۹/۱۳/۱۳۸۹

هشدار انجمن اسلامی دانشگاه تهران درباره تحرکات اخیر بسیج دانشجویی

هشدار انجمن اسلامی دانشگاه تهران درباره تحرکات اخیر بسیج دانشجویی:
بی‌حرمتی به موسوی، خاتمی و کروبی، واکنش شدید دانشجویان را در پی خواهد داشت
. ادامه راه سبز(ارس): انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی، در واکنش به تحرکات اخیر بسیج دانشجویی برای اتهام‌زنی به سران جنبش سبز به بهانه تهیه کیفرخواست، هشدار داد که چنین اقداماتی، واکنش شدید دانشجویان را در پی خواهد داشت و ضمن احتمال بروز تنش و اتفاقات پیش‌بینی نشده، نظم و آرامش دانشگاه را خدشه‌دار خواهد ساخت.

به گزارش کلمه، این تشکل پرطرفدار دانشجویی در بیانیه ی شماره یک خود به مناسبت فرا رسیدن هفته‌ی دانشجو، نسبت به تحرکات اخیر بسیج دانشجویی علیه آقایان موسوی، خاتمی و کروبی هشدار داد. در این بیانیه با هشدار به مسئولان دانشگاه آمده است: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در واکنش به تحرکات اخیر بسیج دانشجویی برای اتهام‌زنی به موسوی، خاتمی و کروبی تحت عنوان تهیه کیفرخواست، به مسئولان دانشگاه تهران هشدار داد که این اقدامات معنایی جز زمینه‌چینی برای برهم زدن نظم دانشگاه ندارد. این تشکل بزرگ دانشجویی همچنین تصریح کرده که واکنش دانشجویان به چنین اقدامی، شدید خواهد بود.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در بيانيه خود متذكر شده است: «امسال و قبل از روز دانشجو هشدار می دهیم که، وقایع ۱۶ و ۱۷ آذر سال گذشته زنگ خطری برای مسئولان دانشگاه است تا این بار پیش از وقوع، چاره ای بیاندیشند و از حریم دانشگاه دفاع کنند. انجمن اسلامی دانشجویان از آقای دکتر رهبر ریاست دانشگاه تهران می خواهد تا اگر دغدغه ای برای حراست از حقوق دانشجویان در خود می بینند، این بار آن را در راستای دفاع از کیان دانشگاه و جلوگیری از ورود غیردانشجویان به دانشگاه تهران به کار گیرند تا شاهد تکرار وقایع تلخ سال گذشته نباشیم.»

این تشکل دانشجویی با اشاره به برنامه‌ریزی بسیج دانشجویی برای تنظیم و ارائه کیفرخواست علیه آقایان میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی، مقارن با شانزدهم آذر، تصریح کرده که: «این اقدام هیچ معنایی جز تحریک فضای دانشجویی و زمینه چینی برای برای بر هم زدن نظم دانشگاه ندارد. آنان که چنین خیالی را در سر پرورانده اند به خوبی از فضای دانشگاه تهران با خبرند و واقعیت دانشگاه را می دانند. انجمن اسلامی دانشجویان این هشدار را به مسئولان می دهد که چنین حرکتی می تواند منجر به واکنش شدید دانشجویان شده و نظم و آرامش دانشگاه را خدشه دار سازد.»

متن کامل این بیانیه به نقل از وب سایت رسمی انجمن اسلامی دانشگاه تهران در ادامه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم

آذر، هر سال یادآور تمام رشادت ها و جانبازی های فرزندان این مرز و بوم در جهت تحقق و اعتلای اندیشه، خرد و آگاهی است. بی شک به واسطه خون های ریخته شده در این راه است که این ماه خونی تازه در رگ های دانشجو و دانشگاهیان به جریان می اندازد تا همگان بدانند و بدانیم دانشگاه پرچمدار آگاهی و بیداری در لحظه لحظه ی تاریخ است.

امسال نیز با همه ی دردها و آلامی که بر قلب دانشگاهیان، به خصوص اهالی دانشگاه تهران سنگینی می کند بر خود فرض دانسته ایم که استوار و صبور و به مانند همیشه، به دور از هر گونه تنش و با تکیه بر سه اصل اعتدال، دین باوری و عقلانیت آذر ماه را به واقع ماه بیداری دانشگاه سازیم.

بر کسی پوشیده نیست انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران در طول هفته های گذشته با محدودیت هایی برای برگزاری برنامه هایش مواجه بوده است محدودیت هایی که اگر نبود، می توانست فرصتی باشد تا فضای رخوت زده و پیکر رنجور و آسیب دیده دانشگاه را التیام بخشیده و بخشی از انبوه سوالات و دغدغه های دانشجویان را پاسخ گوید و در کنار این مهم، الگویی برای فضای نامطلوب سیاست کشور باشد. اما انجمن اسلامی دانشجویان در تلاش برای پاسداشت آرمان های روز دانشجو و رسالت های خویش از هیچگونه فعالیت مدنی در چارچوب قانون دریغ نخواهد کرد.

امسال و قبل از روز دانشجو هشدار می دهیم که، وقایع ۱۶ و ۱۷ آذر سال گذشته زنگ خطری برای مسئولان دانشگاه است تا این بار پیش از وقوع، چاره ای بیاندیشند و از حریم دانشگاه دفاع کنند. انجمن اسلامی دانشجویان از آقای دکتر رهبر ریاست دانشگاه تهران می خواهد تا اگر دغدغه ای برای حراست از حقوق دانشجویان در خود می بینند، این بار آن را در راستای دفاع از کیان دانشگاه و جلوگیری از ورود غیردانشجویان به دانشگاه تهران به کار گیرند تا شاهد تکرار وقایع تلخ سال گذشته نباشیم. و البته این کمترین خواسته ی دانشجویان دانشگاه تهران است که خواستار حفظ حرمت دانشگاه باشند.

با کمال تاسف در روزهای گذشته شاهد بوده ایم که برخی از تشکل های دانشگاه تهران از تنظیم و ارائه کیفرخواست علیه آقایان میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی، مقارن با شانزدهم آذر، خبر داده اند. این اقدام هیچ معنایی جز تحریک فضای دانشجویی و زمینه چینی برای برای بر هم زدن نظم دانشگاه ندارد. آنان که چنین خیالی را در سر پرورانده اند به خوبی از فضای دانشگاه تهران با خبرند و واقعیت دانشگاه را می دانند. انجمن اسلامی دانشجویان این هشدار را به مسئولان می دهد که چنین حرکتی می تواند منجر به واکنش شدید دانشجویان شده و نظم و آرامش دانشگاه را خدشه دار سازد.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران تنها قوه قضائیه را مرجع رسیدگی دانسته و معتقد به حفظ حریم اشخاص در چارچوب عدالت علوی و قانون اساسی جمهوری اسلامی است. بر این اساس از ریاست دانشگاه تهران می خواهد که در راستای پیشگیری از تنش و اتفاقات غیر قابل پیش بینی دیگر در فضای دانشگاه، جلوی این اقدام را گرفته و حرمت فضای دانشگاه را حفظ نمایند. در غیر اینصورت و چنانچه قرار است پاسخ به این اقدام را به خود دانشجویان واگذار کنند، در برخورد با دانشجویان با نهادهای بیرونی شریک نشوند.

انجمن اسلامی دانشجویان
دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران

خون مظلوم به هدر نخواهد رفت

خون مظلوم به هدر نخواهد رفت
. ادامه راه سبز(ارس): ای هموطن و ای هم‌رزم زمان جنگ! اینگونه مبارز خواستن و نفس کش طلبیدن رسم من و تو نبود. ما طی سالها نبرد و مبارزه با دشمن این مرز و بوم به تنها چیزی که فکر می‌کردیم، دفاع از این مردم و خدمت به ایشان بود برای رضای خدا. چه شده است که با محاسبات خودت سیزده میلیون از این مردم ناحق می‌گویند و مستحق مجازات‌اند؟ چرا ایشان را به هلاکت می‌خوانی؟ چرا از ریخته شدن خون ایشان بر زمین و خیابان‌ها هراسی نداری؟ آیا این شیوه انبیاء و اولیاء بوده است؟ آیا این روش و سیره پیامبر اسلام و امیر مؤمنان علیهم السلام بوده است ؟ آیا زمانی که پیامبر خدا مکه را فتح کرد و به قدرت رسید، با مخالفانش اینگونه عمل کرد و اینگونه نفس‌کش طلبید ؟ حرمت خون را نگاه دار و آن را بی‌ارزش تصور مکن. قبل از آنکه شمشیر از نیام بیرون کشی، به این مسئله خوب فکر کن که خون مظلوم به هدر نخواهد رفت.
اخیرا یکی از مسئولین نظامی در بین جماعتی به تهدید مخالفین پرداخته و هل من مبارز طلبیده است. ایشان با استناد به اینکه در مناقشات بعد از انتخابات یک اقلیت زورگو به اعتراض پرداخته اند و در مقابل یک اکثریت صاحب حق ایستاده اند، گفته است نقش سپاه و بسیج در این مناقشه این است که در مقابل آن اقلیت بایستند، زیرا به تعبیر وی اقلیت مذکور قانون اساسی را رعایت نکرده اند.

می‌خواهم به این سردار سپاه عرض کنم که ای هموطن و ای هم‌رزم زمان جنگ! اینگونه مبارز خواستن و نفس کش طلبیدن رسم من و تو نبود. ما طی سالها نبرد و مبارزه با دشمن این مرز و بوم به تنها چیزی که فکر می‌کردیم، دفاع از این مردم و خدمت به ایشان بود برای رضای خدا. چه شده است که با محاسبات خودت سیزده میلیون از این مردم ناحق می‌گویند و مستحق مجازات‌اند؟

چرا ایشان را به هلاکت می‌خوانی؟ چرا از ریخته شدن خون ایشان بر زمین و خیابان‌ها هراسی نداری؟ چرا به تحریک جوانان وطنت می‌پردازی و ایشان را به مبارزه دعوت می‌کنی؟ این بود مرام من و تو در هشت سال دفاع از این مرز و بوم؟ حتی اگر بر فرض محال تمامی این جماعت اشتباه کرده باشند و به خطا سخن گفته باشند و به غلط شکوه کرده باشند، آیا مجازات شکوه و گلایه و اعتراض خاموش و آرام ایشان این است که به ریختن خونشان وعده دهی؟

گیرم در جریان اعتراضات عده ای انگشت شمار از خطوط قرمزی که شما برایشان ترسیم کرده اید، عبور کرده باشند. ولی آیا رسم جوانمردی و مردانگی این است که خون ایشان را مباح بدانیم؟ از قرار دادن مردم در مقابل مردم چه چیزی به دست می‌آورید؟ با علم کردن بسیج در برابر ایشان چه آبرویی برای بسیج می‌خرید؟

در آستانه ماه محرم قرار داریم و خوب است به مرام و منش حسین ابن علی (ع) بیندیشیم که قیامش برای امر به معروف بود و نهی از منکر. آیا این شیوه انبیاء و اولیاء بوده است؟ آیا این روش و سیره پیامبر اسلام و امیر مؤمنان علیهم السلام بوده است ؟ آیا زمانی که پیامبر خدا مکه را فتح کرد و به قدرت رسید، با مخالفانش اینگونه عمل کرد و اینگونه نفس‌کش طلبید ؟

این درسی است که از اسلام و پیامبر و ائمه گرفته اید؟ شمشیر به دست گرفته ای و تیر در کمان نهاده ای و زره پوشیده ای و بر قدرت تکیه زده ای و آنگاه مردم بی دفاعی را که تنها سلاحشان زبانشان است، تاب نمی‌آوری و به مبارزه می‌طلبی؟ این است رسم جوانمردی؟

نمی‌دانم تو به یاد داری یا نه، ولی من به خوبی به یاد دارم که در مقابل ارتش و قوای تا دندان مسلح شاه، یک‌صدا فریاد می‌زدیم که خون بر شمشیر پیروز است. پس اگر هنوز به آن شعار معتقدی، حرمت خون را نگاه دار و آن را بی‌ارزش تصور مکن.

قبل از آنکه شمشیر از نیام بیرون کشی، به این مسئله خوب فکر کن که خون مظلوم به هدر نخواهد رفت.

وبلاگ شخصي حسين زمان

سبزها نباید در دام خشونت‌طلبی حکومت بیفتند

سخنرانی دکتر اردشیر امیر‌ارجمند در دانشگاه «یو.سی.ال» لندن:
جنبش سبز، مسالمت‌آمیز و دنبال صلح اجتماعی است

. ادامه راه سبز(ارس): جنبش سبز خشونت آمیز نیست، ما طالب صلح اجتماعی هستیم و مبارزه ما نیز مبارزه ای مسالمت آمیز خواهد بود. خشونت طلبیِ حکومت، نباید و نمی تواند جنبش و حامیان آن را تحریک کند تا از روش و راهکارِ غیرخشونت آمیز دست بردارند. اظهارات تحریک آمیز برخی مقامات حکومتی مبنی بر اینکه "جنبش سبزی ها جرات ماندن و خون و هزینه دادن نداشتند" نیز، نوعی ترغیبِ به کارگیری خشونت توسط آنان است، که باید مراقب بود در دام آنها نیفتاد و اسیر گفتمان آنها نشد.
در آستانه ۱۶ آذر و روز دانشجو، به همت جمعی از فعالان دانشجویی ایرانی مقیم لندن، جلسه سخنرانی و پرسش پاسخی پیرامون ماهیت، اهداف و مطالبات جنبش سبز و همچنین راهکارها و موانع پیشِ روی آن، با شرکت اردشیر امیرارجمند، مشاور میرحسین موسوی، در لندن برگزار شد.

در این نشست که روز جمعه ۱٢ آذر ماه (سوم دسامبر) در دانشگاه «یو.سی.ال» برگزار شد، ابتدا دکتر امیر ارجمند در مروری کوتاه بر ویژگی های جنبش سبز و تعریف ماهوی و اولویت های امروزی آن، هویت جنبش را مورد بحث قرار داده و در تعریف این هویت نیز، به بیانیۀ شماره ۱٨ میرحسین موسوی اشاره کرد.

وی در همین راستا، جنبش سبز را “جنبشی ملی”، “در امتداد جنبش مشروطیت” و همچنین “ضد استبدادی” توصیف کرد.

این استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتیِ تهران، در ادامه سخنان خود جنبش سبز را جنبشی “غیر خشونت آمیز”، “مدارا گرا” و همچنین “آگاهی بخش” ذکر کرد و توجه به “عدالت اجتماعی” را نیز، از اولویت های مهم آن خواند.

مشاور حقوقی میرحسین موسوی، دیگر ویژگی جنبش سبز را “تکثرگرایی” آن دانست و تصریح کرد “این جنبش علاوه بر اینکه چهره هایی شاخص را در رهبری خود دارد، اما جنبشی است با رهبری غیر متمرکز و تکثرگرا.”

امیر ارجمند در ادامه سخنان خود، به شرح مولفه های جنبش سبز پرداخت و در توضیح “حق بنیاد” بودن این جنبش اجتماعی گفت: “جنبش سبز نگرشی متفاوت به امر سیاست دارد و در این روند، از تکلیف سخن گفته نمی شود، بلکه آنچه که در جنبش سبز در وهلۀ اول مورد بیان و تاکید واقع می شود، حقوق بنیادین شهروندان است و این حقوق نیز، در جهان امروز فارغ از جنسیت، مذهب و جایگاه اجتماعی تعریف شده و از واضحاتی می باشد که عدول از آن امکان پذیر نخواهد بود.”

