۱۲/۰۱/۱۳۸۸

جدیدترین دیدار موسوی و کروبی

جدیدترین دیدار موسوی و کروبی

. این دیدار روز شنبه، اول اسفندماه در منزل مهدی کروبی برگزار شد و به جز میرحسین موسوی و مهدی کروبی، حجت الاسلام محتشمی پور و حجت الاسلام کیان ارثی نیز در آن حضور داشتند.

مهدی کروبی و میرحسین موسوی با یکدیگر دیدار و درباره چگونگی اتخاذ مواضع جدید در روزهای آینده گفتگو و رایزنی کردند.

به گزارش سحام نیوز،این دیدار روز شنبه، اول اسفندماه در منزل مهدی کروبی برگزار شد و به جز میرحسین موسوی و مهدی کروبی، حجت الاسلام محتشمی پور و حجت الاسلام کیان ارثی نیز در آن حضور داشتند.

در این دیدار حاضرین درباره اتفاقات روزهای اخیر و چگونگی اتخاذ مواضع تازه در روزهای آینده به بحث و تبادل نظر پرداختند

جزئیات ضرب ‌و‌شتم اشرف بروجردی و فرزندانش در راهپیمایی ۲۲بهمن

جزئیات ضرب‌ و‌شتم اشرف بروجردی و فرزندانش در راهپیمایی ۲۲بهمن

. ادامه راه سبز«ارس»: معاون وزیر کشور دولت اصلاحات و همسر و خواهر شهید از ضرب و شتم خود و دو پسرش در راهپیمایی ۲۲ بهمن خبر داد و گفت:«دستمزد ما از نظام و انقلابی که برای آن همه چیز خود از جمله همسر و برادر خود را تقدیم آن کردیم و سختی‌های فراوان کشیدیم، ضرب و شتم در راهپیمایی ۲۲ بهمن نبود.»

اشرف بروجردی در گفتگو با «پارلمان‌نیوز»، در تشریح اتفاقات رخ داده در راهپیمایی ۲۲ بهمن برای خود و پسرانش، اظهار داشت:«طبق سنت ۳۰ سال گذشته، من و دو پسرم از خیابان آزادی وارد جمعیت شده تا در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کنیم.»

وی ادامه داد:« هنوز ۵ دقیقه از حضور ما در جمعیت نگذشته بود بدون آنکه حرکت خاصی کرده باشیم و در حالیکه شعارهای هماهنگ با بلندگو را تکرار می‌کردیم، ۳-۴ نفر به ما حمله کرده و سیلی محکم بر گوش یکی از پسرهایم زدند به طوریکه عینکش از صورتش افتاد.»

عضو شورای عالی بنیاد باران تصریح کرد:«زمانیکه اعتراض کردم و گفتم چرا این کار را می‌کنید و حق ندارید پسر من را بزنید، من و پسرم را با هم بردند و یکی دیگر از پسرهایم را از ما جدا کردند.»

وی با بیان اینکه ما را به داخل اتوبوسی بردند که جمعیت زیادی مثل ما را داخل آن بازداشت نگه داشته بودند، گفت:« هیچ یک از افرادی که داخل اتوبوس بازداشت بودند علت دستگیری خود را نمی‌دانستند و این درحالی بود که با بدترین الفاظ و با بی‌نزاکتی تمام به آن جمع توهین و هتاکی می‌شد.»

بروجردی یادآور شد:«زمانیکه کسی در داخل اتوبوس اعتراض می‌کرد که چرا توهین می کنید در مقابل همین یک جمله اهانت‌های بیشتری را روا می‌داشتند و می‌گفتند ما حق داریم و آزادیم هرگونه برخوردی انجام دهیم.»

معاون وزیر کشور دولت اصلاحات با بیان اینکه سئوال من از نمایندگان مجلس این است که چه کسی این حق را به آنها داده است، گفت:«نمایندگان اگر نماینده واقعی ملت هستند و وظیفه نظارتی دارند باید به این رفتارها که در جامعه و با شهروندان صورت می‌گیرد نظارت کرده و سئوال کنند دلیل این رفتار ها چه بوده و مسئولیت آن با چه کسانی است.»

وی ادامه داد:«پسر دوم من را بدون انکه هیچ نماد سبزی داشته باشد و یا اعتراض و شعاری داده باشد به یک کوچه بن‌بست برده و چهار نفری او را کتک زده بودند.»

بروجردی گفت:«درحالیکه من و پسر اولم در اتوبوس بازداشت بودیم، پسر دیگرم را بدون کفش با دست‌هایی که از پشت بسته شده بود و عینک به چشم نداشت پیش ما آوردند.»

عضو شورای عالی بنیاد باران تصریح کرد:« پسران من فرزندان شهید هستند، پدر آنها از شهدای هفتم تیر است و خودشان از متدین‌ترین و مذهبی‌ترین فرزندان انقلاب هستند، چگونه این رفتار با آنها قابل توجیه است؟»

وی در ادامه توضیح برخورد صورت گرفته در راهپیمایی ۲۲ بهمن با خود و فرزندانش گفت:«بعد از مدتی مردها و زن ها را از هم جدا کردند.خانم‌ها را به خیابان وزرا و آقایان را به خیابان انقلاب بردند، با توجه به اینکه حال من بد بود ساعت ۳ بعد از ظهر رهایم کردند اما از سرنوشت بقیه خبر ندارم و با پیگیری‌های انجام شده موفق شدم پسرهایم را نیز ساعت ۱۱ شب آن روز نجات دهم.»

بروجردی تاکید کرد:« سئوال اصلی من این است که چرا این افراد که نام خودسر یا لباس شخصی و یا هر نام دیگری دارند می‌توانند آزادانه به مردم حمله کرده کتک بزنند اهانت کنند و بگویند حق داریم؟این حق را چه کسی در جامعه اسلامی به آنها داده است؟»

وی با بیان اینکه هنوز آثارجراحت بر روی بدن پسر من هست و هر کس بخواهد می‌تواند از این ضرب و شتم مطمئن شود، گفت:«آیا هنوز زمان آن نرسیده که این افراد خودسر کنترل شوند؟چه کسی قرار است این‌ها را کنترل کند؟آیا امنیتی که شعار آن را می‌دهند در جهان تک است و همتا ندارد،این است؟»

برجردی خاطر نشان کرد:«دستمزد یه خانواده شهید که عزیزان خود را برای نظام و انقلاب داده‌اند و خود من در مراحل مختلف برای نظام زحمت کشیده‌ام، برخورد و اهانت است؟»

وی با بیان اینکه آقایان از خودبپرسن جوانان جامعه ما که شاهد این برخوردهای خشن هستند چه قضاوتی از نظام خواهند کرد، تاکید کرد:«نمایندگان مجلس نباید در مقابل این اقدامات کوتاه بیایند و باید این مساله را پیگیری کنند.»

۱۱/۳۰/۱۳۸۸

مشاهدات يك شهروند: بر سبزها در روز وحدت چه گذشت؟

بر سبزها در روز وحدت چه گذشت؟

. ادامه راه سبز«ارس»: در روزی که همه مراجع تقلید، رهبر جمهوری اسلامی و مقامات ارشد کشور از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی از مردم دعوت کردند تا در راهپیمایی روز 22 بهمن برای سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی شرکت کنند و آن را روز وحدت نام نهادند، نیروی نظامی مستقر در خیابان های منتهی به محل تظاهرات، مردم را به شدت سرکوب کردند.

از هر جای تهران که به سمت محل تظاهرات حرکت می کردید، می توانستید استقرار و آرایش چند لایه نیروهای نظامی را ببینید. میادین شهر ، مثل میدان انقلاب، میدان هفتم تیر و میدان آریا شهر مزین به نیروهای یگان ویژه، سپاه پاسداران و بسیج بودند. در جاهایی هم که جمعیت حاضر بود، لباس شخصی ها قابل تشخیص بودند که گویی دنبال شکار می گردند.

هواداران جنبش سبز تظاهرات روز 22بهمن را از میدان انقلاب و نیز میدان آریا شهر آغاز کردند. بیشتر جمعیت سبز ها به دلیل احتمال حضور مهدی کروبی، تظاهرات را از میدان آریا شهر آغاز کردند. قرار بود سبزها بدون نمادهای خود تا میدان آزادی پیش روند اما میدان آزادی از طرف آریاشهر به روی طرفداران دولت هم بسته بود و جمعیت تظاهر کننده هوادار فقط تا نزدیکی میدان می رفت و بر می گشت.

به نظر می رسید، این جمعیت نیامده است تا به سخنرانی احمدی نژاد گوش دهد، بلکه آمده است تا روی سبزها را کم کند. جای جای خیابان آریا شهر منتهی به آزادی، ایستگاههایی به مردم عکس می داد و بلندگویی از آن یا سرود و یا شعار پخش می کرد و تعداد اندکی که دور آن بودند گاه به شعارهای پخش شده از آن پاسخ می دادند. برخی از این ایستگاهها، ایستگاههای رادیو و تلویزیون بود که برخی از دستگیر شده هایی که آزاد شد ه اند، می گویند، این ایستگاهها با فیلمبرداری از جمعیت به شناسایی سبزها کمک می کرده است.

تظاهرات یکپارچه نبود، مردم در دسته های کوچک و پراکنده رد می شدند و هر وقت سبزها را که خاموش در کنار آنها راه می رفتند را می دیدند، شعار مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولایت فقیه را سر می دادند.

سبزها نمادها را در جیب ها مخفی کرده و صبورانه منتظر رسیدن به میدان آزادی بودند و به همین دلیل تصاویری را که به آنها می دادند، به دست می گرفتند و با اینکه سعی کرده بودند از طرفداران دولت متمایز نباشند اما متمایز بودند و به راحتی قابل شناسایی ، بخصوص جوانتر ها. خویشتنداری سبزها، لباس شخصی هایی که کینه توزانه دنبال آنها بودند را تشجیع می کرد، آنها به راحتی برخی سبزها که عمدتا از جوانان بودند را دستگیر می کردند و حتی جلوی چشم طرفداران عصبانی شان، به باد کتک می گرفتند، اما سبزهای ساکت در مقابل دستگیری های خشن، واکنش نشان دادند و فریاد ولش کن جمعیت برای آزاد کردن جوانی که دستگیر شده بود، هم خود سبزها را از تعدادشان متعجب کرد و هم هواداران دولت که پیش از این در برابر نیروهای نظامی حامی شان، چشم به چشم سبزها دوخته و مرگ بر منافق می گفتند را ترساند.

انتهای جمعیت مردم در میدان آریاشهر سبزهایی بودند که منتظر مهدی کروبی بودند ، گاه افرادی به وسط جمعیت می دویدند. صدای شلیک پینت بال و بعدتر گاز اشک آور و ریختن آب داغ نشان داد که نیروهای نظامی دستور سرکوب سبزها را دارند، حتی اگر شعار ندهند و علامت سبزی در کار نباشد. سکوت سبزها، سرکوب و توهین های جمعیت هوادار دولت، صبر مردم را لبریز کرد و ناگهان چند دختر و پسر جوان در حالیکه دست ها را به هم می زدند، شروع به خواندن شعر "یار دبستانی" کردند، آواز آنان، همراهی همه سبزها که در دو سوی خیابان ایستاده بودند و علاقه ای نداشتند که قاطی هواداران حکومت شوند را به دنبال داشت. صدای سهمگین و یکپارچه سبزها گروه کوچکی از زنانی که پیش از این وسط خیابان شعار مرگ بر منافق سر می دادند، ترساند، به نحوی که تقریبا دویدند تا خود را از سبزها دور کنند. اما این وضع دیری نپائید و نیروهای نظامی با باتوم به جمعیت حمله کردند و جمعیت را متفرق کردند.

از این به بعد دیگر زد و خوردهاآغاز شد، بخصوص وقتی مردم مطلع شدند که کروبی نتوانسته است به جمعیت ملحق شود و پسرش دستگیر شده است. خیابان های فرعی پر از جمعیت سبزی بود که در اثر حمله گارد ویژه به آنجا رانده شده بودند، تعدادی از جوانان، شعارهای تند می دادند و خانمی به یک لباس شخصی می گفت که مگر این آقا( منظورش احمدی نژاد بود که داشت سخنرانی می کرد) نمی گوید که در ایران آزادی مطلق وجود دارد پس چرا به ما اجازه نمی دهید شعار خودمان را بدهیم و وقتی در پاسخ با توهین آن مرد جوان روبرو شد، گفت از توی جمعیت ما برو بیرون.

زد و خوردها در میدان آریا شهر وقتی آغاز شد که احمدی نژاد سخنرانی را آغاز کرده بود و در دایره امنیتی صحبت از مدیریت منطقه می کرد، عده ای از مردم از تلویزیون در هنگام پخش مستقیم سخنرانی احمدی نژاد، فریاد مرگ بر دیکتاتور جمعیتی را شنیده بودند که توانسته بودند خودشان را به دور میدان آزادی برسانند. از حدود ظهر دیگر موبایل ها از کار افتاد و تا حدود شب همچنان قطع بود.

در میدان انقلاب دستگیری ها از همان ساعت 8 صبح آغاز شده بود. در نزدیکی میدان انقلاب، تعدادی که معلوم بود سبز نیستند، در میان جمعیت شروع به دویدن کردند و در فضای ساختگی شلوغ ناشی از دویدن آنها پلیس تعدادی از جمعیت سبز را از دیگران جدا کرده و به کوچه مترو منتقل کرد. در کوچه مترو این تعداد را با باتوم و فحش به مدرسه ای در آن کوچه هل داده بودند و پای خانمی در اثر هل دادن شکست. دستگیر شده ها که در آن مدرسه حدود 100 نفر بودند، با اتوبوس شهری از میدان انقلاب و از میان جمعیت افراد خشمگین عبور داده شدند و در حالیکه با الفاظ رکیک و زشت بدرقه می شدند، به ساختمانی که سابقا اداره شهرداری بوده، منتقل شدند و در آنجا دسته های دیگری از مردم دستگیر شده هم به آنها اضافه شده اند. یکی از دستگیر شده ها می گوید که پلیس ها مهربان بودند اما نیروهای بسیجی و لباس شخصی ها از هیچ توهین و کتکی فروگذار نمی کردند.

