بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

قسمت پاياني(3) دفاعیات شجاعانه احمد قابل در بیدادگاه نظام

دفاعیات شجاعانه احمد قابل در بیدادگاه نظام:
پس از هشت ماه (قسمت آخر)

. ادامه راه سبز(ارس): در محکمه گفتم: «من در سال ۱۳۸۷ و پس از اجرای حکم برادرم، متنی نوشتم و منتشر کردم که در آن رهبری کشور را به اقدامات مکرر علیه امنیت ملی، تبلیغات مکرر علیه نظام، نشر اکاذیب بصورت گسترده به قصد تشویش اذهان عمومی، توهین های بی شمار به مخالفان سیاست های حاکمیت، و در نهایت، "براندازی سخت نظام" متهم کرده و مواردی از مستندات را نیز آورده بودم. هیچ محکمه ای پیدا نشد تا ایشان را بخاطر این اتهامات و جرایم تحت تعقیب قرار دهد و بازهم دستگاه امنیتی و قضایی ایشان، به محاکمه و بازداشت مخالفان این سیاست های غیر قانونی و نامشروع اقدام کرده و می کند».

گفتم: من در همان متن، نوشته ام که؛ من به اقدام ناخواسته و ندانسته علیه امنیت ملی از طریق «رأی دادن به آقای خامنه ای به عنوان رئیس جمهور و قرار گرفتن ایشان در معرض انتخاب برای رهبری و شکل گیری ظلم و ستم های بعدی از سوی ایشان» اعتراف می کنم. اگر از نظر محکمه این مصداق به عنوان اقدام علیه امنیت ملی پذیرفته می شود، من حاضرم این اتهام را بپذیرم!!

پيش از اين (قسمت اول) و (قسمت دوم) دفاعیات شجاعانه احمد قابل در بیدادگاه نظام
در ارس منتشر شده بود و اينك توجه شما را به قسمت سوم (پاياني) دفاعيات وي جلب ميكنيم:

به نام خدای رحمان و رحیم

چهاردهم) یکی از اقدامات غیرقانونی حاکمیت نسبت به مخالفان سیاسی، تحت فشار قراردادن خانواده ها و بستگان آنان است. در یکی از مراحل بازجویی، بازجوی دوم تعدادی از پرسش ها را روی برگه ای نوشت و همراه با چند برگه ی مخصوص بازجویی به من داد تا در درون بند، پاسخ آن ها را نوشته و سپس تحویل دهم تا روند بازجویی تسریع شود.

من که ریز بازجویی ها را به هم اتاقی هایم گزارش می دادم، فرصتی یافتم تا متن پاسخ هایم را نیز در اختیار آنان قرار دهم. بسیاری از هم اتاقی ها، افراد تحصیلکرده ای بودند که از نقاط مختلف کشور به اتهام همکاری در شرکت های هرمی، بازداشت بودند و اکثر آنان سیاسی نبودند ولی در زمان مصاحبت با ایشان، نسبت به مسایل سیاسی کشور بسیار حساس شده بودند و پیگیرانه از چند و چون وقایع می پرسیدند. من به این بازجویی های مردمی بسیار خوشبین بودم و مطمئنا فرصتی برایم فراهم شده بود که در حالت عادی دور از ذهن می نمود.

صبح فردای آن روز، متن پرسش ها و پاسخ ها را توسط نگهبان فرستادم و شامگاهان برای ادامه ی بازجویی فراخوانده شدم. اولین پرسش مکتوب بازجو این بود؛«نظرتان را نسبت به متنی که در اختیارتان بوده، بنویسید»!!

من به بازجو گفتم: من که تمامی سئوالات شما را کتبا پاسخ داده ام. شما چه اظهار نظر دیگری را می خواهید؟! بازجو در حالیکه متن نا آشنایی را به من نشان می داد، گفت: مقصود من این متن است!! گفتم: من چنین متنی در اختیارم نبوده. گفت: آقای قابل، این متنی است که پرسش ها را در پشت آن نوشته بودم و دیروز به شما دادم. گفتم: من آن را ندیده ام. با تعجب تمام پرسید: یعنی واقعا شما آن را ندیده و نخوانده اید؟!! در همین حال متن را برای یک لحظه به من داد. ظاهرا متن نامه ی اداره ی اطلاعات خراسان به وزارت اطلاعات بود که موضوع آن؛ «گزارش ملاقات با مادر و خواهر آقای قابل» بود. قسم خوردم که؛ من اساسا به پشت صفحه کاری نداشتم و تنها پرسش ها را خواندم و پاسخ آن را در برگه های بازجویی نوشتم!! قبول کرد ولی چند بار تکرار کرد که؛ خیلی عجیب است آقای قابل!!

البته من می دانستم که مسئولان پرونده در مشهد، کاره ای نیستند و باید برای کوچکترین مطلبی از تهران کسب تکلیف کنند، که این سند مکتوب نیز مؤید آن بود.

وقتی آزاد شدم شرح ماجرا را از مادر و خواهرم پرسیدم. ظاهرا بازجوی دوم (که سمت بالایی در اداره ی اطلاعات خراسان دارد) چند نوبت تلفنی مادر پیرم را تحت فشار گذاشته بود و یک نوبت هم همراه با خواهرم به ستاد خبری اطلاعات خراسان دعوت کرده بود. مادرم می گفت: به او گفتم: «باشد که آقای خامنه ای بخاطر دفاع از احمدی نژاد، آبرو و حیثیتش برود!!» و خواهرم گزارش داد که در برابر ادعای بازجو که می گفت: شما خانوادگی با نظام مشکل دارید، با صراحت گفتم: ما با نظام مشکل نداریم، ما آقای خامنه ای را عادل و لایق رهبری نمی دانیم!! البته در این ملاقات دو ساعته در مورد بسیاری از مسایل بحث شده بود ولی ظاهرا باید این کشف عظیم از خانواده ی قابل را در اسرع وقت به اطلاع مقامات بالا می رساندند تا مبادا گزارشی از قلم بیافتد و در تصمیم آنان خللی وارد شود!!

همچنین چند نوبت همسر وفادارم را نیز اذیت کرده بودند که همه ی این موارد را برای دفاع از حق و حقیقت و مبارزه با ظلم و استبداد حاکم بر ایران کنونی، طبیعی می دانیم و در برابر ستم های بی شماری که به برخی از هم میهنان شده است، چندان قابل اعتنا نخواهد بود.

پانزدهم)
یک نوبت بازجوی اول اظهار داشت:«آقای قابل، شنیده ام که گفته ای: اگر پاسپورتم را بدهند، نذر می کنم که به زیارت حضرت امیر در نجف بروم. می خواهی بفرستمت نجف؟!!». گفتم:«بعدش چی؟» گفت:«از اونجا هرجا خواستی برو!!». گفتم:«با پاسپورت یا بدون پاسپورت؟!!». گفت:«حالا!!». گفتم:«آنچه شما شنیده ای مربوط به گذشته بوده و با این شرط که پس از زیارت به ایران برگردم و بعد اگر خواستم از ایران خارج شوم. نه با این شرایطی که شما می گویی».

گفت: «اگر پاسپورتت را بدهیم، کجا می روی؟!!». گفتم: تاجیکستان. گفت: «بررسی می کنیم شاید موافقت شود».

