بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

وقتي رسيديم داشتيم فرار مي کرديم ما...!

گزارش متفاوت از دل رويداد، سيزده آبان:
وقتي رسيديم داشتيم فرار مي کرديم ما...!
ادامه راه سبز«ارس»: "مي گويم ما نمي توانيم مثل آن ها باشيم. مي گويد نه نمي توانيم. آدم نيستند اين ها، آن موقع گفتم. حالا مي گويم هستند. اگر نمي ترسيدند نبودند، ترس شان را که ديدم مي گويم آدم اند، همين اميدوارم مي کند. هرچه قدر وحشي که باشي، آدمي، انسانيت يک جايي در تو هم هست، هرچه قدر مخفي، بيدار مي شود بالاخره، مي ريزد بيرون"

وقتي رسيديم داشتيم فرار مي کرديم. هرکس مي دويد پس ما هم مي دويديم... توي کوچه پس کوچه هاي ميرزاي شيرازي، قايم مقام. خنديديم که هنوز نيامده بايد بدويم. گرم نشده بوديم هنوز. دير رسيديم. راه نبود. از خانه که راه افتادم هيچکس نبود توي خيابان هرچه نزديکتر مي شدم به مرکز شهر معلوم مي شد چرا. معلوم بود از اولش هم. باز با ماشين رفتيم، نزديکترين جايي که مي شد. يکي مي گفت مي زنند ماشين را داغان مي کنند. از توي ماشين مي شود همه چيز را بهتر ديد. کسي کاري ت ندارد. تا جايي که مي شود بايد رفت. من رفتم. آن روز هم رفته بودم، سي خرداد. قبلن هم گفته ام. فکر کردم سي خرداد است. آنقدر قاطي کرده بودم که پرسيدم. يکي گفت سيزده آبان و يادم آمد.

آن وقتها هم مي بردندمان سيزده آبان با ميني بوس از مدرسه. مي رفتيم که کلاس نرويم. شعار مي دادند بگوييم. پرچم مي دادند. همه ي ما اين تجربه ها را داريم. همه مان با مدرسه رفتيم، حداقل يکبار رفته ايم. مي دانيم چه خبر است. نمي دانيم؟ پيشاني بند هم مي دادند. رويش نوشته بود يا مهدي يا زهرا يا محمد يا حسين يا يکي ديگر، چه فرقي مي کرد؟ رنگش مهم بود. من قرمز دوست داشتم، روي پيشاني ام مي نشست، اما نمي زدم، بدم مي آمد، اصلا چه کاري ست؟ از پرچم هم بدم مي آمد از هرچه اجباري ست بدم مي آمد، برويم نمازخانه نماز اجباري، برويم عاشورا سينه ي اجباري، برويم مشهد حرم اجباري، برويم راه پيمايي دروغ اجباري. براي همين به يکي که کنارم بود گفتم برويم طالقاني، مي خواستم ببينم چند نفرند.

يکي گفت از صبح که مي آمده، تمام مسير پر بوده از نينجا و موتور و سپر و باتوم. چقدر ترسيده اند؟ خيلي. يکي رد مي شده زير لب مي گفته مرگ بر ديکتاتور، اينطوري مي گفته: ادايش را درآورد که چطور از کنار يکي از اين نينجا سياه ها رد که مي شده زيرلبي مي گفته، خفه مي گفته اما يکي شنيده بود پس نينجا هم شنيده بود، نينجا اما کسي نيست زير لباسهاي سنگين اش. براي همين يکي ديگر گفت اگر حمله کردند، نزديکت که شد، نترس، آنقدر سنگين است که با لگد بروي توي سينه اش، تعادلش مي افتد. افتاد. راست مي گفت. من نرفتم توي شکمش، دورتر بودم، نگاه مي کردم، يکي رفت، زد، يارو پهن شد روي زمين، مردم هو کردند، خنديدند، کف زدند. زور مي زد که بلند شود. يک جاي ديگر هم اين را ديدم. يکي از اينها که مي افتاد، هرچه کتک هرکه خورده بود، يادش مي رفت و از دل مي خنديد يا کف مي زد يا داد مي زد. هيجان داشت.

فرق مي کرد با قبل. کسي نمي ترسيد. مي ترسيديم اما، يکجور ديگر. مي ترسيديم نياييم. يک هفته، دو هفته، سه هفته بود که شبها درست نمي خوابيدم. فکر مي کردم نکند نياييم؟ عجب آدمهايي هستيم. شين مي گفت. توي خيابان، توي تاکسي، توي جاهاي ديگر، هيچکس به روي خودش نمي آورد. هيچکس نمي گويد چه خبر. مگر بشناسد طرفش را. هيچکس ريسک نمي کند. مي ترسد. حرف نمي زند. شين مي گويد اين توي خون ماست. دوگانه ايم. ماسک مي زنيم مي رويم بيرون. مي رويم سيزده آبان. برمي گرديم و به روي خودمان نمي آوريم. شايد راست مي گويد. به همين فکر کردم. مي ترسيدم نياييم. سيزده آبان نشود آنچه بايد بشود، که شد.

