

• ادامه راه سبز(ارس): مهدی خزعلی در سایت خود روزشماری از نوشته های گذشته خود را درباره احمدی نژاد آورده است و در نهایت با توجه به این نوشته ها از زئیس دولت این سوال را پرسیده که کلاهتان را قاضی کنید، کدام بی بصیرتیم؟
متن این یادداشت به شرح زیر است:
سال ۸۳ نوشتم: امروز شهرداری را ستاد انتخاباتی خود کرده است و به معلمان و ائمه جماعات و هیات های مذهبی، از بودجه شهرداری خرج می دهد، فردا یک دولت می شود ستاد انتخاباتی و از بودجه بیت المال خرج می دهد! *جدی نگرفتید!
خرداد ۸۴ در نامه ای به شهردار تهران نوشتم: ” نفی دموکراسی از سوی شما شائبه بازگشت استبداد و دیکتاتوری را در اذهان ایجاد می کند” * توجهی نکردید تا آن شهردار رئیس دولت شد!
خرداد ۸۴ در مقاله ” اندیشه ای خطرناک و ابتر” نوشتم: عده ای می خواهند با آوردن احمدی نژاد روی کار، نظام را ساقط کنند! * باور نکردید!
سال ۸۴ نوشتم: سقاخانه ایشان اگر برای مردم آب ندارد! برای خیلی ها نان داشته است و سازه ای مناسب برای عوام فریبی و جلب رای است، به عبارت دیگر نان آور و رای آور است! * باز هم گوش کسی بدهکار نبود!
سال ۸۴ هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری، دست رهبری را بوسید، نوشتم: ” امروز دست و پا می بوسد و روزی را می بینم که در برابر رهبری می ایستد! ” و باز نوشتم که او از پشت بر رهبری خنجر خواهد زد! * باور نکردید تا به چشم خویش دیدید!
سال ۸۴ نوشتم: “حکومت ها هر قدر از دانش فاصله بگیرند، از حوزه و دانشگاه می ترسند و اگر به علم بازگردند، در برابر دانشگاه و حوزه متواضع و خاشع می شوند” ، آن روز نوشتم : “کسانی که مکاتب و گروه های سیاسی را از دانشگاه اخراج می کنند، انحصار طلبند، اما بدانندحوزه و دانشگاه از سیاست جدایی ناپذیر است، حتی اگر حکومت ها خود را از این چشمه فیاض علم محروم کنند. ” * امروز شاهدیم که حکومت از علم و دانش محروم و کردانیسم حاکم است!
سال ۸۴ نوشتم: ” آقای رئیس جمهور؛ پایه های جمهوری شما بر توهین، افترا، و زیر سئوال بردن مدیران انقلاب است، فراموش نکنید آن شب نامه هایی را که در دوره انتخابات منتشر شد و حتی خاتمی جرات نکرد عوامل تخریب هاشمی را معرفی کند( علی رغم قولی که به مردم داده بود) * امروز همان شب نامه نویسان علیه همان رئیس جمهور می نویسند!
سال ۸۴ نوشتم: ” این که بزرگان فرموده اند : مطالبات زود هنگام نداشته باشیم و فرصت داده شود، سخنی وزین و حکیمانه است، که باید به دولت فرصت داد تا برنامه های خویش را پیاده کند، اما نقد منتقدان شما، متوجه آنچه نکرده اید نیست! نقد ما متوجه آن رفتاری است که انجام داده اید، ملت از شما می خواهد فقط خراب نکنید، آباد نکردید باکی نیست! * باز هم کو گوش شنوا؟!
سال ۸۴ نوشتم: ” آقای رئیس جمهور؛ نکند به نام عدالت، فاتحه این واژه مقدس را در کشور بخوانیم و طنز سال های آتی ” عدالت ” باشد! * دیدید که چنین شد!
سال ۸۴ به مجلس نوشتم: ” نمایندگان محترم؛ بوش را رها کنید، احمدی نژاد را مراقبت کنید که به خودمان گل نزند! ” * مراقبت نکردید تا دهها گل وارد دروازه خودمان کرد!
سال ۸۵ در پی اظهارات احمدی نژاد و تاکید بر بچه دار شدن بیشتر! نوشتم: ” من به نوبه خود هشدار می دهم، روزهای سخت و سخت تری در پیش داریم، و این گونه افاضات غیر منطقی و غیر عقلانی در بحث اقتصادی و سیاسی زیاد داریم و هزینه گزاف آنرا ملت می پردازد! و کشور با سرعتی سرسام آور سقوط می کند و این سقوط را بیگانگان و همسایگان جنوبی ما جشن گرفته اند! * باز هم گوش ندادید تا به امروز رسیدیم!
سال ۸۵ نوشتم: ” مسئله دولت در سفر یا دولت جهانگرد، مسئله سقوط اقتصادی دولت، مسئله گرانی و تورم، مسئله وعده های بی رویه استانی، مسئله پوپولیسم و عوامفریبی، مسئله اقتصاد بدون نفت، مسئله شایسته سالاری، مسئله دولت پاسخگو و … مهمتر از هولو کاست است و به فراموشی سپرده شده است! * امروز که خانه ویران است، فهمیده اید که بیگانگان سرتان را به هولوکاست سرگرم کردند تا از خرابی خانه خود غافل شوید!
سال ۸۶ نوشتم: ” احمدی نژاد، حب جاه و حب جاه و حب جاه!” و اضاف کردم: ” این افتخار نیست که خبرساز شویم، چگونه خبرساز شدن مهم است و مهمتر از آن عمل به وظیفه است نه خبر ساز شدن” * اما او برای مطرح شدن، حاضراست نظام را به تباهی برد و به قول معروف ” در زمزم بشاشد”، و عقلا هم کاری نکردند!
سال ۸۶ روانشناسی او را نوشتم و با متن کتاب درسی روانپزشکی، شخصیت او را تحلیل و نقد کردم، مکانیسم های دفاعی ناکارامد ” خیال پردازی” ، تجزیه” ” برون فکنی” پرخاشگری” همانند سازی برون فکنانه” را بیان کردم، ماجرای از دست دادن ” حس واقعیت سنجی” در جلسات مهم و با شکوه و این که برای مدت کوتاهی دچار” شخصیت زدایی” یا ” واقعیت زدودگی” می شوند و دچار ” توهمات شنوایی، بینایی و لمسی” می شوند! را بیان کرده و ” هاله نور” را به عنوان یک نشانه از این بیماری پذیرفتم! در آنجا به شخصیت ” هیستریونیک – نمایشی” و ” نارسیسیستیک – خود شیفته” اشاره کردم! و هشدار دادم که ” نکند روزی وارث یک سرزمین سوخته شویم و آیندگان در روانشناسی رجال سیاسی ما کتاب بنویسند! ” * اما باز هم گوشی شنوا نبود و کشور را در سراشیبی سقوط قرار دادیم،
سال ۸۶ نوشتم: ” به جای احمدی نژاد من را رد صلاحیت کردند” و مستدل هم نوشتم. * باز هم هیچ!
سال ۸۶ نوشتم: ” دهه چهارم انقلاب دوره رمال ها و فالگیر هاست!” * جدی نگرفتید!
گذشت و گذشت و گذشت ……..
سال ۸۸ در پاسخ بازجو که پرسید بود : ” نظرت را راجع به سران فتنه بنویس” نوشتم: ” فتنه فقط یک سر دارد و آن احمدی نژاد است! ” * حال به حرف من رسیدید!
سال ۸۹ برای بازجو درشت در یک صفحه A4 نوشتم: ” سال نود سال رویارویی احمدی نژاد و حامیان ولایت است! ” به بازجو گفتم این را در جیبت نگه دار، همدیگر را می بینیم! * خوب می بینید که همه پیش بینی ها درست از آب درآمد!
*** حال انصاف دهید ما بی بصیرتیم یا شما؟!
ويراست دوم نسخه الكترونيكي كتاب بيشعوري - pdf
مطالعه و دانلود كتاب بيشعوري
نسخه مناسب موبايل با فونت درشت
مطالعه، چاپ و دانلود كتاب بيشعوري
نسخه مناسب مطالعه در كامپيوتر و چاپ
جهت دانلود هر كدام از نسخه ها، بر روي تصوير آن كليك نماييد
توضيحاتي از مترجم (محمود فرجامي): این کتاب با مشقت زیادی ترجمه و از راههای مختلفی برای اخذ مجوز چاپش اقدام شد. راستش شرح ماجرا اینقدر برایم دردناک است که دوست ندارم دوباره تکرار کنم و اگر خواستید میتوانید در مقدمهی کتاب شرح مختصری از آن را بخوانید. مختصر اینکه سال ۸۹ جواب قطعی آمد که مجوز نمیدهند و تازه به ناشر اخطار دادهاند که اگر پس از این چنین آثاری را به اداره کتاب تحویل دهد با مشکل جدی روبرو خواهد شد! چیزی در حد درخواست مجوز نشر برای مجلهی پلیبوی، با این تفاوت که چنین درخواستی لااقل ارشادچیهای محترم را عصبانی نمیکند.