بعد ها به بازجوی دوم هم گفتم:«پیشنهاد اولیه ی من این است که این بار حکم قطعی مرا بدهید و اعمال کنید، چون این زندگی با انواع محرومیت ها و محکومیت های بدون حکم(مثل؛ ممنوع الخروج بودن، ممنوع المعامله بودن در مورد آپارتمان شخصی ام، ممنوعیت چاپ و نشر کتاب هایم، محروم بودن از داشتن نشریه علی رغم درخواست قانونی از سال 1376 تا کنون، ممانعت از سخنرانی هایم در حسینیه ی ارشاد در چند نوبت، تهدید افرادی که در جلسات دینی ام شرکت می کنند و ...) و همراه با پُز آزادی شما نسبت به منتقدی چون احمد قابل، وضعیتی مناسب نیست. شما می خواهید هزینه ی محکومیت مرا نپرداخته به همه ی مقاصدتان برسید و من در طول این چند ساله نشان داده ام که زیر بار نقشه ی شما نخواهم رفت و مطمئنا وادارتان می کنم که این بار بدون حکم از من نگذرید. گفتم: پس از ممنوع الخروج شدن (1384) در ستاد خبری اداره ی اطلاعات به یکی از مسئولان رده ی بالای شما گفتم که: «والله، از این تصمیم، پشیمان تان می کنم و کاری می کنم که یا دستگیرم کنید و یا بگذارید از کشور بروم». آنجا سخن مرا نشنیدید و امروز پس از چهار سال و اندی به سخن من رسیدید و دستگیرم کردید. الآن هم می گویم محاکمه و محکومم کنید تا در زمان مشخص، حکمم تمام شود و اگر من تمام نشدم، بدانم که حداقل در پایان محکومیت، برخی از محرومیت ها را نخواهم داشت، اما اگر به هر دلیلی بخواهید روند گذشته را طی کنید، برای شما مناسبتر است که پاسپورتم را بدهید تا من از کشور خارج شوم. اینگونه هم شما از شر من راحت می شوید و هم من از شر شما».

شانزدهم)
در یکی از بازجویی ها گفتم: «من از بازداشت خود نگران نیستم، چرا که احساس می کردم برخی افراد از اینکه من صراحتا به نقد رهبری می پرداختم و همچنان آزاد بودم، اندک اندک به من مظنون شده بودند!! حق نیز با آنان بود چرا که افرادی نرمخو و محتاط در نقد سایر مسئولان، بیشتر از من مورد هجوم حاکمیت قرار می گرفتند و به همین خاطر، سخنان من نیز در برخی افراد، اثر بایسته ای نمی گذاشت که با این بازداشت اخیر، سوء ظن ها برطرف شد و به فضل خدا، سخنان گذشته ام برای بسیاری از افراد معنی و مفهوم یافت و مخاطب خود را پیدا کرد. شما تلاش های مرا به ثمر رساندید و ذهن های بسیاری را متوجه مطالبی ساختید که از آن واهمه داشتید و قدر و قیمتی برای آن سخنان رقم زدید که هرگز از آن گریزی نخواهید داشت. ما اگر آبرویی داریم، بخشی از آن در مقایسه با بی آبرویی حاکمیت است. ممکن است ما هم بد باشیم و لیاقت لطف خدا و محبت مردم را نداشته باشیم ، ولی در مقایسه با بدی های حاکمیت و خشم الهی و مردمی از رفتارهای ناشایست آن، همچنان مورد لطف خدا و محبت مردم خواهیم بود».

پس از آزادی صحت برداشت خود را به عیان دیدم. مراجعاتی که خصوصا به نوشته هایم در سال های 1384 و 1387 و 1388 شده بود و بازخوانی آن در سایت های مختلف، نشانگر آثار شایسته ی این بازداشت بود. برای همین است که نگران محکومیت خود نیستم، چرا که حرف های خود را در حوزه های سیاست و شریعت زده ام و مطمئنا دوستان خوبی که پیدا کرده ام و یا از قبل داشته ام، در نبود من نیز به نشر آن سخنان اقدام خواهند کرد.

هفدهم)
در مورد اوضاع پس از انتخابات، به بازجو گفتم: «آیا شرایط کنونی کشور را مطلوب ارزیابی می کنید؟!!» گفت: نه. گفتم:«لابد مقصر این اوضاع را دوستان و همفکران من می دانید. آیا ما به تنهایی می توانستیم اوضاع کشور را به اینجا که هست برسانیم؟!! آیا حاکمیت هیچ تقصیری نداشت؟!!». گفت: چرا. در این سو هم اشتباهاتی شد که اوضاع را خراب کرد. گفتم:«آیا به همان اندازه که حساسیت بر روی مخالفان داشتید بر روی دوستان متخلف تان داشته اید؟!! مثلا در مورد کهریزک و کوی دانشگاه و زیرزمین وزارت کشور و جنایات انجام شده و متخلفان هم پیگیری کرده اید و به عنوان دستگاه امنیتی آن ها را مسبب ناامنی دانسته اید و افراد متخلف را شناسایی کرده و به بازجویی و محاکمه کشانده اید؟!!چرا این اقدامات خلاف امنیت ملی را مصداق اقدام علیه امنیت ملی نمی دانید یا حساسیت لازم را نسبت به آن ها نشان نمی دهید؟!! شاید شما خود را قدرتمند بدانید ولی قدرت حقیقی در دست کسانی است که به تنهایی پشت کامپیوتر می نشینند و با ارتباطی اینترنتی و بدون برنامه ریزی قبلی، اعلام می کنند: "فردا ساعت چند، میدان محسنی"و تمام نیروی نظامی و انتظامی و امنیتی شما را به آنطرف می کشانند. در همان حال فرد دیگری اعلام می کند:"فردا ساعت چند میدان صادقیه" و بخش دیگری از نیروی شما را به آن بخش می کشاند» قدرت حقیقی از آن این جوانانی است که همه ی نیروی رقیب را به بازی می گیرد بدون آنکه بهای چندانی بپردازد!!».

گفت:«به نظر شما چه راه حلی برای برون رفت از این اوضاع وجود دارد؟!!». گفتم:«آشتی ملی، مبتنی بر حکمیّت افراد بی طرف و مورد قبول طرفین با محوریت "اجرای بدون تبعیض قانون اساسی" و آزادی رسانه ها برای اطلاع رسانی از همه ی حوزه های زندگی سیاسی و اجتماعی و احقاق حق حاکمیت مطلقه ی ملت».

گفت:«مگر قانون اساسی، نظر رهبری را "فصل الخطاب" نمی داند؟!!». گفتم: «نه تنها نظر رهبری را فصل الخطاب نمی داند و هیچ اصلی به این عنوان اشاره نکرده است که در ذیل اصل یکصد و هفتم تصریح کرده است که "رهبر در برابر قوانین با سایر افراد مساوی است" و این به منزله ی نفی ادعای فصل الخطاب بودن است. البته در موارد اختلاف بین قوای ثلاثه ی حاکمیت، هماهنگ کننده ی بین قوای ثلاثه، مقام رهبری است و شاید نظر ایشان برای قوای ثلاثه و در مقام اختلاف، به نوعی فصل الخطاب باشد، اما ایشان در مورد ملت، که طرف مقابل حاکمیت است، اساسا هیچ حقی به عنوان فصل الخطاب بودن ندارد، بلکه همیشه باید تابع نظر اکثریت ملت خود باشد».