صاحب کرسی حقوق بشر سازمان جهانی یونسکو در ایران، در ادامۀ شرحی بر اهمیت حقوق بنیادین در جنبش سبز، به بیانیۀ حقوق بشر میرحسین موسوی اشاره کرد و حقوق بشرِ مدنظر وی را نیز، “همان حقوق بشر در معنای شناخته شدۀ امروز بین المللی، که منشا و مشروعیتِ قدرت سیاسی را از آنِ ملت می داند”، ذکر کرد.

مشاور حقوقی موسوی، در شرح یکی دیگر از مولفه های جنبش سبز، به موضوع “تنوع و تکثرگرایی” جنبش اشاره کرد و آن را “در بطن جنبش” و “نه یک شعار جذب افراد”، بلکه “یک عهد واقعی برای رهبران جنبش” توصیف کرد و گفت: “رهبران جنبش بر این تکثرگرایی باور جدی داشته و معتقدند که هیچ کس نمی تواند ادعای انحصار تمام جنبش را داشته باشد. لذا آنچه امروز و دیروز بر دیگران ایراد می گرفتیم و می گیریم، خودمان به عنوان اعضای جنبش، آن را تکرار نکنیم.”

امیرارجمند در ادامه سخنان خود، به “آنچه امروز در ایران اتفاق افتاده و از آن به عنوان فتنه یاد می کنند”، اشاره کرد و گفت: “حاکمان و کسانی که فکر می کنند می توانند با زور سرنیزه تمام امور را تدبیر و کنترل کنند، و آنهایی که معتقدند با تاکید و ترویج گفتمان خشونت، می توانند جنبش سبز را به سکوت بکشانند، آنها کسانی هستند که وجود مخالف را نمی پذیرند و به رسمیت نمی شناسند، و وجود و حضور هر مخالفی، برای آنها فتنه می باشد. در صورتی که عدم شناسایی و پذیرش مخالف و ندای مخالف، فتنه می باشد، نه حضور مخالف. پس اگر فتنه گری وجود داشته باشد، آنها کسانی هستند که چهره شان از قبل برای همگان معرفی و مشخص شده است. ”

وی مجددا به مولفۀ “پرهیز از انحصار گرایی” در جنبش سبز اشاره و خاطرنشان کرد: “جنبش سبز نه در داخل خود و نه در خارج از خود، نباید و نمی تواند انحصارگرایی کند. و آنچه قابل ذکر و مهم است، اینکه در درون جنبش سبز، یک طرز تفکر خاص نمی تواند بر تفکرات دیگر هژمونی و برتری داشته باشد . و در نگاه به تفکرات و افراد خارج از جنبش نیز، نمی توان و نباید آنها را به رسمیت نشناخت. بنابراین نمی توانیم مخالفان خارج از جنبش سبز را، دشمن خود دانسته و جنبش را در پیکار با آنها قلمداد کنیم و منکوبشان کرده و وادارشان به سکوت کنیم.”

امیرارجمند در شرح مولفۀ “غیر خشونت آمیز” بودن جنبش سبز، با تاکید بر اینکه “ما طالب صلح اجتماعی هستیم” و “مبارزه ما نیز مبارزه ای مسالمت آمیز خواهد بود”، خاطرنشان کرد: “جنبش سبز نمی تواند مداراگر نباشد و در صلح اجتماعیِ مورد نظرِ ما نیز، تمام نیروها با وزن خودشان در جنبش حضور دارند و به همان اندازه در روند سیاسی شریک خواهند بود.”

این استاد دانشگاه در ادامۀ تاکید خود بر “غیر خشونت آمیز” بودن جنبش سبز، متذکر این نکته شد که بنا به طبیعت و باور جنبش سبز، “خشونت طلبیِ” حکومت، نباید و نمی تواند جنبش و حامیان آن را تحریک کند تا از روش و راهکارِ غیرخشونت آمیز دست بردارند.

وی افزود: اظهارات تحریک آمیز برخی مقامات حکومتی مبنی بر اینکه “جنبش سبزی ها جرات ماندن و خون و هزینه دادن نداشتند” نیز، نوعی ترغیبِ به کارگیری خشونت توسط آنان است، که باید مراقب بود در دام آنها نیفتاد و اسیر گفتمان آنها نشد.

منبع: جرس

پدر مهدي محموديان: در زندان، پسرم را بدون لباس ساعت ها در هوای باز و زیر باران رها کرده بودند

پاي درد دلهاي پدر مهدي محموديان "افشاگر جنايات كهريزك":
ماموران اطلاعاتي زندان، پسرم را بدون لباس ساعت ها در هوای باز و زیر باران رها کرده بودند

ادامه راه سبز(ارس): پدر مهدی محمودیان: برخی مسئولان لیاقت شنیدن صدای ملت ایران را ندارند و تنها وقتی خارجی ها چیزی بگویند می شنوند. اما امیدوارم روزی که صدای ملت ایران شنیده می شود روزی نباشد که نه از تاک نشان باشد و نه از تاکنشان. ما حرفهای خود و خواستهایمان را از همان خدایی می خواهیم که مهدی را به ما داده است. مطمئن هستم به امید همان خدا روزی نه چندان دور تمام کسانی که بدون دلیل در زندان هستند بر دوش ملت ایران به خانه هایشان برمی گردند. کما اینکه تمام آنها فرزندان همه ملت ایران هستند. لذا دلیلی ندارد در این مورد با مسئولان صحبت کنیم. سخنانم را با مردم ایران می گویم.
مهدی محمودیان از روزنامه نگارانی است که نقش به سزایی در افشای جنایات رخ داده در بازداشتگاه کهریزک قبل و بعد از انتخابات داشت. گفته می شود او نخستین کسی است که دو سال قبل درباره اعمال روش های غیرانسانی و غیرقانونی با متهمان در این بازداشتگاه، اطلاع رسانی کرد. او از همان زمان اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی و دستگیری‌های شبانه‌ و کوچه به کوچه افراد، گفته بود که هدف نهایی این طرح، زمینه‌سازی برای سرکوب فعالان سیاسی است.

مهدی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته نیز به روشنگری در باره زندانیان کهریزک، کشته‌شدگان حوادث انتخابات و گورهای بدون نام در بهشت‌زهرا پرداخت، که اواخر شهریور ماه ٨٨ در منزل مسکونی خود دستگیر شد. جرم این روزنامه نگار معلوم است، نشانی قطعه ای از بهشت را داد؛ قطعه ٣۰٢. همانجا که جوانانی که به جرم اعتراض و پرسشگری از رای شان در خیابان به خون غلتید بودند در آنجا تا ابد آرمیدند. مامنی داد برای مادرانی که مکانی برای اشکهایشان و بغضهای فروخورده شان بیابند.

در شرح آنچه بر این فعال اصلاح طلب در زندان و دوران بازداشت گذشته پدر مهدی محمودیان به جرس می گوید ” گناه فرزند من جز اینکه گفت در کهریزک جوانان این مرز و بوم که پرورش یافته همین حکومت هستند تحت شکنجه قرار می گیرند، چیست؟ … آقای دادستان اگر کاری از دست شما برنمی آید و اگر شجاعت کنار رفتن ندارید لااقل با وعده های خود نمک به زخم خانواده هایمان نریزید.”

هوشنگ محمودیان در مورد مرخصی آمدن مهدی بعد از نزدیک به یک سال و نیم می گوید: گفته بودند قبل از ماه مبارک رمضان و با موافقت وزارت اطلاعات در عید فطر به مهدی مرخصی داده می شود. در حالیکه این وعده بارها در زمان های مختلف داده شده است، اما به هیچکدام از آنها عمل نشده است. پسر من به تایید پزشکی قانونی از عفونت ریه رنج می برد. زمانی که در زندان اوین بود بارها به دلیل تنگی نفس بیهوش شده و حتی به بیمارستان منتقل شده است، اما با آنکه پرشکان اوین، رجایی شهر و حتی پزشکی قانونی بر استمرار درمان تاکید کرده اند حتی برای ادامه درمان هم به وی مرخصی نمی دهند.

وی در باره اینکه آیا پسرش از قبل بیماری ریوی داشته است خاطر نشان می کند: مهدی از قبل هیچگونه بیماری نداشته است اما در زمان بازداشت در زندان وزارت اطلاعات در شبهای سرد زمستان پسرم را بدون لباس ساعت ها در هوای باز و زیر باران رها کرده بودند و تا یک ماه بعد در حالیکه به شدت سرما خورده بوده بدون هیچ گونه اقدام درمانی او را رها می کنند. این اقدام آنها به گفته پزشکان زندان اوین منجر به مننژیت و عفونت ریه می شود که بعد از آن هم حتی از دادن دارو به وی خودداری می شود. البته پس از انتقال مهدی به زندان رجایی شهر و پس از پیگیری های زیاد مادرش، پزشکی قانونی وی را معاینه کرده و اعلام کرده است که حجم ریه مهدی کاهش پیدا کرده است.

پدر مهدی محمودیان در خصوص اینکه آیا بابت این آزار و اذیت ها در بند ٢۰٩ به مسوولین قضایی اطلاع داده و یا خیر تاکید می کند: مهدی اساسا به خاطر بیماری من و مادرش در مورد آزار و اذیت هایی که دیده چیزی نگفته است . اما وقتی بعد از دو ماه من و مادرش برای ملاقات به زندان وزارت اطلاعات رفتیم با صورت کبود و زخمی مهدی روبرو شدیم که به شدت سرفه می کرد، وقتی از او پرسیدیم با خنده های همیشگی اش گفت که چیزی نیست اما گفت که دلایلش را وقتی دادستان آقای جعفری دولت آبادی به بازداشتگاه رفته بوده به وی گفته است و در مورد آزار و اذیت هایی که شده است صحبت کرده بوده، ولی در روزهای گذشته نامه دیگری به دادستان نوشته است و کل جریان بازجویی هایش را برای وی شرح داده است که هر وقت صلاح بداند به انتشار عمومی آن خواهد پرداخت. من خودم وقتی این نامه را خواندم از خودم به عنوان یک مسلمان خجالت کشیدم که در حکومتی که نام اسلام را بر خود گذاشته است با بچه های مسلمانمان اینگونه رفتار می شود. بچه من دو ماه زندگی و کارش را برای برگزاری انتخابات همین حکومت بدون هیچ گونه چشمداشتی گذاشت حتی مورد اعتراض ما هم قرار می گرفت و نتیجه اش این بود که شش ماه حتی نگذاشتند دختر هفت ساله اش را که در آستانه مدرسه رفتن بود ببیند.

وی در رابطه با پاسخ دادستانی نیز می گوید: نه تنها پاسخی نداده است، که هیچ جوابی هم به ما نمی دهند. من نمی دانم پسر من چه گناهی مرتکب شده، که اینقدر خطرناک است که حتی نباید برای چند روز به مرخصی بیاید. پسر من فقط یک روزنامه نگار است و به جز قلم هیچ ابزار دیگری در اختیار ندارد. اگر در مورد زندان کهریزک نوشت مسوولین ٢ سال بعد مجبور شدند که آنجا را تعطیل کنند. گناه فرزند من جز اینکه گفت در آنجا جوانان این مرز و بوم که پرورش یافته همین حکومت هستند تحت شکنجه قرار می گیرند، چیست؟ گناه فرزند من جز اینکه نشانی قطعه ٣۰٢ را داد تا مادران و پدرانی که فرزندانشان در خیابان کشته شده بودند حداقل گوری برای گریه هاشان بیابند، چیست؟ آقای دادستان اگر کاری از دست شما برنمی آید و اگر شجاعت کنار رفتن ندارید لااقل با وعده های خود نمک به زخم خانواده هایمان نریزید.

محمودیان در پایان تاکید می کند: نه، برخی مسئولان لیاقت شنیدن صدای ملت ایران را ندارند و تنها وقتی خارجی ها چیزی بگویند می شنوند. اما امیدوارم روزی که صدای ملت ایران شنیده می شود روزی نباشد که نه از تاک نشان باشد و نه از تاکنشان. ما حرفهای خود و خواستهایمان را از همان خدایی می خواهیم که مهدی را به ما داده است. مطمئن هستم به امید همان خدا روزی نه چندان دور تمام کسانی که بدون دلیل در زندان هستند بر دوش ملت ایران به خانه هایشان برمی گردند. کما اینکه تمام آنها فرزندان همه ملت ایران هستند. لذا دلیلی ندارد در این مورد با مسئولان صحبت کنیم. سخنانم را با مردم ایران می گویم. اما درخواستی از مسئولان مربوطه دارم و آن هم این است که متاسفانه پس از هر بار مصاحبه مادرش یا من، ماموران با همسر سابق مهدی تماس می گیرند و او را تخت فشار قرار می دهند که این فشارها به زینب دختر ٨ساله مهدی منتقل می شود امیدوارم این بار این اتفاق نیفتد.

گفتنی است که مهدی محمودیان در تاریخ ۲۶ اردیبهشت امسال در غیاب وکیلش در دادگاه بدوی به جرم تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم گردید و در ٣۰ شهریور ماه، این حکم عینا مورد تایید قرار گرفت و سپس به زندان گوهردشت منتقل گردید.

پيام كروبي بمناسبت 16 آذر: به جان علم و دانش افتاده اند!

پیام مهدی کروبی به مناسبت فرارسیدن سالروز ۱۶ آذر ما (روز دانشجو):
فرزندان من، روزی در همین نزدیکی ها، کشور از آن شما خواهد بود
. ادامه راه سبز(ارس): مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی و نامزد معترض به نتیجه اعلام شده برای انتخابات ریاست جمهوری، پیامی به مناسبت روز دانشجو صادر کرد.

کروبی در این بیانیه، با تاکید بر اینکه “تجربه نشان داده که فضای ترس و خفقان باقی نخواهد ماند” و “دروغ، تزویر و ریا هیچگاه پایدار نیست” از دانشجویان خواست حضور خود را در صحنه حفظ کنند تا “خار چشم بدخواهان ملت ایران” باشند. حضور در صحنه است. وی افزود: تمامیت خواهان و انحصارطلبان به دنبال ناامید کردن مردم هستند، اما جایی که امیدواری و ایستادگی در مقابل آن ها وجود داشته باشد، مسلما مجبور به عقب نشینی خواهند بود.

دبیر کل حزب اعتماد ملی همچنین خاطرنشان کرد: عوامل مهندسی کردن انتخابات، از آن جا که خود به درستی می دانند، دانشگاه مبدا تحولات است، به جان علم و دانش افتاده اند تا مگر دانشجویان و دانشگاهیان را از آموختن و پرسشگری باز دارند. اساتید محترم که سرمایه های عظیم کشورهستند نیزمورد تهاجم این دگماتیسم ها قرار گرفتند. تعدادی از آن ها را به زندان افکندند و جمع کثیر دیگری نیز تنها به دلیل انتقاد و پرسشگری از دولتمردان، از دانشگاه ها حذف، اخراج و یا به اجبار بازنشسته شدند.