در ترجمه سعی کردم به متن وفادار باشم هرچند که بعضی جاها نمیشد. ترجمه بعضی عبارات دردسر درست میکرد. مطالبی هم بود به شدت آمریکایی و محدود به دورهای خاص که البته تا آنجا که شد با نوشتن پانویسها سعی کردم طوری نقل کنمشان که برای خوانندهی ایرانی مفهوم باشد. نویسنده لحنی توامان شبهعلمی-لمپنی برای متن انتخاب کرده بود که تا آنجا که میتوانستم سعی کردم آن را در ترجمهی فارسی رعایت کنم. بعضی پرگوییها و تکرار مکررات نویسنده را فشرده کردم. اندکی (شاید دو سه درصد) عبارات را هم با تغییراتی ایرانی کردم البته نه با غلظت آقامون شاملو که همچی کلوم پاچناری میذاش تو دهن بچههای گیلگمش اینا که انگار میکردی مال ناف درخونگان.
خواندن عمیق و چندبارهی این کتاب بر روی اخلاق و رفتار من تاثیر داشت. درست است که هنوز از این بلا و بیماری پاک نشدهام اما باافتخار اعلام میکنم که بهتر شدهام. مدارکش هم مجددا موجوده!.
امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرید و آن را شایسته ی توصیه به دیگران هم بدانید. چند سال منتظر بودم و نقشه میکشیدم که بعد از چاپ کتاب، کارهای گوناگونی در سطح جامعه برای جا انداختن مفهوم نوین “بیشعوری” و روشهای درمان و مبارزهی با آن انجام بدهم. میخواستم به بهانهی معرفی کتاب تورهای مختلفی بگذارم، به شهرهای مختلف بروم و با اجرای چیزی شبیه استندآپ کمدی مردم را هم بخندانم و هم بترسانم! میخواستم کارگاههای چند روزهی بیشعورشناسی در تهران بگذارم به شیوهای کمیک… بگذریم.
راستش حالا بیش از این کار چندانی از من برنمیآید اما منتظر بازخوردها میمانم. چه دیدید، شاید هم آنقدر استقبال خوب بود که از همینجا کار را پی گرفتم. این دیگر به شما بسته است. اگر این کتاب را همانقدر مفید و ضروری میدانید که من میدانم هر کاری که صلاح میدانید برای انتشار بیشترش انجام بدهید. به جز دست بردن در فایل پیدیاف کتاب، هر کار دیگری با آن مجاز است و نیازی هم به مجوز من ندارد. لینکش را همخوان کنید، در شبکههای اجتماعی معرفیاش کنید، برای دوستانتان ایمیل کنید، دربارهاش بنویسید، پرینت بگیرید و به آنهایی که اهل وب و کامپیوتر نیستند بدهید، برایش وبلاگ بزنید و دسترسیاش برای کسانی که فیلترشکن ندارند را مهیا کنید، اگر خبرنگارید در رسانهتان معرفی و نقدش کنید… . پیشاپیش از همهتان سپاسگزارم.
شاید گامی برداریم در زدودن بیشعوری از جامعهای که مبتلایان به این بیماری آن را به تماشا کشیدهاند. وقتش شده نعره بزنیم
در چهل و چهارمین نشست تخصصی ماهانه این بنیاد که به تازگی با حضور محمد خاتمی، رییس و دیگر اعضای بنیاد باران در تهران برگزار شد، اسحاق جهانگیری وزیر صنایع و معادن دولت اصلاحات به بررسی وضعیت شاخص های مهم اقتصادی کشور، رویکردها و سیاست های موجود و راه حل ها، پرداخت که سایت بنیاد باران متن این سخنرانی را منتشر کرد.
وی در ابتدا فعالیت های اقتصادی را در کنار مقوله های فرهنگ، سیاست و امور اجتماعی، چهار رکن اصلی دوام و قوام جامعه امروز دانست و گفت : نمی توانیم در صورت حساسیت نسبت به دیروز و فردایمان، نسبت به امور اقتصادی غافل باشیم. این فعالیتها بر سه بخش دیگر، هم تاثیر گذار و هم تاثیر پذیر هستند و مثلا رویکردهای سیاست داخلی و خارجی عامل تعیین کننده هستند.
به گزارش کلمه، جهانگیری معتقد است که در فعالیت های اقتصادی سه بازیگر تعیین کننده وجود دارد؛ دولت، بنگاه ها و خانوار. به نسبت اینکه رویکردها، دولت محور، بنگاه محور یا مصرف محور باشد، نقش این بازیگران در اقتصاد کشور افزایش یا کاهش می باید. در اقتصاد کنونی ایران دولت نقش عمده را دارد و آن چه مسلم است اینکه اقتصاد عامل تعیین کننده در اقتصاد ایران است.
وی می گوید: اینکه اقتصاد در رکود یا رونق است و…، مربوط به سیاست های دولت است که باید کالبد شکافی شود. بررسی سیاست های کلان دولت زمان بر و نیازمند آمار مفصل و بحث های تخصصی است.
کلی گویی و شعار دادن در امر اقتصاد در میان مسئولین مرسوم است
یعنی چه ۱۰۰ برابر دولتهای قبلی کار انجام شده؟
به گفته این وزیر دولت سابق امروز، در امر اقتصاد، کلی گویی و شعار دادن که در میان مسوولین مرسوم است، مقبول نیست. اینکه بگوییم ۱۰۰ برابر دولت های قبلی کار انجام شده است، قابل قبول نیست، بلکه باید با کمیات در مورد اقتصاد توضیح داده شود. نکته دیگر در اقتصاد تراز و یا عامل سنجش است؛ اینکه گفته شود رشد ۵ درصدی خوب بوده است، صحیح نیست. بلکه باید چند شاخص سنجش وجود داشته باشد. در اقتصادی مانند ایران «برنامه» از جمله این شاخص هاست. عامل سنجش دیگر «مقایسه با سال های قبل» است، البته ممکن است این مقایسه صحیحی نباشد و شرایط داخلی و بین المللی و داده های برنامه قبل با آن سال ها تفاوت داشته باشد. عامل دیگر هم «مقایسه با کشورهای هم تراز و همسایه» است.
در دولت نهم و دهم آمارها دچار تردید شد
وی به مخدوش شدن آمار در این دوران اشاره می کند و می گوید: متاسفانه در دولت نهم و دهم، بعد از دوره ای ۲،۳ ساله آمار هم دچار تردید شد و هم از عرصه اطلاع رسانی حذف شد. در حالی که آمار رشد اقتصادی و بیکاری هر سال سه ماه یکبار از سوی بانک مرکزی منتشر می شد. هیچ گاه دولت ها فکر نمی کردند اگر آمار مغایر با سیاست ها بود، متتشر نکنند، زیرا این آمارها مبنای پژوهش ها و نقد سیاست ها می شود.
سال ۹۰ رشد اقتصادی صفر درصد خواهد بود
وی سپس به بررسی شش شاخص اصلی در اقتصاد ایران می پردازد و می گوید: «رشد اقتصادی» از اصلی ترین چهره های اقتصاد است و رفاه ملت را در بردارد و آینده یک ملت خود را در رشد اقتصادی نشان می دهد. در برنامه ۵ ساله سوم، متوسط رشد ۵/۵ درصد است، در برنامه چهارم هدف گذاری رشد ۸ درصد بود که در سه سال اول این رقم تا حدی قابل قبول است، اما از سال ۸۷ کاهش می یابد تا اینکه در ۸۸ بر اساس اعلام صندوق بین المللی پول به هشت دهم درصد می رسد. پیش بینی سال ۹۰ هم صفر درصد است که این موضع موجب نگرانی شده است.
وی می افزاید: قرار بود در برنامه چهارم با صرف ۱۰۰ میلیارد دلار، میزان ۸ درصد رشد اقتصادی داشته باشیم. اما در عمل (در ۶ سال) ۴۰۰ میلیارد دلار هزینه شد، اما میزان رشد ۳٫۹ درصد است.
وی شاخص دیگر را «واردات» می داند و می گوید: در برنامه سوم، قرار شد تا مهر عدم ساخت برداشته شود و واردات تعرفه ای صورت گیرد که یکی از گلوگاه های مهم فساد برداشته شود که شاید در یکی از ملاقات های اول با رهبری، ایشان گفتند که یکی از گلوگاه های مهم فساد مهر عدم ساخت است. با انجام این کار هم به سرمایه گذارها علامت روشن دادیم و هم اینکه لازم نبود، واردکننده ها به وزارت صنایع و معادن مراجعه کنند و مجوز بگیرند. در همان موقع طی بررسی ها مشخص شد که ۲۰۰ هزار رفت و آمد بخش خصوصی و وزارتخانه کم شده بود. اما ضوابط فنی هم قرار دادیم تا کالاهایی در سطح کیفیت اروپا حق ورود دارند. اما در عین حال وقتی میزان واردات به حدود ۲۷ میلیارد دلار رسید، در هیات دولت بحث شد که ایران نبدیل به پایگاه کالاهای خارجی نشود.