هجدهم)
در مورد حوزه های علمیه بحثی داشتیم. من با اشاره به سابقه ی غیر حکومتی حوزه های شیعه و رعایت اجمالی آن در زمان آیةالله خمینی، صراحتا گفتم:«متأسفانه از زمان رهبری آقای خامنه ای میزان دخالت ها ی حاکمیت به گونه ای بوده که تمامی افتخار شیعه در عدم وابستگی حوزه های علمی اش به حکومت ها، یکجا از بین رفته است. اختصاص بودجه ی دولتی و اعمال نظر دستگاه های امنیتی و دادگاه ویژه ی روحانیت و ایجاد جو تهدید نسبت به مراجع و علمایی که نگرش مختلفی به مسایل علمی و اجتماعی دارند و راه انداختن تظاهرات و شعار دادن علیه آنان و هجوم های مکرر به بیوت ایشان و غارت اموال و انسداد حساب های بانکی و امثال آن، به کلی اعتبار حوزه های شیعه را از بین برده است. همه ی این خسارت ها بخاطر زیاده خواهی های رهبری و تابعان ایشان بوده و گویی تمامی میراث شیعه به اندازه ی چند صباح حکومت آقایان ارزش نداشته است که همه ی آن اعتبار را از بین برده اند!!».

جالب بود که در برخی پرس و جوها، من متهم به «هتک حیثیت روحانیت» می شدم!! بازجو می گفت:«چرا اینهمه اصرار بر شکستن حریم روحانیت و احترام آنان دارید؟!!». گفتم:«حریم روحانیت را آنانی شکسته و می شکنند که وظایف شرعی خود در مقابله با ستم ستمکاران و دفاع از مظلومان را ترک کرده و در برابر ظلم به حیثیت دین خدا و شریعت مصطفی(ص) و ادعاهای دروغینی که به نام پیروی از امیر مؤمنان علی(ع) می شود، سکوت می کنند و یا رفتاری رضایتمندانه از خود نشان می دهند و یا خود به این ظلم ها دست می یازند. حریم روحانیت را حاکمیتی شکسته است که به ادعای اسلام، هتک حیثیت اسلام را کرده است و متأسفانه لباس روحانیت به تن دارد و متمسک به نماز جمعه و فقاهت است!! کاش این کارها به نام اسلام و روحانیت نبود و دامن دین و روحانیت را نمی آلود. گرچه در تاریخ روحانیت، کم نبوده و نیستند افرادی که فقط نان دین را خورده اند و می خورند و دین را وسیله ی کسب دنیا قرار داده اند. همچنانکه کم نبوده اند افراد پاکبازی که جان خود را در کف گرفته و جز در مسیر حق و حقیقت تلاش نکرده اند و جز از خدای قادر متعال نهراسیده اند و دین خود را در پای ارباب قدرت قربانی نکرده اند!!».

نوزدهم)
در مدت بازداشتم در زندان وکیل آباد و در بند 6/1 که سه ماه بطول انجامید، بر اساس آمار قطعی که از مسئولان زندان و خدمه ی بند می شنیدم، بیش از 50 نفر به بند 6/1 منتقل شده و سپس اعدام شدند ولی تنها در یک نوبت که 31 نفر اعدام شده بودند، اداره ی اطلاعات و اخبار دادگستری خراسان به روزنامه ی خراسان اطلاع داده بود که تعداد 5 نفر قاچاقچی بین المللی اعدام شده اند(این خبر را در زوزنامه ی خراسان خواندم).

افراد حاضر در این بند می دانند که به محض تصمیم بر اعدام، از تردد افراد در داخل بند ممانعت می شود و افراد زیر تیغ، همراه با نیروهای گارد به سوئیت های این بند منتقل شده و پس از چند ساعت، شبانگاهان یا سحرگاهان همه چیز به حال عادی بر می گردد. یعنی اعدامی ها به دیار باقی فرستاده شده اند و مجریان حکم، از کاری طاقت فرسا و ناراحت کننده، رهایی یافته اند و هم بندیان ما از ممنوعیت تردد نجات یافته اند!!

آمار های وحشتناکی از میزان اعدام ها در ماه های قبل و سال های پیش از آن نیز از زبان کسانی که سابقه ی حضور بیشتری در زندان داشتند، می شنیدم که صحت آن ها را از نسبت حقیقی همین آمار سه ماهه با میزان اعلام شده ی رسمی، می توان بدست آورد (ضمنا از آمار دروغین اعدامی ها با این نسبت 10 به 1، می توان عادت مسئولان به آمار دروغین در انتخابات را نیز پیدا کرد).

این اعدام ها که با احکامی در باره ی؛ مواد مخدر، قصاص، تجاوز به عنف و ... به اجرا درآمده، اگر از دید حاکمیت، کاملا عادلانه و قابل دفاع است، چرا در خفا انجام می گیرد و اگر قابل دفاع نیست، چرا انجام می گیرد؟!! آیا در نظام کیفری اسلام، جایی برای دستور العمل قرآن کریم که می گوید:«فلایسرف فی القتل=در قتل، زیاده روی نکن» وجود ندارد؟!! کشتن چند نفر در یک ماه و یا یکسال، مصداق اسراف در قتل است؟!!چرا کسی برای این معضل، فکری نمی کند؟!! از کشتن افراد در جرایم گوناگون، چه نفعی حاصل شده است که هنوز هم بر تکثیر موارد اعدام در قوانین کشور اصرار می شود؟!!

حتی در بند قرنطینه، پیرمردی را دیدم که بیش از 70 سال داشت و بخاطر تکرار شرب خمر، حکم اعدامش صادر شده بود ولی امیدوار بود که یک نوبت قبلی حد شرب خمرش محسوب نشود و از اعدام رهایی یابد!!

برخی آمارهای غیر رسمی از حضور صدها نفر زیر حکم اعدام در زندان مشهد خبر می دهد که من با چند نفر از آنان در همین مدت کم محشور بودم.

بیستم)
در بند 6/1 جمعی از طلاب سنی شاغل به تحصیل در مسجد مکی زاهدان هم نگهداری می شدند. طلابی از افغانستان و تاجیکستان که اتهامشان «اقامت غیر قانونی در ایران و یا ورود غیر قانونی به ایران» بود.

ظلمی که برادران اهل سنت در ایران تحمل می کنند، بیش از ظلمی است که شیعیان تحمل می کنند. آنان نه بخاطر فعالیت های سیاسی که بخاطر فعالیت های اعتقادی خود مورد ستم قرار می گیرند. گویی نگویی که در قانون اساسی کشور، آن ها هم حق تبلیغ اندیشه های خود را دارند و دین و مذهبشان به رسمیت شناخته شده است. مگر این طلاب حنفی مذهب که به کشور ایران و احناف آن پناه آورده بودند تا درس دین و مذهب خود را بیاموزند، مرتکب جرم و گناهی شده بودند که باید کیفر می دیدند؟!! دستگاه های قضایی و امنیتی ما هم از این ظلم آشکار که کیان کشور را می تواند با خطر مواجه سازد، عمدا غفلت می کنند و از جهل مردم و حاکمان نسبت به قوانین، کمال سوء استفاده را می برند.

یکی از طلاب درس خوانده ی تاجیک می گفت:«مردم تاجیکستان آنقدر به ایران خوشبین اند که من جرأت نمی کنم به پدر و مادرم بگویم در زندان ایران هستم. چون فکر می کنند که از حکومت اسلامی ایران ظلم بعید است و حتما من گناهی کرده ام که موجب کیفر است!! من می توانستم به عربستان سعودی بروم ولی دید مردم تاجیک نسبت به سعودی ها و تحصیلکرده های آن دیار خوب نیست چرا که آن ها را وهابی می دانند!!».