کروبی افزود: دانشجویان و دانشگاهیان همواره در صف اول مبارزه با انحصارطلبی و قانون شکنی بودند و هیچ گاه ظلم و اجحاف در حق ملت بزرگ ایران را برنتافتند و البته متحمل هزینه های فراوانی شدند.

وی از اینکه در آستانه روز دانشجو، تعداد زیادی از فعالان دانشجویی در عین بی گناهی و تنها به جرم انتقاد و برای اینکه در مقابل قانون شکنی و دروغ ایستاده اند و آن را نفی کرده اند، در شرایط دشواری به سر می برند، عده ای زندانی، عده ای تبعید و بسیاری از حق مشروع و مسلم تحصیل محروم شده اند، ابراز تاسف کرد و در عین حال گفت: اما دانشجویان همواره نشان داده اند که در شرایط سخت و دشوار همیشه پایداری و مقاومت ورزیده اند. متن کامل پیام مهدی کروبی را به نقل از سایت تغییر، در ادامه می‌خوانید:
بسمه تعالی

جوانان و دانشجویان عزیز؛ اساتید محترم؛ دانشگاهیان گرامی؛ و ملت همیشه سرافراز ایران، ۱۶ آذرماه، روز دانشجو بر همه شما مبارک باد.

۱۶ آذر هر سال یادآور مبارزات خستگی ناپذیر دانشجویان با استبداد و استعمار طی سالیان طولانی است. این روز یادآور شهادت سه دانشجوی عزیز در راه ایستادگی و مقاومت بر مطالبات آزادیخواهانه و استعمارستیزانه ملت ایران است.

دانشجویان پیش از انقلاب پیشتاز مبارزه با رژیم طاغوت بودند و نقش مهمی در تحولاتی که منجر به انقلاب اسلامی شد، ایفا کردند. پس از انقلاب نیز دانشجویان پرچم آزادی خواهی را رها نکردند و همواره چشم بیدار و پاسداران آزادی ، استقلال ایران و مدافعان آرمان های اصیل انقلاب اسلامی بودند. چه در حوادث انقلاب اسلامی که با رهبری امام مقابل رژیم ستم شاهی دوشادوش ملت مبارزه می کردند و چه در دوران ۸ سال دفاع مقدس که با تقدیم ۵۰۰۰ شهید سرافراز و صدها جانباز و ایثارگر نهال جمهوری اسلامی ایران را آبیاری و از آن حمایت کردند و چه در سالیان بعد از جنگ تا به امروز دانشجویان همواره منادی حقوق شرعی و قانونی ملت ایران بودند و نقش بارزی در تحولات مختلف طی این سه دهه ایفا کردند.

حضور جوانان و دانشگاهیان در تمامی صحنه ها چه در شکل گیری انقلاب، چه در دفاع مقدس و چه در سازندگی و آبادانی کشور، ناشی از دیدگاه ژرف امام به دانشگاه و دانشگاهیان بود. دانشگاه از منظر امام آنقدر اهمیت دارد که اگر نقش واقعی خود را نداشته باشد، همه چیز مملکت ازدست خواهد رفت. امام این اهمیت را اینچنین گوشزد کرده‏اند: “اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست برود، همه چیزمان از دستمان رفته است”

لذا همیشه شاهدیم که دانشجویان و دانشگاهیان همواره در صف اول مبارزه با انحصارطلبی و قانون شکنی بودند و هیچ گاه ظلم و اجحاف در حق ملت بزرگ ایران را برنتافتند و البته متحمل هزینه های فراوانی شدند.

در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته نیز که تمامیت خواهان از طریق مهندسی انتخابات، به زعم خود کشور را در اختیار گرفتند!، با واکنش جدی مردم مواجه شدند که به اعتراضات گسترده و تشکیل جنبش بزرگ اعتراضی مردم ایران منجر شد و جامعه دانشگاهی همیشه سرافراز ایران بار دیگر نقش برجسته ای را در مقاومت مقابل انحصارطلبان و ایثار و تلاش در راه بازگرداندن حق قانونی و شرعی ملت ایفاء کرد.

عوامل مهندسی کردن انتخابات، از آن جا که خود به درستی می دانند، دانشگاه مبدا تحولات است، به جان علم و دانش افتاده اند تا مگر دانشجویان و دانشگاهیان را از آموختن و پرسشگری باز دارند. اساتید محترم که سرمایه های عظیم کشورهستند نیزمورد تهاجم این دگماتیسم ها قرار گرفتند. تعدادی از آن ها را به زندان افکندند و جمع کثیر دیگری نیز تنها به دلیل انتقاد و پرسشگری از دولتمردان، از دانشگاه ها حذف، اخراج و یا به اجبار بازنشسته شدند.

بدرستی جوانان و دانشگاهیان ما دریافتند که انتقاد، همان رکن اساسی پالایش هر نظام و حکومتی، لازمه اش استقلال و دوری گزیدن از نهاد قدرت و حکومت است و همین امر نیز خود موجبات رشد و بالندگی علم و دانش را فراهم می سازد.

تمامیت خواهان بدلیل دست یابی نامشروع و غیراخلاقی به قدرت، چنان جایگاه خود را متزلزل یافته اند که فقط در اندیشه تثبیت و حفظ قدرت خود هستند و همین مساله آنان را با سوء مدیریت در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مواجه ساخته که در اثر همین سوء مدیریت ها و داشتن نگرش دگم و غلط به جامعه، جوانان و دانشگاهیان، شرایط را برای زندگی، ادامه تحصیل و خدمت به میهن و کشور را برای بسیاری از جوانان عزیز ما سخت و ناگوار کرده اند.

مع الاسف تحصیل که حقی خدشه ناپذیر است را از جوانان با استعداد و دانشجویان عزیز ما دریغ کرده اند و پیگیری کنندگان این حق مسلم را به سنگین ترین مجازات ها نواخته اند. تا آن جا که متاسفانه جمع زیادی از جوانان و دانشجویان برای ادامه تحصیل مجبور به ترک کشور شده اند. پدیده فرار مغزها که هر روز در اثر این سوء مدیریت ها تشدید می شود، خسران بزرگی برای ایران است، خسرانی که به مانند سایر مسایل سعی می شود کتمان شود!

مشخصا چنانچه مشکلات و انحرافاتی در ابعاد مختلف از جمله سیاسی، اقتصادی، معیشتی و اخلاقی برای آنانی که مجبور به ترک وطن گشته اند پدید آید و در تبلیغات گسترده استکبار دچار حوادث تلخی شوند، مسولیت دنیوی و اخروی آنان با متولیان کنونی است و در پیشگاه خداوند باید پاسخگو باشند.

ولیکن مطمئنا جوانان ایران حتی اگر به خاطر شرایط دشوار و علیرغم میل باطنی خود، کشورشان را ترک کرده کنند، هر کجا که باشند، همچنان دغدغه آبادانی و آزادی واستقلال و سرافرازی ایران را دارند.

اکنون که به روز دانشجو نزدیک می شویم، متاسفانه تعداد زیادی از فعالان دانشجویی در عین بی گناهی و تنها به جرم انتقاد و برای اینکه در مقابل قانون شکنی و دروغ ایستاده اند و آن را نفی کرده اند، در شرایط دشواری به سر می برند. عده ای زندانی، عده ای زندانی تبعیدی و بسیاری از حق مشروع و مسلم تحصیل محروم شده اند. اما دانشجویان همواره نشان داده اند که در شرایط سخت و دشوار همیشه پایداری و مقاومت ورزیده اند.

فرزندان من، به عنوان فردی که در دوره های مختلف، عمر خود را به مبارزه با ظلم و خودکامگی گذرانده ام، چند نکته را از روی تجربه و دلسوزی یادآور می شوم:

۱ - تجربه نشان داده که فضای ترس و خفقان باقی نخواهد ماند. دروغ، تزویر و ریا هیچگاه پایدار نیست. لذا باید حضور خود را در صحنه حفظ کرد، چرا که خار چشم بدخواهان ملت ایران حضور در صحنه است. تمامیت خواهان و انحصارطلبان به دنبال ناامید کردن مردم هستند، اما جایی که امیدواری و ایستادگی در مقابل آن ها وجود داشته باشد، مسلما مجبور به عقب نشینی خواهند بود.

۲ - جنبش دانشجویی اگر چه به دلیل سیال بودن از طول عمر کوتاهی در هر دوره برخوردار است اما همواره از پتانسیل و ظرفیت های بالای جوانان مستعد برخوردار است. لذا ضمن عبرت و آموختن از نقاط ضعف و اشتباهات گذشته که البته بی شک ناشی از شور و اشتیاق جوانی است، باید با بهره گیری از تجربیات پر فراز و نشیب دهه های گذشته ی جنبش دانشجویی، به سوی تعالی حرکت کرد تا نقشی مفید و ارزنده مطابق آرمانها و ارزشهای اصیل انقلاب ایفاء کرده و آینده درخشان ایران را رقم زنید.

۳ - ستاره دار کردن دانشجویان که در دولت نهم و دهم تداوم و تشدید یافت، راهی غلط و رویه ای ناصواب است که موجب شده تا تعداد زیادی از جوانان و دانشجویان از ادامه تحصیل در مقاطع مختلف باز بمانند. فرزندان من بدانید تحصیل حق مسلم شماست و این رویه ی غلط پایدار نخواهد ماند. روزی در همین نزدیکی ها شاهد تحصیلات آکادمیک آزاد خواهیم بود که همه ی جوانان با هر سلیقه ای را در دل خود جای دهد.

۴ - حرکتهای اصلاحی سالیان اخیر، نقش جوانان و جنبش دانشجویی را به عنوان یکی از مهمترین “گروه های مرجع” در ایران تثبیت کرده است لذا در شرایطی که جامعه ما نیاز به روشنگری و آگاهی بخشی هرچه بیشتر و تبیین راهبردهای اصلاح طلبانه برای عموم شهروندان دارد و همانطور که بنیانگذار فقید آن امام خمینی یکی از وظایف دانشگاهیان را آگاه سازی ملت می داند، شما جوانان و دانشجویان و دانشگاهیان باید مانند همیشه با توکل به خدا و اتکا به پاکبازی و خلوص دلهایتان که خاصه جوانان و جامعه دانشگاهی ایران عزیزمان است، این مسوولیت را به گستره کشور و در جای جای نقاط ایران بسط و گسترش دهید. امروز ما نیازمند آگاهی بخشی برای عموم مردم ایران هستیم.

جوانان و دانشجویان عزیز؛ ۱۶ آذرماه، روز دانشجو را به شما تبریک می گویم و اعلام میدارم شما عزیزان سرمایه های عظیم و بالقوه ی تحولات عظیم در کشورهستید، امیدتان به خدا باشد، بی شک آینده کشور از آن شما خواهد بود. و بدانید همچون گذشته مهدی کروبی در کنار شما خواهد بود و تا پایان ایستاده است.

و در پایان، امیدوارم مسوولین و متولیان امور ضمن متوجه شدن اشتباهات خود، با آزادی هر چه سریعتر جوانان و دانشجویان، آرامش را به جامعه بازگردانند تا همگی شاهد بالندگی و سرافرازی میهن عزیزمان، ایران باشیم.

والسلام
مهدی کروبی
۱۳ آذرماه ۱۳۸۹

بيست و ششمين شماره روزنامه کلـــمــــه» برخي لياقت شنيدن صداي ملت را ندارند

روزنامه کلـــمــــه پيش شماره بيست و ششم؛
«تهمت‌هاي دروغ،سكه رايج امروز دستگاه قضا»

. ادامه راه سبز(ارس): بيست و ششمين شماره روزنامه كلمه مورخه شنبه 13 آذر ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت كلمه قرار گرفت. دانستن حق مردم است و آگاهي چشم اسفنديار خودكامگان است، لذا همت يكايك ما براي رساندن حتي يك نسخه به دست مشتاقان را طلب ميكند:

براي دریافت فايل pdf روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (185 کیلو بایت)

لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"
لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: "اينجا" حجم 598 كيلوبايت


جهت دسترسي آسان به شماره هاي گذشته، به آرشيو "كتب و نشريات سبز" مراجعه نماييد


۹/۱۲/۱۳۸۹

همسر محمد نوری‌زاد: چرا از تاج زاده و نوری‌زاد و امثال ایشان می‌ترسند؟

همسر محمد نوری‌زاددر گفتگو با سايت روزنامه نگاران زنداني:
چرا از تاج زاده و نوری‌زاد و امثال ایشان می‌ترسند؟
. ادامه راه سبز(ارس): در خبرها آمده بود که محمد نوری زاد، دچار عفونت فک و دهان شده و حال جسمی نامساعدی دارد. علیرغم این وضیعت کماکان از سوی مسئولان با درخواست مرخصی ایشان موافقت نشده است.

محمد نوری زاد روزنامه نگار، جهادگر، نویسنده و کارگردان سینماست که به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام نظام ، توهین به رهبری، رییس قوه قضاییه، رییس جمهور و امام جمعه مشهد، به حبس و شلاق محکوم شده است.

در همين رابطه همسر نوري زاد ميگويد: «گرچه آقای نوری زاد ودیگران هزینه پرداخت می کنند اما هزینه ای که دست اندرکاران و مسئولان نیز می پردازند خیلی بیشتر است اما متوجه نیستند! شما دستِ کم نگیرید که ما از اول انقلاب تا به امروز، هر روز دوستان خودمان را طرد کردیم و متاسفانه این دوستانمان یا به افراد بی تفاوت بدل شدند یا در نقطه مقابل قرار گرفتند. این هزینه ای است به مراتب سنگین تر از هزینه ای که آقای نوری زاد و امثال ایشان می دهند.»

در باره عدم موافقت با مرخصی و وضعیت نامناسب جسمی وی ، پایگاه خبری «روزنامه نگاران زندانی» با فاطمه ملکی همسر محمد نوري زاد گفتگویی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید:
آخرین باری که به ملاقات آقای نوری زاد رفتید به لحاظ روحی و جسمی در چه وضعیتی بودند؟

آخرین ملاقات ما روز شنبه بود که این هفته هم متاسفانه بعلت آلودگی هوا تعطیل بود و نتوانستیم ملاقات داشته باشیم ولی در آخرین ملاقات ایشان به لحاظ روحی – خدا را شکر – مثل همیشه وضعیت شان خیلی خوب بود. ولی به لحاظ جسمی همان مشکل عفونت لثه و دندان را دارند. دو پزشک اوین هم تایید کردند که باید فک بالا و پایین شان جراحی شود و این امکانات هم در اوین وجود ندارد. به همین جهت باید به ایشان مرخصی بدهند.

در طول دو ماه اخیر ایشان سه نامه نوشته اند و در نامه چهارمشان به دادستان قید کردند که اگر به درخواست قانونی شان پاسخی داده نشود، مجبورند وارد فازهای دیگری بشوند که شاید زیاد مناسب نباشد. بنده هم روز ۱۵ آبان نامه ای مبنی بر درخواست مرخصی برای همسرم را به آقای دادستان نوشتم اما تا این لحظه هیچ پاسخی دریافت نکرده ایم.

اقدام بعدی تان که آقای نوری زاد در نامه به دادستان هم اشاره کرده اند، دقیقا چه خواهد بود؟

ما نهایتا به حضور افراد مختلف که صاحب نفوذ هستند خواهیم رسید. البته شرایط نامناسب تنها در مورد آقای نوری زاد نیست. آقایان میردامادی و تاج زاده هم شرایط خوبی ندارند. تا جایی که بنده اطلاع دارم سایر زندانیان هم کم و بیش از مسائلی در رنج هستند. اما آقایان خیلی بی تفاوت از کنار این قضایا می گذرند و این خیلی دردناک است

شخص بنده ساکت نخواهم نشست چون بیماری عفونت بیماری ساده ای نیست. آقای نوری زاد هم در نامه شان به دادستان قید کرده اند که من مغرورتر از این هستم که خود را به تمارض بزنم و واقعا شرایط جسمی بحرانی دارم.

به چه علت به ایشان اجازه مرخصی داده نمی شود؟

هیچ علت خاصی را به من و یا آقای نوری زاد اعلام نکرده اند. ظاهرا از نوری زاد و امثال ایشان میترسند. اما به یاد ندارند اینها همان آدمهایی بودند که سی سال عمر و جوانی شان را در خدمت انقلاب و کشورشان گذاشتند. اگر واقعا ترسناک بودند، باید از اول از آنها می ترسیدند و اجازه نمی دادند به قول خودشان از قِبل انقلاب به نام برسند؛ حالا نان را که آنها ادعا می کنند.

اگر نمی ترسند چرا آقای نوری زاد و تاج زاده را در قرنطینه نگه داشته اند که با هیچ کدام از زندانیان سیاسی در ارتباط نباشند! حتی روز ملاقات ما، روز ملاقات زندانیان عادی است.

یعنی اینکه الان در سلول انفرادی هستند؟ در چه شرایطی هستند؟

گویا این دونفر در مکانی به نام «سوییت حفاظت کل اوین » و کاملا منفک از سایرین نگه داری می شوند.

خانم ملکی اخیرا برخوردی در دستگاه قضا باب شده که زندانی هایی که در حال گذراندن محکومیت هستند، بازهم مورد بازخواست و محاکمه قرار می گیرند. نمونه آن شکایت وزارت اطلاعات از آقای نوری زاد است. فکر می کنید چرا؟

من فکر می کنم فقط بازی روانی است که زندانی و خانواده اش به لحاظ روانی همیشه در تلاطم باشند. وگرنه با این شکایات نهایتا مدت زمان بیشتری ممکن است محکومیت طول بکشد. ولی در اصل مسئله اتفاقی نمی افتد و اینها به زعم خودشان می خواهند با روح و روان زندانی و خانواده اش بازی کنند. متاسفانه با سیستم سالمی رو به رو نیستیم.

شکایت آقای نوری زاد از کارشناسان وزارت اطلاعات به کجا رسید؟ اصلا شکایتی به صورت رسمی صورت گرفت؟

خیر، در حد همان نامه ای که ایشان نوشتند، باقی مانده است و هنوز پیگیری قانونی نکرده ایم. ما در واقع از همه کسانی که در این ماجراها دخیل بوده اند شکایت داریم. ولی چنان که دفعه پیش هم به شکایتمان رسیدگی نشد، ظاهرا شکایت ما اصلا رسمیت ندارد. فقط شکایت آنهاست که سریعا رسیدگی می شود.

یعنی چون می دانید رسیدگی نمی شود به صورت رسمی شکایت را پیگیری نکردید؟

خیر. همانطور که میدانید که خانواده های زندانیان، درگیری ها و مشکلات فراوانی دارند. بنابراین ناچاریم اولویت بندی کنیم. ولی قطعا در زمان مناسب این موضوع را پیگیری خواهم کرد. ما وظیفه خودمان می دانیم که از کوچیکترین حقمان صرف نظر نکنیم. مقصود من از اینکه پیگیری نمی کنند، این است که شرایط را بیان کنم وگرنه هرکسی بنا بر وظیفه تلاش خود را می کند.

یک سئوال کلی اینکه آقای نوری زاد همیشه چه پیش از بازداشت و چه در دوران زندانی بودن بدون ملاحظه از حق و حقیقت دفاع کرده و نوشته اند و امروز نیز هزینه اش را پرداخت می کنند. به نظر شما چرا در کشور مان دفاع از حق مستلزم پرداخت هزینه شده است؟

من فکر میکنم گرچه آقای نوری زاد ودیگران هزینه پرداخت می کنند اما هزینه ای که دست اندرکاران و مسئولان نیز می پردازند خیلی بیشتر است اما متوجه نیستند! شما دستِ کم نگیرید که ما از اول انقلاب تا به امروز، هر روز دوستان خودمان را طرد کردیم و متاسفانه این دوستانمان یا به افراد بی تفاوت بدل شدند یا در نقطه مقابل قرار گرفتند. این هزینه ای است به مراتب سنگین تر از هزینه ای که آقای نوری زاد و امثال ایشان می دهند.

درنهایت فکر می کنم برای هر کاری به قدر بهایی که دارد، بایستی هزینه پرداخت. اما چه خوب است که این هزینه ها در مقابل کار باارزش پرداخته شود.

آینده را چطور می بینید؟

ما براساس آموزه های دینی مان همیشه به آینده امیدواریم و دست خدا را در راستای حق دیده ایم. به همین جهت ابدا ناامید نیستیم. بنده شخصا امیدوارم که این تلاش ها نتیجه بدهد و برای جامعه مان آگاهی بخش باشد.

خانم ملکی خواهش می کنم اگر مورد خاصی مدنظرتان است، بفرمایید.

مسئله ای که فکر می کنم برای خیلی از خانواده های دیگر زندانیان نیز مطرح باشد، اینست که متاسفانه هنوز هم وسایلی که زمان تفتیش با خود برده اند را بازنگردانده اند. بحث من اصلا بعد مالی قضیه نیست. بحث اینجاست که گرچه حق این کار را نداشته اند اما حال که بررسی کرده اید چرا باز نمی گردانید! این یک دزدی آشکار است.

از دفتر کار آقای نوری زاد چند کیس کامپیوتر، دفترچه خاطرات ، دفترچه تلفن و … برده اند. حتی درمورد خانواده های دیگر کارت اعتباری ، پاسپورت یا شناسنامه شان را برده اند. بنده شخصا بارها هم مراجعه کرده ام اما به نتیجه نرسیده ام و رها کردم.

وقتی برای پس گرفتن اموال مراجعه می کنید چه پاسخی می دهند؟

ابتدا گفتند به دادگاه انقلاب مراجعه کنید. آنجا گفته شد باید قاضی پرونده دستور بدهد. قاضی پرونده گفت تا اجرای حکم نرسد نمی توانیم کاری کنید. سپس به دادستانی موکول کردند و دادستانی هم به جایی دیگر واگذار کرد… خلاصه اینکه بنده خسته شدم و در ماههای اخیر پیگیری نکردم. گرچه قاعدتا ما نباید پیگیری کنیم بلکه خود آنها بایستی پس از اتمام بررسی بازگردانند.

۹/۱۰/۱۳۸۹

بيست و پنجمين شماره روزنامه کلـــمــــه» گفتگو با مادر شهيد سهراب اعرابي

روزنامه کلـــمــــه پيش شماره بيست و پنجم؛
«از خون سهراب می‌گذرم، اگر همه زندانیان سیاسی تبرئه و آزاد شوند»

. ادامه راه سبز(ارس): بيست و پنجمين شماره روزنامه كلمه مورخه چهارشنبه 10 آذر ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت كلمه قرار گرفت. دانستن حق مردم است و آگاهي چشم اسفنديار خودكامگان است، لذا همت يكايك ما براي رساندن حتي يك نسخه به دست مشتاقان را طلب ميكند:

براي دریافت فايل pdf روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (234 کیلو بایت)

لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"
لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: "اينجا" حجم 436 كيلوبايت


جهت دسترسي آسان به شماره هاي گذشته، به آرشيو "كتب و نشريات سبز" مراجعه نماييد


۹/۰۹/۱۳۸۹

خاتمي در ديدار خانواده زندانیان سیاسی: آزادی زندانیان سیاسی راهی برای تلطیف فضا

خانواده‌های زندانیان در دیدار با سیدمحمد خاتمی اعلام کردند:
بی توجهی به وضعیت وخیم سلامت زندانیان و ندادن مرخصی به آنان

ادامه راه سبز(ارس): روز سه شنبه تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی با حضور در دفتر سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان با وی دیدار و گفتگو کردند.

این خانواده ها عید غدیر را به رئیس مرکز گفتگوی تمدن ها تبریک گفته و هر یک به اختصار در مورد وضعیت عزیز دربند خود سخن گفتند.

در این دیدار خانواده های زندانیان سیاسی اهم مشکلاتشان را به شرح ذیل مطرح نموده و نسبت به آن به شدت ابراز تأثر و تأسف کردند:

نادیده گرفتن حقوق زندانیان توسط مقامات امنیتی که متاسفانه بر قوه قضائیه و مقامات قضائی سیطره دارند، شامل تماس تلفنی، ملاقات حضوری، مرخصی، امکانات بهداشتی و پزشکی تخصصی و غیره، بداخلاقی و بدرفتاری با برخی خانواده ها و نیز خود زندانیان و اعمال بعضی تنبیهات براثر کینه توزی (از جمله انفرادی و انتقال به دیگر زندان ها که پس از موارد قبلی اخیراً در مورد آقای کیوان صمیمی اعمال شده است)، بی توجهی به شکایاتی که تعدادی از زندانیان مورد شکنجه قرار گرفته، داشته اند و تشدید فشارها و محدودیت ها بر روی آنان و خانواده هایشان، صدور احکام سنگین و غیرمتعارف و عجیب (مانند حکم ده سال زندان عماد بهاور و سی سال محرومیت از روزنامه نگاری ژیلا بنی یعقوب و تحصیل اعضای ادوار تحکیم و دانشجویان و روزنامه نگاران واحکام فله ای فعالان سیاسی) در قرنطینه نگاه داشتن طولانی مدت و دور نگه داشتن از سایر زندانیان سیاسی (مورد آقای تاج زاده و نوری زاد) ،ودر انفرادی نگاه داشتن حتی پس از تشکیل دادگاه (مورد خانم ستوده) شرایط سخت و ناگوار بند 209 و عدم تشکیل دادگاه برای بعضی زندانیان این بند، شرایط سخت و تبعیض آمیز برای زنان زندانی سیاسی، شرایط سخت زندانیان تبعید شده به زندان های شهرهای دیگر، عدم اعمال تخفیف مجازات برای بعضی زندانیانی که از آنان خواسته بودند تا عفو بنویسند به بهانه کم رنگ بودن میزان ابراز ندامت در آن، بی توجهی به وضعیت وخیم سلامت بعضی زندانیان و ندادن مرخصی به آنان(مانند آقای صفایی، سحرخیز، یزدی، تاجزاده، نوری زاد، میردامادی، کرمی، محمودیان، سلیمانی، مومنی، هنگامه شهیدی، خسروانی و دیگران) فشار بر خانواده ها برای شرکت در جلسات قرآن و دعای هفتگی شان، رسیدگی به مشکلات معیشتی برخی از آنان توسط خیرخواهان همراه و نیز برای اطلاع رسانی هایشان نسبت به رفتار غیرقانونی و عدم رعایت حقوق آنان.

در این جلسه هم چنین همسران شاکیان از مشفق وکودتاگران نظامی از عدم رسیدگی به شکایت همسرانشان و بازداشت آنان بدون هیچ گونه جرمی حتی در حد اخلال در ترافیک، به شدت انتقاد کردند و خواستند که رسیدگی به این شکایت باید مورد تأکید همه دلسوزان قرار گیرد. همسر و مادر ساجده کیانوش راد نیز در ادامه گزارشی از یورش هم زمان به منزل او و پدرش و بدرفتاری های اعمال شده و بازداشت او که مدتی است از پادرد شدیدی رنج می برد، دادند و بابت بی اطلاعی از او ابراز نگرانی کردند. ناامنی های اخیر و یورش به خانه جوانان اصلاح طلب و ادامه روش ها و شیوه های غلط گذشته توسط مقامات امنیتی و قضائی از دیگر مواردی بود که خانواده ها نسبت به آن به شدت ابراز نگرانی کردند.

در ادامه آقای خاتمی با تبریک عید غدیر خم به حاضرین در ارتباط با رابطه غدیر و انقلاب اسلامی و نیز شرایط موجود کشورمان مطالبی ایراد کرد که در بخش دوم مي خوانيد. پایان بخش برنامه امروز قرائت یادداشت آزاده اندیشمند و هنرمند محمد نوری زاد از سلسله یادداشت های گل ها و سیم خاردارها خطاب برای سید محمد خاتمی بود، که توسط دختر ایشان انجام شد.

سخنان سيد محمد خاتمي در ديدار با خانواده های زندانیان سیاسی:
آزادی زندانیان سیاسی راهی برای تلطیف فضا
ادامه راه سبز(ارس): در ورای هیاهوها؛اتهام های ناروا و بد اخلاقی ها از یک سو و ایجاد محدودیت ها برای افراد و گروهها از سوی دیگر چندان مشکل نیست که در یابیم چه کسانی در "خط امام علی(ع)"؛"خط امام خمینی" و "دلبسته به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی" هستند و چه کسانی "در خلاف جهت" حرکت و اقدام می کنند!؟

رییس جمهور سابق کشورمان با مروری مجدد بر مفهوم جمهوری موردنظر انقلاب مردم ایران، آن را میزان بودن رای مردم ؛ یعنی برآمدن قدرت از اراده و رضایت مردم و مسئول بودن صاحبان قدرت در برابر مردم و مهار شدن قدرت با نهادهای مردم بنیاد و طبعا آزادی اندیشه و بیان وانتقاد معرفی کرد و با اشاره به فضای موجود ، بهبود اوضاع را در گرو اطمینان بخشی به آینده ای دانست که در آن با انتخابات آزاد و سالم زمینه مشارکت همه گروه ها و آحاد جامعه در عرصه سرنوشت فراهم آید.
به گزارش کلمه، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی در دیدار با تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی که به مناسبت عید غدیرانجام شد ،با اشاره به اینکه قرار بود این نشست مقارن با عید سعید غدیر صورت گیرد که به تاخیر افتاد، گفت: برای همه مومنان و آزادگان جهان و کمال جویان همیشه و همه جا غدیر است، زیرا غدیر تنها یک حادثه تاریخی نیست، بلکه جریان شکوهمندی است در کل تاریخ بشر.

وی ضمن تبریک این عید سعید به حاضرین در جلسه با بیان این که “انتظار داشتیم به مناسبت این عید و با الهام از روش و منش مولی امیر المومنین (ع) شاهد آزادی همه زندانیان سیاسی حوادث اخیر باشیم”،تصریح کرد:این افراد را نوعا می شناسم؛علاقه مند به انقلاب و ایران و هر کدام در جای خود منشا خدماتی بوده اند که روا نبود با آنان اینگونه رفتار شود.

خاتمی با تاکید بر این که آزادی آنان می توانست فضای آکنده از کین توزی و تهمت و بدبینی را تلطیف کند، گفت: البته بیش از آن انتظار ما این بوده و هست که از فضای تهدید و محدودیت به فضای امن وآزاد که مبنای رفتار همگان به خصوص حکومت؛”قانون اساسی” باشد گذر کنیم.