دختري رد شد گفت نمي گذارند هيچ طرف برويم. گفتم بي خيال. او هم گفت بي خيال و رفت. کجا رفت؟ يکي گفت برويم وليعصر، آنجا هم حتما شلوغ است. هميشه شلوغ است. بعد از آنجا مي رويم فلسطين، مي رويم پايين برسيم به پدر، طالقاني. اين بار اما فرق مي کرد. ما ترس نداشتيم. ياد بهزاد نبوي افتادم. سال هفتادوشش قبل از انتخابات رفته بود خواجه نصير، سخنراني بود يا ميزگرد يا چيزي ديگر. حرف داشت مي زد. همانطور که هميشه مي زند. به هرکس هرچه مي خواهد مي گويد، دل دارد که بگويد، مي دانم هنوز هم همان است، روي تخت بيمارستان يا توي سلول يا هرجايي که هست، آن روز هم داغ بود، ايراد مي گرفت، لابد مي گفت اين چه وضعي ست. يادم نيست. مهم هم نيست. يکي از بچه ها يادداشتي نوشت که بدهد دستش، وسط حرفهاش. شلوغ داشت مي شد. نينجاها که آن روزها جوجه بودند هنوز، داشتند شروع مي کردند، همين کارهايي که حالا هم مي کنند. نوشت "آقاي مهندس ما به شجاعت شما ايمان داريم و حرفهايتان هم همه درست است، اما جو دارد به هم مي ريزد، اگر مي شود کمي رعايت اينها را بکنيد." همينطور که حرف مي زد يادداشت را خواند بهزاد، گفت "پسرجان من شجاع نيستم، شعور ترسيدن ندارم."

اين حرف توي گوشم ماند که ديروز نمي ترسيدم. هيچکس نمي ترسيد. آنها مي ترسيدند زير زره‌هايشان؛ با خودم گفتم لابد توراني اند، ايراني که نيستند با اين همه يال و کوپال و اين همه هراس. بايد مي ديدي، صورتهايشان را، ترس داشتند بيچاره ها. توي وليعصر خيلي خوش گذشت. نرسيده به ميدان، سر زرتشت، مردم را دوپاره کرده بودند، بيشتر پايين چهارراه بودند، کمتر بالا. من با يکي بالا بودم و دستهاي پاييني ها را مي ديديم که کف مي زدند و شعار مي دادند. آنها هم ايستاده بودند و منتظر بودند. ديگر فهميده ام چه کار مي کنند. مي زنند به جماعت و کم کم گروه را از هم جدا مي کنند. آنهايي که جلوتر بودند مجبور مي شدند بيايند طرف ديگر چهارراه که ما بوديم، کمتر بوديم و نگاه مي کرديم. کم آوردند، بيسيم زدند از بالاتر نيرو آمد، از پشت سر ما، کنار که رفتيم تا رد شوند، يکي هو کرد. من هم هو کردم. بغل دستي ام هم هو کرد. همه هو کردند. روي پشت بامها هو کردند، موتوري ها که رد مي شدند هو کردند، اتوبوسي که رد مي شد هو کرد، جدول خيابان هو کرد، ديوار هو کرد. آنها هراسيده نگاهمان مي کردند و مي رفتند پايين. موتوري ها که رد مي شدند ايستادند به نگاه. رد نمي شدند، با موتور آمده بودند اعتراض يعني که ما هم موتور داريم. زياد شدند، صد تا شايد. عجيب بود. همه با هم بوق زدند و همانطور که ايستاده بودند، پشت شان به گاردي ها بود گاز دادند به موتورهايشان و صداي وحشتناکي شد، ترسيدند نينجاها برگشتند ببينند چه شده. خنديديم. دست زديم. من داد زدم. همه داد زدند. زنده باد آزادي. آنطرف چهارراهي ها که در شش و بش دويدن و ماندن بودند جان گرفتند، آمدند بالا. نينجاي فراري ديده اي؟ بايد مي ديدي.

برگشتنا تعريف مي کردم براي پدر که نيامده بود. تقصير من شد که نيامد. گفتم نيا. همين من مي روم نگراني خودم بس است. تو نيا. او هم نيامد. دل توي دلش نبود که بيايد. خون انقلابي هنوز کار مي کند، به يکي گفتم اينها آرام ندارند، انقلاب کرده اند، جنگ رفته اند، خون داده اند، حق دارند. دلم مي خواست بگويم پدرجان آرام بگير، نوبتي هم که باشد، نوبت ماست. سي خرداد هم مي گفت ترسويي اگر نروي. گفتم مي زنند، مي برند، مي کشند، گفت مگر ما نرفتيم، کتک نخورديم، زندان نبود، خون نداديم؟ خجالت مي کشم توي صورتش نگاه کنم. حالا مي فهمم. به اعتقاداتش ربطي ندارد. جوانيش رفته. همه شان مثل هم. چه فرقي مي کند با چه عقيده اي. مهم عمري ست که رفت. دود شد. يکروز گريه اش گرفت توي همين گيرودار، نديده بودم گريه اش را، گفت چه مي دانستيم اينطور مي شود، بچه بوديم، مگر چند سالم بود؟ بغضم گرفت. مي خواستم بغلش کنم، ببوسمش.

مردم که از چهارراه آمدند بالا، خودش پيروزي بود، شکوه داشت. لذتش غرور داشت. باورت نمي شود. به يکي گفتم برويم ديگر و از فلسطين پايين توي بولوار. رفتيم. خيلي ها روي پشت بام بودند. رد که مي شدم مي گفتم بياييد پايين. دست تکان مي دادند. داد مي زدم آنها مي ترسند، بياييد پايين. توي وليعصر پيرزني کنارم بود که وقتي داد مي زدم، تحسينم کرد، گفتم مادرجان مراقب باشيد. بعد شنيدم يکي گفت توي هفت تير ديده بود که پيرزني را مي زدند، بيچاره را با مشت و لگد. ياد او افتادم که کنارم ايستاده بود توي وليعصر. گفته بودم اينها شرف ندارند مادر، مراقب باشيد. خنديد، لابد پيش خودش گفت از ما که گذشت شما باشيد، شايد گفت و من نشنيدم قاطي ي آن همه صدا که نمي شد شنيد.

توي فلسطين خبري نيست. مي رويم پايين. آرام مي گيريم. يکي مي گفت خوشحالم. مي گفت ديدي چطور چشمهايشان مي لرزيد؟ اضطرابشان را ديدي؟ همين که اينطور زرد کرده اند، بس است. گفتم ديدي راه را بستند روي مردم که کسي نرسد به سفارت، که دلقک بازي خودشان را بگيرند، بعد بگويند ما بوديم، کسي نبود، خبري نبود، باتوم؟ اشک آور؟ زخمي؟ مردم؟ کجا؟ نبود. حالا مانده، "ميم ح" بعدا برايم گفت که توي دفترشان نشسته بوده که صداي شعار مي آمده، دفترشان توي سهروردي ست، نزديک آپاداناست، مردم همينطور رفته اند بالاتر، تا سيدخندان، تا ميرداماد، هرجا. با يکي موافقم. کفشم پايم را زده. گفتم دير آمديم. زودتر شلوغتر بود. شنيدم که بوده. مهم نيست. توي بولوار خبري نيست. طرف ميدان را نگاه مي کنيم. شلوغي هست. مي رويم پايين. ديگر مردم نيستند. آنهايند. از ريش و لباس و پرچم معلوم است.

توي ميدان فلسطين مسجدي تازه ساخته اند، لانه زنبور ديگري، راهمان را از همان اول کج مي کنيم به سمت وليعصر. يکي مي گويد هيچي نگو. هرکس از کنارمان رد مي شود، از آنهاست. کم اند اما. خيلي کمتر از قبل. آرام به يکي مي گويم. مي گويد معلوم است، يا بايد بيايند بزنند يا بروند شعار بدهند، آنقدر نيستند به اندازه ي دو تا کار. با خودم مي گويم عقل شان هم قد نمي دهد براي دوتا کار با هم. مي خندم. توي چشمهايشان نگاه مي کنيم وقتي رد مي شويم. انگار نه انگار باتوم دارند، تفنگ دارند، گنده لات اند بعضي هايشان، هر کدام دوتاي من. خيره نمي شوند توي چشم آدم. همين نشانه ي خوبي ست. به يکي مي گويم. او هم سر تکان مي دهد. تصديق مي کند. سي خرداد مي خواستند سرت را ببرند، پاره ات کنند، از کنارشان رد شدن سخت بود. حالا مهم نيست. يکي مي گويد همين کلاهخودشان قبلا ترس داشت، حالا ندارد. ما که هيچي نداريم، صدا داريم و پاي دويدن و جان تاب آوردن، ترسشان از همين هيچي ست. توي صورت بعضي هايشان مي خندم. نيشخند. زهرخند. تلخ خند. آدم نيستند، اگر باشند آب مي شوند مي روند توي جوي خيابان، پيش موشها. چه وقاحتي! يکي مي گويد.

از جلوي فرهنگستان هنر که رد مي شويم، به يکي مي گويم ببينم چه خبر موتور و نينجا گذاشته اند جلوي آنجا. براي چه؟ راست طالقاني را مي گيريم و مي رويم. ماشين نمي گذارند بيايد توي خيابان. همينطور از وسط خيابان خالي مي رويم. هيچکس نيست. متحيرم که خودشان کجايند؟ راه پيمايي شان چه شد؟ انگار وسط صحنه اي از فيلمي وسترن. همه جا آرام. باد ملايم که خاک از روي زمين بلند مي کند و دو تا کابوي که قرار است دوئل کنند. اما هنوز مانده تا برسند به وعده گاه مبارزه. بعد که مي رسند، آن که خوب است، هميشه تنهاست، آدم بده ي داستان اما، يک ايل را توي سوراخ سنبه هاي اطراف قايم کرده.

ياد آن روزهاي مدرسه مي افتم باز و شعارهاي اجباري. دلم مي گيرد. برگشتنا که توي تخت طاووس گير افتاده ايم از شلوغي، مردم بوق مي زنند، يکي مي گويد سوار کنيم پياده را. آقايي سوار مي شود. هم سن و سال خودمان. مي گويد بي شرف ها. ناراحت است، غمگين نيست اما. خوشحال است. من هم هستم، يکي هم هست. هيجان زده ايم. مي گويد چرا ماشين آورده اي؟ توي خردمند که بوده، دفترشان بوده، از پشت بام نگاه مي کرده، با باتوم شيشه ي ماشينها را خُرد کرده اند. مردم با سنگ مي زدندشان. زورشان به مردم نمي رسيده، ماشين ها را زده اند. بايد بزنند. به يکي مي گويم روانشان اينطوري ست. دلم برايشان مي سوزد. بايد بزنند، هرچه باشد.

مفتح را رد مي کنيم، مي رسيم به قرني، جلوتر نمي گذارند بروي. سپرشان از اينجا شروع شده از صبح. نمي گذاشته اند جز اتوبوسها و دلقکهاي خودشان، آدم برود آن طرف. خنديديم با يکي. گفتم برويم بالا. کريمخان. همينطور کنار خيابان به رديف نشسته اند. کيک و آب ميوه ميل مي کنند. بچه اند خيلي هاشان. شانزده، هفده ساله. کلفتي ي باتوم و سنگيني کلاه همه ي لذتشان است. رد که مي شويم نگاهشان مي کنيم. به يکي مي گويم همينطور دلم مي خواهد زل بزنم توي چشمشان تا بيايند بگيرندم به جرم نگاه. اينکه مي گويم مي خنديديم، خنده اي بود واقعا، بايد مي ديدي، به پدر مي گويم.

چندتا دختر که مي آمدند پايين، جوجه نينجايي فحش داد. نمي دانم خودش معني ناسزاش را مي دانست يا نه. نگاه کردم به دخترها که چه مي کنند. مي خنديدند و مي رفتند، انگار نه انگار. همين بي اعتنايي بي چاره شان مي کند. چه عجزي دارند. زير پل گله ي نينجاهاي موتوري دارد مي رود به سمت هفت تير. معلوم است که با بيسيم برايشان سوت زده اند که بيايند. با خودم مي گويم کلاهخودشان را که بردارند زبان بيرون افتاده شان از هاري، معلوم مي شود، همان بهتر که برندارند.