با پول نفت «چینی سازی» اقتصاد در حال انجام است
وی معتقد است اکنون دولت می گوید، واردات را بخش خصوصی انجام می دهد، اما در پاسخ باید گفت که این عمل از طریق پول نفتی که در اختیار این بخش قرار گرفته، انجام می شود. لذا منابع نفتی به جای تبدیل شدن به زیربنای اقتصاد و پایه توسعه، تبدیل به واردات شد، به جای ایجاد اشتغال در داخل کشور در خارج اشتغال ایجاد شد و در نهایت «چینی سازی» اقتصاد انجام شد. در حالی که ما در دولت قبل بسیاری از تجار را به تولیدکننده تبدیل کردیم، اما امروز متاسفانه بسیاری از صنعتگران تولیدات خارجی را می آورند و چند قطعه به آن اضافه می کنند که خودشان می گویند، جز از این راه نمی توانیم زندگی کنیم.
واردات از ۲۴ میلیارد دلار به ۵۳ میلیارد دلار رسیده، کسی هم حساسیت نشان نمی هد
تعرفه وارادت شکر در زمان اصلاحات ۱۰۰درصد بود الان صفر درصد!!
وی به برنامه پنجم اشاره می کند و می گوید : متوسط واردات در برنامه پنجم هم ۲۴ میلیارد دلار بود که در برنامه چهارم پیش بینی رشد ۴/۶ درصدی بود، اما متاسفانه رقم متوسط واردات اکنون به ۵۳ میلیارد دلار رسیده است که بدترین اتفاق در کشور است و تعجب می کنم که حساسیتی به آن وجود ندارد. مثلا تعرفه شکر در زمان دولت اصلاحات، ۱۰۰ درصد بود که اکنون به صفر درصد رسیده است و چغندرکاری و… در کشور وضع مطلوبی ندارد.
اعلام رقم یک میلیون و ۶۰۰ هزار ایجاد اشتغال، جز تمسخر کردن مبانی علم اقتصاد، چیز دیگری نیست
وی درباره شاخص بعدی که «بیکاری» است می گوید: موضوع لشکر بیکاران و ایجاد سرمایه گذاری در کشور برای ایجاد اشتغال همواره مطرح بوده است. نرخ بیکاری با رشد تولید ناخالص داخلی و رشد سرمایه گذاری خارجی، نسبت معکوس دارد و فرمول سنجش آن مشخص است. با اجرای طرح های زودبازده و ضربتی که پمپاژ پول به جامعه و هدر دادن منابع را در پی دارد، هیچگاه مساله اشتغال قابل حل شدن نیست. در قانون برنامه چهارم نرخ بیکاری باید تک رقمی می شد. طبق اعلام مرکز آمار(که بعدا جلوی اعلام آمار آن گرفته شد) در سال ۸۸ این رقم ۹/۱۱ درصد و در بهار ۸۹، ۶/۱۴ بوده است. در حالی که این رقم در سال پایانی برنامه سوم، ۳/۱۰ درصد بوده است. بهترین سال دولت آقای خاتمی از نظر رشد اقتصادی سال ۸۲ بود (با ۷ درصد) که حدود ۱۱ درصد هم رشد سرمایه گذاری بود؛ با این آمار، ۶۰۰ هزار شغل ایجاد کردیم. بهترین سال رشد اقتصادی در دولت نهم، سال ۸۶ با ۶/۸ درصد و حدود ۷ درصد هم رشد سرمایه گذاری بوده است که بر اساس آمار رسمی ۶۰۰ هزار شغل ایجاد کردند. اما یکباره در سال ۸۹ اعام می کنند یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل ایجاد شده است. در حالی که بر اساس اعلام خودشان رشد اقتصادی یک درصد است و طبق آمار صندوق بین المللی پول، صفر است. رشد سرمایه گذاری هم اصلا اعلام نمی شود؛ و اعلام رقم یک میلیون و ۶۰۰ هزار، جز تمسخر کردن مبانی علم اقتصاد، چیز دیگری نیست.
از تورم ۱۱ درصد تا تورم بالای ۲۵ درصد
وی ادامه می دهد: شاخص دیگر، «نرخ تورم» است که می تواند چهره اقتصاد را تا حدی نشان دهد. متاسفانه این رقم در کشور ما همواره دو رقمی بوده است، اما ما در اصلاح ساختاری که در برنامه پنجم پیش بینی کردیم، تصور کردیم در برنامه چهارم می توان آن را تک رقمی کرد، لذا در این راستا هدف گذاری کردیم. در سال ۸۰ هم این رقم به ۱۱٫۴درصد رسیده بود، در حالی که تا سال ۷۴ این رقم، ۴۹ درصد بود. سال ۸۱ اتفاق مهمی در اقتصاد کشور افتاد که تک نرخی کردن ارز بود که خیلی ها پیش بینی تورم ۳۰ درصدی بود، اما با تدابیری که اندیشیده شد و ایجاد صندوق ذخیره ارزی، نرخ تورم به ۱۵٫۳درصد رسید. اما متاسقانه با پمپاژ کردن پول نفت به اقتصاد که انگار دیگران نمی توانستند از آن استفاده کنند!، در سال ۸۷ نرخ تورم به بالای ۲۵درصد رسید که بعد ها تا حدی آن را کنترل کردند.
وی بحث دیگر را «طرح های بزرگ» می خواند و در عین حال می گوید: این طرح ها عامل حیات و موتور محرک اقتصاد ایران است. البته این به معنای نادیده گرفتن طرح های کوچک نیست، زیرا در صنعت اکثر طرح ها کوچک و متوسط است. مهمترین طرح بزرگ در اقتصاد ایران نفت و گاز است که می تواند عامل رشد یا خلاف باشد، اما با وجود استفاده بد از آن، اگر وجود نداشته باشد، اقتصاد دچار آسیب می شود. حدود ۲/۴ میلیون بشکه تولید نفت کشور در سال ۸۳ بود و قرار بود یا ظرفیت سازی از طریق منابع مشترک و ایفای نقش در اوپک، این رقم به ۵ میلیون بشکه در روز طی برنامه برسد. متاسفانه سال گذشته زیر ۴ میلیون بشکه تولید شد که از این نظر وضعیت پارس جنوبی بدتر است.
وی به پارس جنوبی دقت بیشتری نشان می دهد و می گوید: این منطقه یکی از بزرگترین نعمت هایی است که خداوند به ما عطاکرده است و میدان مشترکی با قطر است که آن ها ۱۰ سال قبل از ما شروع کردند اما با سرعتی که در زمان آقای خاتمی پیدا کردیم، از نظر برداشت روزانه به آنها رسیدیم و اگر برنامه ها ادامه می یافت، ازقطر جلوتر می رفتیم، زیرا گاز سیال است و هر کشوری هرچه بیشتر برداشت کند، گاز به سمت آن کشور می رود.
وی می افزاید : مقام رهبری به پارس جنوبی رفتند و فکر می کنم گزارش های مربوط به این منطقه به گونه ای است که هرکس دلسوز باشد، حساسیتی نشان می دهد. در این میدان گازی، مناقصه فاز های ۱۵ و ۱۶ هم در زمان دولت اصلاحات انجام شد، اما اکنون به طور خوشبینانه بالای ۶۰ درصد و بدبینانه زیر ۵۰ درصد پیشرفت فیزیکی داشته است، اما با این وضعیت می گویند که یکباره تا فاز ۲۹ را می خواهند به مناقصه بگذارند تا ۳۵ ماهه کار تمام شود. این اتفاق در فولاد و فلزات وضع بدتری دارد و یکبار آقای احمدی نژاد در سخنرانی ۲۲ بهمن آمار بالایی را بیان کرد که آن را ناشی از ورود نیروهای ارزشی!! دانست. لذا در نامه ای درخواست کردیم تا ادعای خود را ثابت کنند، بعد هم شروع به فحاشی کردند تا اینکه در نهایت گفتند منظور ما ظرفیت تولید است. در حالی که تولید باید مطابق با ظرفیت پیش بینی شده باشد و طبق برنامه چهارم ظرفیت این طرح ها خیلی باید بالاتر می رفت.
۵هزار میلیارد تومان معوقات بانکی به ۵۰ هزار میلیارد تومان رسیده است
شاهد موج چک های برگشتی هستیم
وی به «معوقات بانکی» هم اشاره می کند و می گوید: میزان پنج هزار میلیارد تومان معوقات بانکی در سال ۸۳ بود که اکنون به ۵۰ هزار میلیارد رسیده است. هرچند که در این سال ها تلاش کردند تا این پولها را تبدیل به وام کردند تا حالت معوقه به خود نگیرد، لذا شاهد موج شدید چک های برگشتی هستیم. همچنین شاهدیم که فقط افرادی که پول ها را پرداخت نکرده اند محکوم می شوند، در حالی که این اتفاق ناشی از سیاستگذاری های غلط است.
