فشارهای امنیتی مشکل صاحبان قدرت را حل نمی کند
. ادامه راه سبز(ارس): میرحسین موسوی محدودیت ها و مزاحمت های امنیتی را در اطراف خودش موضوع تازه ای نمی داند و آن رابا انتخابات دهم ریاست جمهوری پیوند می زند که زمان آغاز اعمال محدودیت های غیرقانونی علیه وی بوده است.
موسوی معتقد است وقتی دروغ به یک روش در اداره مملکت تبدیل شود و منافع شخصی به جای مافع ملی جایگزین گردد کار به جایی می رسد که اگر یک مرجع کاری با حکومت نداشت با او کاری ندارند و اگر در این شرایط یک مرجع و یا روحانی و یا مداحی از این حضرات تعریف و تمجید کند می شود مرجع عالیقدر و یا روحانی بر جسته و یا مداح دلسوخته اهل بیت. بلافاصله تصویر او در صدا و سیما نشان داده می شود و بسته به میزان طرفداری و تعریف تمجیدی که از صاحبان قدرت می کنند، چهره های آنها کوچک و بزرگ می شود و اگر به طور مثال همین مرجع انتقادی از صاحبان قدرت داشته باشد و یا نظری مخالف انها بدهد، بلافاصله او را از کشتی مرجعیت پیاده می کنند و یکباره کشف می شود که ایشان صلاحیت علمی لازم را نداشته است و انواع تهمتها به سمت ایشان روانه می شود و دفتر و خانه و مسجد و مقلدین ایشان مورد حمله نیروهای به اصطلاح خود سر قرار می گیرد.خبرنگار کلمه در باره محدودیتهای اخیر و نیز حواشی آن مصاحبه ای را با آخرین نخست وزیر انجام داده است که متن کامل آن در پی می آید.
در خبرها آمده آست که محدودیت های امنیتی در اطراف شما زیاد شده است. ایا شما هم چنین برداشتی دارید؟
تاریخ این نوع مزاحمتها به قدمت انتخابات (دهم ) است. حمله به ستادهای انتخاباتی این جانب که از همان عصر روز ۲۲خرداد شروع شد، مقدمه محدودیت های غیر قانونی علیه بنده بود.
البته گذشته از اسناد و قراین فراوان، اگر متقلبان در انتخابات هیچ سندی جز همین حمله به ستادها را قبل از اتمام رای گیری و دستگیری شخصیتهای انقلابی در یک روز بعد و روزهای بعدتر به جا نمی گذاشتند، برای نشان دادن مقاصد آنان کافی بود. آنها خوشبختانه به دلیل حماقت انتشار دو نوار سخنرانی یکی از”سرداران مامور” زمینه را برای قضاوت عمومی راحت تر کردند. به هرحال مساله مزاحمت و محدودیت ها با فراز و فرودهایش از ان زمان تا حال ادامه پیدا کرده است.
پس معنای سخنانتان این است که اخبار منتشره در باره تشدید فضای امنیتی در اطراف خودتان تایید می کنید.
بله ،اخبار در باره تشدید محدودیت ها ی امنیتی درست است. اخیرا به خاطر خوف نیروهای امنیتی از حرکتهای خیابانی مردم این محدویت ها شدید تر شده است. به این فشارها اضافه کنید ممانعت سر تیم محافظان بنده را از انجام وظایف خود که بسیار سوال بر انگیز است .ایشان بیست سال سرتیم حفاظت بوده و حالا از انجام وظایف خود تعلیق شده و معلوم نیست چه خوابی دیده اند؟
آیا انها فکر می کنند یا به هر حال این امید را دارند که این نوع محدودیت دامنه تحرک جنبش را کم کند؟
مسلما اگر چنین فکری دارند اشتباه می کنند. جنبش ریشه دار تر از آن شده است که با محدویت و یا حذف امثال بنده متوقف شود. ریزش مدام مشروعیت و نارضایتی های در حال انباشت وضعیت ویژه ای را در کشور ایجاد کرده است.
اگر سال گذشته شعار «رای من کجاست» توانست میلیونها شهروند مسالمت جو را در روزهای ۲۵و ۲۸ و ۳۰ خرداد دور هم جمع کند اکنون با سیاستهای سرکوب یک سال گذشته و اوضاع معیشتی مردم و فشار های بین المللی ناشی از ماجراجویی ها، احتمال حرکتهای غیر مترقبه بیشتر شده است. بنده و برادر کروبی و دیگران همراهان کوچکی با مردم هستیم. انها جا دارد از خشم روزافزون مردم بترسند نه از ما.
یعنی شما فکر می کنید اهمیت موضوع تقلب در انتخابات، حالا با افزایش نارضایتی ها کمرنگ شده است؟
به هیچ وجه! بلکه در کنار مصیبتهایی که به دلیل سیاستهای من در آوردی همراه با دروغ و سرکوب وارد می شود مردم بیشتر از همیشه به راه حل کلیدی انتخابات آزاد غیر گزینشی توجه پیدا کرده اند. هر روز که می گذرد مردم بیشتر معتقد می شوند که ریشه بحران در استبداد و عدم توجه به حق انها برای حاکمیت به سرنوشت خودشان است. مردم می بینند که دولتمداران بین انها اختلاف می اندازند که به نام اسلام و در حقیقت بر خلاف اسلام خودشان حکومت کنند.
