بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

آغاز به کار خــبرنامۀ "آییــنه"؛ تبلور شـــهروند سبــــز

0 نظرات
آغاز به کار خــبرنامۀ "آییــنه"؛ تبلور شـــهروند سبــــز

. ادامه راه سبز«ارس»: گروهی از فعالان و حامیان جنبش سبز، دست به انتشار خبرنامه ای مبتکرانه و مختص به جنبش سبز زده و بصورت هفتگی - یا در مناسبت های خاص- و در راستای انعکاس اخباری از حاشیه و متن جنبش سبز آنرا منتشر خواهند کرد.

دست اندرکاران و انتشار دهندگان این خبرنامۀ اینترنتی که «آیینه» نام دارد، در تلاش هستند در فرصتی مقتضی آن را خارج از فضای مجازی و اینترنتی نیز منتشر نمایند. (آدرس اينترنتي اين خبرنامه: http://khabarnameh88.blogspot.com)

از نکات قابل توجه در این خبرنامه، بخش آلبومهای عکس منحصر به فرد از جنبش سبز تحت عنوان «شهروند سبز» می باشد و امکان اشتراک شدن و دریافت مرتب آن از هم اکنون فراهم می باشد.

عناوین این شماره از نشریۀ آیینه، اخبار مربوط به دانشجویان و زندانیان سیاسی؛ درباره حکم اعدام ولیان و نظر مراجع دراین باره؛ درباره سانسور مسئله ای به نام "فقر" توسط دولت و چند خبر از اقتصاد و کارگران و سندیکاها می باشد.

این خبرنامه که شنبه ها منتشر می شود:

دانلود pdf (قطع A4)
دانلود pdf (قطع A5)
فهرست مطالب آيينه اين هفته:

+ گزارشی از کهریزک و دادگاه آن (که به نظر میرسد به نتیجه نخواهد رسید)
+ خبر:
- زندانیان سیاسی
- بازداشت های این هفته
- کوتاه از دانشجویان سیاسی
+ کوتاه از مصطفی تاجزاده

توضيح در مورد پرينت هفته نامه:

آیینه در دو قطع A5 و A4 ارائه می شود. ( یک برگه A5 نصف A4 است.)

قطع A4

+ محاسن:
- تمام مطالب بر یک روی صفحه قرار داده شده و شما به راحتی بدون تغییر تنظیمات پرینتر می توانید آیینه را پرینت بگیرید.

+ معایب:
- از پشت برگه A4 هیچ استفاده ای نمی شود.
- به دلیل قطع به نسبت بزرگ برگه، توزیعش مقداری مشکل است. برگه را باید تا بزنید.

قطع A5

+ محاسن:
- از یک برگه A4 برای پرینت دو آیینه استفاده میکنید. پشت و روی برگه پر شده و در استفاده از برگه صرفه جویی می شود.
- قطع A5 نصف A4 است و در تنظیمات ما هم برگه به یک سوم قطع A5 تبدیل می شود. یعنی یک ششم قطع A4 (جیبی!). بنابراین مناسب ترین قطع برای توزیع است. (به عکس ها دقت کنید)

+ معایب:

شاید برخی دوستان با پرینت گرفتن برگه A5 مشکل داشته باشند که در ذیل توضیح داده می شود:


1. 2. 3.

پرینت قطع A5

- برگه A4 را از وسط با تیغ یا قیچی ببرید. حالا دو برگه A5 دارید.
- تنظیمات پرینتر خود را از حالت پیش فرض A4 خارج کرده، روی A5 قرار دهید.
- صفحه اول آیینه را بر یک روی برگه پرینت کنید.
- برای پرینت صفحه دوم، برگه ای که یک طرف آن پرینت شده را بدون چرخاندن و از روی سفید آن برای پرینت قرار دهید و صفحه دوم را پرینت بگیرید.
- حالا از روی خط تا، برگه را تا بزنید. (مطابق شکل)
ادامه مطلب ...