وی می افزاید :این شاخص ها در دوره ای بوده که طلایی ترین دوره اقتصاد ایران است. «درآمد افسانه ای نفت» از جمله دلایل مهم بودن این دوره است. کل درآمد ایران از نفت، از آغاز اکتشاف نخستین چاه نفت تا سال ۸۹ ، یک هزار میلیارد دلار بوده است که میزان ۴۵۰ میلیارد دلار آن مربوط به ۶ سال اخیر، میزان ۴۰۰ میلیارد دلار آن مربوط به پس از انقلاب تا سال ۱۳۸۴و میزان ۱۵۰ میلیارد دلار هم متعلق به قبل از آن است. یکی از بزرگترین کارها در برنامه سوم که البته با تاخیر انجام شد، حساب ذخیره ارزی بود که در پایان دوره اصلاحات ۱۲ میلیارد دلار ذخیره در آن موجود بود. در یکسال پایانی دولت اصلاحات، برخی دوستان به آقای خاتمی فشار می آوردند که این پول را استقاده کند و کالا به بازار وارد کند، اما ایشان گقتند که مگر این پول شخصی بنده است و با اعتبارات مملکت می توان این گونه برخورد کرد؟ رییس جمهور بعدی طرح های بزرگ را با آن اجرا می کند».
به جای ۲۰۰ میلیارد دلار تنها ۱۵ میلیارد دلار در صندوق توسعه ملی است
به گفته جهانگیری ، طبق قانون برنامه پنجساله چهارم، اگر به آن برنامه عمل می شد، باید بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار در این حساب وجود داشت. کویت همین میزان در حساب دارد و در عربستان هم چند برابر؛ آنها از این اعتبار برای ذخبره پول و استفاده از رکود جهانی با خرید سهام شرک تهای اروپا، استفاده کردند. اما ما فقط کالا خریدیم و نتیجه اینکه ۱۹۸ میلیون دلار در حساب ذخیره ارزی و ۱۵ میلیارد دلار در صندوق توسعه ملی وجود دارد.
وی دومین فرصت طلایی که این دولت از آن برخوردار بوده است را «حمایت تمام ارکان نظام» می نامد و می گوید: یعنی تمام دستگاه ها در خدمت منویات آن بودند. فرصت سوم این بود که سه برنامه توسعه بعد از جنگ اجرا شده بود و زیر ساخت ها شکل گرفته بود. فرصت چهارم هم اینکه در موارد اختلافی اقتصادی به تفاهم ملی رسیده بودیم، زیرا دولت آقای خاتمی آن را تدوین و مجلس با ریاست آقای ناطق نوری آن را تصویب کرد، در حالی که تا قبل از آن در مورد مناطق آزاد، مالیات بالای ۶۰درصد و… اختلاف نظر داشتیم. نیروی انسانی ۲۶ سال تربیت شده بود و یا تحصیل کرده بودند یا اینکه در طول پس از انقلاب تجربه کسب کرده بودند.
وی ادامه می دهد: اصل ۴۴ قانون اساسی هم به عنوان دغدغه ما در برنامه سوم که می توانست تحولات زیادی را ایجاد کند، پس از کار روی سیاست های آن، در این دولت به نتیجه رسید و ابلاغ شد. سند چشم انداز بیست ساله هم فرصت طلایی دیگری بود.
به گفته وزیر دولت اصلاحات، با توجه به این فرصت ها و آن شاخص ها، مهمترین سوال این است که چرا اقتصاد کشور چنین شد؟ در سال ۸۴ آقای احمدی نژاد طی یک انتخابات، انتخاب شد؛ اما وی این روند را یک انقلاب دانست که این یک دید غلط و آغاز مشکلات بود. مشکل دیگر، تمرکز تمام قدرت در ریاست جمهوری بود، لذا شوراهای مختلف منحل شدند، وزرایی که نظر متفاوت داشتند، برکنار شدند، به علم اقتصاد اعتقادی وجود ندارد و به توان شخصی افراد اعتماد می شود و از قانون عبور می شود.
می گفتند می خواهیم بودجه در جیب جا بگیرد! در حالی که بودجه باید شفاف و قابل بررسی باشد
وی ادامه می دهد: این رویکردها منجر به سیاست هایی شد که آن شاخص ها را در پی داشت. یکی از آن رویکردها کنار گذاشتن برنامه توسعه و سند چشم انداز بود؛ به صراحت گفتند که این برنامه ها غربی است و نیازی به آن نیست، در حالی که مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص آن را تصویب کرده بودند. رویکرد دیگر انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی و ۲۸ شورای تخصصی بود. سازمان مدیریت جلوی تمام سیاسی کاری ها را می گرفت و نتیجه انحلال آن تورمی شدن بودجه و وابستگی شدیدتر به نفت است، تا جایی که می گویند اگر نفت زیر ۸۰ دلار شود در هزینه های جاری دچار مشکل می شویم. دایم می گفتند می خواهیم بودجه در جیب جا بگیرد! در حالی که بودجه باید شفاف و قابل بررسی باشد. در نتیجه بودجه سال ۱۳۹۰ برای اولین بار پس از آغاز سال تصویب می شود یا سال ۸۹ بدون برنامه توسعه می گذرد.
هر اقتصاددانی که انتقاد کرد گفتند یا طرفدار غرب است یا رانتخوار
به اعتقاد جهانگیری رویکرد دیگر بی اعتمادی به اقتصاددانان است. هر اقتصاددانی که نقد کرد، یا گفتند که طرفدار اقتصاد غرب یا وابسته به دولت های قبلی یا رانتخوار است. تغییرات پی در پی مدیران هم رویکرد دیگری است؛ سه مدیرکل بانک مرکزی، چند وزیر اقتصاد و… از جمله این موارد است.
۱۷ هزار میلیارد تومان، بدهی دولت به شرکت های پیمانکاری است
وی این سوال را مطرح می کند که اما چه باید کرد؟ و می گوید: فکر می کنم این شاخص ها، نشان می دهد وضعیت نگران کننده است. من از دغدغه های مقام معظم رهبری در اعلام سال جهاد اقتصادی خبر ندارم، اما در هر صورت این شاخص ها نیازمند جهاد است تا جمهوری اسلامی نسبت به کشورهای منطقه عقب نیفتد. راهکار هم «استفاده از تمام سرمایه های کشور» است. دارایی کشور فقط نفت نیست، نیروهای انسانی و سرمایه های اجتماعی هم هست و هیچ کس حق ندارد با دارایی انسانی یک نظام برخورد کند؛ ممکن است کسانی که در پست ها حضور نداشته باشند، اما در محافل علمی باید برای آنها فضا ایجاد کنیم، هچنین باید فضای کسب و کار را با محوریت بخش خصوصی ایجاد کنیم. بدترین فضای کسب و کار اکنون بر کشور حاکم است؛ باید به بخش خصوصی واقعی اعتماد کرد. خیلی از شرکت های پیمانکاری سرمایه های کشور هستند، زیرا با شرکت های خارجی رقابت می کردند، اما اکنون ۱۷ هزار میلیارد تومان، بدهی دولت به این شرکت هاست. مبارزه با فساد هم باید انجام شود، زیرا وقتی عده ای ببینند که از این طریق می توانند پول به دست آورند، دیگر تلاشی انجام نمی شود. در کدام دولت، مقام های بالای آن متهم به فساد مالی بوده اند؟ حتی قبل از انقلاب هم نبوده است، لذا دستگاه قضایی باید تکلیف موضوع را روشن کند. دلیلی ندارد کارمندان پایین دست احساس کنند، مقام های بالاتر، دست به این کارها می زنند.
به اعتقاد جهانگیری اقتصاد هم باید به عنوان یک علم پذیرفته شود و با اتکا به نیروی انسانی، به آن عمل شود. در بررسی کشورهای آسیای شرقی می بینیم که حتی با انجام کودتا در یک کشور هم سیاست های کلی تغییر نمی یابد. تعامل با اقتصاد جهانی هم باید صورت گیرد؛ زیرا اقتصادی که ۲۰۰ میلیارد دلار تجارت دارد، اقتصاد بزرگی است که باید بتواند با دنیا تعامل کند. همچنین باید امکان نقد خشن صاحبنظران به سیاست ها، فراهم شود تا بتوان اشتباه ها را اصلاح کرد.
جهانگیری در پایان تاکید کرد: “من معتقدم، کسانی که دلسوز این انقلاب هستند باید حساسیت نشان دهند و اشتباه ها را جبران کنند.”
• ادامه راه سبز(ارس): سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و ایثارگران با طرح این پرسش که چرا باید عده ای به جرم مشارکت فعال در انتخابات مورد فشار و تنگنا قرار گیرند؟ تاکید کرد: همه مردم این کشور از اندیشمندان و روشنفکران گرفته تا رزمندگان، بانوان و تمام لایه ها و طبقات اجتماعی در انتخاباتی که گذشت مشارکت فعال داشتند. چه کسی سبب شد که آنهمه شور و شکوفایی در انتخابات پدید آید؟
رییس جمهور سابق کشورمان با انتقاد از تندروی ها و انحصار طلبی هایی که نه تنها اصلاح طلبان بلکه حتی اصولگرایان را هم از دایره خارج می دانند گفت: اگر از آغاز یک هیأت بی طرف رسیدگی به اعتراض و دغدغه بخش مهمی از جامعه را به عهده می گرفت بدون تردید مشکل حل می شد و اصلا شاهد بحران نبودیم. چنانچه می بینید امروز دیگر فقط بحث اصلاح طلبان نیست و حتی می گویند مسائل انحرافی در جاهای دیگری است.