در فرم هایی که به دستگیر شده ها داده شده بود تا پر شود، اقداماتی نظیر دویدن، شعار دادن، همراه داشتن نماد، هرگونه اطلاع رسانی، شعار نویسی و اطلاعیه داشتن، مقاومت در مقابل مامورین و... از جمله مظاهر جرم نوشته شده بود. این عده را بعدا به وزرا منتقل کردند و بتدریج برخی را آزاد کردند. تعداد کل دستگیر شده ها در روز 22 بهمن بر طبق آمار غیر رسمی و مردمی حدود 1000 نفر است.

به تعبیر بسیاری ، برای سبزها، روز 22 بهمن روز خوبی نبود اما به این معنا هم نبود که دولت روز خوبی را از سر گذراند. دولت ناگزیر شد برای اجرای جشن حکومتی 22 بهمن، شهر را غرق نیروهای نظامی کند و این را حتی خبرنگارن خارجی که تحت الحفظ به میدان آزادی برده شده بودند، دیدند و اگر نبود دستورالعملی که میان سبزها قبل از 22 بهمن منتشر شد و آنها را به صبر توصیه کرده بود، محمود احمدی نژاد قطعا نمی توانست در میان دود گاز اشک آور سخنرانی خود را تمام کند. سبزها خود دانستند که باید از خشونت اجتناب کنند و این کار را بارها کردند. اما شکل تظاهرات را خود آن روز و اتفاقات و واکنش های آن روز تعیین می کند و چه بسا اگر اجرای تظاهرات به خود سبزها واگذار می شد، بار سنگین حضوری که تلویزیون دولتی به حساب خود نوشته است، گلوی دولت و تلویزیون و نیروهای نظامی را می گرفت.
یاسمن تهرانی

دختر محمد نوری زاد: این قصه، قصه ی توست باباجان. از نو بخوان

دلنوشته دختر محمد نوری زاد به پدرش:
این قصه، قصه ی توست باباجان. از نو بخوان

. ادامه راه سبز«ارس»: دختر محمد نوری زاد کارگردان و نویسنده ای که از ۲۹ آذر به اتهام توهین به مسئولین بازداشت شد در آخرین نوشته وبلاگ خود نامه ای به پدرش نوشته است: «قصه، قصه ی توست در این دوماهی که گذشت. در انتظار و صبر و دعای ما؛ برای آزادی ات. برای ایستادگی ات. و برای هرچه مستحکم تر شدنِ پایه های ایمان و صبر و توکلت.این قصه، قصه ی توست باباجان. از نو بخوان.»

این دلنوشته به مناسبت گذشتن دو ماه از بازداشت محمدنوری زاد نگاشته شده که به شرح زیر است:
قصه، قصه ی کودک دو ماهه ای است که قدر چندسالگی اش داناست؛ که قدر تک تک دقایقِ این دوماهگی، درد کشید و رشد کرد و پخته شد. قصه ی روزهای پر از درس و نکته و تلقین و تکرار. قصه ی آزمونی که شد محکِ صبر و توکل و ایمانمان، شد ایستگاهی برای توقف و بازنگریِ هرآنچه تابه حال داشتیم و قدرش را ندانستیم، هر خطایی که کردیم و آگاه نشدیم و همه ی فرصتی که ولو بی خواست و اراده، از دست دادیم.

قصه، قصه ی نبودن تو نیست. که هستی. مثل تمام سال هایی که دور از ما و منیت، دور از تصور خیلِ صاحب منصبان امروزی، محروم ترین مناطقِ این مرز و بوم را به جای همه ی آن پُست های دست یافتنیِ آن روزها، سخت منتظر و محتاج یافتی برای خدمت. برای زحمت. برای نثارِ بی منتِ خلوصی که بعد از گذشت بیست و چندسال، هنوز از یاد مردمانِ مظلومِ میناب و بشاگرد و زابل نرفته است.

قصه، قصه ی نبودن تو نیست. که هستی. مثل تمام روزهایی که سزاوارترین صحنه را برای جهاد، شهرها و روستاهای جنوبیِ کشور دانستی. و مردمانِ بی پناه و محرومی که تا آن روز، مدرسه نداشتند. بیمارستان نداشتند. سدّ و پل و جاده نداشتند. و تا آن روز، هنوز، دست های خالص و بی ریای مردی را ندیده بودند که بی مزد و چشم داشت در خاک غلتیده باشد…

قصه، قصه ی بودن توست. در روایت فتحی که بر زبانِ تو رفت. در صدای محزون و ماندگاری که از پشت خاکریزها، از دلیرمردانِ تکرارنشدنیِ آن روزگار می گفت. از امام و انقلاب و جنگ می گفت و از هرآنچه که امروز اگر مقلوب نشده باشد، از یادها رفته است.

قصه، قصه ی بودن توست، پررنگ؛ مثل ردّپای قلمِ آزاده ات که هیچ گاه رنگ نباخت. مثل سلاست و صراحت و بی باکیِ اندیشه ای که جز از سر دلسوزی، بر قامتِ کلمات جاری نشد. مثل هوشیاری و ذکاوتِ امروز تو، که درست مانند آن سالها، ارجح ترین صحنه را برای جهاد، محروم ترینِ آنها دانست؛ چه، امروز، بشاگرد محروم ترین نیست. زابل محروم ترین نیست. میناب و خاش و هرمز محروم ترین نیستند؛ که محروم ترین نقاطِ امروز، ذهن های منجمد و افکار بسته ایست که از هرچه بالندگی و رشد و پویایی است، خالی مانده. محروم ترین نقاط امروز، بستری است که به جهل و تزویر و ظلم، آلوده شده و از تحملِ کوچکترین نقد و واکاویِ خیرخواهانه، بی بهره است. و چه تلخ و تاسف بار، که فهم و وسعت نظر و دلسوزیِ تو را این چنین پاسخ گفتند…

قصه، قصه ی توست در این دوماهی که گذشت. در انتظار و صبر و دعای ما؛ برای آزادی ات. برای ایستادگی ات. و برای هرچه مستحکم تر شدنِ پایه های ایمان و صبر و توکلت.

این قصه، قصه ی توست باباجان. از نو بخوان.

نمآهنگ "سبز بودن چه جرم سنگينيست" شاعر: محمد رضا عالی پیام

نمآهنگ "سبز بودن چه جرم سنگينيست"
شاعر: محمد رضا عالی پیام




(جهت دانلود بر روي تصوير كوچك بالا كليك نماييد)

شهاب طباطبائی: ستاد ۸۸ پس از انتخابات موضوعیتی ندارد

شهاب طباطبائی در گفتگو با ايلنا:
ستاد ۸۸ پس از انتخابات موضوعیتی ندارد


. ادامه راه سبز«ارس»: به نوشته سايت تحول سبز، عضو سابق جبهه مشاركت كه در حوادث پس از انتخابات دستگیر شده بود و روز گذشته به مرخصی آمده است تاكید كرد كه هرگونه نقل قول غیر مستقیم از وی معتبر نیست.

شهاب طباطبائی كه در انتخابات ریاست جمهوری مسوولیت ستاد ۸۸ را بر عهده داشت، در گفتگو با ایلنا اظهار داشت: ستاد ۸۸ ستادی مربوط به انتخابات ریاست جمهوری بوده است و به دلیل كاركرد انتخاباتی آن بعد از ۲۲ خرداد ماه موضوعیتی ندارد و اطلاق این عنوان در حال حاضر بی‌معناست.

وی ضمن تشكر از دوستان خود گفت : هرگونه اظهار نظر و موضع معتبر از طریق شخص بنده خواهد بود و نقل‌قول‌های غیر مستقیم فاقد اعتبار است.

طباطبائی همچنین در پاسخ به سوالی در مورد فعالیت آینده جبهه مشاركت گفت: از عضویت در شورای مركزی جبهه مشاركت استعفا داده‌ام و اطلاعی از این مسئله ندارم.

ابوالفضل فاتح: تمامی آبروی انقلاب، نظام و اسلام را به صحنه آوردید تا پاسخگوی مردم منتقد نباشید!

دکتر ابوالفضل فاتح:
تمامی آبروی انقلاب، نظام و اسلام را به صحنه آوردید تا پاسخگوی مردم منتقد نباشید!

. ادامه راه سبز«ارس»: سايت كلمه به نقل از دکتر ابوالفضل فاتح رئیس کمیته رسانه و تبلیغات ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در دوره دهم انتخابات رياست جمهوري آورده است:

«این جنبش نیازمند به تشکل قوی تر موسوی، خاتمی و کروبی و مدیریت بیشتر است/ گویا اگر سی بار دیگر انقلاب می کردیم پس از سی سال همین جا بودیم که الان هستیم/ جریان اصلاحی پایان قلدری ها و فسادها و تبعیض ها و نا روایی ها و بی لیاقتی را از طریق قانون جستجو می کند/ خوشا به حال علی (ع) و تشیع که آن روز شما نبودید/ اگر می توانستید و اگر شهدای نخست انقلاب چون بهشتی و مطهری و رجایی زنده بودند امروز به جای فرزندانشان خودشان را محاکمه می کردید تا حسابتان را از گذشته جدا کرده باشید/ ای کاش منتقدان و حقوقشان را به رسمیت می شناختید و باب گفت و گو را به جای تهدید و تفسیق رهبرانشان که از بسیاری از شما به انقلاب صالحترند، باز و زندانیان را آزاد و فضای رسانه ای را گشوده و نسبت به مظالم رفته عذرخواهی می کردید…»

متن كامل اين نوشتار به شرح زير ميباشد:
کشور عزیز ما به دفعات و تقریبا هر ۲۵ تا سی و پنج سال شاهد بروز و ظهور مطالبات پاسخ نیافته ی مردم در قالب خیزش ها و حرکت های سیاسی اجتماعی عمیق و وسیع بوده است. نمونه ی آن مشروطه تا سال ۳۲ و از ۳۲ تا انقلاب اسلامی و از بهمن ۵۷ تا دوم خرداد و سپس ۲۲ خرداداست. گرچه این فاصله فی مابین دوم خرداد ۷۶ تا ۲۲ خرداد ۸۸ به شکل معنی داری کاهش یافت که قابل تامل می باشد.

این مقاطع هر یک بسان فرصتی تاریخی برای کشور بوده تا با پشتوانه ی حضور و مشارکت مردم اصلاحاتی درخور را تجربه کند. اما به شهادت تاریخ، این فرصتها با مداخلات مستبدان و دول خارجی و ناپختگی نخبگان عموما مصروف درگیری ها و منازعات بی حاصل و یا کم حاصل به ویژه شکاف جمهوری خواهی و اسلام خواهی گشته و نهایتا با هزینه ی بسیار بالا، دستاوردی بسیار کمتر از ظرفیت خود برجای گذاشته است. پیروزی انقلاب اسلامی از معدود مواردی است که ملت ایران و نخبگان آن توانستند با تفاهمی مثال زدنی، شکل دهی جبهه ای واحد و پرهیز از کوته بینی های رایج، از کمند عادت تاریخی خود رهایی یافته و با رهبری حضرت امام اصلاحی عمیق در وضع موجود پدید آورند.

انتخابات دهم ریاست جمهوری غلیان مطالبات فروخورده ی مردم در بزنگاهی تاریخی بود که بسیار زودتر از مواعد پیشین بروز و ظهور یافت. ۲۲ خرداد تداوم روایت داستان دوم خرداد مبنی بر مطالبه ی اصلاح در منش حکمرانی و روش اداره ی امور بود. اگر فرصت دوم خرداد مغتنم شمرده و صدای مردم به درستی شنیده می شد، چه بسا که ۲۲ خرداد این همه زود به وقوع نمی پیوست. اما دوم خرداد که متمم انقلاب اسلامی بود در غفلت و نیرنگ و در گیر و دار کارشکنی ها و خودخواهی ها به شکاف ظاهری اسلام خواهی و جمهوری خواهی بدل و به قصه ای ناتمام با فرصتی بیشتر بر باد رفته تبدیل و از آن همه شور و اشتیاق و انرژی بهره ای در تراز برده نشد.

اینک نیز بیم آن می رود که در صورت غفلت خدای ناکرده آنچه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری می گذرد به تدریج به عادت تاریخی ما و همان شکا فهای غم انگیز پیل افکن تبدیل شده و نهایتا این فرصت بزرگ تاریخی به جای پیشبرد کشور منجر به گامهایی کوچک با هزینه ی بسیار و یا حتی فراتر به تعمیق تندروی و سخت گیری به مردم و فرصت سازی برای افراطی گری و نهایتا به پسرفتی غم انگیز نبدیل شود.

با توجه به شرایط موجود نکاتی را به عرض می رساند که قطعا خالی از نقد نیست. این فضای متکثر مشوقی بر طرح دیدگاه هاست و البته نگاه منتقد و تیز بین مخاطبان عزیز لغزش های متن را تصحیح خواهد کرد:

سخن نخست با رهبران اصلی جریان اصلاحی است. آنچه از آن به عنوان “مشارکت همگانی” و یا رهبری همگانی در جنبش یاد می شود، نگاهی بسیار مدرن و فرهیخته به ایجاد رابطه ای منطقی و محترم با مردم و شعور آنان است. در این نگاه مردم تعیین کننده ی اصلی و رهبران همراه و همدل و یاور و نه قیم آنانند. همین دیدگاه در قالب جنبش های مجازی در فضای اینترنت بارها مورد سنجش قرار گرفته، با قدرتمند کردن مخاطبان به عنوان عنصری فعال نه منفعل، موج ها و جنبش های بزرگی را پدیدار و میلیون ها شهروند را در فضای جهانی نقشی تعیین کننده بخشیده است.

آنچه در فضای جنبش سبز می گذرد از حیث متکثر بودن نوعی گرته برداری نوآورانه از فرهنگ و روش همین جنبش های مجازی است. به نوعی می توان گفت جنبش سبز آنچه در فضای مجازی محقق است را در فضای واقعی تمرین می کند. لذا شعارهایش نظیر “هر شهروند یک ستاد” و سپس “هر شهروند یک رسانه” نیز ملهم از همان فضا است. از این رو همچون طبیعت فضای مجازی که در تهدید آنارشی است، این جنبش نیازمند به چارچوب و مرزها و مدیریت بیشتر است؛ مدیریتی البته حداقلی اما فراتر از شرایط فعلی. به نظر می رسد در فضای جنبش سبز هنوز این موضوع مهم به خوبی جای خود را نیافته و این جنبش نیازمند بازشناسی مدیریت و چارچوب های خود است.