همه چيز درباره محمدرضا رحيمي معاون اول احمدي نژاد

0 نظرات
همه چيز درباره محمدرضا رحيمي معاون اول احمدي نژاد


. ادامه راه سبز«ارس»: پيش درآمـد؛ تجربه نشان داده است که احمدی نژاد و حلقه تصمیم گیری او ، به مدیرانِ خبر ساز و موضوعاتِ جنجالی علاقه مندند و محمد رضا رحیمی به خوبی ثابت کرده است که مرد خبر سازی است و خصوصیات شخصی وگفتارها و رفتار های سیاسی ِ او هر لحظه می تواند یک بمب خبری باشد . اشارات و اظهارات متقابل احمدی نژاد و رحیمی، به سابقه ی دوستی دیرینه ۱ در غرب کشور ! و شباهت های گفتاری آنان می تواند این علاقه را متقابل و بیشتر کند تا جایی که رحیمی را به جانشینی بالقوه و معاون اولی احمدی نژاد برساند …

خبر نگاران هم (!) به افراد خبر ساز و حاشیه دار علاقه مندند و بر همین قاعده ، رحیمی نمی تواند ازحلقه ی این علاقه بیرون باشد . اما این علاقه انگیزه و هدف اصلی این نگارش نیست . انگیزه اصلی این نگارش ، نشر ِحتی المقدور اطلاعات صحیح و مستندی است که رحیمی را به جنبش سبز معرفی کند و هدف اصلی این نگارش هشداری است به جنبش سبز ، بابت این ویروس . ویروسی که نه تنها مدیریت سیاسی ، بلکه گفتار و رفتار و حواشی او ، هر لحظه می تواند جنبش نرم افزاری سبز را به خود آلوده سازد .اگر اجازه دهید من نام این ویروس را سریش می گذارم .

احمدی نژاد و حلقه مدیریتی او برای فرا افکنی ، به مدیران خبر ساز و موضوعات انحرافی نیاز مند و علاقه مندند . راز این علاقه روزی فاش می شود ...

یکم : محمد رضا رحیمی کیست ؟

شهرستان قروه نه تنها مرز جغرافیایی استان کردستان با استان همدان است . بلکه مرز زبانی و مذهبی مردمان ترک و کرد هم محسوب می شود . جایی که کردهای اهل سنت و ترک های شیعی در جوار هم زندگی می کنند و این هم جواری به نسبت های سببی هم کشیده شده است. روستای سریش آباد از توابع شهرستان قروه است و محمد رضا رحیمی در سال ۱۳۲۹ ( و به روایتی ۱۳۳۳ ! ) در این روستا از پدری ترک و مادری کرد به دنیا آمد . اغلب مردم به شیعی بودن محمد رضا رحیمی آگاهند، اما ترک بودن او غیر از این است . تا جایی که قنبری نماینده مردم ایلام و سخنگوی اصلاح طلبان مجلس بر نهج ِ خطا برود و بر همین نهج از انتصاب رحیمی خود را مسرور بداند! در سطرهای بعدی این نوشتار ، روشن می شود که بانی ِ عامد ِ این باورِ رایج و خطای ِشایع ،خودِ رحیمی است که روزگاری با آن از نمد قومی گرایی کلاهی برای خود ساخت و راست نشست و به زعم ِ خود آئین کلاهداری و سروری آموخت .

نوشتن از دوران کودکی و نوجوانی رحیمی همان قدر دشوار است که نوشتن از تحصیلات ِ او ! گویا تحصیلات ابتدایی رحیمی در قروه و تحصیلات ِ متوسطه او در همدان سپری شده است و پس از آن ها برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی حقوق راهی تهران شده است .

سابقه ی دادستانی و بخشداری قروه در کارنامه محمد رضا رحیمی قطعی است و این سابقه به سالیان قبل انقلاب ۵۷ و اوان ِ آن بر می گردد و تا سال ۶۳ ادامه دارد .

محمد رضا رحیمی در فروردین ۱۳۶۳ با تکیه بر تفاوت های مذهبی به عنوان نماینده مردم قروه راهی مجلس شورای اسلامی می شود و این اتکا و انتخاب در فروردین ۱۳۶۷ تکرار می شود تا رحیمی در مجلس دوم و سوم نماینده مردم قروه باشد.

