بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

تلخی خاطره خیابان معلم و دادگاه انقلاب را از یاد نمی برم

0 نظرات
گفتگو با همسر یک زندانی گمنام:
تلخی خاطره خیابان معلم و دادگاه انقلاب را از یاد نمی برم

. ادامه راه سبز(ارس): «وقتی پایم را به خیابان معلم می گذاشتم تمام بدنم به رعشه می افتاد . دوست ندارم حتی یکی بار دیگر مسیرم به خیابان معلم و دادگاه انقلاب بیفتد.» این، تلخ ترین خاطره ای است که فروغ اکبری همسر رجبعلی(بابک) داشاب بیان می کند. داشاب از بازداشتی های روز عاشوراست که بعد از بازداشتش، همسر و پسر سه ساله اش به نام کاهن را در شهر تهران تنها گذاشت . بر اساس حکمی که به داشاب داده اند او باید پنج سال در زندان بماند . فروغ اکبری همسر بابک داشاب با ته لهجه ای که تبارش را مشخص می کند حرف می زند و از سختی های یک زن جوانی می گوید که ۵۵ روز اصلا نخوابید و در سرمای زمستان با پسر سه ساله در کوچه و خیابان در پی یافتن روزنه ای برای آزادی همسرش تلاش کرد.


گفتگوی خبرنگار کلمه با بغض گره خورده ی فروغ ،همسر این زندانی سیاسی همراه است. تمام سعی اش را می کند گریه نکند اما اشک از او اجازه نمی گیرد و حسش غلبه می کند… آن طرف تر کاهن پسر سه ساله اش گاه بازی می کند و گاه با دیدن اشک های مادر او را می بوسد و می خواهد آرامش کند…

آقای داشاب را ۱۲ دی ماه سال گذشته پس از عاشورا دستگیر کردند. چطور شد که سراغ همسر شما آمدند؟

ماموران امنیتی به محل کارهمسرم رفتند و او را آنجا دستگیر کردند . دو نفر از همکاران بابک با دیدن این صحنه فوری به منزل ما آمدند تا به من جریان را بگویند و دو قیقه بعد ماموران زنگ در خانه ما را زدند. من توانستم فقط کاهن پسر کوچکم را به دست همکاران شوهرم بدهم تا او شاهد صحنه آمدن ماموران به خانه نباشد. من شوکه شده بودم .چهار نفر به خانه ما آمدند و همه جای خانه را به مدت چهار ساعت گشتند. به ما گفتند که به دوستانتون بگویید برگردند تا ببینند از خانه چه برده اند. همکارانش هم برگشتند و کاهن وقتی در این حالت به خانه بازگشت سرش را با وحشت توی بالش فرو برد.

آیا این تنها باری بود که ماموران برای تفتیش به منزل شما آمدند؟

خیر. چند روز بعد به خانه پدرشوهرم آمدند و مرا هم در آنجا بازجویی کردند . به بابک گفتند که مرا نیز دستگیر کرده اند و ۱۳ روز بعد که او به خانه زنگ زد فهمید که مرا دستگیر نکرده اند و چند روز بعد از آن دوباره به خانه ما آمدند و از کتابها فیلمبرداری کردند.

مگر چه کتاب هایی در خانه نگهداری می کردید؟

کتاب های خیلی معمولی. ما هر دو فلسفه خوانده ایم و هردو فارغ التحصیل از مقطع کارشناسی ارشد فلسفه هستیم .کتاب های فلسفه و شعر و کتاب هایی که در خیابان و و کتابفروشی ها می فروشند. کتاب های خاصی در خانه نداشتیم.

در نهایت دلیل دستگیری آقای داشاب را چه عنوان کردند؟

در خیابان رودکی در روز عاشورا در خیابان بوده است و ظاهرا به عنوان یک شهروند معترض بازداشت شده است.

آیا شکایتی هم علیه این حکم کردید؟

چه کار می توانستیم بکنیم. من وقتی می رفتم دادگاه به من گفتند که ما در حق داشاب اغماض کرده ایم و وگرنه جرمش سنگین تر از این حرف ها بود. در دادگاه اولیه به شش سال و در دادگاه تجدید نظر به پنج سال حبس محکوم شد. حالا هم در بند ۳۵۰ اوین است.

اتهاماتش چه بود؟

تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی و تخریب اموال عمومی و شرکت در اغتشاشات. داشاب را از زمان دستگیری در انفرادی نگه داشتند و ۱۵ فروردین به بند ۳۵۰ منتقل شد. در صورتی که حکم اولیه اش اواخر بهمن صادر شده بود

هشت ماه از دستگیری همسرتان می گذرد.در این مدت بر شما چه گذشت؟

روزهای اول گیج بودم. تجربه ای از این کارها نداشتم و رفتن به دادگاه تا به حال برای من اتفاق نیفتاده بود. کاهن فکر می کرد پدرش او را ترک کرده و فکر می کرد منم می خواهم او را ترک کنم . به همین دلیل پسرم را با خودم در سرمای زمستان می بردم. تا به خیابان معلم و دادگاه انقلاب نزدیک می شدم رعشه های بدنم شروع می شد. هیچ وقت نتوانستم حرفم را در دادگاه بزنم. شاید باورتان نشود من هر روز در دادگاه انقلاب بودم در زمستان پتو دور بچه می پیچیدم و به امید آزادی اش شب ها دم اوین می رفتم . اما یکی روز که لباس پوشیده بودم و می خواستم به اوین بروم کاملا اتفاقی همسرم را در تلویزیون دیدم .با دیدنش بدنم یخ کرد . دیدم که او به چیزهایی اعتراف کرده که معلوم بود تحت فشار است.

روز آخری که در دادگاه انقلاب موفق شدم قاضی صلواتی را ببینم و او به من گفت خوشحال باش که به شوهرت شش سال حکم داده ایم و اعدامش نکرده ایم. من فقط گریه می کردم و با بدن لرزان به شش سالی فکر می کردم که چگونه می توانم تحمل کنم؟

حتی بعد از اعترافات تلویزیرونی بازجوها که برای فیلمبرداری به خانه ی ما آمده بودند به من گفتند که داشاب را زود آزاد می کنیم اما با شنیدن حکم شش سال خشکم زد . آخر چرا بازجوها این امید را به من داده بودند؟

در این مدت برای آزادی همسرتان چه کردید؟

مثل همه . به شعبه ۱۵ دادگاه می رفتم . اوایل که اصلا نمی دانستم چه باید بکنم پیش هر کسی می رفتم و از دوستان و اشنایان کمک می خواستم . آن روزها اصلا در خانه بند نبودم و مدام از داگاه به دادستانی می رفتم و شب ها هم اصلا نمی خوابیدم. باور کنید بعضی وقت ها قفسه سینه ام از شدت درد تکان می خورد . … نمی دانید چقدر بهمان سخت می گذرد. من ۵۵ روز اصلا نخوابیدم …. دادستانی تقاضای ملاقات می دادم اما هیچ کس جوابی نمی داد.

شما تا به حال تجربه ای از زندان و رفتن به دادگاه نداشتید. تجربه خانواده زندانی سیاسی بودن چگونه است؟ چقدر تحمل رفتارهایی که در دادستانی و یا در دادگاه می برایت سخت بود؟

خیلی وحشتناک بود. آنها اصلا حرف های ما را نمی شنوند.حتی اگر دروغ هم می گفتیم باید می شنیدند و بعد می گقتند شما دروغگو هستید. منتهی اینها اصلا حرف های ما را نشنیدند.

هر بار که از داگاه باز می گشتید چه حسی داشتید ؟

وقتی کاهن ،پسرم می دید که من در دادستانی گریه می کنم می رفت به منشی با همان زبان بچه گانه اش می گفت بگذارید مامان قاضی را ببیند تا گریه نکند. موقع برگشتن هم همیشه دست خالی بودم و این حس که چگونه می شود که کسی به حرف های ما گوش نمی دهد؟ حتی اگر جرمی هم داشتیم آیا نباید کسی به حرف های ما گوش می داد؟

کاهن موقع دلتنگی چه می کند؟

نقاشی می کند و وابستگی اش به من بیشتر شده است. او در نقاشی هایش همیشه مرا با خودش می کشد اما همین امروز یک نقاشی از خودش و پدرش کشید و برایم گفت که ما دو تا صورتمان را به هم چسبانده ایم و داریم همدیگر را می بوسیم. آخر خیل دلمان برای هم تنگ شده است.

کاهن در اولین روز ملاقات خیلی گریه می کرد و می گفت می خواهم با تو بیایم. من به او گفته بودم که پدرش به خاطر بیماری مجبور است در اوین بماند تا درمان شود .فکر می کند اگر حال بابک خوب بشود به خانه بر می گردد. حتی در ملاقات های کابینی به بابایش می گفت صبر کنید سالن را دور می زنم و پیشت می آیم . اما وقتی سالن را بیهوده دور می زد شروع می کرد به گریه کردن. سالن از صدای گریه و جیغ کاهن پر می شود وقتی که او به ملاقات درش می رود.

خودتان چطور؟ چه می کنید؟

باید خودم را قوی کنم . دوست دارم تنها یک مرخصی کوچک به او بدهند.

با توجه به اینکه حکم نهایی آقای داشاب صادر شده چرا مرخصی به او نداده اند؟ آیا تا کنون درخواست مرخصی کرده اید؟

بارها تقاضای مرخصی داده ایم . اما تازه فهمیدم که تا حالا استعلام داشاب برای مرخصی فرستاده نشده است. نمی دانم بعضی وقت ها فکر می کنم چرا با ما این کارها را می کنند. اگر اینطور است چرا به ما می گویند که اصلا تقاضای مرخصی بدهیم

خانم اکبری! تلخ ترین خاطره ای که در این هفت ماه از ذهنتان پاک نشده؛ چیست؟

خیابان معلم هم تلخ ترین خاطره ای است که در ذهنم مانده و دیگه دوست ندارم حتی یک بار هم پایم را آنجا بگذارم. سخت ترین و تلخ ترین روزهایم در خیابان انقلاب و دادگاه انقلاب بوده است.

آیا با این همه سختی، این روزها برایت شیرینی و دستاوردی داشته است؟

در این مدت فهمیدم که به عنوان یک زن در این جریانات نمردم و حتی زنده تر هم شدم. جریان بسیار سخت بود اما نسبت به اطرافم خیلی عمیق تر نگاه می کنم و حتی ادم هایی را دیدم که با وجود مشکلات زیادشان امیدوار بودند و این به من امید می داد و تجربه ای جدید بود .چیزی نیست که تماما نا امید ی در من باشد. به حل شدن همه این مسائل امیدوارم. روزی همه این ها می گذرد.

و مهم ترین خواسته ات چیست؟

مهم ترین خواسته ام آزادی همه زندانیان سیاسی است و این آزادی برای همه و حتی خود نظام هم خوب است.


ادامه مطلب ...

زندانیان متهم به محاربه را از گمنامی برهانید

0 نظرات
زندانیان متهم به محاربه را از گمنامی برهانید

. ادامه راه سبز(ارس): به این عکس خوب نگاه کنید؛ چه یک حاکمیت جوان کُش، خوشش بیاید چه نه، جوانی کردن سرخوش ترین فصل زندگی هر نسل است و هر جوان، به شیوه ای و سلیقه ای، دل آباد می کند در یک دیار نا آباد. این عکس متعلق به ارسلان ابدی، یکی مثل خیلی از همان جوانانی هست که ظاهرش را تنها پای صندوق های انتخابات فخر فروختند و فردا و در روز عاشورا که او نیز همانند خیل دیگری از همراهانش در گوشه ای از آن خیابان های آشفته پس از انتخابات ظاهر شد، کمترین اتهامی که بر پیشانی اش داغ شد محارب بود و مهرورزی مضاعف حاکمان که نثارش شد، نه سال و نیم زندان و التماس های مادر که کارگر افتاد، حکم نهایی این شد که او شش سال از بهترین سال های جوانی اش را باید در زندان بماند، حکمی برابر با حکم کسانی که سال ها کار سیاسی کرده اند ارسلان فقط یک روز به تشویق خیلی از ما ها شاید به خیابان رفت....
.
ارسلان فقط بیست و چهار سال دارد اما حتما مثل خیلی از هم نسل های خود برای ظاهر پیراسته به این سلیقه ی ممنوع، حساب پس داده است. لابد مثل خیلی از ما ها تا گشت ارشاد را از روبرو می دید دستی به ترس به سر می برد و تند و تند، نظم آن موهای بر افراشته بر آسمان جوانی اش را پریشان می کرد تا در قاموس پریشان خاطران متهم به تهاجم فرهنگی نشود اما حالا هفت ماه است که در اوین برای اتهام های بزرگتری محکوم شده است. خودش را که بردند، خواهرانش را نیز بردند و هیچ کس هم با خبر نشد در خانه یکی از ما ها که روز عاشورا در خانه ننشست چه گذشت.

مادری که فرزندانش سیاسی نبودند جز سکوت چاره ندید و پنداشت سکوت او راهی است برای رهایی فرزندش. حاصل سکوت، رهایی فرزند نبود اما گمنامی اش چرا. ما که برای اعظم نازنین به عظمت اشک های مادرش احترام گذاشتیم و اگرچه خانواده نگران ویسمه در ابتدا سکوت کردند، ما سکوت را جایز ندانستیم، این بار نیز همان کنیم. ارسلان تنها به جرم یک اعتماد ساده، گمنام باقی ماند. اعتمادی که استدلالی جز عشق مادرانه ندارد. بر این سکوت خرده نگیریم اما نام ارسلان را سینه به سینه و دهان به دهان بچرخانیم تا وقتی که آزاد شد نگوید، اگر مادرم مجبور به سکوت بود شما چرا؟

روز عاشورا شمار زیادی در یورش های فله ای، دستگیر شدند و به جرم سنگی در دست محکوم شدند به محاربه در برابر کسانی که اسلحه در دست داشتند. همان روز آدم کشتند، همان روز با خودروی همان ماموران نیروی انتظامی که پیش از این برای تذکر و ارشاد در سطح شهر می پلکیدند، از روی تن آدم گذشتند و جنازه را له کردند. به وعده های این جماعت اگر مادر ارسلان امید بست، ما نبنیدم و او را تنها نگذاریم.

به مادر ارسلان هم همین ها را گفته ام می گوید: اگر همین امید را هم از من بگیرند دیگر چیزی از ما باقی نمی ماند....

مسيح علي نژاد
ادامه مطلب ...

«بیت رهبری»، اتاق تاریک سیاست ایران

0 نظرات
«بیت رهبری»، اتاق تاریک سیاست ایران

. ادامه راه سبز(ارس): دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران، در طول سال های رهبری آقای خامنه ای، و به ویژه با افزایش دخالت منسوبین این دفتر در مسائل سیاسی کشور، در معرض توجه روزافزون افکار عمومی قرار داشته است.
دفتر آقای خامنه ای، یا "بیت رهبری"، سازمانی بزرگ از زیر مجموعه های به هم پیوسته است. مجموعه ساختمان های مرکزی دفتر رهبری در مرکز تهران واقع است. این مجموعه ساختمان ها، که اقامتگاه شخصی آیت الله خامنه ای هم در قسمتی از آن قرار دارد، از شمال به خیابان "آذربایجان"، از شرق به خیابان "فلسطین"، از جنوب به خیابان "پاستور" و از غرب به خیابان "خوش زبان" متصل است.

گذشته از مرز شمالی مجموعه دفتر رهبری، که در امتداد خیابان آذربایجان است، مرزهای غربی، شرقی و جنوبی و غربی این مجموعه، به سایر دستگاه های حکومتی متصل هستند. به طور مشخص، در شرق آن، باغ و ساختمان شورای عالی امنیت ملی قرار دارد؛ جنوب آن، به دفتر رئیس جمهور متصل است؛ و در غرب آن هم، دیگر ساختمان های متعلق به ریاست جمهوری قرار دارند.

مسوولیت امنیت رهبر جمهوری اسلامی و دفتر او بر عهده یک واحد ویژه از سپاه پاسداران قرار دارد که "سپاه ولی امر" نامیده می شود. این سپاه در اطراف مجموعه دفتر رهبری و در داخل آن دارای پایگاه است و با هماهنگی حجازی، مسئول امنیت بیت رهبری، حفاظت از این مجموعه را به عهده دارد.