به گفته ی رییس جمهور سابق کشورمان، در متن نظام جمهوری اسلامی حرمت و کرامت انسان ایرانی را می طلبند و به ایران نیز عشق می ورزند و خدمت به ایران و ایرانی را افتخاری بزرگ می دانند و القاء تقابل میان اسلام و ایران را امری انحرافی می دانند.
وی در بخشی دیگر از سخنان خود با اشاره به محدودیت های اطلاع رسانی تصریح کرد: گرچه بخش قابل توجهی از مردم دسترسی به اینترنت ندارند اما همه آنهایی که اینترنت دارند و روز به روز هم بر تعدادشان افزوده می شود از این محدودیت ها عبور می کنند و به مطالب خوب یا بد دسترسی دارند.
سید محمد خاتمی گفت: در این عرصه تنها افرادی مثل ما که دلشان برای انقلاب می سوزد محدود می شویم ولی مردم و جوانان به آسانی به جهان اطلاعات دسترسی پیدا می کنند. طبیعی است در این میان وقتی خیرخواهان محدود می شوند میدان بدست کسانی می افتد که هر دو طرف را قبول ندارد. متاسفانه امروز میدان دار کسانی هستند که دلسوز انقلاب و مردم و کشور نیستند و دلسوزان انقلاب در محدودیت و ممنوعیت های مختلف قرار دارند.
رییس بنیاد باران، با اشاره به واقعیت های جامعه و بیان این خاطره که اخیراً یکی از دوستان به روستایی ۹۰ خانواری رفته و از پشت بام خانه ای بیش از ۸۰ دیش ماهواره را شمرده است، اظهار داشت: ارتباطات در دنیای امروز وجود دارد و طبیعی است وقتی عرصه های مختلف وجود دارد در صورتی ما موفق خواهیم بود که عرصه ما جذاب تر، پاسخگوتر و دلپذیرتر باشد.
متن کامل سخنان سید محمد خاتمی در این دیدار به گزارش وب سایت شخصی وی به شرح زیر است:
• ادامه راه سبز(ارس): آیا میرحسین موسوی بی بصیرت بود که سه سال پیش گفت: آمده ام تا عقلانیت را جایگزین دروغ ورمالی و کف بینی کنم یا آنهایی که در نماز جمعه ۲۹ خرداد افکاراحمدی نژاد را به خود نزدیکتر دانستند و به منتقدان دولت رمال ها، بی مهابا تاختند؟ میرحسین موسوی بی بصیرت بود یا آنهایی که امروز از تریبون های رسمی افتخار خود را دستگیری جن گیرها رمال ها و… می دانند؟ وقتی امروز اسدالله بادامچیان از نا اطمینانی اصول گرایان از تقلب در انتخابات آتی سخن به میان می آورد آیا ذره ای شرافت و صداقت در میان بازجویان و قاضیان و پرونده سازانی که فرزندان صادق این ملت را با ان همه شواهد و قرائنی که وجود داشت به جرم بر ملا کردن این تقلب خفت بار، آماج شکنجه، حبس، تجاوز و قتل قرار دادند، جوابی به پیشگاه ملت ایران می توانند ارائه کنند؟
با وجود آنکه در کل دوره پس از کنار رفتن او بسیار افرادی بودند که انگیزه متفاوتی نیز در جهت تخریب او مطرح کنند حتی یک نکته تاریک هم در زندگی شخصی،سیاسی واقتصادی او پیدا نکردند.
اینکه در این دو دهه چیزی علیه او مطرح نشد، تجربه دو سال اخیر نشان می دهد مسئله مسئله خرد، ادب وشرافت مخالفین ایشان نبود بلکه معلوم شدکه همه جا را گشتند و به همه چیز متشبث شدند ولی چیزی پیدا نکردند ومعلوم شد در کوره شرایط متفاوت و سخت این ادم توفیق داشته است که در مکتب اسلام و بهره گیری از تمام تجاربی که در یکصد ساله گذشته فرازو نشیب هایی که می توانسته بیاموزد خودش را ساخته و مثل یک چهره منور و ذخیره ارزشمندی باقی بماند برای اینکه در روز مبادا به کار ملت ایران بیاید یک چنین واقعییت هایی بود که باعث شد چهره هایی مثل محمد نوری زاد شرط صداقت و شرافت را در این بداند که در نامه سرگشاده ای خطاب به رهبری نکاتی را در مورد آینده احمدی نژاد وکشور تذکر دهد. مضمون گفته محمد نوری زاد این است که میرحسین موسوی در عمل نشان داده است که مطیع اوامر اشخاص نیست و فقط مطیع اوامر خداوند است. بنابرین ظلم به چنین افرادی قطعا یاد آور ظلم هایی که به سلاله ایشان در طول تاریخ روا شده گرچه هنوز باید زمان بگذرد تا واقعیت های بیشتری آشکار شود تا مردم بدانند که در انتخاب موسوی وپایمردی که او پیشنهاد کرد اشتباه نکردند و تنها راه نجات ایران همین است که بر همان موازینی که پای فشرده و اکنون نیز سخت ترین شرایط را تحمل میکند اصرار ورزید.
اما حوادث دوسه ماهه اخیر جلوه هایی را ظاهر کرده است که به خوبی فعالیت جنبش سبز و موضع گیری های صادقانه و خالصانه مهندس موسوی را نشان می دهد.
اولین مسئله ای که موسوی به عنوان انگیزه برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرداحساس خطر برای کشور بود. کسیت که ذره ای شرافت داشته باشد و امروز واکنش های مردم منطقه را ببیند و به هوشیاری تاریخی و درک سیاسی و اجتماعی موسوی اعتراف نکند. آیا در میان گردانندگان امروز ایرانی با شرفی هست که رفتارهای اسماعیل هنیه و جنبش حماس را مشاهده کند و بتواند خوداری کند از آفرین گفتن به درایت و هوشمندی مهندس موسوی؟ چه کسی باید پاسخگوی این همه هزینه های گزاف برای جمهوری اسلامی باشد. سوال اینجاست که اگر بشار اسد با میلیلرد ها دلار پولی که از ایران گرفته از صحنه سیاسی سوریه غیب شود و به همسر و فرزندانش بپیوندد چه کسی پاسخگوی همه سرمایه گذاری هایی است که طی دهه های گذشته روی خانواده اسد شده است. اکنون که ایران سالانه میلیارد ها دلار به جیب آل صباح، آل خلیفه، آل سعود و آل نحیان می ریزد و اخیرا ترکیه نیز به این لیست اضافه شده ایا این جز بهایی است که ایران باید بابت سیاست خارجی بپردازد؟ همان هایی که بخش بزرگی از درامدهای خودشان را از طریق باج خوری و دلالی بابت شرایط تحریم اقتصاد ایران در یافت می کنند و یکی از همواپیما های ایران را توقیف می کنند وگزارش تشدید کننده تحریم به سازمان ملل متحد می دهند و همه عرب های خلیج فارس پس از سرمستی از بابت دلارهایی که از شرایط ایران به جیب می زنند و در شورای همکاری خلیج فارس دور هم جمع می شوند و تحقیر آمیز ترین عبارت ها را در مورد دولت و حکومت ایران به زبان می اورند وگستاخانه ترین تهدیدهامتوجه تمامیت ارضی ایران می کنند.
دومین مسئله در صحنه داخلی هم محور اصلی انگیزه مهندس موسوی مبارزه با دروغ وپرونده سازی برای ملت ایران و جلوگیری از تخریب اقتصاد ایران عنوان شده بود.
کار دروغ پردازی در این دولت به جایی رسیده است که از رئیس مجلس تا رئیس مرکز پژوهش های مجلس تا رئیس دیوان محاسبات کشور و سخنگوی قوه قضائیه و ائمه جمعه تا روزنامه ها ورسانه های طرفدار این دولت رابه فریاد و فغان کشانده. جالب ترین قسمت این ماجرا تمنای خود احمدی نژاد از جناح به اصطلاح اصول گرا در اولین نطق پس از حضور در هیات وزیران بود که عاجزانه از هم پیمانان اصول گرای خود تقاضا می کرداین همه دروغ به دولت و شخص او نسبت ندهند. وقتی ماجرای جن گیری ورمالی به قوه قضائیه کشیده شد و سایت های طرفدار دولت یکی پس از دیگری فیلتر و گاها محوشدند و اطرافیان احمدی نژاد در لیست دستگیری قرار گرفتند کم کم هراسی در میان همه کسانی که در سه سال گذشته با ظلم و جنایت و سرکوب وقساوت برای مظلوم ترین و شریف ترین وفداکار ترین فرزندان این اب وخاک پرونده سازی کرده بودند تهیه شد که خود کرده را تدبیر نیست و بدین ترتیب پیامی برای بقیه کسانی که در این ظلم و جنایت ها شریک بودند و هنوز نوبت آنها فرا نرسیده است که این مسئله ممکن است دیر یا زود داشته باشد اما سوخت و سوز نداشته باشد.