در انتخابات مجلس چهارم در سال ۱۳۷۱ رحیمی از حوزه سنندج کاندیدا شد و این بار به عنوان نماینده مردم سنندج و دیواندره در یک انتخابات غیر رقابتی و سرد ، راهی مجلس چهارم شد .یکسال بعد در شهریور ۱۳۷۲ رحیمی ، نمایندگی مجلس را ترک کرد تا با حکم بشارتی وزیر جنجالی ِ وقت ، به استانداری کردستان برسد . چهار سال گذشت و بهارِ اصلاحات فرا رسید تا خزان ِ استانداری ِ رحیمی باشد. و او در شهریور ۷۶ توسط عبدالله نوری وزیر کشور ِ کابینه ی سید محمد خاتمی عزل شد، تا به فاصله ی کمتر ازچند روز ، با حکم شیخ محمد یزدی ریاست وقت قوه قضائیه ، مشاورش باشد.

رحیمی به تهران رفت و بواسطه ی پرورش در دامن ِ هاشمی رفسنجانی – اگرچه ناراضی ! – سالیانی چند محصل ِ و مجاور و مشاور ِ عالی عبدالله جاسبی در دانشگاه آزاد بود و اقامت در دانشگاه آزاد را در کنار مشاورت قوه قضائیه برگزید . رحیمی سرانجام در یک حکم پر ابهام ! به ریاست دانشکده حقوق دانشگاه ازاد واحد ِ تهران مرکز رسید. در شهریور ۱۳۸۲ و با استقرار مجلس ِ هفتم ، محمد رضا رحیمی با حکم ِ مجلس آبادگر به دیوان محاسبات رفت تا کارنامه ی دولت ِ اصلاحات را به قصد حساب باز کند .

چهار سال بعد رحیمی از دیوان محاسبات به قصد وزارت کشور خارج شد تا از توانایی و سابقه ی او برای برگزاری انتخابات خرداد ۸۸ استفاده شود . اما به رغم علاقه ِ وافر رئیس جمهور وقت ، به علتِ مخالفت مقامات ِ عالیرتبه! رحیمی به وزارت کشور نرسید و در خرداد ۱۳۸۷ به معاونت ِ پارلمانی رئیس جمهور بسنده کرد و در عوض ، عوض علی کردان ، یار دبستانی ِ خود را به احمدی نژاد شناساند تا هیچ چیز در وزارت ِ کشور عوض نشود و او بتواند از انتخابات ۸۸ کامروا باشد . سالی گذشته است و در آستانه ی خزان ِ ۸۸ ، محمد رضا رحیمی ، به معاونت اولی احمدی نژاد در کابینه ی دولت ِ کودتا رسیده است . حلقه ی تصمیم گیری احمدی نژاد به سبب علاقه ی خود به چهره های خبر ساز ، هر روز توانسته است رحیمی را و قدر ِ اخبار او را به خوبی بالاتر ببرد و رحیمی به مدد روش های ماکیاوللی توانسته است از نردبان قدرت بالا و بالا تر رود .

دوم : محمد رضا رحیمی ، متهم یا مجرم ِ ؟

افکار عمومی ، کمتر به تفاوت های حقوقی ِ یک فرد ِ متهم با یک فرد متخلف و یا یک فرد محکوم توجه می کند . در سایه ی شایعه این تفاوت ها اغلب دیده نمی شوند و گاه هم پوشانی می شوند . فرد ِمتهم ، در صورتی که خود را بی گناه بداند و نگران ِ آبروی خود و افکار عمومی و قضاوت ِ تاریخ باشد ، باید از محاکمه در یک دادگاه بی طرف و عادل استقبال کند . اما متهم ، مادامی که از حضور در محکمه گریزان است و تن به محاکمه نمی دهد ، در مظان ِتخلف قرار می گیرد و به تدریج این “ظن” به “باور تبدیل می شود .
این بند ، به قصد دفاع و اشاره به حقوق انسانی و اولیه ی محمد رضا رحیمی نوشته شد ، چرا که دامنه ی اتهامات او آن قدر زیاد و خواهان او فراوان اند و اتهامات ریز و کلان رحیمی آن قدر متنوع و عجیب اند که کشف ِ حقیقت در میان ِ آنان دشوار است و این دشواری برای نگارنده می تواند نگران کننده باشد و البته این نگرانی نه از بابت ِ رحیمی ، بلکه از ترس سوختن به آتشی است که هیزمش رحیمی و دیگران اند . بی دلیل نیست که نادران در آخرین مصاحبه ی خود می گوید :” مشکل رحیمی تنها مدرک تحصیلی او نیست ” . گویی مشکل مدرک تحصیلی رحیمی را نه پاپوشی برای او ، که روپوشی برای تقلیل اتهامات اصلی او ست . به تعبیر ابطحی ، در دولت ِ کودتا،” مدرک تحصیلی اسم رمز ِ تقلب است “ .