وی با تاکید بر این که بهبود اوضاع در گرو اطمینان بخشی به آینده ای است که در آن با انتخابات آزاد و سالم زمینه مشارکت همه گروه ها و آحاد جامعه در عرصه سرنوشت فراهم آید، از شرایط مذکور به عنوان عاملی که دل ها را به هم نزدیک تر می کند،نام برد وافزود:در این شرایط همگان در برابر تهدید های درونی و بیرونی در خدمت جامعه و کشور خواهندبود،زیرا انقلاب متعلق به همه است نه گروه و جریان خاص.

رییس بنیاد باران در ادامه سخنان خود به وجهه دیگر ارتباط غدیر با ایران و انقلاب اسلامی پرداخت وگفت:غدیراما با ایران ازیک جهت وبا انقلاب اسلامی ازجهتی دیگر ارتباط محکم دارد ایران که از جباریت و ستم و تحقیر به ستوه آمده بود؛ اسلام را در چهره و روش و نش امیرالمونین و خاندان پیامبر یافت.اسلامی ضد استیلا طلبی؛تبعیض و اسلام عدالت خواه و آزادی طلب که به کرامت و حرمت خدایی انسان تاکید داشت.

وی با بیان این که عشق و محبت به مولی اختصاص به شیعیان ندارد، ادامه داد: گرچه شیعیان علاوه بر محبت دل در گرو ولایت مولی دارند ولی همه اقشار ایرانی اعم از شیعه و سنی و غیر مسلمان در محبت نسبت به امام علی مشترکند؛امری که مهمترین پایه وحدت و انسجام ملی ما می تواند باشد.

رییس جمهور سابق کشورمان با یادآوری این که انقلاب ما نیز از آبشخور غدیر آبیاری شد، خاطرنشان کرد:امام بزرگوارمان که تربیت شده مکتب اهل بیت بود در انقلاب با الهام از پیامبر(ص) و علی(ع) پیشنهاد جمهوری اسلامی را داد و فرمود جمهوری به همان معنا که در جهان هست.

وی “جمهوری” را حاکمیت مردم بر سرنوشت معرفی کرد وافزود : جمهوری یعنی میزان بودن رای مردم یعنی برآمدن قدرت از اراده و رضایت مردم و مسئول بودن صاحبان قدرت در برابر مردم و مهار شدن قدرت با نهادهای مردم بنیاد و طبعا آزادی اندیشه و بیان وانتقاد در آن؛علاوه بر اینها حاکمیت ارزش های الهی بر جامعه و به طور خاص در معرفی الگو؛حکومت امام علی را نام بردند.

رییس بنیاد باران همچنین خاطرنشان کرد: بشریت با گذر از دوره های هولناک استبداد و ستم و بی عدالتی و تبعیض دست کم به لحاظ نظری و با پرداخت هزینه فراوان به این نتیجه رسیدکه مردم سالاری و جمهوریت نظام مردمی تر را پدید می آورد و انقلاب ما هم پیشنهاد جمهوری اسلامی را داشت.

وی که از امام علی (ع) به عنوان اولین کسی است که از “حق مردم و وظیفه حکومت” سخن می گفت نام برد خاطرنشان کرد:امام علی (ع) زمانی این مسله را مطرح کرد که حاکمان هیچ مسئولیتی را نمی پذیرفتند و همه چیز و همه کاری را حق خود می دانستند و مردم نیز فقط وظیفه تسلیم و پیروی محض داشتند؛ علی (ع)از “حق مردم و وظیفه حکومت” سخن می گوید.

وی در ادامه با استناد به یکی ازفرمایشات امام علی (ع) { تعلیمکم کیلا تجهلو، و تادیبکم کیما تعلموا } که در آن بر آگاهی بخشیدن به جامعه تاکید شده بود ، افزود:مردم حق دارند آگاه باشند و از ورطه جهل و غفلت و بی سوادی رهایی یابند.حق دارند به ادب الهی تربیت شوند تا آگاه و خود آگاه باشند قدر خود را بدانند و دریابند که در چه جایگاهی قرار دارند و نیز شکوفا کردن اداره و اقتصاد جامعه توام با عدالت.

وی “حق جامعه” از نظر امام علی (ع) را آگاهی؛خودآگاهی،آزادی،کرامت،شخصیت مستقل و بر خورداری عادلانه از همه مزایای زندگی معرفی کرد و یادآور شد: اما حق حکومت که مستلزم وظیفه مردم است عبارتست از: وفاء به عهد و پیمان میان حاکم و مردم و پای بندی به بیعت؛نصیحت و خیرخواهی نسبت به حکومت از سوی مردم و آزادی انتقاد و حتی اعتراض ؛انتقاد صحیح و تکامل بخش و نیز حرکت در چارچوب موازین نظام پذیری قانونی و پرهیز از هرج و خود سری.

رئیس بنیاد باران همچنین خاطرنشان کرد:می بینید که آنچه در دنیای امروز به عنوان یک حق مسلم پذیرفته شده است یعنی آزادی بیان ؛انتقاد و اعتراض در کلام امام علی (ع)به عنوان یک وظیفه مطرح شده است.یعنی حکومت حق دارد که مورد نصیحت و انتقاد صحیح جامعه قرار گیرد و یکایک افراد جامعه و نهادها و گروه ها وظیفه روشنگری و انتقاد و اعتراض صحیح دارند.

رئیس جمهور سابق کشورمان با تاکید بر این که امام(ره) نیز مردم را به آزادی بیان و نقد و انتقاد در برابر قدرت تشجیع می کند و دلیری می بخشد.،افزود:انقلاب اسلامی نیز بر این پایه شکل گرفت و پیروز شد و ما نیز جمهوری اسلامی را چنین می خواستیم و می خواهیم بر آن پای بندیم و به اخلاق و معنویت و ارزش های اسلامی و انسانی به خصوص در مورد حاکمان که صاحب قدرتند اعتقاد داریم و اگر اینها نباشد قدرت به وادی فساد می افتد.

وی خاطرنشان کرد :در ورای هیاهوها؛اتهام های ناروا و بد اخلاقی ها از یک سو و ایجاد محدودیت ها برای افراد و گروهها از سوی دیگر چندان مشکل نیست که در یابیم چه کسانی در “خط امام علی(ع)”؛”خط امام خمینی” و “دلبسته به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی” هستند و چه کسانی “در خلاف جهت” حرکت و اقدام می کنند!؟قضاوت جامعه و تاریخ هم روشن است.

سید محمد خاتمی در ادامه با مروری به توصیه قرآن مبنی بر این که “استعینو بالصبر و الصلوه”تصریحکرد:شماعزیزان رابه این توصیه قرآنی سفارش می کنم؛ انسان هایی که هدف والا دارند و به خدا ایمان آورده اند وجوهر انسانی خود را پاس می دارند ، در برابر مشکلات از پا در نمی آیند و مایوس نمی شوند، بلکه بدون وادادگی مشکلات را با “صبر” که مصداق بارز آن “روزه” است و “دعا” که مصداق بارز آن “نماز” است و به طور کلی با “ذکر” و”یاد خدا” و با “تسلط بر خویشتن” راه خود را ادامه می دهند.

رییس جمهور سابق کشورمان در پایان خاطر نشان کرد:انشالله راه همه ما و شما راه سربلندی اسلام و ایران و تاکید بر ملاک ها و > میزان هایی است که نظام و انقلاب ما خواستار آن بوده و هست و می باشد و اصلاح راه کارها و راه بردها را در درون نظام و با تکیه بر موازین خود نظام و به خصوص شیوه و روشی که از مولی امیر المونین یافته ایم و با احترام به خواست تاریخی ملت شریف ایران راوظیفه خود می دانیم.

سید محمد خاتمی همچنین افزود: امیدواریم شاهد نزدیکی بیشتر دل ها به یکدیگر و گذر از وضعیت ناگواری که بزرگترین لطمه اش به اصل نظام و کشور است باشیم ؛ان شالله.

دلنوشته کامران آسا براي برادر شهیدش، کیانوش آسا + نسخه pdf

دردنامه‌اي از کامران آسا به برادر شهیدش، کیانوش آسا:
راه در جهان یکی است و آن راه راستی است
. ادامه راه سبز(ارس): کامران آسا، برادر کیانوش آسا از شهدای جنبش سبز، در آستانه روز دانشجوی سال ۱۳۸۹ با نگارش نامه‌ای خطاب به برادر شهیدش، بخشهایی از رنجهای یک سال و نیمه این خانواده را بازگو کرد.

او در این نامه، علاوه بر شرح ماجرای تلاشهای خود و خانواده‌اش برای یافتن برادرش، به توضیح چگونگی برگزاری مراسم برای برادرش و برخوردهای صورت گرفته با آنها پس از این زمان پرداخته و همچنین ماجرای بازداشت خود و رفتارهای ماموران را شرح داده است.

کامران آسا در این نامه طولانی اما خواندنی، ایده‌ها و آرمانهای برادر شهیدش را بازخوانی کرده و همچنین ابراز امیدواری کرده که: “ظلم تحمیلی رفته بر ما بر هیچ خانواده دیگری تحمیل نگردد.” او همچنین پیشنهاد کرده که روز ۱۶ آذر در دانشگاه علم و صنعت، روز عزای این دانشگاه اعلام شود.

متن کامل نامه کامران آسا به برادر شهیدش، کیانوش آسا در ادامه می‌خوانید:

بنام حق و حقیقت
راه در جهان یکی است و آن راه راستی است

با درود فراوان به آنانکه در هر شرایطی از حقوق و ارزشهای انسانی دفاع می کنند و با احترام به لوح حقوق بشر کوروش، میراث و سند افتخار مردم ایران که دفاع از حق و آزادی و برابری انسانها را به جهانیان گوشزد کرده است و کرنش در برابر خون پاک و به ناحق ریخته کیانوش، پرده را کنار می‌زنم تا احساسم نفسی کشیده و بر چهره برگهای سپید، خط می کشم و برای کیانوش آسا یا همان کی ( بزرگ )، انوشه (نامیرا)، آسا (آسوده) می‌نویسم و اکنون و همیشه خود را در آن روزهای ماندگار قرار می‌دهم. آری این شب و روزها دلم سخت گرفته و بیاد کیانوش می‌گویم و می‌گریم.

کیانوش مهربان برادرم! سلام، سلامی به گرمی آتشگاه زرتشت، به بزرگی نام ایران و شرافت و اصالت قوم کرد. دراین روزگار بی‌پناهی سلام مرا از این خانه دلگیر بپذیر و پناهم باش. می خواهم گوشه‌ای از سفره دلی را برایت بگشایم که از کودکی با مهربانیهایت، خو گرفته است.

اکنون که این مطلب را برایت می‌نویسم چند روزی بیشتر به ۱۶ آذر ۱۳۸۹، روز دانشجو نمانده است. حدود۱۸ ماه از آن روزها می‌گذرد، روزهایی که برای همیشه در خاطرمان خواهد ماند. با خود فکر می کنم خدایا! این چه روزگاری است؟!

بگذار بگویم که سکوت تنبور و مرگ آرزوهایت که همانا مرگ ما و آرزوهایمان هست را باور ندارم.

آری برادر! می خواهم با تو گپ بزنم، از تو بگویم، از خودم، از خانواده و دوستانت، از روزهای سرد و سیاهی که سایه سنگینش را بر زندگی ما گسترده است.

ابتدا در کنار ابهت بیستون – که با قامتی استوار در همایش ثبت جهانیش حضور یافتی- قلم به دست گرفتم تا برایت بنویسم، بار دیگر در مقبره حضرت داوود از یادگاران دوران مادها و درکنار مزار پدرمان رستم و برادرمان فریدون، یکبار هم در کنار زیارتگاههای حضرت سلطان حقیقت و بابایادگار، یکبار در بلندای توچال، همچنین درکنار رودخانه سیروان و طاق فرهاد، که در حضور این مکانهای خاطره‌انگیز همیشه با گامهای محکم و در حالیکه تنبورت را همراه داشتی، با خانواده، دوستان و یاران دبستانی‌ات درآنجاهایی که تو پا گذاشتی قصد نوشتن کردم. اما قلم یاریم نداد به ناچار در خانه ای که مدتهاست قدمهایت، سکوتش را نشکسته، کنار میز مطالعه و صندلی خالی از وجود پرمهرت درخاموشی شبهای بیقراری با نظاره‌ی تصاویر زیبایت و دستنوشتها، نقاشی،طراحی و کاریکاتورهایت، تقدیرنامه های علمی و ورزشی و گوش دادن به صدای حماسی و نوای زلال تنبورت، حبس شده در چهاردیواری، کنار دایه (مادر) رنج کشیده که از بهترین مادران دنیاست، برادر بزرگ و دلشکسته مان عزیز و خواهران دلسوخته مان جماله، غزاله، پرستو و پریسا که هر یک سعی در پنهان کردن غمها و اشک‌هایشان را دارند، با یادآوری کوهی از خاطرات با تو سخن می گویم، سخنی از سردرد، دردی که آن دوشنبه زیبا را به غروبی خونین منتهی کرد و دردی که ذره ذره وجودمان را فرا گرفته است.

برادرم کیانوش...

جهت دسترسي و مطالعه متن كامل اين دلنوشته، فايل pdf آنرا دانلود نموده و سپس در رايانه خود مشاهده نماييد

نسخه الكترونيكي (پي‌دي‌اف) دلنوشته
جهت دريافت
(فايل pdf) بر روي تصوير زير كليك نماييد

حجم فايل جهت دانلود 322 كيلوبايت

۹/۰۸/۱۳۸۹

فراخوان جوانان اصلاح‌طلب برای سر دادن فریاد «الله اکبر» در شب ۱۶ آذر

فراخوان جوانان اصلاح‌طلب برای سر دادن فریاد «اللـــه اکبـــر» در شب ۱۶ آذر

. ادامه راه سبز(ارس): گروهی از جوانان اصلاح طلب و سبز در بیانیه‌ای به مناسبت فرا رسیدن ۱۶ آذر از مردم دعوت کرده‌اند تا با فریاد الله‌اکبر در این شب، ضمن اعتراض به تهدید رهبران جنبش سبز، حمایت خود از زندانیان سیاسی را نشان دهند.

به گزارش تحول سبز، این جوانان سبز دربخشی از این بیانیه آورده اند: ما جوانان سبز ایرانی از همه ملت ایران دعوت می کنیم همگام و همنوا با دانشجویان مبارز ایرانی در شب ۱۶ آذر راس ساعت ۹ شب با ندای الله اکبر خود بر پشت بامهای میهن عزیزمان ضمن اعتراض به تهدید رهبران جنبش سبز و حمایت از زندانیان سیاسی، به کودتاچیان و حامیان دیکتاتوری نشان دهند که خیال شکست و افول جنبش سبز ملت ایران در برابر ظلم واستبداد خیالی باطل و تعبیر ناشدنی است.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

هموطنان مبارز و سبز ایرانی

در آستانه سالروز خیزش دانشجویان ایرانی علیه ظلم و استبداد و قیام اندیشه در برابر اسلحه قرار داریم. روز ۱۶ آذر، که خون سه آذر اهورایی لکه سیاهی شد بر تارک استبداد و ظلم. دانشگاه ایرانی از بدو تولد خویش مرکز و مدار مبارزه علیه مستبدین بوده است و از اینروست که همواره مورد هجوم و حمله وسرکوب استبداد قرار گرفته است. امروز واقعه ۱۶ آذر ۳۲ و کوی دانشگاه ۷۸ و ۸۸ گواه و دلیلی است بر مقاومت اندیشه در برابر زور و ظلم و استبداد.