لازم به ذکر است که مسوولیت حفط امنیت مقام های ارشد جمهوری اسلامی در پایتخت (روسای سه قوه، وزرا، نمایندگان مجلس، مسوولان قضایی و ساختمان های حکومتی) بر عهده واحدی از سپاه به نام "سپاه حفاظت انصار المهدی" است. اما در میان کل مسوولان حکومتی، یک استثنا وجود دارد که آن آقای خامنه ای است که مسوولیت حفاظت از او را سپاه ولی امر به عهده دارد.

در مورد دفتر آقای خامنه ای، هر از گاه اخباری "اختصاصی" منتشر شده که مرز میان واقعیت و خیال در آنها، چندان روشن نبوده است.

اما به هر ترتیب، واضح است که در دفتر رهبر جمهوری اسلامی، محل فعالیت چهره هایی بوده که بعضا در نحوه اداره کشور و نهادهای حکومتی، نقش تعیین کننده ای داشته اند.

این گزارش، در دو بخش، به بازخوانی اطلاعاتی کلی در مورد برخی از چهره هایی می پردازد که در دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران، دارای حضور و نفوذ رسمی یا غیر رسمی هستند.بخش اول این گزارش به بررسی و معرفی اجمالی اصغرحجازی، آقا وحید، و مجتبی خامنه ای می پردازد.

اصغر حجازی

اصغر حجازی، مسئول امنیت بیت رهبری است. اما میزان نفوذ وی در دفتر رهبری بیش از سمت رسمی خود است و عملا از سال ها پیش، تاثیرگذار ترین شخصیت در دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است.

هرچند بسیاری از مسئولان کشور و سایر کسانی که به دفتر رهبر رفته و می روند حجازی را دیده و شاهد نفوذ شدید او در این دفتر بوده اند، اما وی به دقت مواظب است که هرگز در جایی که که دوربین وجود دارد حاضر نباشد و کسی از او عکسی نگیرد.

یکی از فعالان دانشجویی دهه 70 نقل می کند که "در اوایل روی کار آمدن سید محمد خاتمی خاتمی به عنوان رئیس جمهور، تعدادی از اعضای تشکل های دانشجویی به دیدار آیت الله خامنه ای رفته اند و وی، در آن دیدار به بیان مطالبی پرداخته که به نظر دانشجویان، مثبت بوده است. در پایان جلسه، دانشجویان به آیت الله خامنه ای گفته بودند که آیا اجازه دارند صحبت های او در آن جلسه (غیر عمومی) را منتشر کنند؟ و رهبر جواب مثبت داده بود. از آنجایی که دانشجویان حق نداشته اند در داخل جلسه ضبط صوت داشته باشند، پس از جلسه یکی از آنها به نزد حجازی می رود و از او خواهش می کند که با توجه به موافقت آیت الله خامنه ای، نوار ضبط شده سخنان رهبر در جلسه را برای انتشار در اختیار دانشجویان بگذارد. اما حجازی گفته بود که انتشار آن سخنان به مصلحت نیست و من رهبر را در این زمینه قانع خواهم کرد، و نتیجتا از دادن نوار به دانشجویان خودداری کرده بود."

نفوذ حجازی در دفتر رهبری، به ویژه در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، افزایش بی سابقه ای پیدا کرد و دلیل مشخص آن هم، آن بود که عملکرد دولت خاتمی در زمینه های امنیتی و فرهنگی (به ویژه در برخورد با منتقدان حکومت) مطلوب آقای خامنه ای نبود. در نتیجه، حجازی، به همراه تعدادی از عناصر مورد اطمینان رهبر در سپاه و قوه قضاییه، و تعدادی از مسئولان و کارمندان سابق وزارت اطلاعات که در زمان پی گیری پرونده پرونده "قتل های زنجیره ای" از وزارت اطلاعات اخراج شده بودند، نقش موثری در هدایت نوعی دستگاه اطلاعاتی موازی با وزارت اطلاعات ایفا کرد. این دستگاه، در اواخر دوره مسئولیت خاتمی چنان گسترش پیدا کرده بود که حتی بعضا به جاسوسی در مورد اعضای دولت خاتمی هم می پرداخت.

حجازی، که در زمان ریاست جمهوری سیدعلی خامنه ای معاون امنیت خارجی وزارت اطلاعات بود، در هدایت عملیات اطلاعاتی موازی از همکاری مصطفی پورمحمدی نیز برخوردار بود که زمان هاشمی رفسنجانی معاون امنیت خارجی وزارت اطلاعات بود.

اصغر حجازی همچنین در دوره خاتمی، با همکاری قائم مقام سپاه پاسداران به نام "محمد باقر ذوالقدر"، نقش بسیار تعیین کننده ای در حمایت از گروه "انصار حزب الله" داشت که عمدتا متشکل از برخی اعضای بسیج بودند و به حمله به تجمعات اصلاح طلبان و به ویژه دانشجویان می پرداختند.

به هر ترتیب، در سال های اخیر، به دو دلیل مشخص، میزان نفوذ اصغر حجازی در دفتر رهبری به اندازه زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی نبوده است.

نخستین دلیل آن است که با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، بسیاری از کارهایی که در زمان خاتمی، دولت از انجام آنها خودداری می کرد و در نتیجه پی گیری آنها به تشکیلات دفتر رهبری محول شده بود، توسط قوه مجریه انجام می شود و احتیاجی به دخالت این دفتر در مورد آنها نیست.

دلیل دوم، افزایش نفوذ نسل جدیدی از روحانیان تندرو چون مجتبی خامنه ای در دفتر رهبر است که - همچون حجازی – به فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی علاقه دارند. مجتبی خامنه ای، اگرچه دارای قابلیت ها و تجربیات حجازی نیست، اما در سال های اخیر در بسیاری از جلسات غیر رسمی، به عنوان نماینده یا فرد مورد اعتماد رهبر حضور یافته است. البته، این به آن معنا نیست که میان حجازی و مجتبی خامنه ای، حداقل تاکنون جنگ قدرت یا رقابتی وجود داشته است، چرا که مجتبی در مسائل امنیتی و موضوعات مربوط به بیت رهبری، در واقع تربیت یافته حجازی بوده و برای او احترام قائل است، و آقای خامنه ای نیز هنوز اصغر حجازی را دارای توانایی های منحصر به فرد می داند.

برخی از مخالفان حکومت ایران، معتقدند که حجازی یکی از هماهنگ کنندگان اصلی قتل های زنجیره ای روشنفکران ایرانی در دهه 90 بوده است. به نظر می رسد که با اطمینان نمی توان این فرض را تاکید کرد، هرچند تردیدی هم نیست که حجازی از دوستان نزدیک سعید امامی، از طراحان قتل های زنجیره ای بوده است. اصغر حجازی همچنین از حامیان "جواد عباسی کنگوری" (با اسم مستعار "جواد آزاده" یا "آملی") بوده است، کسی که بعد از دستگیری سعید امامی و همکارانش در دوران خاتمی، به عنوان مسئول بازجویی از دستگیر شدگان، با انجام شکنجه های شدید از آنها کوشید تا آنان را به اعترافات دروغ در مورد جاسوسی برای کشورهای بیگانه و فساد اخلاقی وا دارد.

"وحید "

وحید ، که در محافل حکومتی از او با نام "آقا وحید" یاد می شود، یکی از افسران سپاه پاسداران است که جدیدا در دفتر رهبری نفوذ زیادی پیدا کرده است. وی، معاون رئیس دفتر رهبری است که از آستانه انتخابات ریاست جمهوری گذشته، همراه او در مناسبت های مختلف دیده می شود و پرهیزی از انتشار عکس خود در رسانه ها ندارد.

علی رغم شایعات بسیار زیادی که در مورد وی در سایت ها منتشر شده است، اطلاعات قابل تاییدی از گذشته او یا حتی نا م واقعی او(که برخی معتقدند وحید حقانی است و برخی دیگر درست نمی دانند)در دست نیست و رشد ناگهانی او در دفتر رهبری، پدیده ای تعجب انگیز در فضای سیاسی ایران بوده است.

بسیاری از اطلاعات نادرستی که در مورد این فرد در سایت های مختلف منتشر شده، به این خاطر است که منتشرکنندگان این اطلاعات، وی را با دو فرد دارای اسامی مشابه اشتباه گرفته اند. این دو فرد عبارتند از سردار "احمد وحیدی" (نام واقعی: وحید شاهچراغی) وزیر دفاع، و سردار "احمد وحید" (نام کامل: احمدی وحید دستجردی) قائم مقام وزیر دفاع ایران.

احمد وحیدی فرمانده سابق سپاه قدس، متهم به دست داشتن در انفجار "مرکز همکاری یهودیان" در آرژانتین (آمیا) در تیرماه ۱۳۷۳ است و در لیست فراد تحت تعقیب پلیس بین‌الملل (اینترپل) قرار دارد.

احمد وحید دستجردی نیز، رئیس سابق سازمان صنایع هوافضا، زیر مجموعه وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح است. نام این فرمانده در لیست تحریم های بین المللی شورای امنیت سازمان ذکر شده و در زمان جنگ با عراق در فعالیت های مخفیانه ایران برای تامین سلاح از خارج از کشور فعال بوده، است.

به هر ترتیب، وحید ، ارتباطی با هیچ یک از دو فرد یاد شده ندارد.

نخستین باری که حضور وحید در کنار آقای خامنه ای خبرساز شد، در جریان سفر رهبر ایران به استان کردستان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بود، که تصاویر منتشر شده در خبرگزاری های دولتی ایران، وی را در کنار رهبر در حین کوه پیمایی نشان می داد.

اما آنچه جایگاه وحید را، به عنوان یک چهره نوظهور سالهای اخیر ، در بیت رهبری به گونه ای شفاف تر به افکار عمومی شناساند، نقش وی در جریان مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری احمدی نژاد توسط رهبر جمهوری اسلامی بود. در این مراسم، او به شیوه ای که در گذشته معمول نبود، حکم ریاست جمهوری احمدی نژاد را به دست آقای خامنه ای داد تا او حکم را به احمدی نژاد بدهد، و پس از گرفتن حکم توسط رئیس دولت نیز، دوباره حکم را از دست وی گرفت.

نکته دیگری که در مراسم تنفیذ احمدی نژاد مورد توجه بسیاری از ناظران قرار گرفت، نحوه نگاه کردن از موضع بالای وحید به احمدی نژاد در هنگام حرف زدن رئیس جمهور با خامنه ای بعد از دریافت حکم ریاست جمهوری بود. احمدی نژاد در هنگام گرفتن حکم ریاست جمهوری از دستان رهبر، بر خلاف چهار سال پیش از آن، از بوسیدن دست علی خامنه ای خودداری کرد و به جای آن شانه او را بوسید. رفتار احمدی نژاد در مراسم تنفیذ، که زیر نگاه ظاهرا ناخشنود "وحید" صورت گرفت، بیشتر نوعی نمایش سیاسی به نظر می آمد که احتمالا هدف آن، پرهیز از معرفی شدن به عنوان یک "دست نشانده" رهبر بود.

نحوه حضور وحید در مراسم تحلیف احمدی نژاد در مجلس ایران، موضوع دیگری بود که جایگاه ویژه او را در نزد آقای خامنه ای نشان می داد. در مراسم تحلیف، رهبر جمهوری اسلامی شرکت نمی کند و طبیعتا در مراسم سال 1388 هم این رسم رعایت شده بود. اما نکته قابل توجه این بود که با وجود حضور نداشتن رهبر در مراسم تحلیف، وحید در این مراسم حاضر بود که نشان می داد نقش او در داخل حکومت، چیزی بیش از یک مدیر اجرایی در دفتر آقای خامنه ای است. مهم تر آنکه، جایی که در مراسم تحلیف برای او در نظر گرفته شده بود در ردیف فرماندهان ارشد نیروهای مسلح، و مشخصا میان فرمانده کل سپاه و فرمانده نیروی انتظامی ایران بود.

از سوی دیگر، نحوه حضور در اولین مراسم نماز جمعه آفای خامنه ای پس از انتخابات ریاست جمهوری (که در آن معترضان به انتخابات را تهدید به برخورد کرد) نیز قابل توجه بود: وی پیش از شروع مراسم، مسئولان عالی رتبه حکومتی را به صفوف نماز هدایت می کرد وسعی می کرد جای هر کس را تعیین کند. در فیلم کوتاهی که از زمان قبل از شروع نماز جمعه منتشر شده، مشخص است که وحید می کوشد با استقبال از هاشمی رفسنجانی، وی را به کنار احمدی نژاد هدایت کند تا این دو نفر در مراسم نماز پهلوی یکدیگر قرار بگیرند؛ اقدامی که با بی اعتنایی هاشمی رفسنجانی موجه می شود و وی به قسمت دیگری از صف نماز می رود.

ابوالفضل فاتح، مسئول كميته اطلاع رساني ستاد میر حسین موسوي در جریان انتخابات، در وبلاگ خود روایتی را در مورد ملاقات خود با "وحید" در شب انتخابات ریاست جمهوری نقل می کند که قابل توجه است. به گفته وی، نیمه شب 22 خرداد، بعد از شروع اعلام نتایج اولیه شمارش آرا توسط وزارت کشور، میرحسین موسوی ابوالفضل فاتح را همراه با نامه ای برای رهبر به بیت رهبری می فرستد که محتوای آن هشدار نسبت به تقلب در انتخابات بوده است. فاتح می گوید که در بیت رهبری، "وحید" نامه را از او می گیرد و می گوید که در مورد نحوه اعلام نتایج انتخابات به وزارت کشور "تذکر داده است"، اما نتایج انتخابات به نفع احمدی نژاد است و اعتراض کردن فایده ای نخواهد داشت.

خبر دیگری که توضیح دهنده میزان نفوذ وحید در دستگاه های امنیتی است، به بعد از مناظره تلویزیونی احمدی نژاد و موسوی (قبل از انتخابات) مربوط می شود که در جریان آن، احمدی نژاد اتهامات فراوانی را علیه هاشمی رفسنجانی وارد کرد. بعد از آن مناظره، "فاطمه هاشمی" دختر بزرگ اکبرهاشمی رفسنجانی در اعتراض به این عملکرد و رویکرد صداوسیما که زیر نظر رهبری است با رفتر رهبر تماس تلفنی می گیرد و در بیت، وحید با او صحبت می کند. فاطمه هاشمی در این گفت و گو به تندی از عملکرد دستگاههای زیرمجموعه رهبری انتقاد می کند و می گوید که پخش این تهمت ها از صداوسیما برنامه ریزی شده بوده است. در مقابل نیز، وحید دختر رفسنجانی را تهدید به برخورد می کند. اندکی بعد، مجوز مدرسه ای به نام "تسنیم" در تهران که فاطمه هاشمی موسس آن بود از سوی آموزش پرورش لغو می شود و مدیر آن به اتهام شرکت در اغتشاشات دستگیر می شود.

مجتبی خامنه ای

سید مجتبی حسینی خامنه ای متولد سال 1348 است. مجتبی دومین فرزند علی خامنه ای رهبر ایران است.