امروز حتی نا آگاه ترین و بی سوادترین حامیان این رویه ها نیز به خوبی می فهمند که پرونده سازی برای دیگران چه عواقبی دارد…
در باره تخریب اقتصاد ایران هم کیست که امروز پاسخ دهد آن همه جار وجنجال هایی که تحت عنوان سهام عدالت مطرح می شد چرا جای خود را به یک سکوت مرگبار داده است؟ چرا دیگر کسی سیب زمینی مجانی توزیع نمی کند؟ چرا حقوق بازنشستگان دیگر هیچ ارتباطی با نرخ تورم ندارد؟ چرا در لایحه بودجه برای حقوق بگیران دولت نرخ رشد منفی در نظر گرفته می شود؟ چه کسی باید سوال کند که پدیده سهام عدالت چه بر سر شرکت های دولتی آورده است؟ چه کسی پاسخگوی افزایش نزدیک به پنج میلیون نفر به تعداد فقرای در وضعیت اضطراری کشور طی سه ساله گذشته باید باشد؟ چرا باید در دوران نفت با قیمت بالای ۱۰۰ دلار نزدیک به پانزده میلیون نفر در کشور زیر خط فقر قرار داشته باشند؟ چرا باید فساد مالی گسترده بلایی بر سر کشور اورده باشد که میزان سرمایه گذاری دولت در زمینه های تولیدی به پایین ترین سطوح خود طی ۳۰ سال گذشته برسد ؟ چرا احمدی نژاد و همدستانش که ملتمسانه از همپالگی های اصولگرای خود می خواهد که دروغ کمتری به دولتش ببندند خود را ناگریز می بیند که ادعاهای ایجاد دونیم میلیون شغل کند ؟ چرا دیگر الان جشن ملی هسته ای نداریم و نوعی خفقان بر همه طرفداران دولت و دستگاه تبلیغاتی کشور در این زمینه سایه انداخته است؟ برایند آن همه گزاف گویی ها درباره پیشرفت علمی کشور چرا باید قهقرای اقتصاد و دست وپازدن در تورم ففقر وبیکاری باشد وحتی مدافعان افراطی دولت هم با گردن کج بگویند ما در حوزه اقتصاد حرفی برای گفتن نداریم؟
در این دوره شش ساله دولت بیش از ۵۰۰ میلیلرد دلار در امد نفتی داشته و حاصل آن افزایش فقر، فساد، تبعیض،تورم و بیکاری بوده است. آیا مبارزه با فساد وفقر و تبعیض فقط در دوره خاتمی باید نقش چماق را بازی می کرد و در دوران اصول گرایی واویلای فقر و فساد و تبعیض اشکال شرعی خود را از دست داده است؟
مهندس موسوی معتقد بود که معرکه گردان فرهنگ ایرانیان باید علم، عقل، ادب و اخلاق باشد نه مداح و رمال و جن گیر. شوری اش تا کجا باید رسیده باشد که سخنگوی قوه قضائیه با افتخار اعلام دستگیری رمال ها و جن گیر های اطراف دولت را بطور رسمی اعلام کند؟
آیا میرحسین موسوی بی بصیرت بود که سه سال پیش گفت: آمده ام تا عقلانیت را جایگزین دروغ ورمالی و کف بینی کنم یا آنهایی که در نماز جمعه ۲۹ خرداد افکاراحمدی نژاد را به خود نزدیکتر دانستند و به منتقدان دولت رمال ها، بی مهابا تاختند؟ میرحسین موسوی بی بصیرت بود یا آنهایی که امروز از تریبون های رسمی افتخار خود را دستگیری جن گیرها رمال ها و… می دانند؟ وقتی امروز اسدالله بادامچیان از نا اطمینانی اصول گرایان از تقلب در انتخابات آتی سخن به میان می آورد آیا ذره ای شرافت و صداقت در میان بازجویان و قاضیان و پرونده سازانی که فرزندان صادق این ملت را با ان همه شواهد و قرائنی که وجود داشت به جرم بر ملا کردن این تقلب خفت بار، آماج شکنجه، حبس، تجاوز و قتل قرار دادند، جوابی به پیشگاه ملت ایران می توانند ارائه کنند؟
آری مرور همه آنچه که به عنوان مشتی از خروار مطرح شد نشان می دهد که به راستی میرحسین موسوی به درستی احساس خطر کرده بود وریشه های اصلی فساد وتبعیض وتخریب را به درستی تشخیص داده بود واین چنین بود که تا اعماق روح و جان ملت نفوذ کرد.
این چنین است که همچنان که محمد نوری زاد در نامه های خود ذکر کرده بود مهندس میر حسین موسوی همچنان در دل ملت جا دارد و روز به روز بر محبت به او و حقانیت راه او افزوده می شود.
کاش در روز معلم ، معلمان زندانی در میان ما بودند
وی سپس به معلمان زندانی اشاره کرد و گفت : ای کاش عزیزانی از معلمان که گرفتارند در میان ما بودند، کسانی که در صداقت و پاکی و خدمتهایشان تردیدی نیست، هر چند نمیخواهم بگویم هیچکس اشتباه نمیکند ممکن است هرکس اشتباه کند ولی سوابق و انگیزههای آنها را میدانیم که اهل خدمت بودند، زحمت کشیدند، امروز در میان ما نیستند و گرفتار هستند.البته هر کسی که در بند گرفتار شود برای ما باعث تاسف و تاثر است ولی امروز به مناسبت روز معلم میگوییم ای کاش معلمانی که واقعا گناهی به آن صورت ندارند و جرمی مرتکب نشدهاند و امروز گرفتار هستند در میان خانواده و خود ما و جامعه بودند.
وی ابراز امیدواری کرد که به لطف خداوند هر چه زودتر همچنان که بارها گفتهایم زندانیان آزاد شوند و فضا باز شود این به نفع کشور و نظام و همه خواهد بود و امیدواریم شاهد روزهای بهتری در این زمینه باشیم.
وی افزود: نامگذاری هفته معلم و روز معلم به مناسبت شهادت استاد شهید مطهری نکته و تناسب بسیار مهمی دارد چرا که به حق عنوان معلم برای آیتالله شهید مطهری بسیار به جا است.گرچه در فرهنگ یونان و نیز در فرهنگ فلسفی اسلامی معلم معنای خاصی داشت و دو معلم در تاریخ و فلسفه جهانی و اسلامی نامور شدند یکی ارسطوست و دیگری فارابی که موسس فلسفه اسلامی است.
معلمان شخصیت انسانها را بر اساس آگاهی و عدل و ارزشها شکل میدهند
به گفته خاتمی معلم به اقتضای وضعیتی که دانش و اندیشه و فلسفه در گذشته داشت که فلسفه و حکمت شامل همه شعب و شاخههای علوم و دانشهای بشری و فنون مختلف بود به کسی میگفتند که صاحب تبحر در همه این رشتهها و شاخهها باشد و به همین دلیل ارسطو را که در مابعدالطبیعه و طبیعیات و موسیقی و سیاست صاحبنظر بود و به خاطر جامعیتش، معلم اول گفتند و در دنیای اسلام هم فارابی که در همه رشتهها و شاخهها و شعبهها صاحبنظر بود معلم دوم لقب گرفت. البته امروز که دانشها از هم باز شدهاند و رشتههای مختلفی پیدا کردهاند دیگر اصلا محال است کسی به این معنا معلم باشد حتی ذوالفنونهایی که شیخ بهایی میگفت باز شامل همه رشتهها نمیشود، گرچه در زمان شیخ بهایی علوم مختلف تحت عنوان حکمت مطرح میشد. ولی در دنیای جدید با گستردگی علوم، دیگر معلم بدان معنا تحقق پیدا نمیکند ولی معلم یعنی کسی که آگاهی را به جامعه میدهد و شخصیت انسانها را بر اساس آگاهی و عدل و ارزشها شکل میدهد الان هست و رایج است.
وی سپس خصوصیات آیت الله مطهری را برشمرد و گفت :علامه شهید آیتالله مطهری علاوه بر اینکه معلم بود یعنی مدرس و تعلیم دهنده دانشها و علوم بود لااقل در حیطه دانش الهی و علوم اسلامی و حتی پارهای از علوم عام امروز، جامعالاطراف بود. در کلام، فلسفه، عرفان، تفسیر، تاریخ، فقه و سایر رشتههایی که وجود دارد و آثار ایشان نیز شاهد مدعی است و نیز دارای تلاش برای آگاهی بیشتر نسبت به علوم و دانشهای زمان خودش لاقل آنچه به رشتههایی که به حوزه تخصص ایشان مربوط میشد مثل فلسفه جدید و جامعهشناسی و اموری نظائر آن واقعاً شهید مطهری اگر نگوییم بینظیر، کمنظیر بود و کار ایشان هم کار معلمی بود، چه در حوزه علمیه و چه در دانشگاه.شهید مطهری به خاطر دفاع از اندیشه درست و حاکمیت انصاف و عقلانیت در جامعه مورد غضب قرار گرفت و بدست انسانهای پلیدی که با رشد و پیشرفت جامعه و روشن شدن حقایق و دور شدن جامعه از تعصبات نابهجا مخالف بودند شهید شد.
وی افزود: روز معلم به مناسبت شهادت آن بزرگوار است. بطور خلاصه اگر شهید مطهری را بخواهیم توصیف کنیم انسانی دینباور بود و از موضع استوار دین، انسانمدار بود و ایشان رسالت خود را دفاع از حقیقت دین و دینداری میدانستند با این توضیح که معتقد بودند در عرصه دینداری نیز خرد باید حاکمیت داشته باشد و دین باید استوار بر پایههای محکم منطق و برهان و خرد قرار بگیرد.
به اعتقاد رئیس جمهور سابق کشور، راهی که ما برای فهم دین خدا و بسط دین خدا داریم خردی است که خدا به ما داده است و به همین دلیل یکی از پیشتازان مبارزه با الحاد از یک طرف به عنوان تفکر ضدالهی و ضدتوحیدی استاد مطهری بودد بخصوص به آن صورت که در دوران ما رایج بود و نیز مبارزه با التقاط یعنی آمیخته شدن حق با باطل و عرضه مطالب به صورتی که بنیاد فکری و عقلانی ندارد و از هر جایی تکهای گرفته شده و مجموعه ناهمگونی به نام مکتب، اندیشه و ایدئولوژی مطرح میشد و از طرف دیگر مبارزه با خرافات و تحریفات در در دین ایشان یکی از انسانهایی است که واقعاً درد داشت در مقابل خرافهگرایی در جوامع و جامعه اسلامی و مبارزه با تحریف و بد عرضه شدن دین و نادرست فهمیدن و فهماندن دین در جامعه.آثاری که شهید مطهری در زمینه تحریفهای دینی و مبارزه با خرافات دارد و دفاع از آزاداندیشی گویای این مطلب است.
ایمان گلی است که در بوستان آزادی میروید
خاتمی اشاره کرد : ایمان گلی است که در بوستان آزادی میروید، ایمان تحمیلی نیست، ایمان را نمیتوان به دیگران داد، در فضای آزاد با بکار انداختن خرد و عقلانیت است که انسان به خاطر فطرتی که دارد به آن حقیقت میرسد و ایمان میآورد، به همین دلیل است ایمانهای ارثی، ایمانهایی که بصورت عادت درآمده است ایمانهایی که به خاطر تعصبات ایجاد شده است به آن صورت ارزشی ندارد.
ایمان مبتنی بر آگاهی و انتخاب است
وی افزود: ایمان مبتنی بر آگاهی و انتخاب است که در فضایی که آزادی وجود داشته باشد انسان امکان انتخاب دارد و البته این فضا باید الوده به خرافات و کجرویها و تعصبات نشود. قرآن کریم نکوهش میکند گذشتگان و دیگران را که در مقابل پیامبران بودند، آنان که به تعبیر قرآن کریم میگفتند: “إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى اثارهِم لمُّقْتَدُونَ” چون پدران ما این چنین بودند و سنت را عبارت از عادتهایی میدانستند که از گذشته به ارث رسیده است بیآنکه فکر خود را به کار بیاندازند این را مردود میداند و میگوید انسان باید تفکر کند.
خاتمی معتقد است که ایمان اصیل، انسانها را از دو اسارت نجات میدهد. وی ادامه می دهد : از اسارت هوای نفس و شیطان و از اسارت قدرتهای سلطهگری که خودشان را حق مطلق میدانند و اجازه نمیدهند حق الهی و خداداد را که حاکمیت انسان بر سرنوشت او است با تشخیص و انتخاب انسانها اعمال شود. با دو استبداد، دو جباریت پیامبران مبارزه کردند، جباریتی برخاسته از درون و هوسزدگی و قرار گرفتن بخش انسانی وجود در خدمت بخش حیوانی و دیگری جباریتی از بیرون و حاکمیت نفسگیر زورگویان بر جامعه.
وی تصریح کرد: باری شریفترین شغل که شغل انبیاء هم هست همین معلمی است و مگر نه اینکه صفت خاص پیامبر تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه انسانهاست اموزش و آگاهی دادن از یک طرف و پاک کردن و پالایش دادن درون برای اینکه این سنگینیها از او گرفته شود و بتواند اوج بگیرد و بالا بیاید.جالب اینکه در آن جایی که حضرت امام علی(ع) از حق متقابل والی و مردم صحبت میکند نیز آگاهیبخشی و تعلیم و تأدیب جایگاه مهم دارد. واقعاً در سیر تاریخ بشر اینطور از حق مردم در مقابل حکومت صحبت نشده است، البته حکومت حدود و اختیاراتی دارد ولی اینکه همه امکانات و همه حق در خدمت قدرت باشد و همه فرمانپذیریها و اطاعت محض برای مردم، شیوهای بوده که نوعاً در حکومتها جبار وجود داشته و اسلام عزیز و امیرالمومنین است که به صراحت از حق مردم صحبت میکند و حق مردم بر حکومت را عبارت میداند از بالابردن آگاهی جامعه، فروانداختن پردههای جهل و نادانی در جامعه و پرورش انسانها. میفرماید حق شما بر من والی و فرمانروا عبارت است از: توفیر فیئکم علیکم و تعلیمکم کیلا تجهلوا و تأدیبکم کیما تعلموا
وی ادب را در فرهنگ اسلامی و حتی ایرانی دارای دامنه وسیعی برشمرد و گفت: ادیب آن کسی است که بینش و منش درست و والا دارد و ادب هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی.ادب آن است که بینش، عالمانه و رفتار، درست باشد و انسان برخوردار از زندگی معقول باشد. جامعهای که در آن جهل و فقر و تبعیض باشد جامعه مطلوب امام علی علیه السلام نیست. حکومتی که مورد خواست و رضایت مردم نباشد حکومت مطلوب نیست. و حاکمی که درد مظلومان و عزم مبارزه با استثمارگران و زورگویان را نداشته باشد حاکم مطلوب امام علی علیه السلام نیست.
وی افزود: امام بعد از حق مردم از حق حکومت سخن میگوید: اولین حق حکومت بر مردم انتقاد کردن، نصیحت یعنی انتقادی که توام با خیرخواهی است، اینکه آزادی مطلوب در جامعه باشد. جالب این است که امام علی آزادی و اندیشه و بیان و نقد و انتقاد را حق حکومت و وظیفه جامعه میداند.ما در سایه بینش علوی یک گام از دنیای امروز جلوتریم که میگوید حق آزادی اندیشه، حق انتقاد و حق بحث آزاد در جامعه و پرسش از حکومت و… باید پاس داشته شود.
وی سپس به آنچه که انقلاب ایران می خواست پرداخت و گفت: آن چه ما میخواهیم و میگوییم و انقلاب ما هم میخواست همین است. یعنی نظامی که هم در آن ارزشهای الهی باشد هم خرد و منطق و عقل بر آن حاکم باشد و هم آزادیهای مطلوب و مشروع وجود داشته باشد و هم پاسخگویی حکومت در مقابل مردم باشد و هم امکان انتقاد و نقد و اعتراض برای مردم باشد و هم حق و امکان مردم به جابجایی قدرت با انتخابات و به طریق آزاد و مسالمتآمیز. اینها خواست جمهوری اسلامی بود که ریشههای الهی را در آن میبینیم.
قدرت نباید در هالهای از تقدس پوشانده شود
وی سپس اضافه کرد: نباید خدای نکرده مثل گذشتهها قدرت در هالهای از تقدس پوشانده شود که کسی حق سؤال و انتقاد و اعتراض نسبت به آن نداشته باشد. جمهوری اسلامی بر آمده از اراده آزاد مردم است و قدرتی که متمرکز شده است در مقابل مردم مسئول است و مردم حق بلکه وظیفه دارند انتقاد، امر به معروف و نهی از منکر کنند و کدام نهی از منکر بالاتر از اینکه اگر مردم میبینند ظلمی در جامعه است، اگر فقری در جامعه است، امکاناتی از جامعه از بین میرود، مسائل را بیان کنند و بعداً هم بالاتر از این مردم در موقعیتی قرار بگیرند که وقتی چیزی را نپسندیدند با آزادی و اراده کاملا آزاد و امنیت کامل با انتخاب خودشان بتوانند امور را جابهجا کنند. جمهوری اسلامی یعنی همین و ما هم ار آن دفاع میکنیم. همیشه هم از آن دفاع میکنیم.