محمد رضا رحیمی علیرغم ِ اتهامات فراوان ، تا کنون در هیچ دادگاهی ، محاکمه نشده است و یا حاضر به حضور در هیچ محکمه ای نشده است و به همین علت ، ”باور” به متخلف بودن ِ او در نزد ِ عوام و خواص هر روز تقویت می یابد . دایره این باور هم ، روز به روز وسیع تر شده است ، تا جایی که طیف وسیعی از دوستان و دشمنان و حامیان و منتقدان ِ کابینه ی کودتا را شامل شود . عدم ِ حضور رحیمی در شعبه ۱۰۵۷ دادگاه عمومی کیفری ِ تهران۳۳ ، برای رسیدگی به دو اتهام “تحصیل مال نامشروع ” و “تصرف غیرمجاز در اموال دولتی “، سکوت ِ پر ابهام ِ و برخورد عصبی ِ او در خصوص سوالات متعدد ِ نمایندگان مجلس در اتهام ِ “جعل مدرک تحصیلی ” ، فرار یا فرا افکنی در قبال ِ سوالات ِ فراوان ِ خبرنگاران ، رفتاری است که این دایره را هر روز وسیع تر می کند، به نحوی که گاه حقوق دانی ِ رحیمی را هم زیر سوال می برد .

سوم : سردار سازندگی در کردستان

از دادستانی پر حرف و حدیث و شاکیان خصوصی و بخشداری کوتاه مدت محمد رضا رحیمی در قروه باید گذشت ، تا فرصتی برای اتهامات بزرگتر او باقی بماند . اصلی ترین اتهام رحیمی در قروه ، که در مقیاس ملی باید مورد توجه قرار گیرد نفاق است . رحیمی در دهه شصت متهم است که به منظور رسیدن به کرسی پارلمانی ، به اختلافات مذهبی در شهرستان ِ قروه به شدت دامن زده است . نگاهی به جایگاه اهل تشیع قروه و روستای ِ سریش آباد در استان کردستان و نوع ِ نگرش مردمان ِ سنندج و اهل ِ سنت ِ کردستان به آنان ، کمترین آسیب این نفاق است که جبران آن در کوتاه مدت غیر ممکن می نماید .

در اوایل ِ دهه هفتاد ، رحیمی در استانداری کردستان به کسوت ِ یک مدیر اجرایی درآمد تا مجال ِ اتهامات را برای خود بیشتر کند . آغاز استانداری محمد رضا رحیمی در کردستان ، با شعار های قومیتی او همراه شد. استفاده ابزاری از خواسته های اقلی ِ مردم کرد برای رسیدن به حقوق اولیه و شناخته شدن به عنوان شهروند درجه اول، اتهاماتی است که پای رحیمی را می تواند به اتهام ِ بزرگتری چون اقدام علیه امنیت ملی باز کند . رحیمی در سالیان ِ استانداری کردستان ، ترک بودن ِ خود را پنهان می کرد و کرد بودن ِ خود را به رخ ِ مردم ِ کردستان می کشید. در حالی که قادر به تکلم به زبان کردی نبود ، اتوبوس هایی به مقصد رشت و اصفهان برای جابجایی مدیران ِ غیر کرد ! اختصاص داده بود . کردستان در ادبیات ِ رحیمی تا آنجا پیش رفت که خود را سردارِِ سازندگی کردستان نامید .

گذشته از این اتهام ، اتهامات رحیمی در خصوص سو، استفاده از امکانات دولتی و تحصیل مال نامشروع برای خود و اطرافیان او فراوان اند . تغییر و تقلیل در پروژه ی بیمارستان بعثت با سپردن ِ نظارت آن به یکی از بستگان ِ درجه اول خود و اختلاس از منابع ِ مالی آن، اختلاس و بهره برداری و سوء مدیریت در پروژه پر هزینه و ناقصِ پل روگذر شهر سنندج ، انتقال ِ غیر قانونی ِ امتیاز هفته نامه آبیدر از سازمان همیاری شهرداری به عنوان یک امتیاز دولتی به نام خود، تصرف و تملیک ساختمان بزرگ ِهفته نامه ی آبیدر و انتقال آن به یک دهم هزینه ی کارشناسی و بدون طی روال قانونی به نام مشاور فرهنگی خود و باز پس گیری آن!، نحوه واگذاری ، تغییر کاربری و تغییر و تصرف در اراضی دانشگاه آزاد سنندج، سوء استفاده از موقعیت ِ اداری در برخورد با پرسنل مونث ِ دفتر ِ استانداری و … شماری از اتهامات مالی و اخلاقی ِ رحیمی اند که گویا ، یکی دو مورد آن منجر به شکایت و پرونده سازی استاندار تالی ِ او عبدالله رمضان زاده رسیده است و پرونده آن مفتوح و یا مفقود است !

محمد رضا رحیمی در انتخابات ِ ۷۶ با تمام توان به حمایت از ناطقِ نوری برخاست و به قصد وزارت با او هم پیمان شد . رحیمی متهم است که برای رسیدن به کرسی ِ وزارت - و نه حتی پیروزی کاندید مورد ِ نظر ! - در انتخابات کردستان تقلب کرده است . تفاوت ِ فاحش ِ نتیجه ی انتخابات ِ کردستان با نتیجه ی سراسری انتخابات دوم خرداد و انتخابات چهار سال قبل آن استان، شائبه ی تقلب و تخلف ِ رحیمی را تقویت می کند. رحیمی به همین مقدار بسنده نکرد و مشاورِ فرهنگی خود ب . و را فرمان داد تا در چاپخانه ای به نزدیکی استانداری شب نامه هایی را علیه سید محمد خاتمی چاپ کند و مدیر روابط عمومی وقت ف. پ را برای توزیع آن به خدمت گرفت . این رفتار رحیمی بعدها منجر به شکایت محمد خاتمی از بهرام ولد بیگی شد اما بزرگواری خاتمی و پا درمیانی بزرگان، فرصت ِ محاکمه را از رحیمی گرفت . محاکمه ای که اگر به انجام می رسید شاید فرصت تکرار آن در عرصه ی ملی به این آسانی فراهم نمی شد.

مردم ِ کردستان ، محمد رضا رحیمی را به دخالت داشتن در قتل های زنجیره ای داخلی و خارج کشور و همکاری در عملیات تروریستی علیه اپوزیسیون متهم می کنند. اتهاماتی که اشارات اخیر و متقابل احمدی نژاد و رحیمی در خصوص سابقه ی دیرین آشنایی به آن قوت می بخشد.