سید مجتبی خامنه ای به طور رسمی جزو مدیران ارشد بیت رهبری نیست، ولی از نفوذ بالایی در آن برخوردار است و در واقع، از میان فرزندان علی خامنه ای، او کسی است که در بسیاری از موضوعات حساس، در جلسات غیر رسمی به نمایندگی از پدرش در دفتر او اظهار نظر می کند. آقای خامنه ای تاکنون رفتاری انجام نداده که حاکی از عدم رضایت وی از دخالت های مجتبی در مسائل مربوط به دفتر وی باشد و به همین دلیل، افرادی که با رهبر ایران و دفتر او سر و کار دارند، دخالت های مجتبی را جدی می گیرند. او همچنین با فرماندهان سپاه و بسیج رابطه نزدیکی دارد و دارای نفوذ بالایی در میان آنهاست. مجتبی خامنه ای، از سال ها پیش تحت نفوذ حجازی بوده و همچون او، به نقش آفرینی پشت پرده در مسائل سیاسی و امنیتی تمایل زیادی پیدا کرده است. او در دروس مذهبی، شاگرد آیت الله مصباح یزدی، آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی و آیت الله محمد باقر خرازی (رهبر معنوی گروه موسوم به "حزب الله ایران") است و هر هفته برای خواندن دروس مذهبی به قم می رود. افراد نزدیک به رهبر ایران می گویند که مجتبی به درجه "اجتهاد" رسیده است ، اما این ادعا، با توجه به سن کم مجتبی خامنه ای و اشتغال او به فعالیت های غیردرسی فراوان، مبالغه آمیز به نظر می رسد. او به همراه برادر بزرگترش سید مصطفی سابقه حضور در جبهه های جنگ را دارد و در جبهه، همسنگر مهدی هاشمی، پسر اکبر هاشمی رفسنجانی بوده است. نخستین دخالت جنجالی مجتبی خامنه ای در سیاست، در انتخابات ریاست جمهوری 1384 بود، که وی به ستاد انتخاباتی محمدباقر قالیباف شهردار وقت تهران کمک می کرد. اما وی در یکی – دو هفته مانده تا انتخابات نظر خود را تغییر داد و با برگزاری جلسات مختلف با چند تن از فرماندهان سپاه و بسیج، به حمایت فعالانه از محمود احمودی نژاد پرداخت. با وجود برخی شایعات در این مورد که حمایت رهبر از محمود احمدی نژاد در آستانه انتخابات، تحت تاثیر مجتبی بوده، منابع آگاه تاکید دارند که در زمان انتخابات 1384، مجتبی خامنه ای تنها نظر پدر خود را منعکس می کرده که اول به قالیباف و سپس به احمدی نژاد متمایل بوده است. به تصریح این منابع، شیوه تبلیغات انتخاباتی قالبیاف، که برای کسب آرای بیشتر سعی داشت خود را فردی مدرن و طرفدار گسترش ارتباط با غرب نشان بدهد، به تدریج باعث شد تا رهبر به این نتیجه برسد که قالیباف در مبارزه با اصلاح طلبان و غرب سرسخت نیست، و این باعث شد که وی دو هفته مانده به انتخابات نظر خود را تغییر بدهد و به حمایت از احمدی نژاد بپردازد.

گفته می شود که در پی دخالت های مجتبی خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری 1384، علی اکبر ناطق نوری رئیس بازرسی دفتر رهبری در گفت و گویی با رهبری نسبت به این مساله اعتراض کرده است. ظاهرا ناطق نوری به آقای خامنه ای گفته است که "آقازاده شما از آقای احمدی نژاد حمایت می‌کند" و رهبر جواب داده است: "مجتبی آقا است نه آقازاده". پاسخی که منجر به توقف اعتراض ناطق نوری شده است.

بعد از پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری، ارتباطات مجتبی خامنه ای با فرماندهان سپاه و بسیج و حمایت آنها از احمدی نژاد آن قدر خبر ساز شده بود که مهدی کروبی در نامه ای سرگشاده به رهبری به شدت به دخالت های انتخاباتی فرزند وی انتقاد کرد و از کلیه مسئولیتهای حکومتی خود از جمله مشاورت آقای خامنه ای و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام استعفا داد.

کروبی در نامه جنجالی خود نوشت: "اخباری مبنی بر حمایت فرزند محترم شما - آقا سید مجتبی - از یکی از کاندیداها منتشر شد... این خبرها در مورد فعالیت ایشان به نفع یکی از کاندیداها - که سه روز قبل از انتخابات ناگهان شانس او افزایش پیدا کرد - و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد. شما به خوبی می دانید که دخالت‌های نسنجیده اطرافیان برخی از مقامات روحانی و سیاسی در سال‌های گذشته تبعات منفی فراوانی برای کشور و نظام داشته است."

پاسخ آقای خامنه ای به مهدی کروبی، بسیار تند بود. او در پاسخی کوتاه و رسمی به کروبی گفت که اگر اعتراضی به انتخابات دارد باید به شورای نگهبان شکایت کند و تاکید کرد که اجازه "بحران سازی" را به هیچ کس نخواهد داد.

برخی از مخالفان جمهوری اسلامی معتقدند که علی خامنه ای مایل است که پسرش پس از مرگ او رهبر آینده ایران بشود. تاکنون اطلاعات مشخصی که تایید کننده چنین خبری باشد به دست نیامده، اما این شایعه به طور گسترده در میان مردم ایران هم رواج پیدا کرده است، تا حدی که یکی از شعارهای مردم در تظاهرات پس از انتخابات این بود که: "مجتبی، بمیری، رهبری را نبینی".

به هر ترتیب، عده ای از ناظران تاکید دارند مجتبی خامنه ای، هم به لحاظ سابقه سیاسی و هم از نظر میزان تحصیلات مذهبی، بسیار پایین تر از آن است که در هیچ شرایطی بتوان مجلس خبرگان رهبری ر وا داشت تا او را به عنوان یکی از کاندیداهای جایگزینی آیت الله خامنه ای قبول کند.

ادامه دارد...
جرس
ادامه مطلب ...

گزارش تصويري از دیدار سید محمد خاتمی با خانواده جلایی پور

0 نظرات
دیدار سید محمد خاتمی با خانواده جلایی پور

. ادامه راه سبز(ارس): سید محمد خاتمی پنج شنبه ۳۱ تیر ماه در منزل محمدرضا جلایی پور از اسیران سبز و سخنگوی پویش حمایت از موسوی و خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری حضور یافت و با خانواده وی دیدار کرد.


به گزارش خبرنگار کلمه، در این دیدار که جمعی از جوانان اصلاح طلب نیز حضور داشتند ابتدا دکتر حمیدرضا جلایی پور پدر محمدرضا گزارشی از نحوه دستگیری و آخرین وضعیت وی بیان کرد و خبر داد که قرار بازداشت فرزندش امروز مجددا توسط بازپرس حیدری در مشهد تمدید شده است.


سید محمد خاتمی ضمن محکوم کردن دستگیری های گسترده در یک سال اخیر از بازداشت مجدد محمدرضا جلایی پور که از جوانان نخبه و توانا و متدین کشور است ابراز تآسف کرد و برای آزادی هرچه سریعتر وی دعا کرد. در پایان این دیدار حضار نماز جماعت را به امامت سیدمحمد خاتمی اقامه کردند.



ادامه مطلب ...

معاون اول احمدی نژاد: دلار و یورو از سبد معاملات نفتی ایران حذف می شود

0 نظرات
رحيمي معاون اول احمدی نژاد:
دلار و یورو از سبد معاملات نفتی ایران حذف می شود!

. ادامه راه سبز(ارس): معاون اول رییس دولت، با بیان اینکه "ایران قصد دارد دلار و یورو را از سبد معاملات نفتی خود خارج كند"، خاطرنشان کرد "در زمینه استفاده از ارز در قراردادهای نفتی‌مان، از هر ارزی كه به نفعمان باشد استفاده می كنیم و مهم، خارج كردن دلار و یورو از سبد معاملاتمان است ."

به گزارش ایلنا، محمدرضا رحیمی در حاشیه مراسم ارائه گزارش روند سرمایه‌گذاری خارجی جهانی در سال گذشته میلادی كه در سازمان سرمایه‌گذاریهای خارجی برگزار شد، اعلام کرد "ما اخیرا ٢١ هزار میلیارد تومان قرارداد در پارس جنوبی با چهار شركت داخلی بستیم و كمر تحریم ها شكسته شد و حالا قرادادهای جدید در راه است . "

رحیمی در توضیح این مطلب مدعی شد "به زودی حجم قراردادهایی كه در این میدان منعقد می شود به پنجاه هزار میلیارد تومان می رسد و ایران ٢۹ هزار میلیارد تومان قرارداد جدید در پارس جنوبی را پیش رو دارد ."

گفتنی است اکثریت فازهای این حوزه نفت و گاز کشور، در دست قرارگاه خاتم الانبیاء (وابسته به سپاه پاسداران) قرار گرفته است.

رحیمی با اشاره به سودآوری بالای سرمایه گذاری در پارس جنوبی گفت : هر فاز پارس جنوبی برای ایران روزانه ده میلیون دلار درآمد دارد . در ضمن با اجرای این قراردادها ما از قطر در تولید از این میدان مشترك پیشی می‌گیریم .
او گفت : در زمینه استفاده از ارز در قراردادهای نفتی‌مان نیز از هر ارزی كه به نفعمان باشد استفاده می كنیم و مهم خارج كردن دلار و یورو از سبد معاملاتمان است .

رحیمی در حاشیه این مراسم، در پاسخ به این پرسش كه برخی اخبار حاكی است ایران قصد دارد درهم را جایگزین یورو و دلار در معاملات نفتی خود كند، گفت: ایران اختیار دارد از هر ارزی مطابق دلخواه خود استفاده كند و هر چه به نفع كشور باشد همان كار را خواهیم كرد. با كشورهای مختلف قرارهای مختلفی داریم. آنچه برایمان مهم است از رده خارج كردن دلار و یورو است.

رحیمی بدون اشاره به آمارهای داخلی و خارجی پیرامون سرمایه گذاری و جذب سرمایه در ایران، مدعی شد "نرخ بازگشت سرمایه در ایران از ٢۵ تا ۷۵ درصد است و در هیچ جای دنیا چنین امكانی برای سرمایه‌گذاران دنیا وجود ندارد. بر همین اساس نیز سرمایه‌گذاران خارجی از غرب و شرق در ایران سرمایه‌گذاری می‌كنند و رتبه ششم جذب سرمایه‌گذاری دنیا را بدست آورده‌ایم. "

گفتنی است روزنامه پول، اوایل سال جاری از قول یکی از کارشناسان اقتصادی کشور اعلام کرده بود "ایران در میان ١٢٣ کشور جهان که قابلیت سرمایه گذاری در آنها موجود است، رتبه ۷٢ را به خود اختصاص داده است ."
اواخر هفته جاری نیز، دبیر فراکسیون سرمایه گذاری مجلس شورای اسلامی گفت: در سرمایه گذاری خارجی هرگز نتوانسته‌ایم عدد و رقم بالایی را جذب کرده و موفق عمل کنیم.

به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران (اکو نیوز)، محسن نریمان در این زمینه گفته است "میزان جذب سرمایه خارجی عربستان در سال گذشته برابر بود با کل سرمایه خارجی که از ابتدای انقلاب تا کنون در کشور جذب شده است لذا به هیچ وجه نمی توان گفت در سرمایه گذاری خارجی موفق بوده ایم."

بازداشت یکی از نزدیکان سرحلقه باند فساد اقتصادی خانه فاطمی
متهمان اصلی در آزادی و در راس قدرت


یکی از رسانه های جریان اصولگرا، از بازداشت و احضار به دادگاه یکی از نزدیکان رحيمي معاون اول دولت كودتا و سر حلقه فاطمی که از مدیران دولتی نیز می‌باشد، خبر داد.

خانه فاطمی یا همان حلقه فاطمی که الیاس نادران نماینده مجلس هشتم از آن به عنون محل یکی از شبکه‌های فساد اقتصادی به ریاست محمدرضا رحیمی معاون اول محمود احمدی‌نژاد نام‌برده بود، ستاد باند بزرگ فساد و زد و بند اقتصادی برخی مدیران دولتی طی چند سال اخیر بود.

به گزارش جهان نیوز، "فردی تحت عنوان (میم) که مدت‌ها یار غار دانه‌درشت اقتصادی بوده، تلاش می‌کرد با استفاده از موقعیت خود در دولت، از دستگیر شدن فرار کند."

این گزارش بدون اشاره به فشارهای وارده از سوی نهادهای فراقانونی که پیگری چنین پروندۀ بزرگی را مسکوت گذاشته، ادامه داد "پرونده جنجالی خانه فاطمی با قوت در دستگاه قضائی دنبال می‌شود و رئیس دستگاه قضا نیز بارها تاکید کرده است که به شایعات مربوط به به این پرونده بی‌توجه است و با جدیت اتهامات در این پرونده را بررسی می‌کند. "

جهان نیوز همچنین گزارش داد "دستگیری این فرد که گفته می شود اطلاعات قابل توجهی از وقایع مربوط به خانه فاطمی دارد، می‌تواند فرآیند رسیدگی به پرونده دانه‌درشت اقتصادی مقیم دولت را تسریع ببخشد."

گفتنی است بعد از فساد گسترده ای که در سطح مدیران دولتی رخ می دهد، رفت و آمد برخی شخصیت‌های سیاسی و قانون‌گذاری و وابستگان آنها به خانه ای در خیابان فاطمی تهران، باعث می‌شود توجه نهادهای قضایی و نظارتی به این محفل جلب شود. در خانه فاطمی چندین مورد سوء استفاده‌های مالی برنامه‌ریزی و اجرا شده بود و سامان دادن به همه ماموریت‌های خانه فاطمی بر عهده فردی به نام «جابر الف» (جابر ابدالی) بوده است.

زمستان گذشته رئیس قوه قضائیه از عزم خود برای پیگیری چنین پرونده ای و بازداشت فردی دانه درشت در هیئت دولت (محمدرضا رحیمی- معاون اول و سخنگو) خبر داده بود و چندی بعد نیز، تعدادی از نمایندگان مجلس (از جمله الیاس نادران و احمد توکلی و علی زاکانی)، از وجود فساد گسترده و سرحلقه بودن محمدرضا رحیمی سخن گفته بودند.

بعد از آغاز پیگیری ها و تلاش های دولت، مشخص شد که رهبر جمهوری اسلامی پیگیری چنین پرونده ای را با "حکم حکومتی" متوقف اعلام کرده است.
ادامه مطلب ...

حق زندگي

0 نظرات
حق زندگي
. ادامه راه سبز(ارس): علي مرزوعي در بخشي از ياداشت خود آورده است: «“جمهوری اسلامی ایران “به عنوان نظامی برآمده از “انقلابی بنام خدا ” قرار بوده است حکومتی دینی واین چنین باشد ، یعنی شهروندان در این نظام دغدغه “طعام ” و “امنیت ” نداشته باشند . مرور اصولی چند از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، به ویژه اصول ۳و ۴۳ این قانون اثباتگر این مدعاست بگونه ای که در بند ۳ اصل ۴۳ آمده است :” تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی‏، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد. ” حال سئوال این است که این نظام سیاسی چقدر در تحقق این امرموفق و کارآمد بوده است ؟

در پاسخ به این سئوال اخیرا برخی علمای دینی (امثال مصباح یزدی و برخی شاگردانش که نقشی سازنده هم در انقلاب نداشتند) متوجه ناکارآمدی نظام و جناح اقتدارگرای یکدست حاکم در تحقق این امر شده اند در صدد توجیه برآمده و درموضعی دفاعی می گویند که انقلاب اسلامی برای نان و شکم نبود بلکه برای تحقق ارزش های اسلامی و ایمانی بود و بدینگونه می خواهند براستبداد دینی حاکم با همه ناکارآمدی هایش سرپوش گذارند . اینان که همه آموزه های دینی مبنی براینکه ” همانا فقر به کفر می انجامد ” یا ” از هردری فقر وارد شد از در دیگر ایمان خارج می شود ” ویا این ضرب المثل عامیانه که ” شکم گرسنه دین و ایمان ندارد ” را به فراموشی سپرده و با ژستی عالمانه حتی میان فقر انتخابی و خودخواسته(زهدورزی) با فقراجباری و تحمیلی ناشی از عملکرد نظام وحاکمیت خلط می کنند ،....»

«اگر جنبش سبز در پی اصلاح امور و بازگرداندن اداره امور کشور بر مبنای قانون اساسی است به این دلیل ساده است که امروز « حق زندگی » ازغالب ایرانیان سلب شده است و ناکارآمدی جناح حاکم اقتدارگرا در تامین " طعام " و " امنیت " ، که در آموزه های دینی پایه و مایه خداپرستی است ، همچون خوره در حال فرو خوردن نظام جمهوری اسلامی و تبدیل تمام عیار آن به استبداد مطلقه دینی است.»