وی به نکته دیگری هم اشاره کرد و آن قرار دادن اسلام در مقابل جاهلیت است و گفت :نگرانی امروز من هم که همیشه بوده و امروز هم هست اینکه خدای نکرده در این کشاکشها اسلام آسیب نبیند.
وی افزود: باعث تأثر است این موج مبارکی که در خاورمیانه و در دنیای عرب و انشاءالله در همه قسمتها ایجاد شده و خواهد شد، موجآزادی خواهی، موج ضدیت با دیکتاتوری، موج مخالفت با وضعیت فوقالعاده در تمام این کشورها در سوریه، مصر، الجزایر، یمن و همه جاهای که هست میگویند که باید این حالت فوقالعاده از بین برود. انتخابات آزاد باشد. اینها خیلی مبارک است ولی در جنبه ایجابی مسأله چگونه است؟ این موج مبارک در کشورهای اسلامی رخ میدهد، جاهایی که اکثریت آنها مسلماناند. ما خیلی علاقمند بودیم که در مقابلش بگویند ما میخواهیم نظام دینی و اسلامی هم حاکم باشد و اگر در ذهن این جوامع بود که اسلام با آزادی میتواند سازگار باشد، با انتخابات آزاد و انتخاب مردم میتواند سازگار باشد و نه تنها برای مسلمانان این آزادی برای همه کسانی که در ذیل و ظل حکومت و جامعه اسلامی زندگی میکنند این آزادی و حرمت وجود دارد ولو دین دیگری داشته باشند همه شهرونداند و حقوق شهروندی دارند آن وقت میدیدید امروز موجی که بود جنبه ایجابی آن هم جنبه اسلامی بود.
به گفته خاتمی ، در گذشته نگاه میکنند به نام اسلام چه جباریتهایی صورت گرفته، در زمان ما هم در همسایگی ما یک حکومتهای جباری که با ابتداییترین حقوق بشر سازگار نبودند امتحان خود را دادند؛ در افغانستان و در جاهای دیگر و به نام خدا میکشتند، زنان را اسیر میکردند، ظلم میکردند، ترور و سرکوب میکردند و آزادیهای مردم را میگرفتند و اینها را به نام اسلام انجام میدادند خوب مردم میگویند اگر بناست دیکتاتوری باشد باز این دیکتاتوریهایی که هست نامقدس است اگر یک دیکتاتوری مقدس بخواهد بیاید بهتر است که نیاید ترس از آنهاست.
وی خاطر نشان کرد: من بارها گفتهام و الان هم میگویم، که آنچه ما اصلاحات مینامیم تداوم انقلاب اسلامی است و تداوم حرکتی که مردم در یکصدوپنجاه سال گذشته داشتهاند و در مشروطیت و نهضت ملی جلوه کرده و در انقلاب اسلامی جلوه روشنتر داشت ما همان راه را داریم. حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان، آزادی از سلطه استبداد و استعمار، پیشرفت در جامعه، مبارزه با عقبافتادگی و جریان یافتن عدالت در جامعه.
وی درباره عدالت گفت : عدالت هم فقط عدالت اقتصادی نیست گرچه عدالت اقتصادی بسیار بسیار مهم است. همین شهید مطهری از نکتههای بسیار ارزندهای که دارد در کتاب مبانی اقتصاد میفرماید عدالت در سلسله علل احکام اسلام قرار میگیرد. یعنی آن چیزی اسلامی است که عادلانه باشد نه اینکه ما هر برداشتی هر چیزی از اسلام داشتیم ولو در آن ظلم و تبعیض باشد آن اسلام است این اسلامی نیست! باید بسنجیم ببینیم این کارو حکمی که میکنیم عادلانه هست یا نه؟ اخلاق هم بسیار مهم است و من در جایی گفته ام اخلاق هم در سلسله علل احکام اسلامی است عدالت و اخلاق در خیلی جاها غریب است، ولی جایی که نام اسلام هست اگر اخلاق و عدالت لطمه ببینید زیانش به اسلام میرسد آن وقت بدبینی نسبت به اسلام پیدا میشود. ما باید از اسلام دفاع کنیم. امروز باید کاری نکنیم که جوانان ما در اینجا و در سراسر دنیا یک نوع سوءظن نسبت به اسلام پیدا کنند.
رئیس جمهور سابق کشور افزود: حکومتها میآیند میروند، جوامع میگذرند، ولی ما هم وظیفهای داریم که در این زمان از اسلام و چهره رحمانی و انسانی و آزادی خواهانه اسلام و عدالتپرور اسلام و ضد شرک اسلام دفاع کنیم.به هر حال اسلام در مقابل جاهلیت است. وظیفه ما این است از اسلام دفاع کنیم. نگذاریم اسلام لطمه بخورد. بخصوص اسلامی که مدعی است میتواند بر جامعه حکومت کند و ما هم به این معتقدیم.
وی سپس از اسلامی نام برد که باید حکومت کند و افزود: بدین معنا نیست که نه تنها یک گروه خاص و با ویژگی خاص همه امکانات را در انحصار خود بگیرد و در صدد طرد و حذف همه سلایق ولو اسلامی و شیعی بر میآید، بلکه غیرمسلمان هم در درون حکومت اسلامی محترم و صاحب حق است و باید باید همان حرمت و موقعیت را داشته باشد که یک مسلمان دارد.
وی افزود: شناخت وظیفه در این موقعیت خیلی مهم است. انسان مومن واقعی کسی است که هیچگاه نباید مایوس شود. یکی از وظایفی که در این موقعیت برای خودم میدانم این است که از اسلام دفاع بکنم و به نکته دیگری هم اشاره کنم به مناسبت روز کارگر. کار و کارگری جایگاه مهمی در همه جوامع دارد.
با ادعا مسائل حل نمی شود
وی تصریح کرد: خوشبختانه در دوره ما سهجانبهگرایی را مورد توجه قرار دادیم. هم کارفرما، هم کارگر و هم دولت که با هم مسائل را حل کنند و بسیار هم مفید بود. به هر حال کارگر بخش زحمتکش و مؤثر جامعه است و در طول تاریخ تحولات یکقرنه کارگران ما بسیار هوشیار و بیدار عمل کردهاند، در همه صحنهها حاضر بودهاند و بحمدالله تحت تأثیر تبلیغات مکاتب انحرافی قرار نگرفتهاند و در عین حال همواره نسبت به حقوق خود حساس بودهاند. و پرسش این است که واقعا به حقوق خود رسیدهاند؟ آیا امروز کارگران راضی هستند؟ پشتوانه کار و امنیت کارگر رواج و رونق تولید در جامعه است. آیا وضع تولید در جامعه مطلوب است؟ آیا کارفرمایان ما آنگونه که شایسته است میتوانند فعال باشند؟ در حالی که در این سالها از یک طرف امکانات بسیار وسیعی در اختیار دولت بوده است. از کل درآمد نفت از اول پیدایش و صدور نفت در یک قرن گذشته حدود نیمی از این درآمد در این پنج شش سال گذشته نصیب کشور شده است. از سوی دیگر نقشه راه یعنی سند چشمانداز پیش روی دولت بوده است. آیا در این مسیر حرکت کردهایم؟ آیا رشد اقتصادی و سرمایهگذاری مطلوب و رواج و رونق کشاورزی و صنعت را شاهدیم؟ با ادعا مسائل حل نمیشود. اگر رشد ما پایین یا منفی است یعنی کار و کارگر هم دچار مشکل است!
وی در پایان برای کارگران عزیز و کارفرمایان و همه کسانی که به این مرز و بوم خدمت میکنند آرزوی موفقیت کرد و گفت: معتقدم امکانات کم است ولی ایا مسیر طوری است که امیدوار کننده و به سوی بهبود زندگی پیش میرود؟کارگر باید کار داشته باشد همچنین حقوقی دارد باید بحث کند و از حقوق خود دفاع کند و تضمین برای آینده داشته باشد.
در آغاز این دیدار تعدادی از حاضران ضمن بزرگداشت هفته معلم و جایگاه تعلیم و تربیت از اینکه بعضی فشارها و دستگیریها نسبت به معلمان اعمال میشود اظهار ناراحتی کردند و نسبت به رواج خرافه و مطالب بیاساس نسبت به دین هشدار دادند و اینکه باید هوشیار بود که شاهد انحصارطلبی فکری و ترجیح بلامرجع بعضی بینشها به نام انقلاب و اسلام نباشیم. این امور از یک سو، هویت جامعه را تهدید میکند و از سوی دیگر سبب گریز بخشهایی از جامعه بخصوص جوانان از دین و نظام میشود. و نیز بر لزوم هر چه بیشتر آگاه کردن جامعه و ارتباط با قشرهای مختلف جامعه برای بالابردن آگاهی آنان تأکید کردند.
در این دیدار از استاد شهید مطهری به عنوان معلم دینداری و روشنفکری و عقلگرایی تجلیل شد و بر لزوم پرداختن بیشتر به اندیشههای امام و شهید مطهری و ارزشهای اصیل انقلاب اسلامی که متأسفانه در معرض تهدید است تأکید به عمل آمد.