من از خود می پرسیدم که مسئولان امنیتی و قضایی ایران چه درکی از مقوله ی «امنیت ملی» دارند که اینچنین اعتماد ملت ها را از ملت و حکومت ایران سلب می کنند و همچنان خود را خدمتگزار کشور می دانند؟!! آیا ممانعت از تحصیل این قشر در ایران، به منزله ی ارجاع دادن رسمی به وهابیت سعودی نیست؟!!

من در یکساله ی حضورم در تاجیکستان (سال های 83 و 84)، این علاقه ی شدید مردم تاجیک به ایران را می دیدم و گرچه به عنوان مخالف سیاست های حاکمیت کشورم به آنجا رفته بودم، ولی هرگز نمی توانستم سخنی بگویم که اعتماد مردم آن دیار نسبت به کشورم سلب شود!! اما مسئولان کشور ایران به سادگی چند نفر از طلاب تاجیک (که خود با تجدید زمان روادید آنان مخالفت کرده بودند) را ماه ها در زندان نگه داشتند و خاطره ای ناخوشایند در کامشان نشاندند!!

برخورد با افغانی ها که حسابی به درازای 31 ساله ی انقلاب دارد و کش و قوس سیاست خارجی در آن، چندان بوده و هست که کسی نمی تواند هدف صحیحی در این ماجرا پیدا کند!! و همه ی این طلاب سنی مذهب، با حکم دادگاه ویژه ی روحانیت، در بند بودند.

دو روحانی ایرانی سنی مذهب (اهل تربت جام) نیز بخاطر فعالیت های مذهبی و انتقاداتی که به برخی تبلیغات علیه اهل سنت داشتند، با دوسال و پنج سال حبس از سوی دادگاه ویژه ی مشهد کیفر شده بودند.

برای من اما فرصتی سه ماهه بود تا بحث های مذهبی خوبی با برادران اهل سنت داشته باشم. بحث هایی آموزنده که هردو طرف از یکدیگر آموختیم و از باورهای کمتر اعلام شده ی یکدیگر اطلاع یافتیم. و این نیز از مواهب زندان و همنشینی های غیر مترقبه ای است که فراهم می شود.

بیست و یکم)
بازجوی اول پس از اصرار من بر مواضع و تأکیدم بر راهی که در پیش گرفته ام، گفت:«آقای قابل، با این تصمیم، هیچ راهی جز برخورد باشما و زندانی شدن شما نمی ماند». گفتم: من تحملش را دارم. گفت:«فکر می کنی چقدر زندان باید به شما بدهند؟!!». گفتم: با توجه به ظلمی که به دوستانم در تهران شده که برخی از آن ها یک دهم من سخنی نگفته و اقدامی نکرده اند ولی شش سال و نه سال برای شان بریده اند، علی القاعده باید حد اقل 10 تا 12 سال زندان برای من در نظر بگیرند!! من تحملش را دارم!!

پشت سرم راه می رفت و تکرار می کرد:«ده دوازده سال، ده دوازده سال!!».

چند روز بعد که بر اثر شدت سرما خوردگی به هنگام بازجویی پی درپی سرفه می کردم گفت:«آقای قابل، می گویند که هرچه به شما اصرار کرده اند که پیش دکتر بروید قبول نکرده اید. خب اینجا دکتر هست و داروی رایگان هست. چرا استفاده نمی کنید؟!!». گفتم: من بیرون هم که بودم بر اساس توصیه ی پزشکان که بهتر است سرماخوردگی را با تحمل بگذرانید، با تحمل می گذراندم و الآن هم به همین دلیل مراجعه نمی کنم. با طعنه و کنایه نسبت به بحث های پیشین گفت:«شما می خواهید همه چیز را با تحمل بگذرانید!!».

بیست و دوم)
بازجوی اول در یکی از پرسش هایش متنی آورده بود که تلویحا اهانت به احمدی نژاد و برخی مسئولان دیگر را تداعی می کرد. قبل از آنکه پاسخ مکتوبی بدهم، گفتم:«شما تا حالا از من در نوشته ها یا سخنرانی ها یا مصاحبه ها هیچ انتقادی نسبت به احمدی نژاد دیده اید؟ من اساسا ایشان را مسئول نمی دانم، چگونه از فردی غیر مسئول انتقاد کنم؟!!». با طعنه گفت:«نه آقای قابل، شأن شما اجلّ است که از کمتر از رهبری انتقاد کنید!!».

البته آقایان گمان می کنند که غرور و کبر است که به انتقاد از غیر رهبری اجازه مان نمی دهد. گویا از یاد برده اند که بالاترین مقام مسئول و تعیین کننده ی سیاست های کلی نظام، شخص رهبری است و قوه ی مجریه، در نهایت مجری آن سیاست ها است. در کشور ما این مقام اصلی، خود را فوق نقد و انتقاد قرار داده و با عنوان جعلی«فراقانون بودن رهبری» به مقامی «لایسئل عما یفعل=کسی که ازکارش نمی توان پرسید» بدل شده است و هزینه ی انتقاد از وی، چندان گزاف است که پس از این همه خلاف و حمایت از جنایات انجام گرفته پس از انتخابات و خصوصا جنایات روز عاشورا، هنوز هم برخی دوستان ما از بردن نام او به عنوان مسئول اصلی این وقایع و جنایات(حد اقل با حمایت های آشکاری که از جنایتکاران کرده است) پروا می کنند.

بنا نیست که با قلنبه گویی ها و اتهام پراکنی های نیروهای امنیتی و قضایی، ما شعورمان را از یاد ببریم و با اتهام غرور، از مقتضای شعورمان عدول کنیم و مسئول اصلی را رها کرده و یقه ی مأموران وی را بگیریم!!

بیست و سوم)
آنچه بین من و دوستان اصلاح طلبم از یک سو و بازجویان و کل دستگاه امنیتی و قضایی و حاکمیت کشور گذشته است، در نگاهی کلی چیزی جز استیصال حاکمیت و امیدواری اصلاح طلبان را رقم نمی زند. البته از رقیب مستأصل چند کار بر می آید که متأسفانه همه ی آن ها تا کنون نیز تست شده است؛

1-حاکمیت می تواند با زندان و بازداشت و محرومیت های گوناگون، مسیر خود را ادامه دهد. اما تا کجا و چه زمانی؟!! و به امید چه نتیجه ای؟!!

2-حاکمیت می تواند دست به حذف فیزیکی آنانی بزند که هیچ راهی برای قانع کردن شان پیدا نکرده است. راه های مختلف حذف فیزیکی را آنان بهتر از ما می دانند!! اما بهتر از ما می دانند که هر اتفاق غیر منتظره ای برای مخالفان، تنها حاکمیت را متهم می کند و مسئولیت هر اتفاقی بر عهده ی آنان قرار می گیرد.

3-حاکمیت می تواند راه بازگشت بی چون و چرا به قانون و جبران خسارت ها با استفاده از فرصت های قانون اساسی چون؛ عفو عمومی ملت نسبت به حاکمیت و حاکمیت نسبت به ملت(به لحاظ قانونی)، رفراندوم در باره ی چگونگی استقرار حاکمیت ملی در انتخابات، اعمال بی چون و چرای قانون اساسی در مورد آزادی بیان و رسانه های آزاد صوتی و تصویری و مکتوب، راه برون رفت از این رقابت غیر قانونی با ملت خود را طی کند.

مطمئنا تصمیم گیرانی که چنین راه مبارکی را برگزینند که منجر به استقرار دموکراسی در کشور شود، نزد ملت خود بخشوده خواهند شد.

