجرای یک باره هدفمندسازی است.

*یعنی این مساله که مردم را فریب دهند و از راه های دیگری قیمت را بالا ببرند و پولی به مردم پرداخت نشود، بهتر است؟

ببینید مساله من و نگرانی من فقط این است که یک شوک غیرقابل تحمل به اقتصاد ایران وارد شود و اقتصاد ایران به هم بریزد و بعد یکی دو نسل ما با رکود و تورم های پی درپی و در نتیجه با یک درهم ریختگی اجتماعی دیگر روبه شود. چنین اتفاقی می تواند برای چند دهه اقتصاد ما را از هر گونه جهشی ناتوان کند و همین باقی مانده طبقه متوسط موجود را نیز از بین ببرد و کشور ما تقسیم بشود بین دو طبقه فقیر و غنی. من از این نگرانم. چرا که اگر طبقه متوسط از بین رفت و متوسط های امروز ما نیز به فقرا پیوستند آن گاه دیگر فاتحه توسعه برای چند دهه در این کشور خوانده می شود. چون توسعه محصول گسترش طبقه متوسط است. طبقه متوسط موتور اصلی توسعه است. وقتی طبقه متوسط از بین برود، در واقع امید به توسعه از بین رفته است. بنابراین آری من موافقم که دولت طرح هدفمندسازی را به صورت کنونی که حالت شوک دارد اجرا نکند و از راهه ای دیگری ـ مثل پلکانی کردن قیمت های انرژی برای خانوارها، یا تبیعض قیمت برای اتومبیل ها، یا تفاوت قیمت برق و گاز در مناطق مختلف شهر و نظایر این ها ـ هزینه هایش را تامین کند.

*فرض کنید که ما چاره ای نداشته باشیم که قیمت های انرژی را واقعی کنیم و باید در این زمینه کاری کرد. اگر از شما مشورتی خواسته شود چه راه حلی پیشنهاد می کنید؟

اقتصاد عرصه معجزه نیست. در اقتصاد نمی توان یک شبه معجزه کرد. بیشترین خسارت ها را هم به اقتصاد یک ملت سیاستمدارانی می زنند که عطش معجزه دارند. پس اول از همه باید این را بپذیریم که در اقتصاد لوبیای سحرآمیز وجود ندارد. باید طرح بلندمدت داشت ولی آن را خیلی آرام و گام به گام اجرا کرد. و البته طرح بلندمدت و اجرای آرام و گام به گام فقط در کشورهایی امکان پذیر است که ثبات سیاسی و اجتماعی دارند. پس اول باید شرایط داخلی و خارجی کشور را به سوی ثبات ببریم. بعد باید بیاییم و طرح های بلندمان را بشکنیم و مرحله بندی کنیم. همین مورد اصلاح قیمت حامل های انرژی یادتان هست؟ مساله از دولت پنجم و ششم شروع شد و داشت آرام آرام هر سال ده تا بیست درصد بر قیمت حامل های انرژی افزوده می شد. البته پیامدهای تورمی هم داشت اما قابل تحمل بود. اگر آن سیاست ادامه یافته بود در سال ۱۳۹۰ یعنی همین سال آینده قیمت بنزین به ۹۰ درصد قیمت فوب خلیج فارس می رسید و هدفی که الان طرح هدفمندسازی می خواهد به آن برسد محقق می شد. اما دولت نهم وقتی آمد افزایش تدریجی قیمت حامل های انرژی را متوقف کرد و این کار، خطای بزرگی بود.

من معتقدم به جای یک سیاست شوک مانند بهتر است دوباره یک سیاست تدریجی دیگر آغاز شود. مثلا اکنون که امکانات دیجیتال و شبکه اینترنت در سراسر کشور وجود دارد خیلی راحت می توان همین کاری که برای کارتی کردن بنزین شد را به صورت مرحله ای گسترش دهیم و برای همه انواع حامل های انرژی اجرا کنیم. مثلا الان می توان به سادگی قیمت بنزین را برای اتومبیل های مختلف، پلکانی تعریف کرد. یعنی سهمیه باشد و حتی سهمیه را به جای کاهش بالا هم ببریم اما هر اتومبیل بسته به طبقه قیمتی اش، یک قیمت متفاوت را برای بنزین بپردازد. این کار ساده ای است و با نصب یک گیت دیجیتال روی تمام اتومبیل ها امکان پذیر است.