و اما ، همکاری با مافیای مواد ِ مخدر ، ترانزیت و توزیع ِ آن شاید مهلک ترین اتهامی باشد که محمد رضا رحیمی در استان کردستان با آن روبروست .یکی از منابع ِ اطلاعاتی این نوشته، که از ساکنان بومی کردستان است ، می گوید : ” اگر قرار باشد روزگاری مجال ِ محاکمه ی رحیمی برای مردم استان کردستان فراهم شود ، هزاران خانواده ی کرد ، به خاطر اعتیاد ِ خانمان سوز جوانان خود علیه او شهادت می دهند “. مقایسه ی آمار ِ مصرف ِ مواد مخدر قبل و بعد از دوران ِ استانداری رحیمی و سخن مشهور او که ادعا کرده بود “ به جای اسلحه به دست کردها وافور داده است “ ميتواند مبانی دیگری برای این اتهام باشند . انجمن مردمی مبارزه با مواد مخدر استان کردستان ، معتقد است بنا بر آمارنیمه رسمی کردستان ، پیش از ورود رحیمی پاک ترین استان کشور از لحاظ مواد مخدر بوده است و علیرغم هم جواری با استان های کرمانشاه و همدان که همواره در صدر مصرف مواد مخدر قرار داشته اند ، استان کردستان در قبل و بعد از انقلاب رتبه ی آخر مصرف مواد مخدر در کشور بوده است . هم چنین تصادف ِ مشکوک و منجر به فوت ِ یکی از عوامل اصلی ترانزیت مواد مخدر در جاده قروه – کردستان، سر نخ هایی است که می تواند منجر به نخ نما شدن ”پروژه ی جایگزینی “ رحیمی در استان کردستان شود .

محمد رضا رحیمی درروز دوم خرداد ۷۶ در بخش خبری استان کردستان ، بر پرده صدا و سیما ظاهر شد تا آخرین پرده ی نمایش تقلب را برای مردم کردستان کامل کند . رحیمی در آن روز با حمایت بی پرده و قاطع از ناطق نوری ، در پاسخ به کسانی که انتخابات دوم خرداد را روزنه امیدی برای رفتن رحیمی می دانستند ،نا امیدانه !اعلام کرد :” اگر کوههای آبیدر و شاهو جابجا شوند ، من جابجا نخواهم شد و نمی روم “. نا امیدی رحیمی بی سبب نبود . بهار اصلاحات فرا رسید و خزان ِ دولت رحیمی در راه بود . شهریور ۷۶ در حالیکه تنها هفده روز از مراسم تنفیذ سید محمد خاتمی گذشته بوده ، عبدالله نوری در سفری سر زده به استان کردستان آمد و عبدالله رمضان زاده را با خود آورد تا از طنز روزگار ، در دامنه ی “کوه آبیدرحکم بر کناریِ رحیمی را به او ابلاغ کند . آن روز و آن حکم بذر کینه ای شد که سالیان بعد رحیمی به انتقام آن رمضان زاده را به دادگاه بکشاند. روزی که کردستان خبر می داد : رحیمی رفت …

چهارم : جدایی از کردها ، دوستی با کردان

برکناری رحیمی از استانداری کردستان ، تلخ ترین و شاید تنها شکست سیاسی او در حفظ و نگهداری قدرت باشد . رحیمی مشاور محمد یزدی رئیس قوه قضائیه و عضو شورای نگهبان شد تا به تهران باز گردد . اتهامات رحیمی در مرکز از قوه قضائیه آغاز می شود . رفت و آمد های محمد رضا رحیمی به یکی از مراکز تحت ِ نظارت محمد یزدی و فرزندش و وساطت های اوبرای محکومین و متهمین ِ و هم چنین کاندیداهای رد صلاحیت شده در شورای نگهبان، از حجم اتهام های فراوان و سنگینی حکایت می کند که روزگاری محمد رضا رحیمی باید پاسخگوی آن باشد .

محمد رضا رحیمی در مرکز ، به قوه قضائیه بسنده نکرد و هم زمان به مشاورت و مجاورت و مجالست ِ عبدالله جاسبی در دانشگاه آزاد رفت، تا در آنجا نیز خیلی از اتهامات را بر دوش بگیرد . رحیمی متهم است که در سال ۱۳۷۸ در دانشگاه آزاد خود را دکترای حقوق نامید و پس از آنکه به سمت ِ مشاور عالی ِ جاسبی قناعت نکرد ! به ریاست دانشکده حقوق دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز درآمد تا عوضعلی کردان با مدرک فوق دیپلم استاد دانشگاه شود ، و حلقه ی یاران ِ مشهور ِ دیپلم و فوق دیپلم خود را به مشاوری دکتر جاسبی ! قائم مقامی دانشگاه آزاد ، استادی دانشگاه آزاد و… برساند. رحیمی دوباره متهم است که در دانشگاه آزاد که خود مدارک دکترا و فوق لیسانس ارائه می داد از کسانی بهره گرفت که حتی یک واحد دانشگاهی عالی هم نگذرانده بودند . دانشگاهی که گویا خود رحیمی مدرک کارشناسی ارشدش را از آنجا گرفته است . مدرکی که در سال ۷۹ و یک سال پس از مدرک دکترای او صادر شده است ! مدرکی که جعل آن ، حداقل اتهام رحیمی است که اگر مانند ِ کردان شانس بیاورد می تواند پوششی برای ِ سایر اتهامات او باشد.