بیست و چهارم)
من از کمبودهای دستگاه های امنیتی و قضایی از نظر علمی و خصوصا دینی، اطلاع داشتم ولی حقیقتا تا این حد نمی دانستم. این دستگاه ها همچنین شدیدا به یادگیری علم و اخلاق انسانی و اسلامی(بخصوص در امر قضاء) محتاج اند.

در قضاوت اسلامی، که گاه شرط قضاوت را اجتهاد فقهی قرار داده اند، این همه بی اطلاعی از مبانی دینی، حقیقتا شگفت انگیز است. گرچه بی اطلاعی از مبانی حقوقی را هم باید به آن افزود. مگر می شود بدون مبنای حقوقی و شرعی، ادعای قضاوت اسلامی و عدل علوی را داشت؟!!

کاش قضات ما عنوان حاکم شرع نمی داشتند و تنها به عنوان قاضی محکمه، بنا بر قوانین کشور قضاوت می کردند!! اما چه سود که نه قانون اساسی کشور را می دانند و نه نگاه جامعی به دیگر قوانین کشور دارند. یکی از اهم دلایل وضعیت نابسامان قضاء، دخالت های آشکار سیاست در قضاوت و عدم استقلال حقیقی قوه ی قضائیه است!!

از سایر دوستان در تهران نیز شنیدم که متأسفانه از فرصت مغتنم حضور دوستان درچنگ دستگاه های امنیتی و قضایی و نظامی، بهره برداری نشده است وعلت اساسی آن هم فقدان کارشناسان سیاسی و امنیتی بوده است که بتوانند از این فرصت استفاده کنند. عجیب است که با این سرمایه ی اندک، می خواهند همه را قانع کنند که مسیر طی شده ی آنان خوب و راه اصلاح طلبی یکسره ناپسند است. گاه در برخوردها به استدلال های بچه گانه و غیر منطقی می رسیدیم که جدا خنده آور بود و البته تأسف بار!!

بیست و پنجم)
در طول مدت بازداشت، هیچگاه از یاد استاد مرحومم فراموش نمی کردم. متنی به امانت پیش برخی دوستان گذاشته بودم تا پس از بازداشتم منتشر شود. پس از آنکه به اجرای حکم برادرم با متهم کردن رهبری به اقدام علیه نظام اعتراض کردم(1387)، هرآن احتمال دستگیری می دادم. بنابر این متنی نوشتم تا پس از بازداشتم منتشر شود که متأسفانه منتشر نشد. جند بار اصرار کردم ولی خیرخواهی های بستگان و دوستان مانع شد.

من از آنجهت که بازجویی اش را پس داده بودم و مناسبت عجیبی که بین آن متن(اردی بهشت 87) و رحلت استادم در آذر 1388 پیدا کرده بود، این تناسب را اتفاقی نمی دیدم و لذا مایل بودم به هر قیمتی منتشر شود و افسوس که نشد. اگر لازم باشد در آینده منتشر خواهد شد هرچند زمان مناسب آن دی ماه 88 بود.

امیدوارم همه ی آنانی که دل در گرو ایرانی آباد و ازاد از هرگونه استبداد و دیکتاتوری دارند تا پای جان بر این عهد انسانی، الهی و ملی استوار بمانند و مقام های بی اعتبار دنیوی، آنان را در مسیر خیانت به ملت خود قرار ندهد و چیزی جز منافع ملی و صلاح میهن و ملت را که تنها خواسته ی آیین پاک محمدی(ص) است، پیش چشمشان جلوه گر نسازد، که نیکنامی دنیا و آخرت در خدمت به خلق خدا است بدون هیچ چشمداشتی.

خدا کند که دروغ و فریب حکومت انسان های متوسط و غیر دمواکرات که به نام خدا حکومت می کنند، همچون دروغ و فریب حکومت های غیر دموکراتیک غیر دینی برای همیشه برملا شود تا جز خواست و رأی ملت ها سرنوشتشان را تعیین نکند. اگر احکام شریعت را در روندی دموکراتیک خواستند همان و اگر نخواستند همان شود که ملت ها می پسندند. عالم دین اگر مرد میدان منطق است، تلاش کند تا مردم را به حقیقت مورد نظر خود قانع سازد. همین و بس.

همه را به خدا می سپارم و از همه التماس دعا دارم.

خدایا چنان کن سرانجام کار ------ تو خوشنود باشی و ما رستگار


احمد قابل
17 /اَمرداد/1389
فریمان

0 نظرات :: قسمت پاياني(3) دفاعیات شجاعانه احمد قابل در بیدادگاه نظام

دعوت به راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن: پیگیر آرمان‌های انقلاب با خلاقیت، مقاومت و امید خواهیم بود
(0 نظرات )
به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب و دعوت به راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن:شورای هماهنگی راه سبز امید؛ «پیگیر آرمان‌های انقلاب با خلاقیت، مقاومت و امید خواهیم بود» • ادامه راه سبز(ارس):شورای هماهنگی راه سبز امید همراهان سبز خود...
فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی
(1 نظرات )
فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی• ادامه راه سبز(ارس): مراسم تشییع پیکر مرحوم ناصر حجازی، اسطوره فوتبال ایران، در استادیوم آزادی، با حضور هزاران نفر از مردم تهران برگزار شد. این مراسم در شرایط بسیار امنیتی و ...
زمین سوخته و بذرهایی که باید کاشت
(0 نظرات )
آبادی هایی بر ویرانه های کاخ امپراتوری دروغ: زمین سوخته و بذرهایی که باید کاشت • ادامه راه سبز(ارس): این روزها ایران ما، ایامی سخت شگفت را می گذراند. مدعیان دیروز بصیرت، امروز کام بر بسته اند و از بی بصیرتی خود در حیرتن...
جریان انحرافی، اسم رمز فرار از یک انحراف ۲۰ ساله!
(0 نظرات )
هيچ چيز تازه اي نيست:جریان انحرافی، اسم رمز فرار از یک انحراف ۲۰ ساله• ادامه راه سبز(ارس): «دروغ» که به «بار» بنشیند، «انحراف» آغاز می‌شود. «متولیان امر»، از فرط «ناتوانی» در اداره کشور و «حسادت» بی‌اندازه به مدیران طراز اول...
مهدی خزعلی : کلاهتان را قاضی کنید، کدام بی بصیرتیم، ما یا شما؟
(0 نظرات )
برگرفته از سايت دكتر مهدي خرعلي:کلاهتان را قاضی کنید، کدام بی بصیرتیم، ما یا شما؟• ادامه راه سبز(ارس): مهدی خزعلی در سایت خود روزشماری از نوشته های گذشته خود را درباره احمدی نژاد آورده است و در نهایت با توجه به این نوشته ها...
كتاب 'بيشعوري' - خطرناكترين بيماري تاريخ بشريت - pdf
(2 نظرات )
راه عملي در شناخت و درمان خطرناكترين بيماري تاريخ بشريت:كتاب بيـشـعـــــوري• ادامه راه سبز(ارس): در دوران روشنگری گمان می‌شد دانش دوای درد بشر است. کافیست آدمها باسواد شوند و کتاب‌های خوب بخوانند تا دنیا بهتر شود. جنگهای جها...
گزارش تکان دهنده وزیر دولت خاتمی از وضعیت اقتصاد کشور
(0 نظرات )
گزارش تکان دهنده وزیر دولت خاتمی از وضعیت اقتصاد کشور• ادامه راه سبز(ارس): وزیر صنایع و معادن دولت سید محمد خاتمی می گوید: کل درآمد ایران از نفت، از آغاز اکتشاف نخستین چاه نفت تا سال ۱۳۸۹ یک هزار میلیارد دلار بوده است که م...
خاتمی از چه می گوید؟
(0 نظرات )
پیرامون سخنان اخیر رئیس جمهور سابق ایران:خاتمی از چه می گوید؟• ادامه راه سبز(ارس): "اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت...
بازی کثیف
(0 نظرات )
نوشتاري از مسعود بهنود روزنامه نگار:بازی کثیف• ادامه راه سبز(ارس): آقای خاتمی باز با دل امیدوارش آمده است به میدان، می ترسد، نه از ماشین نفرت و افترا که نزدیک دو سال است دمی از شلیک باز نمی ایستد و او و یارانش را بمباران می ...
سید محمد خاتمی: من واقعا نگرانم، این فضای مسموم باید درمان شود
(0 نظرات )
سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس:امروز هیچ کس نمی تواند جلوی حرف حق را بگیرد• ادامه راه سبز(ارس): سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و ایثارگران با طرح این پرسش که چر...
به راستی چه کسی بی بصــیرت بود؟، میرحسین یا …؟!
(0 نظرات )
میرحسین موسوی نماد وجدان بیدار ایرانیانبه راستی چه کسی بی بصــیرت بود، میرحسین یا …؟!• ادامه راه سبز(ارس): آیا میرحسین موسوی بی بصیرت بود که سه سال پیش گفت: آمده ام تا عقلانیت را جایگزین دروغ ورمالی و کف بینی کنم یا آنهایی ...
سیدمحمد خاتمی: قدرت نباید در هاله‌ای از تقدس پوشانده شود
(0 نظرات )
سیدمحمد خاتمی در جمع معلمان:حاکمی که درد مظلومان را نداشته باشد حاکم مطلوب امام علی نیست• ادامه راه سبز(ارس): رئیس‌جمهور سابق کشورمان با تاکید بر اینکه «ایمان گلی است که در بوستان آزادی می‌روید»، گفت:«آنچه ما می‌خواهیم و ان...
اسامه بن لادن، رهبر القاعده هم به زباله دان ديكتاتورها و تروريستها پيوست
(0 نظرات )
رییس‌جمهور آمریکا خبر کشته شدن رهبر القاعده را تایید کرد• ادامه راه سبز(ارس): باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا دقایقی پیش در سخنرانی در کاخ سفید گفت: سرانجام نیروهای آمریکایی توانستند عدالت را در مورد اسامه بن لادن، رهبر القا...
مصباح یزدی: مخالفت با ولی فقیه در حد «شرک بالله» است!
(0 نظرات )
مصباح یزدی: مخالفت با ولی فقیه در حد «شرک بالله» است• ادامه راه سبز(ارس): محمدتقی مصباح یزدی در دیدار با جمعی از پاسداران اعلام کرد که مخالفت با ولی‌فقیه، مخالفت با ائمه (ع) و در حد «شرک بالله» است.به گزارش خبرگزاری فارس، آی...
رقابت بی فایده متملقان دستگاه ولایت برای جلب وجاهت!
(2 نظرات )
رقابت بی فایده متملقان دستگاه ولایت برای جلب وجاهت:با یک یا علی باورهای مردم را به باد ندهید!• ادامه راه سبز(ارس): می گویند دزد نگون بختی به خانه روضه خوانی رفت، شیخ حاصل عمری روضه خوانی را برای دوران پیری در صندوقی نهاده بو...
۳۲ سال گذشت و هنوز به آزادی نرسیده‌ایم
(2 نظرات )
يادداشتي از هنرمند سبز حسین زمان در وبلاگ شخصی خود:آزادی ، آی آزادی• ادامه راه سبز(ارس): یادم می آید اوایل دهه پنجاه بود من تازه وارد دبیرستان شده بودم و کم کم نظرم به اطراف خودم و شرایط اجتماعی بیشتر جلب میشد . رو آورده بود...
ذوالنور روحاني تندروي نظامي: در 25 بهمن، نیروی انتظامی مرعوب بزرگی جمعیت شد
(0 نظرات )
اعتراف ذوالنور به ناتوانی جریان اقتدارگرا از سازماندهی جمعیت هوادار• ادامه راه سبز(ارس): یک چهره تندرو نظامی- روحانی با اعتراف به اینکه جنبش سبز با همه سرکوب‌های انجام شده، در صورتی که اجازه تجمعی داده شود، هنوز هم قدرت سازم...
کسب در آمد کاذب از جیب مردم با فریب و دروغ به بهانه حذف «صفرها»!
(2 نظرات )
پشت پرده حذف چهار صفر از پول ملی:کسب در آمد کاذب از جیب مردم با فریب و دروغ• ادامه راه سبز(ارس): دولت احمدی‌نژاد در طول ۵ سال گذشته به خوبی کارکردهای این دولت را نشان داده است. این دولت از حربه دروغ برای فریب مردم و برقراری...
خاتمي: وقتی جهاد اقتصادی مطرح می شود معنایش این است که وضعیت اقتصادی فعلی چندان مناسب نیست
(1 نظرات )
سيد محمد خاتمي در ديدار با قرآن پژوهان استان يزد:وقتی جهاد اقتصادی مطرح میشود، بدين معناست که وضعیت اقتصادی چندان مناسب نیست• ادامه راه سبز(ارس): سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از قرآن پژوهان استان یزد با اظهار نگرانی نسبت ...
احمدی نژاد و پنگوئن ها
(0 نظرات )
احمدی نژاد و پنگوئن ها• ادامه راه سبز(ارس): روایت است که پنگوئن ها آموخته اند، برای در امان بودن از سرما، هنگام وزش بادهای قطبی گرد هم بیآیند. آنها همچنین در یافته اند برای آنکه حقی از کسی ضایع نشود، با حرکاتی مواج و موزون...
ما که وجه این قبض را نداریم که بپردازیم، گاز نمیخواهیم
(5 نظرات )
ما که وجه این قبض را نداریم که بپردازیم، گاز نمیخواهیم • ادامه راه سبز(ارس): این قبض گاز ما است، آخرین قبض قبل از قطع یارانه ها چهارده هزار تومان بود، رشد پنجاه برابری قبض گاز، ما را متحیر کرده است که با آن چه کنیم، یارانه...
ناگفته هایی از مراسم تشییع و لغو مراسم ترحیم میراسماعیل موسوی
(2 نظرات )
در گفتگوي جرس با برخي از نزديكان مرحوم موسوي:ناگفته هایی از مراسم تشییع و لغو مراسم ترحیم میراسماعیل موسوی• ادامه راه سبز(ارس): اینجا محله درخونگاه است. کوچه صاحب اختیار. اینجا خانه ای کوچک وجود دارد با دلهایی بزرگ که چند رو...
نماهنگ «ديو زنجيرباف» تقديم به تمامي آزادگان سبز دربند حاكمان سياه
(1 نظرات )
نماهنگ «ديو زنجيرباف» تقديم به تمامي آزادگان سبز دربند حاكمان سياه• ادامه راه سبز(ارس): این نماآهنگ در سایت یوتیوپ منتشر شد و در پایان آن سخنانی از بهاره هدایت که سال گذشته خطاب به دانشجویان اروپایی آورده شده است. نام این نم...
پیام تسلیت وبلاگنویسان سبز به میرحسین: بر خود می بالیم که در انتخاب خود اشتباه نکرده ایم
(1 نظرات )
پیام تسلیت وبلاگنویسان سبز به میرحسین موسوی:رسالت ما جز سرافرازی ایران نیست، می بالیم که در انتخاب خود اشتباه نکرده ایم• ادامه راه سبز(ارس): جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی با انتشار یک پیام واحد به صورت مشترک در وبلاگهای خود در...
«نقد گذشته، راه آینده» به قلم سيد مصطفي تاجزاده
(0 نظرات )
«نقد گذشته، راه آینده» به قلم سيد مصطفي تاجزاده• ادامه راه سبز(ارس): مصطفی تاج زاده در یکی دیگر از مجموعه مقالاتی که پیش از بازگشت به زندان نوشته، توضیحات بیشتری پیرامون مقاله پیشین خود با عنوان «پدر، ‌مادر، ما باز هم متهمیم...
در این مملکت شب و روز مسابقه ی دروغ و تهمت و افترا برقرار است
(0 نظرات )
بيانيه رزمندگان و سرداران دفاع مقدس، جانبازان و خانواده‌ی شهدای بوشهر خطاب به حاکمیت:در این مملکت شب و روز مسابقه ی دروغ و تهمت و افترا برقرار است • ادامه راه سبز(ارس): جمعی از خانواده های شهدا، سرداران دوران دفاع مقدس و جان...
نشريات سبز: شماره ۴۸ روزنامه «كلـــمـــه» || شماره ۷۴ روزنامه «قلـــم سبـــز»
(0 نظرات )
آخرين شماره نشريات سبز اينترنتي:چهل و هشتمين شماره روزنامه "كلـــمـــه" ؛ شماره ۷۴ روزنامه "قلـــم سبـــز"• ادامه راه سبز(ارس): آخرين شماره نشريات سبز اينترنتي مورخه دوشنبه 15 فروردين ماه 90 جهت چاپ و تكثير بر روي پي...
اعلام همبستگی شورای هماهنگی راه سبز امید با جنبش های دموکراسی خواهی منطقه
(0 نظرات )
بیانیه شماره شش، در هفتمین هفته حبس غیرقانونی موسوی و کروبی:افکار عمومی جهان، ادعای حاکمیت ایران در دفاع از مردم بحرین را نمی‌پذیرد• ادامه راه سبز(ارس): شورای هماهنگی راه سبز امید، ششمین بیانیه خود را در حمایت از جنبش‌های د...
اطلاعیه فرزندان میرحسین به مناسبت درگذشت میراسماعیل موسوی
(12 نظرات )
اطلاعیه فرزندان میرحسین به مناسبت درگذشت میراسماعیل موسوی• ادامه راه سبز(ارس): در پی درگذشت میر اسماعیل موسوی پدر میر حسین موسوی، فرزندان این راهبر جنبش سبز، با انتشار اطلاعیه ای در این زمینه، تالمات خود را با مردم ایران در ...
سال ۱۳۹۰، سال آگاهی تا رهایی
(1 نظرات )
گسترش آگاهی‌ها، سرمایه‌ی ما برای حضوری پردوام در راه سبز امیدسال ۱۳۹۰، سال آگاهی تا رهایی• ادامه راه سبز(ارس): رسانه‌های سبز ایران، به تأسی از همراهان جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، و به پاسداشت اتحاد خود و دیگر...
فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی
(1 نظرات )
فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی• ادامه راه سبز(ارس): مراسم تشییع پیکر مرحوم ناصر حجازی، اسطوره فوتبال ایران، در استادیوم آزادی، با حضور هزاران نفر از مردم تهران برگزار شد. این مراسم در شرایط بسیار امنیتی و ...
رقابت بی فایده متملقان دستگاه ولایت برای جلب وجاهت!
(2 نظرات )
رقابت بی فایده متملقان دستگاه ولایت برای جلب وجاهت:با یک یا علی باورهای مردم را به باد ندهید!• ادامه راه سبز(ارس): می گویند دزد نگون بختی به خانه روضه خوانی رفت، شیخ حاصل عمری روضه خوانی را برای دوران پیری در صندوقی نهاده بو...
نماهنگ «ديو زنجيرباف» تقديم به تمامي آزادگان سبز دربند حاكمان سياه
(1 نظرات )
نماهنگ «ديو زنجيرباف» تقديم به تمامي آزادگان سبز دربند حاكمان سياه• ادامه راه سبز(ارس): این نماآهنگ در سایت یوتیوپ منتشر شد و در پایان آن سخنانی از بهاره هدایت که سال گذشته خطاب به دانشجویان اروپایی آورده شده است. نام این نم...
گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات امروز 10 اسفند 89 تهران، شيراز، اصفهان و مشهد
(1 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات امروز 10 اسفند 89 تهران، شيراز، اصفهان و مشهد• ادامه راه سبز(ارس): فیلمی از تظاهرات دهم اسفند 89 ، البته متاسفانه امروز نیروها بسیار زیاد بودند و نتوانستیم بیشتر فیلم بگیریم. این فیلم در خیابان ...
میرحسین و کروبی همراه با همسرانشان بازداشت و به زندان حشمتیه منتقل شده اند
(0 نظرات )
یاد باد آن روزگاران:نماهنگ برخیــــــــز! ای ز شــــــور شجـــاعانه لبریـــــــز…• ادامه راه سبز(ارس): مرد دوران سختی به پاخیز! ایران در انتظار همت توست.... ياحسين ، ميرحسين - يامهدي ، شيخ‌مهدي. شما در تاریخ ایران به نيكي جا...
شهادت حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز در جریان مراسم اول اسفند + ويدئوهاي شيراز
(2 نظرات )
شهادت حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز در جریان مراسم اول اسفند• ادامه راه سبز(ارس): در جریان تجمع اعتراضی مردم شیراز در یک اسفند یک دانشجو دانشگاه شیراز توسط نیروهای امنیتی به شهادت رسید.بر اساس گزارش‌های رسیده حامد نور...
گزارشات ويدئومردمي از يكم اسفند، آرايش جنگي نيروهاي زرهي و پياده حكومت عليه حضور مردم در شهرها
(1 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي از يكم اسفند ، پاسداشت مردمي هفتم شهداي سبز 25 بهمن• ادامه راه سبز(ارس): يكم اسفند حضور مردم در خيابانها براي پاسداشت هفتم شهداي سبز 25 بهمن صانع ژاله و محمد مختاري فر بود، با مشاهده آرايش جنگي نيروهاي زر...
نماهنگ «شاهدان حضور» امروز از ساعت 15 همه جا سوي آزاديست
(4 نظرات )
نماهنگ «شاهدان حضور» • ادامه راه سبز(ارس): امروز يكم اسفند 89 از ساعت 15 همه جا بسوي آزاديست و همه ميدانها انقلاب سكوت است. شايد بتوانيد مقابل كالبد رهبران با مردم ديوار آهني بكشيد اما در مقايل عهد و پيوند قلبهايمان با آنها...
گزارشات ويدئومردمي(۳) از تظاهرات ۲۵ بهمن - حضور پرشور مردم براي رسيدن به آزادي
(0 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي(۳) از تظاهرات ۲۵ بهمن - حضور پرشور مردم براي رسيدن به آزادي• ادامه راه سبز(ارس): کودتاچیان ترسیده اند و برای پنهان کردن ترس خود، میخواهند مردم را بترسانند. بزدلان مدعی مدیریت جهان، اکنون به آخر خط رسیده ان...
گزارشات ويدئومردمي(۲) از تظاهرات ۲۵ بهمن - شكستن شيشه خودروهاي عبوري توسط نيروي انتظامي
(1 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي(۲) از اعتراضات مردمي ۲۵ بهمن• ادامه راه سبز(ارس): معترضان ۲۵ بهمن، شهروندانی بودند که بر حق حیات و حقوق طبیعی خود در برابر حاکمیت اصرار داشتند. این دسته از شهروندان نشان دادند که در صورت لزوم به وجدان خود ...
قانع ژاله برادر شهيد سبز صانع ژاله: صانع بسيجي نبود و جنازه اش را به ما تحويل نمي دهند
(3 نظرات )
گفتگوي صداي امريكا با برادر شهيد سبز صانع ژاله:صانع بسيجي نبود ؛ جنازه اش را به ما تحويل نمي دهند• ادامه راه سبز(ارس): لازم به ذكر است قانع ژاله برادر شهيد صانع ژاله پس از اين اطلاع رساني بازداشت شد. قانع ژاله روز گذشته در ...
گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات ۲۵ بهمن روز همبستگي ملت سبز ايران عليه ديكتاتورها
(1 نظرات )
گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات ۲۵ بهمن روز همبستگي ملت سبز ايران عليه ديكتاتورها• ادامه راه سبز(ارس): الله اکبر. درود بر شرف شما ملت بيدار. پايدار باد صبر و استقامتتان. همنوا با شهدای بخون خفته خرداد۸۸میگوییم: (این) آتشفشان ...
نماهنگ «يه روز خوب» ۲۵ بهمن ساعت ۱۵ يك ملت يك صدا به سوي آزادي
(1 نظرات )
۲۵ بهمن ساعت ۱۵ يك ملت يك صدا به سوي آزادي:نماهنگ «يه روز خوب» با صداي آريا آرام نژاد• ادامه راه سبز(ارس): ۲۵ بهمن ساعت ۱۵ يك ملت يك صدا «يه روز خوب» به سوي آزادي : رو لبام قفل سكوت و تو گلوم يه انفجاره ؛؛؛ كسي از حال دل م...
نماهنگ «سپاه عشق» فراخوان ۲۵ بهمن توسط تلويزيون رسا
(3 نظرات )
نماهنگ «سپاه عشق» فراخوان ۲۵ بهمن توسط تلويزيون رسا • ادامه راه سبز(ارس): بگزارش سايت تحول سبز، فعالین جنبش سبز با صدور فراخوانی از عموم ملت ایران دعوت کرده اند تا شنبه ۲۳ بهمن ماه و یکشنبه ۲۴ بهمن ماه راس ساعت ۱۰ شب به وقت...
نماهنگي بمناسبت «۲۵ بهمن» روز همبستگي ملت سبز ايران عليه ديكتاتورها
(3 نظرات )
نماهنگي بمناسبت «۲۵ بهمن» روز همبستگي ملت سبز ايران عليه ديكتاتورها• ادامه راه سبز(ارس): همراهی ارتش مصر با مردم یکی از درس اموزترین اتفاقاتی است که این روزها نظامیان کشور ما باید به آن توجه کنند. ارتش، سپاه، بسیج و نیروها...
مصاحبه تلويزيون رسا با خانم ملكي همسر آزاده دربند محمد نوري زاد
(0 نظرات )
مصاحبه تلويزيون رسا با خانم ملكي همسر آزاده دربند محمد نوري زاد• ادامه راه سبز(ارس): مصاحبه رسا با خانم فاطمه ملکی‌، همسر محمد نوری‌زاد، در ارتباط با انتقال نوری‌زاد به بند دو-الف زندان اوین و وضعیت روحی‌ و جسمی ایشان.جهت دا...
ديدار موسوي و كروبي: عده‌ای با سوء‌استفاده از جایگاه خود، انقلاب را به انحراف کشانده‌اند + ويدئو
(0 نظرات )
دیدار میرحسین موسوی و مهدی کروبی در آستانه سالروز پیروزی انقلاب:ارتش مصر نشان داد که برخلاف حاکمیت مستبد و دیکتاتور، صدای انقلاب مردم را شنیده است• ادامه راه سبز(ارس): میرحسین موسوی و مهدی کروبی در آستانه سالروز ورود امام خم...
نماهنگ «سبز شد ز خون و فرياد، ايران جاويدان»
(3 نظرات )
سبزهای هنرمند همچنان در صحنه:نماهنگ و سرود "سبز شد ز خون و فرياد، ايران جاويدان"• ادامه راه سبز(ارس): سبزهای هنرمند با تقدیم آثار هنری خود به جنبش سبز مقاومت و عدالتخواهی ایران، همچنان در صحنه حاضرند. نماهنگ و سرودی که در پی...
نماهنگي با سرود زيباي «جوان ايراني»
(3 نظرات )
نماهنگ با سرودي زيبا بنام "جوان ايراني" تقديم به جوانان سبز وطن • ادامه راه سبز(ارس): نماهنگي زيبا با سرود زيباتري بنام "جوان ايراني" توسط تعدادي از جوانان سبز ميهن تهيه و تنطيم شده كه تقديم به تمامي جوانان سبز وطنمان ميگرد...
بايگاني ارس: فيلم مستند «حماسه پل كالج» در عاشوراي خونين 88 (كامل)
(3 نظرات )
فيلم مستند "حماسه پل كالج" در عاشوراي خونين 88• ادامه راه سبز«ارس»: جنبش سبز مشهد سال گذشته در چنين روزي با ارائه اين مستند كه بطور همزمان در ارس نيز منتشر گرديد اينگونه نوشت «فیلم مستند حماسه پل کالج با ذکر جزئیات به حوادث ...

جديدترين ديدگاه خوانندگان

  • بسیاری از مردمی که برای خاکسپاری پیکر مرحوم ناصر ح...
  • درباره کتاب: "بیشعوری" لحن طنز و طعنه زن...
  • فهرصت واره اي از مطالب كتاب: »»» نشانه های بیشعور...
  • تقديم به تمامي آزادگان جهان و هموطنان آزادور و آزا...
  • حذف صفرهای پول ملی اگر از نظر اقتصاد دانان و دولت ...
  • ظهور را نمی دانيم ولی سقوط نزدیک است! ديكتاتور به...
  • من محصول جمهوري اسلامي هستم ،من ساخت حكومت اسلامي ...
  • من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است از چ...
  • برای فردا می نویسم برای فردایی که دیر نیست برای کو...
  • آقای خاتمی اخمدی نژاد محصول دولت شما و آقای هاشمی ...
  • وقت آن است که چراغ گردسوزها، چراغ هاي خوراکپزي وال...
  • ما هم در آپارتماني 8 واحدي زندگي ميكنيم و ميانگين ...
  • وطن سبز عزيز، بايد گفت مفتي نميده بلكه يك هزارم از...
  • غصه نخور آقا مهدي ، چند روز پيش اعلام كردند كه 40 ...
  • نتيجه اخلاقي: اين حكومت مفتي چيزي به كسي نميده تا ...
  • «تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین ا...
  • انتقاد مجمع مدرسین و محققین از برخورد نیروهای اطلا...
  • اینک آخر الزمان! جایی برای پنهانکاری نیست تحلیل ...
  • آیت‌الله امجد ضمن اظهار همدردی با میرحسین موسوی و ...
  • مجمع روحانیون مبارز در پیامی به مهندس میر حسین موس...
  •