در این صورت مساله خرید و فروش کارت بنزین هم دیگر از بین می رود و هر اتومبیل فقط می تواند با کارت خودش بنزین بزند. این کار را برای خانه ها در مناطق مختلف شهری هم می توان انجام داد. می توان قیمت انواع خدمات شهری مثل برق و گاز و آب و حتی تلفن را بر اساس قیمت منطقه بندی شهرداری پلکانی تعیین کرد. حتی می توان داخل یک منطقه شهری نیز بین محلات مختلف نیز تفاوت قیمت قائل شد. از این گذشته می توان میان مشترکان کم مصرف و پر مصرف تبعیض قیمت قائل شد. یعنی نه تنها بین مناطق شهری قیمت ها را متفاوت تعیین کرد بلکه بین مشترکان هر بخش نیز تفاوت قیمت قائل شد و یک ضریب نیز برای افزایش مصرف نسبت به مصرف میانگین تعریف کرد. با این کار هم مصرف کنندگان ثروتمند، قیمت بالاتر می پردازند و هم مصرف کنندگان پر مصرف مجبور می شوند یا قیمت بالا تر را بپذیرند یا مصرفشان را کم کنند.

از سوی دیگر فقرا نیز افزایشی در هزینه های خود نخواهند داشت، چون آنان همچنان قیمت های پایین را می پردازند. البته این مشکل باقی می ماند که فقرا الگوی مصرف انرژی خود را اصلاح نخواهند کرد. این هم البته در بلند مدت حل می شود. چون اگر معیار قیمت گذاری ما میانگین مصرف مشترکان هر منطقه باشد در این صورت آرام آرام همه می کوشند مصرف خود را کاهش دهند تا فاصله خود را با میانگین مصرف کم کنند تا از قیمت های پایین تر برخوردار شوند. بنابراین هم فقرا و هم اغنیا در بلندمدت مجبور می شوند الگوی مصرف خود را اصلاح کنند. در عین حال این همه هزینه ای که باید بدهیم برای کنترل پیامدهای تورمی هدفمندسازی را می توانیم صرف کمک و وام دادن به مصرف کنندگانی کنیم که می خواهند در بهینه سازی مصرف انرژی سرمایی گذاری کنند و لوازم پرمصرف خود را تعویض کنند.

*در مورد بخش تولید چه باید کرد؟

بخش تولید هم به همین ترتیب قابل مدیریت است. در مورد برخی از فعالیت ها از هم اکنون می توان تبعیض قیمت را اعمال کرد. در مورد بخش هایی نیز که اکنون توان تحمل افزایش هزینه ها را ندارند نیز می توان فرصت داد. میزان فرصتی که می دهیم نیز باید بسته به وضعیت صنایع و فعالیت های مختلف تفاوت کند. اما این گونه نباشد که مثلا به صنایع نساجی بگوییم ۱۰ سال فرصت بازسازی خود را دارید ولی آن ها را به حال خود رها کنیم.

بلکه باید از همین سال اول شروع کنیم و قمیت حامل های انرژی را برای آن ها به مقدار اندکی بالا ببریم و این مقدار سالانه افزایش یابد به گونه ای که مثلا در سال دهم قیمت انرژی برای آن ها کاملا آزاد شود. نمی توان یک نسخه واحد برای کل فعالیت های اقتصادی پیچید بلکه باید صنعت به صنعت و حتی فعالیت به فعالیت نرخ گذاری و زمان بندی کرد. حتی این تبعیض قیمت را می توان بر اساس شدت انرژی در صنایع مختلف تعدیل کرد. شدت انرژی یعنی مقدار انرژی ای که برای تولید یک واحد کالا صرف می شود.

می توان به صنایع مهلت داد که مثلا طی پنج یا ۱۰ سال باید شدت مصرف انرژی شان به میانگین همان صنعت یا به متوسط جهانی نزدیک شود. در غیر این صورت سال به سال، بسته به میزان رکود در تحول ساختارها و فناوری شان و بسته به کاهش نیافتن شدت انرژی شان، قیمت انرژی برای آن ها افزایش یابد. این ها نمونه هایی از کارهایی است که طی یک برنامه بلندمدت می توان انجام داد. ده ها، واقعا می گویم ده ها روش و راه حل دیگر می توان پیشنهاد داد. اما همه این ها مشروط به این است که دولت دست از معجزه بازی بردارد و بپذیرد که اقتصاد یک سیستم زنده و پویا است و تن به هر سیاستی که ما بخواهیم نمی دهد و دولت بپذیرد که اول باید شرایط داخلی را به سوی وفاق و افزایش اعتماد عمومی و بهبود سرمایه اجتماعی ببرد و مناسبات جهانی ما را نیز از این حالت بی ثبات خارج کند و بعد از آن دست به جراحی اقتصاد بزند.

=============
پسوندهاي مرتبط با اين مطلب:

» واپسین هشدار؛ باقیماندهء طبقه متوسط نیز به طبقه فقرا خواهند پیوست