خداوند در سوره قریش می فرماید :” برای آنکه قریش با هم انس و الفت گیرند ، الفتی که در کوچ های زمستان و تابستان و پایدار بماند ، پس باید یگانه خدای کعبه را بپرستند که به هنگام گرسنگی به آنها طعام داد و از ترس و خطر ایشان را ایمن ساخت . ” در این سوره و آیات مختصر براحتی می توان دریافت که تار و پود روابط انسانی و اجتماعی در یک جامعه توحیدی باید برپایه ” انس و الفت ” باشد اما این در سایه تامین دو نعمت “طعام ” و “امنیت ” بدست می آید، و جامعه ای که از تامین ایندونعمت محروم باشد قطعا روابط انسانی و اجتماعی اش برپایه ” انس و الفت ” نبوده و برپایه زور و ستم خواهد بود . البته در جوامعی که توانسته اند درسایه تدبیر و برنامه ریزی و کار و تلاش ایندو را تامین نمایند ،هرچند مومن به خدای یگانه و پرستش او نباشند ، برپایه این کلام الهی در عرصه روابط انسانی و اجتماعی شان” انس و الفت ” میداندار خواهد بود و اینرا در تجربه های بشری می توان دید.

از روزگاران قدیم اینگونه بوده است ، و در دوران جدید بیش از گذشته در ادبیات علوم سیاسی و اجتماعی براین موضوع تصریح و تاکید شده است که تامین ” طعام ” و ” امنیت ” از وظائف اولیه وبدیهی هر حکومتی است ، و در واقع اگر افراد جامعه به میل و رضایت یا اکراه واجبار به حاکمیتی تن می دهند برای تامین ایندو است و دلیل دیگر ندارد . به عبارت روشن فارغ از اینکه حاکمان به چه شیوه ای بر سرکار آمده باشند ( مشروع یا نامشروع ) ، آنچه می تواند کارنامه عمل ایشان و توجیه بقا و حتی مشروعیتشان را بسازد و دامن زند تامین “طعام ” و ” امنیت ” مردم تحت حکومتشان و کارآمدی در این باره است وگرنه زود یا دیر ساقط خواهند شد و اعمال سیاست مشت آهنین و زور و سرکوب نیز در مقابله با مردمی گرسنه و ناامن چاره ساز نخواهد بود.

باز روشن است که منظور ازتامین ” طعام ” و ” امنیت ” توسط دولت ( منظورکل قوا و نهادهای حاکم است ) تولید ایندو بدست دولت نیست ( اقتصاد و سیاست دولتی ) بلکه حاکمیت باید بتواند با طراحی نظامی جامع و فراگیر فضایی را فراهم آورد که همه اجزا و زیرمجموعه هایش مشوق و موید تولید ” طعام ” و ” امنیت ” توسط شهروندان باشد ،و هر شهروند در دل این فضا جایگاه و پایگاهی برای مشارکت خود بیابد ،و دراین فضاست که ” انس و الفت ” و روابط انسانی همچون ملاتی افراد جامعه را بهم پیوند داده و وحدت اندام وار آنها را فراهم می سازد . طبعا در دل چنین جامعه ای میل به خدا پرستی و توحید جوانه می زند و رشد می کند و رشته های انس و الفت عاطفی را به بندهای محکم ایمانی و برادری تبدیل می سازد و حکومت دینی اینگونه محقق می شود .

“جمهوری اسلامی ایران “به عنوان نظامی برآمده از “انقلابی بنام خدا ” قرار بوده است حکومتی دینی واین چنین باشد ، یعنی شهروندان در این نظام دغدغه “طعام ” و “امنیت ” نداشته باشند . مرور اصولی چند از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، به ویژه اصول ۳و ۴۳ این قانون اثباتگر این مدعاست بگونه ای که در بند ۳ اصل ۴۳ آمده است :” تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی‏، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد. ” حال سئوال این است که این نظام سیاسی چقدر در تحقق این امرموفق و کارآمد بوده است ؟

درپاسخ به این سئوال اخیرا برخی علمای دینی (امثال مصباح یزدی و برخی شاگردانش که نقشی سازنده هم در انقلاب نداشتند) متوجه ناکارآمدی نظام وجناح اقتدارگرای یکدست حاکم در تحقق این امر شده اند در صدد توجیه برآمده و درموضعی دفاعی می گویند که انقلاب اسلامی برای نان و شکم نبود بلکه برای تحقق ارزش های اسلامی و ایمانی بود و بدینگونه می خواهند براستبداد دینی حاکم با همه ناکارآمدی هایش سرپوش گذارند . اینان که همه آموزه های دینی مبنی براینکه ” همانا فقر به کفر می انجامد ” یا ” از هردری فقر وارد شد از در دیگر ایمان خارج می شود ” ویا این ضرب المثل عامیانه که ” شکم گرسنه دین و ایمان ندارد ” را به فراموشی سپرده و با ژستی عالمانه حتی میان فقر انتخابی و خودخواسته(زهدورزی) با فقراجباری و تحمیلی ناشی از عملکرد نظام وحاکمیت خلط می کنند ، و باز فراموش می کنند که هرمسلمانی از خداوند می خواهد:” خداوندا در دنیا به ما(منظورهمه مسلمانان و جامعه اسلامی است) زندگی نیکوعطا کن ، و در آخرت نیز زندگی نیکو ده ؛ وما را از آتش دوزخ محفوظ دار ” ، و از آنجا که در آموزه های دینی “دنیا مزرعه آخرت است ” پس بدون داشتن زندگی نیکو دردنیا نمی توان انتظار زندگی نیکو در آخرت و رهایی از آتش دوزخ را داشت ، براحتی چشم خود را بر فقر و عقب ماندگی و ناامنی موجود در جامعه ایران می بندند وتصورمی کنند که با نقد و نفی و تحقیر دستاوردهای علمی و فنی دیگران واینکه ما برای اینها انقلاب نکردیم و در پی تحقق ارزش های دینی و معنوی هستیم ، توانسته اند صورت مسئله را تغییر داده و همه ناکارآمدی ها و ناکامی های موجود را بپوشانند ، بماند که هم اینان برای دستیابی به فن آوری انرژی صلح آمیز هسته ای! همه نیروی خود را بکار بسته اند و از منابع کمیابی که باید صرف آبادانی و رفاه مردم بیچاره شود گشاده دستانه در این باره هزینه می کنند و کشوررا تا آستانه جنگ کشانده اند .

پیش تر در مقالی با عنوان ” زندگی غریزی، زندگی حقوقی ” تحلیل کردم که متاسفانه به رغم بیش از صد سال تلاش و راهپیمایی ما ایرانیان برای دستیابی به ” زندگی حقوقی ” ما همچنان گرفتار” زندگی غریزی ” مانده ایم و بنابراین سخن از رعایت حقوق بنیادین و بشری در جامعه امروز ایران بیهوده می نماید و بیشتر به شوخی شبیه است . بهترین دلیل هم رفتارحکومت در انتخاباتهای چند سال اخیربه ویژه انتخابات دهم ریاست جمهوری و رخدادهای پس از است . اما آنچه ناگفته ماند و در اینجا می خواهم به آن بپردازم اینکه در ” زندگی غریزی ” مردم در پی تامین ” طعام ” و ” امنیت ” و به عبارتی « حق زندگی » خود هستند و امروز حاکمان ایران از تامین این حق برای اکثریت قاطع شهروندان ایرانی وامانده اند یا درمانده اند . اینها نه تنها بدلیل الگو و برنامه نداشتن در تامین ” طعام ” مردم وامانده اند و وضع موجود را فقط به مدد درآمد نفت به پیش می برند ، بلکه با سلب ” امنیت ” و ورود به خصوصی ترین زوایای زندگی شهروندان ( نمونه بارزش حمله و هجوم به خانه های مردم در نیمه های شب)، جامعه را نیز در تامین نیازهای خود درمانده کرده اند . حتی اگر بنا را براین بگذاریم که نظام سیاسی مستقر تعهد و مسئولیتی نسبت به تامین ” طعام ” و ” امنیت ” مخالفان و منتفدان و دگراندیشان خود ندارد اما به جرئت می توان گفت این نظام « حق زندگی » را از موافقان خود هم گرفته است و دلیلش فقر و فاقه ای که دامنگیر یک چهارم خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد است وسوگمندانه گفت باید حتی افراد و جمعیت هایی را که حاکمیت در یکسال گذشته برای اردوکشی های خیابانی به میدان آورده و از آنها استفاده ابزاری کرده است فقرو عقب ماندگی از سر و رویشان می بارد . بماند که با آوردن آنها در خیابانها ” امنیت ” را هم از آنها می گیرد!

اگر جنبش سبز در پی اصلاح امور و بازگرداندن اداره امور کشور بر مبنای قانون اساسی است به این دلیل ساده است که امروز « حق زندگی » ازغالب ایرانیان سلب شده است و ناکارآمدی جناح حاکم اقتدارگرا در تامین ” طعام ” و ” امنیت ” ، که در آموزه های دینی پایه و مایه خداپرستی است ، همچون خوره در حال فرو خوردن نظام جمهوری اسلامی و تبدیل تمارعیار آن به استبداد مطلقه دینی است . همین جا یادآور می شوم که جامعه ایرانی استبداد مطلقه سکولار را تجربه و پس زده است وقطعا زیر بار استبداد مطلقه دینی آنهم از نوع ناکارآمدش نخواهد رفت ، از اینرو جنبش سبز یک فرصت و نه تهدید برای جمهوری اسلامی به شمار می رود که عاقلان حکومت باید از آن استفاده و راه اصلاح امور را بگشایند در غیر اینصورت همانی بر سرحکومت خواهد آمد که بر سر پیشینیان رفت . خدا با هیچ فرد و نظامی خویشی ندارد و سنن و قواعد حاکم برهستی کار خود را می کند و در جهانی که رقابت برای رشد و پیشترفت و تامین ” طعام ” و ” امنیت ” شهروندان حرف اول و آخر می زند نظام سیاسی دینی بدون تامین اینها نمی تواند راه بجایی برد و قطعا در تامین مدعای خویش یعنی توحید و خداپرستی و معنویت و اخلاق هم درخواهد ماند ، و تجربه جمهوری اسلامی ایران متاسفانه تا اینجای کار ناکارآمد و ناموفق می نماید و البته فکر می کنم هنوز فرصت برای اصلاح این تجربه وجود دارد .

علي مرزوعي
ادامه مطلب ...

«غمزه های قرآنی» نوشته اي تازه از محمد نوري زاد

0 نظرات
وبسایت شخصی محمد نوری زاد دوباره فعال شد:
غمزه های قرآنی

. ادامه راه سبز(ارس): وب سایت شخصی محمد نوری زاد، پس از هفت ماه با همان عنوان “گاه نوشت” بر روی اینترنت فعال شد. وي در در بخشي از نخستين مطلب خود در وبلاگ جديدش نوشته است: «وقتی شنیدم زندان بانان بند ۲۴۰ ، به تقاضای چهل و پنج روزه ی ” عمادالدین باقی” که مرتب از آنان درخواست یک جلد قرآن می کرده ، وقعی ننهاده اند ، و او ، چهل و پنج روز تمام ، در یک سلول کوچک انفرادی ، حتی از داشتن یک جلد قرآن محروم بوده ، دانستم: غربت قرآن ، حتما نباید با ترجمه ها و تفسیرهای آشفته همراه باشد.»

اين آزاده در مقدمه اولین مطلبی که پس از آزادی در وبلاگ شخصی اش نوشت، می آورد: «روزی که قرار شد به طور موقت از زندان آزاد شوم، به من گفتند “ننویس تا به زندان باز نگردی!” و من گفتم “نوشتن برای من، مثل اکسیژن است برای شما.”»

متن كامل اين نوشته به همراه مقدمه اي كه نوري زاد بر آن منظور كرده است عينا در زير مي آيد:
درباره ی این نوشته :

روزی که قرارشد به طور موقت از زندان آزاد شوم ، به من گفتند : ننویس تا به زندان باز نگردی ! و من گفتم : نوشتن برای من ، مثل اکسیژن است برای شما . و گفتم : افسوس که چرا در نوشته های بظاهر صریح و تلخ و گزنده اما خیرخواهانه ی من، روح واخواهی های من رصد نمی شود . و گفتم : آسوده خاطرتان کنم : درهمین روزهای اخیر ، من مطلبی قرآنی برآورده ام که فکر می کنم روح آن ، در ساحت مشترکات فکری ما و شما بگنجد و چه بسا ایرادی نیز در انتشار آن نباشد . نمی دانم پذیرفتند یا که نه . با این حال ، مطلبی را که مطالعه می فرمایید در هفته ی پایانی حضورم در زندان اوین نوشته شده . از حس و حال جاری آن نیز می شود کاملا به اوضاع فکری و عاطفی نویسنده ی زندانی پی برد . در این مطلب ، به یک ضرورت بسیار شریف قرآنی اشاره کرده ام و در پایان ، برای برون رفت از دایره ی بسته ی آن ، از همگان شما استمداد طلبیده ام . آنچه اکنون مطالعه می فرمایید ، یک مطلب ساده ی قرآنی است و ربطی به سمت و سیره ی نوشته های پیشین من ندارد . هرگز علاقه مند نیستم این نوشته در محدودهء رنج کسانی ارزیابی شود که تا کنون خیرخواهی و نقد مشفقانه ی نویسنده را بحساب تخریب هیمنه ی خود گذارده اند . و اما اصل مطلب :

+ + +

وقتی شنیدم زندان بانان بند ۲۴۰ ، به تقاضای چهل و پنج روزه ی ” عمادالدین باقی” که مرتب از آنان درخواست یک جلد قرآن می کرده ، وقعی ننهاده اند ، و او ، چهل و پنج روز تمام ، در یک سلول کوچک انفرادی ، حتی از داشتن یک جلد قرآن محروم بوده ، دانستم : غربت قرآن ، حتما نباید با ترجمه ها و تفسیرهای آشفته همراه باشد ، و یا : نقش تاریخی اش به فراموشی سپرده شود ، و یا : روح شریفش به حاشیه رود ، و یا : قیل و قالی در ظاهر او بالا بگیرد ، و یا : معجزه ی مسلمش در چارچوب های فردی و حکومتی ما بود و نبودی نداشته باشد .

+ + +

طعم مطالعه و تلاوت قرآن در زندان ، شاید به طعمی از رهایی آمیخته باشد . از همین روی است که شما ، با همین طعم ، پروانه گون ، به پرواز در می آیید و از لای پنجره های قطور و آهنین آن به هر کجا پرمی کشید . من ، در این شش ماهی که در زندان ، لنگ لنگان از روزی به روزی دیگر درافتادم ، به یک تحقیق متفاوت دست بردم و طی آن تلاش کردم از هرآیه ی قرآن ، پروانه ای برآورم و فراتر از سلول تنگ زندان ، سلول های سنگین و فرسوده ی وجود خویش را به هر یک از این پروانه ها بسپرم تا مگر مرا از تنگنای تنهایی و جهل به در برند ، و به دوردست های نیالوده ، وبه افق های روشن ، و به وادی فهم در اندازند .

مرور چندین و چند باره ی قرآن ، با اعتنا به خوف و رجایی که ذاتی روزها و شب های زندان است ، نرم نرم ، دریچه هایی از معانی پنهان آیه ها را به رویم گشود و مرا از محبس یک قاری عادت گرا ، به سرسرای کاوشگری سیری ناپذیر سوق داد . درآن جولان قرآنی ، من همه ی عمر هنری خود را به ساحت آیه ها پیشکش کردم ، و آیه ها نیز در مقابل ، بخشی از شرافت هنری و معانی پنهان خود در حوزه های نقاشی ، سینما ، ادبیات ، موسیقی ، خوشنویسی ، کاریکاتور ، طنز ، دیالوگ ، سخنوری ، حکومت داری ، معنا ، جامعه شناسی ، انسان شناسی ، تاریخ ، و آینده را در معرض فهم من قرار دادند .

+ + +

من به کارهای کرده و نکرده ی مراجع تقلید ، بسیار انتقاد داشته و دارم . و در این میان ، آیت الله مکارم شیرازی ، مشخصا در نقدهای من حضوری فراگیر داشته است . در روزهای تلخ زندان انفرادی اما ، قرآنی به درون سلول من راه یافت با ترجمه ی آقای مکارم . جوری که ماهها ، من بودم و تنهایی و همان قرآن و ترجمه ی خوب آقای مکارم . ایکاش می توانستم با صدایی به بلندای ادب ، و به پهنای شرافتی که این روزها با شتاب به حاشیه می رود ، فریاد بر آورم : یک ترجمه ی خوب قرآنی ، مثل جاده ای وسیع و صاف ، با درخت ها و گل های معطری که در دوسوی خود دارد ، مسافر را با امنیت و آرامش به مقصد می رساند .