نکته ی ظریف دیگر آنکه در هر فضای متکثر که که افراد و جمعیت های پرشماری در آن مشارکت دارند، نقش تعیین کننده را به طور طبیعی کسانی بازی می کنند که متشکلترند. به عنوان نمونه انهدام تشکیلات رسانه ای و حلقه ی پیرامونی مهندس موسوی با همین هدف صورت گرفته است تا میدان به شکلی برنامه ریزی شده از حوزه ی تحت برنامه ریزی وی خارج شود. به طور طبیعی در انهدام تشکیلات رسانه ای و پیرامونی رهبران یک جریان متکثر، فضا به سوی کسانی هدایت می شود که متشکل ترند. این که در داخل و نیز در خارج صدای بلند تر در اختیار رسانه هایی است که با مهندس نسبتی ندارند متاثر از همین عنصر متشکل تر بودن در فضای متکثر است که برنامه ریزی شده به وقوع پیوسته است.

با تکریم جایگاه بارز مهندس میر حسین موسوی و تواضع نسبت به منزلت بزرگانی چون حجج اسلام کروبی و خاتمی انتظار می رود که اولا این بزرگان متشکل تر شوند و ثانیا نقش مدیریتی بیشتری برای خود در تعریف از چار چوب ها و مرزهای جنبش اصیل سبز قائل باشند. امروز کشور در گلوگاهی تاریخی است و مردم در حال پرداخت هزینه ی بسیار بزرگی هستند.انتظار جدی از این بزرگان است که هماهنگی بیشتری فی مابین آنان به وقوع پیوسته و همراه با مشورت سایر نخبگان دانشگاهی و حوزوی و شخصیت هایی چون هاشمی و مراجع عظام نقش محوری تری در مدیریت جنبش پذیرا باشند.

نقشی که فراتر از هر کانون دیگری، چه در داخل و چه در خارج بوده و معیار اصلی برای کانون های دیگر باشد. مردم حق دارند مطمئن باشند که در گام های استراتژیک، این بزرگان سه گانه همفکری و مشارکتی یگانه داشته اند. مردم حق دارند و چشم انتظارند تا این فرصت اصلاحی بزرگ جوانمرگ نشده وآرزوهایشان زنده به گور نشود. عدم تشکل رهبران اصلی این جنبش یعنی مهندس موسوی و خاتمی و کروبی، احتمال ربودن جریان اصلاحی را به دنبال و نتیجه ی طبیعی آن تحریف جریان اصلاحی، فرصت سوزی، و تحکیم جریان افول گراست.

سخن دوم با همراهان جنبش اصلاحی است. چنان که گفته شد سم مهلک هر جریان غیر متمرکز و همه گانی آنارشی و بی قاعدگی است. جنبش اصلاحی چنان که از تحلیل گفتمان رهبران اصلی آن بر می آید، امتداد و ارتقاء اهداف بلند انقلاب اسلامی به ویژه استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت تعریف شده است. خصلت ذاتی این جریان رو به جلو، انعطاف و فراگیری است، لذا طبیعی است که در های این جریان به سوی طیف وسیعتری از مردم و نخبگان با دایره ی وسیعی از رویکرد های فکری گشوده باشد و هر روز همراهان جدیدی را در خود پذیرا شود، اما این که افرادی و طیف های متنوعی به جنبش اصلاحی می پیوندند، نمی تواند در تباین با معیار های اولیه و اصلی جریان سبز قرار گیرد، در غیر این صورت جنبش مفهوم و هویت خود را از دست خواهد داد.

منطقی است که در این فضای متنوع و متکثر برای پیشگیری از آنارشی و از هم گسیختگی، مآلا هنجارها و چارچوب های حد اقلی که رهبران داخلی و اصلی جنبش بیان می کنند، معیار هر حرکت و رویکردی باشد. مشارکت همگانی امر مقدسی است، اما این که از هر سو پرچمی بلند شود و مردم به هر سوی و شعاری فرا خوانده شوند و یا چارچوب های اصلی محو و کمرنگ شود و مسئولیت هزینه هایی که به مردم و رهبران اصلی جنبش تحمیل می شود، مشخص نباشد، نتیجه ی روشنی نداشته و ره به ناکجا خواهد برد.

دین ویژگی جدایی ناپذیر انقلاب اسلامی و ملت بزرگ ایران است. و نیک می دانیم که هیچ جریان معارض با دین در تاریخ ایران، منجر به دست آورد قابل ذکری نشده و چه بسا که آسیب های جدی نیز بر جای گذاشته است. وقتی کیهان نماد سبز را مخملی خواند ستاد رسما و مبتنی بر حقیقت اعلام کرد که این نماد، مذهبی است نه مخملی. بعید است کسی در این نقل تردید داشته باشد. حال اگر کسانی پرچم ضدیت و عبور از وحدانیت و مذهب بر پا دارند نه تنها خدمتی به جریان اصلاحی نکرده اند بلکه با این ارتقاء ناصواب و عبور ایدوئولوژیک، ضربتی کاری بر پیکره ی جریان وارد نموده اند.

استقلال و آزادی نیز عنصر لا ینفک اصلاح طلبی است. هر چه در طول تاریخ کشیده ایم از استبداد و وابستگی بوده است. قاطبه ی مردم و نخبگان دانشگاهی و حوزوی، متدین، خداجو، دلسوز ، مستقل و آزادی خواهند. مردم ایران خوش نمی دارند که نخبگانشان نگاه به بیرون داشته باشند و این البته با بهره گیری از ظرفیت های مثبت جهانی در پیشبرد کشور متفاوت است.

امروز جریان خارج کشور در معرض تهمت و تهدید است. هیچ جریانی در ایران قابل حذف نیست مگر آنکه به دو صفت منفی لامذهبی و وابستگی متهم شود. انتظار می رود عزیزانی که در خارج از کشور عزم همراهی جریان اصلاحی را دارند، مراقبت نمایند در منش و روش به چماقی علیه جنبش بدل نشوند و مرز از قدرت ها و همپیمانانشان را محفوظ بدارد و از کسانی که وابستگی و لا مذهبی شان واضح و مبرهن است فاصله اش را حفظ کند. بایسته است جریان سبز در جبهه بندی جهانی آزادیخواه و عدالت خواه تعریف شود و در مرز بندی های منطقه ای حسابش از آپارتاید صهیونیسم و حامیانش جدا و مقاومت را از خود بداند.

امام و قانون اساسی دیگر معیارهای اصلی این جریانند. کسانی که خود را به نماد سبز مزین می کنند، هرجا که هستند اگر اعتقاد به اصالت های جریان اصلاحی دارند، طبیعی است که به قانون اساسی و هنجارهای این مردم تعلق داشته باشند و آن را محترم بدارند. آری قانون اساسی وحی منزل نیست، اما ساختارشکنی و عبور از آن نیز با چارچوب های اصلی سبز سازگاری ندارد.

نقطه ی عزیمت جنبش سبز ارتقاء کشور از طریق ظرفیت های قانونی و از فرایند قانون است. جریان اصلاحی پایان قلدری ها و فسادها و تبعیض ها و نا روایی ها و بی لیاقتی را از طریق قانون جستجو می کند. کیست که نداند مشکل اصلی در کشور ما قانون نیست، بلکه بهره گیری ابزاری از قانون و انتقال وزن حقوقی به حوزه ی حقیقی و شخصی است. اگر امام بودند، چه بسا امروز خود رای به تغییر بندهایی از قانون اساسی برای پیشگیری از تفسیر به رای آن می دادند، اما آیا کسی هست که ادعا کند ایشان رای به تغییر کلی قانون اساسی و یا تغییر نظام می دادند؟ این دیگر سخن گزافی است.

همین طور عبور از امام و اصول ایشان، تحریف سبز اصیل و تبدیل جریان اصلاحی به اقلیتی پراکنده، نا موجه و کم تاثیراست. یکی از شاخصه های اصلی مهندس موسوی که بسیاری از نسل نخست و دوم را گرد هم آورده، نخست وزیر امام بودن است. البته این سخن به مفهوم بسته بودن باب اجتهاد و ملاحظه نکردن زمان و مکان نیست، اما اگر کسانی هستند که امام را رهبر خود نمی دانند، شایسنه نیست این مولفه ی اصلی جنبش اصیل سبز را نادیده گرفته و با آن به بی مهری و تعارض برخیزند. با احترام به همگان، نمی توان نامی بلندتر و معنوی تر از امام برای جنبش سبز متصور بود. سبز در داخل و خارج در عین تکثر، موقعی موفق و اصیل است که از امام عبور نکند و همرهانش جمهوریت و اسلامیت رابه عنوان اصل همراهی همواره محترم بدارند.

نکته ی آخر پرهیز از خشونت و واقع بینی است. در هر حرکت اجتماعی کسانی موفقند که توقعات را واقعی و در چارچوب مقدورات قرار دهند و مراقب بلند پروازی های معیوب و با منشاء نامعلوم و خیالپردازانه باشند. همینطور شکی نیست که خشونت و آشوب یک دام است. در این میدان آن که مسیح وار تر و رحمانی تر است، پیروز مند تر است و خوردن سیلی، باختن میدان نیست که رسوایی حریف است.

سخن آخر با مسئولان کشور است. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی محصول بیش از یک قرن مبارزه ی مردم شریف و مسلمان ایران و صدها هزار شهید جاودان است. این نظام برای استقلال و آزادی و جمهوریت و اسلامیت و تضمین آینده ای برتر و سرفراز برای ملت و ایران عزیز برپا شد. اینک سی و یک سال پس از رو ز واقعه، در تحقق عدالت و آزادی به کدام سو روانه ایم؟ نسبت پیشرفت ما با سرمایه های مادی و معنوی فدا شده کجاست؟ صرف نظر از همه ی سرمایه های مادی، به سرمایه های معنوی، به اسلام به امام و خون های صد ها هزار شهید جوان بیاندیشید.

آیا همه ی کشورها برای این میزان پیشرفت چنین بهایی پرداخته اند؟ سیستم آپارتاید گونه ی انتخابات ما نسبتش با بسیاری از معیارهای اخلاقی و عقلی که به رای و باور مردم احترام بگذارد کجاست؟ نسبت دستگاه قضایی و امنیتی ما با عدالت علوی در سیستمی که مخالفان و منتقدانش را جبهه ی مقابل علی (ع) می داند کجاست؟ آیا مراد مردم از شعار آزادی، آزادی مسئولان برای هر چه به آن تمایل دارند و بستن و تهدید هر صدای مخالف با متهم کردن به عناد با خدا و نفاق بود؟

سالهاست که برداشتن گام های کوچک با هزینه ی گزاف عادت شده است. همچنانکه از نفت و منابع زیر زمینی کاستی های مدیریت خود را جبران کرده ایم، از آبروی انقلاب و اسلام و با پر هزینه ترین روش و منش سیاسی، کاستی ها و بی لیافتی های سیاسی و مدیریتی را سرپوش گذاشته ایم. هر از چندگاه هم که نوای اصلاحی بلند شد، به جای بهره گیری به تار و مار آن همت نمودیم. ما در عرصه ی سیاسی بسان عرصه ی اقتصادی بی حساب هزینه و مصرف، و رفتار و کار آمدیمان بسان مصرف سوخت پر هزینه و کم فایده است و بیشتر مشمول گذران امروز است تا پیشرفت کشور.

برخورد شما با منتقدان و معترضان نتیجه ی انتخابات از غم انگیز ترین نوع همین رویکرداست. تمامی آبروی انقلاب و نظام و اسلام را به صحنه آوردید تا پاسخ گوی مردم منتقد نباشید و با بدترین روش میلیون ها نفر را منکوب و بزرگانشان را بیگانه و منافق و خارجی خواندید. همراهانشان را به زندان افکنده یا در زندان و خیابان به خون کشیدید و با بیشترین هزینه ی معنوی، عبور موقت از حادثه را بر اصلاح امور کشور ترجیح دادید. چنانکه در دوران دولت دوم خرداد نیز با کارشکنی های رسوایتان یک فرصت تاریخی دیگر را از کشور برای پیشرفت و اصلاح گرفتید.

انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن فرصتی بزرگ برای اصلاح کشور و افزایش هاضمه ی نظام در تحمل منتقد بود، اما شما آن را به بدترین نحو و از بیم خود، تبدیل به شکافی ملی نمودید. حمایت مردم از اساس انقلاب را با حمایت از خود اشتباه گرفته و با نادیده گرفتن میلیون ها منتقد در لابلای بمباران یک سویه ی خبری خود را به خواب زدید. اگر می توانستید و اگر شهدای نخست انقلاب چون بهشتی و مطهری و رجایی زنده بودند امروز به جای فرزندانشان خودشان را محاکمه می کردید تا حسابتان را از گذشته جدا کرده باشید. حسادت و بغض از گذشته به ویژه از دوران امام و اصحاب و اهل بیتش در ادبیات و سلوک شما آشکار و غیر قابل کتمان است، غافل از آن که آینده با شما بهتر از آنچه امروز با مردم خود و با اهل بیت امام و انقلاب و با صحابه ی امام و روسای جمهور و نخست وزیر و وزیران و نمایندگان مجلس های گذشته کرده اید، نخواهد کرد.

این سخن نه از سر دوستی با مهندس موسوی و منتقدان و نه از سر بیگانگی با شما که از سر علاقه به پیشرفت کشور و آبروی نظام است. کشور ما در کنار موفقیت ها و فرصت های ارزشمند و درخشان که در سایه ی انقلاب اسلامی دست یافته است، از مشکلات داخلی نظیر فقر و فساد و تبعیض و تنگ نظری و تحجر رنج می برد و از قافله ی پیشرفت در حوزه های مهمی نیز جا مانده و ناپختگی سیاستمداران و خود خواهی کارگزاران و کم لیاقتی اعوان وانصار مشکلات را افزون نموده و همت ها بیش از آنکه مصروف کشور شود، وقف من و ما می شود.

از این رو در بسیاری از حوادث و فرصت ها به جای آنکه قدمی به جلو برداریم یا متوقف شده و یا سالها به عقب بر می گردیم. غمگنانه باید اعتراف کرد، از گذشته نیز درس نمی گیریم. گویا اگر سی بار دیگر انقلاب می کردیم پس از سی سال همین جا بودیم که الان هستیم. کارگزاران هر دوره می خواهند همه ی گذشته را نفی، همه ی خوبی ها را به نام خود ثبت و بدی ها و کاستی ها را به نام دیگران بنویسند و گذشته را یکسره محاکمه کنند. گویا کسی نیست که بخواهد آجری بر آجر گذشته بگذارد و همچون طفلان خراب کردن و از نو ساختن را به مذاق خود خوشتر می بینند.

تا اوضاع بدین منوال و فرهنگ کارگزارانمان چنین است و سیاستمداران و کارگزاران کمتر به هزینه هایی که به ملت و کشور تحمیل می کنند، می اندیشند در این میانه ملت و کشور است که خسارت می بیند و انقلاب و اسلام عزیز است که هزینه می دهد. پس وقت است که به خود آییم. نه، هیچ کس در این ماجراها پیروز حقیقی نخواهد بود و تا زمانی که کشور در مسیر اصلاح و پیشرفت نبوده و فضای رعب و نظامی گری و تخطئه و قهر و اتهام و تخریب حاکم باشد همه شکست خورده ایم. این به تنهایی مهم نیست که آینده چه کسانی را مقصر و چه کسانی را مظلوم می پندارد، البته خوشا به حال کسانی که در این میانه در جبهه ی مظلومانند. مهم تر آن است که چه بر سر کشور آمده و چند سال پس یا پیش رفته ایم. ای کاش پیشرفت کشور و آبروی نظام را بر خود و عبور موقت از حوادث ترجیح می دادید.

ای کاش منتقدان و حقوقشان را به رسمیت می شناختید و باب گفت و گو را به جای تهدید و تفسیق رهبرانشان که از بسیاری از شما به انقلاب صالحترند، باز و زندانیان را آزاد و فضای رسانه ای را گشوده و نسبت به مظالم رفته عذرخواهی می کردید تا عادت تاریخی کشور یعنی فرصت سوزی و سرمایه سوزی تکرار نشود. نگران میهن باشید. این گونه معلوم نیست که آیندگان نامتان را به نیکی برند، روزی که دیگر کسی به دلیل ترس یا نیاز دلیلی به ظاهر سازی نمی بیند و خیلی زودتر از آنچه فکر می کنید در معرض نقد بی رحمانه خواهید بود. همین طور باور کنید اگر عبور موقت از حادثه را همچنان ترجیح دهید چه بسا واقعه ی بعدی بزرگتر و نزدیکتر باشد همچون فاصله ی دوم خرداد ۷۶ و بیست و دوم خرداد اخیر.

بنگرید اگر شما والیان روزگار امام علی (ع) بودید، روش و منش شما برای مولایمان چه بر جای می گذاشت. امام علی ابن ابی طالب (ع) نه تنها نسبت به منتقدان خود سینه ای فراخ داشت، بلکه با ملحد ترین و محارب ترین دشمن خدا یعنی ابن ملجم چنان مشی مروت پیشه کرد که ضرب المثل تاریخ شد. خوشا به حال علی (ع) و تشیع که آن روز شما نبودید. بیم آن بود که با این رویکرد خشن و چهره های عبوس و دامنه ی تهمت پراکنی یتان کرور کرور امت را متهم و به انتقام علی (ع) خونها ریخته و زندانها از منتقدان پر و از علی (ع) حاکمی غدار ساخته شود که جز قدرت همه ی ملزومات اخلاقی و انسانی را زیر پا گذاشته است.

حال آن که ماندگاری علی (ع) به عنوان امام و الگوی زمامداران نه به اقتدار که به عدالت، شرف و اخلاق و سیره ی ایشان است و این سیاق همه ی ائمه ی ما علیهم السلام است که اگر چنین نبود نه امام که تنها امیر بودند. اینک به خود بنگرید. راستی که چقدر سیاق بسیاری از شما به سیاق جریان های سیاسی حاکم پس از پیامبر شبیه است. ممکن است مسلط بمانید، اما حق با شما نخواهد بود.

ممکن است با هزار ترفند خود را به امام عظیم الشان متصل کنید و حتی با دست درازی به فدک اهل بیت امام، اسناد موسسه را به نام خود ثبت کنید تا گذشته ی نداشته ی خود با امام را به سیاق ابوهریره تحریف کنید، اما کسی ستیزه ی شما با پیروان امام و اهل بیتش و راه و مرامش را فراموش نخواهد کرد و اگر صدها سال هم روایت این ظلمها ممنوع شود، نهایتا آنکه بازنده روضه ی این مظالم خواهد بود، شمایید.

حسین زمان: سبز هم ارزانی شما؛ ما به بیرنگی خو کرده ایم

حسین زمان: سبز هم ارزانی شما؛ما به بیرنگی خو کرده ایم

. ادامه راه سبز«ارس»: حسین زمان خواننده و از شخصیت های اصلاح طلب در آخرین نوشته وبلاگ خود به ماجراهای راهپیمایی ۲۲ بهمن پرداخته که به شرح زیر است:
مثل خیلی از مخالفین دولت و معترضین به شرایط کنونی کشور مردد بودم که در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال شرکت کنم یا نه؟ البته برای خودم مثل روز روشن بود که تحمل صدای مخالف از طرف دولتمردان و مسئولین نظام وجود ندارد و میدانستم حضور ساکت و خاموش در چنین روزی نمود چندانی ندارد و چه بسا از حضور مخالفان بعنوان سیاهی لشکر بهره جویی شود ولی این بار تصمیم گرفتم پشت سر نسل سومی ها یعنی پسر و دخترم حرکت کنم و چون تصمیم ایشان به حضور بود من نیز از ایشان تبعیت کردم و البته ناگفته نماند که همسرم به حضور پر رنگ معتقد بود و امید داشت تا مردم بتوانند حد اقل این بار به برکت روز ۲۲ بهمن با نماد خود در راهپیمایی شرکت کنند .

من تسبیح سبزم را ، همسرم شال سبزش را و فرزندانم دست بند های سبزشان را برداشتند و راهی شدیم . قرار گذاشته بودیم که اگر شرایط مناسب نبود نماد های سبز را ظاهر نکنیم .

به محض پیوستن به جمعیت در تقاطع بهبودی و خیابان آزادی متوجه جو امنیتی بسیار شدیدی شدیم که من در تمام دوران قبل و بعد از انقلاب نظیر آن را ندیده بودم . انواع و اقسام نیروهای ضد شورش ، لباس شخصی و غیر شخصی از همه نوع از سن حدود پانزده سال تا افراد مسن و با تجهیزات کامل و البته در کنار ایشان یگان های ضد شورش نیروی انتظامی حضور بسیار فعالی داشتند . هنوز چند دقیقه ای از حضورمان نگذشته بود که صدای جیغ و ناله زنی را شنیدیم و ده ها نیروی حاضر در صحنه که دور او را گرفته بودند . فشار جمعیت آنچنان زیادبود که نفهمیدیم چه اتفاقی افتاد ولی به هر حال نگران کننده و ترسناک بود .

در خیابان آزادی مشغول حرکت شدیم مثل افراد خاموش دیگری که در صحنه حضور داشتند . همسرم شال سبزش را که برایش قداست خاصی نیز داشت بر گردن انداخت . دختر و پسرم خواستند دستبند هایشان را ببندند که من با توجه به جو موجود از ایشان خواستم این کار را نکنند و در عوض سه عکس از معلم شهید دکتر علی شریعتی را که عاشقانه دوستش داشته و دارم و او را مظهر اسلام ناب میدانم به دست فرزندانم داده و خود نیز در دست گرفتم . به آرامی در بین جمعیت حرکت میکردیم ، خاموش و بیصدا . نه شعاری میدادیم و نه رفتاری نامتعارف حتی نگاهمان به آسمان بود و شاید در آن لحظه به او و عظمتش می اندیشیدیم که به ما امید به آینده میداد .

خیلی سریع شاید بعد از حدود ده دقیقه چند نفر احاطه مان کردند و بلافاصله از ما خواستند تا همراهی شان کنیم . تحت الحفظ ما را به حیات خلوت مسجدی در آن نزدیکی بردند . من را در گوشه ای و همسر و فرزندانم را به فاصله از هم کنار دیوار قرار دادند . کیف های دخترم و همسرم را گشتند و از همسرم خواستند که شال سبزش را تحویل دهد . همسرم امتناع کرد و گفت چرا باید تحویل دهم ؟ پاسخ دادند چون مدرک جرم است !! . به ایشان گفتم عکس های دکتر شریعتی را چرا گرفته اید گفتند آن ها هم مدرک جرم است !! به نظرم رسید راست میگویند چه جرمی از در دست داشتن عکس کسی که عمری فریاد آزادی سر داده بزرگتر ؟ به ایشان گفتم شریعتی عشق من است او معلم من است و من الفبای انقلاب را و آزادی را از او آموخته ام چرا نباید در سالگرد انقلاب عکس او را به دست بگیرم ؟ پاسخی نشنیدم .

به همسرم حکم کردند که باید شال سبزت را بدهی و او پاسخ داد نمیدهم اگر میخواهید به زور از من بگیرید و آنها اکراه داشتند که این کار را بکنند البته دلیلش را نفهمیدم چون زشتی این کار بیش از آنچه تا آن موقع کرده بودند نبود . برای شکستن همسرم با مشت به سینه پسرم زدند و او را به گوشه دیوار و رو به دیوار قرار دادند . از همسرم خواهش کردم تا شال سبزش را به من بدهد و او که نگران خشونت بیشتر در مورد فرزندانش بود آن را به من و من نیز به ایشان دادم تا احساس سربلندی کنند و ضربه دیگری بر فرزندم وارد نکنند . پس از دقایقی به همسر و فرزندانم یعنی ابوذر زمان و زینب زمان چشم بند زدند . جالب بود که چشم بند ها همه تکه هایی از پارچه های سبز بود .

این صحنه به چند دلیل برایم بسیار دردناک بود . همسرم را که سال های زیادی از عمرش را برای اسلام و انقلاب جان فشانی کرده بود و هشت سال جنگ را بی حضور من با تمامی مشکلاتش تحمل کرده بود تا من به وظیفه سربازی و پاسداریم از کشور و انقلاب بخوبی عمل نمایم را در کنار دیوار مکانی مقدس یعنی مسجد و در هنگام اذان ظهر یعنی همان زمان که صدای الله اکبر از گلدسته های مسجد بگوش می رسید در اسیری میدیدم با چشمان بسته در مقابلم .

ابوذرم را جوان ۲۲ ساله ام را که همواره به او یاد داده بودم همچون ابوذر غفاری محکم و استوار و حق طلب باشد گوشه دیوار مسجد یعنی محل سجود و عبادت چشم بسته میدیم . زینبم را دختر ۲۵ ساله ام را نگران و آشفته به فاصله در کنار مادرش میدیدم با چشمان بسته . همواره به او گفته بودم به این نام زیبا افتخار کن و به زینب خواهر حسین اقتدا کن که الگوی ایثار و از جان گذشتگی است . خود را شرمنده ایشان میدیدم و دلم میخواست زمین دهان باز میکرد و مرا میبلعید تا شاهد چنین صحنه هایی نباشم .

ما نه برای آشوب رفته بودیم و نه فتنه ای در سر داشتیم . رفتیم تا حضور داشته باشیم ولی تنها میخواستیم بگوییم که حضورمان بنا بر میل و اراده خودمان است و نه اراده دیگران . ما سازمان دهی شده نرفتیم ، با حکم حکومتی نرفتیم ، برای خوش خدمتی نرفتیم ، رفتیم تا بگوییم این مملکت متعلق به ما نیز هست ولی گویا دیگران چنین تصوری ندارند . فکر میکردیم این حد اقل آزادی هنوز موجود است ولی نبود . پس از ساعاتی از ما خواستند فرم های موسوم به فرم های اغتشاش را پر کنیم و متعهد شویم که دیگر با نماد سبز در صحنه ظاهر نشویم و ما نیز گفتیم سبز هم ارزانی شما که ما به بیرنگی خو کرده ایم و به آن مفتخریم و اگر به سبز ارادتی داریم از سر قداستی است که در رنگ سبز سراغ داشته ایم . اما این را هم میدانیم که سبز در دل سیاهی نمودی ندارد و در مجاورت سپیدی و روشنی است که میدرخشد و زیباییش پدیدار میگردد . پس از تکمیل فرم ها به من اجازه دادند تا چشم بند ها را از چشم افراد خانواده ام باز کنم و سپس گفتند آزادید میتوانید بروید . آیا واقعا آزادیم ؟

روايت يک «زندانی بسیجی» از «اعدام تصنعی، شکنجه و تجاوز» در ایران + ويدئو

روايت يک «زندانی بسیجی» از «اعدام تصنعی، شکنجه و تجاوز» در ایران

. ادامه راه سبز«ارس»: به گزارش خبرگزاری هرانا، کانال چهار تلويزيون بريتانيا با فردی که می گويد عضو نيروی بسيج بوده و در جريان حوادث پس از انتخابات به زندان افتاده گفت وگويی انجام داده است، اين شهروند ايرانی در گزارش کانال چهار تلويزيون انگلستان با نام «علی» معرفی شده و چهره اش به خاطر ملاحظات امنيتی نشان داده نمی شود.



مصاحبه و افشاگری عضو گریخته از بسیج - CNN

اين شهروند ايرانی در گزارش کانال چهار تلويزيون انگلستان با نام «علی» معرفی شده و چهره اش به خاطر ملاحظات امنيتی نشان داده نمی شود.

«علی» می گويد که به دنبال اعتراضات و سرکوبي های خشونت بار پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران به بريتانيا پناه آورده است.

به گزارش رادیو فردا، وی در گفت وگويی اختصاصی با کانال چهار تلويزيون بريتانيا، از «حبس و شکنجه» خود و بسيجيان ديگری که از حمله به تظاهرکنندگان سرپيچی کرده بودند سخن گفته است.

«علی» در مصاحبه با کانال چهار تلويزيون بريتانيا، می گويد: «اولين باری که مرا برای بازجويی بردند، چنان سخت بر چشم چپم زدند که برای مدتی نمی توانستم ببينم. پس از دومين روز می توانستم قدری ببينم، فکر کردم چشم چپم کور شده، هنوز مشکلاتی دارم، هرگز به وضع عادی برنگشته.»
«علی» درباره رفتار بازجويان با خود می گويد: «رفتارشان با من .... با اينکه رتبه بالايی در بسيج داشتم و سابقه ای طولانی از فعاليت .... هرگز انتظار نداشتم به چنين شکلی با من حرف بزنند چه برسد به اينکه مورد توهين و دشنام و ضربه و لگد قرار گيرم. آنها سناريوهای اعدام خلق می کردند. می گفتند، می کشيمت و مرگت را به اعتراضات ربط می دهيم. می گويیم در جريان اعتراضات کشته شدی.»