۱۶ آذر ۸۹ نیز همچون سالهای پیش گواهی خواهد بود بر پویایی و مقاومت ایران و ایرانی در برابر دیکتاتوری.

همانطور که همراه شجاع جنبش سبز مهندس میر حسین موسوی در بیانیه اخیر خود گفته است:” آنان نمی دانند که دهان و گوش و چشمان مردمان را شاید بتوان از گفتن و شنیدن و دیدن بازداشت، اما اندیشیدن موهبتی الهی است که دروازه های خلوتگاه آن به روی زورمندان بسته است. راز این همه احساس خطر از دانش و دانشجو و دانشمند، این همه اضطراب از آزادی چرخش اطلاعات، این همه ترس از رسانه های آزاد، این همه واهمه از تجمع حتی آرام و مسالمت جویانه منتقدان و معترضان، و نیز این همه تلاش برای بیگانه نمایی دوستان مردم و انقلاب، و روند مستمر پایان ناپذیر ناخودی کردن فرزندان ایران، این همه هراس از هرآنچه با عقلانیت جمعی پیوند دارد و این همه پرهیز از هر آنچه با برنامه ریزی و مدیریت دانش محور مرتبط است آیا درهمین نیست؟”

مهندس میر حسین موسوی می گوید:” متاسفانه تجربه کهریزک و کوی دانشگاه و زیر گرفتن بی پناهان با اتومبیل پلیس و از پل پائین انداختن و سر زندانیان را به چاه توالت فروکردن و خروش مردم را در راهپیمائیهای ۲۵ و۲۸ و۳۰ خرداد و دیگر روزها ندیدن و دل بستن به تجمعهای مهندسی شده و فرمایشی، جلوی روی ماست و نشانی از بصیرت برای بازگشت به سوی مردم دیده نمی شود”.

از اینرو ما جوانان سبز ایرانی از همه ملت ایران دعوت می کنیم همگام و همنوا با دانشجویان مبارز ایرانی در شب ۱۶ آذر راس ساعت ۹ شب با ندای الله اکبر خود بر پشت بامهای میهن عزیزمان ضمن اعتراض به تهدید رهبران جنبش سبز و حمایت از زندانیان سیاسی، به کودتاچیان و حامیان دیکتاتوری نشان دهند که خیال شکست و افول جنبش سبز ملت ایران در برابر ظلم واستبداد خیالی باطل و تعبیر ناشدنی است.

عماد بهاور به ده سال زندان محکوم شد؛ اما! مقصد در آغاز راه بود

عماد بهاور به ده سال زندان محکوم شد
. ادامه راه سبز(ارس): عماد بهاور، مسوول شاخه جوانان نهضت آزادی از سوی قاضی صلواتی، رییس شعبه پانزده دادگاه انقلاب به تحمل دهسال حبس تعزیری محکوم شد.وی به اتهام تبانی برای تجمع بر ضد امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری محاکمه شده بود. این حکم در دادگاه انقلاب به بهاور ابلاغ شده و قابل تجدیدنظرخواهی است.

بهاور که عضو هسته مرکزی «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» (موج سوم) نیز بوده در ۷ خرداد ۱۳۸۸ توسط دادگاه انقلاب بازداشت و اتهام وی تبلیغ علیه نظام عنوان شد.

وی پس از ۹۶ ساعت آزاد اما پس از اعلام نتایج انتخابات دوباره دستگیر شد و تحت فشار روانی برای اقرار تلوزیونی قرار گرفت.

بهاور روز چهارشنبه هفتم مرداد ماه پس از تحمل ۴۶ روز زندان انفرادی از زندان آزاد شد. وی در ۱۶ اسفند ۱۳۸۸ در حالی که به دادگاه انقلاب برای آخرین دفاعیات احضار شده بود، دوباره بازداشت شد و هم اکنون در بند ۳۵۰ اوین به سر می برد.
مادر عماد بهاور:
حکم ظالمانه ۱۰سال زندان را «بازجو» در زمان بازداشت تعیین کرده بو!


در حالی که عماد بهاور، مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران، بعد از ماهها بازداشت و بدون یک روز مرخصی، اخیرا به ده سال حبس محکوم شده، مادر این فعال سیاسی و دانشجویی در گفتگو با جرس می گوید: این حکم کاملا ظالمانه است و آقایان طی یکسال اخیر فقط ما را با برگزاری چندین دادگاه به بازی گرفته اند.

طاهره طاهریان با بیان اینکه حکم دادگاه در زندان به پسرش ابلاغ شد، می گوید "حکم صادره برای عماد کاملا ظالمانه و به دور از انصاف است . ده سال حبس به اتهام تشویش اذهان عمومی و عضویت در نهضت آزادی."

مادر عماد بهاور ادامه می دهد : وقتی به خانه مان ریختند و عماد را بازداشت کردند، بازجو در تهدید و خط و نشان کشیدن به ما گفت که دهسال او را به زندان خواهد انداخت و حالا پس از یکسال همان حرف بازجو به حکم تبدیل شده است. حکم را همان یکسال پیش بازجو داده بود.

طاهریان که نتوانسته در این هفته ملاقاتی با فرزندش انجام دهد و به بهانه آلودگی هوا، اداره زندان ملاقاتها را تعطیل اعلام کرده بود، می گوید: چه صحبتی می توانم داشته باشم وقتی می بینم که سال پیش حکم را به من گفتند همان اجرا شده . چه می توانم بگویم . این حکم واقعا ناعادلانه بوده است و چندین بار گفته بودم که اگر می گذاشتند عماد آزاد بشود، مسلما به نفعشان هست.

مادر بهاور درباره حکم ده ساله بازداشت پسرش می گوید: ۵ سال برای اجتماع و تبانی و ارتکاب جرم به واسطه برگزاری جلسه با سران نهضت آزادی و ۴ سال عضویت در نهضت آزادی و یکسال هم تبلیغ علیه نظام بریده اند .

طاهریان می گوید دیگر به فکر مرخصی آمدن عماد نیست و حالا تنها به دادگاه تجدید نظر فکر می کند تا شاید این حکم سنگین و نا عادلانه شکسته شود.

گفتنی است عماد بهاور در ۷ خرداد ۱۳۸۸ توسط دادگاه انقلاب بازداشت و اتهام وی تبلیغ علیه نظام عنوان شد.
این فعال سیاسی پس از ۹۶ ساعت آزاد اما پس از اعلام نتایج انتخابات دوباره دستگیر شد و تحت فشار روانی برای اقرار تلویزیونی قرار گرفت.

بهاور روز چهارشنبه هفتم مرداد ماه پس از تحمل ۴۶ روز زندان انفرادی از زندان آزاد شد. اما در اسفند ۱۳۸۸ در حالی که به دادگاه انقلاب برای آخرین دفاعیات احضار شده بود، دوباره بازداشت شد و هم اکنون در بند ۳۵۰ اوین به سر می برد. عماد بهاور در ده ماه اخیر حتی یک روز هم به مرخصی نیامده است .

منزل بهاور نیز بارها در سال گذشته مورد یورش ماموران اطلاعاتی و امنیتی واقع شده که با ایجاد جو رعب و وحشت برای خانواده و مزاحمت مستمر برای همسایگان همراه بوده است. همچنین بنا به درخواست وزارت اطلاعات علاوه بر عماد بهاور، پدر این فعال سیاسی هم از کار اخراج شده است.

متن کامل گفت و گوي خانم طاهره طاهریان مادر عماد بهاور با جرس به شرح زیر است:


خانم طاهریان طبق اخبار منتشر شده رییس شعبه پانزده دادگاه انقلاب عماد بهاور را به ده سال حبس تعزیری محکوم کرده است. آیا شما اطلاعی از این حکم دارید؟

سه هفته پیش بعد از اینکه سه بار تاریخ برگزاری دادگاه به تعویق افتاده بود برای بار چهارم برگزار شد که بعد از اینکه دو ساعت طول کشید ناتمام ماند. برای بار بعد دادگاه تشکیل شد که الان سه هفته از تشکیل دادگاهش می گذرد و دیروز عماد را دادگاه انقلاب برده و حکمش را به او داده اند. البته ما و وکیلش خانم غیرت بی خبر بودیم تا امروز که برای ملاقات به زندان رفتیم اما دو ساعت زودتر بدون اطلاع در زندان را بسته بودند که متاسفانه نتوانستیم او را ملاقات کنیم. بعد من از یکی از افرادی که فرزندش را ملاقات کرده بود حال عماد را پرسیدم که گفت من دیروز دادگاه بودم عماد را دادگاه آورده بودند و حکمش را دادند. که من هنوز از این خبر و حکم در شوک هستم.

این حکم را به وکیل ایشان گفته بودند؟

نخیر، خانم غیرت حتی یکروز قبل رفته بود تا حکم عماد را بگیرد اما جواب داده بودن که حکم برای تایپ رفته و هنوز آماده نیست. که از قرار معلوم نمی خواستند حکم را به وکیلش بدهند و می خواستند حکم را به خود عماد بدون حضور وکیل در دادگاه بدهند.

آیا این حکم قابل تجدید نظر خواهی است؟

بله، مسلما وکیلش درخواست تجدید نظر می دهد. حالا تا ببینیم این دادگاه تجدید نظر چه زمانی برگزار شود.

اتهاماتی که بر اساس آن حکم را برای فرزندتان صادر کرده اند چه بوده است؟

چهار سال عضویت در نهضت آزادی، یکسال تبلیغ علیه نظام و پنج سال اجتماع و تبانی بر ضد امنیت ملی به واسطه برگزاری جلسات با سران نهضت آزادی یعنی عملا این پنج سال و آن چهار سال در ارتباط با نهضت آزادی بوده که در اصل جرم نیست.

فرزند من فقط در روزنامه های روز و شرق و وبلاگش مقاله می نوشت که تمام اینها تا قبل از انتخابات مشکلی نداشت که متاسفانه این مسائل مربوط به بعد از انتخابات می باشد. عماد عضو نهضت آزادی بود و چند بار تذکر داده بودند اما مسئله خاصی نبود اینها همه بعد از انتخابات مطرح شد تا جاییکه سال پیش که آمدند عماد را در خانه دستگیر کردند کارشناس امنیتی و اطلاعاتی گفت من ده سال حبس به عماد می دهم یعنی موقع بازداشت حکمش را صادر کردند. خود بازجویش گفت وقتی ده سال بهش زندان دادم می فهمد که نباید این کارها را بکند.

آیا وکیل ایشان توانستند در دادگاه نسبت به این اتهامات دفاع کنند؟

بله وکیل حضور داشت و دفاع هم کردند اما همانطور که گفتم این حکم گویا از قبل تعیین شده بود.

آیا بعد از این حکم با عماد صحبت کرده اید؟

یک تماس تلفنی با من و خانمش گرفت و منتظر بود ما به ملاقاتش برویم تا بگوید که به وکیلش بگوییم درخواست تجدید نظر کند که متاسفانه امروز هم که رفتیم ملاقات که اصلا در را زودتر بسته بودند. حالا من از این سر شهر و به آن ور شهر می روم افرادی که از شهرستانها می آیند چکار باید کنند؟ هفته ای یکبار ملاقات کابینی داریم که همیشه به عناوین مختلف مانع می شوند.

در تماس تلفنی که داشتند وضعیت روحی اشان چطور بود؟

طبق معمول وضعیت روحی "عالی" داشت و کاملا "مقاوم" است و فقط ما را دلداری می داد.

در پایان هرصحبتی با مسئولین دارید بفرمایید؟

ما که نمی توانیم مسئولین را ببینیم شاید از طریق این تریبون صدای ما را بشنوند. من فقط می خواهم بگویم که این حکم از سال پیش صادر شده است. این قاضی نبوده که حکم را داده و این حکم از قبل تعیین شده بوده است. روزیکه عماد را دستگیر کردند بازجویش گفت من ده سال حکم زندان برای عماد خواهم داد. من واقعا متاسفم، آیا قاضی که این حکم را می دهد باید اینطور عمل کند؟ حکمی که همه از شنیدن شوکه می شوند، وکیلش در شوک است و می گوید یک چنین حکمی بالای هفت سال اصلا نداشتیم. مگر فرزند من چه کرده که باید ده سال حکم زندان به او داده شود. به هر کس می گوییم مات و مبهوت می ماند چنین حکمی به کسی که کاری نکرده بدهند. عماد نسبت به مملکتش حسن نیت داشته و از سر دلسوزی راهنمایی می کرد و می نوشت. فرزند من فقط اهل قلم بود و قلمش است که همه را سوزانده است وگرنه او هیچ خطایی نکرده است. اوایل دادستان محترم ما را می پذیرفت اما اواخر به هیچ وجه اجازه ملاقات به ما نمی داد و ما نمی توانستیم ایشان را ببینیم. من متاسف هستم که از طریق رسانه ها باید حرفم را به گوش مسئولین برسانم. بارها و بارها ما جلوی در اتاق دادستان رفتیم اما ما را نپذیرفتند، که فقط یک پرونده نامه های من است که هیچکس پاسخگوی ما نبود و الان سه و چهار ماه است که من درخواست ملاقات حضوری با فرزندم را کرده ام اما جوابی نمی دهند. من در این نه ماه فقط یکبار ملاقات حضوری داشتم در صورتی که این "حق" زندانی است. ما نمی دانیم این صحبتهایمان را چگونه باید به گوش مسئولین برسانیم؟

================
پيوندهاي مرتبط با اين مطلب:
» مقاله تحليلي و زيبا از عماد بهاور: "مقصد آغاز راه بود"

یادمان نرود، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند

ضرورت پرهیز از دروغ، فریب و پیمان‌شکنی، به خصوص با توجیه دینی:
یادمان نرود، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند
. ادامه راه سبز(ارس): وقتی نظریه پردازان آنان می گویند: «در شرایط استثنایی هدف وسیله را توجیه می کند»، چه معلوم که آن «شرایط استثنایی»، الان نباشد؟ و وقتی در شرایط استثنایی «دروغ گفتن واجب می شود»، چه تضمینی دارد که کشتن و تجاوز به انسان های بی گناه هم مباح نشود؟ ذهن های پوینده و حق جو، حق دارند بپرسند: دینی که جواز دروغ را صادر می کند و آن را واجب می داند، چگونه دینی است؟ دینی که در آن «هدف وسیله را توجیه می کند» به کدام اصل اخلاقی و کدام کرامت انسانی پای بند است؟ و دینی که به اصول اخلاقی پایبند نیست، کدام دین است؟
به خدا سوگند، معاویه از من زیرکتر نیست، لیکن شیوه ی او پیمان شکنی و گنهکاری است. اگر پیمان شکنی ناخوشایند نمی نمود، زیرکتر از من کس نبود؛ اما هر پیمان شکنی به گناه برانگیزاند و هر چه به گناه برانگیزاند دل را تاریک گرداند. «نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰»

درآمــد

هنگامی که صدام حسین در مقابل چشم دوربین ها قرارداد الجزایر را پاره کرد، به زعم خود درصدد تامین منافع ملی عراق و دستیابی به «هدفی والا» بود که به او اجازه می داد تا برای رسیدن به آن از هر «وسیله ای» استفاده کند، حتی اگر این وسیله پاره کردن یک پیمان رسمی بین المللی باشد که سالیانی چند از آن نگذشته است.