من پیش از این ، با ترجمه های آقایان : عبدالمحمد آیتی ، عزت الله فولاد وند ، بهاالدین خرمشاهی ، و الهی قمشه ای آشنا بودم ، و به قدر بضاعت ، از شان ادبی ترجمه ی آیتی ، و دلنشینی ترجمه ی فولاد وند ، و معناگرایی ترجمه ی خرمشاهی ، و ساده ساری ترجمه ی الهی قمشه ای خبر داشتم ، اما نصیب من در زندان ، تنها و تنها همنشینی با ترجمه ی آقای مکارم شد . به همین دلیل ، بیش از دیگران ، با زحمت ریز به ریز ایشان مانوس شدم و به تلاش و همت و وسواس وی برای یافتن واژگان معادل ، آفرین گفتم .

ما منتقدان و ناراضیان اوضاع عمومی کشور ، آنقدر شعور و شهامت داریم که شانه به شانه ی نقد یک نفر ، زحمت و کار خوب او را نیز سپاس گوییم .
+ + +
قرآن در زندان ، سخت با روان زندانی می آمیزد . نه از آن روی که زندانی را در آن بارش بلا ، چاره ای جز خدا خواهی نیست ، بل از این روی که زندانی ، آنجا که در کویر عطشناک حق خود ، با مطالعه ی قرآن ، به غلیظ ترین توصیه های انسانی برمی خورد ، سر در آغوش آمال و آرزوهای برنیامده ی خویش می نهد و با وصف العیش آیه ها ، به تناول نیمی از عیش انسانی خویش پناه می برد .
شب ها و روزهای پی در پی و بلاتکلیف زندان ، حس خالص و شریفی را به جان زندانی در می اندازد تا سراسیمه به ریسمان خدا چنگ بزند . و قرآن در این میان ، همان ریسمان آسمانی است .

تجسم کنید : دونفر” بسم الله الرحمن الرحیم ” می گویند . یکی خارج از زندان ، و دیگری داخل زندان . اولی در کنار سفره ای از چاره ها . و دومی در بحرانی از ناچاری ها . وای که اگر زندانی ، بی گناه و بی تقصیر نیز باشد . “بسم الله” یک زندانی بی گناه و بی تقصیر ، مثل نگریستن یک مسافر تشنه ، به چشمه ای زلال و گواراست . و مثل وضو ساختن و آب نوشیدن رهگذری غبارآلود از آبشار جاری از برف است .

ترجمه ی خوب قرآن، دست زندانی بی گناه را ، وه که چه می گویم ، دست هرچه با گناه و بی گناه را می گیرد و برفراز ابرها می نشاند . و ترجمه ی بد ، او را در محدوده ی زندان خویش ، در هرکجا ، به خستگی می کشاند . ترجمه ی خوب ، به بارش گلبرگ های گل محمدی مانند است . که می توان بدان پناه برد و با آن تن شست و از تماشای بارش مدام آن لذت برد . و ترجمه ی بد و نامطلوب قرآن ، به ریزش توده هایی از گل و لای می ماند . که نه طعمی از باران دارد و نه طراوتی ازآن .

ترجمه ی خوب آقای مکارم ، در آن وادی ناچاری ، بهشتی بود که مرا ازنگرانی به در می برد و با لبخند خوب خدا می آمیخت . سه ماه تمام ، شب و روز ، نشستم و زاویه های پنهان و آشکار آیه ها را کاویدم و به تامل و نگارش پرداختم . اکنون که به پشت سر می نگرم ، خود را صاحب گنجینه ای می دانم بس غنی . که جواهرات و سکه های آن ، جنسی از کلمه دارد . و چشمی که : بیهوده نمی نگرد ، و فهمی که : فریب نمی خورد ، و دینی که : چیز دیگر می جوید ، و اسلامی که : با اسلام ما فرسنگ ها فاصله دارد ، و خدایی که : عبوس نیست ، و خدایی که : در همین نزدیکی هاست ، چیزی دیگر می گوید و ما چیز دیگری را به اسم او تحکم می کنیم ، و خدایی که : لابد بخاطر خطاهای عمیق و مکررمان ، بقای ما را به دیده ی تردید می نگرد .

+ + +

در زندان ، مرا از سلولی به سلول دیگر می بردند . همچنان که دیگران را . و در همه حال می گفتند : کسی با خودش قرآن بر ندارد . من اما همان قرآن آقای مکارم را از سلولی به سلول دیگر می بردم و به مطالعه و نوشتن های مخفیانه ی خود ادامه می دادم . تا این که ظاهرا بعضی از نوشته های غیر قرآنی من ( نامه ی چهارم و پنجم به رهبر) نامطلوب تشخیص داده شد و یک روز در بازگشت از “هواخوری” نیم ساعته ، با جای خالی نوشته های پراکنده ی خود ، و با جای خالی همان قرآن همنشین روبرو شدم . تهدیدها و خواهش ها و نامه نگاری های من به مسئولین زندان و حتی به شخص دادستان تهران – آقای جعفری دولت آبادی – به جایی نرسید . هم نوشته های من رفته بود ، هم آن قرآن شورانگیز . این نیز بگویم که ترجمه ی آقای مکارم معنا محور است و از چارچوب آیه ها خروج نمی کند و به مفهوم ذاتی حرفها و کلمه های هر آیه پای بند است . با ادبیات خوب و قابل قبول . و با بهره مندی از واژگان درست و رایج زبان پارسی . بعدها که با دکتر ” عرب مازار یزدی” هم سلول شدم ، دانستم این استاد فهیم و دانشمند و مودب دانشگاه علامه نیز با من در خصوص ریز پردازی های ترجمه ی آقای مکارم هم نظر است .

+ + +

زمان گذشت و گذشت و من بی آن که به آن قرآن دسترسی داشته باشم ، با افراد مختلف همنشین و هم سلول شدم . اما نه که همنشینی با قرآن ، همچنان که گفتم ، با طعمی از رهایی آمیخته است ، دلتنگی های من به تسکینی درست و ماندگارمنجر نشد که نشد .

مدت ها بعد، از بند امنیتی ۲۰۹ به بند عموم ” هفت” منتقل شدم . آنجا کتابخانه ای تمیز و وسیع در اختیار ما بود . کتابخانه ای که در میان کتاب های متعدد خود ، قرآن موردنظر مرا نداشت .

با انتشار نامه ی من به سید حسن خمینی از داخل زندان ، مسئولین زندان ، صلاح را در این دیدند که مرا از بند هفت ، به بند سه ، که به آن بند ۳۵۰ نیز می گویند ، منتقل کنند . محدودیت های این بند ، مرا برآن داشت که نوشته های متوقف و ناتمام قرآنی خود را از سر گیرم . چند روزی سر به قرآن آقای بهاالدین خرمشاهی فرو بردم که ایشان نیز ، ترجمه ای شریف و شایسته فراهم آورده است . تا این که از سر اتفاق ، با قرآنی آشنا شدم که یکی از دوستان زندانی من مشغول مطالعه ی آن بود . ترجمه ی این قرآن ، توسط آقای ” مهندس علی اکبر طاهری قزوینی ” صورت پذیرفته است . با نام : ” قرآن مبین ” .

خیلی زود با این قرآن و ترجمه ی آن مانوس شدم . ورق به ورق جلو رفتم و تلاش کردم تفاوت ترجمه ی آن را با سایر ترجمه ها که پیش تر دیده بودم بسنجم . نه سواد عربی من ، و نه فهم قرآنی من ، هرگز دراندازه ای نبوده و نیست که درمیان ترجمه های قرآن داوری کنم . اما در این ماههای تنهایی و انس ، به شرافتی از فهم محتوایی آیه ها دست یافته بودم که در عین محدودیت و فقر علمی ، می توانستم دست خ‍ِرَدِ خُرد خود را بگیرم و به راه در اندازم .

با مطالعه ی سطحی ترجمه ی آقای طاهری ، دریافتم که وقت فراوانی از ایشان ، صرف تفسیرگردی در میان آثار کهن و نو شده است . این مهم ، هم رد پایی از خود را در ترجمه ی فراگیر و مطمئن به جای نهاده است ، و هم دست مترجم را برای مشابهت یابی معانی آیه ها گشوده است . قصد من از انگشت نهادن برترجمه ی فاخر آقای طاهری ، هرگز به معنای به حاشیه راندن ترجمه ی دیگران نیست . همچنان که بعدها نیز ، قطعا ما را به ترجمه ای دقیق تر و منظم تر و پرزحمت تر و فراگیرتر و عاشقانه تر از ترجمه ی آقای طاهری نیاز است .

آقای مهندس طاهری در این ترجمه ، بخش وسیعی از زحمت خود را در پی نوشت (زیرنویس) هرصفحه متجلی کرده است . دراین پی نوشت ها ، ما ، هم به آیه های مشابه ، و هم به نکته های لغوی ، و هم به معانی مترادف ، و هم به معانی غیرمتعارف ، و هم به اشارات نحوی ، و هم به موقعیت های تاریخی ، و هم به ظرایفی متنوع و ضروری از تفسیر و تاویل بر می خوریم . تسلط همه جانبه ی مترجم به زیرو بم زبان عربی ، و نفوذ او به ریشه ی لغات ، و استخراج معانی تازه ، و روحیه ی شگفت مشورت گیری وی ، و سیری ناپذیری وی برای اقناع مخاطب ، ما را با ترجمه ای روان و جامع مواجه کرده است .

مترجم در صفحات انتهایی قرآن ، نوشته ای دارد با عنوان ” پس از پایان” . دراین نوشته ، وی ، مارا از زحمت “هشت سال تلاش بی وقفه ” ی خود مطلع می کند . شما با ورق زدن این ترجمه ، وبا نگاهی گذرا به پی نوشت ها ، این زحمت بی وقفه ی هشت ساله را ” باور” می کنید . چرا که در هر برگ ، می توان وسواس و صرف وقت و دقت موشکاف او را مشاهده کرد .

ناشر این قرآن ، ” انتشارات قلم ” است . من از همین زندان ، سپاس خود را تقدیم دوستانی می کنم که بی آن که نگاهشان به سود و فایده ی متداول باشد ، دقیق ترین حساسیت ها را برای ارائه ی اثری نفیس و چشم نواز و پرمحتوا مبذول داشته اند .

ناگزیرم برای پرهیز ازکلی گویی ، به چند نمونه از ظرافت های جاری این ترجمه اشاره کنم :

۱ – اغلب مترجمین قرآن ، از معادل فارسی واژه ی ” اولی الامر” با : صاحبان امر ، یاد کرده اند ، و یا از خیر معادل یابی این واژه درگذشته و آن را به صورت : اولوالامر آورده اند . مهندس طاهری اما آن را ” متصدیان امور” ترجمه کرده است . در پی نوشت مربوط به ” الی الرسول و الی اولی الامرمنهم” آیه ی ۸۳ سوره ی نسا ، می نویسد :

معلوم می شود ” اولی الامر” ( که جمع است ) کسانی غیراز شخص پیامبر(ص) هستند . و چون موضوع مربوط به زمانی است که حضرت پیامبر(ص) در حال حیات بودند ، معلوم می شود کسانی غیراز امام معصوم هرزمان بوده اند . از این روی این کلمه را به ” متصدیان امور” ترجمه کرده ایم . به عنوان مثال : رییس اداره ، کارمند بانک ، مامور راهنمایی ، مدیر مدرسه و غیره . کلمه ی ” منهم” که پس از کلمه ی ” اولی الامر” آمده ، تایید دیگری است بر این معنی …

۲ – آیه ی ۱۲۳ سوره ی انعام را این گونه ترجمه کرده است :

” و بدین گونه در هر شهری سردمداران بزهکارش را گماشتیم ( و به آنان میدان دادیم ) تا به دسیسه پردازند . در حالی که تنها در حق خویش دسیسه می کنند و نمی فهمند ” .
و در پی نوشت توضیح می دهد :

منظور از ” اکابر مجرم ” در این آیه ، همان است که در آیات ۳۴ سبا ، و ۲۳ زخرف آمده است . منظور از مکرشان نیز همان است که در آیه ی ۳۳ سبا آمده است . ضمنا کلمه ی ” مجرمیها ” در اصل ” مجرمین ها ” بوده که به علت اضافه شدن ، بنا بر قاعده ، حرف ” نون ” حذف شده است . حرف ” لام ” در ” لیمکروا ” لام عاقبت است . منظور این است که مفاسد اجتماع ، از سردمداران از خدا بی خبر سرچشمه می گیرد .

۳ – ترجمه ی آیه ی ۳۷ سوره ی نور ( رجال لا تلهیهم تجرة و لا بیع عن ذکرالله …) را اغلب مترجمان ، حتی قرآن پژوهی چون آقای بهاالدین خرمشاهی ” مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی ایشان را از یاد خداوند بازنمی دارد ” ترجمه کرده اند . نیز کلمه ی ” رجال ” این آیه را مرحوم الهی قمشه ای ” پاکمردان ” ترجمه کرده است . و حال آنکه آقای مهندس طاهری به جای آن ” افراد ” نهاده است . به زعم حقیر ، اگر همه ی ” رجل ” های قرآن را معادل ” مرد ” بدانیم ، فرصت حضور بانوان را در قرآن به تنگنا در انداخته ایم . با این وصف ، ترجمه ی آقای طاهری ، به انصاف و درستی نزدیکتر است . خود وی در پای نوشت آیه ی فوق ، دلیل این که چرا ” رجال ” را – افراد - ترجمه کرده ، می آورد : بنا به قاعده ی تغلیب ، در اینجا کلمه ی ” رجال ” به کار رفته است و شامل زنان نیز می شود .

۴ – بسیاری از مترجمین قرآن ، منجمله مرحوم الهی قمشه ای و جناب خرمشاهی در ترجمه ی ” سلم علی ال یاسین ” راه به خطا رفته و آن را : سلام بر آل یاسین باد ، و یا : و سلام بر ال یاسین ، ترجمه کرده اند . مهندس طاهری اما آن را : ” سلام بر الیاس ” ترجمه کرده است . و در پی نوشت توضیح داده است :

الیاسین همان ” الیاس ” پیامبر است و مثل سینا و سینین دو شکل یک کلمه است . دو آیه ی بعد که می فرماید : ” انه من عبادنا المومنین ” موید این نظر است .

۵ – همه یا اغلب مترجمین قرآنی ما ، واژه ی ” نفثت فی العقد ” را که در آیه ی ۴ سوره ی فلق آمده ، زنان جادوگر یا زنان دمنده در گره ها ترجمه کرده اند . و با همین خطای آشکار ، یک تهاجم تاریخی را به سمت بانوان احاله داده اند . که یعنی در این آیه ، آن که مورد نفرت و نکوهش واقع شده ، زنان جادوگرند . این خطا ، چهره ی مخوفی از بانوان به ذهن ما متبادر می کند . بی آن که بانوان را در این تهاجم غیر منصفانه ، سهمی موکد بوده باشد . آقای مهندس طاهری ” نفثت ” را سخن چینان ترجمه کرده است و در پای نوشت جامع خود آورده است :

” نفاثات جمع ” نفاثه ” به معنای دمنده است . به همین علت در زبان عربی به هواپیمای جت هم ” نفاثه ” می گویند و در اینجا مراد سخن چینان فساد پیشه است یا جادوگران ….. معنی تحت اللفظ آیه این است : ” از شر دمندگان در گره ها ” تفسیر اضوا البیان (محمد امین مختار) گفته است : منظور از نفاثات قطعا ساحران است . اعم از زن و مرد ….

۶ – دراینجا به بعضی از واژگان و آیه هایی که به فارسی برگردانده اشاره می کنم :
متقین = پروا پیشگان
رب = صاحب اختیار
کافرون = انکار ورزان
سفها = سبکسران و بی خردان
کنتم اموتا فاحیکم = بی روح بودید و شما را حیات بخشید .
تواب = باز پذیر
معروف = شایسته
منکر = ناپسند
الیوم الاخر= روز واپسین
دارالسلم = سرمنزل سلامت
یسبحون الیل و النهار لا یفترون = شب و روز بی آنکه سستی نشان دهند ، خدای را تقدیس می کنند .