به گفته اين شهروند ايرانی، بازجويان وی را به مدت «چند ساعت روی ميزی با دستان بسته و طنابی به دور گردن» قرار دادند.

«علی» می افزايد: «آنها چند بار آمدند و گفتند مرا، الان يا پس از يکساعت اعدام می کنند. بسيار نگران بودم. بعد آمدند، ميز را کنار کشيدند و من افتادم. فکر کردم دارم با اين جهان وداع می کنم. شما فروپاشی خودتان را مشاهده می کنيد. وقتی ميز را کشيدند، طناب به جايی وصل نبود و من از پشت افتادم و بيهوش شدم. وقتی به خود آمدم خيس بودم. روم آب پاشيده بودند. بالا آوردم. آن وقت اعترافاتم را گرفتند و من امضا کردم. هيچ کدومش برام باورکردنی نيست.»

وی اضافه کرده است: «دوستم که هم سلولی ام بود هياهويی به پا کرد. هرگز چنين چيزی نديده بود. خب، من هم نديده بودم. او در شوک بود. سردرگم بود. اختيارش را از دست داد. جيغ کشيد و فرياد زد. خودش را به ديوار می کوبيد. زندانبان ها به او اخطار کردند اگر به اين رفتار ادامه دهد، شرايط را برايش بدتر می کنند. يکی از زندانبان ها آمد و او را کتک زد. صورتش دچار خونريزی شد. لباسش را پاره کرد .... باتومی که داشت .... او با آن مورد تجاوز جنسی قرار گرفت.»

اينجا «علی» سکوت می کند، بغضش می شکند و می گريد.

او پس از چندی ادامه می دهد : «يک زندانبان بيرون، يکی داخل سلول بود. می خواستم اعتراض کنم، فرياد بزنم، کمکش کنم اما خب، ديده بودم آنها چگونه با معترضان برخورد می کنند و نمی توانستم اعتراض کنم. کاملا شرمنده ام. پيش خدا خجالت مي کشم. از جوانی ام، مقابل دوستم، در برابر مردم شرمگينم.»

«علی» می گويد: «ما مسلمانيم. دين مان اسلام است. خدا را مي شناسيم. وقتی همه چيز را بررسی مي کنيد، در آخر، خيلی متفاوت از همه آنچه بود که آنها گفتند. اون چيزها خيلی دور از اسلام بود. اسلام پرده ای برای آنها شده که از پشت آن می توانند هر آنچه مي خواهند انجام دهند.»

«علی» در ادامه به شعر «بنی آدم اعضای يکديگرند» اشاره می کند و می گويد: «دوستم، مردم، خودم، شما، ديگران، ما همه يکی هستيم. درد هر شخصی می تواند بر هر کس اثر گذارد، مي تواند آرامش را بر هم زند.»

وی می افزايد: «درد من اين است که از خودم ناراحتم که بهترين سال های زندگي ام را بی اطلاع گذراندم و آنها از اين استفاده کردند. من يک وسيله بودم. وسيله ای برای آنها تا به اهدافشان برسند. من نادانسته در برنامه های آنها وارد شدم. نادانسته توسط آنها هدايت شدم.»

«علی» می گويد: «شعار آنها اين بود که ما نيروی مردميم، نفرات متعالی که بايد هدايت کنيم. ما ناآگاه از آنچه بوديم که بر ما آوردند. افکارمان از خودمان نبود. ببينيد، مردم عادی اند که به بسيج می پيوندند. آنها به خواست آزاد خودشان وارد اين سازمان می شوند چون همانطور که گفتم، سازمانی مردمی است. مردم به خواست خودشان به آن ملحق می شوند و فعاليت هايشان با بسيج، به ميل خودشان، از روی عشق صورت می گيرد.»

وی افزوده است: «در ايران، امروز، يافتن کار واقعا سخت است، ورود به دانشگاه دشوار است. آرزوی هر فرد جوانی است که وارد دانشگاه شود و به تحصيلاتش ادامه دهد تا زندگی خوبی داشته باشد، کار خوبی پيدا کند، همسر، خانه ای، ماشينی داشته باشد. اينها همه چيزهايی بودند که آنها از طرق مختلف به ما دادند. ما احساس خوبی، رضايت خاصی داشتيم.»

وی اضافه کرده است: «تفاوت ها را می ديديم. وقتی به دوستانم نگاه می کردم، اونها ماشين، کار و تحصيلات بالاتری نداشتند که من داشتم و به سادگی در اختيارم قرار گرفته بود. فکر می کنم اينها چيزهايی بود که آنها می خواستند به ما بدهند تا ما را اسير کنند. برای اين که ما تحت اوامرشان باشيم. فکر می کنم دقيقا همين است تا هر آنچه به ما بگويند انجام دهيم. ما با اين ايده بزرگ شديم. من در سنی به بسيج پيوستم که مثل خشتی بودم که می توانست شکل گيرد. ما با اين افکار رشد کرديم. آنها به ما شخصيت دادند. معتقدم کسانی هستند که اينک کاملا پشيمانند، کسانی که نمی توانند اين تاسف را ابراز و اين سازمان را ترک کنند.»

۱۱/۲۹/۱۳۸۸

جواد لاریجانی: هیچ کس به خاطر اعتراض در ایران زندانی نیست

جواد لاریجانی در پاسخ به امانپور:
هیچ کس به خاطر اعتراض در ایران زندانی نیست

. ادامه راه سبز«ارس»: محمدجواد لاریجانی نماینده قوه قضائیه در کنفرانس ژنو روز چهارشنبه در برنامه گفتگوی ویژه کریسیتن امانپور حضور یافت و به سوالات مصاحبه گر سی.ان.ان که شعار برنامه خود را “قدرت مصاحبه” اعلام کرده، پاسخ داد. جواد لاريجاني در بخشي از اين مصاحبه در جواب امانپور گفت: «هیچ کس به خاطر اعتراض در ایران زندانی نیست. تنها دلیلی که افراد به خاطر آن زندانی می شوند،خشونت است که همراه با اعتراض ها بوده. خشونتی که باعث کشته شدن بیش از 20 بسیجی و 13 شهروندان عادی شد و همچنین به اموال و زندگی و سلامت مردم خساراتی وارد کرد. بنابراین دلیل زندانی شدن یکسری افراد اعتراض نبوده بلکه خشونت آنها و وارد کردن خسارت به اموال مردم بوده است.»

متن کامل این گفتگو که توسط سایت الف منتشر شده به شرح زیر است:

امانپور: آقای لاریجانی به برنامه ما خوش آمدید. شما در ژنو حضور دارید تا از وضعیت حقوق بشر در ایران دفاع کنید. بیایید درباره این موضوع صحبت کنیم. انتقادهای فراوانی در مورد عملکرد ایران، سرکوب معترضان و غیره مطرح است. شما در این نشست سازمان ملل در ژنو چه مطالبی را ذکر کردید؟

محمد جواد لاریجانی: ما با جزئیات کامل این موضوع را تشریح کردیم که ایران گرچه بزرگترین دموکراسی نیست اما تنها دموکراسی در خاورمیانه است. بنابراین اگر اعتراضی نسبت به نتایج انتخابات وجود دارد، اتفاق عجیبی در یک کشور دموکراتیک نیست. در کشوری که هر ساله ما یک انتخابات داریم، باید به مناقشات بر سر مسائل سیاسی عادت کنیم. با جزئیات این موضوع را تشریح کردیم که سابقه ایران در تبعیت و احترام به حقوق بشر، ارزشها و تعهدها بسیار روشن است. بنایراین این درست است که آمریکا و شماری از کشورهای غربی از ما در این رابطه انتقاد می کنند اما این انتقادها بیشتر کلیشه و حرفهای تکراری است. از طرف دیگر بسیاری از کشورها نیز از مواضع ما حمایت می کنند.

امانپور: بسیار خوب. بیایید گام به گام در مورد برخی از این موضوعات صحبت کنیم. شما کمیسیونر ارشد حقوق بشر سازمان ملل را به ایران دعوت کردید. به رغم دعوت رسمی که به سال ۲۰۰۳ برمی گردد، اکنون نه کمیسیونر ارشد حقوق بشر سازمان ملل و نه هیچ کدام از دیگر کمیسونرهای سازمان ملل نتوانسته اند طی پنج سال گذشته و یا سالهای قبل تر به ایران سفر کنند. چه زمانی به آنها اجازه خواهید داد تا به طور مستقل بر آنچه که می گویید “استانداردهای حقوق بشر” در ایران است، نظارت کنند؟

لاریجانی: ابتدا باید بگویم که دعوت رسمی ما همچنان وجود دارد. شمار مسئولان حقوق بشری که به ایران سفر کرده اند فراتر از شمار مسئولانی بوده که به هر کشور دیگری در جهان سفر کرده اند؛ حتی کشورهای غربی. بنابراین دعوت ما همچنان پابرجاست. این یک موضوع فنی است که ما باید در مورد اینکه آنها چه زمانی باید به ایران سفر کنند و با برنامه های ما سازگار شوند، بررسی هایی انجام بدهیم.

امانپور: بسیار خوب بنابراین اگر آنها…

لاریجانی:اما این یک موضوع است. موضوع دیگر سابقه ما در امور حقوق بشر است. سابقه ما در حقوق بشر فقط به گزارشهای موضوعی مسئولان سازمان ملل یا دیگر سازمانها متکی نیست. این فقط یک عامل است.

امانپور: بسیار خوب بیایید در مورد سابقه و فعالیت های شما صحبت کنیم. زمانی که موضوع سرکوب های پس از انتخابات در ایران مطرح می شود، جهانیان آنچه را که در ایران رخ داد را مشاهده کردند. از ضرب وشتم معترضان در خیابان تا محاکمه، زندانی کردن افراد یا حتی زندانی کردن بیش از ۹۰ روزنامه نگاران و خبرنگاران؛ بالاترین آماری خبرنگاران زندانی براساس اعلام یکی از کمیته های بین المللی. چرا این اتفاق در حال رخ دادن است؟

لاریجانی: هیچ کس به خاطر اعتراض در ایران زندانی نیست. تنها دلیلی که افراد به خاطر آن زندانی می شوند،خشونت است که همراه با اعتراض ها بوده. خشونتی که باعث کشته شدن بیش از ۲۰ بسیجی و ۱۳ شهروندان عادی شد و همچنین به اموال و زندگی و سلامت مردم خساراتی وارد کرد. بنابراین دلیل زندانی شدن یکسری افراد اعتراض نبوده بلکه خشونت آنها و وارد کردن خسارت به اموال مردم بوده است. هر دولتی وظیفه دارد تا به هر نوع خشونت پایان بدهد. فکر می کنم ضرب وشتم از سوی پلیس در ایران بسیار کمتر از سرکوب ها توسط پلیس در نیویورک و لس آنجلس بوده است. حتی خشونت ها در تهران بسیار کمتر از خشونت ها در پاریس بود. پاریس سه ماه در آتش بود. اگر اعتراضی در ایران هست اینگونه در غرب عنوان می شود، اما اگر در لس آنجلس یا پاریس باشد نشانه دموکراسی است.

امانپور: بسیار خوب اجازه بدهید این اظهارنظر شیرین عبادی را که در مورد آنچه که در ایران در حال رخ دادن است بشنویم.

” شیرین عبادی: روز به روز نقض حقوق بشر در ایران رو به افزایش است. به مردم بی گناه در خیابان شلیک می شود، مردم را حتی به خاطر انتقاد اندک از دولت به زندانها می اندازند.”

امانپور: بسیار خوب شما به این اظهارنظر خانم شیرین عبادی چگونه پاسخ می دهید؟ براساس گفته شما می دانیم مردم فقط به خاطر خشونت دستگیر و یا محاکمه شده اند اما خیلی ها از جمله همکاران من فقط به خاطر حضور در خیابانها و برخی نیز فقط به خاطر آمدن به خیابانها و نظاره کردن اوضاع زندانی شدند.

لاریجانی: خیر هیچ خبرنگار یا روزنامه نگاری به خاطر روزنامه نگاری زندانی نشده اما اگر روزنامه نگاری تحریک به خشونت کرده توسط دستگاه قضایی تحت پیگرد قانونی قرار گرفته اند. با تمام احترامی که برای خانم عبادی قائل هستم اما فکر می کنم سابقه وی در دفاع از حقوق بشر چندان خوب نیست.

زمانی که افرادی همچون من به خاطر مبارزه با دیکتاتوری در زندانهای شاه بودیم، خانم عبادی در حال لذت بردن از حضور در کنار خانواده سلطنتی و کاخ هایشان در تهران بودند. خانم عبادی به زبانی صحبت می کند که بیشتر شبیه به زبان کاخ سفید و دیگر کشورهای غربی است. خانم عبادی به طور کامل از مردم ایران جدا شده است. او باید به مناطق روستایی برود تا ببیند خواستها و آرزوهای مردم ما چیست.

امانپور: آقای لاریجانی می دانید که خانم عبادی نمی تواند در ایران باشد چون توسط دولت تحت پیگرد قانونی قرار گرفته است. ببینید یکسری از کارهای خانم عبادی منجر به آزادی های قانونی بیشتری برای برخی از زنان و کودکان شده است بنابراین او تاثیر چشمگیری بر زنان و کودکان دارد.

لاریجانی: به هیچ وجه. همانطور که گفتم به خانم عبادی احترام می گذارم اما تاثیر عملکرد وی اندک است. منظور من این است که شما باید زنان ایران را درک کنید. خانم عبادی باید به قلب مردم ایران وارد شود، به میان مردم برود، به تمامی مناطق کشور سفر کند و ببیند خواسته های مردم ایران چیست. وی تفاوت های زیادی را کشف خواهد کرد.

امانپور: اجازه بدهید در مورد خواسته های مردم از شما سوال کنم

لاریجانی: بسیار خوب

امانپور: آشکارا شمار افرادی که برای حفاظت از نتایج آرا انتخابات تظاهرات کردند فراوان بود. اکنون آیا آنها حق حفاظت از آرا را نداشتند؟ چرا برای نمونه بار دیگر عده ای به خاطر اعتراض به مرگ محکوم می شوند بدون اینکه در روند مناسب قضایی قرار بگیرند؟

می خواهیم کلیپی از سخنرانی آیت الله جنتی را برای شما به نمایش بگذاریم. او در واقع در این سخنرانی خطاب به برادر شما رئیس قوه قضائیه این مطالب را بیان کرده است.