آقاي مسافر هم هي مي گويد وحشي ها. همه اش حرف مي زند از هيجان. خيلي دويده. هم او ديده بود پيرزني را مي زده اند. ديده بود توي قايم مقام پسري مي دويده روي ماشينها، سقف و کاپوت تا فرار کند. مي گويد يکي بود توي ليان شامپو که تند مي دويد، يادت هست؟ دودستي شمشير مي زد و فرز بود، يادت هست؟ آنطور مي پريد از روي ماشين ها.

يکي که سيگارش افتاده بود از پنجره توي خيابان به من گفت وايسا که سيگار را بردارد، ترافيک بود و ايستاده که بوديم، يعني بايد جلوتر مي رفتم که در باز شود، چه جمعيتي، ياد گرفته اند مردم. ماشين براي شلوغي خوب است. يکي که سيگار را برداشته مي گويد آدم از ترس جانش پرواز هم مي کند. مسافر مي خندد. خيلي ها کنار خيابان منتظر ماشين اند. خيلي ها خسته اند و نشسته اند. نگاه مي کنم. همه سرحال اند ولي با همه ي اين همه اتفاق. کف خيابان آشغال ريخته و سطل آشغال هاي حالا ديگر فلزي از تويش دود بلند مي شود. شيشه خرده کف خيابان فراوان است. چه خبر بوده اينجا؟ به يکي مي گويم. کاش مي شد همه جا بوديم. نمي شد. همه جا رفتيم اما بعضي جاها دير رسيديم. حيف. مي گويد يکي از اينها داشت از مردم فيلم مي گرفت. زني رفت و دوربين اش را گرفت و انداخت زمين و شکاندش و لگدش کرد و خردش کرد و بعد مردم ريختند سرش، زدند يارو را که تا عمر دارد ديگر فيلم بيجا نگيرد از کسي. مي گويد خيلي عصباني بودم، اگر دستم به آني که پيرزن را زده بود مي رسيد، مي کشتمش. مي گويد آن لحظه مي توانسته. حالا نه. با خشونت مخالف است. نبايد آنها را زد. کاريش نمي شود کرد. آدم عصباني مي شود. کنترلش را از دست مي دهد. بعدا يکي از من مي پرسد اگر يکي از اينها را يک جاي خلوت ديدي، فرض که محال نيست، محافظ هم همراهش نباشد، چه کار مي کني؟ گفتم نمي دانم. فکر کردم. خيلي فکر کرده ام قبلا هم که چه کار مي کنم. نمي دانم. توي خونم نيست. نمي توانم. دستم بالا نمي رود که بزنم. باور کن. اين خوب نيست؟ نمي دانم. نمي توانم مثل آنها باشم. اين را مي دانم. مسافر هم همين را مي گويد. بايد اما در موقعيتش بود. مسافر مي گويد يکي ديگرشان را مردم گير انداختند، زدند، من هم رفتم و يک لگد زدم، لگد حسابي. عصباني بودم. حالا ناراحت بود مسافر که چرا زده. مي فهمم ناراحتيش را. حق دارد. مي گويم ما نمي توانيم مثل آنها باشيم. مي گويد نه نمي توانيم. آدم نيستند اينها، آن موقع گفتم. حالا مي گويم هستند. اگر نمي ترسيدند نبودند، ترسشان را که ديدم مي گويم آدم اند، همين اميدوارم مي کند. هرچه قدر وحشي که باشي، آدمي، انسانيت يک جايي در تو هم هست، هرچه قدر مخفي، بيدار مي شود بالاخره، مي ريزد بيرون. حق داشت مسافر. مي گفت کاش يکي اين چيزها را بنويسد. با خودم فکر کردم که سوار شده بود براي همين، که همين را بگويد، به يکي گفتم. بايد اين ها را بنويسم: وقتي رسيديم داشتيم فرار مي کرديم...

عليرضا فرزان

0 نظرات :: وقتي رسيديم داشتيم فرار مي کرديم ما...!

