۱۱/۲۶/۱۳۸۹

خیزش سبز٬ سبزتر از گذشته ؛ بارک­الله به مردم ایران!

خیزش سبز؛ سبزتر از گذشته

ادامه راه سبز(ارس): پس از توقف یکساله جنبش اعتراضی خیابانی بار دیگر آغاز شد و نشان داد که تبلغیات دروغین حکومت فریب تا چه اندازه بی اعتبار است.

بارک­الله به مردم ایران! درود بر جوانان این مرز و بوم! از شما چه پنهان، از روزی که از سوی مردان دلیری چون موسوی و کروبی برای 25 بهمن اعلام راهپیمایی برای ابراز همبستگی با مردم مصر و تونس شد، از دو جهت دل و گوشم می­لرزید، یکی اینکه با عدم موافقت دولت با راهپیمایی بزرگواران دعوت کننده اعلام انصراف بکنند و از مردم بخواهند که به خیابانها نیایند، و دوم این که مردم نیایند و یا به قدر کافی نیایند. البته به طور طبیعی نگران برخوردها و شدت عمل­های حاکمیت و آسیب دیدن مردم هم بودم. از حوالی ظهر دنبال اولین خبرها از تهران بودم و حوالی غروب پیگیر آخرین خبرها از میهن.

تا اینجا خوشبختانه دو نگرانی اول موجه و به جا نبود. موسوی و کروبی نه تنها از دعوت خود انصراف ندادند بلکه تصمیم گرفتند که خود نیز در راهپیمایی مردم تهران شرکت کنند. از آنجا که حاکمیت از حضور سبز این دلیران و محبوبان ملت در میان حامیانشان به شدت نگران بودند، آنها را در خانه حبس کرده و از خروجشان به کلی جلوگیری کردند. حتی طبق اطلاع خانه­های بزرگوارانی چون خاتمی و عبدالله نوری هم در محاصره قرار گرفت تا از مشارکت پر برکت و تشویق کنندة احتمالی آنان در اجتماع عظیم مردم تهران جلوگیری کنند. چنان که از گزارش­های مختلف و شواهد و قراین آشکار می­شود، جمعیت و حضور مردم در مجموع در تهران بسیار و با شکوه و اثرگذار بوده است. گرچه هنوز زود است که شمار واقعی مردم در تهران و شهرها به تحقیق و حتی به تخمین روشن شود اما تا آنجا که من دیده­ام از صد هزار تا پانصد هزار گفته شده است. به دلیل تلاش حساب شده مأموران امنیتی و انتظامی، جمعیت­ها نمی­توانستند در یک جا و در خیابانها و مسیرهای اعلام شده (میدان امام حسین – میدان آزادی) جمع شوند و از این رو به سادگی نمی­توان انبوه مردمان پراکنده را در خیابانها و کوچه­های اصلی و فرعی محاسبه کرد و دید. با این همه تردید ناپذیر است که مردم تهران امروز همه را غافلگیر کردند و امید احتمالا ضعیف شده بازگرداند. پس از یک توقف حدود یک ساله جنبش اعتراضی خیابانی بار دیگر آغاز شد و نشان داد که تبلغیات دروغین حکومت فریب تا چه اندازه بی­اعتبار است. بیش از یک سال است که حاکمان ایران ادعا می­کنند که «فتنه سبز» مرده و کارش تمام شده و از این رو از آن تحت عنوان «فتنه 88) یاد می­کنند و در مقام توصیف آن از فعل ماضی «شد» و «بود» استفاده می­کنند. همین دو روز پیش بود که یکی از سرداران نیروی انتظامی از این جنبش با عنوان «جنازه» یاد کرده بود. اما امروز بر عالم و آدم روشن شد که جنبش سبز نه تنها جنازه نیست بلکه درخت برومند و تناوری است که در حال پویش و رویش است و رو به سوی آینده روشن دارد. شاید عده­ای از حامیان جنبش نیز فکر می­کردند که این درخت پژمرده اما امروز بار دیگر سبز شد، سبزتر از گذشته. به ویژه این تظاهرات و برخورد خشن قوة قهریه و مشت آهنین حکومت پردة فریب و ریای نظام را در مورد حمایتش از مردم معترض تونس و مصر به کلی بالا زد و همگان بهتر دانستند که این نوع حمایت تا چه اندازه دروغ و بی بنیاد بوده است. روشن شد جنبش سبز کجا ایستاده و حکومت و حاکمان کجا و در کنار کدامین جریان قرار گفته است. رخداد دیگری که بر این دیدگاه مهر تأیید می­نهد، برگزاری راهپیمایی اعتراضی در شهرهای بزرگ ایران است. اصفهان، رشت، تبریز، شیراز، کرمانشا، کرمان، مشهد و. . . این همبستگی و جنبش سراسری از عمق و گسترة جنبش مدنی و دموکراسی خواهی مردم ایران حکایت دارد.

چیزی که بر امیدواری می­افزاید این است که مردم (زنان، مردان و با پیشگامی جوانان) در شرایطی به خیابان آمده اند که از یک سو حدود بیست ماه سرکوب شدید و زندان و شکنجه­های وحشیانه را دیده و تجربه کرده اند و از سوی دیگر به خوبی می­دانند که اینجا «ایران» است نه «تونس» و «مصر». در آن دو کشور قوة قهریه یعنی ارتش بی­طرف و حتی حامی مردم خیابان بود و صریحا از حقوق و خواسته های مشروع مردم سخن گفت اما ایرانیان به خوبی می­دانستند که در اینجا قوة قهریه سرکوبگر با پوشش متنوع و رنگارنگ رسمی و غیر رسمی (سپاه، بسیج، نیروهای امنیتی، لباس شخصی، نیروهای انتظامی) نه تنها حامی مردم نیست و نخواهد بود بلکه برای برخوردهای شدید و خونین آماده است و می تواند در شرایط لازم از کشته پشته بسازد. در عین­حال انبوه مردم آمدند و به تعبیر یکی از شاهدان عینی در تهران «گل» کاشتند. این راهیپمایی کجا و راهپیمایی مردمان تونس و مصر و جاهای دیگر کجا. درست است که این بار جوانان و مردم ایران با جنبش اعتراضی و کامیاب مصر جان تازه­ای گرفتند و تشویق شدند تا به دو سال پیش بازگردند و کار نیمه تمام خود را تمام کنند، اما حضور آنان در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر ایران به شجاعت بسیار بیشتری احتیاج داشت. این امتیاز کمی نیست. همین دلیری و آگاهی بسی مایه امیدواری در آینده است.

اما در کنار این کامیابی خرسند کننده، برایم شبی تلخ نیز هست. وقتی از خاطرم می­گذرد که امروز و امشب چه بسیار مردم در حمله و هجوم نیروهای امنیتی و لباس شخصی و دیگر عوامل سرکوب مجروح شده و یا آسیب دیده و یا انبوه جوانان امشب در سلول­های انفرادی بازداشتگاههای رسمی و غیر رسمی لحظات سختی را می­گذرانند و به احتمال زیاد در بازجویی­های تاب سوز هستند و چه بسا زیر شکنجه و آزار قرار دارند، به سختی دلم می­گیرد و آشفته می­شوم و غمگین، به یاد ده سال پیش و سلول انفرادی خودم می­افتم و زخم کهنه سر باز می ­کند. اما چه باید کرد، مبارزه همین است و آزادی ارزان و آسان به دست نمی­آید. برای پیروزی مردم و تقویت روحیه زندانیان دلیر دعا می­کنم. در حال حاضر کار دیگری هم می­توانم بکنم؟

حسن یوسفی اشکوری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر