ضمن عرض تسلیت به شما، لطفا از لحظات آخر حیات ایشان بگویید.اعضای خانواده که در خانه حضور داشتنذ، می گویند که خیلی سریع اتفاق افتاد.
از مرحوم اسماعیل میر موسوی چه خاطره ای دارید؟ایشان فردی صبور و صادق و با ایمان بودند.از میرحسین گاه و بیگاه می پرسید که کجاست. وقتی به او می گفتند که در سفر است.دیگر ادامه نمی داد..فقط دعا می کرد و هر روز با همسرش دعای توسل را مرور می کرد.
قبل از حصر، هر روز میرحسین عصرها به پدر زنگ می زد و چند روز یکبار هم به خانه پدری می آمد اما این حبس پدر و پسر را از هم جدا کرده بود. روزهای اول پدر خیلی سراغ میر حسین را می گرفت بعد از مدتی تصمیم گرفتند که میر محمود که صدایش شبیه تر است به او زنگ بزند.
وقتی می گویند میراسماعیل موسوی، چه چیزی برای شما یاداور می شود؟یک پیرمرد مومن آبرومند با اخلاق که ادب او شهره شهر بود. سختی ها را تحمل می کرد.او به فرزندانش به خوبی یاد داده بود که تمام مصائب از لطف های خفیه روزگار است.البته وقتی در حوادث پس از انتخابات هم نوه اش را به شهادت رساندند به ایشان نگفتند اما دخترشان این مصبیت را هم لطف الهی دانستند و بر آن محنت صبر و شکیبایی کردند.خواهر میرحسین هم به مانند پدر است. او هم از شهادت علی ناشکری نکرد و تنها گفت خدایا فرزندم را تقدیم تو کردم ، تو از من قبول کن. شکیبایی و صبوری خاصی در بین خواهران و برادران میرحسین و شخص خودش وجود دارد.
وقتی مرحوم فوت شدند چه کسی به شما خبردادند؟یکی از اعضای خانواده زنگ زد گفت که آقا بابا فوت شده و ما خودمان را رساندیم. پسر بزرگ نبود و همه منتظر او بودند تا درباره نحوه مراسم تصمیم گیری کنند. آخر او در مرگ مادر هم نبود. سهم او از بودن در کنار پیکر مادر تنها بوسه ای برپیشانی مادرش بود. اشخاص زیادی در حیاط و در کوچه و خیابان امده بودند.بالاخره میرحسین را آوردند و دوباره سهم او از تشییع پیکر پدر هم تنها بوسه ای بر بدن بی جان او شد.
البته پیش از اینکه میرحسین را بیاورند تعدادی از ماموران به خانه آمدند و گفتند که ما آقای شریف زادگان را آزاد می کنیم و شما مراسم را در مسجد ارگ بگیرید که این را میرمحمود و دیگر اعضای خانواده نپذیرفتند. گفتند یا مراسمی نمی گیریم یا مراسمی که در خور شان پدرمان باشد برگزار می کنیم. گفتند که فردای دفن هم سوم را بگیرید که به بازگشت مردم و شلوغی ها برخورد نکند.اما این هم مورد موافقت خانواده قرار نگرفت.
از میرحسین بگویید.روحیه قویشان بر روی چهره شان تاثیر گذاشته بود. وقتی رسیدند داخل سلامی دادند. وقتی صدای گریه خانم ها بلند شد ، فقط کلامی که تکرار می کردند صبر بود.بالای سر پدر رفتند .ده دقیقه ای فقط به صورت پدر نگاه می کردند .سر پدر را در اغوش گرفتند و بوسیدند و فاتحه ای قرائت کردند.دو تا دوربین فیلمبرداری مادام از همه فیلم میگرفت.... پرصلابت مثل کوه استوار دعا می خواندند. تا اینکه یکی از خواهران به طرفش رفت و گریه می کرد. او را دعوت به صبر کرد.ایشان گفتند که خداوند کمک می کند. دعا کنید و صبر.
به دختران تاکید کردند که حالشان خوب است و نگران وضعیت آنها نباشند.بعد از پنجاه روز دیدن پدر به فرزندان خیلی روحیه داده بود. در کنار مادرشان هم مامور امنیتی بود. تاکید کردند که مقاوم بمانند. هنوز روحیه پرصلابت خود را حفظ کرده بودند.
برخورد ماموران چطور بود؟پارچه سفید جنازه را کنار زدند و چندین بار ازجنازه عکس و فیلم گرفتند. انگار از جنازه این پیرمرد 103 ساله هم می ترسند. حتی از اشپزخانه که خانمها در حال آماده کردن خرما و حلوا بودند . عده ای ناشناس توی اتاق بودند..اولش همه نزدیکان را از کنار میر حسین و زهرا رهنورد کنار می زدند اما وقتی فضای احساسی را دیدند کمی بهتر از قبل رفتار کردند.خیلی ازماموارن نقاب و ماسک و عینک دودی و چفیه به دهان بسته بودند که شناسایی نشوند.
از نحوه برخوردشان با میرحسین و زهرا رهنورد بگویید.خانمی که همراه زهرا خانوم بود مادام این اطمینان را به دختران دلنگران میرحسین می داد که ما مراقب مادرتان هستیم که آسیبی نبیند.اما سه مردی که زندانبان زهرا خانم بودند همه چیز را به دقت زیر نظر داشتند. همه حرکات و سکنات نزدیکان را. زهرا خانم با همه اقوام احوالپرسی کرد ومیرحسین که به طبقه بالا و در میان مردان رفت، خیلی از قیافه ها ناآشنا بود. از صبر و صداقت پدرش گفت و از خاطرات قدیمی که با پدر داشتند.وقتی می خواستند میرحسین را ببرند هم خیلی صحنه دردناکی بود .
یکی از ماموران که کلتی به کمر بسته بود که انگار زندانبان اصلی میرحسین بود خطاب به او گفت: وقت رفتنه....بعد مهندس بلند شدند و حرفی زدند که همگی ناراحت شدیم ، ایشان گفتند که به خاطر خطر سلامتی پدرم به ایشان نگفته بودم که علی شهید شده و پدرم نمی دانست ولی الان فهمیده و در کنار اوست. بعد هم باز تکرار کردند :
صبر ..صبر ...صبراز مراسم حاج میر اسماعیل موسوی بگویید.چگونه برگزار شددر مراسم تشییعی که دم در منزل برگزار شد ، هم بی ادبی کلامی ماموران کردند و هم ضرب و شتم و هم بازداشت اعضای خانواده. ابتدا که می خواستند جنازه را به بیرون از خانه ببرند که مردی درشت هیکل آمد و مسیر جنازه را تغییر دهد که آشنایان چنین اجازه ای را به او ندادند. بعد هم جنازه به اواسط کوچه که رسید مردم فریاد می زدند" یا حسین میرحسین". که یک هو دستانی به میان امد و جنازه را به داخل آمبولانس کرد و جنازه را بدون تشییع بردند.
چه شد که مراسم تشییع به درگیری کشیده شد؟در میان جمعیت دختری که یا حسین میرحسین می گفت را چندین مرد نامحرم گرفته بودند و به زمین می کشاندند در همین حال بیشتر فامیل مداخله کردند از جمله برادرزاده های میرحسین و دامادش که در این ماجرا به شدت دوتا از آنها که آزاد شده اند کتک خوردند. یکی برادرزاده میرحسین و یکی هم دامادش . برادرزاده میرحسین که پاها و صورتش آثار کبودی پیداشت . داماد میرحسین هم که مشت محکمی بر گوشۀ چشم چپش آمده بود که عینکش را روی صورتش خرد کرد.مشت دیگری به چشم راستش زدند .البته چند نفر از مأموران امنیتی که لباس شخصی بر تن داشتند بر سر او و برادرزاده های میرحسین که از آن دختر دفاع کرده بودند ریختند و آنها را در حالی که از خود دفاع می کردند زیر ضربات مشت و لگد گرفتند و هفت نفر از آنها را کشان کشان از جمعیت مردم جدا کردند و در کنار دیوار، جائی که جز خودشان کسی نبود نگه داشتند. لباس های داماد میرحسین تکه تکه شد. برادرزاده ها هم خاک بر لباس مشکی هایشان نشست و لباسهایشان پاره شد.
پدر شهید علی را هم که برای وساطت به میان آمده بود، بازداشت کرده و با خود بردند. آقای نوراللهيان هم با وضعيت بسيار بدی دستگير کردند و رفتار بسيار ناشايستی با ايشان انجام دادند. یعنی بی ادبی کردند و ناسزا می گفتند و ایشان را می بردند در حالیکه ایشان سابقه حضور در جنگ ايران و عراق دارد، معاون سابق وزارت اطلاعات بوده و تا هنگام انتخابات دهمين دوره انتخابات رياست جمهور در بيت رهبری فعاليت می کرده است.
فکر می کنید چرا به اعضای خانواده میرحسین در روز تشییع جنازه هتک حرمت کردند؟اینها از خشم و کینه ای که از قبل از خاندان موسوی داشتند این کار را کردند. یکی از اقوام ما را بعد از 29 سال خدمت در سپاه اخراج کردند، او را هم اتفاقا با خودشان بردند.یک مراسم ختم چقدر می تواند ایجاد رعب و وحشت کند؟ یا تشییع جنازه ؟ نماز نمی گذارند بر میت خوانده شود.آن وقت می گویند ما اسلامی هستیم. پدری چشم انتظار فرزندش چشم می بند و پسر را نمی گذارند در مراسمش شرکت کند باز به نام اسلام. چقدر این اسلام مظلوم است.
اسامی کسانی که بازداشت شدند یا از کسانی که افراد عادی بودند اطلاع دارید؟از بازداشتشدگان مراسم تدفین ، وحید موسوی، پسر میرمحسن موسوی برادرزاده میرحسین موسوی، جواد سلیمی، داماد میرحسین موسوی، و میرحسن موسوی، پدر ابراهیم موسوی، از کشتهشدگان دوران جنگ ایران و عراق؛ و علی موسوی، خواهرزاده میرحسین موسوی که در ششم دیماه ۱۳۸۸ در روز عاشورا کشته شد، آزاد شدهاند.
اما میرمحسن و میراسماعیل، برادرزادههای مهندس موسوی، و مهدی موسوی، دیگر عضو این خانواده، همچنان در بازداشت بهسر میبرند.
همچنین علی شکوریراد، نماینده مردم تهران در مجلس ششم و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی؛ و حجتالاسلام نوراللهیان، معاون وزیر اطلاعات در زمان محمد ریشهری و از روحانیون فعال در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران؛ در مراسم بازداشت شدند که هر دو آزاد گردیدند.
البته تمام اعضای خانواده هم که بازداشت شدند هم در دفاع از بازداشت شدگان دستگیر شدند..
از مراسمی که در بهشت زهرا برگزار کردید، بفرمایید؟نمی دانیم پیکر بیجان مرحوم را چه کسانی غسل دادند. حتما می دانید که نگذاشتند نماز خوانده شود..دم در غسالخانه یکی از ماموران اسلحه به کمر اطلاعاتی گفت فقط میر محمود و میر عبدالله می توانند نماز بخوانند که این با اعتراض همه حضار روبرو شد ..همه فریاد می زدند الله اکبر ..دقایقی مردم فقط الله اکبر می گفتند . اقای شکوری راد فریاد می زد لااله الا الله ....که تعدادی را همانجا بردند و همچنین اقای شکوری راد را هم بازداشت کردند...همان مامور گفت که فقط خانواده بیایند نماز بخوانند..پیرمردی در این بین فریاد زد..خانواده میرحسین 70 میلیون نفر هستند کدامیک بیایند...
به برخی از افراد اجازه داده نمی شد که نزدیک مزار شوند. حاج اسماعیل کنار شهید علی موسوی آرمید و مادر شهید می گفت که امشب علی میهمان دارد. سه نوه شهید میزبان پدربزرگشان هستند. دختران میر حسین را هم در کل مراسم تهدید کردند و کاملا مراقبشان بودند.
به نظر، همه اسلحه داشتند و یک محیط نظامی و امنیتی بود. .
یعنی نمی گذاشتند دختران در مراسم پدربزرگشان حضور داشته باشند؟بله، اینها کاملا تحت کنترل بودند.حتی به دختران اجازه نمی دادند که به مزار نزدیک شوند.پا فرا تر می گذاشتند آنها را به عقب می راندند. حتی برای فاتحه خوانی هم کسانی در کنارشان بودند. موبایل یکی از دختران را گرفتند. او به نشانه پیروزی تنها دستش را در مقابل دوربین ماموران امنیتی گرفته بود. حتی پلاک خودروی که پارک شده بود کنار، کندند و بردند.
در موقع تدفین آرامش به مراسم بازگشت؟.چند نفر را سر قبر گرفتند و بردند. به قول خودشان شناسایی شده بودند.سرمزار نوحه ترکی می خواندند . در حین نوحه دو خانوم را دو مرد نامحرم گرفتند و بردند.زیارت عاشورا که خوانده می شد از صورت تک تک کسانی که برسرمزار نشسته بودند فیلم گرفته می شد.دو بار دعای فرج خوانده شد و در زمان دعای فرج هم یک آقایی که داشت آب می نوشید را از پشت سر آب را از دستش انداختند و گرفتند و بردند.
چرا مراسم ختم لغو شد؟البته نهادهای امنیتی مراسم را لغو کردند و خانواده میرحسین هم فقط برای امنیت مردم این کار را انجام دادند. با اینکه مراسم لغو شده بود همه دیدند که چگونه فضای خیابان فاطمی امنیتی بود. خودروهایی که جلویشان چنگک داشت و مردم را با آن جمع می توانستند کنند. اسلحه هایی که با آنها می توانستند به افراد رنگ بپاشند تا تحت شناسایی قرار بگیرند. دقیقا وسایلی که در 25 بهمن هم دیده می شد . خیلی مجهز شده بودند.حتی در خیابان فاطمی رو به روی بانک ملی کانکس نیروی انتظامی نصب شده بود . در تمامی کوچه ها تا میدان گلها ون های نیروی انتظامی بود و در مسجد نور را بسته بودند . این تدارکات تازه به رغم لغو مراسم ترحیم صورت گرفته بود.
البته فشار زیادی نيروهای امنيتی بر خانواده ميرحسين موسوی برای لغو مراسم ختم مير اسماعيل موسوی ایجاد کرده بودند.
تعدادی از اعضای خانواده موسوی در بازداشت به عنوان گروگان بودند تا مراسمی برگزار نشود.بقيه افراد هنوز آزاد نشده اند و فشاری که وارد کردند به خاطر همين است که آزادی اين افراد را در مقابل لغو مراسم قرار داده اند. نوعی گرو کشی را انجام می دهند .
مراسمی ترحیم یعنی اصلا برگزار نشد؟مراسم ساده ای در خانه داشتیم و مقرر شد که هزینه مراسم ختم صرف امور خیریه شود.
و کلام آخرتاندق داد کسی پدری را در خانه ای که روزی در همان خانه ،همان پدر پناهش داد و این ظالم در سوگ نشاند پسری را که آرزوی دیدار پدر مظلومش را داشت.
ممنون از وقتی که در اختیار جرس قرار دادی