” سخنان آیت الله جنتی: ” به خاطر اعدام این دو نفر از شما بسیار تشکر می کنم. همانند مردان واقعی ایستادگی کنید. اگر هر نوع ضعف و یا تردیدی از خود نشان بدهید، آنها بر شما غلبه خواهند کرد.”

امانپور: از این ویدئو مشخص می شود که یکی از مقامات ارشد ایران اساسا اعدام افراد را تحسین می کند. ۹ نفر دیگر در ایران نیز در انتظار حکم اعدام قرار دارند. منظورم این است که دموکراسی اسلامی که می گویید آیا واقعا این است؟

لاریجانی: هیچ کس به خاطر تظاهرات یا اعتراض در ایران اعدام نشده است. دو نفری که اخیرا در ایران اعدام شدند، ماهها پیش از انتخابات در زندان بودند. آنها در بمبگذاری مسجدی در شیراز که باعث کشته شدن حداقل ۱۴ نفر شد، دست داشتند. بنابراین باید حکم اعدام را برای این نوع بی رحمی صادر می شد. باید بگویم که سیستم قضایی ما در ایران بسیار آزاد است. هر چیزی که در و پشت دادگاه در ایران رخ می دهد در تمامی نشریات منعکس می شود. ما یک سیستم بسته در روند امور قضایی در ایران نداریم. بنابراین فکر می کنم افراد می توانند از خودشان دفاع کنند.

امانپور: در ایران برای آنچه که دشمنی با خدا توصیف شده، حکم مرگ و یا مجازات سخت صادر می شود.

لاریجانی: البته برای فعالیتهای تروریستی. اشتباه نکنید. مُحاربه یا دشمنی با خدا یک کلمه حقوقی است. افرادی که به انجام فعالیتهای تروریستی متوسل می شوند- با هدف تغییر نظام یا دولت- و یا قصد کشتار دارند و برای امنیت مردم مشکلاتی ایجاد می کنند، این جنگ با خداست. اگر به زندگی مردم صدمه بزنید، این جنگ علیه اراده خداوند است. بنابراین افرادی که به فعالیتهای تروریستی تن می دهند توسط قانون تحت پیگرد قرار می گیرند و محاکمه می شوند و اگر جرم آنها ثابت شود با محکومیت بسیار شدیدی روبرو خواهند شد.

امانپور: به موضوع تظاهرات ها در ایران باز گردیم. آنچه که می خواهم بدانم این است که چرا عده زیادی از مردم ایران به دنبال حفاظت از آراء خود بوده اند؟ آیا آنها تروریست هستند؟

لاریجانی: خیر. به هیچ وجه. معترضان تروریست نیستند. اعتراض اقدام تروریستی نیست. تفاوت زیادی میان این دو موضوع وجود دارد.

پس از استراحت کوتاهی مصاحبه ای با صدای ” ایوان واتسون” و پخش کلیپی از سر گرفته می شود.صدای ایوان واتسون خبرنگار سی. ان.ان شنیده می شود که در حال صحبت در یک کلیپ است که پخش می شود: این عبدالحسین روح الامینی است که در مراسم یابود پسرش است. این مراسم تابستان گذشته از تلویزیون ایران پخش شد. فرزند روح الامینی در میان هزاران معترضی بود که طی اعتراض های پس از انتخابات دستگیر و روانه زندان شده بود. اما پس از انتقال به زندان کهریزک کشته شد. پس از آن بود که پدر محسن روح الامینی خواستار انجام تحقیقات رسمی در مورد زندان کهریزک شد.

امانپور: پس از آنکه کیمسیونی از مجلس ایران طی گزارشی اعلام کرد سعید مرتضوی مسئول مرگ سه کشته در کهریزک بوده، پدر محسن روح الامینی عملا با نتیجه این تحقیقات روبرو شد. در مورد زندان کهریزک صحبت کنید و اینکه حتی برخی مقامات نیز می گفتند که کشته شدگان در کهریزک به دلیل ابتلا به بیماری مننژیت کشته شدند. آیا واقعا درست است؟

لاریجانی: آقای روح الامینی دوست بسیار نزدیک من و همه ما است و ما بسیار متاسف شدیم که وی فرزندش را از دست داد. ما نمی گوییم که اقدامات اشتباه و غیرقانونی در ایران اتفاق نمی افتد. در هر جایی از جهان رخ می دهد. اما حقیقت این است که وقتی فهمیدیم اقدامات اشتباه در جایی رخ داده( همچون کهریزک) بر آن شدیم که ظرف ۴۸ ساعت این زندان تعطیل شود و این اقدام منجر به انجام تحقیقات کامل در مورد افرادی که مسئول این اقدامات اشتباه بودند، شد؛ همچون مقامات پلیس و عوامل اجرایی در این زندان. البته اقدام ما برعکس اقدام آمریکا در مورد زندان گوانتانامو بود که هنوز هم به رغم اشتباهات اثبات شده در این زندان، فعالیتش ادامه دارد.

امانپور: آقای لاریجانی زندان گوانتانامو آشکارا یک مشکل بزرگ برای آمریکا محسوب می شود. اما همانطور که می دانید دولت فعلی آمریکا شکنجه و روش های خشن بازجویی را ممنوع کرده است.

لاریجانی: در مورد تحت پیگرد قانونی قرار دادن عاملان شکنجه در رندان گوانتانامو آیا اقدامی صورت گرفته است؟

امانپور: ببینید دولت آمریکا تلاش می کند زندان گوانتانامو را تعطیل کند.

لاریجانی: البته به دلیلی حکمی از سوی رئیس جمهور آمریکا این روند متوقف شده است.

امانپور:همانطور که می دانید دولت آمریکا تلاش می کند زندان گوانتانامو را تعطیل کند و این تغییر مهمی است که در دولت فعلی آمریکا انجام شده و در دولت قبلی محقق نشد. اما به موضوع زندان کهریزک بازگردیم. شما گفتید که تحقیقاتی در رابطه با اتفاقات زندان کهریزک انجام شده و ظرف ۴۸ ساعت این زندان تعطیل شد اما در مورد سعید مرتضوی چطور؟ مرتضوی به عنوان مسئول کشته شدن سه نفر در زندان کهریزک شناخته شده است. چه اتفاقی برای او می افتد؟ او هنوز هم در حال انجام فعالیتهای دولتی خود است.

لاریجانی: نتیجه تحقیق انجام شده از سوی یک کمیسیون مجلس بدان معنا نیست که این پایان روند حقوقی و تحقیق این پرونده است. حتی ممکن است این تحقیق آغاز و دلیلی برای اینکه روند حقوقی و قضایی باید با دقت بیشتری انجام شود، باشد. در مورد مرتضوی و یا هر فرد دیگری، ما باید منتظر نتیجه روند قضایی نهایی و تصمیم دادگاه باشیم. هیچ کس جایگزین دادگاه و نتیجه نهایی دادگاه نخواهد شد.

امانپور: بسیار خوب. این دادگاه باید توسط قوه قضایه ای برگزار شود که رئیس آن برادر شماست و خود شما نیز رئیس شورای حقوق بشر در ایران هستید. آیا معتقدید که آقای مرتضوی باید مجازات، محکوم و پاسخگو مرگ چند نفر در زندانی که ایران آن را تعطیل کرد، شود؟

لاریجانی: معتقدم که ما باید جدی ترین تحقیقی را بدون اینکه به نفع کسی باشد و برای اینکه مشخص شود چه کسی عامل این اشتباهات بوده، انجام بدهیم و عاملان این اشتباهات باید با شدیدترین مجازات ممکن روبرو شوند. بنابراین زود است که یک فرد را بدون کامل شدن تحقیقات در تلویزیون و یا هر رسانه ای متهم کنیم.

امانپور: بسیار خوب اجازه بدهید به موضوع اعدام ها بازگردیم. ایران – البته پس از چین- بیشترین اعدام ها را انجام می دهد. همچنین در راس بیشترین اعدام های نوجوانان قرار دارد. نوجوانانی که جرمی مرتکب می شوند زمانیکه به سن خاصی رسیدند، اعدام شده اند. اما شما گفتید که اعدام و مجازات مرگ برای نمونه شایسته تروریست هاست. بگذارید مثالی بزنم. عماد باقی یک فعال حقوق بشر شناخته شده بین المللی و دارنده چند جایزه جهانی است که به مرگ محکوم شده. وی هیچ دسترسیبهخانواده اش نداشته است. پرونده او چگونه به فعالیت تروریستی مربوط می شود؟

لاریجانی: اول اینکه این فرد به مرگ محکوم نشده است. این موضوعی است که شما در آن دچار اشتباه شده اید. دوم اینکه ۷۰ درصد مجازات مرگ در ایران به خاطر قاچاق و تجارت مواد مخدربوده است. در مورد یکسری نوجوانان اعدامی نیز باید بگویم در امور حقوقی محکومیت آنها قصاص اتلاق می شود. این بدان معناست که ابتدا اگر سن مجرم بین ۱۵ تا ۱۸ سال باشد اعدام آنها با مناقشه روبروست. اگر سن او کمتر از ۱۴ سال باشد نباید اعدام شود. کارشناسان مسائل حقوقی در مورد موضوع اعدام افراد مجرم بین ۱۵ تا ۱۸ سال با یکدیگر اختلاف دارند. دولت ایران نیز به خانواده مقتول یا فرد کشته شده می گوید که شما با گزینه دیگری نیز روبرو هستید. ما همیشه این خانواده ها را به بخشش و عدم اعدام مجرمان تشویق می کنیم. در این زمینه نیز موارد موفق زیادی وجود دارد که خانواده ها به جای اعدام عامل کشته شدن یکی از اعضای خانواده شان، از اعدام مجرم صرف نظر می کنند.

امانپور: در مورد سه آمریکایی دستگیر شده که هم اکنون در ایران زندانی هستند و نمی توانند وکیل یا خانواده شان را ملاقات کنند آیا قصد دارید اجازه بدهید که اعضای خانواده و یا مادرانشان به ایران سفر کنند؟ و اینکه روند دادگاه آنها چگونه پیش می رود؟

لاریجانی: سفارت سوئیس در ایران به موضوعاتی همچون پرونده این سه آمریکایی دسترسی دارد و اخیرا نیز درخواستی به من داده اند مبنی بر اینکه خانواده این سه آمریکایی قصد ملاقات با فرزندانشان را دارند. ما در حال بررسی این درخواست هستیم. امیدوارم که این سه آمریکایی از اتهامهایشان تبرئه شوند اما آنها باید در روند بازجویی قرا داشته باشند. این موضوع برای چند ایرانی که در عراق ربوده شده بودند نیز رخ داده بود. چند ایرانی در عراق توسط آمریکایی ها ربوده شدند و هرگز اجازه نیافتند تا با خانواده شان ملاقات کنند. بله این اقدامی بود که آمریکایی ها انجام داده بودند.

امانپور : از حضورتان در این مصاحبه بسیار تشکر می کنم.

***

لاریجانی همچنین در گفتگوی کوتاهی نیز که امانپور به صورت جداگانه با وی ضبط کرده بود در پاسخ به سوال امانپور در مورد اظهارات کلینتون مبنی بر دیکتاتوری در ایران گغت: اظهارات خانم کلینتون بسیار خام و ناسازگار است. وی از یک سو از دموکراسی در ایران اظهار نگرانی می کند و از سوی دیگر و از سوی دیگر به کشورهایی که حتی یک انتخابات برگزار نکرده اند سخاوتمندانه ترین کمکهای نظامی را می کند

دکتر عبدالکریم سروش: با رفراندوم اختیارات ولی فقیه حذف شود

دکتر عبدالکریم سروش در مصاحبه با روز:
با رفراندوم اختیارات ولی فقیه حذف شود

. با دکترعبدالکریم سروش در مورد مسائل روز کشور، بیانیه گروه 5 نفره وتلفیق دین و سیاست مصاحبه کرده ایم. دکتر سروش با تاکید بر اینکه اگر در کشور رفراندومی برگزار شود باید "جایگاه ولایت فقیه و اختیارات آن مورد سئوال قرار گیرد" این نکته را نیز مورد تاکید قرار می دهد که: "برای اینکه دین جان سالم به در برد و ایمان مومنان آزادانه و نه به تحمیل صورت گیرد، به نظر من سکولاریزم سیاسی یک امر بسیار پسندیده است. " این مصاحبه در پی می آید.

چندی پیش، شما و 4 تن از چهره‌های سرشناس سیاسی ـ فرهنگی بیانیه‌ ای تحت عنوان بیانیه روشنفکران دینی صادر کردید و در آن خواسته‌ها و مطالبات حداقلی جنبش سبز را برشمرده بودید. این شائبه در میان عده‌ای مطرح شد که این بیانیه می‌خواهد رهبری روشنفکران دینی را به دیگر سلیقه‌ها و طیف‌های درون جنبش سبز تحمیل کند و در واقع سکولارها آن را تمامیت‌خواهی روشنفکران دینی قلمداد کردند. سئوال من این است که افتراق و اختلاف نظر میان سکولار ها و جریان روشنفکری دینی بر محور چه موضوعاتی است؟

به طور کلی دو گونه سکولاریزم داریم: سکولاریزم سیاسی و سکولاریزم فلسفی. سکولاریزم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقه‌ها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و نسبت به همه آنها بی‌طرف باشد. به این معنا بسیاری از مذهبی ها هم سکولار سیاسی هستند و چنین بیطرفی سیاسی را در حضور عقاید مختلف و متکثر به رسمیت می شناسند و بر آن صحه میگذارند.