این پیمان شکنی صدام حسین، برای آگاهان به تاریخ اسلام به نوعی یادآور رفتار معاویه با صلح نامه ای بود که با حسن بن علی (ع) بسته بود ؛ هنگامی که پیمان صلح را نادیده گرفت و گفت: «ای مردم! آگاه باشید آن پیمان و شروط در زیر دو پای من قرار دارد». معاویه هم به «هدف بزرگی» می اندیشید که گویا توانسته بود با توسل به آن پیمان شکنی خود را «توجیه» کند.

چرچیل هم در یکی از نوشته های خود با توسل به «منافع ملی بریتانیای کبیر»، از حمله متفقین به ایران دفاع کرده و پیمان شکنی خود را این چنین «توجیه» کرده است: «اگر چه ما با ایرانی‏ها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین کاری می‏کردیم، ولی این معیارها در مقیاسهای کوچک درست است… من نمی‏توانستم از منافع بریتانیای کبیر به عنوان اینکه این کار ضدّ اخلاق است، چشم بپوشم که ما با یک کشور دیگر پیمان بسته‏ایم و نقض پیمان بر خلاف اصول انسانیّت است. این حرفها اساسا در مقیاسهای کلّی و در شعاعهای خیلی وسیع درست نیست».

تاریخ سیاسی، نمونه های بیشتری از ازاین گونه پیمان شکنی ها و بداخلاقی ها را روایت می کند. این رفتارهای سیاسی و رفتارهای مشابه، ذیل قاعده ی مشهور «هدف وسیله را توجیه می کند / نمی کند» قابل توضیح اند. قاعده ای که مرز اخلاقی رفتارهای سیاسی را توصیف می کند و بیان گر حدی است که اصول اخلاقی بر رفتار سیاستمداران و کنش های سیاسی می گذارد. به عبارتی دیگر، رفتار سیاسی صاحبان قدرت و متولیان امور را می توان در پرتو قاعده ی «هدف وسیله را توجیه نمی کند» مطالعه کرد. به اندازه ای که سیاستمداران به این قاعده پای بند نباشند، رفتار آنها در یک داوری اخلاقی مردود است و به همان اندازه که در مراعات آن بکوشند رفتار آن ها از منظر اخلاقی قابل دفاع است.این نوشته به اختصار به واکاوی «این قاعده» می پردازد و می کوشد در پرتو آن، رفتار کنشگران سیاسی امروز ایران را به کوتاهی توضیح دهد.

بهانه ی اصلی این نوشته، فرازی از بیانیه ی اخیر میرحسین موسوی است، که درآستانه ی آذرماه منتشر شده است. میرحسین در این پیام با تاکید بر این که «یادمان باشد برای ما هدف وسیله را توجیه نمی کند»، نه تنها لزوم رعایت آن را به همراهان جنبش سبز یادآوری کرده است و از لزوم استقرار «جامعه ی اخلاقی» سخن گفته است، بلکه با درج این قاعده، باز هم بر اصول خلاقی حاکم بر جنبش سبز تاکید نموده و «الگویی» را هم برای مطالعه ی «رفتار سیاسی جنبش و مخالفان آن» معرفی کرده است. الگویی که به یاری آن می توان بسیاری از کنش ها و واکنش های جنبش سبز را بازخوانی و پیش بینی کرد. الگویی که به زعم مخالفان و موافقان، میرحسین موسوی خود «نمونه ای زنده» از آن است.

هدف وسیله را توجیه نمی کند، اما…!

کمتر انسانی است که از حداقل تشخیص ها برخوردار باشد و در شرایط عادی و روشن «بی اخلاقی» را تجویز کند. اما هنگامی که پایِ منافع به میان بیاید و فرد به گمانِ خود بتواند «وسیله» را به یاری هدف «توجیه» کند، عبور از اخلاق هم ممکن خواهد شد. فردی که برای تامین معاش روزمره دزدی می کند، سازمان و گروههایی که برای دستیابی به اهداف خود به خشونت دست می زنند و مخالفان خود را ترور می کنند، همه ی افرادی که پیمان شکنی می کنند، همه ی نهادها و کسانی که از قانون به مانند یک پیمان اجتماعی عبور می کنند، همه ی سیاست های استعماری و در یک کلام ریشه ی استبداد، به استفاده و بهره گیری از همین حدود مرزی و استعاریِ همان قاعده ی «هدف وسیله را توجیه نمی کند» بر می گردد.

درحقیقت، کسانی که می خواهند از گزاره ی «هدف وسیله را توجیه می کند» دفاع کنند و آن را توجیه کنند ! مستقیماً سراغ آن نمی روند، بلکه به سراغ صورتِ دیگری از آن می روند و در یک مغالطه ی پنهان می گویند: «هدف وسیله را توجیه نمی کند، اما…» و سپس به کمک همین «اما» توجیهاتی را به کمک می گیرند که گزاره ی «هدف وسیله را توجیه می کند» در «شرایطی خاص» به کرسی بنشیند. غافل از آن که، همین «شرایط خاص» جزئی از هدف اند و با توسل به این روش، هرکس به یاری همین «شرایط خاص» می تواند وسیله را به نفع هدفِ خود توجیه کند. اینان، گویی نمی دانند که با توسل به این «شرایط خاص»، میدان را برای هر گونه فعلِ غیر اخلاقی باز کرده اند و در دریایی از مغالطات میان «است و باید» و امواجی از گزاره های ایدئولوژیک و آرمان های فردی و ایده آل های شخصی غرق شده اند و به هوای اصلاحِ ابرو، چشمِ اخلاق را هم کور کرده اند.

نگاهی گذرا به گزاره ی «هدف وسیله را توجیه نمی کند» نشان می دهد که این عبارت از سه جزء اصلی برخوردار است. هدف، وسیله و توجیه. اگر «هدف» غایت نهایی یک کنش باشد و «وسیله» مجموعه ی ابزاری باشد که برای تامین هدف مورد استفاده قرار می گیرند، آنگاه «توجیه» ساختار درستی است که نسبت میان هدف و وسیله را برقرار می کند. (*) بدیهی است قضاوت درباره ی صورت ساده ی این گزاره، یعنی هنگامی که در هیچکدام از مولفه های آن تردیدی نباشد، نه تنها ساده است بلکه اختلافی هم مشاهده نمی شود و می توان گفت هیچ آدم عاقلی از گزاره ی «هدف وسیله را توجیه می کند»، به صورت اخلاقی دفاع نمی کند. اما، آنچه این مفهوم را مشهور و قضاوت در خصوص آن را دشوار کرده و منشاء سوء استفاده های فراوان و روزمره از آن شده است، همان «حدود مرزی» و استثناهای آن است که با شکل دهی یک فضای «مبهم و استعاری و متشابه» آدمی را به دفاع و توسل به آن وسوسه می کند.

مشهور است که ماکیاولی، بهره گیری از قاعده ی «هدف وسیله را توجیه می کند» را برای سیاستمداران و شهریاران تجویز کرده است و راز کامیاری شهریار را برخورداری از این قاعده دانسته است. اگرچه اشتهار این موضوع به ماکیاوللی، الزاماً به این معنا نیست که ماکیاوللی این گونه گفته است و این گونه خواسته است، اما در سنت سیاسی رسم است کسانی را که به این قاعده توسل می جویند و از آن بهره می گیرند به «ماکیاولیسم سیاسی» منتسب می کنند. عنوانی که سبب بدنامی سیاستمداران و مشی سیاسی آنها می شود و آنان را – هر چند در دستیابی به قدرت کامروا باشند – بدنام خواهد کرد و تاریخ سیاسی آنان را عملگانِ استبداد خواهد خواند.

مسلمانان چه می گویند؟

از منظر دینی هم می توان به گزاره ی «هدف وسیله را توجیه می کند» پرداخت. اگرچه در باورِ مسلمانان، بعید است گزاره ای را بتوان سراغ گرفت که مردود اخلاق باشد ودر کلاس دین قبول شود، اما در شرایط فعلی که این قاعده دستاویز کسانی قرار گرفته است که بر آن حجت شرعی نیز می آورند و در کامگیری از آن، دین را هم به کام سیاست می برند و در ترویج خشونت، همراه و همگام کسانی چون اسامه بن لادن و سازمان های تروریستی چون القاعده و مجاهدین خلق می شوند، لازم است که از منظر درونِ دین نیز به آن پرداخته شود.

نصِ صریح قرآن کشتن یک انسان بی گناه را معادل با کشتن تمام انسان ها می داند «مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا». یعنی حتی در شرایطی که فرد بخواهد جان تمام انسان های روی کره خاکی را نجات دهد، نمی تواند به جان یک انسان بی گناه تعرض کند. به عبارتی روشن، هدف هر چند والا و انسانی و مسلَم باشد، با توسل به آن نمی تواند وسیله را توجیه کرد و به بهانه ی آن از اخلاق عدول کرد.

جدای از این آیه، کم نیستند متفکرانی که با توسل به قاعده ی قرآنی «اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» می گویند حتی در دعوت به دین اسلام – و تامین سعادت نهایی نوع بشر – باید به روش نیک و با ابزار درست و اخلاقی صورت گیرد و حتی برای تامین این «هدف غایی» هم نمی توان به وسیله ای توسل جست که مستقلاً قابل دفاع نباشد. در باب نمونه آنان می گویند:

برای حق باید از حق استفاده کرد. یکی از راه هایی که از آن راه بر دین از جنبه های مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همان طور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام می کنیم باید مقدس باشد؛ مثلاً ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم؛ نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بی دینی کنیم، چون دروغ گفتن بی‏دینی است…. دین اجازه نمی دهد ولو به نفع خودش ما بی دینی کنیم«اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، جلد۱۶)

اولین شرط رساندن یک پیام الهی این است که از هرگونه وسیله‎ای نمی‎توان استفاده کرد؛ یعنی برای اینکه پیام الهی رسانده بشود و برای اینکه هدف مقدس است، نباید انسان این جور خیال کند که از هر وسیله که شد برای رسیدن به این هدف باید استفاده کنیم، می‎خواهد این وسیله مشروع باشد و یا نامشروع. می‎گویند: «اَلْغایاتُ تُبَرِرُ الْمَبادی» یعنی نتیجه‎ها مقدمات را تجویز می‎کنند؛ همین‎قدر که هدف، هدف درستی بود، دیگر به مقدمه نگاه نکن. چنین اصلی مطرود است. ما اگر بخواهیم برای یک هدف مقدس قدم برداریم، از یک وسیله مقدس و حداقل از یک وسیله مشروع می‎توانیم استفاده کنیم. اگر وسیله نامشروع بود، نباید به طرف آن برویم. در اینجا ما می‎بینیم که گاهی برای هدف هایی که خود هدف فی حد ذاته مشروع است، از وسایل نامشروع استفاده می‎شود و خود این می‎رساند کسانی که وانمود می‎کنند ما چنان هدفی داریم و اینها وسیله است، خود همان وسیله برای آنها هدف است (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۷)

با این حال، معلوم نیست در حالی که نص صریح قرآن این گونه می گوید، چگونه کسانی درصدد برآمده اند تا قاعده ی «هدف وسیله را توجیه نمی کند» را در اسلام مشروط سازند و در «شرایطی خاص و استثنایی» آن را موجه نمانید تا کسانی دیگر به بهانه ی همان «شرایط خاص» به جان انسان های بی گناه تعرض کنند؟ نمونه هایی چون سازمان های بنیادگرایی چون القاعده و مجاهدین خلق و حجتیه، در عراق و پاکستان و افغانستان و ایران که با توسل به «همین شرایط خاص» و به بهانه ی دفاع از دین اسلام و مسلمانان جان انسان ها را قربانی می گیرند.

این گروه معدود، تلاش کرده اند تا با توسل به قاعده ی «اکل میته» از توجیه وسیله توسط هدف دفاع کنند و بگویند «اَلْغایاتُ تُبَرِرُ الْمَبادی» تا باز هم در «شرایطی خاص» آن را مباح بدانند. به زعم این گروه، اگرچه هدف وسیله را توجیه نمی کند، «اما» گاهی میان مصلحت ِدو حکم تزاحم بوجود می اید و باید در میان آن دو «مهم» را فروگذاشت و به «اهم» پرداخت. اگرچه معلوم نیست «همین تشخیص اهم و مهم و تزاحم، جزئی از توجیه هست یا نه !» اما گروهی از آنان در مقام توجیه تا جایی پیش رفته اند که اعتقاد دارند «در یک شرایطی استثنایی، حتی دروغ گفتن هم در اسلام واجب ! می شود». آنان می گویند:

البته، گاهی بین مصلحت یک حکم با مصلحت حکمی دیگر، تزاحم به وجود می آید که انجام دادن یکی مستلزم باز ماندن از انجام دیگری است و یا ترک یکی از آن دو، مقدمه انجام دیگری خواهد بود. در این صورت، اگر یکی از آن دو، مهم تر از دیگری باشد و تزاحم بین اهم و مهم باشد، نباید اهم را فدای مهم کنیم، بلکه به حکم عقل و شرع باید مهم فدای اهم شود؛ زیرا حکم اهم، مصالح بیشتری در بر دارد و تقدیم اهم بر مهم، یک حکم بدیهی عقلی است؛ مثلاً کسی در خطر غرق شدن در دریا است و تنها قایقی که در دسترس است، مال کسی است که اجازه استفاده از آن را نمی دهد؛ در این جا ما حق نداریم برای احترام به مالکیت، بگذاریم او غرق شود و در قایق تصرف نکنیم؛ زیرا حفظ جان مسلمان مهم تر از احترام به مالکیت دیگران است. در این صورت، تصرف غاصبانه قایق جایز خواهد بود و ارزش اخلاقی منفی ندارد؛ زیرا مقدمه منحصر به فرد برای تأمین یک مصلحت مهم تر، که حفظ جان مسلمان است، خواهد بود… بنابراین، دو تفاوت عمده هست بین قاعده “اهم و مهم” که بر مبنای آن، مهم را فدای اهم می کنیم و آن چه به عنوان “هدف، وسیله را توجیه می کند” از آن یاد می شود: نخست، این که دایره قاعده اهم و مهم، بسیار محدودتر است و حکم به توجیه هر وسیله، برای رسیدن به هر هدفی نمی کند که از کلیت “هدف، وسیله را توجیه می کند” بر می آید. دوم آن که اهدافی که ما در این جا در نظر داریم، منحصر در اهداف مادی نیستند و نوعاً اهدافی الهی و معنوی هستند. ( مصباح یزدی، اخلاق درقرآن، جلد۳ )