+ + +

” قرآن مبین ” آقای مهندس طاهری قزوینی ، یکی از ترجمه ها و آثار فاخر و شایسته و ستودنی عصر ما است . این اثر شریف ، در کنار ترجمه های خوب دیگر ، می تواند خلا ترجمانی قرآن را تا سالها برطرف کند . جذابیت چند جانبه ی این اثر باعث شد در اطراف مترجم و کم و کیف انتشار این اثر تحقیق کنم . دانستم مترجم عزیز ما ، پای به دهه ی نهم عمر خود گذارده است . و دانستم ادامه ی انتشار این قرآن ، با وجود اخذ همه ی مجوز های رایج ، بنا به دلایلی که هرگز خدا پسندانه نیست ، متوقف شده است . سعی کردم راز این کج سلیقگی که نه ، این ظلم آشکار را کشف کنم . به نوشته ی انتهایی قرآن ، که به قلم مترجم است مراجعه کردم . آنجا که می نویسد : ” در دوران چهل ساله ای که با قرآن مانوس بودم ، از درس استادان مختلفی بهره بردم که برجسته ترینشان شادروان طالقانی و شادروان مهندس مهدی بازرگان بودند … استاد عربی ام دکتر سعید نجفی …” شاید یادآوری همین سه اسم و اسامی دیگر ، برای آنانی که درکشورما برگلوگاه نشر قرآن نشسته اند و بساطی برای خود آراسته اند ، دلیل موجهی برای جلوگیری از انتشار آن باشد . من از همین زندان ، به نمایندگی از طرف همه ی آنانی که جویای جلوه های ناب قرآنی هستند ، از بزرگان دینی خود تقاضا دارم از تداوم این ظلم آشکار مانع شوند و راه را بر انتشار این اثر خوب و شریف بگشایند . از کجا معلوم مترجم این اثر ، در عین حال که به مرحوم طالقانی و بازرگان و دیگرانی چون این بزرگان متمایل است ، در پیشگاه خدای قرآن ، از همه ی ما آبرومند تر نباشد ؟ آیا زمان آن نرسیده است که ما : اختیار داران جامعه ، به رشدی برآمده باشیم که سلیقه های سیاسی خود را بر جریان محض علم ، تفوق ندهیم ؟

+ + +

روزی که دانستم زندان بانان خودمان ، متعمدانه ، چهل و پنج روز تمام ” عمادالدین باقی ” را از داشتن هر کتاب ، حتی یک جلد قرآن نیز محروم کرده اند ، به خود گفتم : ظاهرا علاوه بر دست به دست شدن نیکی ها و نیک بختی ها ، ستم و ستمگری نیز دست به دست می شود . چه فرق می کند اگر من و شما ، آب و اکسیژن و آزادی را از کسی دریغ کنیم یا قرآن را ؟

” عمادالدین باقی ” با شناختی که من از او در تنگنای زندان یافته ام ، یک نیک بختی بزرگ است که ما به هردلیل خود را از باران برکات او محروم کرده ایم . من و شما آنجا که نیک بختی را از خویش می رانیم ، لاجرم همان خلا را باید با شور بختی رفع و رجوع کنیم . و این ، دریغ هماره ی من است که چرا در این یک سال گذشته ، ما ، با این همه شتاب و با این همه گستردگی ، خود به دست خود ، معدود دوستان نظام و انقلاب را به صف مقابل رانده ایم و انگ دشمن بر پیشانی شان نشانده ایم .

” مهندس علی اکبر طاهری قزوینی ” نیز ، برای ما ، یک دوست ، و یک نیک بختی شورانگیز است . دور انداختن زحمت و عرق ریزان هشت ساله ی وی ، ممکن است در ساحت زندگی معمول ما نمودی نداشته باشد ، اما قطعا به کهکشان حساب و کتاب خدا رعشه خواهد انداخت . صمیمانه از بزرگان خود می خواهیم که موانع سست انتشار ” قرآن مبین ” این دانشمند فرزانه را مرتفع سازند . با سپاسی به ژرفای لبخند خدای خوب .

محمد نوری زاد – زندان اوین – بند ۳۵۰ – ۲/۴/۸۹

ادامه مطلب ...

دکترجلالی: از نظر اتحادیه جهانی مخابرات، ایران اینترنت ندارد

1 نظرات
دکترجلالی: از نظر اتحادیه جهانی مخابرات، ایران اینترنت ندارد

. ادامه راه سبز(ارس): علی اکبر جلالی با تاکید بر اینکه ضریب نفوذ اینترنت و تلفن همراه معیار توسعه یافتگی ارتباطات در کشورها تلقی می شود گفت: در شرایطی که نهادهای بین المللی مانند اتحادیه جهانی مخابرات (ITU) بررسی مقایسه ای کشورها را انجام می دهند و عدم حضور یک کشور در این مقایسه ها به طور قطع منفی تلقی می شود نیازمند پذیرش شاخص های بین المللی هستیم.

به گزارش مهر، جلالی با تاکید بر اینکه شاخص های جهانی معتبر هستند و ایران نیز عضو ITU است افزود: اتحادیه جهانی مخابرات دسترسی کاربران به اینترنت با سرعت کمتر از ۲۵۶ کیلوبیت در ثانیه را در آمارها محاسبه نمی کند.

جلالی با بیان اینکه دسترسی کاربران به اینترنت دایل آپ (کمتر از ۵۶ کیلو بیت) جزء شاخص های ضریب نفوذ محسوب نمی شود ادامه داد: از نظر اتحادیه جهانی مخابرات، ایران اینترنت ندارد و ضریب نفوذ اینترنت در ایران زیر یک درصد است.

این کارشناس فناوری اطلاعات با بیان اینکه با توجه به شاخصهای بین المللی همچون ITU، استناد به شاخص های داخلی بی مورد است ادامه داد: اگر از نظر مسئولان مشکلی در نحوه انجام این مقایسه ها وجود دارد باید به عنوان یک عضو سازمان ITU از روشهای قانونی اعتراض خود را به آن نهادها منتقل کنند و در غیر این صورت باید تابع قوانینی بود که در سطح جهانی مطرح می شود.

جلالی گفت: انتظار نمی رود کسانی که باید مسئول توسعه اینترنت در کشور باشند و از آن دفاع کنند خود عامل تاخیر و ترمز در توسعه این فناوری شوند.

استاد دانشگاه علم و صنعت با مطرح کردن این سئوال که چگونه است وقتی آمارهایی به نفع ما داده می شود از آنها استقبال می کنیم اما آمارهایی که به نفع کشور نیست را تکذیب کرده و مردود می دانیم ادامه داد: به عنوان مثال کشور ما دو بار در نهضت سوادآموزی جایزه جهانی گرفت که به آن افتخار کردیم اما در مواردی که به نفع ما نیست عکس العمل منفی نشان می دهیم.

این کارشناس فناوی اطلاعات با تاکید براینکه در بعضی زمینه های فناوری اطلاعات به موفقیتهای خوبی در کشور دسترسی پیدا کرده ایم به مهر گفت: متاسفانه نتوانسته ایم آنها را به درستی عرضه کنیم که این مسئله باعث می شود در شاخص های جهانی موفقیت خوبی را در حوزه IT نداشته باشیم. به عنوان مثال در حوزه خدمات الکترونیک برخط، بیش از هزار خدمت الکترونیک در کشور وجود دارد اما هیچ یک از نهادهای دولتی تاکنون نتوانسته اند این خدمات را به نحوی دسته بندی کند که در نهادهای بین المللی قابل استناد باشد.

وی گفت: کشور ما در بعضی شاخص ها مانند اینترنت با پهنای باند زیاد مسلما جایگاه خوبی ندارد چرا که برای مثال در کره جنوبی ۹۷ درصد مردم از اینترنت با پهنای باند متوسط ۵/۱۴ مگابیت در ثانیه استفاده می کنند و این در حالی است که در کشور ما کمتر از یک درصد مردم به اینترنت با سرعت ۱۲۸ کیلوبیت دسترسی دارند.

استاد دانشگاه علم و صنعت با تاکید بر اینکه باید استراتژی مشخصی را برای توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات در نظر بگیریم و اگر واقعا آن را مضر به حال جامعه می دانیم آن را تعطیل کنیم افزود: سازمان های بین المللی در ارائه شاخص ها هیچگونه خصومت و غرض ورزی با ما ندارند و پاک کردن صورت مسئله مشکلی را حل نخواهد کرد.

طی هفته های مسئولان وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بارها نسبت به انتقادات مطرح شده در زمینه ضریب نفوذ اینترنت در کشور و محدودیت در سرعت دسترسی به این فناوری، موضع گرفته و اعلام کردند که شاخص های بین المللی با برخی اهداف خاص مطرح می شود و در این بخش نباید دچار آفت شاخص زدگی شد.
ادامه مطلب ...

مجمع روحانیون مبارز: رفتار روزنامه جوان کاملا مشابه رفتار رسانه‌ای منافقین است

0 نظرات
جوابیه‌ روابط عمومي مجمع روحانیون مبارز خطاب به روزنامه جوان:
رفتار روزنامه جوان کاملا مشابه رفتار رسانه‌ای منافقین است

. ادامه راه سبز(ارس): روابط عمومی مجمع روحانیون مبارز جوابیه‌ای را خطاب به روزنامه جوان در پی طرح برخی مسائل از سوی این روزنامه علیه آیت‌الله خوئینی، حجت الاسلام سیدمحمدخاتمی و مجمع منتشر کرد.

متن کامل این جوابیه که در سایت مجمع روحانیون مبارز منتشر شده در ادامه می‌آید:

کسانی که با فضای رسانه ای کشور آشنا هستند، ادبیات و رفتار سایت جوان آنلاین و روزنامه جوان را می شناسند و می دانند این رسانه از جمله رسانه های افراطی و ساختارشکنی است که ظرف یک سال گذشته گوی سبقت را از دیگر روزنامه ها و سایت ها همفکر و همراه خود در دروغ پردازی، اتهام افکنی و تخریب شخصیت های بزرگ انقلاب ربوده است.

دست اندرکاران این رسانه که خود را در مصونیت مطلق از مؤاخذه و پاسخگویی می بینند هر روز به بهانه ای یکی از پایگاه های اصیل انقلاب و استوانه های مورد اعتماد مردم را با شیوه های غیر اخلاقی و غیر شرعی نشانه رفته و به تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب برای بهره برداریهای حقیر باندی مشغول بوده اند. در این میان مجمع روحانیون مبارز که از یادگارهای حضرت امام خمینی(س) و از تشکل های مهم و اثر گذار روحانی و انقلابی در طی سه دهه گذشته بوده است و نیز شخصیت های برجسته آن از جمله حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای خاتمی و حضرت آیت الله سید محمد خوئینی دادستان و امیرالحاج منتخب حضرت امام کراراً مورد اهانت، اتهام و تعرض قرار گرفته اند. مجمع در عین حال به مقتضای تعالم عالیه قرآن کریم « و عباد الرحمن الذین یمشون علی الأرض هونا و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما » و آیه « ... واذا مروا باللغو مروا کراما » از کنار این ظلم ها و بد اخلاقی ها بزرگوارانه گذشت. اما موضع گیری دو هفته گذشته سایت و روزنامه جوان به جهتی که توضیح داده می شود در خور تأمل و پیگیری جدی است.

مجمع روحانیون مبارز در پی صدور قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و تصویب تحریم های مضاعف از سوی آمریکا و جامعه اروپا علیه ملت ایران و متعاقب آن خارج ساختن نام سازمان منافقین از لیست سازمان های تروریستی و اجازه فعالیت به این سازمان در فرانسه و دیگر کشورهای غربی، طی موضع گیری انقلابی و در خور ستایش، مجموعه این اقدامات را محکوم و رفتار دو گانه کشورهای غربی با مقوله تروریسم را توطئه علیه ملت ایران و در راستای تقویت و تشویق تروریست های منافقی دانست که دستشان به خون هزاران نفر از هموطنان عزیز بویژه شخصیت های بزرگی همچون شهیدان بهشتی، رجائی و باهنر و... آغشته و پرونده آنان به ننگ جاسوسی، وطن فروشی و همدستی با صدام و حزب بعث عراق در اشغال خاک ایران و بمباران مناطق مسکونی و هزاران جنایت دیگر سیاه است. این تحلیل و موضع گیری برای تنویر افکار عمومی و هشدار به کشورهای غربی در سایت مجمع روحانیون مبارز قرار گرفت هر چند با کمال تأسف سایت مجمع فیلتر شده و دسترسی به آن برای کاربران با دشواری انجام می گیرد.

با کمال تعجب روزنامه جوان مورخ 89/4/16 در صفحه اول با عصبانیت و سراسیمگی خاصی به پریشان گویی افتاد و با تکرار اتهامات واهی و هتاکی علیه مجمع عملاً به دفاع از منافقین برخواست و به شیوه گفتاری و نوشتاری آنان مقاله ای با عنوان « پارادوکس های مجمع روحانیون مبارز در فاز جدید » منتشر نمود – از آنجا که فعالیت مجمع و تماس اعضاء آن با دیگر تشکل ها و شخصیت های اثر گذار سیاسی کشور برای اتخاذ مواضع مشابه و محکوم کردن سیاست جدید کشورهای غربی در قبال سازمان تروریستی منافقین ادامه داشت – سایت جوان آنلاین و روزنامه جوان مجدداً در روزنامه مورخ 89/4/28 در صفحه دوم مطلبی با عنوان « رؤیای ایجاد اپوزیسیون مؤثر » و نیز نوشته های سراسر کذب و اتهام آمیز علیه برخی دیگر از اعضاء مجمع را در سایت جوان آنلاین منشر نمود. نکته مهم و قابل تأمل این که سایت و روزنامه مذکور از این که مجمع و خصوصاً رئیس محترم شورای مرکزی مجمع حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای خاتمی دارای مواضع معتدل هستند و برای آرامش و اتحاد و همبستگی ملی تلاش می کنند به شدت برافروخته و عصبانی شده است گویا موجودیت و یا منافع دست اندرکاران این رسانه ها در تشدید اختلافات و تشنج در کشور است، همان راهی که دشمنان ملت ایران در انجام عملیات تروریستی زاهدان و کشتن صدها نفر از مردم مظلوم آن سامان برای ایجاد تفرقه و اختلافات قومی و مذهبی و نا امن کردن فضای عمومی جامعه تعقیب می کنند.

آنچه که موجب نگارش این نوشتار گردید، پیدایش این احتمال است که عوامل سازمان منافقین با سوء استفاده از تندروی و افراط گری به درون برخی نهادها و دستگاها و رسانه های نظام نفوذ کرده و در صدد انتقام از امام، یاران امام و انقلاب اسلامی بر آمده باشند! آنچه که این گمان را تقویت می کند رفتار کاملاً مشابه این رسانه ها با رفتار رسانه ای منافقین در سال 59 و 60، در تخریب و ترور شخصیت استوانه های انقلاب همچون آیت الله شهید بهشتی، آیت الله خامنه ای، آیت الله هاشمی رفسنجانی، شهید رجائی و... است. لذا ضمن هشدار نسبت به این خطر بزرگ امیدواریم قبل از این که این جریان مرموز ضربه های بزرگتری به نظام وارد کنند، شناسایی، افشاء ورسوا گردند تا از بروز فجایع احتمالی نظیر آنچه که در سال های آغازین انقلاب از رهگذر نفوذ منافقین بر کشور و ملت تحمیل گردید جلوگیری بعمل آید.

روابط عمومی مجمع روحانیون مبارز
ادامه مطلب ...

ميرحسين موسوي: دروغ سازمان یافته مشرعیت زداست و ما امروز با دروغ سازمان یافته روبرو هستیم

0 نظرات
میر حسین موسوی در دیدار با جمعی از استادان انجمن اسلامی مدرسین:
سرنوشت اقتدارگرایان در سراسر جهان شبیه هم است

. ادامه راه سبز(ارس): میر حسین موسوی در دیدار با جمعی از استادان انجمن اسلامی مدرسین گسترش دروغ را یکی از علایم زوال در جامعه دانست و تاکید کرد:”دروغ سازمان یافته مشرعیت زداست و ما امروز با دروغ سازمان یافته روبرو هستیم و رسانه های مجازی سبز باید حداکثر تلاش خود را در زمینه بر ملا کردن ابعاد این پدیده شوم و رو به گسترش به کار گیرند.”