اما سکولاریزم دیگری داریم با نام سکولاریزم فلسفی که معادل با بی دینی و بی اعتقادی به دیانت است و نوعی ماتریالیزم(ماده‌گرایی) است. این نوع سکولاریزم با اندیشه دینی غیر قابل جمع است. یکی قائل به اثبات دین است و دیگری قائل به نفی دین و جمع بین نفی و اثبات غیرممکن است. اگر سکولاریزم سیاسی را در نظر بگیریم شاید همه و یا اکثریت اعضایی که آن بیانیه را امضا کردند سکولار سیاسی هستند؛ مخصوصا پس از این تجربه تلخ و عمیق جمهوری اسلامی که به ما آموخته است در آمیختن قدرت و دین و از موضع خدا در جامعه حکومت کردن چه آفت‌هایی به دنبال دارد. در واقع برای اینکه دین جان سالم به در برد و ایمان مومنان، آزادانه و نه به تحمیل صورت گیرد، به نظر من سکولاریزم سیاسی یک امر بسیار پسندیده است اما سکولاریزم فلسفی نه، چون با دیانت قابل جمع نیست. در یک نظام مبتنی بر سکولاریزم سیاسی افرادی که به دیانت هم معتقد نیستند می‌توانند از حقوق شهروندی برخوردار باشند و آزادانه زندگی کنند و از همه مزایا و مواهبی که دیگران به حکم شهروندی برخوردار هستند، بهره‌مند شوند.

آیا بیانیه 5 روشنفکر دینی بیانگر رهبری و یا موجب نوعی اختلاف در طیف های حامی جنبش سبز بوده است؟

آن بیانیه به اعتقاد من اختلاف افکن نبود. واقعیت این است که در درون جنبش سبز هم دینداران و هم غیردینداران، هم چپ‌ها و سکولارهای فلسفی و حتی افرادی از انجمن حجتیه وجود دارند و این را نه می‌توان انکار کرد و نه می‌توان مخفی نگاه داشت. اینکه گروهی در بیانیه‌ای درباره جنبش سبز سخن بگویندبه معنای نفی گروه یا اندیشه دیگری نیست. اتفاقا ما آشکارکننده همین پلورالیزم و تکثر هستیم که یک بخش ما روشنفکر دینی است و بخش دیگر آن سکولار فلسفی است و همه اینها در درون جنبش سبز موجودیت دارند و در آینده ایران هم فصل و نقش هر کدام مشخص خواهد شد.

واژگان "جمهوری" و "دموکراسی" در توصیف نظام سیاسی و حکومت مردم بر مردم به کار می‌رود‌؛ آیا تلفیق مذهب و دین با سیاست و حکومت و ساخت واژهای ترکیبی چون "جمهوری اسلامی" و "دمکراسی دینی" تکرار تجربه استبداد دینی نیست؟

ما الان همگی باور داریم که در جامعه‌مان استبداد دینی حاکم است و قبل از استبداد دینی و قبل از انقلاب 57، استبداد سلطنتی حکم بوده است. حال اگر ما میتوانیم از استبداد دینی سخن بگوییم، پس می توانیم از دموکراسی دینی هم سخن بگوییم. استبداد دینی به این معنا که عده‌ای در زیر پرچم دین، استبداد کنند و حتی از دین نکاتی را استخراج کنند که به سلطه بیشتر ایشان بر مردم منجر شود. البته استبداد، دینی و غیر دینی ندارد ولی عده‌ای با ابزار دین می‌توانند استبداد به وجود ‌آورند که این نه تنها امکان، بلکه حقیقت و فعلیت نیز در جامعه ما یافته است.

دموکراسی دینی هم به همین اندازه امکان دارد؛ عده‌ای به نام دین و ابزار دین و بنا به تکلیف دینی بکوشند تا در کشور خودشان یک نظم دموکراتیک برپا کنند. یک نظم دموکراتیک که به همه‌‌ شهروندان حق مساوی دهد، حق مشارکت سیاسی و تمامی حقوق لازم در نظام دموکراسی به افراد داده شود و مهمتر از همه یک قوه قضاییه مستقل به وجود آورد که رکن اساسی هر نظام دموکراتیک است و البته هیچ منافاتی با اسلام ندارد و در عین حال ستون دموکراسی است.

نسبت حکومت آینده فرضی در ایران با دین و فقه اسلامی چیست؟

نسبت حکومت آینده با دین در چند نکته خلاصه می‌شود:

1 دینداران هم در آن مجال عمل دارند و باید از آزادی برخوردار باشند.

2. دینداران بنا بر تکلیف دینی شان با نابرابری و استباد مبارزه خواهند کرد.

3. بنا بر تکلیف دینی شان قوه قضاییه مستقل برپا خواهند کرد.

4. بنا بر تکلیف دینی خود، عدالت را در همه جامعه سایه‌گستر خواهند کرد.

5. بنابر تکلیف دینی خود، دیگران را هم انسان و دارای حقوق برابر با خود خواهند دانست؛ و همه اینها می تواند بنابر یک مسئولیت دینی صورت گیرد.

دموکراسی دینی هیچ تفاوتی با دموکراسی ندارد و تنها چون مسئولیتش بر عهده دینداران است میتواند نامش دموکراسی دینی باشد. در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی میشود قوانینی که با قوانین قطعی دینی منافات دارند به تصویب نرسند؛ این قوانین قطعی و ضروری هم در اسلام بسیار محدود هستند. فتاوی زیادی ممکن است وجود داشته باشد اما میتوان به مهمترین آنها اکتفا کرد و حتی در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد. همین ضامن اسلامی شدن قوانین است و بقیه دین به پایبندی قلبی خود مومنان باز میگردد که چقدر در عمل به شریعت اهتمام دارند.

آیا منابع حقوقی و قانون گذاری همچنان بر پایه فقه اسلامی و فقه جعفری خواهد بود؟

فقه اسلامی و به تبع آن فقه جعفری، محدودتر از آن خواهد بود که بتوانیم همه قوانین را از آن استخراج کنیم، کافی است ما قوانینی بنویسیم که با قطعیات و ضروریات اسلامی منافات نداشته باشد؛ ضمن اینکه می توان در همه‌ اینها کسب اجتهاد کرد. جامعه دینی بنابر خواست اکثریت دینداران هویت و شکل خواهد گرفت و فرهنگ دینی آن باعث تمایز با دیگر جوامع است.

اگر قرار باشد رفراندومی در ایران برگزار شود و شما یکی از طراحان آن باشید چه موضوع و قانونی را به نظرسنجی عمومی خواهید گذاشت و چگونه این رفراندوم را تنظیم میکنید؟

جایگاه ولایت فقیه و اختیارات آن باید مورد سئوال قرار گیرد. ما در تنظیم رفراندوم، باید مسائل خیلی مشخص و ملموسی را مورد سئوال قرار دهیم چرا که اگر موضوعات انتزاعی را محور قرار دهیم به نتیجه‌ نمی رسیم و مشکلات تازه‌ای گریبان گیر نظام خواهد شد.

تئوری ولایت فقیه توسط آیت اله خمینی پیش از پیروزی انقلاب مطرح شده بود. آیا آن دیدگاه فارغ از فعلیت یابی آن در حکومت، محتوم به استبداد دینی بود یا اینکه عملکرد جمهوری اسلامی چنین نتیجه‌ای را به بار آورده است؟

تئوری ولایت فقیه، عین استبداد دینی است. با این تئوری اصولا نمی توان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچ کس نمی تواند در ذیل تئوری ولایت فقیه، عدالت بورزد چون همان گونه که فیلسوفان قدیمی گفته‌اند، قدرت مطلقه فساد مطلق می‌آورد. پارساترین فرد هم اگر در راس جامعه با قدرت غیرپاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت فاصله خواهد گرفت. لذا تئوری ولایت فقیه آیت اله خمینی از همان آغاز یک تئوری غیر اخلاقی بود ولی در عمل هم خوشبختانه ماهیت خودش را نشان داد و اکنون بیش از گذشته با تجربه تلخ جمهوری اسلامی مشخص شده که تئوری ولایت فقیه، تئوری عدالت ورزانه‌ای نبوده و نیست. اگر چیزی باید قربانی شود آن قدرت مطلقه و اختیارات مطلقه فقیه است، اگر این سایه شوم از سر ایران برداشته شود و آفتاب عدالت بتابد مردم ایران میتوانند رنگ آزادی و عدالت را ببینند.

به نظر می‌رسد جریان بنیادگرایی شیعی تحت لوای احمدی نژادیسم در ایران چنان به قدرت رسیده است که از همان تفکرات خشونت طلبانه و ابزارهای سرکوب بنیادگرایی اسلامی (طالبان و القائده) نیز برخوردار است. به نظر شما اعتقاد به مهدویت چقدر در این افراط گرایی نقش داشته و راه مقابله و متوقف ساختن این افراط گرایی چیست؟

بنیادگرایی در عموم مسائل به طور کامل قابل برطرف کردن نیست. بنیادگرایی اسلامی از بعد از فوت پیامبر اسلام با ظهور خوارج آغاز شد و تا امروز هم ادامه یافته است، نمی توان آن را ریشه کن کرد و همواره در تاریخ بوده است، اما بنیادگرایی گاهی مغلوب است و گاهی غلبه پیدا کرده است. علت این جریان هم پاره ای به روانشناسی و روحیه افراد باز میگردد که ذیل اندیشه دینی به سمت فاشیسم تمایل دارند و بر این توهم بزرگ هستند که هم دین را و هم دنیا را میتوانند اصلاح کنند، آن هم با سرعت و خشونت.

از همان اوایل که خوارج در اسلام به وجود آمدند شیوه‌شان خشونت ورزی بود. بر سر مسائل جزئی راحت آدم میکشتند و شکم پاره میکردند و به دنبال یک جامعه پاک و خالص از مومنان بودند و هر کس که اندک زاویه ی با آنها داشت حذف فیزیکی می‌کردند. امروز هم جریان بنیادگرایی شیعی از همان آبشخور تغذیه می‌کند و تنها راهش آن است که نگذاریم به قدرت برسند و بگذاریم در حاشیه ‌ی از جامعه با خیالات خام خود دلخوش باشند چراکه به این مقدار میشود رضایت داد و تحمل کرد اما بیش از این نه.

در ایران هم احمدی‌نژادیسم و فرقه‌های شدیدا خرافی و قصه مهدویت، همیشه در جامعه بوده است و حتی در گذشته‌های دور از این افراطی تر هم بوده است اما امروز آنها به قدرت رسیده‌اند و زشتی شان چندین برابر شده است. اگر ما یک جامعه آزاد داشته باشیم که افراد وقتی روی ترازو جامعه قرار میگرند عیار واقعی شان بدست آید، این جریانات و افراد هرگز مجال حضور نمی‌یابند و همچنان در حاشیه خواهند ماند.

امروز مشکل ما گره خوردن و ازدواج قدرت با افراط‌گرایی مهدویت‌گرایانه است. این افراط گرایی مهدویت گرایانه همیشه به صورت یک جریان باریک در جامعه وجود داشته و بعد از این هم خواهد داشت ولی بستر دسترسی آنها به قدرت و حکومت است که باعث این همه آفت و آسیب شده است. اگر یک نظم دموکراتیک در جامعه به وجود آید این افراد اصولا در حاشیه خواهند ماند بدون اینکه نزاعی صورت گیرد، خشونتی ورزیده شود و هزینه ی گرانی به جامعه تحمیل شود.


تقدیر و تشکر رهبرازماموران اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی

تقدیر و تشکر رهبرازماموران اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی

. ادامه راه سبز«ارس»: رهبرجمهوری اسلامی ازعملکرد ماموران اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی در جریان 22 بهمن تقدیر و تشکر کرد.

به گزارش خبرنگار جرس، در جلسه ای خصوصی که روز سه شنبه با دعوت از مدیران شورای عالی امنیت ملی، وزارت کشور، وزارت اطلاعات، شورای تبلیغات و مدیران مرتبط شهرداری تهران تشکیل شد، آقای خامنه ای ازاقدامات نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی طی ایام اخیر تشکر کرد.

دربخشی از این دیدار رهبر اعلام کرد: پیروزی زمان جنگ هم مربوط به هیچکس نبوده است بلکه همه اش کار خدا بوده است.

برداشت و استنباط مستمعین از این صحبت ها تضعیف هاشمی رفسنجانی و محسن رضائی است که طبق سلیقه رهبر در جریانات اخیر عمل نکرده اند.

به گزارش خبرنگار جرس، در طی سی و یک سال اخیرتشکیل چنین جلسه ای پس از 22 بهمن بی سابقه بوده و طی این سالها هیچگاه چنین جلسه ای تشکیل نمی شده است.

طرح شناسایی گسترده فرزندان و بازماندگان اعدام های دهه 60


ارس: دستگاهها و نهادهای نظامی و اطلاعاتی طرح گسترده ای به منظور شناسایی و زیر نظر گرفتن فرزندان و بازمانذگان اعدام شدگان دهه شصت در دست دارند.

به گزارش جرس، نهادهای امنیتی بر این باورند که یکی از عوامل اصلی استمرار حرکتهای اعتراضی مردم، فعالیت بازماندگان و فرزندان افراد اعدام شده دهه شصت به ویژه اعدام های سال 67 است.

بر طبق اطلاعاتی که خبرنگار جرس به دست آورده ، هم اکنون برخی از این نهادهای اطلاعاتی لیستی کامل از وضعیت شغلی، اجتماعی و فعالیت های فرزندان اعدام شدگان دهه 60 را آماده کرده است و اقدام به شنود مکالمات و رد گیری ارتباطات اینترنتی این گروه از افراد جامعه است.

گفتنی است ظرف روزهای اخیر نیز جمعی از بازماندگان اعدام های دهه 60 دستگیر شده اند در حالی که نزدیکان آنها می گویند که دستگیرشدگان هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشته اند.

در جریان اعدام های دهه 60 جمع زیادی از اعضای گروههای مخالف جمهوری اسلامی به ویژه گروههای چپ اعدام شدند.

مرحوم آيت‌الله العظمی منتظری در کتاب خاطرات خود، اين رقم را ۲۸۰۰ يا ۳۸۰۰ نفر دانسته و تایید می‌کند که رقم دقیق را به‌خاطر ندارد.

سحام نیوز هک و سپس فیلتر شد!

سحام نیوز هک و سپس فیلتر شد!


. ادامه راه سبز«ارس»: بگزارش سايت سحام نيوز، دقایقی قبل سایت سحام نیوز توسط گروهی که خود را ارتش آفتاب نامیده بود هک شد. لذا این سایت در حال بازسازی میباشد.

لازم به توضیح میباشد که بر اساس بررسی های به عمل آمده اطلاعات ورودی میزبان توسط شخص و یا گروه مورد نظر به سرقت رفته بود. اختلال صورت گرفته طی چند ساعت آینده بر طرف خواهد شد.

دقایقی بعد از هک شدن سایت متاسفانه سایت سحام نیوز فیلتر شد!