هدف وسیله را توجیه می ‏کند؟ خیر. ولی یک سری اهداف هستند یک سری وسیله های خودشان را توجیه می ‏کنند. شما می خواهید یک نفس محترمه ای را نجات بدهید. شما به نامحرم دست می ‏زنید. این هدف وسیله را توجیه می کند یا نمی کند؟ توجیه می کند. اهم، مهم را توجیه ‏می کند… پس منطقی اش این است که بعضی هدفها بعضی ‏وسیله ها را توجیه می کنند. ‏( حکومت ولایی، غلامرضا قاسمیان )

این گروه، گویی از این نکته غفلت دارند که اساساً در شرایط استثناست که سوال «آیا هدف وسیله را توجیه می کند یانه» پیش می آید، لذا با توسل به همین استثنا «اصل کلی» را زیر پا می گذارند. آنان هم چنین در مقام استدلال برای تشخیص به عقل، شرع و یا نص قرآن توسل می جویند در حالی که معلوم نیست اگر نصِ قرآن، عقل و شرع، حکمی داشته است، چرا به دام این «استثنا» افتاده ایم؟ و باز هم آنان نمی گویند که معیار تشخیص این استنثاء چیست و آیا این تشخیص جزئی از توجیه هست یانه؟ این گروه چنان میان اخلاق و و غایت و هدف و وسیله و آرمان ها مغلطه می کنند که هر آن «توجیه» آنان، خود به دام یک ساختار نادرست می افتد و تنها به «منطق قدرت» پای بند می ماند. «منطقی» که در آن درستی و نادرستی و حتی ساختار درست، مرعوب و مغلوب قدرتی است که نیک و بد را در خواسته های خود می جوید. منطقی که قرن ها پیش ماکیاوللی با صداقت و صراحت کامل آن را این گونه بیان کرده است:

” یک شهریار دور اندیش هرگز نمی تواند و نباید خود را پای بند قولی که داده است بنماید و در رعایت آن قول «موقعی» که برایش مسلم شده «فایده قول شکنی» بیشتر است اصرار ورزد ” (شهریار، ماکیاوللی، ترجمه ی داریوش آشوری )

نتیجه گیری

اندیشمندان عالم سیاست، واقع بینانه و آگاهانه، اعتراف می کنند که کمتر سیاستمداری را می توان سراغ گرفت که در سیاست ورزی و مملکت داری به تمامی به اصول اخلاقی پای بند باشد و به سبب همین واقع بینی، حداقل هایی را برای رعایتِ اخلاق سیاسی توصیه می کنند. حداقل هایی که رعایت آنان ممکن است و می توانند مانع رفتن ساختار سیاسی به سوی استبداد شوند. حداقل هایی مانند پای بندی به «کرامت و شأن برابر برای انسان ها» یا همان «حقوق فردی». به عبارتی دیگر، در نظام هایی که به حداقل هایی چون حقوق فردی، به قاعده ی «هدف وسیله را توجیه نمی کند» پای بنداند، می توان به استبدادی نشدن آنها امیدوار بود و بالعکس قدرت مدارانی که حتی این حداقل ها را فرونگذاشته و به هر بهانه ای، وسیله را به قربانگاه هدف می برند، مستبدانی خواهند بود که «منافع خودشان را مساوی با منافع ملی می گیرند و در چنین وضعی ناچار به سلاح داران تکیه می کنند، و به دنبال کسانی می گردند که چشم و گوش بسته از آنها فرمان برند و سایه شک و تردید نسبت به افکار و اعمال آنها را حتی برای لحظه ای از دل نگذرانند. و «سرانجام، مستبدین در جهت کسب پیروزی با حاکمیت ترس، از همان روشی استفاده می کنند که فرعون و همه فرعونیان بهره بردند. طایفه طایفه کردن مردم «با خودی و غیرخودی کردن ملت» و قرار دادن مردم در مقابل هم، تحقیر مردم با گوساله و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن برای واداشتن آنها به کرنش، و سرانجام رنگ قدسی بخشیدن به قدرت، که «انا ربکم الاعلی».

در پرتو این قاعده، می شود دانست وقتی دولتمردان دروغ می گویند و آشکارا واقعیات را به نفع خواسته ی خود تحریف می کنند، به کدام نظریه پای بندند و چرا به منظور دست یابی به هدف، به هر وسیله ای متوسل می شوند. وسیله ای که، روزی جان انسان بی گناهی است که برای یک اعتراض مسالمت آمیز از خانه بیرون آمده است، روزی منافع ملی و سرمایه های اقتصادی و فرهنگی کشور است و روزی دیگر آرمان های ملتی است، که به پای آن خون ها داده است.

وقتی نظریه پردازان آنان می گویند: «در شرایط استثنایی هدف وسیله را توجیه می کند»، چه معلوم که آن «شرایط استثنایی»، الان نباشد؟ و وقتی در شرایط استثنایی «دروغ گفتن واجب می شود»، چه تضمینی دارد که کشتن و تجاوز به انسان های بی گناه هم مباح نشود؟

کاش قضیه به همین ختم می شد. ذهن های پوینده و حق جو، حق دارند بپرسند: دینی که جواز دروغ را صادر می کند و آن را واجب می داند، چگونه دینی است؟ دینی که در آن «هدف وسیله را توجیه می کند» به کدام اصل اخلاقی و کدام کرامت انسانی پای بند است؟ و دینی که به اصول اخلاقی پای بند نیست، کدام دین است؟

باری، وقتی میرحسین موسوی، تاکید می کند که «برای ما هدف وسیله را توجیه نمی کند» و بلافاصله در مذمت دروغ و لزوم استقرار جامعه ی اخلاقی می گوید «یادمان باشد که شعار دروغ ممنوع در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه از جان مردم خسته از دروغ های پیاپی قدرتمندان برخاست و فضای این دیار را فراگرفت. یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را از آلودگی ها و نقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظار داشتن جامعه اخلاق بنیادی که در آن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، بیهوده است» نه تنها می توان به تشخیص میرحسین آفرین گفت، بلکه باید انتخاب او را ستود و پیشنهاد او را پسندید و امیدوار بود که بر ایستادگی جنبش سبز، جامعه ای اخلاقی بنشیند که در آن «هیچ هدفی، هیچ وسیله ای را توجیه نکند». به امید آن روز.

پی نوشت:

(*) با این وصف، گزاره ی «هدف وسیله را توجیه نمی کند» حداقل واجد «دو معنی» خواهد بود. «معنای نخست»، ناظر به «توانستن» به مثابه ی یک شرط منطقی است، یعنی «هدف»، قابلیت و کارکردِ توجیه وسیله را ندارد. به عبارتی دیگر، هدف نمی تواند ساختارِ استدلال را بگونه ای متحول کند و یا تحت تاثیر قرار دهد که استفاده ی از وسیله را موجه سازد. واضح است که در یک ساختارِ درست، نتیجه نمی تواند بر ساختار تاثیر بگذارد و دراین حال گزاره ی «هدف وسیله را توجیه نمی کند» کاملاً درست می نماید. اما در یک معنای دیگر، گزاره ی «هدف وسیله را توجیه نمی کند»، به «نتوانستن» به مانندِ یک شرط اخلاقی می نگرد. یعنی هدف «صلاحیتِ اخلاقی کافی» را برای توجیه وسیله ندارد. این بار، قضاوت در خصوص این معنا، به سادگی قبلی نخواهد بود. گاهی «درهم تنیدگی هدف و وسیله»، گاهی «اختلاف در تعریف امر اخلاقی و تشخیص فعل اخلاقی»، گاهی «تردید در توارد منطقی هدف و وسیله» و گاهی هم همه ی این موارد، قضاوت را در خصوص این معنا، با دشواری های فراوان روبرو می سازد.

داریوش محمدی - كلمه

بيست و چهارمين شماره روزنامه کلـــمــــه» كارنامه مديريت جهان در سياست خارجي دولت دهم

روزنامه کلـــمــــه پيش شماره بيست و چهارم؛
«پنج آبروريزي ديپلماتيك در كمتر از يك ماه!»

. ادامه راه سبز(ارس): بيست و چهارمين شماره روزنامه كلمه مورخه دوشنبه 08 آذر ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت كلمه قرار گرفت. دانستن حق مردم است و آگاهي چشم اسفنديار خودكامگان است، لذا همت يكايك ما براي رساندن حتي يك نسخه به دست مشتاقان را طلب ميكند:

براي دریافت فايل pdf روي تصوير زير كليك كنيد
پی دی اف (171 کیلو بایت)

لينك كمكي دانلود مستقيم pdf: "اينجا"
لينك دانلود مستقيم فايل تصويري jpg: "اينجا" حجم 552 كيلوبايت


جهت دسترسي آسان به شماره هاي گذشته، به آرشيو "كتب و نشريات سبز" مراجعه نماييد


صبح امروز دو استاد دانشگاه در تهران ترور شدند

صبح امروز دو استاد دانشگاه در تهران ترور شدند

. ادامه راه سبز(ارس): به گزارش آینده، حوالی ساعت ۸ صبح امروز در میدان دانشجو در ولنجک، خودرو دکتر فریدون عباسی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی منفجر شد و این استاد دانشگاه شهید بهشتی در راه انتقال به بیمارستان به شهادت رسید. همچنین بر اثر انفجاری که در بلوار ارتش (شمال شرق تهران) رخ داد، دکتر منوچهر شهریاری و همسر وی به شدت مجروح شدند.

به گزارش ایلنا، معاون سیاسی و امنیتی استانداری تهران ضمن تائید خبر انفجار صبح امروز در بلوار ارتش گفت: انفجارهای صبح امروز منجر به شهادت دکتر مجید شهریاری استاد دانشگاه شهید بهشتی شد.

صفرعلی براتلو معاون سیاسی و امنیتی استانداری تهران که در محل حادثه حضور داشت، افزود: اینکه گفته می‌شود یکی از بمب‌ها در نزدیکی سر در دانشگاه منفجر شده صحت ندارد و در محلی دورتر از دانشگاه حادثه تروریستی مذکور رخ داده است.

همچنین در انفجار دیگری در نزدیکی دانشگاه شهید بهشتی، یک استاد این دانشگاه، استاد عباسی، به همراه همسرش مجروح شده و به بیمارستان منتقل شدند.

به گزارش فارس، عاملان این دو ترور که راکب موتور بوده‌اند، نزدیک خودروی حامل استاد شده و با چسباندن یک بمب به ماشین از آن فاصله گرفته و سپس خودرو را منفجر می‌کردند.

خبرگزاری مهر گزارش داد: در ترور دوم دکتر فریدون عباسی دوانی دیگر استاد دانشگاه شهید بهشتی در میدان نزدیک این دانشگاه در اقدامی مشابه مورد سوء قصد قرار گرفت که بلافاصله متوجه موضوع شده و از محل حادثه می گریزد. این استاد دانشگاه و همراه وی در این حادثه جان سالم به در برده اند.

فرمانده انتظامی تهران بزرگ با تشریح جزئیات ۲ بمب‌گذاری و ترور اساتید دانشگاه شهید بهشتی اعلام کرد: هنوز کسی مسئولیت این حادثه را بر عهده نگرفته است.

مشرق در این رابطه نوشت که دکتر فریدون عباسی دوانی که صبح امروز طی یک عملیات تروریستی در میدان دانشجو تهران مجروح شده، از ابتدای انقلاب عضو سپاه پاسداران بوده و سه دور در جبهه جنگ عراق بر علیه ایران حضور داشته است. بعد از جنگ دکترای فیزیک هسته ای گرفته است.

وی از سال ۷۲ عضو هیئت علمی دانشکده فیزیک دانشگاه امام حسین سپاه شده و در ادامه به ریاست دانشکده فیزیک این دانشگاه رسیده است . وی همزمان نیز در وزارت دفاع کار تحقیقات هسته ای را شروع کرده است.
عباسی از متخصصین لیزری وزارت دفاع و از معدود متخصصان جدا سازی ایزتوپ بود. وی مسئول آموزش و تحقیقات هسته ای وزارت دفاع نیز هست. فریدون عباسی ریاست گروه فیزیک در دانشگاه امام حسین سپاه پاسداران هم داشت ولی بندرت به این دانشگاه می رود.

به گزارش ایسنا، دکتر شهریاری از اعضای شورای ملی سزامی (مرکز تابش سینکروترون برای تحقیقات و علوم کاربردی در خاورمیانه) و از مشاوران ایران در این پروژه بود.

دکتر علی محمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران نیز که سال گذشته با انفجار بمب در یک اقدام تروریستی به شهادت رسید، نماینده ایران در این پروژه علمی منطقه‌ای بود.

گفتنی است، طرح سزامی (مرکز تابش سینکروترون برای تحقیقات و علوم کاربردی در خاورمیانه) مربوط به بهره‌برداری از یک دستگاه سینکروترون در منطقه است که قرار است با همکاری کشورهای منطقه در کشور اردن راه اندازی شود.

سینکروترون، دستگاهی است که دارای کاربردهای مختلفی در تحقیقات علوم بنیادی، فن‌آوری نانو، زیست‌فن‌آوری، باستان‌شناسی، علم ساختارشناسی، مهندسی مواد، محیط زیست، تهیه داروهای نوین و پزشکی است.

ترور این دو استاد دانشگاه، شمار استادان ترور شده از بعد از حوادث انتخابات دهم ریاست جمهوری تا به امروز را به ۵ نفر می‌رساند؛ دکترعبدالرضا سودبخش، مسعود علی محمدی و دکتر معتمدی وزیر سابق ارتباطات.

دکتر علی محمدی، ۲۲ دی ماه سال گذشته، در مقابل منزلش و با انفجار بمبی که در ماشین‌اش کار گذاشته شده بود، ترور شد. رسانه های نزدیک به دولت و صدا و سیما علی محمدی را “دانشمند فیزیک هسته ای” و “استاد متعهد و انقلابی” خواندند تا ترور او را به عوامل بیگانه نسبت بدهند. اما علی محمدی از طرفداران میر حسین موسوی بود. امضای او در پای نامه حمایت گروهی از استادان دانشگاه از نامزدی میرحسین موسوی دیده می شد و برخی دانشجویان او، در وبلاگ ها و شبکه‌های اجتماعی نوشتند که او سرسختانه از جنبش اعتراضی ایران حمایت می کرد.

پنج ماه بعد از این حادثه که عوامل آن هم شناسایی نشدند، یک استاد دانشگاه دیگر مورد سوء قصد قرار گرفت. احمد معتمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر و وزیر ارتباطات در دولت محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران، صبح روز دوشنبه، ۱۳ اردیبهشت، در دانشگاه امیرکبیر مورد حمله قرار گرفت. فرد مهاجم با چاقو به آقای معتمدی حمله کرد و با وارد کردن ضرباتی از پشت، او را بشدت مجروح کرد. بر اساس اظهارات مسئولان دانشگاه امیرکبیر، ضارب حدودا چهل ساله بوده که با ارائه کارت شناسایی خود به نگهبانی، وارد دانشگاه شده است. ماموران این “حادثه” را نیز ناشی از کینه‌های شخصی دانستند.

ساعت ۹ شب ۳۰ شهریور ماه سومین استاد دانشگاه های ایران در مقابل مطب شخصی اش و توسط یک موتور سوار مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت. وزیر بهداشت دولت دهم ، وحید دستجردی شخصا نامه ای به فرمانده نیروی انتظامی نوشته است و خواستار این شده که عاملین این ترور مشخص بشوند.