به گزارش خبرنگار کلمه، میر حسین موسوی در ابتدای این دیدار ضمن تبریک اعیاد شعبانیه گفت :”عده ای اعتقاد مسلمانان و بویژه شیعه را در باره انتظار ظهور با خرافات زیاد آمیخته اند و مساله تا آنجا پیش رفته که امام زمان (عج ) را وسیله توجیه همه مسائل و مشکلات خود قرار داده اند.در حالی که دامان معصومین مورد اعتقاد ما از هرگونه ظلم و خرافات پاک است ،امام جمعه ای امام زمان (عج ) را حامی تصفیه های شورای نگهبان قرار داده است . البته ما منتظر هستیم که ببینیم ایشان چگونه از رضایت امام زمان از تصفیه و ستم هایی که به کاندیداها در طول نظارت استصوابی وارد شده ، اطمینان حاصل کرده اند.”

حمله به علوم انسانی یادآور تجربه حکومت های توتالیتر

ايشان در ابتدا به حمله سازمان یافته ای که نسبت به علوم انسانی در دانشگاههای کشور اشاره کرد و گفت :”من با دیدن این حملات یاد تجربه بسیار تلخ و هشداردهنده حکومت شوروی سابق و دیگر حکومت های توتالیتراروپای شرقی می افتم .آنها از زمان استالین به بعد علوم اجتماعی را علومی بر آمده از جوامع سرمایه داری و بورژوازی می دانستند و به همین دلیل تدریس آن را جز در مواردی اندک ممنوع کرده بودند.تحریم و محدودیت این رشته ها چشم آنها را روی روند تغییرات سریع جهان و جامعه خودشان بست و انعطاف پذیری نظامشان را در مقابل تحولات اجتماعی کشورهای خود و چهان از بین برد و باید یکی از دلایل سقوط این نظام ها را نبود دانشمندان و نظریه پردازان خبره در علوم انسانی دانست.”

میرحسین موسوی یادآور شد:”آنچه از سخنان شهیدان بهشتی و مطهری بر می آید اعتقاد به فضای باز علمی در این زمینه بود و حتی شهیدمطهری می گفت که مارکسیسم را باید استادان معتقد به مارکسیسم در دانشگاه تدریس کنند.”

میرحسین موسوی با ابراز تاسف از رواج دروغ و دشنام و اتهام های بی سابقه در جامعه گفت :”ویژه نامه مفصلی حاوی دروغ و دستکاری تاریخ در آستانه بیست و دوم خرداد توسط روزنامه های دولتی و با پول ملت چاپ شد و در کنار آن بخشی از برنامه های صدا و سیما هم به این دروغ پراکنی ها اختصاص یافت.به نظر می رسد سرنوشت اقتدار گرایان در سراسر جهان شبیه هم است و روشهای آنها مشابه یکدیگر است.”

روش هایی تکراری برای پوشاندن حقیقت

موسوی در بخش دیگری از سخنان خود یک مثال تاریخی عنوان کرد :”از زمان استالین کتابهایی برای تاریخ حکومت کمونیستی تدوین شد که مهم ترین و رسمی ترین آن تاریخ حزب کمونیست شوروی بود .در این کتابها با توجیه تصفیه های رژیم استالینیستی در هر دوره تغییراتی بوجود می آمد .مثلا اگر در چاپ اول این کتاب عکس تروتسکی در کنار سایر سران شوروی دیده می شد ،در چاپهای بعدی این عکس ها با شگردهای روتوش حذف می شد.در باره مطالب هم وضع همین جور بود.البته آن موقع هنوز امکاناتی که امروز برای این طور حذف و اضافه ها توسط برنامه های رایانه ای بوجود آمده ،نبود.”

وی تاکید کرد: “متاسفانه امروز در ایران نیز همان روشهای اقتدارگرایانه دیروز در جعل و دستکاری تاریخ و واقعیت ها دیده می شود .این مساله امروز فقط به تاریخ انقلاب اختصاص ندارد .شما امروز به سخنان دولتیان گوش کنید .به نظر می رسد که کشورما کمترین نرخ تورم را دارد و یا رشد بیکاری به حداقل خود رسیده و یا آنکه کشور ما بیشترین سرمایه های اقتصادی جهان را جذب می کند و گویی سرمایه گذاران پشت دروازه کشور صف کشیده اند تا اجازه شرکت در سرمایه گذاری ها را بگیرند.دروغ گویی تا آنجا پیش رفته که می گویند مردم ما آزادترین کشور دنیا هستند.به نظر من باید تامل کنیم .آنها می دانند دروغ می گویند و یا حافظه شان دچار اختلال شده است. همین عکسی را که اخیرا از سحرخیز چاپ شده ،ببینید و یا خبر محکومیت آن خانم محترمی که جرمش فقط این بوده که شاهد زیر گرفتن یک شهروند توسط اتومبیل بوده ،کافی است که بفهمیم حکومت به کجا رسیده است. جالب است که خواهر ایشان نیز فقط به خاطر تسلیت گفتن به خانواده یکی از شهدای عاشورا ،محکوم به شش سال زندان شده است. آنگاه با وجود این موارد و صدها مورد مشابه باز هم می گویند که ما ازادترین ملت جهان شمرده می شویم.”

ابعاد گسترده دروغ و افسانه سازی در دولتیان

میرحسین موسوی گفت :” ابعاد گسترده دروغ در میان دولتیان به افسانه سازی و خلق توطئه های من در آوردی و عجیب و غریب منتهی شده است .دشنام و تهمت های سیاسی ، اجتماعی و اخلاقی و امثال آن را نیز باید به شیوه های دولتیان اضافه کرد.دشنام ها و تهمت هایی که کیفرهای سنگینی از نظر قانونی و شرعی دارد.لابد مسوولان قضایی نیز خواهند گفت قوه قضاییه ما مستقل ترین و بی طرف ترین دستگاه قضایی جهان است.”

رسانه های سبز با دروغ سازمان یافته دولتی مقابله کنند

موسوی با بیان این اینکه همه باید بدانند گسترش دروغ با این ابعاد می تواند یکی از علایم زوال یک نظام محسوب شود ،افزود :”دروغ سازمان یافته مشرعیت زداست و ما امروز با دروغ سازمان یافته روبرو هستیم و رسانه های مجازی سبز باید حداکثر تلاش خود را در زمینه بر ملا کردن ابعاد این پدیده شوم و رو به گسترش به کار گیرند،هنرمندان نیز همانگونه که با خلق پوستر جاودانه “دروغ ممنوع” موجی از حساسیت نسبت به دروغ را ایجاد کردند،امروز نیز از طریق تولید کلیپ ها و کاریکاتورها و پوسترها و سایر روشها باید با این پدیده شوم مقابله کنند.ما باید در مقابل هر تحلیل آمیخته به دروغ تحلیلی مبتنی بر درستی و حقیقت در اختیار مردم مان بگذاریم.اگر چه در این راه توش و توان مان به اندازه اقتدارگرایان نباشد.”

برنامه های هویت و چراغ و قتل های زنجیره ای را فراموش نکنیم

موسوی تصریح کرد :”ما باید بدانیم رواج دروغ با پول ملت و دلارهای نفتی نمی تواند پایه های یک نظام را استحکام بخشد و درکنار این حرکت همه باید در مرور ادعاهای اقتدارگرایان در باره افراد و زندانیان و شخصیت ها سوظن داشته باشند.ما نباید برنامه های هویت و چراغ و قتل های زنجیره ای یادمان برود.مبدا این جریان سیاه همان حوادث و روش ها ست.”

توجه به فرهنگها ، قومیت ها و مناطق مرزی اولویت تام و تمام دارد

موسوی در بخش دیگری از سخنان خود به حمله تروریستی اخیر در زاهدان اشاره کرد و گفت :”این جنایت را همه محکوم می کنند.هدف از این عملیات ضربه زدن به اتحاد ملی و مذهبی ما در سراسر کشور است .تامل در اینگونه اقدامات و ریشه یابی آن نباید صرفا در زمینه های امنیتی خلاصه شود.ریشه کن کردن تروریسم در گرو توسعه همراه با عدالت است .ریشه اینگونه اعمال با مشارکت مردمی که احساس عدالت بکنند و در امور مربوط به سرنوشت خود مشارکت داشتند ،ریشه کن خواهد شد.امروز توجه به مشکلات و مسائل فرهنگها و قومیت ها و مناطق مرزی اولویت تام و تمام دارد .”

کشور را با دروغ و سرکوب و پرکردن زندانها نمی توان اداره کرد

میرحسین با طرح این سوال که “آیا بهتر نیست که اندکی از شعارهای کر کننده خودمان در باره اصلاح امور جهانی کم کنیم و کنار یک بلوچ و یک سیستانی ،یک کرد و فارس و ترک و عرب صمیمانه بنشینیم و سر از مشکلات آنها در بیاوریم و با کمکشان فضای انسانی تر و عادلانه تری را ایجاد کنیم؟”گفت:” یک کشور ۷۰ میلیونی صاحب تمدن و بزرگ را ۷۰ میلیون مردم آن کشور می توانند اداره کنند و نه چند نفر!آن هم در فضای آمیخته با دروغ ،سرکوب و بستن دهانها و تعطیلی روزنامه ها و پرکردن زندانها.”

دروغ و ظلم رفتنی است

موسوی در پایان گفت :ان شالله تحقق وعده های حضرت حق را خواهیم دید که آنچه به نفع مردم است سرانجام باقی خواهد ماند .باید بدانیم که دروغ و ظلم رفتنی است.”

گفتنی است ، در این دیدار جمعی از استادان انجمن اسلامی جامعه مدرسین با میرحسین موسوی در باره مسائل مختلف کشوربحث و گفت و گو کردند.

ادامه مطلب ...

مهدي كروبي: شورای نگهبان نهال تقلب در کشور را نهادینه کرده

0 نظرات
نامه سرگشاده مهدي كروبي پاسخ به فقيه شوراي نگهبان:
مردم ایران از ناآگاهان و تازه بدوران رسیده ها رنج می کشد
. ادامه راه سبز(ارس): مهدی کروبی، دبیر کل حزب اعتماد ملی درپی دفاع یکی از اعضای شورای نگهبان از عملکرد این شورا نامه ای سرگشاده به وی نوشت.

مهدی کروبی در نامه اعتراضی خود خطاب به آیت الله مومن نوشت:"با دیدن اعضای محترم شورای نگهبان به یاد مردی می افتم که می گفت نمی دانم چرا هر چه از اهل محل گم می شود مرا متهم می کنند و عجیب آن است که تمام آن ها در خانه من پیدا می شود."

کروبی در این نامه به آقای مومنی از فقهای شورای نگهبان یادآوری کرد که شورای نگهبان این حافظ شرع و قانون اساسی امروزه به شورای کسب و حفظ قدرت یک جناح سیاسی که اعضای آن متعلق به آن جریان هستند، تبدیل شده است و آن جایگاه رفیع در قانون اساسی را به این سطح تنزل داده است.

درپی دفاع آقای مومن از عملکرد شورای نگهبان در مصاحبه اخیر با رسانه ها مهدی کروبی با درج نامه ای به بررسی اظهارات وی در خصوص عملکرد شورای نگهبان پرداخته است. به گزارش سحام نیوز، متن نامه کروبی به شرح ذیل است:
باسمه تعالی

حضرت آیت الله مومن
فقیه محترم شورای نگهبان

با سلام و احترام

این روزها و به مناسبت سالگرد تاسیس و تشکیل شورای نگهبان که اگر بر اساس فلسفه وجودی خود انجام وظیفه و اداء دین می کرد می توانست سنگر نفوذ ناپذیری برای احکام نورانی اسلام و قانون اساسی و حقوق شهروندی ملت بزرگ ایران محسوب شود، مصاحبه ها و مقالات فراوانی در ستایش و تعریف از عملکرد آن شورا در رسانه ها پخش و منتشر شد. مناسب بود که در قبال این ستایش ها فرصتی هم به صاحبان اندیشه و نظر داده می شد تا کارنامه آن شورا را در سه دهه گذشته مورد نقد و بررسی قرار دهند. اما وجود ملاحظات بسیار و ندادن فرصت در اظهار نظر به دیگران در کنار این باور جامعه که گوش شنوایی در قبال نقد وجود ندارد و آنچه به جایی نرسد فریاد است، موجب مرگ انگیزه ها در بررسی عملکرد شورای نگهبان و موضوعاتی مشابه از سوی صاحب نظران فرهیخته و پژوهشگران فهیم وبا بصیرت شده است که از این آفت بزرگ و فراگیر در حوزه اندیشه باید به خدا پناه برد. اما اینجانب به عنوان سربازی که از آغاز نهضت حضور داشتم و سختی ها و تلخی های مبارزه را به جان خریدیم و وفادار به ملت و نظام مورد درخواست آن ها بوده و هستم، تاکنون تزلزلی در خود راه ندادم و در دفاع از حقوق حقه اجتماعی مردم و آزادی های مشروع آنان دریغ نورزیدم. بواسطه عشق و انسی که با مردم و ایران عزیز و منافع ملی دارم نتوانستم نطاره گر آتش افتاده در خرمن هستی ملک و مملکت باشم و در برابر ترک و تعطیلی و تفسیر های من در آوردی از قانون اساسی و تضیع حقوق مردم و تیشه زدن به ریشه اسلام و روحانیت و به مسلخ کشاندن کشور، سکوت کنم. یا توجیه گر اظهارات سخیف و دور از منطق و احیانا خرافی و تصمیمات خلق الساعه و ویرانگر و رفتارهایی از سر افراط و تفریط در زندگی و باور های مردم و مسائل داخلی و روابط بین الملل و سیاست خارجی است، باشم. لذا هرازچندگاهی بنا به مناسبت ها و برای ثبت در تاریخ هم که شده با قبول پیامدها و تبعات آن شرط بلاغ بجا آورده و نظرات خود را بیان می کنم. باور دارم رنجی که امروز مردم ایران از ناآگاهان و تازه بدوران رسیده ها می کشد، از سکوت آگاهان و عالمان در شرائط گوناگون بویژه امروز است.

از این میان اظهار نظر های مختلف تنها با شما در ارتباط با بخش هایی از مصاحبه مورخ بیست پنجم تیرماه ۱۳۸۹ سخن می گویم، زیرا شما را فقیهی آگاه و با سابقه در انقلاب و نظام اسلامی میدانم. از باب “فذکر فان الذکر تنفع المومنین” مواردی را دوستانه با شما و مردم در پرتو عملکرد دو دهه آخر شورای نگهبان در تفسیر قانون اساسی در محورهای رابطه اعمال حقوق ملت، حکومت و مردم، برخود با مصوبات مجلس شورای اسلامی در ادوار مختلف و رعایت حقوق جناح های سیاسی و حق مردم در انتخابات های گوناگون در میان می گذارم. اگرچه گفته اید جز اظهار نظر امام و رهبری اظهار نظر دیگران برایتان مهم نیست ولی به یقین این بیان عام، شامل رضای خدا و عموم بندگان او نخواهد بود.

در بخشی از مصاحبه فوق الذکر گفته اید که مهمترین توقع از اعضای شورای نگهبان انجام وظائف قانونی است که اعضا باید در بررسی مصوبات نهایت دقت را داشته باشند تا سر سوزنی به اسلام و قانون اساسی لطمه وارد نشود. در این ارتباط از شما میخواهم نگاهی گذرا به تفسیرهای درخواستی دولت و یا مرتبط با دولت در دورهای ریاست جمهوری آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد داشته باشید و آن ها را بصورت اجمالی با یکدیگر مقایسه کنید. همچنین مناسب است بررسی کوتاهی نیز از مصوبات مجلس شورای اسلامی در دوره ششم و هفتم و و تصمیمات و احکام این شورا در قبال آن مصوبات داشته باشید. شاید مناسب باشد پا را کمی فراتر گذاشته و به بررسی ادوار سوم تا هشتم مجلس شورای اسلامی که ریاست آنها بر عهده بنده و آقایان ناطق نوری، حداد عادل و لاریجانی است، بپردازید. در این راستا رویه های مختلف آن شورا که متاثر از مسائل جناحی و سیاسی بوده را یکبار دیگر مرور کنید و سپس به داوری و قضاوت در باب عملکرد آن شورا اقدام کنید. در این نوشتار سعی می کنم مواردی به اجمال جهت یادآوری شما و مردم فهیم ایران بعنوان نمونه ای کوچک از عملکرد آن شورا بیان کنم.

اشاره کردید که برخی مدعی هستند که نطارت شورای نگهبان بر انتخابات از ابتدا استصوابی نبوده است. جنابعالی مستحضرید که مسئله استصوابی بودن نطارت بر اساس تفسیر شورای نگهبان بعد از ارتحال امام پیش از اعلام در جامعه، در جمع خصوصی بیان شد. این امر بطور رسمی در سال ۱۳۷۰ طی سوالی از سوی آیت اله رضوانی (مسئول انتخابات وقت از طرف آن شورا) که خواستار تفسیر شورای نگهبان از نحوه نظارت در انتخابات شده بود مطرح گردید و دبیر وقت شورای نگهبان آیت اله گیلانی در پاسخ، نظارت استصوابی را بصورت کتبی به آیت اله رضوانی اعلام وسپس برای مسئولین از جمله اینجانب ارسال شد. ما معتقدیم آنچه تحت عنوان نظارت استصوابی توسط شورای نگهبان اجرا می گردد به جای اصلاح و به صواب رساندن تصمیمات و رفتار های مجریان، یک خود مختاری بی حد و مرز است که اصل برائت را نفی و تفتیش خصوصی ترین عقاید داوطلبان و احاطه بر ضمیر اشخاص را بخشی از رسالت خود می داند. این در حالی است که شورا و اعضا آن خود علت تامه وتعیین کننده در عمل نیستند و افکار و اندیشه های پشت صحنه با برخی از افراد شورای نگهبان که فعال ما یشاء بوده، بنام شورا عمل می گردد. در باب اثبات این سخن و از باب نمونه به رد صلاحیت مهندس مرتضی الویری نماینده ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی و عضو هیات رئیسه مجلس در دوره ای که آقای یزدی هم از اعضای هیات رئیسه بودند، اشاره می کنم. هنگامیکه آقای الویری دلیل رد صلاحیت خود از آقای یزدی عضو شورای نگهبان و بعضی از حقوق دانان را جویا می شود، در پاسخ به وی می گویند مگر شما در انتخابات دوره هشتم کاندیدا بوده اید!!!.

جناب آقای مومن شما به خوبی میدانید که برخی از نمایندگان مجلس در دوره های مختلف بعلت وجود شبهه در عملکرد شان و یا دارایی و اموال شان با شیوه های غیر متعارف و ناسازگار با قانون رد صلاحیت شدند، اما پس از مدتی بدلیل تعلق خاطر جناحی به یکباره همین افراد نور چشمی شدند. من به دلیل حرمت اشخاص و موازین شرعی نام آنان را نمی برم اما اگر شما فراموش کرده اید بفرمائید تا جزئیات آن را بعنوان بخشی از عملکرد آن شورا برایتان ارسال کنم.

یکی از حقوق اساسی ملت حق انتخاب شدن و انتخاب کردن است که این حق متاسفانه در پرتو نگرش آن شورا نادیده گرفته شده است. رد صلاحیت فله ای افراد و محروم کردن مردم از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن بر اساس کدام موازین حقوقی و شرعی تاکنون انجام شده است؟ براستی رد صلاحیت ۴۰ نماینده که در ادوار مختلف مجلس حضور داشتند و همگی متعلق به یک جریان سیاسی بودند به چه جرمی صورت گرفت؟ بطور نمونه مهندس نوروزاده نماینده ۵ دوره مجلس و از چهره های قابل و متخصص کشور در حوزه صنعت به چه گناهی رد صلاحیت شد؟ آقای دکتر عباسی فرد و مرحوم آقای زواره ای آیا جز اعتراض به عملکرد برخی از اعضای آن شورا و نداشتن روح اطاعت بعد از تائید های مکرر در انتخابات متفاوت از جمله مجلس، خبرگان و ریاست جمهوری، جرمی داشتند که رد صلاحیت شدند؟ جراحی شورای نگهبان در انتخابات ششم را به یاد می آورید که در آن نفر ۳۲ لیست جناب آقای حداد عادل به جای نفر ۲۸ آقای علیرضا رجایی قرار گرفت. در آن جراحی موفق سه تن از دایره ۳۰ نفر تهران بیرون رانده شدند و جالب آنکه آقای رجایی که در دور اول تائید صلاحیت شده بود و رای نیز آورده بود، بعد از جایگزینی آن شورا، در مرحله دوم رد صلاحیت و از شرکت در آن مرحله محروم شد !!! این رفتارهای متناقض وخلاف شان شورای نگهبان تنها بخش ناچیزی از عملکرد آن شورا در دو دهه گذشته بوده است. جای تاسف است که شورای نگهبان این حافظ شرع و قانون اساسی امروزه به شورای کسب و حفظ قدرت یک جناح سیاسی که اعضای آن متعلق به آن جریان هستند، تبدیل شده است و آن جایگاه رفیع در قانون اساسی را به این سطح تنزل داده است.

برادر گرامی آیت اله مومن

پرسش های بسیاری در ذهن تاریخی مردم ایران نسبت به عملکرد آن شورا وجود دارد که در مقطعی مناسب باید پاسخگوی آن باشید که از آنجمله می توان به برخود های دوگانه در تفسیر از شرع و قانون اساسی در قبال مصوبات مجلس در دورهای مختلف، رد صلاحیت گسترده داوطلبان به جرم اندیشه و تعلق به جریان های سیاسی دیگر، نحوه برگزاری انتخابات و نیز جابجا کردن منتخبان اشاره کرد. حتما بیاد دارید که در انتخابات دوره پنجم در شهرستان میبد و اردکان شخص پیروز در ایام تعطیلات نوروزی با ابطال تعدادی از صندوق ها رای در حوزه انتخاباتی مبیبد مغلوب اعلام گردید و رقیب ایشان به مجلس راه یافت. و یا در فریدون کنار در دوره ششم آن جابجایی منجر به آن حوادث تلخ شد. متاسفانه باید اذعان کرد که همه این موارد توسط شورای نگهبان انجام شد لذا با عذر خواهی از اعضای محترم آن شورا بیاد مردی می افتم که می گفت نمی دانم چرا هر چه از اهل محل گم می شود مرا متهم می کنند و عجیب آن است که تمام آن ها در خانه من پیدا می شود.

در پایان یکبار دیگر شما را به بررسی عملکرد آن شورا و حاکمیت در قبال انتخابات دوره نهم که نهال تخلف و تقلب را در کشور را به بهانه های واهی بوسیله نهادهای نظارتی و اجرایی نهادینه کرد، و در دوره دهم ریاست جمهوری بعد از آن تقلب آشکار که با خروش و اعتراض مردم در اعاده حق رای شان تبلور پیدا کرد، دعوت می کنم. آیا بعد از ورود این آثار مخرب و زیانبار به کشور و نظام وقت بازخوانی، بازنگری و اصلاح در رفتار آن شورا فرا نرسیده است؟ آیا با صرف تعریف و تمجید و گفتن اینکه سر سوزنی تخلف از اسلام و قانون اساسی نشده است می توان مردم هوشیار، فهیم و پرسشگر ایران را قانع کرد؟

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مهدی کروبی
۳۰ تیرماه ۱۳۸۹

ادامه مطلب ...

روسیه تحویل هرگونه سامانه دفاعی به ایران را منتفی دانست

0 نظرات
روسیه تحویل هرگونه سامانه دفاعی به ایران را منتفی دانست

. ادامه راه سبز(ارس): معاون اول مدیر سازمان فدرال همکاریهای فنی و نظامی روسیه در تکمیل تبعیت و دنباله روی مسکو از غرب تاکید کرد که بر اساس قطعنامه جدید شورای امنیت علیه ایران، مسکو هیچ گونه سیستم موشکی در اختیار تهران قرار نمی دهد.

به گزارش مهر به نقل از اینترفکس، “السکاندر فومین” دیروز سه شنبه بدون اشاره به سامانه اس ۳۰۰، اعلام کرد که روسیه از تحویل سیستم های موشکی بزرگ به ایران اجتناب می کند.

فومین در ادامه همچنین بر پیروی روسیه از قطعنامه جدید شورای امنیت علیه ایران تاکید کرد.

این موضع غیر قانونی روسیه در حالی است که مقامات این کشور قبلا اعلام کرده بودند که شخص “دیمیتری مدودف” رئیس جمهوری باید در مورد تحویل و یا عدم تحویل اس ۳۰۰ به ایران تصمیم گیری کند و تا کنون رئیس جمهور روسیه تصمیمی در این باره اتخاذ نکرده است.

بعد از صدور چهارمین قطعنامه شورای امنیت (قطعنامه شماره ۱۹۲۹) در ماه ژوئن سال جاری، “سرگئی لاوروف” وزیر خارجه روسیه در تبعیت از غرب اعلام کرد که در مسئله تحویل سیستم های پدافند موشکی “اس-۳۰۰″ به ایران، روسیه قطعا مفاد قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران را رعایت خواهد کرد.

وی تاکید کرد: “ابزار اجرای عملی این قطعنامه دستورات رئیس جمهور روسیه خواهد بود. در این دستور فقط قید خواهد شد که چه تسلیحاتی تحت این قطعنامه قرار خواهند گرفت”.
ادامه مطلب ...

حافظه تاریخی چیز خوبی است

0 نظرات
معصومه ابتکار با اشاره به بحران خاموشی های اخیر:
حافظه تاریخی چیز خوبی است
. ادامه راه سبز(ارس): معصومه ابتکار در بخشی از مطلبی که در وبلاگ خود منتشر کرده، نوشت:"حافظه تاریخی چیز خوبی است وقتی به یاد آوریم که طرح تثبیت قیمت ها در واقع طرح رو کم کنی برخی اصولگرایان در مجلس هفتم برای دو سال پایانی دولت آقای خاتمی بود. برای این طرح عوام پسند تبلیغات زیادی به منظور جلب نظر افکار عمومی صورت گرفت و به هدف خود که پیروزی یک طیف خاص سیاسی بود نیز رسید. اما نتایج واقعی اش این روزها معلوم می شود."
معصومه ابتکار، عضو شورای شهر تهران در مطلبی که در وبلاگ شخصی خود منتشر کرده ، از قطعی های مکرر برق انتقاد کرد . او در این زمینه نوشته است:”کار به آنجا رسیده که کمبود برق حتی نورچشمی صنایع ایران یعنی «ایران خودرو» را به تعطیلی کشانده و به گزارش خبرنگار اقتصادی سایت جهان نیوز این شرکت به طور رسمی به کارکنانش اعلام کرده که از دیروز اضافه کاری های کارگران در دو نوبت عصر و شب لغو شده و تا اطلاع ثانوی نیز ادامه خواهد داشت.”وی در بخش دیگری از این مطلب با انتقاد از طرح تثبیت قیمت ها می نویسد:”حافظه تاریخی چیز خوبی است وقتی به یاد آوریم که طرح تثبیت قیمت ها در واقع طرح رو کم کنی برخی اصولگرایان در مجلس هفتم برای دو سال پایانی دولت آقای خاتمی بود. برای این طرح عوام پسند تبلیغات زیادی به منظور جلب نظر افکار عمومی صورت گرفت و به هدف خود که پیروزی یک طیف خاص سیاسی بود نیز رسید. اما نتایج واقعی اش این روزها معلوم می شود.”

نظام های برنامه ریزی در ساختارهای حکومتی به این منظور شکل می گیرند که جامعه را براساس اقتضائات زمانه، روندهای آینده و تحولات اقتصادی، اجتماعی و بین المللی با توجه به منابع و مصارف، در مسیر صحیح تحقق آرمان ها و اهداف عالی حرکت دهند. بر همین اساس، فرآیند برنامه ریزی طی سال ها دستخوش تحولات و نوآوری های زیادی شده تا بتواند همپای نیازها و تغییرات، هدف بزرگ دستیابی به جامعه ای بهتر را محقق سازد.

در چنین روندی اما کشور ما که دارای سند چشم انداز بیست ساله و برنامه توسعه ملی پنج ساله بوده، اکنون در زمینه های مختلف به شدت درگیر بی برنامگی، از دست رفتن فرصت ها و عدم دستیابی به اهداف تعیین شده است. متاسفانه شاخص ها و آمارهای بین المللی و رتبه بندی کشورمان دراین شاخص ها، افت مشهودی را در زمینه های مختلف را نشان می دهد. در عرصه ملی نیز مثال بارز این مسئله – که سبب خسارات میلیاردی، کاهش تولید و افزایش نرخ بیکاری می شود – وضعیت کنونی صنعت برق و آثار مخرب آن به خصوص بر صنایع کشور است.

پس از تکرار قطعی های برق طی ماهها و به ویژه هفته های اخیر و تعطیلی بی سابقه کشور به مدت دو روز به این خاطر، بالاخره رسانه ها به کسری بودجه ۵ هزار میلیارد تومانی دراین بخش اشاره کردند و البته وزیر نیرو نیز علت این کسری عظیم بودجه را قانون تثبیت قیمت ها دانست که موجب شده حدود ۵ سال قیمت خدمات دولتی تغییر نکند. یعنی مشکل را به گردن مجلسی ها انداخت.

حافظه تاریخی چیز خوبی است وقتی به یاد آوریم که طرح تثبیت قیمت ها در واقع طرح رو کم کنی برخی اصولگرایان در مجلس هفتم برای دو سال پایانی دولت آقای خاتمی بود. برای این طرح عوام پسند تبلیغات زیادی به منظور جلب نظر افکار عمومی صورت گرفت و به هدف خود که پیروزی یک طیف خاص سیاسی بود نیز رسید. اما نتایج واقعی اش این روزها معلوم می شود.

عدم توجه به برنامه ریزی، وضع را به اینجا رسانده که خبرگزاری ها از خسارات جبران ناپذیر واحدهای صنعتی خبر داده و به نقل از صاحبان صنایع می گویند قطعی ناگهانی برق برای صنایع مشکلات زیادی را به همراه داشته که از آن میان می توان به صدمه دیدن دستگاهها، ‌از بین رفتن و فاسد شدن مواد خام، ‌آلودگی هوا، تعطیلی خطوط تولید و بیکاری کارگران، از بین رفتن محصولات هنگام انتقال میان خطوط تولید و در نتیجه وارد آمدن خسارات میلیاردی روزانه به صنایع اشاره کرد. از طرفی صنایعی که محصولات را براساس روز و ساعت برنامه ریزی کرده و به خارج صادر می کنند در اجرای تعهدات خود با مشکل مواجه شده و متحمل خسارت های فراوان می شوند.

این خسارات البته غیر از خسارت تعطیلی بسیاری واحدهای تولیدی به دلیل عدم امکان رقابت با کالاهای وارداتی به ویژه محصولات چینی است. حتما شنیده اید که اخیرا نماینده ای از ورود جا نماز چینی گفته و دیگری به ورود سنگ قبر چینی اعتراض کرده است.

خلاصه، کار به آنجا رسیده که کمبود برق حتی نورچشمی صنایع ایران یعنی «ایران خودرو» را به تعطیلی کشانده و به گزارش خبرنگار اقتصادی سایت جهان نیوز این شرکت به طور رسمی به کارکنانش اعلام کرده که از دیروز اضافه کاری های کارگران در دو نوبت عصر و شب لغو شده و تا اطلاع ثانوی نیز ادامه خواهد داشت.

متاسفانه موضوع برنامه ریزی و قانون برنامه چهارم مورد بی مهری و بی توجهی دولت نهم و دهم قرار گرفت و اقدامی جدی که به نتیجه منتهی شود برای مقابله با این خطای فاحش از طرف دستگاههای نظارتی و مجلس شورای اسلامی صورت نمی گیرد. در حالی که مجلس براساس قانون اساسی وظیفه و تکلیف قانونی و شرعی و اختیارات کافی برای رسیدگی و سروسامان دادن به این وضعیت را داراست. بسیاری صاحب نظران اقتصادی معتقدند حتی اگر در همین لحظه، این روند نامطلوب متوقف و به سوی پیشرفت تغییر جهت دهد، به جای دستیابی به اهداف سند چشم انداز در سال ۱۴۱۴، در سال ۱۴۴۰ به آن دست خواهیم یافت.

در این شرایط چه باید گفت؟

چشم همگی روشن؟

نه… برق میره، باید گفت: چشم همگی خاموش

ادامه مطلب ...

جديدترين ديدگاه خوانندگان