دیدار ديشب کروبی و موسوی: بزودی با مردم سخن خواهیم گفت

دیدار ديشب کروبی و موسوی:
بزودی با مردم سخن خواهیم گفت

. ادامه راه سبز«ارس»: به گزارش سحام نیوز دیشب آقای کروبی به دیدار مهندس موسوی رفت و به مدت ۲ ساعت با یکدیگر به گفتگو پرداختند. آقایان موسوی و کروبی در این دیدار از حضور با صلابت و آرام مردم در راهپیمائی ۲۲ بهمن تشکر کردند و از اینکه جریانی سعی می کند حضور اقشار مختلف جامعه را برای اهداف و اغراض سیاسی خود مصادره کند، انتقاد کردند.


در این دیدار همچنین آنان از جریان افراطی و خشونت طلب که در تهران و غالب مناطق کشور با توسل به خشونت از تجمع و راهپیمائی آرام مردم ممانعت کردند، انتقاد کردند و تصریح کردند که امسال برای اولین بار در طی سی سال گذشته، در روز پیروزی انقلاب که متعلق به تمامی آحاد کشور است، شاهد شرایط کاملا نظامی و حاکم شدن جو رعب و وحشت در مناطق مختلف و برخورد با نمادهائی بودیم که بخشی از رنگ پرچم این کشور است و این نشان از ضعف و نگرانی خشونت طالبان از حضور سبزمردم است. کروبی و موسوی بر اجرای تمامی اصول قانون اساسی بویژه اصول مرتبط به حقوق ملت که این روزها یا نقض شده و یا به اصولی متروک در آمده تاکید کردند.

آنان حضور با نشاط و آگاهانه مردم در جهت احیای حقوق شان و تلاش در جهت اصلاح انحراف موجود در انقلاب که منافع ملی کشور را بشدت آسیب پذیر کرده را بسیار مهم توصیف کردند.

به گزارش سحام نیوز در پایان این دیدار آقایان موسوی و کروبی تصریح کردند بزودی در این ارتباط با مردم سخن خواهند گفت و آنان را در جریان امور از جمله چگونگی پیگیری و مطالبه مسالمت آمیز حقوق شان در آینده قرارخواهند داد.

مجاهدين انقلاب: مصادره حضور مردم در ۲۲ بهمن قبیح است

بيانيه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران پس از 22 بهمن:
مصادره حضور مردم در ۲۲ بهمن قبیح است

. ادامه راه سبز«ارس»: به دنبال برگزاري راهپيمايي پرشكوه 22 بهمن ماه و برخي تلاش ها براي مصادره اين راهپيمايي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران با انتشار بيانيه اي ضمن تشكر از مردم براي شركت مسئولانه در راهپيمايي سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي و تقبيح اعمال خشونت انجام شده در جريان آن، مراتب تأسف عمیق خود را از واکنش های تنگ نظرانه و تلاش های فرصت طلبانه ای که بلافاصله از همان روز 22 بهمن به منظور تحریف و مصادره این حضور معنا دار صورت گرفت اعلام داشت.

متن كامل اين بيانيه به نقل از پايگاه اطلاع رساني سازمان در پي مي آيد:


بسم الله الرحمن الرحیم

ملت شریف ایران

حضور پرشور شما در راهپیمایی 22 بهمن بیانگر عزم استوار و ایستادگی با صلابت شما در دفاع از آرمان های راستین و اصیل انقلاب اسلامی یعنی رهایی از خودکامگی، استقلال، آزادی و جمهوریت بر بستر دین و معنویت و اخلاق است. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران وظیفه خود می داند از شما ملت فهیم و آگاه که به رغم تمامی ظواهر تحریک آمیز و تشویق کننده خشونت و درگیری در این روز، با متانت و آرامش سالگرد انقلاب و آرمان های آن را پاس داشتید تقدیر و تشکر کند. در عین حال سازمان نمی تواند مراتب تأسف عمیق خود را از واکنش های تنگ نظرانه و تلاش های فرصت طلبانه ای که بلافاصله از همان روز 22 بهمن به منظور تحریف و مصادره این حضور معنا دار صورت گرفت پنهان کند. از جریانی که جز به قدرت و موقعیت خود نمی اندیشد و در این راه از مصادره رأی و حضور گسترده شما در انتخابات ابایی نداشته است، چنین رفتار و واکنشی چندان دور از انتظار نیست. اما راهپیمایی امسال حاوی حقایق و واقعیاتی بود که نباید در غوغای تبلیغات و واکنش های تنگ نظرانه مذکور نادیده گرفته شود؛ زیراغفلت از آن نه به سود کشور و ملت است و نه حتی به سود جریان حاکم. از این رو عنوان تشکل سیاسی اصلاح طلب و طرفدار جنبش سبز ذکر نکاتی را در این زمینه ضروری می دانیم:

1- حضور گسترده تر ملت در راهپیمایی امسال در مقایسه با سال های قبل در پی دعوت همه گروه ها و جریان های سیاسی کشور گویای واقعیتی است که جریان اقتدارگرا مدتها و به ویژه طی هشت ماه اخیر لحظه ای از تحریف و وارونه نمایی و نادیده گرفتن آن باز نایستاده است. تنها مقايسه اي ميان جمعيت حاضر در راهپيمايي امسال كه به دعوت همه احزاب و جريان هاي سياسي صورت گرفت با جمعيت شركت كننده در راهپيمايي نهم دي، مي تواند علاوه بر رسوايي مصادره كنندگان اين راهپيمايي، سمت و سو و معنا و پيام حضور شما را به روشني تفسير كند.

2- راهپیمایی 22 بهمن امسال گسترده تر و پرشورتر از سال های اخیر برگزار شد. این گستردگی و شور بی گمان مرهون حضور آگاهانه و مسئولانه کلیه اقشار و گرایش های مختلف جامعه ای است که بخش وسیعی از آن به ویژه طی هشت ماه گذشته نارضایتی و اعتراض خود را به روندهای جاری و رفتار جریان حاکم در نادیده گرفتن حقوق شهروندی و مقاومت لجوجانه در برابر خواسته ها و مطالبات قانونی و مشروع خویش به اشکال مختلف ابراز داشته است. از این رو حضور پر شور و گسترده اقشار و گرایش های مذکور بیش از هر چیز بیانگر بی پایگی و کذب ادعاهای جریان حاکم مبنی بر ضدیت معترضان با اصل نظام و انقلاب است.

3- این تنها حضور گسترده تر و پرشورتر مردم نبود که راهپیمایی 22 بهمن امسال را از سال های گذشته متمایز می ساخت. مراسم سالگرد انقلاب امسال وجه تمایز دیگری نیز داشت که برعکس وجه تمایز نخست بسیار تأسف بار و نگران کننده است. در سی سال گذشته مراسم 22 بهمن در شرایطی برگزار می شد که حکومت کمترین دغدغه ای از حضور انبوه مردم نداشت، تا بدانجا که حضور نیروهای انتظامی در این روز تنها به مأموران پلیس راهنمایی محدود می شد؛ اما راهپیمایی 22 بهمن امسال در حلقه محاصره انبوه نیروهای نظامی، انتظامی، امنیتی برگزار شد. نیروهایی که حضور افراد کم سن و سال بسیجی در میان آنان حاکی از آن بود که تمامی ظرفیت نظامی و امنیتی کشور بسیج شده است. این تفاوت آشکار میان راهپیمایی 22 بهمن امسال و سال های گذشته بیش از هر چیز نشانه بی اعتمادی عمیق و عدم اطمینان شدید جریان حاکم نسبت به مردم است. بدون شک این آرایش نیرو و تعمد در ایجاد فضای ارعاب، رفتار حاکمیتی نیست که به جامعه و مردم خود اعتماد دارد. این صحنه بیشتر به صف آرایی برای مواجهه با اغتشاشی گسترده و بحران خیز شبیه است تا اتخاذ تدابیر امنیتی معمول ویژه یک جشن ملی. ما به جریان حاکم توصیه می کنیم که به جای ابراز شادمانی های تصنعی و تعجیل در مصادره حضور گسترده مردم در راهپیمایی 22 بهمن از این منظر به صحنه ها و واقعیات مذکور بنگرند تا شاید عمق فاجعه ای که کشور در حال حاضر با آن روبروست بهتر درک کنند.

4- دلخراش تر و تأسف بارتر از این فضای شدیداً امنیتی نظامی و انتظامی که حتی در مراسم 22 بهمن سال های جنگ و ترور نیز سابقه نداشته است، رفتار رعب انگیز و خشونت باری است که نیروهای مذکور در این روز از خود نشان دادند و زنان و مردان و جوانانی را که با حفظ هویت اعتراضی خود مایل به شرکت مسالمت آمیز و مدنی در راهپیمایی 22 بهمن بودند مورد تفتیش و بازرسی بدنی قرار داده و به بهانه پوشیدن یک روسری یا نشانه سبز به شدید ترین و جهی مورد تعرض قرار داده بازداشت و روانه نقاط نامعلوم می کردند. به راستی کدام کشور در مراسم جشن ملی با شهروندان خود چنین رفتار می کند؟ و کدام مراسم جشن انقلاب را می توان در سی و یک سال گذشته سراغ گرفت که جمع کثیری از خانواده ها به جای ابراز سرور و شادمانی، نگران و مضطرب به امید اطلاع از سرنوشت عزیزان دستگیر شده خود تا نیمه های شب در صف های طولانی در مقابل مراکز انتظامی و بازداشتگاه های موقت انتظار بکشند؟ این واقعیات تلخی به هیچ وجه چشم انداز امید بخشی را ترسیم نمی کنند.

5- دستگیری و ضرب و شتم شهروندان و تعرض و ضرب و شتم چهره های برجسته اصلاح طلب و جنبش سبز نظیر آقایان کروبی، خاتمی و موسوی که قصد پیوستن به راهپیمایی 22 بهمن داشتند بیش و پیش از هرچیز ماهیت تبلیغات بی پایه و ادعاهای کذب جریان حاکم را آشکار ساخت. طی هشت ماه گذشته همواره با این ادعا که معترضان و ناراضیان دست به تظاهرات غیر قانونی زده و شعارهای ساختار شکن سر می دهند تلاش می شد تا برخوردهای غیر انسانی و خشونت بار با مردم بی گناه توجیه شود. کسانی که در روز 22 بهمن دستگیر شدند و یا مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار گرفتند نه در راهپیمایی غیر قانونی شرکت کرده بودند و نه شعارهای ساختار شکن سر داده بودند. ضرب و شتم آقایان کروبی، موسوی و خاتمی و جماعت علاقمند و همراه ایشان توسط نیروهای امنیتی و نظامی و لباس شخصی های مجهزبه سلاح و بی سیم و گاز اشک آور و نیز دستگیری و ضرب و شتم افراد دارای نماد سبز که به صورت منفرد قصد پیوستن به راهپیمایی را داشتند، نشان داد که مشکل جریان حاکم نه راهپیمایی غیر قانونی است و نه شعار های هنجار شکن. مسئله و مطلوب این جماعت این است که هیچ صدای مخالف و بلکه هیچ صدای متفاوتی از هیچ کس نباید بلند شود.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ضمن سپاس مجدد از مردم شریف و آگاه به خاطر حضور راهپیمایی 22 بهمن نسبت به ادامه رفتارهای غیرقانونی و نقض گسترده حقوق و آزادی های قانونی و شرعی هشدار داده و خواهان آزادی هرچه سریعتر زندانیان به ویژه دستگیرشدگان روز 22 بهمن است.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
27/11/88

گزارش یک روزنامه نگار از اوین: همهء روزمان در صف می گذرد

گزارش یک روزنامه نگار از اوین:
همهء روزمان در صف می گذرد


. ادامه راه سبز«ارس»: ژیلا بنی یعقوب روزنامه نگار در وبلاگ خود در توصیف شرایط زندان اوین و آزادی های اخیر نوشته است:

شنیده ام به زودی تعدادی از زندانی ها آزاد می شوند .من از آزادی زندانی ها خیلی خوشحالم.همه به خاطر خودشان و هم به خاطر آنها که در زندان می مانند.

ما که امیدی به ازادی بهمن نداریم .امیدواریم با ازادی تعدادی از زندانی ها لااقل فضای نفس کشیدن برای زندانی ها در زندان بوجود بیاید.

بهمن می گوید هم اکنون در یک سلول که کوچکتر از بیست متر است ، او و چهل نفر دیگر زندانی هستند.می گوید که همه روزمان در صف می گذرد :صف دستشویی ،صف حمام ،صف تلفن ،صف خرید.

وضع آنقدر بحرانی شده است که می گوید خوش به حال مسعود واحمد که به زندان رجایی شهر منتقل شده اند.لااقل می توانند پای شان را دراز کنند!

پرسیدم :کتاب می خوانی؟

گفت :کتاب ؟مگر می شود که در چنین فضایی کتاب هم خواند

بنابراین امیدوارم روند آزادی ها ادامه پیدا کند.شاید یک رفاه حداقلی نصیب زندانی ها شود.

ويدئوهاي سري 3: در 22 بهمن بر ملت سبز چه گذشت به روايت تصوير

در 22 بهمن بر ملت سبز چه گذشت به روايت تصوير
(ويدئوهاي سري سوم)

الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم
(حكومتها ممكن است كافر باشند و دوام يابند اما اگر ظالم باشند دوام نخواهند يافت)
عد الله الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و اجر عظيم
(كسانى كه خدا را انكار كنند و آيات او را تكذيب نمايند از اصحاب دوزخند)

در 22 خرداد 88 كودتاچيان رايهاي ملت را دزديدند
"و اين بار"
در 22 بهمن 88 حكومت جور كالبدهاي سبز ملت را به نفع خود دزديدند
"اما!"
آيا براستي باور دارند كه روح ملتي سبز و آزاديخواه را نيز ميتوان با حرامي سركوب كرد؟!!!

"تصاوير ماهواره اي توسط گوگل از 22 بهمن 88"



(براي مشاهده ويدئوها بر روي هر تصوير كليك كنيد)
"تظاهرات 22 بهمن سبز در اصفهان"


"تظاهرات 22 بهمن سبز در اصفهان"


"حضور گسترده گارد ويژه در 22 بهمن تهران"




"ويدئوهاي منتشره توسط مردم از 22 بهمن سبز در تهران"
















ضرب و شتم يك جوان سبز پوش (فيلم كامل)