دعوت به راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن: پیگیر آرمان‌های انقلاب با خلاقیت، مقاومت و امید خواهیم بود
(0 نظرات )
به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب و دعوت به راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن:شورای هماهنگی راه سبز امید؛ «پیگیر آرمان‌های انقلاب با خلاقیت، مقاومت و امید خواهیم بود» • ادامه راه سبز(ارس):شورای هماهنگی راه سبز امید همراهان سبز خود...
فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی
(1 نظرات )
فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی• ادامه راه سبز(ارس): مراسم تشییع پیکر مرحوم ناصر حجازی، اسطوره فوتبال ایران، در استادیوم آزادی، با حضور هزاران نفر از مردم تهران برگزار شد. این مراسم در شرایط بسیار امنیتی و ...
زمین سوخته و بذرهایی که باید کاشت
(0 نظرات )
آبادی هایی بر ویرانه های کاخ امپراتوری دروغ: زمین سوخته و بذرهایی که باید کاشت • ادامه راه سبز(ارس): این روزها ایران ما، ایامی سخت شگفت را می گذراند. مدعیان دیروز بصیرت، امروز کام بر بسته اند و از بی بصیرتی خود در حیرتن...
جریان انحرافی، اسم رمز فرار از یک انحراف ۲۰ ساله!
(0 نظرات )
هيچ چيز تازه اي نيست:جریان انحرافی، اسم رمز فرار از یک انحراف ۲۰ ساله• ادامه راه سبز(ارس): «دروغ» که به «بار» بنشیند، «انحراف» آغاز می‌شود. «متولیان امر»، از فرط «ناتوانی» در اداره کشور و «حسادت» بی‌اندازه به مدیران طراز اول...
مهدی خزعلی : کلاهتان را قاضی کنید، کدام بی بصیرتیم، ما یا شما؟
(0 نظرات )
برگرفته از سايت دكتر مهدي خرعلي:کلاهتان را قاضی کنید، کدام بی بصیرتیم، ما یا شما؟• ادامه راه سبز(ارس): مهدی خزعلی در سایت خود روزشماری از نوشته های گذشته خود را درباره احمدی نژاد آورده است و در نهایت با توجه به این نوشته ها...
كتاب 'بيشعوري' - خطرناكترين بيماري تاريخ بشريت - pdf
(2 نظرات )
راه عملي در شناخت و درمان خطرناكترين بيماري تاريخ بشريت:كتاب بيـشـعـــــوري• ادامه راه سبز(ارس): در دوران روشنگری گمان می‌شد دانش دوای درد بشر است. کافیست آدمها باسواد شوند و کتاب‌های خوب بخوانند تا دنیا بهتر شود. جنگهای جها...
گزارش تکان دهنده وزیر دولت خاتمی از وضعیت اقتصاد کشور
(0 نظرات )
گزارش تکان دهنده وزیر دولت خاتمی از وضعیت اقتصاد کشور• ادامه راه سبز(ارس): وزیر صنایع و معادن دولت سید محمد خاتمی می گوید: کل درآمد ایران از نفت، از آغاز اکتشاف نخستین چاه نفت تا سال ۱۳۸۹ یک هزار میلیارد دلار بوده است که م...
خاتمی از چه می گوید؟
(0 نظرات )
پیرامون سخنان اخیر رئیس جمهور سابق ایران:خاتمی از چه می گوید؟• ادامه راه سبز(ارس): "اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت...
بازی کثیف
(0 نظرات )
نوشتاري از مسعود بهنود روزنامه نگار:بازی کثیف• ادامه راه سبز(ارس): آقای خاتمی باز با دل امیدوارش آمده است به میدان، می ترسد، نه از ماشین نفرت و افترا که نزدیک دو سال است دمی از شلیک باز نمی ایستد و او و یارانش را بمباران می ...
سید محمد خاتمی: من واقعا نگرانم، این فضای مسموم باید درمان شود
(0 نظرات )
سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس:امروز هیچ کس نمی تواند جلوی حرف حق را بگیرد• ادامه راه سبز(ارس): سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و ایثارگران با طرح این پرسش که چر...
به راستی چه کسی بی بصــیرت بود؟، میرحسین یا …؟!
(0 نظرات )
میرحسین موسوی نماد وجدان بیدار ایرانیانبه راستی چه کسی بی بصــیرت بود، میرحسین یا …؟!• ادامه راه سبز(ارس): آیا میرحسین موسوی بی بصیرت بود که سه سال پیش گفت: آمده ام تا عقلانیت را جایگزین دروغ ورمالی و کف بینی کنم یا آنهایی ...
سیدمحمد خاتمی: قدرت نباید در هاله‌ای از تقدس پوشانده شود
(0 نظرات )
سیدمحمد خاتمی در جمع معلمان:حاکمی که درد مظلومان را نداشته باشد حاکم مطلوب امام علی نیست• ادامه راه سبز(ارس): رئیس‌جمهور سابق کشورمان با تاکید بر اینکه «ایمان گلی است که در بوستان آزادی می‌روید»، گفت:«آنچه ما می‌خواهیم و ان...
اسامه بن لادن، رهبر القاعده هم به زباله دان ديكتاتورها و تروريستها پيوست
(0 نظرات )
رییس‌جمهور آمریکا خبر کشته شدن رهبر القاعده را تایید کرد• ادامه راه سبز(ارس): باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا دقایقی پیش در سخنرانی در کاخ سفید گفت: سرانجام نیروهای آمریکایی توانستند عدالت را در مورد اسامه بن لادن، رهبر القا...
مصباح یزدی: مخالفت با ولی فقیه در حد «شرک بالله» است!
(0 نظرات )
مصباح یزدی: مخالفت با ولی فقیه در حد «شرک بالله» است• ادامه راه سبز(ارس): محمدتقی مصباح یزدی در دیدار با جمعی از پاسداران اعلام کرد که مخالفت با ولی‌فقیه، مخالفت با ائمه (ع) و در حد «شرک بالله» است.به گزارش خبرگزاری فارس، آی...
رقابت بی فایده متملقان دستگاه ولایت برای جلب وجاهت!
(2 نظرات )
رقابت بی فایده متملقان دستگاه ولایت برای جلب وجاهت:با یک یا علی باورهای مردم را به باد ندهید!• ادامه راه سبز(ارس): می گویند دزد نگون بختی به خانه روضه خوانی رفت، شیخ حاصل عمری روضه خوانی را برای دوران پیری در صندوقی نهاده بو...
۳۲ سال گذشت و هنوز به آزادی نرسیده‌ایم
(2 نظرات )
يادداشتي از هنرمند سبز حسین زمان در وبلاگ شخصی خود:آزادی ، آی آزادی• ادامه راه سبز(ارس): یادم می آید اوایل دهه پنجاه بود من تازه وارد دبیرستان شده بودم و کم کم نظرم به اطراف خودم و شرایط اجتماعی بیشتر جلب میشد . رو آورده بود...
ذوالنور روحاني تندروي نظامي: در 25 بهمن، نیروی انتظامی مرعوب بزرگی جمعیت شد
(0 نظرات )
اعتراف ذوالنور به ناتوانی جریان اقتدارگرا از سازماندهی جمعیت هوادار• ادامه راه سبز(ارس): یک چهره تندرو نظامی- روحانی با اعتراف به اینکه جنبش سبز با همه سرکوب‌های انجام شده، در صورتی که اجازه تجمعی داده شود، هنوز هم قدرت سازم...
کسب در آمد کاذب از جیب مردم با فریب و دروغ به بهانه حذف «صفرها»!
(2 نظرات )