به نظر بنده در میان مردم تلازم عدالت و آزادی هر روز بیشتر جا می افتد. به همین دلیل همه کسانی که قدرت تالیف و تحقیق دارند یقینا توجه دارند که شکایت هفت مبارز فرهیخته و با سایقه کشور از سخنان سردار مامور تا چه اندازه اهمیت استراتژیک دارد و نباید از آن غفلت شود. وباید بصورت مشفقانه عرض کنم که رسیدگی عادلانه و علنی به این شکایت برای بیرون آوردن کشور از بحران از مانور نیروهای امنیتی که یک روز قبل از روز قدس در خیابانهای تهران شاهد آن بودیم و یا حمله به خانه های مراجع مورد علاقه مردم در قم و شیراز موثرتر است. و اگرنه بازداشت دکتر محمدرضا خاتمی و بازداشت هنرمند گرامی دکتر حبیب صادقی در کنار دفتر اینجانب مشکلی را حل نمی کند.
آیا ممکن است محدودیت های اخیر با حمله به دفاترمراجع و فشار به روحانیون معترض مربوط باشد؟
باید به ریشه ها توجه کرد. نظام در بسیاری از سطوح به سمت ماکیاولیسم چرخیده و در این موارد هدف هر نوع وسیله ای را توجیه می کند. و این از ویژگیهای حاکمیت قدرتی است که نمی توان ازآن سوال کرد. در چنین وضعیتی کرامت انسانها و حقوق آنها می تواند نادیده گرفته شود و حفظ موقعیت و مکانت سیاسی حتی با آدم کشی مجاز شمرده شود. دروغ در چنین حالتی به صورت یک روش جهت حفظ موقعیت و منفعت در می اید و خیلی ساده بین منافع شخصی و منافع ملی خلط می شود. در چنین اوضاعی اگر یک مرجع کاری با حکومت نداشت با او کاری ندارند و اگر در این شرایط یک مرجع و یا روحانی و یا مداحی از این حضرات تعریف و تمجید کند می شود مرجع عالیقدر و یا روحانی بر جسته و یا مداح دلسوخته اهل بیت. بلافاصله تصویر او در صدا و سیما نشان داده می شود و بسته به میزان طرفداری و تعریف تمجیدی که از صاحبان قدرت می کنند، چهره های آنها کوچک و بزرگ می شود و اگر به طور مثال همین مرجع انتقادی از صاحبان قدرت داشته باشد و یا نظری مخالف انها بدهد، بلافاصله او را از کشتی مرجعیت پیاده می کنند و یکباره کشف می شود که ایشان صلاحیت علمی لازم را نداشته است و انواع تهمتها به سمت ایشان روانه می شود و دفتر و خانه و مسجد و مقلدین ایشان مورد حمله نیروهای به اصطلاح خود سر قرار می گیرد. حضرت ایت الله دستغیب تا موقعی از نظرشان محترم است که چشم به ظلم و ستم اقایان ببندد و یابه شیوه اعمال وظایف مجلس خبرگان ایرادی نگیرد. در غیر اینصورت مسجدی که او در آن نماز می خواند با آن سابقه می شود مسجد ضرار و امام جمعه ای که میزان درک او در حدی است که به میلیونها انسان هموطن خود می گوید یک عده بزغاله و گوساله در کنار حرم مقدس رضوی یک باره خوابنما می شود که این عالم بزرگوار از خانواده ریشه دار و محبوب دستغیب ها در شیراز مهد تمدن و فرهنگ ایران موقعیت علمی و صلاحیت ندارد.
آیا فکر نمی کنید این اقدامات برای پوشاندن ابعاد بحرانهای سیاسی و اقتصادی از چشمان مردم باشد؟
امروز بحران فقط خود را در عرصه های اقتصادی و سیاسی نشان نمی دهد. همین حمله به خانه های مراجع و مدارس انها در کنار حمله به دانشگاهها و خوابگاهها یکی از چهره های تکان دهنده بحران است. توجه کنید نظامی که ریشه مشروعیت دینی آن بر آمده از سلسله مراتب حوزه ها و روحانیت است، مشغول مهندسی ویرانگر توامان دانشگاه و حوزه با هم است. از آن سو وزیرش دانشگاه حرف نشنو را تهدید به یکسان سازی با خاک می کند و از این سو منازل و شخصیت مراجع ضد ستم و منتقد مورد حمله فیزیکی و تبلیعاتی قرار می گیرد.
کسانی که این طرحها را می ریزند باید بدانند این گونه اقدامات کمکی به بقای انها نمی کند اگر این کار ها در گذشته توانست اثری داشته باشد و ستمگران را حفظ کند می توانند این سیره و روش را ادامه بدهند و در این میان اگر کسی به جای خود به بقای کشور و منافع ملی می اندیشد باید بسوی قانون و انصاف برگرددحتی اگر این برگشت به ضرر موقعیت و مکانت او تمام شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر