بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

صراحتا بفرمایید قانون در این مملکت تعطیل شده تا رعیت چاره ای به حال و روز سیاه خویش بیاندیشند

0 نظرات
خانواده مجید توکلی در نامه ای سرگشاده ای به ریاست قوه قضائیه:
صراحتا بفرمایید قانون در این مملکت تعطیل شده تا رعیت چاره ای به حال و روز سیاه خویش بیاندیشند

. ادامه راه سبز«ارس»: خانواده مجید توکلی نامه ای سرگشاده ای به ریاست قوه قضائیه نوشته اند و در آن به برخی اعمال خلاف قانون قوه قضائیه اعتراض کرده و خواستار بازنگری آیت الله شاهرودی در روند بررسی پرونده فرزندشان شده اند.

به گزارش دانشجونیوز، آنها در این نامه ضمن بر شمردن موارد تخلف قوه قضائیه در روند پرونده مجید توکلی، خواستار دخالت ریاست قوه قضائیه در این پرونده شده اند. در بخشی از این نامه آمده است: «ناگفته ها در دل داریم، اگر بازگوییم کوس رسوایی نامحرمان به عدالت چنان به صدا خواهد آمد که مردمان را باور خواهد آمد “عدالت مرده است”. اگر این گونه برخورد با متهمین در دستگاه قضائی به روندی قانونی بدل گشته است، استدعا داریم تا چون حجت الاسلام هاشمی شاهرودی شجاعت پذیرفتن و بیان حقیقت را داشته باشید و صراحتا بگویید که ویرانه ای بر ساخته بر ویرانه ای دگر تحویل گرفته اید».

همچنین در بخش دیگری از این نامه آمده است:” مگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی تاکید نشده است که “تشکیل اجتماعات و راه پیمایی‌ها بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است”؟. اگر این بند قانون اساسی است که قوه محترم تحت امر شما می بایست آنرا محترم بشمرد. اگر چنین نیست که صراحتا بفرمایید قانون در این مملکت تعطیل شده تا رعیت چاره ای به حال و روز سیاه خویش بیاندیشند”.

متن کامل این نامه در زیر می آید:

بسمه تعالی

ریاست محترم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای صادق آملی لاریجانی

با سلام و تحیت

همانگونه که به خوبی مستحضرید و بر روند امور اشراف دارید، مجید توکلی فرزند فیض الله در تاریخ ۶ ۱ آذر سال ۱۳۸۸ و در برابر دانشگاه محل تحصیل خود بازداشت گردید و پس از طی مراحل دادرسی توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به رهبری و توهین به رییس‌جمهور در مجموع به هشت سال و شش ماه حبس تعزیری و ۵ سال محرومیت از هرگونه فعالیت سیاسی و ۵ سال ممنوعیت خروج از کشورمحکوم گردید.

در مورد مظلومیت مجید و جفاهایی که دستگاه تحت امر شما در حق وی روا داشته است سخن ها رانده شده و قلم ها به فرسایش رفته است. افسوس از آنکه جنابعالی و سایر مسئولین محترم قضائیه در مورد موارد نقض صریح قانون اساسی و آیین دادرسی در این پرونده سکوت پیشه کردید و نخواستید یا نتوانستید موارد تخلف اظهر من الشمس دستگاه تحت امر خویش را به دیده بیاورید.

جناب آقای لاریجانی،

ریاست پیشین قوه قضائیه هنگامی که مسند ریاست را به دست گرفت گفت: ” من ویرانه ای تحویل گرفته ام”. افسوس از آنکه هنگام ترک مسند ریاست سخنی بر زبان نرانید تا مردم گرفتار آمده از فساد دستگاه قضائی بدانند که آیا این ویرانه آبادان گشته است و یا آنکه به گفته ی معروف، “این خانه از پایبست ویران است”.

ریاست محترم دستگاه قضای جمهوری اسلامی ایران

ناگفته ها در دل داریم، اگر بازگوییم کوس رسوایی نامحرمان به عدالت چنان به صدا خواهد آمد که مردمان را باور خواهد آمد “عدالت مرده است” . در این نامه تنها به برخی از موارد نقض قانون در روند دادرسی عزیز دربندمان اشارتی می کنیم. اگر این موارد نقض قانون است که شما به عنوان عالی رتبه ترین مقام قضائی مسئول هستید و می بایست در برابر خدا و خلق خدا پاسخگو باشید. اگرهم این گونه برخورد با متهمین در دستگاه قضائی به روندی قانونی بدل گشته است، استدعا داریم تا چون حجت الاسلام هاشمی شاهرودی شجاعت پذیرفتن و بیان حقیقت را داشته باشید و صراحتا بگویید که ویرانه ای بر ساخته بر ویرانه ای دگر تحویل گرفته اید.

جناب آیت الله صادق لاریجانی،

موارد مطرح شده زیر که تنها بخشی کوچک ازستم های روا داشته شده در حق مجید است را به استحضار آن مقام محترم می رسانیم تا شاید عنایتی بفرمایید و ترتیب اثری برای اصلاح امور جاریه صورت دهید:

یک- بررسی پرونده روندی بسیار سریع داشته است و در کمتر از یک ماه به تشکیل دادگاه و دو هفته پس از آن به ابلاغ حکم منجر گردیده است. باید از قاضی پرونده پرسید که چگونه است که با چنین سرعت غیرمعمول و نامرسومی در دستگاه قضائی این پرونده را ختم به صدور حکم کرده است؟ در حالی که سایر پرونده های مشابه مدت زمان بسیار طولانی تری را برای انجام رسیدن طی کرده است. بی شک چنین عجله ای در صدور حکم می تواند دلیلی بر سونظر سیاسی قاضی و خروج وی از عدالت باشد. باید پرسید که آیا مطابق با عرف قضائی مدت زمان کوتاه یک ماهه برای صدور حکم می تواند موجه جلوه کند؟ و آیا اینکه صحت چنین قضاوت سریع الوصولی آنهم در مورد چنین پرونده حساسی نمی تواند محل شک و تردید باشد؟

دو-مجید را به مدت تقریبا چهار ماه در سلول انفرادی نگاه داشته اند. در حالی آنگونه که خود به نیکی واقفید مطابق آیین نامه حقوق شهروندی نگهداری متهم در سلول انفرادی بیش از یک هفته تا ده روز برخلاف قانون است.

سه-مجید در تمام طول مدت انفرادی از اولیه ترین حقوق زندانی چون حق استفاده از هوای آزاد(هواخوری)، حق تماس تلفنی و ملاقات با خانواده محروم بوده است. بازهم هانگونه که به عنوان ریاست دستگاه قضا بر موارد آیین نامه حقوق شهروندی اشراف کامل دارید، این موارد نقض صریح حقوق متهم است.

چهار-مجید در تمام مدت بازداشت و تا همین لحظه که سه ماه است از صدور حکم قاضی گذشته است، از حق دسترسی و ملاقات با وکیل محروم بوده است. بر خدا پناه می بریم! آخر این جمله را از زبان خودتان شنیده بودیم که گفته بودید: ” تمام زندانیانی که بازداشت می شوند می توانند وکیل داشته باشند و جلسه دادگاه متهمین با حضور وکیل برگزار می شود و دارای تمام حقوق قانوی یک زندانی می باشند”. پس بر خدا پناه می بریم که گویا در این مملکت زیردستان بر روسا حکمرانی می کنند و اوامر و فرمایشات روسای خویش را به هیچ می انگارند. باید به حضورتان برسانیم که دستور محرومیت از داشتن وکیل توسط قاضی صلواتی صادر شده است و اسف بار تر آنکه وکیل برای پرس و جو در مورد وضعیت متهم و احیانا مطالعه پرونده وی حتی اجازه ورود به ساختمان قوه قضائیه را نداشته است! حضور وکیل در دادگاه و امکان دفاع وی از متهم پیش کش دستگاه قضا!

پنج-توجه شما را به این بخش از دفاعیات مجید توکلی جلب می کنیم که در مقام دفاع از اتهام توهین به ریاست جمهوری بر می آید و با رفتار ناشایست قاضی روبه رو می شود. در بخشی از دفاعیه مجید آمده است: ” در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب هم گفتم که من اساساً به آقای احمدی‌نژاد فکر نمی‌کنم چه رسد به این‌که صحبتی و توهینی کرده باشم که آقای صلواتی ریاست شعبه ۱۵ از این جمله چنان برافروختند که من را دچار اشتباهی ساخت که مبادا ایشان مدعی‌العموم هستند و نه قاضی و داوری بی‌طرف در دادگاه.” به راستی برخورد تهاجمی قاضی در دادگاه چگونه قابل تفسیر است؟ آیا این برخورد از جانب قاضی نمی تواند نشانه ای از خروج وی از اصل عدالت و بی طرفی باشد؟ آیا در دادگاه های این مملکت قضات پیش از استماع دفاعیات متهم به قضاوت می نشینند و متهم را نه به چشم “متهم” و بلکه به دید “مجرم” می نگرند؟

شش-مجید به اتهام “توهین به رهبری” به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شده است. حال باید پرسید کدام توهین؟ همگی متن سخنرانی مجید در روز ۶ ۱ آذر را شنیده ایم. کدام قسمت از انتقادات مجید به توهین تفسیر می شود؟ مگر غیر از آن است که مقام رهبری بارها خود تاکید کرده اند که جایز الخطایند و نیازمند به نقد؟ اگر نقد های مطرح شده در این سخنرانی توهین محسوب می شوند، از آن مقام درخواست داریم تا به صورت روشن راه و رسم نقادی را به منتقدین بیاموزند تا زین پس فرزندانمان ره به خطا نبرند و تاوان اشتباهاتشان را به بهای گذرانیدن عمر در اوین نپردازند.

هفت-مجید به راه اندازی مراسم ۱۶ آذر متهم گشته و به اتهام “اجتماع و تبانی علیه نظام” به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است. و اما سوال اینجاست که چگونه می توان یک نفر را مسئول برپایی یک مراسم اعتراضی ،آنهم مراسمی با مشارکت صدها نفر از دانشجویان، دانست؟ مگر جز آن است که مراسم ۶ ۱ آذر در طول سی ساله پس از انقلاب همه ساله و در تمامی دانشگاه های کشور برگزار می شده است؟ شگفتا که تنها شرکت جستن در مراسم اعتراضی مدنی، بهایی چنین سنگین داشته باشد. مگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی تاکید نشده است که “تشکیل اجتماعات و راه پیمایی‌ها بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است”؟. اگر این بند قانون اساسی است که قوه محترم تحت امر شما می بایست آنرا محترم بشمرد. اگر چنین نیست که صراحتا بفرمایید قانون در این مملکت تعطیل شده تا رعیت چاره ای به حال و روز سیاه خویش بیاندیشند.

در پایان از آن مقام محترم استدعا داریم تا ضمن بررسی مجدد این پرونده، موارد نقض قانون فوق الذکر را به نهاد ها و مسئولین تحت امر خود گوشزد نمایند.

“لا تظلمون و لا تظلمون”
فیض الله توکلی

شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹
ادامه مطلب ...

موسوی: امروز در زندان شکنجه هست، اعتراف‌گیری هست + فايل صوتي

0 نظرات
ميرحسين موسوي در جمع خانواده هاي اسراي انتخابات:
جنبش سبز در مسالمت‌آمیز بودن ثابت قدم است

. ادامه راه سبز(ارس): میرحسین موسوی صبح چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه، در دیدار با جمعی از جوانان آزاد شده از زندان و همچنین خانواده‌ های تعدادی از زندانیان سیاسی، ضمن اشاره به سختی ها و مصائبی که متحمل شده اند، خطاب به آنها خاطرنشان کرد "در میان جامعه، با شما نوعی همدردی وجود دارد و با توجه به آنچه بر شما گذشته و بر خانواده های زندانیان رفته، مقوله ای دیگر نیز هست و آن نگاهی است که محیط بر تمام این اتفاقات است و فی الواقع از چشم خداوند این مسائل پنهان نمی ماند."

میرحسین موسوی همچنین خطاب به زندانیانِ اخیرا آزاد شده و خانواده های زندانیان گفت "ما وظیفه داریم از طریق آگاهی بخشی، اولا افکار عمومی را متوجه مسائل اصلی جامعه کنیم و همچنین توجه و حساسیت ملت را به سمت حمایت از کسانی معطوف نماییم که سختی های زیادی در این مسیر متحمل شده اند و بطور کلی باید حمایت حوزه عمومی را به این پشتیبانی و حمایت معطوف سازیم ."

وی این عمل را سبب تقویت و روحیه بخشی به جنبش سبز دانست و تاکید کرد "ما فقط و فقط در سایۀ آگاهی است که می توانیم آیندۀ جنبش را بسازیم و برای آن آینده ای متصور شویم."

در ادامه فايل صوتي اين ديدار بهمراه متن برداشت شده از آن ارائه ميگردد:

فايل شنيداري 46 دقيقه

دانلود "اينجا" 21 مگ mp3


  • پاکی، مقاومت و معصومیت فاطمه(س) اسوه ای هم برای زنان و هم برای مردان

میر حسین موسوی با اشاره به ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) می گوید:” .پاکی ،مقاومت و معصومیت حضرت فاطمه، اسوه ای هم برای زنان و هم برای مردان است . دوستداری او ، دوستداری پیغمبر و دوستداری پیغمبر دوستداری خداوند است.”

  • آری خدایی هست…

نخست وزیر دوران دفاع مقدس سخنانش را با خاطره ای آغاز می کند:”.اول انقلاب به مدت شش ماه ،وزیر امور خارجه بودم . در آن ایام خبرهای زیادی می رسید که به شهید رجایی انتقال می دادم. یک روز چهار خبر بد خارجی و داخلی رخ داد. آن روزها، روزهای ترور و کشتار بود. آخرین خبر بد، سرقت ناوچه ی ایرانی توسط یک فرمانده شکست خورده و انتقال آن به فرانسه بود. این اتفاق از نظر بین المللی برای ما بسیار سخت و تلخ بود و زمانی که این خبر بد را به شهید رجایی گفتم او بعد از شنیدن این خبر لحظه ای مکثی کرد و گفت :”با وجود همه این اتفاقات تلخ هنوز خدایی هست .”

مهندس موسوی می گوید: ” من هم اکنون در این شرایط سخت می گویم خدایی هست.”

  • بزرگترین تسلی برای داغداران و آسیب دیدگان
  • حس مشترک جامعه ای یکپارچه و خدایی که در این نزدیکی است…

موسوی به حس همدردی مشترکی که در ایران و جنبش سبز در قبال آسیب دیدگان ایجاد شده،اشاره می کند و می گوید:” در شرایطی که بر انسان ها سختی وارد می شود و با مشکلات زیادی روبرو می شوند ؛ اگر جامعه نسبت به انها دلسوزی کند و پشتوانه جمعی وجود داشته باشد؛ خدا هم کمک می کند که این مشکلات کمتر حس شود. اکنون نیز در جامعه نوعی همدردی نسبت به شما (خانواده های آسیب دیده) وجود دارد . ما همدرد مادران و خواهرانی هستیم که یا عزیزان شان را از دست داده اند و یا در زندان هستند .همچنین خدایی هست و این بالاترین دلگرمی برای آنهاست. اگر خدا نباشد تحمل این سختی ها بسیار دشوار است. و بزرگ ترین تسلیت به آنها این است که بگوییم در این خلقت نگاهی وجود دارد که این مشکلات را می بیند. بدی و خوبی ها را می بیند و تحمل دردها در این حالت جمعی نتیجه می دهد .”

  • آینده روشن و پیشرفت در سایه گسترش آگاهی
  • ضرورت تقویت حوزه عمومی با پشتیبانی ازآسیب دیدگان

میر حسین موسوی در بخشی از سخنانش مردم را مورد خطاب قرار می دهد ، مردمی که با بالا رفتن آگاهی و پشتیبانی از خانواده های آسیب دیده ، می توانند حوزه عمومی را تقویت کنند. او دراین باره می گوید:” باید برای افزایش حساسیت ملی نسبت به مسائل کلی جامعه و به ویژه حساسیت نسبت به کسانی که مصائب آنها را نشانه گرفته است، تلاش کرد. مردم باید پشتبان آنها باشند .باید حوزه عمومی را ما تجهیز کرد و مردم را برای حمایت از مردمی که در سخت ترین شرایط هستند آگاه کرد. در عین حال باید بدانیم که تجهیز این روحیه و تقویت حوزه عمومی به پیشرفت نهضتی به نام جنبش سبز منجر می شود. فقط در سایه آگاهی می توانیم به پیشرفت نائل شویم و آینده را روشن ببینیم.”

  • جنبش سبز روی روش ” عدم خشونت ” می ایستد
  • هر قدم در راه آگاهی بخشی، یک قدم به سوی پیروزی است

موسوی در ادامه می گوید:” از زمان شروع اعتراض ها ، حر کتها، مسالمت آمیز بوده و دنبال خشونت نیست. یک سال از این حادثه گذشته و بهتر می توان قضاوت کرد که تا چه اندازه این مسئله مهم است که جنبش روی روش ” عدم خشونت ” بایستد. به ویژه این جنبش از همان اول با خشونت، ترور و تندروی مخالف بود. چرا که جنبش سبز، جنبشی عمیق،اجتماعی و گسترده است و هر قدم در راه آگاهی بخشی، ما را یک قدم به پیروزی نزدیک می کند اما در یک حالت خشن ، طبیعی است که جامعه به سوی چند دستگی برود و کسانی از این شرایط به نفع سرکوب استفاده کنند.بنابراین جنبش سبز باید ریشه های خود را عمیق تر کند.”

  • بدون نگاه به ایدئولوژی افراد باید از حق دفاع کنیم

موسوی در ادامه باور خود را درباره جنبش سبز اینگونه تشریح می کند:” در یک تعامل جمعی ، از طریق رسانه های مجازی و راهپیمایی ها یاد گرفته ایم که مسائل گوناگون را از این زاویه ی دید که مسائل را از هم تفکیک کنیم؛ ببینیم. از خوبی ها دفاع کنیم و در مقابل بدی ها بایستیم. اگر به کسی ظلم می شود بدون توجه به ایدئولوژی اش ، از حق او دفاع کنیم. نه به این عنوان که تفکر او را قبول داریم بلکه دفاع از حق، مسئله ای است که اگر در جامعه ی ما جا بیفتد؛ قدم بزرگی به پیش گذاشته ایم. “

  • بدون توجه به اتهام افراد همه وجود و حیثیت فرد را نشانه می گیرند

موسوی همچنین به برخوردهایی اشاره می کند که در حال حاضر با متمهمان و خانواده های آنها انجام می شود. او ضمن محکوم کردن این نوع برخوردها می گوید:” ساختار حکومتی و حتی اعتقادات اسلامی ما بر مبنای طرفداری از حق است. برخوردها نباید بی انتها و به گونه ای باشد که تمام وجود فرد متهم را نشانه بگیرد . تمام او را از حیثیت ساقط کند چرا که ما برای انسان ها کرامت ذاتی قائل هستیم و در حد جرمی که مرتکب شده و قانون برایش تعیین کرده با او رفتار می کنیم. نه اینکه خانواده و زندگی و خودش و تمام وجود او را در معرض تندی و حمله قرار بدهیم. این اتفاقی است که در کشور ما زیاد می افتد . شما خودتان می بینید که فرزندان و برادران و خواهران و یا همسران شما بی گناه هستند . مگر چه کار کرده اند؟ آیا ادعای غیر معمولی داشته اند؟ خواسته طبیعی ترین حقوق ملت بود. اما دستگیر می شوند و ماجرا به این خاتمه پیدا نمی کند و رفتار با آنها حتی در قالب همان اتهامی که به او می زنند نمی گنجد .رفتار با او در چهار چوب همان اتهام نیست. شکنجه و اعتراف گیری و اهانت ها هست و او فردی است که تنها مانده و در بیرون ما می بینیم که خانواده ها مورد حمله و بی احترامی و تعرض قرار می گیرند.

  • ایا همان تصمیمی که برای مادران آمریکایی گرفته اند؛ برای مادران ایرانی نیز می گیرند؟

به عقیده موسوی ، این حق مادران، خواهران وخانواده هاست که از عزیزانشان با هر اتهامی و در بدترین حالت. در زندان خبر داشته باشند :”ما تبعیض ها و ناروایی های فراوانی را می بینیم. سه آمریکایی را دستگیر کرده اند و به مادران شان اجازه داده اند تا فرزندان شان را ملاقات کنند و این کار خوبی است و ما نیز تاییدش می کنیم.مادر حق دیدار فرزندش را دارد. اما سوال من این است که آیا همان تصمیمی که برای آن مادران گرفته اند؛ برای مادران ایرانی نیز می گیرند؟ آیا همان تسهیلی که برای آنها قائل خواهند شد ،برای مادران ما نیز قائل خواهند شد آنها را احترام خواهند آورد و برد که ما با این روش کاملا موافقیم .اما آیا با زنان ایرانی هم که عزیزان شان در بندند ،چنین رفتار می کنند ؟ شکافتن همین مورد از زوایای گوناگون به تنهایی نشان می دهد که مشکلات نظام در کجاها نهفته و پنهان است.”

  • با شکافتن فقط یک موضوع، می توان فهمید که نظام با چه مشکلات عظیمی روبروست

وی در همین باره می افزاید:” همیشه برای شناخت مشکلاتی که نظام پیدا کرده لازم نیست مجموعه مسائلی که کشور با آن روبروست در کنار هم بگذاریم و به صورت کلان درباره اش قضاوت کنیم. بلکه گاهی شکافتن بعضی از موضوعات به صورت موردی می تواند به ما نشان دهد که نظام با چه مشکلات عظیمی مواجه است. مثلا مسئله خانواده های اسیب دیده یکی از همین موارد است . اگر ریشه یابی شود حتی به اینجا هم می رسیم که دلایل عدم موفقیت ما در زمینه اقتصادی، سیاسی و سیاست خارجی چیست. اینها حوزه هایی جدا از هم نیستند اینها مجموعه ای از مسائلی است که به هم پیوند دارند و اگر یکی از این مسائل شکافته شود یقنیا بقیه مسائل هم روشن می شود.مثلا شکافتن موضوع ایستادگی زنان و مادران در یک سال گذشته در اصلی ترین مسائل کشور نیز یکی از همین موضوعات است.”

  • با جمله رای من کجاست به میدان آمده ایم
  • مطالبات به صورت تصادفی و یا عصانیت در این جنبش گسترده نیافته

موسوی درباره اینکه آیا اهداف ۲۲ خرداد تغییر پیدا کره است ؛می گوید:” مردم رای داده بودند و با شعار” رای من کجاست” خواستار احقاق حقوق خود شدند. اما وقتی برخورد با این مردم را به صورت یک مسئله می شکافیم متوجه خواهیم شد که این مسئله با عوامل دیگری ارتباط دارد . به همین دلیل مطالبات به صورت تصادفی و یا عصانیت در این جنبش گسترده نشده است بلکه به دلیل تجزیه و تحلیل، بررسی ها و گفتگوهایی که مردم داشتند متوجه شدند که برخورد با مردمی که به خاطر اعتراض به رای شان به خیابان ها آمدند با قرار گرفتن در کنار سایر عوامل ، دامنه اهداف را گسترده کرد . همانطور که دیدیم این اهداف و مطالبات وسیع شد و برای جمع و جور کردن این مطالبات و برای رسیدن به یک اجماع نسبی درباره این مطالبات ،بحث اجرای بدون تنازل قانون اساسی مطرح شد و نیز این مسئله که قانون اساسی وحی منزل نیست و در آینده مردم به تناسب وضعیت خود و تغییراتی که در جهان رخ می دهد، حق تغییرش را دارند، طرح شد. “

  • قانون اساسی یعنی حقوق مردم، قومیت ها،معلمان ،آزادی بیان و رسانه ها و انتخابات رقابتی همه با هم

او در ادامه می گوید:” البته قانون اساسی مثل قانون معمولی نیست که زود به زود عوض شود اما اینطور هم نیست که بر اساس تغییرات و شرایط داخلی و جهانی تغییر نکند. ما در شرایط موجود وقتی به سمت شعار پایبندی به قانون اساسی می رویم این مزیت را برای ما ایجاد می کند که بسیاری از مطالباتی را که در داخل این حرکت و جنبش ایجاد شده ، منظم تر و یکدست تر و با برخورداری از پشتوانه مردم عنوان کنیم. این قانون، حقوق اساسی مردم یا حقوق قومیت ها،معلمان ،آزادی بیان ،رسانه ها و انتخابات رقابتی درست را شامل می شود. من همیشه گفته ام که حتی در مقدمه قانون اساسی نوشته شد که روح این قانون به تبع منافع گوناگون دچار تغییرات اساسی نشود و همه متوجه باشند که با مجموعه ی به هم پیوسته ای رو برو هستند.”

  • مردم به همه قانون اساسی رای داده اند و نه به بخشی از آن
  • جوان های ۵۷ به خاطر آزادی و ارزش های بنیادین شهید شدند
  • نمی توان گفت که ما قانون اساسی داشته باشیم اما آزادی وجود نداشته باشد

موسوی با اشاره به این که قانون اساسی میثاق امضا شده ای است که مردم به آن رای داده اند؛ می گوید:” در همین شکل کنونی قانون اساسی ظرفیت های عظیمی دارد. خود این قانون اساسی به محض اینکه یک فصلش را کنار بگذارید مثل اصل ۲۷ قانون اساسی که اصل حق ازادی اجتماعات و مطبوعات و عدم تجسس در امور افراد است؛ هیچ دلیلی ندارد که این میثاق لکه دار نشود و حیثیت خود را حفظ کند . مردم به مجموعه قانون اساسی رای داده اند .مثلا اگر فصل سوم قانون اساسی نبود آیا مردم به آن رای می دادند؟ قطعا مردم به آن رای نمی دادند. من یادم هست که در بهار سال ۵۸ در راهپیمایی ها شعار می دادند”دربهار آزادی ،جای شهدا خالی” این نشان می دهد که مردم به خاطر آزادی و این ارزش بنیادین شهید شدند. نمی شود گفت که ما قانون اساسی داشته باشیم اما آزادی وجود نداشته باشد و به عنوان مثال روزنامه ها بسته شوند ؟

قانون اساسی هم در چنین فضایی تدوین شد . همیشه می گویم که انتصاب قانون اساسی به شخصیت های شناخته شده اول انقلاب اشتباه است چرا که قانون اساسی حاصل اندیشه ملت و تجربه تاریخی آنها بود و حال عمده کردن بخشی از این قانون و نادیده گرفتن بخش دیگر، به معنای پشت کردن به میثاقی است که با مردم بسته ایم و مساوی بی حیثیت کردن کل قانون اساسی است و نیمه عمل کردن اصولی است که روی آن ایستاده ایم. به همین دلیل اهمیت دارد که به این اصل برگردیم. یکی از اصول قانون اساسی روش تغییر خود قانون اساسی است.”

  • صدا و سیمای ملی… !

وی در ادامه برای بیان معنای آزادی مورد نظر در اوایل انقلاب و مقایسه اش با شرایط کنونی مثالی از صدا و سیما می آورد و می گوید:” آیا صدا و سیمای کنونی ملی است؟ آیا ملت می توانند در ان حرف بزنند؟ در صدا و سیمایی که این همه تهمت و حرف های یک طرفه و جناح خاصی که می خواهند مسئله خاصی را به صورت تک صدایی در جامعه جا بیندازند. آیا می توان گفت این کانال ملی است؟ در اول انقلاب مناظره هایی در صدا و سیما برگزار شد که نشان دهنده گفتمان حاکم بر جامعه بود . در این مناظره ها یک طرف آقای بهشتی می نشست و در طرف دیگردبیرکل حزب توده . گرایش های مختلف درباره مسائل عمده کشور مناظره می کردند و نظام این را بر می تابید و مردم هم قبول می کردند. بهشتی به عنوان یک روحانی ومقام ارشد کسر شان خود نمی دانست که مناظره نکند. ایشان می گفتند به خاطر این انقلاب کردیم که افراد مقابل هم بنشینند و صحبت کنند اگر ما برهان قوی داریم باید بتوانیم از خود دفاع کنیم. اگر ضعیف هم باشیم که آنها پیروزمی شوند. ین نمونه ای از رویکردی بود که نظام به مسئله آزادی داشت.”

  • سرمایه ما ایستادگی به صورت مسالمت آمیز است
  • ما با کلام و منطق به میدان آمده ایم؛ خشونت در هر شکلی محکوم است

موسوی بخشی از سخنانش را به این موضوع اختصاص داد که در آینده جنبش سبز می خواهد چه کار کند. او می گوید:” ما نه اسلحه داریم و نه می خواهیم اسلحه داشته باشیم . ما نه شمشیر داریم و نه می خواهیم شمشیر داشته باشیم. کار تروریستی را نیز محکوم می کنیم. ما با کلام به میدان آمده ایم . با این جمله ی “رای من کجاست” . با منطق وسط صحنه آمده ایم. اصل سرمایه ای که ما برای تغییر و دگرگونی داریم ؛ ایستادگی و گرفتن مطالبات به صورت مسالمت آمیز است .”

  • تا زمانی که گفتمان سبز عمومی نشود تعییری ایجاد نمی شود
  • اگر قانون اساسی اجرا شود نمی توان پرونده فساد را نادیده گرفت
  • دولت به سادگی مدیران را برمی دارد و دوستان و آشنایان خود را روی کار می گذارد

موسوی در ادامه با تاکید بر اینکه تا زمانی که آگاهی ها گسترش نیابد و گفتمان سبز عمومی نشود،تغییری ایجاد نخواهد شد مثال هایی برای افزایش آگاهی ها می آورد:” مثلا لایحه هدفمند سازی یارانه ها که در این چند سال چه بازی های با آن شده است در حالی که یکی از مهم ترین موضوعاتی است که باید به دور از نگرش های احساسی و کاملا عقلانی تصمیم گیری شود. لایحه به این مهمی چقدر به خاطر مسائل داخلی بالا و پایین رفته است و هنوز اجرایی نشده و اثراتش را روی تورم و زندگی مردم می گذارد. هر مسئله ای که در کشور وجود دارد ناشی از عدم اجرای قانون اساسی است. یک دولت به سادگی تمام مدیران را برمی دارد و دوستان و آشنایان خود را روی کار می گذارد .اگر قانون اساسی اجرا شود نمی توان پرونده فساد را نادیده گرفت پرونده ای که حتی مجلس هم درباره اش حرف زده است اما بعد از مدتی به طور غیر عادی این پرونده سته می شود.

  • عدالت قوه قضاییه زیر سوال رفته است

او درباره جایگاه کنونی قوه قضاییه در بررسی اینگونه مسائل می گوید:” آیا قوه قضاییه ما درحال حاضر در این جهت زندگی می کند؟ آیا قوه قضاییه مسلط بر نیروهای امنیتی است یا نیروهای امنیتی مسلط بر آن هستد؟آیا احکام صادره از سوی قضات بر اساس روح مقدمه قانون اساسی است یا نه؟چطور می شود که یک شخص به خاطر حضور در راهپیمایی به تحمل چندین سال حبس محکوم شود در حالی که میلیون ها نفر در همین تجمع ۲۵ خرداد شرکت کرده بودند و باید آنها نیز بر همین اساس با همین مجازات های سنگین در زندان می بودند. و این عدالت قوه قضاییه را زیر سوال برده است. آنچه تجربه ماست تببین این قضیه است که اگرمردم خودشان در صحنه حاضر نباشند و روی مطالباتشان اجماعی نداشته باشند و این نیاز به تغییر را در سطح عموم گسترده نکنیم؛تغییری صورت نخواهد گرفت. به طور استعاری می توانم بگویم رنگ سبز برای ما سمبل همان آگاهی است که باید میان مردم پخش شود. مردم در بندر گواتر ،بندر عباس،تبریز،شیراز و اهواز و سایر نقاط ایران زمانی که همه متوجه کوچک شدن سفره شان و افزایش مشکلات شان بشوند و بفهمند که به آنها توهین می شود آن زمان زمان تغییر است . راه حلش این است که در نظام چهارچوب هایی رعایت شود و همه بازگردند به سمت قانون.در این صورت زمینه تغییر ایجاد خواهدشد و این مسئله نیاز به صبر و استقامت دارد و چیزی نیست که آنی به دست بیاید.”

میرحسین موسوی با اشاره ای به دیدگاه مبارزان دوران پیش از انقلاب که “معتقد بودند باید ماشین حکومتی را گرفت تا همه چیز تغییر کند و آرمان ها جامه عمل بپوشاند می گوید: “اما امروز قضیه فرق کرده است؛ چرا که ما می گوییم باید و می توان جامعه را تغییر داد، تا خودِ جامعه سیستم را تحت تاثیر قرار دهد.”

وی تاکید می کند:”ما به دنبال این نیستیم که به هر نحوی – حتی خشن و مسلحانه- سیستم را تسخیر کنیم، چرا که نتیجه اش فاشیسم و استبداد است. “

  • بزرگترین هدف جنبش سبز…
  • چرا بیشترین ترس را از یک وبلاگ یا روزنامه دارند

موسوی برعجین شدن مبارزه با زندگی روزمره مردم تاکید می کند :” برای گسترش فضای سبز در سطح ملی لازم است آن را با زندگی روزمره افراد عجین کنیم که هم زندگی بکنیم و هم دنبال تحقق خواسته های جنبش سبز باشیم. این بزرگ ترین هدف می تواند باشد که البته خود این هم بهایی دارد. دستگیری ها ،بستن روزنامه ها و راهها همه پاشنه آشیل آنها را نشان می دهد. آنها بیشترین حساسیت را به یک وبلاگ و روزنامه دارند چون متوجه اند که گسترش بذر آگاهی امکان دوام تک صدایی را در کشور از بین خواهد برد و امکان نقش داشتن همه ملت در سرنوشت این کشور را ایجاد می کند . “

  • در مورد مشکلات جامعه کارگری کشور آگاهی بخشی شود

موسوی با بیان اینکه اکنون مشکلات عدیده ای چون بیکاری، عدم پرداخت دستمزد، تعطیلی واحدها، عدم مجوز برای فعالیت اتحادیه های کارگری و مشکلات معیشتی برای جامعه کارگری کشور وجود دارد، یکی از راه حل های آن را در این می داند که ” در سطح وسیعی اطلاع رسانی و آگاهی بخشی شود تا همه متوجه شوند ریشه اصلی در عدم انتخاب اصلح می باشد.”

  • هیچ رسانه ای برای هشدار وجود ندارد
  • مردم برای آگاهی بخشی به ابزار دانش مجهز شوند

موسوی بخشی از آگاهی رسانی جنبش سبز را به این معطوف می کند که افراد در جهت اگاهی رسانی به ابزارهای مختلفی از دانش مجهز شوند. او در این باره می گوید:” چند نفر می دانند که درصد سرمایه گذاری در کشور چقدر است؟ کمتر از پنج درصد مردم در این باره اگاهی دارند ؟ ما باید این مفهوم را به خانواده ها انتقال بدهیم که کمبود سرمایه گذاری به معنای افزایش بیکاری است . رسانه ای نداریم که نسبت به کاهش میزان سرمایه گذاری ها و یا انباشتگی ثروت در دست یک نهاد نظامی هشدار بدهد که این به نفع اقتصاد کشور نیست . هیچ رسانه ای برای هشدار وجود ندارد و ما وقتی می گوییم آزادی فقط به معنای فریاد کشیدن نیست بلکه هر نوع اصلاحی در گرو داشتن آزادی است. حتی اصلاح یک کارخانه و یا اصلاح یک نهاد مدیریتی و حتی اصلاح اخلاقیات جامعه . وقتی که در جامعه انقدر جرم بالا می رود که ایران برترین کشور در سطح اعدام ها می شود و عده زیادی در صف اعدام در انتظارند. این چه معنایی دارد؟ کشوری که اسلامی است و داعیه انقلاب فرهنگی دارد و نمازهای جمعه و مساجدش دایر است اما بالاترین رقم اعدام را نیز دارد. مشکل از کجاست؟ اگر نظام می خواهد بماند و خوب اداره شود ، باید جرم خیزی و امار طلاق پایین بیاید ، وفاق ملی باید به بیشترین میزان برسد و زندان هایش خالی باشد و اینقدر بدهی به بانک ها و بخش خصوصی وجود نداشته باشد.

  • بالاترین آمار اعدام در یک کشور اسلامی؛ مشکل از کجاست؟

موسوی درباره اعدام های اخیر می گوید:” آیا این وهن ملت ما نیست؟ آیا این وهن برای اسلام نیست؟ آیا اسلامی که می خواستیم این بود که طوری کشور را اداره کنیم که مجبور شویم در سال چند صد نفر را اعدام کنیم؟ حتما مشکلی بزرگ وجود دارد.ارتباط نهانی این مسائل و مشکلات موجود در کشور را اگر با هم کشف بکنیم و اگر رابطه یک انتخابات آزاد را با آزادبودن مردم و حضور مردم در صحنه اجتماعی ؛ با عدم سرکوب به مردم انتقال دهیم یقین دارم اتفاق بزرگی در کشور می افتد.”

  • نظام هیچ گاه نگفت که اشتباه کرده است
  • وقتی اصلاح صورت نگیرد حتما با تندترشدن شعار ها مواجه می شویم

وی در ادامه می گوید:” من این ادعا را ندارم که شخص خودم باید این خواسته ها را انجام دهد. وضعیت اجتماعی ما مثل آب گل آلودی است که وظیفه ما ایجاد نهرهایی است که آب زلال را به این آب گل آلود وارد کند و فرقی نمی کند چه کسی این آب زلال را وارد کند. اگر حتی اکنون بپذیرند که انتخابات آزاد داشته باشیم و زندانیان را آزاد کنند باز هم استقابل می کنیم اما متاسفانه نظام از هیچ فرصتی برای آزادی زندانیان در اعیاد و دیگر مناسبت ها استفاده نکرد و نگفت که اشتباه کرده اند. ایا عذرخواهی حاکمان، وضعیت جامعه را روشن تر نمی کند؟ به عنوان یک همراه حرکت عظیم مردم می گویم که این درخواست را هر کس انجام دهد ما استقبال می کنیم. البته وقتی این اصلاح صورت نگیرد حتما با تندترشدن شعار ها مواجه می شویم.”

  • مهمانی دادن به اعضای شورای امنیت مهمتر است یا آشتی با مردم؟
  • هنوز دیر نشده؛ وفاق با مردم بهترین برخورد است

در شرایطی که این همه مشکل داریم و در معرض تهدید تحریم و فشارها هستیم و آیا مهمانی دادن برای اعضای شورای امنیت مهم تر است یا آشتی با مردم؟آیا آشتی کردن با مردم بیشتر به نفع نظام نیست؟ یا اگر حکومت با مردم آشتی کند دست بازتری در مسائل خارجی نخواهد داشت؟ با توجه به شرایط پر جنب و جوش منطقه آیا بهتر نیست که حکومت با مردم کنار بیاید و یک وفاق ملی شکل دهد؟ کدام یک بهتر است؟ بیشتر کردن فشارها و ساختن حجره‌های جدید در زندان اوین به رغم شعارهای اول انقلاب که حذف زندان اوین بود، یا کنار آمدن و کار کردن همراه مردم.” جنبش سبز توصیه می کند وفاق و آشتی با مردم بهترین حالت با مردم است. ما انتظار داشتیم از خانواده های آسیب دیده دلجویی شود و هنوز هم راه باز است وگرنه با اتهام زدن مشکلات بیشتر می شود. باید ترسید از موقعی که فکر شود راه حل در سرکوب و قلب واقعیت است.

  • قرار نبود ما حکومت کنیم؛ قرار بود مردم حاکم باشند

میرحسین موسوی در پایان سخنان خود خاطرمی سازد:”نکته ای دیگر که باید اشاره کنم این است که قرار نبود که ما بر مردم حکومت کنیم. قرار بود مردم حکومت کنند. قرار بود جابه جایی ها به خواست مردم و به صورت مرتب در کشور اتفاق بیفتد. باید ترسید از موقعی که فکر شود راه حل در سرکوب ادامه فشارها و بستن فضاست.”

وی با اشاره به سیستم انتخابات و تغییر صحیح حاکمیت در کشورهای دیگر جهان از جمله انتخابات اخیر انگلستان اشاره می کند:”ببینید در آنجا اینگونه نیست که گروهی آنچنان دلبستگی به حکومت پیدا کنند که توجیه شرعی هم برای ادامه آن بیاورند که اگر ما نباشیم، کشور کن فیکون می شود. من باید به آقایان خاطرنشان کنم که ملت بزرگ ایران، با بودن یا نبودن شما، کن فیکون نخواهد شد .تاسف آور است که کسانی در این کشور دلبسته قدرت هستند و دلبستگی خود را با مسائل شرعی توجیه کنند. مردم این جیزها را درک می کنند و مایلند قدرت بچرخد.”

میرحسین موسوی در پاسخ به یکی از مادرانِ بازداشت شدگان که خواستار تعدد رسانه ها برای افزایش آگاهی و ایجاد رسانه هایی متعلق به جنبش شد، خاطرنشان کرد:” همه در مورد افزایش آگاهی ها باید تلاش و کمک کنند و ما هم به نوبه خود به این مساله فکر می کنیم.”

لازم به ذکر است در این دیدار جمعی از مادران عزادار و خانواده های آسیب دیدگان سوالات و نظرات خود را با مهندس موسوی در میان گذاشتند.

ادامه مطلب ...

كروبي: نباید انتظاری داشت وقتی اجنه در این مملکت به آقایان خبر می دهند که زلزله در راه است!

0 نظرات
ديدار كروبي با خانواده علی ملیحی عضو تحریریه روزنامه توقیف شده اعتماد ملی:
نباید انتظاری داشت وقتی اجنه در این مملکت به آقایان خبر می دهند که زلزله در راه است!

ديدار كروبي از خانواده علي مليحي. ادامه راه سبز(ارس): مهدی کروبی با حضور در منزل علی ملیحی عضو تحریریه روزنامه توقیف شده اعتمادملی و از اعضای زندانی شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم با ابراز تاثر از اعدامهای اخیر و روند رسیدگی به پرونده های قضایی گفت: معلوم نیست آقایان خود را درچه جایگاهی می بینند که به راحتی و بدون درنظرگرفتن عاقبت کار چنین حکم می دهند.البته وقتی جان آدمیزاد چنان ارزان شود که عده ای را به صرف یک اعتراض مدنی در خیابان به گلوله ببندند چنین رفتارهای خارج از رویه ای نیز رواج می یابد.»

به گزارش سحام نیوز، در این دیدار پدر علی ملیحی با شرح چگونگی بازداشت فرزند خود توضیح داد که ماموران امنیتی به اشتباه برادر کوچکتر علی را در خیابان دستگیر و به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و سپس با انتقال او به خانه، علی را بازداشت کردند. مهدی کروبی نیزضمن ابراز تاسف از چنین برخوردهایی در جمهوری اسلامی گفت:«هیچگاه فکر نمی کردیم روزی به چنین موقعیتی برسیم و چنین رفتارهایی در این کشور عادی شود و با میراث امام و انقلاب چنین برخورد شود.»

کروبی همچنین درحاشیه این دیدار درپاسخ به پرسشی درباره اعدام فرزاد کمانگر و چندتن دیگر گفت:« طبیعی است که ما از مرگ افراد و اعدام آنها متاثر می شویم و اصولا مخالف رواج یافتن چنین برخوردهایی هستیم. اعدام این افراد در شرایطی صورت گرفته است که هیچکس از چندوچون پرونده آنها باخبر نیست و جرم آنها به دلیل علنی نبودن دادگاه و عدم رعایت آیین دادرسی و قانون، برای هیچکس محرز نشده است. سخنان وکلای اعدام شدگان و اینکه اعدام ها بدون اطلاع آنها صورت گرفته است نیز بسی متاسف کننده و نشان از آن دارد که عدالت نایاب است و رویه فعلی هیچ تناسبی با موازین شرعی و قضایی ندارد. چگونه می توان بدون ضابطه افرادی را اعدام کرد و نسبت به عواقب آن و دامن زده شدن به فضای بی اعتمادی بی تفاوت بود؟ مگر جان آدمیزاد چنین ارزان است که بتوان به راحتی و با کمترین وسواس قانونی و در بی خبری عمومی آن را ستاند؟ معلوم نیست آقایان خود را درچه جایگاهی می بینند که به راحتی و بدون درنظرگرفتن عاقبت کار چنین حکم می دهند.البته وقتی جان آدمیزاد چنان ارزان شود که عده ای را به صرف یک اعتراض مدنی در خیابان به گلوله ببندند چنین رفتارهای خارج از رویه ای نیز رواج می یابد.»

مهدی کروبی همچنین با انتقاد از چنین رویه ای در دستگاه قضایی گفت:« آقایان تکلیف پرونده کهریزک و تجاوزها را روشن نکرده اند و ابهامات آن پرونده ها را نزدوده اند که باری دیگر ابهامی دیگر می آفرینند و البته از کشورداری آقایان بیش از این نیز نباید انتظاری داشت وقتی اجنه در این مملکت به آقایان خبر می دهند که زلزله در راه است و وقتی که یکباره دو روز را تعطیل اعلام می کنند و با این تعطیلی کشور را در یک تعطیلی ۵ روزه فرو می برند بی آنکه بفهمند این تصمیم چه ضررهایی می تواند برای اقتصاد خانواده ها داشته باشد. کشورداری آقایان چنین مختصاتی دارد و بنابراین شاید گمان می کنند که بدون رعایت قوانین حقوقی و آیین دادرسی و اطلاع وکیل می توان جوانانی را اعدام کرد.»

مهدی کروبی با این توضیح از شرایط حاکم بر کشور انتقاد کرد و گفت:« شرایط به آنجا رسیده است که مردم یک حرف می زنند و دولت و حکومت یعنی قوه مجریه و قوه قضاییه یک حرف دیگر می زنند. بی اعتمادی به نقطه اوج خود رسیده است و رفتارهای حکومت به گونه ای است که گسستی بی سابقه میان مردم و دولت به وجود آمده است.مسبب این بی اعتمادی نیز البته رواج دروغ و سخنان نسنجیده در کشور است آنچنانکه می بینیم چه ادعاهایی در باب مسائل هسته ای می کنند حال آنکه ما می دانیم این ادعاها چقدر بزرگ و غیرقابل باور است.والله که ما هیچگاه فکر نمی کردیم چنین سرنوشتی در این مملکت حاکم شود و آداب کشورداری به اینجا رسد که مردم به یکسو بروند و دولت به سوی دیگر.»

کروبی همچنین در پاسخ به پرسشی درباره سخنان غلامحسین الهام که میرحسین موسوی را محارب نامیده است، گفت: از بلندگوی اسلامی که فقیه اش آقای الهام باشد باید چنین سخنانی گفته شود. باید گریست به حال اسلام که الهام و حواریون اش بلندگوی آن شده اند. البته همان طور که گفتم وقتی اجنه سکان کشورداری را به دست بگیرند نباید از رواج چنین سخنان بی مایه ای متعجب شد.
ادامه مطلب ...

بشارت زوال ظلم

0 نظرات
حمزه غالبی:
بشارت زوال ظلم

. ادامه راه سبز(ارس): شنیدن خبر اعدام همیشه تلخ است؛ اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که باز برای ترساندن مردم چند نفر را قربانی کرده اند. وقتی می ترسند هیج کاری ازشان بعید نیست، حتی بازی کردن با جان انسان های بی گناه؛ کاملا لمس کرده ام که چطور می نشینند، اول تصمیم می گیرند که چند نفر و در چه زمانی باید کشته شوند، بعد دنبال طعمه می گردند.

خودمان دیگر حس کرده ایم وقتی در اطلاعیه دادستانی به عنوان سند، به اعترافات متهم اشاره می کند یعنی چه! می فهمیم وقتی طعمه انتخاب شد و هیچ مدرکی علیه اش وجود ندارد، بازجو باید از متهم اعترافات بگیرد؛ “اعترافات صریح”، برای من، یعنی انسانی که تحت فشار و شکنجه بوده است برای قبول کردن اتهامی که مدرکی علیه اش وجود ندارد. دیگر خودمان لمس کرده ایم که چگونه بازجوها سند سازی و اتهام تراشی می کنند و از کاه کوه می سازند. دیده ام که نه شرع جلو دارشان است نه قانون محدودشان می کند و نه به اخلاقی پای بند هستند.

وقتی ماجرا نزدیک خرداد ماه اتفاق می افتد؛ وکیل پرونده و خانواده او از اجرای حکم اطلاع ندارند؛ روند دادرسی مشکوک و ناقص باشد، بیشتر این گمان را در ما تقویت می کند که گرفتن جان چند نفر، تصمیمی سیاسی بوده است. می خواستند با کشتن آنها و ترساندن بیشماری، ترس خودشان را فرو نشانند.

از آنطرف دیشب مصاحبه رهبر گروه تروریستی پژاک را در بی بی سی دیدم. پژاک هم هموطنانمان را کشته است؛ آنها هم برای مقاصد سیاسی و ترساندن، آدمهای بی گناه را منفجر کرده اند. چطور می شود عصبانی نبود از کسانی که برادران ما را می کشند؛ چه پژاک که در کردستان می کشد و چه آنهایی که در خیابانهای تهران فرزندان این ملت را جلو دوربینها به ضرب گلوله مستقیم می کشند. چطور می شود خشمگین نبود از این که می کشند برای اینکه بترسانند.

الان عصبانیم از اینکه دقیق نمی دانم تکلیفم چیست و چه باید بگویم اما حداقل می توانم به صراحت بگویم که آه مظلوم بنیان برانداز است؛ حتی جان یک نفر بی گناه را با هر انگیزه گرفته باشید برابر است با اینکه همه انسانها را به قتل رسانده باشید [۱]و جنایتی بالاتر از این نیست. سنت الهی است که خون بی گناه رهایتان نمی کند؛ اتفاقا ریختن خون زوالتان را بشارت می دهد[۲]. دیگر فهمیده ایم که شما از هیچ کاری برای ماندن ابا ندارید اما بازهم بنا به تکلیف امر به معروف و نهی از منکر، دعوتنان می کنیم که به وعده های الهی باور داشته باشید.

پی نوشت:

[۱] مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً؛

آن کس که انسانى را بدون اینکه قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است.

سوره مائده آیه ۳۲

[۲] إِیَّاکَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا بِغَیْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لَا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَیْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَیْنَ الْعِبَادِ فِیمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَلَا تُقَوِّیَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَمٍ حَرَامٍ فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یُضْعِفُهُ وَ یُوهِنُهُ بَلْ یُزِیلُهُ وَ یَنْقُلُهُ

[ای مالک] از خونریزى بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق عذاب الهى را نزدیک و مجازات را بزرگ نمى‏کند، و نابودى نعمت‏ها را سرعت نمى‏بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمى‏گرداند، و روز قیامت خداى سبحان قبل از رسیدگى اعمال بندگان، نسبت به خون‏هاى ناحق ریخته شده داورى خواهد کرد، پس با ریختن خونى حرام، حکومت خود را تقویت مکن. زیرا خون ناحق، پایه‏هاى حکومت را سست مى‏کند و بنیاد آن را بر کنده به دیگرى منتقل سازد.

نهج البلاغه، فرمان حضرت علی(ع) به مالک اشتر
ادامه مطلب ...

سحابی: برای حفظ ایران و جمهوری اسلامی، برکناری احمدی‌نژاد حیاتیست

0 نظرات
گفتگوي جرس با مهندس سحابي:
برای حفظ ایران و جمهوری اسلامی، برکناری احمدی‌نژاد حیاتیست

مهندس سحابي. ادامه راه سبز«ارس»: در آستانه نوزدهم اردیبهشت ماه که مصادف با هشتادمین سال تولد مهندس سحابی بود، فرصتی دست داد که جرس در رابطه با تحولات گذشته و شرایط پیش رو و دلایل انتشار نامه ای که چندی پیش مهندس سحابی همراه جمعی با عنوان «فکری برای ایران کنید» ، نوشته بود، گفتگویی با وی داشته باشیم. سحابی با اشاره به آثار سوء بسته بودن فضای نقد و گفتگو، اظهار داشت:" من بعد از هشتاد سال عمر صرفا اعلام هشدار می‌کنم و می‌گویم مردمی که نارضایتی‌هایی داشته باشند و فرصت نکنند دردشان، خواستشان یا نقدشان را بگویند به طور طبیعی در آینده این دردها به طور فورانی سر باز می‌کند. پس جدا از مصلحت ایران و ایرانیان، برای مصلحت خود حاکمیت هم بهتر است بگذارند نقدها مطرح شود ... اگر این فضای گفتگو، درد دل، نقد یا حتی اعتراض بسته شود، جدا از ایران خطرات زیادی برای خود حاکمیت هم دارد."

وی با تاکید بر اینکه ما برانداز یا ساختارشکن نیستیم ،گفت:"و اینک پس از تجارب تمام عمرم، برای من دغدغه اصلی حفظ ایران است و بر این اساس است که می‌گویم امروزه ما به خاطر بقای ایران، برانداز نیستیم"

سحابی رفتار احمدی‌نژاد را از ابتدای کسب کرسی ریاست جمهوری در 5 سال پیش تا کنون در جهت تضعیف ایران و تضعیف خود جمهوری اسلامی دانسته، می گوید:"مقامات جمهوری اسلامی برای حفظ حاکمیت هم که شده بایستی احمدی‌نژاد را برکنار کنند. چه برای حفظ ایران و چه برای جمهوری اسلامی برکناری احمدی‌نژاد به علت تخریب‌ها و عدم کفایت‌هایش، امری حیاتی و مهم است،".

وی با ابراز امیدواری نسبت به آینده جنبش سبز از هواداران جنبش خواست تا " شیب را کم کنند. ابراز انتقادات و اعتراضات را آرام‌تر کنند و فکر پیروزی کوتاه‌مدت نباشند. ولی آنقدر روحیه داشته باشند که هر چه طرف مقابل ضربه می‌زند کوتاه نیایند و از طرف دیگر تندروی و عجله نکنند. تغییر در راه است. ولی هدف باید عقب نشینی حاکمیت غالب باشد برای اصلاح شدن مواضع و بینش‌ها و روش‌ها، نه براندازی. " وی اضافه کرد:"ما یک بار در یک نسل پیش، براندازی انقلابی کردیم، اما خیر و برکتی ندیدیم. یک ملت و یک کشور ظرفیت دو بار انقلاب در یک نسل را ندارد."

توجه شما را به این گفتگو جلب می کنیم:


پرسش: سوالاتی که مطرح می‌شود سوالاتی است که عده‌ای درباره برخی مسائل روز و نیز نقدهایی است که در رابطه با جزوه‌ای به نام «فکری برای ایران کنید» که شما و برخی دوستان دیگر منتشر کرده‌اید، دارند. در آنجا روی چند محور دولت احمدی‌نژاد را نقد کرده بودید و جمع‌بندی‌تان این بود که احمدی‌نژاد چه قبل از انتخابات عامل بحران بود و چه خود این انتخابات و تأیید مجدد احمدی‌نژاد بحران ایران را مضاعف کرد. سؤال برخی این است که هدف شما از دادن این جزوه تحلیلی چه بوده است؟

پاسخ: بسم‌الله الرحمن الرحیم. اولا تشکر می‌کنم از دوستان و منتقدانی که مسائلی را که روی این جزوه دارند، مطرح کرده‌اند. من از هر گونه سؤال، پرسش، انتقاد و حتی اعتراض استقبال می‌کنم. دوم منظور از جزوه‌ای که درآمد این بود که به هر صورت هر رژیمی که بر ایران حاکم باشد رژیم مذهبی، غیرمذهبی، ولایت فقیه، جمهوری خالص یا هر چیز دیگر اساسا مبتنی بر یک پیش‌نیاز اولیه است. و آن این است که کشور «ایرانی» باید وجود داشته باشد تا آن رژیم بر آن حکومت کند. در واقع کشور ایران مانند ظرفی است که محتوای آن می‌تواند همه چیز اعم از اسلامی، غیراسلامی، ولایت فقیه، تند یا کند و... باشد. من این را از موضع ناسیونالیستی نمی‌گویم. معتقدم که این ظرف که یک واقعیت عینی تاریخی – جغرافیایی است باید باقی باشد تا توان و قدرت حفظ آن محتوا را داشته باشد.

عرضم این است که از ابتدای سال 84 که آقای احمدی‌نژاد آمد خیلی قبل از انتخابات اخیر، ایشان عملیاتی انجام دادند که شمه‌ای از آن را در این جزوه گفته‌ایم و مرتبا فاکت‌های بیشتری هم به دست می‌آید. حتی صاحب‌نظران غیرسیاسی (مثل دکتر بهمن آرمان که خودش تصریح می‌کند که من سیاسی نیستم) نیز این ضررهایی که سیاست‌های وارداتی آقای احمدی‌نژاد قبل از انتخابات به منافع ملی ایران و موجودیت مالی و اقتصادی ایران زده را در روزنامه ذکر کرده‌اند. و یا آقای خوش‌چهره که از نمایندگان مجلس هفتم و از طرفداران آقای احمدی‌نژاد بود، ایشان هم صحبت مفصلی در این رابطه دارد و می‌گوید که برداشت دولت آقای احمدی‌نژاد از عدالت، به کلی واژگونه است.

همه اینها حکایت از آن دارد که آقای احمدی‌نژاد در حال تخریب ایران است و ایران دارد رو به سراشیبی انهدام می‌رود. به این جهت است که، بنده فکر می‌کنم و خطابم در اینجا هم به مردم ایران است و هم به مسئولان جمهوری اسلامی و به خصوص مقام رهبری. که اگر شما می‌خواهید نظام خودتان برقرار بماند باید ظرفی به نام ایران وجود داشته باشد. اگر وجود نداشته باشد یا روز به روز توانش تحلیل و رو به نابودی برود شما باید بر یک سرزمین سوخته حکومت کنید. این چه اثری دارد؟ و طبعا دشمنان شما هم تشجیع می‌شوند که به این موجود نحیف و ضعیف ضربه بزنند. بنابراین در مصاف با آمریکا هم شما موفق نخواهید شد.

دوم حرفم این است که آحاد مردم یا فرد ناچیزی مثل بنده نظرات و ملاحظاتی به مقامات کشور یا مقام رهبری داریم. این را بگذارند که ما در یک فضای خیرخواهانه و دلسوزانه مطرح کنیم. اگر این را اجازه ندهند حاصلش این است که این نقدها در سینه‌ها انباشته می‌شود و بالاخره یک روزی سر باز می‌کند. من تهدید نمی‌کنم. من بعد از هشتاد سال عمر باورکردنی نیست که به خاطر جاه‌طلبی یا وابستگی این حرف‌ها را بگویم، صرفا اعلام هشدار می‌کنم و می‌گویم مردمی که نارضایتی‌هایی داشته باشند و فرصت نکنند دردشان، خواستشان یا نقدشان را بگویند به طور طبیعی در آینده این دردها به طور فورانی سر باز می‌کند. پس جدا از مصلحت ایران و ایرانیان، برای مصلحت خود حاکمیت هم بهتر است بگذارند نقدها مطرح شود البته با رعایت ادب و احترام. خود بنده هم همیشه سعی کرده‌ام این شرایط را رعایت کنم و در صورت عدول از آن با تذکر، چه دوستان و چه دیگران به این شرایط برخواهم گشت. به هر صورت من می‌گویم اگر این فضای گفتگو، درد دل، نقد یا حتی اعتراض بسته شود، جدا از ایران خطرات زیادی برای خود حاکمیت هم دارد. این یک نکته.

نکته دیگر اینکه بنده از 15-10 سال پیش نقدهایی بر حاکمیت داشته‌ام مخصوصا از زمانی که آقای احمدی‌نژاد آمدند اعتراضات زیادی دارم که می‌شود جداگانه روی آن بحث کرد. به بیشتر سیاست‌ها، بخصوص سیاست‌های اقتصادی که من روی آن حساسیت دارم، اعتراض دارم. اما می‌خواهم بگویم ما به رغم همه نقدها و اعتراضاتی که داریم و به رغم آن نگرانی که الان برای من تشدید شده و آن رو به نابودی رفتن ایران است، ما برانداز نیستیم و بنده معتقد به ساختارشکنی نیستم و این را از این جهت که بخواهم تقربی به حاکمیت پیدا کنم، نمی‌گویم بلکه از روی تحلیل و اعتقاد می‌گویم زیرا که من در انتهای فروپاشی امروزه حاکمیت، فروپاشی ایران را می‌بینم.

و اینک پس از تجارب تمام عمرم، برای من دغدغه اصلی حفظ ایران است و بر این اساس است که می‌گویم امروزه ما به خاطر بقای ایران، برانداز نیستیم ولی امیدواریم که مقامات حاکمیت؛ توصیه‌ها، انتقادات و اعتراضات ما را بشنوند و روی روش‌ها و رفتارها و سیاست‌هایشان تأثیر بگذارد. وگرنه شکوه‌ها و ناله‌های پنهان مردم به فریاد اعتراض تبدیل می‌شود. زمان سابق هم این طوری بود. شاه اجازه کمترین نقد یا اعتراضی نه تنها به مردم بلکه به اعوان و انصار خود هم نمی‌داد به طوری که در تمام خاطرات اطرافیانش مثل دکتر عالیخانی (که رئیس دانشگاه تهران و مدتی هم وزیر اقتصاد بود)، ارتشبد جم و ارتشبد طوفانیان و... آمده است که شاه خودرأیی فردی شدید داشت و اصلا به کسی اجازه اعتراض نمی‌داد و در کوچکترین جزئیات مملکت هم دخالت داشت. در کتاب تضاد دولت و ملت آقای کاتوزیان هم این موضوع آمده است که همه به خودرأیی شاه اعتراض دارند. نتیجه آن چه شد؟ ناگهان در سال 57 مردم شورش کردند. ما نمی‌توانیم بگوییم فقط مخالفان و آقای خمینی مردم را به صحنه کشیدند. مردم اصلا دلشان پر بود، مخالفان هم یک تلنگر به آن زدند و سرش باز شد. به این جهت است که ما تقاضای‌مان از مقامات این است که بگذارند این نقدها گفته شود. ما هم از طرف دیگر متعهدیم که بدون جهت‌گیری‌های ساختارشکنانه نقدهای‌مان را مطرح کنیم.

پرسش: آقای مهندس راجع به این جزوه چند پرسش و نقد مطرح شده است. یکی اینکه چرا این قدر مفصل است و چون مفصل بوده به آن اندازه‌ای که برای تهیه آن زحمت کشیده‌اید، خوانده نشده است (البته برخی نخبه‌ها خوانده‌اند و در سایت‌ها و نقد و بررسی‌های‌شان هم انعکاس داشته). دوم این که می‌گویند شما و ملی - مذهبی‌ها در مجموع مرتب حکومت را نصیحت می‌کنید ولی حکومت هیچ نصیحتی را نمی‌پذیرد؛ پس چه کار باید کرد؟ سوم می‌گویند در این جزوه شما نتیجه مشخصی از بحث‌های‌تان نگرفته‌اید و چهارم همان طور که در بعضی از سایت‌ها نقد شده، گفته‌اند شما استراتژی و خط‌مشی‌تان این است که با دولت احمدی‌نژاد برخورد کنید، در حالی که ریشه مشکلات مهم‌تر و بالاتر از دولت احمدی‌نژاد است. لطفا توضیحات‌تان درباره این چهار نکته را به ترتیب بفرمایید.

پاسخ: درباره «تفصیل» باید بگویم که ما ناچار بودیم؛ برای اینکه نقدهایی که نسبت به دولت آقای احمدی‌نژاد می‌کنیم مستند باشد و مخاطبین ما به خصوص مخاطبین کارشناس، دانشگاهی و اهل فکر اقناع شوند، فقط شعار سیاسی ندهیم بلکه مستند حرف بزنیم. اگر مفصل شده متأسفیم اما اشکالات این دولت خیلی زیاد است و بایستی تفصیل داد چنان که برخی هم از این تفصیل استقبال کرده‌اند. این استنادات امری است که در تاریخ می‌ماند. اما در مورد نتیجه‌گیری، ما با همه مقدمات و مستندات خواسته‌ایم بگوییم، جدا از همه مناقشات درباره انتخابات، رفتار آقای احمدی‌نژاد در چهار ساله قبل از انتخابات هم (همان طور که پس از انتخابات اخیر نیز همان رویه را ادامه می‌دهد) در جهت تضعیف ایران و تضعیف خود جمهوری اسلامی است. و لذا مقامات جمهوری اسلامی هم برای حفظ حاکمیت هم که شده بایستی احمدی‌نژاد را برکنار کنند. ما در آن جزوه این نتیجه‌گیری را به عهده خوانندگان گذاشته‌ایم ولی گرفتن این نتیجه‌گیری که چه برای حفظ ایران و چه برای جمهوری اسلامی برکناری احمدی‌نژاد به علت تخریب‌ها و عدم کفایت‌هایش، امری حیاتی و مهم است، چیز سختی نیست.

پرسش: به چه شکل؟

پاسخ: قانون اساسی برای این کار راه‌کارهایی را بازگذاشته است. یکی اینکه مثلا مجلس رأی عدم کفایت به او بدهد. من اینجا اصلا نمی‌خواهم وارد بحث انتخابات اخیر شوم. بلکه تنها روی عملکرد آقای احمدی‌نژاد تمرکز می‌کنم. پس الان به لحاظ قانون اساسی راه باز است و به هیچ وجه ساختارشکنی هم نیست.

هم‌چنین دیوان عالی کشور می‌تواند به عملکرد ایشان نقد یا اعتراض بکند و با تأکید بر قانون‌شکنی‌های مفصل ایشان که ما هم در آن جزوه شمه‌ای از آن را آورده‌ایم زمینه برکناری ایشان را فراهم کند. من فقط در این مورد مشکل را در اینجا می‌بینم که خود مقام رهبری به آقای احمدی‌نژاد دل بسته‌اند و پشت ایشان ایستاده‌اند. اما حتی مجلسی‌ها که اکثریت آنها اصول‌گرا هستند، به سیاست‌های آقای احمدی‌نژاد اعتراض شدیدی دارند.

پرسش: آیا این اعتراضات در حد اعلام عدم کفایت هم هست؟

پاسخ: به نظر بنده بله. چند شاهد دارم. وقتی آقای احمدی‌نژاد رفتند که دولت‌شان را در مجلس معرفی کنند، مجلس صلاحیت سه نفر از وزرایی که ایشان معرفی کرده بودند را رد کرد. متعاقب آن آقای محمدرضا باهنر که نایب رئیس مجلس هستند و از اصولگراهای داغ و جدی هستند گفتند اگر توصیه مقام رهبری نبود ما خیلی بیش از سه نفر را رد می‌کردیم. معلوم می‌شود که مجلس از آقای احمدی‌نژاد ناراضی است. ولی به علت حمایت مقام رهبری ملاحظه می‌کنند. در بحث یارانه‌ها هم شدت برخوردها را شاهد بودیم. همچنین رئیس مجلس نامه‌نگاری‌های متعددش با رئیس‌جمهور درباره قانون‌شکنی‌های ایشان را علنی کرد.

پرسش: در اینجا این سوال مطرح می‌شود و برخی منتقدین هم مطرح کرده‌اند که پس چرا شما در حد و سطح آقای احمدی‌نژاد به ریشه مشکلات و نقدهای‌تان وارد شده‌اید؟

پاسخ: من این نقدها را خوانده‌ام. اما آن را قبول ندارم. برای اینکه در کنار گود و خارج از کشور می‌شود هر حرفی را زد ولی در داخل شما باید یک سلسله تشریفات یا اصول حقوقی و سیاسی و ... را رعایت کنید که موجب بدتر شدن اوضاع نشود. اگر یک گام به پیش رفتیم مجبور نشویم دو، سه قدم به عقب برگردیم.

به همین جهت ما سعی می‌کنیم با رعایت مقررات و ضوابط، نقدمان را مطرح کنیم. نسبت به مقام رهبری هم من عرض کردم که اگر ایشان اجازه نقد ندهند این نقدها در دل‌ها جمع می‌شود و یک روزی سر باز می‌کند.

پرسش: شما به عنوان کسی که با رهبری جمهوری اسلامی سیر و سابقه‌ای هم داشته‌اید چه حرف و حدیث، نقد و نصیحت‌هایی دارید؟

پاسخ: بله. فکر می‌کنم ایشان بنده را می‌شناسند چون از قبل از انقلاب و بعد از آن در دوران شورای انقلاب سابقه داشته‌ایم. ایشان یک مدتی به ما خوش‌بینی‌های داشتند. بعدها بدبینی‌هایی پیدا کردند. در دوره سال‌های 79 و 80 و 81 که ما زندان و درگیر بودیم حتی وزارت اطلاعات آن زمان تحلیلی به رهبری داده بود مبنی بر اینکه ما برانداز نیستیم. ولی خوب بیت رهبری اعتقاد داشتند که ما براندازیم. و قرار شده بود رسیدگی بکنند. اما اینکه حالا نظرشان برگشته یا نه من خبر ندارم. به هر صورت آن‌ها نسبت به ما یک بدبینی‌هایی داشتند. این بدبینی‌ها فکر می‌کنم به خاطر صراحت زبان ما بوده که گاهی نقدها را می‌گفتیم. حتی از قول آقای اکبر گنجی نقل شده که وی به آقای مبشری رئیس دادگاه انقلاب گفته بود این نسبت‌هایی که به فلانی یعنی بنده می‌دهند که برانداز است به او نمی‌چسبد زیرا در سفر برلین با او بودم و با هم بحث زیاد داشتیم. آقای مبشری که رئیس دادگاه انقلاب بود و تمام بازجویی‌های ما را در آن 20-15 ماهه تعقیب می‌کرد و نزدیک به 2000 صفحه بازجویی از ما گرفته بود، نیز گفته بود که ما هم همین اعتقاد را داریم ولی دفتر مقام رهبری اصرار دارند که اینها براندازند. من نمی‌دانم این دفتر از کجا این اطلاعات را کسب کرده بودند، در حالی که من همین حالا هم از روی تجربه و تحلیل و دلسوزی که برای ایران دارم فروپاشی امروزه حاکمیت یا ساختارشکنی را منجر به فروپاشی ایران می‌بینم و با آن موافق نیستم. دادگاه هم در آن پرونده ما را از اتهام براندازی تبرئه کرد.

پرسش: آقای مهندس شما با آقای خامنه‌ای در شورای انقلاب زیر یک سقف بودید و مقابل هم می‌نشستید و صحبت می‌کردید. اگر امروز فرصتی باشد و رو در روی ایشان بنشینید و صحبت کنید چه حرف و نصیحتی به ایشان دارید؟

پاسخ: اولا بنده از موضع مذهبی که دارم همیشه خودم را محتاج نقد و نصیحت می‌دانم و از آن، از طرف هر کس که گفته شود، استقبال می‌کنم. در قرآن هم از اینکه به تعبیر طعنه‌آلود مخالفان و مشرکان، پیامبر سراسر «گوش» بوده تجلیل شده و به ایشان متذکر شده که اگر این اخلاق بزرگ و کریمانه و مهربانانه‌ات نبود، مردم از دورت پراکنده می‌شدند. و باز آقای خامنه‌ای بهتر از من می‌دانند که امام علی در نهج‌البلاغه هم آمده که بارها به مردم گفته‌اند با من مثل جبارها رفتار نکنید، لکنت زبان نداشته باشید، راحت حرف‌تان را بزنید و...

بنابراین بنده در رابطه با آقای خامنه‌ای که درسابقه و اعتقاد قبلی‌مان به این حرف‌ها با هم اشتراک کامل داشتیم در کمال دلسوزی و احترام می‌گویم شما ممکن است نظریاتی داشته باشید که با نظرات امثال بنده مخالف باشد، اما سعی کنید که توصیه‌های دلسوزانه را، که حداقل نه دلسوزی برای خود بلکه دلسوزی برای ایران می‌بینید، بشنوید. من حقیقتا نمی‌‌خواهم تشبیه کنم. باز تأکید می‌کنم که دارم مثال می‌زنم، مانند نمی‌کنم. اما امام علی درباره خلیفه سوم همین نصایح را بارها می‌گویند. می‌دانید که حضرت علی در باره این خلیفه دو فرزند خود یعنی امام حسن و امام حسین را جلوی انقلابیون مخالف فرستاد و نزدیک بود آنها زیر دست و پا له شوند. در حالی که یک دنیا ایراد و اعتراض به ایشان داشت.

خودرأیی هر فرد و هر نظامی را حتی شخص الهی هم باشد، اگر استبدادورزی کند به هلاکت می‌اندازد. امام علی در نهج‌البلاغه می‌گوید من استبد برأیه فقد هلک یعنی شخص خودرأی یا بی‌اعتنا به نظرات دیگران، نهایتا و قطعا خودش هم تضعیف می‌شود و از بین می‌رود. بنابراین اولین نظرم این است که ما در این فضا اگر می‌خواهیم ایران حفظ شود گوشمان را و در دلمان را برای منتقدین، معترضین و دلسوزان باز کنیم و حرف‌های آنها را هم بشنویم. تصمیم آخر هم با ما. ولی حداقل حرف‌هایشان را بشنویم.

دوم اینکه ایشان مسائل را مقداری معتدل‌تر و متعادل‌تر و همه‌جانبه‌تر ببینند و همه چیز را به «دشمن» نسبت ندهند. نمی‌گویم مملکت ایران و یا جمهوری اسلامی دشمن ندارد، اما دیگر نباید هر حرف و هر رفتار هر کسی را – ولو نزدیک‌ترین دوستان و هم‌پیمانان و مسئولان گذشته – را به دشمن منسوب کرد. در این حالت همه کارهای منتقدان، رقبا و مخالفان کار دشمن و شیطان محسوب شده و همه کارهای خودمان کار حق و اسلام و علی‌وار. این طوری همه چیز غیرقابل نقد می‌شود. شما بهتر از من می‌دانید که امام علی به همه می‌آموزند که اگر در هر کاری و هر حوزه‌ای نقد اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر تعطیل شود بدترین افراد و بدترین سیاست‌ها (و به قول ایشان «شرارکم») حاکم می‌شود. پس وجود فضای نقد هم به نفع حاکمان و رفتار و عملکردشان و هم به نفع جامعه است که حرفهایش را نمی‌خورد و در درون‌اش نمی‌ریزد، بلکه‌ برای آنها اثر و تأثیر اصلاحی قائل می‌شود.

پرسش: یک اشکال یا نظر دیگری که برخی گفته‌اند این است که ملی - مذهبی‌ها استراتژی یا خط برخوردشان این است که با رهبری جمهوری اسلامی برخورد نکنند. آیا مباحثی که شما در مصاحبه قبلی‌تان با جرس مطرح کرده‌اید، یک تغییر و تجدید نظر در این رویکرد است و یا برخورد صرفا شخصی شما به واسطه روابطی است که قبلا با ایشان داشته‌اید؟ یا بحثی جدید است؟

پاسخ: نه. به هیچ وجه بحث جدیدی نیست. ولی به عنوان کسی که هشتاد سال از عمرش می‌گذرد و داعیه هیچ پست و مقامی ندارد، حق ملی و دینی و حقوقی خود می‌داند که مقامات را مؤدبانه، دلسوزانه و مسئولانه نقد کند و انتظار دارم مقامات نیز به خصوص مقام رهبری اجازه دهند که چنین فضای نقدی برای اصلاح امور ایجاد شود والا چیزی از ایران باقی نخواهد ماند. ما در این مسئله اخیر نیز می‌بینیم که اگر آقای خامنه‌ای از آقای احمدی‌نژاد حمایت نکند واقعا آقای احمدی‌نژاد در همین مجلس اصول‌گرای هشتم، رفتنی است.

در بحث هدفمند کردن یارانه‌ها برخورد مجلس و دولت خیلی جدی شده است. حتی آقای توکلی هم در جلسه مشترک دولت و مجلس گفته بود این بحث به جایی نرسید چون آقای احمدی‌نژاد روی نظرات خودش پافشاری زیاد می‌کند، در حالی که دولت باید مجری نظرات مجلس باشد. آقای علی مطهری هم گفته بود که دولت جسور است و مجلس نجیب.

آقای احمدی‌نژاد برای خودش برنامه‌هایی دارد و اگر همین طور پیش برود، نه اعتنایی به مجلس دارد و نه به نمایندگان ملت. من احساس خطر کرده‌ام. من انتظار دارم که ایشان به عنوان بالاترین مقام حقوقی کشور حداقل در اختلافات کارشناسی داخل نظام موضع بیطرفی داشته باشند.

ما بر سر مشی قبلی خودمان باقی هستیم. فروپاشی و براندازی را مصلحت ایران نمی‌دانیم. اما به حاکمیت انتقاد و اعتراض هم داریم.

پرسش: سؤال دیگری که بسیاری چه در داخل و چه در خارج از کشور مطرح می‌کنند این است که مشی‌ای که الان می‌خواهد جمهوری اسلامی را نصیحت کند جواب نمی‌دهد. پس آیا می‌شود به همین روشی که جواب نمی‌دهد ادامه داد؟

پاسخ: ما با عده‌ای از دوستان چند روز پیش برای عید دیدنی به ملاقات آقای میرحسین موسوی رفتیم. ایشان هم می‌گفت الان من هم همین اعتقاد را دارم، باید صبر و حوصله داشت. نباید عجله کرد و نباید انتظار داشته باشیم در همین سال 89 مسائل حل شود. باید بگذاریم این مسائل به تدریج حل شود. یا به اصطلاح شیب انتقاد و اعتراض‌های‌مان را کمتر کنیم. نه اینکه منتظر براندازی باشیم، بلکه شیب را کمتر کنیم و بگذاریم حاکمیت خودش به تدریج به این نقاط برسد.

پرسش: یکی از نقدهایی که شما به دولت آقای احمدی‌نژاد در آن جزوه وارد کرده‌اید بحث انرژی هسته‌ای و خط مشی دولت احمدی‌نژاد و سیاست خارجی ایران درباره مسئله هسته‌ای است. در سال گذشته هم ملی - مذهبی‌ها جزوه‌ای دادند و در آنجا کل پرونده انرژی هسته‌ای را تحلیل کردند. آیا شما هم چنان همان نظرات را دارید؟ و چه ارزیابی از روشی که دولت آقای احمدی‌نژاد در پیش گرفته است، می‌کنید؟

پاسخ: من فکر می‌کنم این روش مبتنی بر عینیت و واقعیت نیست. برای اینکه مسئله غنی‌سازی اورانیوم بر یک فرض اولیه استوار است و آن اینکه ما اینقدر ذخایر اورانیوم داریم که تا بی‌نهایت یا سال‌های سال بتوانیم از آن استفاده کنیم. و بر این اساس بر سر غنی‌سازی آن دعوا داریم. در حالی که بنده اطلاع دارم که سازمان انرژی اتمی چندین بار درباره ذخایر اورانیوم در کشورمان تحقیقات کرده و آخرین تحقیقات صورت گرفته در معادن ساقند کرمان هم نشان می‌دهد که ذخایر اورانیوم ما به اندازه خوراک 5 سال نیروگاه 1000 مگاواتی بوشهر است. بعد از پنج سال ما اصلا اورانیومی نداریم که بخواهیم آن را غنی‌سازی کنیم یا نکنیم. آن موقع ما ناچاریم که خود سنگ اورانیوم را از خارج بخریم. آن موقع هم در مقابل دنیایی که در مقابل غنی‌سازی اورانیوم ما یک بلوک متحد شده قرار داریم.

بنابراین برای مسئله‌ای که 5 سال بیشتر عمر ندارد این همه هزینه پرداختن واقعا عقلانی نیست. ما تا به حال سه تحریم آمریکا را تحمل کرده‌ایم. IMF، صندوق بین‌المللی پول برآورد کرده بود که این سه تحریم 35 میلیارد دلار در سال به درآمد ملی ایران زیان زده است. اگر تحریم بعدی هم بیاید به این زیان افزوده می‌شود ما این زیان را از جیب چه کسی می‌پردازیم و به امید این که چه موقع جبران شود؟ در یک کار تحقیقاتی که یک مرکز تحقیقاتی غربی انجام داده بود زیان سالانه تحریم‌های قبلی را نیز معادل یک سوم تولید ناخالص ملی ایران - یعنی حدود 130 میلیارد دلار – برآورد کرده است.

آقای احمدی‌نژاد برای مصاف با آمریکا راحت قیمت گاز و قیمت نفت را برای برخی کشورها که می‌خواهد دوستی‌شان را جلب کند تخفیف می‌دهد. قیمت گاز جنوب را به پاکستان و هندوستان تا 60% زیر قیمت بین‌المللی تخفیف داده، تا آنجا که معاون بین‌المللی وزارت نفت بر سر این موضوع استعفا داد. برای اینکه با آن قیمت هزینه تأسیسات هم مستهلک نمی‌شود.

یا قراردادی هست به نام نابوکو که برای صدور گاز به اروپاست (به عنوان یک رقیبی در مقابل روسیه). چون الان صادرکننده گاز به اروپا فقط روسیه است و چون صادرکننده انحصاری است، اروپایی‌ها ناراضی هستند. آنها از ترکمنستان و قرقیزستان می‌خواهند گاز صادر کنند. این دو کشور با هم حتی 10% نیازهای اروپا را نمی‌توانند تأمین کنند، بلکه ایران است که می‌تواند به اندازه کافی گاز صادر کند، معذلک ایران را از قرارداد نابوکو که در ترکیه منعقد شده است کنار گذاشته‌اند. این خیلی جفاست به ایران. ما این همه زیان را برای چه باید بپردازیم؟

آقای احمدی‌نژاد در سفری که نخست‌وزیر ترکیه به ایران داشت قیمت صدور گاز جنوب کشور ما را به ترکیه نسبت به قیمت بین‌المللی 50% تخفیف داده است. این تخفیف از جیب چه کسی پرداخت می‌شود؟ از جیب آقای احمدی‌نژاد که نمی‌رود. از جیب ملت ایران می‌رود. خوب با این تخفیف هزینه تأسیسات و خط لوله‌ای که باید به ترکیه کشیده شود و به صادرات اروپا کمک کند چه می‌شود؟ آیا مستهلک می‌شود؟

پرسش: راه حل شما درباره انرژی هسته‌ای چیست؟

پاسخ: به نظر من ایران در بحث انرژی هسته‌ای باید فعلا از مسئله غنی‌سازی عدول کند. غنی‌سازی را هم سازمان انرژی هسته‌ای جهانی یعنی آژانس و هم خود اوباما تأکید کرده که حق ایران است منتهی چون ایران در گذشته کارهایی کرده و مخفی‌کاری‌هایی کرده، دنیا به ایران اعتماد ندارد. برای جلب این اعتماد لازم است ایران یک مقدار کوتاه بیاید. در حالی که خودش هم می‌داند 5 سال بیشتر ذخایر ندارد و برای 5 سال نمی‌ارزد ما این قدر هزینه بدهیم.

پرسش: آقای اوباما در تعیین خط مشی هسته‌ای امریکا ذکر کرده که امریکا از سلاح‌های هسته‌ای هیچ گاه استفاده نخواهد کرد ولی ایران و کره شمالی را استثنا کرد. شما چه نظری روی این مسئله دارید؟ آیا این بیان یک جنگ سیاسی است یا یک برنامه و اقدام عملی؟ شما کلا چه نظری روی این برنامه و موضع امریکا و اوباما دارید؟

پاسخ‌: بنده اعتقاد دارم که این حرف آقای اوباما یک تهدید است. مصلحت خود دولت آمریکا و اعوان و انصارش این نیست که به ایران حمله هسته‌ای بکنند زیرا اگر یک حمله کوچک هسته‌ای بکند این راهش باز می‌شود برای کشورهای روسیه، اوکراین، فرانسه، چین، انگلستان که اینها همه سلاح هسته‌ای دارند. خوب این راه باز می‌شود که بقیه دنیا هم این کار را بکنند. بنابراین دنیا به آشوب و فتنه فرو می‌رود. فکر می‌کنم امریکایی‌ها این قدر عقل داشته باشند که اینها را پیش‌بینی کنند. از همه مهم‌تر، اسرائیل کشوری است که برای بقای خودش هر کار ریسک‌آمیز و خطرناکی را ممکن است بکند که به نظر می‌رسد بدون موافقت آمریکا نخواهد بود.

اسرائیل زرادخانه اتمی با بیش از 200 کلاهک اتمی دارد که دو تا از آنها ئیدروژنی است. خوب اسرائیل هم اینجوری راهش باز می‌شود که از این جسارت‌ها بکند. در آن صورت خاورمیانه‌ای که آمریکا این همه به آن اهمیت می‌دهد آیا ثباتی خواهد داشت یا آشوب و فتنه در آن بیشتر می‌شود؟ بنابراین من تصورم این است که امریکایی‌ها یا آقای اوباما این قدر بی‌فکر نیستند که بخواهند این کار را اجرا بکنند این یک تهدید است. یک مثال تاریخی بزنم. در زمان ملی شدن نفت، انگلیس‌ها وقتی دولت مصدق برای ملی شدن نفت در آبادان انگلیسی‌ها را خلع ید کرد، برای تهدید ایران ناو موریشس خودشان را آوردند و لوله‌های توپ آن را هم به سمت آبادان نشانه گرفتند. مرحوم بازرگان می‌گفت من حقیقتا ترسیده بودم که اگر اینها با ناوشان 4 تا توپ به آبادان بزنند کل پالایشگاه آبادان از بین می‌رود. من خیلی نگران بودم. بعد در سفری که به تهران آمدم رفتم خدمت دکتر مصدق و نگرانی‌ام را گفتم. او خندید و مثالی از بچگی خودش در اروپا زد. و گفت بله او تهدید می‌کند ولی نمی‌زند. «نمی‌تواند» بزند. من هم عرضم این است که آقای اوباما تهدید می‌کند ولی نمی‌زند. چرا که اگر بزند خودش می‌داند که چه آشوب‌ها و فتنه‌هایی در جهان پیدا خواهد شد. مصلحت خودش هم نیست. به علاوه همان آقای اوباما، اگر نظری هم نسبت به ایران داشته باشد و بخواهد مثل عراق یا افغانستان بیاید اینجا و حاکم شود، باید ایرانی موجود باشد. اگر با سلاح هسته‌ای نه نطنز، بلکه اصفهان و کاشان و کل استان‌های مرکزی ما را آلوده کند، دیگر برای چه می‌خواهد بیاید حکومت کند؟ من به هیچ وجه باور نمی‌کنم این تهدید آقای اوباما اجرایی باشد. صرفا تهدید است. (البته این بحث من در رابطه با حمله هسته‌ای است نه هر نوع حمله نظامی که بحث مستقلی است و امکان آن منتفی نیست). به این دلیل در رابطه با این حمله آقای اوباما می‌خواهم نتیجه بگیرم که سران کشور ما نبایستی پاسخ اوباما را با حمله و فحش و حرف‌های متقابل بدهند. باید بگویند که تو نمی‌توانی. تو اینقدر عقل داشته باش که اگر بخواهی سلاح هسته‌ای علیه ایران به کار ببری چه بلاهایی سر خودت و همه دنیا و همین خاورمیانه‌ای که خیلی به آن علاقه‌ داری خواهد آمد. کتابی است به نام همه مردان شاه اثر استیفن کینزر راجع به نهضت ملی و مصدق و ... یک رفتار مصدق را در شورای امنیت در مقابل نماینده انگلیس ذکر کرده که سیاستمدار کهنه‌کاری بود. وقتی او شروع به حمله به ایران و توهین و تحقیر کرد مصدق به قدری آرام و ملایم و باتواضع صحبت کرد که همین رفتارش آنجا موجب شد که غیر از آمریکا و انگلیس 9 عضو دیگر اعضای شورای امنیت همه رأی به نفع ایران دادند و مسئله ایران را از دستور کار شورای امنیت خارج کردند. در حالی که انگلیسی‌ها می‌خواستند در شورای امنیت حل بشود. این رفتار باید سرمشق ما باشد. ما وقتی در جهانی قرار گرفته‌ایم که، به‌حق یا نابه‌حق، همه علیه ما به هم تکیه کرده‌اند آنجا نمی‌توانیم با گردن‌کلفتی حرف بزنیم که آقای احمدی‌نژاد می‌گوید دست‌های آنها را قطع می‌کنیم. باید یک مقداری با ملایمت و تواضع حرف زد تا در عوض عده‌ای بی‌طرف را جذب کرد.

پرسش: آقای مهندس ملی - مذهبی‌ها معمولا به برخورد «تعاملی» با جهان واز جمله با آمریکا تأکید می‌کنند. آیا این زبان آقای اوباما را به نفع رویکرد «تعاملی» می‌دانید؟

پاسخ: این تهدید او را نه. ولیکن درباره کل رفتاراوباما بنده عرض می‌کنم ایشان پارسال به زبان فارسی عید را به ایرانیان تبریک گفت. سفری به خاورمیانه و مصر داشت. در آنجا هم به نفع اسلام حرف زد. برخلاف رئیس جمهور قبلی‌شان (بوش) بود که اسلام را به عنوان یک خطر و تروریسم جهانی معرفی می‌کرد. خیلی به اسلام احترام گذاشت و به سوابق خودش که پدرش مسلمان بوده کاری ندارم، ولی رفتارش را عرض می‌کنم. اوباما از راه مسالمت پیش آمد. ولی این حرفش خوب نبوده و باید تغییر کند.

پرسش: پس شما آقای اوباما را هم نصیحت می‌کنید!

پاسخ: بله من می‌گویم آقای اوباما، این تهدیدش خلاف آن رفتارش است. و باید با تأمل بیشتر درباره ایران حرف بزند و تسلیم جوسازی‌های داخلی و رقابت‌های درونی آمریکا در این باره نشود.

از این طرف هم ما ادعای اسلامی بودن داریم و راهنمای اصلی ما هم قرآن است. در قرآن سوره نساء آیه‌ 94 می‌گوید یا ایهاالذین آمنوا اذا ضربتم فی سبیل‌الله فتبینوا و لاتقولوا لمن القی الیکم السلام لست مومنا. اگر کسی آمد و به شما ظاهرا سلام کرد شما به او نگویید تو دروغ می‌گویی، ریا می‌کنی و تو مومن نیستی. اگر سلام کرد شما جوابش را بدهید. در یک آیه دیگر هم می‌گوید شما از سلام هم بالاتر به او بگویید. در همان آیه هم هست که تبتغون عرض الحیوه حیاه الدنیا، شما به دنبال صورت‌های ظاهری این دنیا هستید، در حالی که غنایم اصلی بسیاری نزد خداست. شما از اینکه با اوباما با احترام و ادب صحبت کنید نترسید. هیچی نمی‌بازید. آنهایی که از خودشان ضعف دارند می‌ترسند که اگر او یک حرف تند زد آنها بالاتر از آن یک فحش به او بدهند... به نظر من این از ضعف آنهاست. اینها ضعف دارند. از خودشان می‌ترسند والا رفتار عاقلانه و اسلامی و رفتاری که قرآن توصیه می‌کند این نیست که اگر کسی دستش را به طرف ما دراز کرد تا دست دوستی به ما بدهد آن را رد کنیم، به او فحش بدهیم و بگوییم تو دروغگویی (و اذا حیّیتم بتحیه فحیوا باحسن منها أوردّوها ان الله کان علی کل شیء حسیبا) (نساء، 86).

پرسش: آقای مهندس این زبانی که اوباما به کار برد و شما هم نقد کردید آیا تحت فشار جناح‌های تندتر آمریکا و جمهوری‌خواهان است یا عکس‌العمل برخورد ایران و ادبیات احمدی‌نژاد؟

پاسخ: به نظر من اولا چون هم اکنون می‌گویند محبوبیت اوباما در آمریکا پایین آمده یعنی جمهوری‌خواه‌ها زبانشان دراز شده و می‌گویند اوباما دارد با ایران مماشات می‌کند. اوباما برای اینکه دهان آنها را ببندد. ثانیا در آمریکا لابی اسرائیل بسیار قوی است.لابی اسرائیل در اعماق کنگره نفوذ دارد. آنها هم فشار می‌آورند و اوباما باید دهان آنها را هم ببندد. من تصورم این است.

پرسش: برخی معتقدند دولت احمدی‌نژاد به ویژه در دوره دوم «عمل»ش برخلاف زبان تندش است که علیه امریکا یا غرب به کار می‌برد و نوعی «منت‌کشی وارونه» است. مثلا نامه می‌دهد و در رابطه با انرژی هسته‌ای هم در مذاکرات وین دولت احمدی‌نژاد اعلام کرد که ما حاضریم 1200 کیلومواد 5/3 درصد غنی‌شده بدهیم و مواد 5/19 درصد غنی‌شده را بگیریم. آیا فکر نمی‌کنید مشابه مشکل اوباما را دولت احمدی‌نژاد هم در داخل ایران دارد. یعنی جناح‌های تندرویی در داخل ایران هستند که نمی‌خواهند بحث انرژی هسته‌ای یا مشکل رابطه ایران و آمریکا که الان دولت احمدی‌نژاد عملا دنبالش هست، حل شود؟

پاسخ: بله متأسفانه همان فضایی که در امریکا هست، در ایران هم هست و متأسفانه آنقدرها صراحت وجود ندارد که اگر ما عمل یا سیاستی را درست می‌دانیم اعلام کنیم و صریحا جلو برویم و خیلی هم به اطرافیان باج ندهیم. آقای احمدی‌نژاد به نظر من غیر از عیب‌هایی که خودش دارد، یک مقدار هم باج می‌دهد. من در مورد سیاست‌های مالی و اقتصادی خودش را مقصر می‌دانم ولیکن در مورد مسائل هسته‌ای به نظر می‌خواهد دهان عده‌ای از مخالفین را هم ببندد.

پرسش: شما فکر می‌کنید موضع اپوزیسیون و منتقدینی که دلسوز ایران هستند در این رابطه چه باید باشد؟

پاسخ: نظر من تأکید شفاف بر همین توصیه‌هاست که آقای احمدی‌نژاد شما در رابطه با مسائل هسته‌ای آنقدری که کشور ظرفیت دارد آنقدر فشار بیاور. زیرا که این تحریم‌ها، سه تحریمی که تا به حال شده و تحریم چهارم هم فقط منتظر است که چین رضایت بدهد حتی روسیه هم موافقت کرده؛ این تحریم‌ها و این تحریم چهارم به منافع ملی ما خیلی ضرر می‌زند و اگر تو راست می‌گویی باید اینجا زیاد فشار نیاوری.

من به هیچ وجه این را نمی‌گویم که ایران حق غنی‌سازی را ندارد، به هیچ وجه، ولی می‌گویم فعلا طوری شده که دنیا به ایران و به تو بی‌اعتماد است. اعتماد ندارد. می‌گویند شما می‌خواهید از طریق غنی‌سازی برسید به سلاح هسته‌ای. شما هم که قسم می‌خورید که نمی‌خواهید این کار را بکنید، حتی آقای خامنه‌ای چند روز پیش گفت ما حرام می‌دانیم. شما که نمی‌خواهید چرا باید چوب یک عمل ناکرده یا خیال نداشته را بخورید؟ برای جلب اعتماد جهان یا اعتمادسازی شما بر سر مسئله غنی‌سازی کوتاه بیایید. در این صورت هیچ اتفاقی نمی‌افتد و ما هیچ چیز از منافع ملی‌مان را نمی‌فروشیم، نترسید. ولی می‌دانم سیاست مبادله سوخت هسته‌ای زیر فشارهایی از طرف جناح‌های دیگر مثل کیهان و رئیس مجلس و... است.

پرسش: آخرین سؤال، جنبش اعتراضی سبز و منتقدین و مخالفین دولت احمدی‌نژاد و وضعیت موجود، با توجه به وقایع یکی – دو ماهه آخر سال 88 دچار یک تردیدها، نگرانی‌ها و بعضا ناامیدی‌هایی شده‌‌اند، شما چه نظر یا نصیحت یا توصیه‌ای در این رابطه دارید؟

پاسخ: درباره راهپیمایی 9 دی و 22 بهمن، دستگاه حاکمه خیلی تبلیغات کرد ولیکن هم خودمان دیدیم و هم آقای موسوی هم تأکید کرد که تظاهرات 22 بهمن مهندسی شده بود و یک تظاهرات خودجوش متن مردم نبود. این کارها به نظر من عاقبت ندارد. در رژیم شاه هم از این کارها خیلی می‌کردند. در سال 1340، اوایل حکومت امینی، سران جبهه ملی و نهضت آزادی و... همه در زندان بودند. شاه برای واکنش نسبت به اینها در روز 28 مرداد سال 1340 مراسم عظیمی در دوشان تپه برگزار کرد. او هم تا جایی که توانست در آنجا به مصدق بد گفت که کاسه گدایی دست گرفته بودند و یک کاسه نفت نمی‌توانستند بفروشند. البته دروغ می‌گفت ... اما عاقبت او چه شد. نتیجه آن شد که در سال 57 با افتضاح بیشتری، مردم میلیونی علیه او به خیابان‌ها آمدند. من می‌گویم اینکه شما آمدید روز 22 بهمن را مهندسی کردید و جمعیت به تهران آوردید و همه هم فهمیدند مصنوعی بود و خود به خودی نبود... این رویه‌ها را تا کی می‌خواهید ادامه دهید. از آینده بترسید. بنده خاطرم هست که روز تاسوعا و عاشورا راهپیمایی بزرگی در تهران شد که می‌گفتند 3 تا 5 میلیون نفر در آن شرکت کردند. آقای اریک رولو (که روزنامه‌نگار قدیمی فرانسوی است در دولت میتران هم سفیر فرانسه در تونس بود) را من در دفتر مرحوم بازرگان دیدم و از او پرسیدم راجع به راهپیمایی دیروز نظر شما چیست و چه چیزی مشاهده کردید؟ او گفت من 30 سال است که در این جریانات هستم و تمام انقلابات کوبا، آمریکای لاتین، ویتنام، لائوس و... را دیده‌ام و چنین چیزی تا حالا ندیده بودم. این یک تظاهرات نبود، یک مدّ انسانی بود و بعد از چند روز هم در هفته‌نامه لوموند دیپلماتیک مقاله‌ای با همین عنوان منتشر کرد. این مد انسانی از کجا آمد؟ به نظر من این ناشی از ناله‌ها و اعتراضاتی بود که 20-15 سال جمع شده بود. از سال 40 شاه نگذاشت مردم مطرح کنند و تظاهرات ساختگی دوشان‌تپه را درست کرد و عاقبت این شد که در سال 57 در راهپیمایی عاشورا دیدیم. حالا هم این‌ها از یک طرف از این لشکرکشی‌های مهندسی‌شده می‌کنند و از طرفی می‌خواهند به ضرب و زور هر صدایی را قطع کنند. همین روزها شنیدم فرزند یکی از دوستان شهرستانی ما (آقای حاج احمد معصومی از اراک که از مبارزان مذهبی قدیمی هستند و بنده با ایشان در شیراز هم‌زندان بودیم) را به بهانه‌های بی‌خودی گرفته‌اند. پسر ایشان (آقا یاسر) را هم من می‌شناسم. ایشان در یک خانواده مذهبی و مبارز قدیمی بزرگ شده و به تبع پدر به ملی - مذهبی‌ها هم علاقه مند است و گاه خدمات شخصی برای دوستان ما (در رابطه با تعمیر و سرویس کامپیوتر و این نحو کارها می‌کرد) حالا ایشان را گرفته‌اند و گفته‌اند با منافقین ]مجاهدین[ رابطه داری (چون یکی از اقوام‌اش مجاهد است) در حالی که وی از دوستان ماست، اما می‌خواهند با این فشارها او را وادار به بریدن و گفتن حرف‌های آقایان بکنند. اما تا کی این روش‌های بی‌حاصل را می‌خواهند ادامه بدهند.

پرسش: چه توصیه‌ای به این طرف، جنبش سبز می‌کنید؟

پاسخ: توصیه‌ام به این طرف آن است که همان طور که قبلا هم گفتم شیب را کم کنند ابراز انتقادات و اعتراضات را آرام‌تر کنند و فکر پیروزی کوتاه‌مدت نباشند. ولی آنقدر روحیه داشته باشند که هر چه طرف مقابل ضربه می‌زند کوتاه نیایند و از طرف دیگر تندروی و عجله نکنند. تغییر در راه است. ولی چنانکه در پاسخ به سوالات قبلی گفتم هدف باید عقب نشینی حاکمیت غالب باشد برای اصلاح شدن مواضع و بینش‌ها و روش‌ها، نه براندازی. ما یک بار در یک نسل پیش، براندازی انقلابی کردیم، اما خیر و برکتی ندیدیم. یک ملت و یک کشور ظرفیت دو بار انقلاب در یک نسل را ندارد.

پرسش: شما به این تغییر چقدر امیدوارید؟

پاسخ: من می‌گویم 100% می‌شود. باور کنید. زیرا، کدام رژیم توانسته با ضرب زور دوام پیدا کند. این سیاست آنها چقدر می‌تواند دوام داشته باشد. من این را بارها گفته‌ام. مرحوم نهرو در کتاب «زندگانی من» در رابطه با دعواهایی که با انگلستان داشتند، می‌گوید یک ضرب‌المثل قدیمی هندی می‌گوید به سرنیزه می‌توان تکیه داد اما روی سرنیزه نمی‌توان نشست. یعنی اگر روی سرنیزه بنشینی خودت آرامش نداری، ثبات نداری و یک روزی می‌افتی.

با تشکر.
ادامه مطلب ...

این خدا را نمی شناسم!

0 نظرات
این خدا را نمی شناسم!

. ادامه راه سبز(ارس): صبح یک روز بهاری ،تلاءلو گرما بخش آفتاب با نسیم سبز اریبهشتی و مرغکانی که مستانه از سر سبزی زمین به آوازی میهمانت می کنند و تو هزاران مشکل و ریز درشتت را و بغض های فروخورده مردمان شهرت را در سرخوشی این نسیم به امید فردائی سبز حتی به فراغت لحظه ای به فراموشی می سپاری

ناگهان خبری جانت را دوباره آتش میزند دوباره عفریت مرگ بر فراز آسمان شهر بیتوته می کند دوباره فرو میرزی از اینهمه نامردمی از اینهمه کج اندیشی!

چه آسان شده گرفتن جان انسانی ؟حکم حکم محاربه است با خدا؟! خدائی که من می شناسم بخداوندی خدا این نیست؟!انسان در دیدگاه قرآن؛ در تعالیم دینی اشرف مخلوقات است ،هفت افلاک را به عظمت وجود او برافراشته اند، ملائکه در عرش کبریائیش عرضه میدارند که حکمت خلقت این دردانه چیست؟می خواهی خلیفه ای قرار بدهی که فساد و خونریزی کند؟! گر عبادت خواهی و اطاعت مشتاقانه عبادت کنندگانیم.

آنان را خطاب و عتاب می دهد که میدانم آنچه شما نمی دانید ،او اشرف است بر تمامی موجودات تو میدانستی که ما آمده ایم تا انسان باشیم، تا آئینه باشیم از صفات زیبای تو تا تجلی رحمانیت و کرامت باشیم بر آفاق و انفس،تو ما را از گِلی بد بو آفریدی تا به رانده شده درگاهت بفهمانی که ملاک اصالت و قربت نه در خمیر مایه ایجاد است نه در عبادت کورکورانه و نه عناوین پر طمطراق ، که معنای فهمیدن است در کشاکش انتخاب کردن، در تفاوت خوب بودن است در میان هزار وسوسه خناسان که اسیریت می خواهند در خودبینی و قدرت پرستی، در عشق ورزیدن است به یکان یکان خلفایت که آئینه تجلی تو اند که باری برداری از دوشی و مرهمی باشی بر زخمی و دلی بدستاری ، تا از فرش خودیت به عرش الهیت راه یابی، مگر نه اینست که آخرین فرستاده ات با صدائی به بلندای همه تاریخ می فرماید : من آمده ام تا مکارم اخلاق را تمامگر باشم.

و چه تلخ است که به نام تو چنین می کنند به رحمانیت تو وقعی نمی نهند و آیات سراسر از رافت و مهربانیت را به کناری می نهند و از میل خود تفسیر و تعبیر می کنند حبل المتین تو را که خود چه خوب فرمودی : هو الذی انزل الکتاب منه ایات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه... (آل عمران 7)

(او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد ؛که قسمتی از آن آیات محکم است؛که اساس این کتاب است ؛و قسمتی از آن متشابه است؛آنها که در قلوبشان انحراف است،به دنبال متشابهاتند تا فتنه انگیزی کنند)

و کدام محکمی از این محکم تر که مکرر در مکرر می فرمائی خداوند ظالم نیست و ظلم را دوست ندارد که توصیه می کنی به برادری و برابری، به کرامت انسانی بخودی خود وجود انسانی،به اینکه آدمی را مختار آفریدی تا انتخاب کند ( معنای و لزوم بازخواست و معاد بر پایه همین حق انتخاب کردن است و لا غیر) که رسول مهربانی را بشیرا نذیرا می خوانی که بشارت دهد و اندرز دهد ،و او را که اشرف؛ اشرف مخلوقات است را خطاب میدهی : تو وکیل مردم نیستی ، و در جائی دیگر بیان میداری : اگر میخواستیم همه آنها را وادار به تمکین میکردم که با خضوع به درگاهم درآیند اما این ثمری ندارد،تو اجباری بر دین حقت هم قائل نیستی و حق انتخاب را برای مخلوقاتت محترم میداری که خود بر سبیل حق باشند و یا در گمراهی بروند که هر کدام را سزائی گذاشته ای،بارها میفرمائی افلا یعقلون افلا یتدبرون

اما دریغا کدام تفکر کدام تعقل؟ به نام تو حکم میدهند دور باش و کور باش میگیرند و دربند می کنند به نام تو و براحتی آب خوردنی قلم نیستی می کشند بر جان انسانها که حرمتش سنگین ترین است در پیشگاه تو.

در آیات صریح تو جز رافت و مهربانی نیست ،اما دستهائی در کار است که با تفسیر و تعبیر مندرآوردی و متحجرانه پوستینی وارونه بر قامت مهربان دین تو بکشند و چهرهای خشن و نا منعطف از آن نشان بدهند تا کیمیای دین تو را که در کشاکش ایدئولوژی ها و افکارها می تواند دوای درد بشر امروز باشد را نا کارآمد نشان دهند تا مردمان را بگریزانند از آنچه دین و نماد دینداری است.

علمای اسلام و مراجع معظم در پیشگاه خداوند و در محضر مبارک رسول الله (ص) چه جوابی خواهند داشت اگر سکوت بورزند در برابر اعمالی که به اسم اسلام انجام می شود و چه بسیار از نسلهای امروز را بواسطه این نگاه متحجرانه و خشن مدار از دین مبین اسلام گریزان می کنند، بنابر حدیث : کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته

که تمامی شهروندان جامعه اسلامی را موظف و مسئول میداند شما گرامیان که در چنین جایگاه رفیعی هستید و محل رجوع مردم و ملجاء امید آنان آیا سکوت اختیار می کنید؟

کلام آخر اینکه:جدای از بحث اقداماتی اینچنینی به اسم اسلام و ایجاد صدمه و هجمه بر آن که گفته شد ،قصد ورود به مستندات و دلائل و چرائی اعدام پنج تن از هموطنان را نیز ندارم که در جای خود توسط کارشناسان امر بطلان و یا درستی مدعای قضائی مورد بحث قرار می گیرد بحث حقیر بر سر این است در صورت درستی مدعای آمران آیا نحوه اجرای حکم بدین شکل و بدور از اطلاع خانواده متهمین بر اساس کدام حکم شرعی و اخلاق انسانی و حکم حقوقی قابل توجیه است؟آیا اعدامیان حق آخرین دیدار را نیز با خانواده های خود نداشتند؟ کدام ضیق فرصت و یا خطری ارکان نظام را مورد تهدید قرار داده بود که باید بدین شکل و به صورت ناگهانی حکم اعدام اجرا می شد؟آیا در حداقلی ترین نگاه نحوه اجرای حکم شائبه اقدامات سیاسی و دخالتهای فراقانونی را در اجرای حکم قضائی نمی دهد؟ فاعتبروا یا اولی الابصار
رضا رئیسی

سایه سنگین مرگ بر سر ایران

سحرگاه 19 اردیبهشت ماه پنج زندانی در زندان اوین به دار کشیده شدند . خانواده های این کشته شدگان در گفتگو با رسانه ها اعلام کردند که هیچ مرجع قضایی اجرای این احکام را به آنها اطلاع نداده است و آنها از طریق خبر گزاری فارس که اولین جایی بود که این خبر را منتشر کرد، از اعدام فرزندانشان مطلع شده اند . وکیل فرزاد کمانگر با قطعیت اعلام کرده است که کمانگر جرمی نداشته است و یک انسان صد در صد بیگناه بوده است که هیچ نقشی در پرونده بمب گذاری نداشته است .

آنچه بیش از هر چیز خشم گروه های مختلف را درایران برانگیخته، اعدام این افراد بدون اطلاع رسانی ، بدون حضور وکیل و بدون اطلاع خانواده هایشان بود .

پیش از این نیز در ایران کسانی با همین جرم به دار آویخته شده اند و بیشتر آنها از قومیت های مختلف بودند.

اما شاید آنچه این اعدام ها را این بار پر رنگتر کرد و با اینکه نخستین بار نبود که ایران شاهد اعدام هایی از این دست بود ، همزمانی آن با نزدیک شدن سالگرد 22 خرداد بود .

تفکری در ایران می گوید اجرای این احکام نه از روی عدالت خواهی حکومت که برای سرکوب کردن و هراساندن معترضانی است که خرداد ماه را مفری برای بازگو کردن دوباره اعتراض هایشان می دانند.

هراس از اعتراض

ماه های پیش از بهمن ماه روزهای سختی بر معترضان گذشته بود. دی ماه و به دنبال برگزاری عاشورا و تاسوعایی خونین در تهران ، تعداد زیادی از معترضان دستگیر شدند .

برای دستگیر شدگان آن روز جرم محاربه اعلام شد. حکومت در هراس حضور معترضان در 22 بهمن فشار را بر مردم بیشتر می کرد و هرچه به این تاریخ نزدیکتر می شد، شگردهایی تازه تر به کار می برد .

دو نفر به دار آویخته شدند

در اقدامی ناباورانه 8 بهمن ماه "محمدرضا علي‌زماني " و "آرش رحماني‌پور " به حکم دادگاه جمهوری اسلامی و به جرم محاربه به دار آویخته شدند.

جرم این دونفر نیز عضويت در گروهك مسلح انجمن پادشاهي ايران و سازمان مجاهدین خلق بود .

این اعدام ها به جرم محاربه به دنبال آن صورت گرفت که پس از حوادث عاشورا بسیاری از دستگیر شدگان محارب خوانده شدند و احکامی از پیش برای کسانی هم که دستگیر نشده بودند، صادرشد.

حکم محارب اعدام است

مصطفی نجار وزیر کشور15 دی ماه اعلام کرد بعد از روز عاشورا اگر کسي در اغتشاشات شرکت کند حکم محارب و اقدام کننده عليه امنيت کشور را دارد.

وی تصريح کرد: "با توجه به پاسخي که مردم بعد از روز عاشورا به اغتشاشگران دادند اگر کسي در اغتشاشات شرکت کند حکم محارب و اقدام کننده عليه امنيت کشور را دارد."

سید احمد علم الهدی امام جمعه مشهد نیز معترضان روز عاشورا را به حکم امام خمینی برای مجاهدین خلق محارب دانست و در نامه ای در پاسخ به میر حسین موسوی آورد : "محارب بودن اغتشاشگران روز عاشورا مستند به حکم امام رحمت الله عليه درباره منافقين در هنگام عمليات مرصاد بوده است."

وقتی که کمتر از یک ماه بعد از این اظهارات دو نفر به جرم محاربه در زندان اوین به دار کشیده شدند ، دیگر همه می دانستند که اجرای این حکم بی ارتباط به اعتراضات برای ترساندن آنها از حضورشان در راه پیمایی های اعتراض آمیز است.

اعتراض به کشتار

اعدام زمانی و رحمانی پور بار دیگر انگشت اتهام جهان را به سوی ایران نشانه گرفت .

211نفر از اعضای پارلمان اروپا، با امضای بیانیه ای، از شورای امنیت سازمان ملل، شورای اروپا و اتحادیه اروپا خواستند تا اقداماتی فوری برای آزادی زندانیان سیاسی انجام بدهند و از سرکوب معترضین جلوگیری کنند.

همچنین کمیته ایتالیایی پارلمانترها و شهروندان برای ایران آزاد، کمیته "دوستان ایران آزاد" در دانمارک و کمیته استرالیائیهای حامی دموکراسی در ایران، اعدام محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور را محکوم کردند.

وزیر خارجه کانادا نیز اظهار داشت : "کانادا عمیقا از این که دولت ایران روز ۲۸ ژانویه ۲۰۱۰ محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور را اعدام کرده است متاسف است."

سازمان گزارشگران بدون مرز نیز با صدور اطلاعیه ای هشدار داد که روزنامه‌نگاران و وب نگاران را به "اتهام محاربه" تهدید به اعدام می کنند.

حکم اعدام مایه تاسف است

از میان گروه های داخلی نیز جبهه مشارکت اسلامی با بیان اینکه هیچ قرابت فکری با اعدام شدگان نداشت این کشتار را محکوم کرد.

این حزب با ارسال نامه ای برای لاریجانی رئیس قوه قضائیه آورد : "حکم اعدام برای هر کسی که صادر شود مایه تاسف است؛ فارغ از اینکه شخص مجرم واقعا مستحق چنین مجازاتی باشد یا خیر، و ما بدون اینکه ذره ای قرابت فکری یا عملی با این افراد داشته باشیم امروز نگران آن هستیم که قوه قضاییه تحت تاثیر تریبون هایی که هر روز و شب فرمان خونریزی و اعدام بیشتر صادر می کنند قرار گیرد."

می خواهند مردم را بترسانند

میر حسین موسوی و مهدی کروبی نیز این اعدام ها را محکوم و اعلام کردند : "به نظر می رسد کسانی که اقدام به اعدام آنها شد ماهها قبل از جریان برگزاری انتخابات دستگیر شده و پرونده آنها نیز ارتباطی با حوادث انتخابات اخیر نداشته است و به گفته وکلایشان آنها تنها توانسته اند دیداری کوتاه با موکلان خود داشته باشند و مراحل دادرسی برای آنها انجام نشده است . به نظر می رسد که چنین اقدامی برای ایجاد خوف در مردم جهت عدم حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن است."

بازهم بکشید

با این حال کسانی نیز از این اعدام ها حمایت کردند ازجمله احمد جنتی دبیر شورای نگهبان که از تریبون نماز جمعه اعلام کرد : " دو نفر را کشتید دست شما درد نکند ." او همچنین خواستار اعمال خشونت بیشتر شد .

از سوی دیگر امام جمعه ارومیه نیز اعلام کرد که برای آنکه این اعدام ها برای همه درس عبرت بشود ، جنازه ها را در شهر بگردانید .

شاید به دنبال همین دلگرمی ها بود که 13 بهمن ماه سید ابراهیم رئیسی معاون اول قضائیه اعلام کرد که 9 نفر از کسانی که جرمشان محاربه است و دستگیر شده اند به زودی اعدام می شوند .

هر چند که این خبر را دادستان تهران تائید تکرد و از این خبر داد که حکم این 9 نفر هنوز تائید نشده است. اما سایه مرگ از سر جامعه کم نشد.

یک حکم اعدام دیگر

11 اسفند ماه باز هم زمزمه هایی از اعدام در ایران بلند شد . اسفند ماه دادستانی انقلاب اسلامی در اطلاعیه ای تائید حکم اعدام محمد امین ولیان در دادگاه تجدید نظر را اعلام کرد .

25 دی ماه 16 پرونده به دادگاه انقلاب اسلامی فرستاده شد که پنج نفر از متهمین جرمشان محاربه اعلام شده بود. پرونده ولیان یکی از آن 5 مورد بود.

ولیان دانشجوی دامغانی بود که در فعالیت های انتخاباتی شرکت داشت و 22 دی ماه دستگیر شده بود .

ولیان در دادگاهی با ریاست صلواتی ، به محاربه، افساد في‌الارض، اجتماع و تبانی جهت انجام جرائم علیه امنیت كشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و توهین به مقامات ارشد نظام متهم شد.

او در دادگاه هیچ یک از اتهاماتش را نپذیرفت .به گزارش ایسنا ، در دادگاه اعلام کرد که تنها درراهپیمایی ها شعار"مرگ بر دیکتاتور " داده است و در روز عاشورا سه سنگ پرتاب کرده است که به کسی اصابت نکرده است.

حکم را متوقف کنید

با این حال حکم محاربه برای او صادر شده بود . آیت الله مصطفی محقق داماد با مراجعه به دفاتر مراجع و علما در قم، خواستار موضع گیری آنها درباره صدور حکم اعدام برای ولیان شد.

محقق داماد، فرزند مرحوم آیت‌الله محمد داماد، از مراجع تقلید زمان خود، و نوه دختری شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم، است و به همین دلیل وجاهت و احترام بالایی نزد مراجع و علمای شیعه دارد.


دفتر تحکیم وحدت دانشجویی نیز در تندترین بیانیه خود در ماه های گذشته خواستار توقف اجرای حکم ولیان شد و اعلام کرد اگر این حکم اجرا شود حکومت تاوان سنگینی می پردازد.

در همین حال فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در بیانیه مشترک خود حکم اعدام محمد امین ولیان را بشدت محکوم کردند و مراتب نگرانی عمیق خود را نسبت به سرنوشت دیگر فعالان که آنان نیز به اعدام محکوم شده اند را اعلام کردند. این در حالی بود که دولت آمریکا نیز نسبت به حکم اعدام محمد امین ولیان ابراز نگرانی شدید کرد و خواهان آزادی فوری او شد.

سایه مرگ

ولیا ن اعدام نشد و وکیل وی اعلام کرد که هنوز حکمش قطعی نشده است با این حال فضای ایران آلوده به مرگی است که هر روزی ممکن است گریبان کسی را بگیرد .

میر حسین موسوی در بیانیه ای اعلام کرد که اعدام های اخیر برای ایجاد رعب و وحشت است .

وی در بیانیه خود آورد : " اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر ازشهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه ای است که در طول ماه های اخیر منجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزیز کشور ما شده است."

خانواده های این پنج اعدامی هنوز نتوانسته اند اجساد عزیزانشان را تحویل بگیرند. خواهر و مادر شیرین علم هولی بازداشت شده اند و خانواده دیگر کشته شدگان مقابل اوین منتظر هستند .

هنوز هم دادگاهی برای جنایات کهریزک ، قاتل ندا آقا سلطان ، حمله به کوی دانشگاه تشکیل نشده است .هنوز هم قاتل علی موسوی و مسعود علی محمدی پیدا نشده است .

در قوه قضائیه ایران پرونده های بسیاری گشوده مانده است

"چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهای۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسینی می گذرند وپرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند وبه صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه های دار می سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟"

و این شاید سوال مردم تمام مردم معترض است که از زبان میر حسین موسوی گفته می شود .

يلدا آراسته

ادامه مطلب ...

بازجوها به جای قاضی حکم صادر می کنند!: عرب مازار را ۸ سال نگه می داریم

0 نظرات
بازجوها به جای قاضی حکم صادر می کنند!:
عرب مازار را ۸ سال نگه می داریم

دكتر علي عرب مازار. ادامه راه سبز(ارس): بازجوها به دكتر علی عرب مازار مشاور در بند مهندس موسوی گفته اند که او هشت سال باید در زندان باشد. این در حالیست که هیچ اتهام مشخصی هنوز برای مشاوران دربند مطرح نشده است. وظیفه صدور حکم با دادگاه و قاضی است.

به گزارش خبرنگار “کلمه” بازجوها دستور دارند تا خرداد ماه فشار بسیار بیشتری بر اسرای دربند به ویژه مشاوران بیاورند تا در آستانه سالگرد انتخابات پروژه جدید اعتراف گیری و پخش آن را اجرا کنند. در همین راستا در روزهای اخیر خصوصا مشاوران موسوی تحت شدید ترین فشار های روانی برای اعتراف قرار گرفته اند . کلمه در روزهای آینده ابعاد جدیدی از ماهیت دستور دهندگان پروژه جدید اعتراف گیری و نیز برنامه های آنان را اعلام خواهد کرد.

دکتر علی عرب مازار استاد برجسته اقتصاد کشور و از مشاوران ارشد مهندس موسوی از تاریخ ۷ دی ماه بازداشت شده و بیش از ۴ ماه بدون آنکه اتهام مشخصی به او تفهیم شده باشد در بازداشت به سر می برد.

به گزارش خبرنگار “کلمه” از جمله اتهام هایی که برای این مشاور در بند ذکر شده داشتن دو خط موبایل ذکر کرده اند. این اتهامی است که درباره دکتر بهشتی هم مطرح شده است.

اکنون بر اساس اخبار رسیده به این اقتصاد دان و استاد دانشگاه اعلام شده که برای ۸ سال در زندان خواهد ماند. این شیوه اعلام حکم پیش از این نیز در خصوص برخی از بازداشت شدگان سابقه داشته است.در روش های قبلی نیز ابتدا شایعه ای درباره حکم برخی از زندانیان سیاسی بازداشت شده پس از انتخابات در محافل غیر رسمی و به صورت خصوصی به زندانی گفته شده و پس از آن همان حکم از دادگاه بیرون آمده است.

دکتر عرب مازار وضعیت جسمی وخیمی دارد چراکه سابقه بیماری قلبی و همچنین دیسک کمر دارد.بر اساس اطلاعات رسیده به کلمه این مشاور دربند شدیدا تحت فشار است که برای خردادماه، سالگرد انتخابات ریاست جمهوری مصاحبه کند.

در روزهای اخیر شنیده شده مشاوران دربند مهندس موسوی به دلیل ملاقات خانواده هایشان با مراجع قم و دادخواهی از آنان برای عزیزان دربندشان از سوی بازجویان و نیروهای امنیتی به شدت تحت فشار قرار گرفته اند و با برخوردهای تند آنان مواجه شده اند.

دیدار اخیر خانواده مشاوران با مراجع و تظلم خواهی آنان ، بازجوها را بر آن داشته تا با اعمال فشار بر زندانی ها و تهدید ضمنی خانواده ها که در دو مورد این اقدام به صورت تلفنی رخ داده ،تلاشی بوده تا از ادامه دیدار آنان با مراجع و در خواست کمک برای جلوگیری از ظلم های رفته بر عزیزانشان جلوگیری شود.

ادامه مطلب ...

توپ تفنگ حسين شوش ، بازم شاكي محكوم شد!

0 نظرات
توپ تفنگ حسين شوش ، بازم شاكي محكوم شد!

بدينوسيله مشروح دادگاه حسين شوش در راستاي شكايت شيرين عبادي در زير مي‌آيد :

قاضي : جناب آقاي حضرت حسين شريعتمداري مفخر ! اين دادگاه بدليل شكايت اين زنيكه از حضرتعالي تشكيل گرديده است . لطفاً جهت دفاع از خودت به اون حمله كن .

حسين شوش : بله . البته مسأله‌ي ايشان برميگردد به بعد از انتخابات رنگين و كوبنده‌ي 22 خرداد كه ما آراء بيست و چهار ميليون به آقاي احمدي نژاد را از سه روز قبلش اعلام كرده بوديم و ديديم كه همينجوري هم شد . مطابق اسنادي كه ما داريم ايشان و آقاي موسوي از پايه گذاران فتنه در كشور و .....

قاضي : جناب آقاي حضرت شريعتمداري معظم ! مجدداً تكرار ميكنم كه اين دادگاه بدليل شكايت اين زنيكه از حضرتعالي تشكيل گرديده است نه آن زنيكه .

حسين شوش : آهان ! اين زنيكه . جدي فقط اين زنيكه از ما شكايت كرده ؟

قاضي : بله . آن يكي جنابعالي را اصولاً ريز مشاهده ميكند .

حسين شوش : البته خانم شيرين رهنورد كه مدعي هستند به نوبل جايزه‌ي اسكار دادند و ما اسنادي داريم كه .....

قاضي : حضرت جناب شريعتمداري ! پس شما تمام اتهامات وارده به ايشان را قبول داريد و با مداركي كه به دادگاه ارائه نموديد كاملاً تائيد ميكنيد كه دختر ايشان بهائي است ؟

حسين شوش : بله ، خيلي زياد هم بهائي است . ايشان علاوه بر دخترش خودش هم بهائي است . اينهم كارت عضويت سازمان مجاهدين كه ما پريروزا داديم بچه‌ها از جيبش زدند . ايشان در زمان دريافت جايزه‌ي اولاف پالمه حرفهائي هم بر عليه نظام زدند كه اسنادش .....

قاضي : پدرجان ! جايزه‌ي اولاف پالمه را يك زنيكه‌ي ديگري برنده شد اصلاً هم نرفت كه بگيرد چون به حكم همين دادگاه ممنوع الخروج بود . لطفاً ادامه بدهيد .

حسين شوش : جدي ؟ خب البته در اصل ماجرا كه فرقي نميكند . مهم اينست كه ما اسنادي داريم كه نقش ايشان را در انفجار حسينيه‌ي شيراز بعد از انتخابات نشان مي‌دهد . بنده خوب يادم است که ما همان پيارسال چند نفر را در رشت دستگير نموديم که به ارتباط خود با خانم زهرا عبادي اعتراف کردند . مدارکي که ما داريم و .....

قاضي : عجب ! يعني مي‌فرمائيد ايشان از همان بدو انقلاب از خط امام خارج شدند و ميرحسين موسوي را بعنوان جاسوس نخست وزير امام کردند که براندازي انجام بشود ؟

حسين شوش : اين تازه قسمتي از ماجراست . اسناد ما نشان مي‌دهد که پسر يعقوب نزول خور که الآن مدير سايت بالاترين وابسته به منشه امير است به همراه رمضون ماست بند و قاسم چراغ ساز کتاب آيات شيطاني را زير نظر همين خانم منتشر کردند و .....

منشي جلسه : با استناد به گفته‌هاي متهم ، اين دادگاه شاکي را محکوم نموده جلسه ختم به خير مي‌شود . چنانچه متهم در دفاع از خود باز هم شکايتي از کسي داشته باشد مي‌تواند متن شکايت را در سرمقاله‌ي روزنامه‌اش وابسته به هيچ جا درج نموده تا دادگاه نسبت به صدور حکم جلب شاکيان بعد از دستگيري اقدام نمايد . جلسه‌ي دادگاه جهت تنفس و گرفتن چندتا دود تعطيل اعلام ميگردد . متهم مي‌تواند براي گرفتن دود برود اتاق قاضي . خسته شد بچه !

عليرضا رضايي
ادامه مطلب ...

جديدترين ديدگاه خوانندگان