پشت پرده حذف چهار صفر از پول ملی:کسب در آمد کاذب از جیب مردم با فریب و دروغ• ادامه راه سبز(ارس): دولت احمدی‌نژاد در طول ۵ سال گذشته به خوبی کارکردهای این دولت را نشان داده است. این دولت از حربه دروغ برای فریب مردم و برقراری...
خاتمي: وقتی جهاد اقتصادی مطرح می شود معنایش این است که وضعیت اقتصادی فعلی چندان مناسب نیست
(1 نظرات )
سيد محمد خاتمي در ديدار با قرآن پژوهان استان يزد:وقتی جهاد اقتصادی مطرح میشود، بدين معناست که وضعیت اقتصادی چندان مناسب نیست• ادامه راه سبز(ارس): سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از قرآن پژوهان استان یزد با اظهار نگرانی نسبت ...
احمدی نژاد و پنگوئن ها
(0 نظرات )
احمدی نژاد و پنگوئن ها• ادامه راه سبز(ارس): روایت است که پنگوئن ها آموخته اند، برای در امان بودن از سرما، هنگام وزش بادهای قطبی گرد هم بیآیند. آنها همچنین در یافته اند برای آنکه حقی از کسی ضایع نشود، با حرکاتی مواج و موزون...
ما که وجه این قبض را نداریم که بپردازیم، گاز نمیخواهیم
(5 نظرات )
ما که وجه این قبض را نداریم که بپردازیم، گاز نمیخواهیم • ادامه راه سبز(ارس): این قبض گاز ما است، آخرین قبض قبل از قطع یارانه ها چهارده هزار تومان بود، رشد پنجاه برابری قبض گاز، ما را متحیر کرده است که با آن چه کنیم، یارانه...
ناگفته هایی از مراسم تشییع و لغو مراسم ترحیم میراسماعیل موسوی
(2 نظرات )
در گفتگوي جرس با برخي از نزديكان مرحوم موسوي:ناگفته هایی از مراسم تشییع و لغو مراسم ترحیم میراسماعیل موسوی• ادامه راه سبز(ارس): اینجا محله درخونگاه است. کوچه صاحب اختیار. اینجا خانه ای کوچک وجود دارد با دلهایی بزرگ که چند رو...
نماهنگ «ديو زنجيرباف» تقديم به تمامي آزادگان سبز دربند حاكمان سياه
(1 نظرات )
نماهنگ «ديو زنجيرباف» تقديم به تمامي آزادگان سبز دربند حاكمان سياه• ادامه راه سبز(ارس): این نماآهنگ در سایت یوتیوپ منتشر شد و در پایان آن سخنانی از بهاره هدایت که سال گذشته خطاب به دانشجویان اروپایی آورده شده است. نام این نم...
پیام تسلیت وبلاگنویسان سبز به میرحسین: بر خود می بالیم که در انتخاب خود اشتباه نکرده ایم
(1 نظرات )
پیام تسلیت وبلاگنویسان سبز به میرحسین موسوی:رسالت ما جز سرافرازی ایران نیست، می بالیم که در انتخاب خود اشتباه نکرده ایم• ادامه راه سبز(ارس): جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی با انتشار یک پیام واحد به صورت مشترک در وبلاگهای خود در...
«نقد گذشته، راه آینده» به قلم سيد مصطفي تاجزاده
(0 نظرات )
«نقد گذشته، راه آینده» به قلم سيد مصطفي تاجزاده• ادامه راه سبز(ارس): مصطفی تاج زاده در یکی دیگر از مجموعه مقالاتی که پیش از بازگشت به زندان نوشته، توضیحات بیشتری پیرامون مقاله پیشین خود با عنوان «پدر، ‌مادر، ما باز هم متهمیم...
در این مملکت شب و روز مسابقه ی دروغ و تهمت و افترا برقرار است
(0 نظرات )
بيانيه رزمندگان و سرداران دفاع مقدس، جانبازان و خانواده‌ی شهدای بوشهر خطاب به حاکمیت:در این مملکت شب و روز مسابقه ی دروغ و تهمت و افترا برقرار است • ادامه راه سبز(ارس): جمعی از خانواده های شهدا، سرداران دوران دفاع مقدس و جان...
نشريات سبز: شماره ۴۸ روزنامه «كلـــمـــه» || شماره ۷۴ روزنامه «قلـــم سبـــز»
(0 نظرات )
آخرين شماره نشريات سبز اينترنتي:چهل و هشتمين شماره روزنامه "كلـــمـــه" ؛ شماره ۷۴ روزنامه "قلـــم سبـــز"• ادامه راه سبز(ارس): آخرين شماره نشريات سبز اينترنتي مورخه دوشنبه 15 فروردين ماه 90 جهت چاپ و تكثير بر روي پي...
اعلام همبستگی شورای هماهنگی راه سبز امید با جنبش های دموکراسی خواهی منطقه
(0 نظرات )
بیانیه شماره شش، در هفتمین هفته حبس غیرقانونی موسوی و کروبی:افکار عمومی جهان، ادعای حاکمیت ایران در دفاع از مردم بحرین را نمی‌پذیرد• ادامه راه سبز(ارس): شورای هماهنگی راه سبز امید، ششمین بیانیه خود را در حمایت از جنبش‌های د...
اطلاعیه فرزندان میرحسین به مناسبت درگذشت میراسماعیل موسوی
(12 نظرات )
اطلاعیه فرزندان میرحسین به مناسبت درگذشت میراسماعیل موسوی• ادامه راه سبز(ارس): در پی درگذشت میر اسماعیل موسوی پدر میر حسین موسوی، فرزندان این راهبر جنبش سبز، با انتشار اطلاعیه ای در این زمینه، تالمات خود را با مردم ایران در ...
سال ۱۳۹۰، سال آگاهی تا رهایی
(1 نظرات )
گسترش آگاهی‌ها، سرمایه‌ی ما برای حضوری پردوام در راه سبز امیدسال ۱۳۹۰، سال آگاهی تا رهایی• ادامه راه سبز(ارس): رسانه‌های سبز ایران، به تأسی از همراهان جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، و به پاسداشت اتحاد خود و دیگر...
فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی
(1 نظرات )
فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی• ادامه راه سبز(ارس): مراسم تشییع پیکر مرحوم ناصر حجازی، اسطوره فوتبال ایران، در استادیوم آزادی، با حضور هزاران نفر از مردم تهران برگزار شد. این مراسم در شرایط بسیار امنیتی و ...
رقابت بی فایده متملقان دستگاه ولایت برای جلب وجاهت!
(2 نظرات )
رقابت بی فایده متملقان دستگاه ولایت برای جلب وجاهت:با یک یا علی باورهای مردم را به باد ندهید!• ادامه راه سبز(ارس): می گویند دزد نگون بختی به خانه روضه خوانی رفت، شیخ حاصل عمری روضه خوانی را برای دوران پیری در صندوقی نهاده بو...
نماهنگ «ديو زنجيرباف» تقديم به تمامي آزادگان سبز دربند حاكمان سياه
(1 نظرات )
نماهنگ «ديو زنجيرباف» تقديم به تمامي آزادگان سبز دربند حاكمان سياه• ادامه راه سبز(ارس): این نماآهنگ در سایت یوتیوپ منتشر شد و در پایان آن سخنانی از بهاره هدایت که سال گذشته خطاب به دانشجویان اروپایی آورده شده است. نام این نم...
گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات امروز 10 اسفند 89 تهران، شيراز، اصفهان و مشهد
(1 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات امروز 10 اسفند 89 تهران، شيراز، اصفهان و مشهد• ادامه راه سبز(ارس): فیلمی از تظاهرات دهم اسفند 89 ، البته متاسفانه امروز نیروها بسیار زیاد بودند و نتوانستیم بیشتر فیلم بگیریم. این فیلم در خیابان ...
میرحسین و کروبی همراه با همسرانشان بازداشت و به زندان حشمتیه منتقل شده اند
(0 نظرات )
یاد باد آن روزگاران:نماهنگ برخیــــــــز! ای ز شــــــور شجـــاعانه لبریـــــــز…• ادامه راه سبز(ارس): مرد دوران سختی به پاخیز! ایران در انتظار همت توست.... ياحسين ، ميرحسين - يامهدي ، شيخ‌مهدي. شما در تاریخ ایران به نيكي جا...
شهادت حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز در جریان مراسم اول اسفند + ويدئوهاي شيراز
(2 نظرات )
شهادت حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز در جریان مراسم اول اسفند• ادامه راه سبز(ارس): در جریان تجمع اعتراضی مردم شیراز در یک اسفند یک دانشجو دانشگاه شیراز توسط نیروهای امنیتی به شهادت رسید.بر اساس گزارش‌های رسیده حامد نور...
گزارشات ويدئومردمي از يكم اسفند، آرايش جنگي نيروهاي زرهي و پياده حكومت عليه حضور مردم در شهرها
(1 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي از يكم اسفند ، پاسداشت مردمي هفتم شهداي سبز 25 بهمن• ادامه راه سبز(ارس): يكم اسفند حضور مردم در خيابانها براي پاسداشت هفتم شهداي سبز 25 بهمن صانع ژاله و محمد مختاري فر بود، با مشاهده آرايش جنگي نيروهاي زر...
نماهنگ «شاهدان حضور» امروز از ساعت 15 همه جا سوي آزاديست
(4 نظرات )
نماهنگ «شاهدان حضور» • ادامه راه سبز(ارس): امروز يكم اسفند 89 از ساعت 15 همه جا بسوي آزاديست و همه ميدانها انقلاب سكوت است. شايد بتوانيد مقابل كالبد رهبران با مردم ديوار آهني بكشيد اما در مقايل عهد و پيوند قلبهايمان با آنها...
گزارشات ويدئومردمي(۳) از تظاهرات ۲۵ بهمن - حضور پرشور مردم براي رسيدن به آزادي
(0 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي(۳) از تظاهرات ۲۵ بهمن - حضور پرشور مردم براي رسيدن به آزادي• ادامه راه سبز(ارس): کودتاچیان ترسیده اند و برای پنهان کردن ترس خود، میخواهند مردم را بترسانند. بزدلان مدعی مدیریت جهان، اکنون به آخر خط رسیده ان...
گزارشات ويدئومردمي(۲) از تظاهرات ۲۵ بهمن - شكستن شيشه خودروهاي عبوري توسط نيروي انتظامي
(1 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي(۲) از اعتراضات مردمي ۲۵ بهمن• ادامه راه سبز(ارس): معترضان ۲۵ بهمن، شهروندانی بودند که بر حق حیات و حقوق طبیعی خود در برابر حاکمیت اصرار داشتند. این دسته از شهروندان نشان دادند که در صورت لزوم به وجدان خود ...
قانع ژاله برادر شهيد سبز صانع ژاله: صانع بسيجي نبود و جنازه اش را به ما تحويل نمي دهند
(3 نظرات )
گفتگوي صداي امريكا با برادر شهيد سبز صانع ژاله:صانع بسيجي نبود ؛ جنازه اش را به ما تحويل نمي دهند• ادامه راه سبز(ارس): لازم به ذكر است قانع ژاله برادر شهيد صانع ژاله پس از اين اطلاع رساني بازداشت شد. قانع ژاله روز گذشته در ...
گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات ۲۵ بهمن روز همبستگي ملت سبز ايران عليه ديكتاتورها
(1 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات ۲۵ بهمن روز همبستگي ملت سبز ايران عليه ديكتاتورها• ادامه راه سبز(ارس): الله اکبر. درود بر شرف شما ملت بيدار. پايدار باد صبر و استقامتتان. همنوا با شهدای بخون خفته خرداد۸۸میگوییم: (این) آتشفشان ...
نماهنگ «يه روز خوب» ۲۵ بهمن ساعت ۱۵ يك ملت يك صدا به سوي آزادي
(1 نظرات )
۲۵ بهمن ساعت ۱۵ يك ملت يك صدا به سوي آزادي:نماهنگ «يه روز خوب» با صداي آريا آرام نژاد• ادامه راه سبز(ارس): ۲۵ بهمن ساعت ۱۵ يك ملت يك صدا «يه روز خوب» به سوي آزادي : رو لبام قفل سكوت و تو گلوم يه انفجاره ؛؛؛ كسي از حال دل م...
نماهنگ «سپاه عشق» فراخوان ۲۵ بهمن توسط تلويزيون رسا
(3 نظرات )
نماهنگ «سپاه عشق» فراخوان ۲۵ بهمن توسط تلويزيون رسا • ادامه راه سبز(ارس): بگزارش سايت تحول سبز، فعالین جنبش سبز با صدور فراخوانی از عموم ملت ایران دعوت کرده اند تا شنبه ۲۳ بهمن ماه و یکشنبه ۲۴ بهمن ماه راس ساعت ۱۰ شب به وقت...
نماهنگي بمناسبت «۲۵ بهمن» روز همبستگي ملت سبز ايران عليه ديكتاتورها
(3 نظرات )
نماهنگي بمناسبت «۲۵ بهمن» روز همبستگي ملت سبز ايران عليه ديكتاتورها• ادامه راه سبز(ارس): همراهی ارتش مصر با مردم یکی از درس اموزترین اتفاقاتی است که این روزها نظامیان کشور ما باید به آن توجه کنند. ارتش، سپاه، بسیج و نیروها...
مصاحبه تلويزيون رسا با خانم ملكي همسر آزاده دربند محمد نوري زاد
(0 نظرات )
مصاحبه تلويزيون رسا با خانم ملكي همسر آزاده دربند محمد نوري زاد• ادامه راه سبز(ارس): مصاحبه رسا با خانم فاطمه ملکی‌، همسر محمد نوری‌زاد، در ارتباط با انتقال نوری‌زاد به بند دو-الف زندان اوین و وضعیت روحی‌ و جسمی ایشان.جهت دا...
ديدار موسوي و كروبي: عده‌ای با سوء‌استفاده از جایگاه خود، انقلاب را به انحراف کشانده‌اند + ويدئو
(0 نظرات )
دیدار میرحسین موسوی و مهدی کروبی در آستانه سالروز پیروزی انقلاب:ارتش مصر نشان داد که برخلاف حاکمیت مستبد و دیکتاتور، صدای انقلاب مردم را شنیده است• ادامه راه سبز(ارس): میرحسین موسوی و مهدی کروبی در آستانه سالروز ورود امام خم...
نماهنگ «سبز شد ز خون و فرياد، ايران جاويدان»
(3 نظرات )
سبزهای هنرمند همچنان در صحنه:نماهنگ و سرود "سبز شد ز خون و فرياد، ايران جاويدان"• ادامه راه سبز(ارس): سبزهای هنرمند با تقدیم آثار هنری خود به جنبش سبز مقاومت و عدالتخواهی ایران، همچنان در صحنه حاضرند. نماهنگ و سرودی که در پی...
نماهنگي با سرود زيباي «جوان ايراني»
(3 نظرات )
نماهنگ با سرودي زيبا بنام "جوان ايراني" تقديم به جوانان سبز وطن • ادامه راه سبز(ارس): نماهنگي زيبا با سرود زيباتري بنام "جوان ايراني" توسط تعدادي از جوانان سبز ميهن تهيه و تنطيم شده كه تقديم به تمامي جوانان سبز وطنمان ميگرد...
بايگاني ارس: فيلم مستند «حماسه پل كالج» در عاشوراي خونين 88 (كامل)
(3 نظرات )
فيلم مستند "حماسه پل كالج" در عاشوراي خونين 88• ادامه راه سبز«ارس»: جنبش سبز مشهد سال گذشته در چنين روزي با ارائه اين مستند كه بطور همزمان در ارس نيز منتشر گرديد اينگونه نوشت «فیلم مستند حماسه پل کالج با ذکر جزئیات به حوادث ...

جديدترين ديدگاه خوانندگان

  • بسیاری از مردمی که برای خاکسپاری پیکر مرحوم ناصر ح...
  • درباره کتاب: "بیشعوری" لحن طنز و طعنه زن...
  • فهرصت واره اي از مطالب كتاب: »»» نشانه های بیشعور...
  • تقديم به تمامي آزادگان جهان و هموطنان آزادور و آزا...
  • حذف صفرهای پول ملی اگر از نظر اقتصاد دانان و دولت ...
  • ظهور را نمی دانيم ولی سقوط نزدیک است! ديكتاتور به...
  • من محصول جمهوري اسلامي هستم ،من ساخت حكومت اسلامي ...
  • من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است از چ...
  • برای فردا می نویسم برای فردایی که دیر نیست برای کو...
  • آقای خاتمی اخمدی نژاد محصول دولت شما و آقای هاشمی ...
  • وقت آن است که چراغ گردسوزها، چراغ هاي خوراکپزي وال...
  • ما هم در آپارتماني 8 واحدي زندگي ميكنيم و ميانگين ...
  • وطن سبز عزيز، بايد گفت مفتي نميده بلكه يك هزارم از...
  • غصه نخور آقا مهدي ، چند روز پيش اعلام كردند كه 40 ...
  • نتيجه اخلاقي: اين حكومت مفتي چيزي به كسي نميده تا ...
  • «تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین ا...
  • انتقاد مجمع مدرسین و محققین از برخورد نیروهای اطلا...
  • اینک آخر الزمان! جایی برای پنهانکاری نیست تحلیل ...
  • آیت‌الله امجد ضمن اظهار همدردی با میرحسین موسوی و ...
  • مجمع روحانیون مبارز در پیامی به مهندس میر حسین موس...
  •