محمد رضا رحیمی از طرف ِ دوستان و معتمدان ِ خود نیز متهم است . او متهم است با استفاده از امکانات وزارت اطلاعات ، مرکزی را تحت عنوان انستیتوی کُرد در تهران راه اندازی کرده است ، تا در پوشش فرهنگی ، ضمن ِ دخالت در امور داخلی عراق و ترکیه ، مرکزی برای مبادلات تجاری و مرزی با آن کشور ها باشد ، تا جایی که قوه قضائیه دست اندر کاران آن را به اتهام مبادلات غیر قانونی و اخذ رشوه از مقامات عراقی ! تحت پیگرد نا فرجام قرار دهند و وزارت امور خارجه عراق در نامه مشهورش به ایران ، به صراحت از آن به عنوان یکی از نمونه های دخالت ِ ایران در امور داخلی آن کشور کند. جستجو در عناوین همکاران این مرکز باز هم، به عواملین تقلب در انتخابات ۷۶ بر می گردد ، که هم اکنون با پوشش فرهنگی و روزنامه نگاری و تجاری و بازرگانی به فعالیت خود ادامه می دهند .

در سال ۸۲ ، محمد رضا رحیمی ، مزد ِ وساطت ِ های خود برای نمایندگان مجلس و شورای نگهبان را گرفت و به حکم ِ مجلس ِ هفتم ، به دیوان محاسبات رفت . اطلاعات اغراق آمیز و دو ر از ذهن و جهت دار ِ رحیمی در دیوان ِ محاسبات اتهامی است که می تواند رحیمی را به “اخلال در امور اقتصادی” کشور متهم کند چنانچه وزیر وقت اقتصاد ِ وقت را شاکی کرد و احمدی نژاد به فریب داد. اعلام لیست ۱۱۹ نفره اخلاگران ِ اقتصادی، ارائه اطلاعات جهت دار و نادرست در خصوص ِ مدیرعامل و هیات مدیره ِ بیمه ایران و ادعای گرفتن رشوه در ماجرای قرارداد ِشرکت کرسنت نمونه هایی از اعمال ِ رحیمی است که مبانی این اتهام اند. اعمالی که “ایمان ِ “ رحیمی را به احمدی نژاد اثبات کرد و توانایی او را هم در “خبر سازی های ِ ” مطلوب ِ احمدی نژاد نشان داد .

رحیمی در دیوان محاسبات اتهام ِ دیگری هم دارد . رئیس دیوان ِ محاسبات در حالی که کارمند خود را به خاطر ِ چند برگه ی کاغذ ، تنبیه کرده بود، در معاملات و مبادلات مشکوک ِ مالی دخالت کرده است تا جایی که حسین شریعتمداری هم صدایش بلند شود و هشدار دهد. انجام مذاکرات رحیمی و کردان با یکی از شرکت های طرف قرارداد با وزارت نفت در وزارت کشور که اتفاقاَ !رحیمی بر آن دست گذاشته بود ، تاسیس شرکت هایی با پوشش بازرگانی و عمرانی در تهران به همکاری همان حلقه ی مشهور و استفاده از آنها در جهت وساطت و رایزنی با مدیران اجرایی و شرکت های خارجی اتهام دیگری است که متوجه ریاست سابق ِ دیوان ِ محاسبات ِ کشور است . حجم کلان ارقام ِ این معاملات و مبادلات صدای کسان دیگری را هم درآورد تا جایی که میر حسین موسوی در یکی از مناظرات مشهور خود – البته بدون ِ ذکر نام – از آن گلایه کرد و این گونه اقدامات را یکی از انگیزه های خود برای شرکت در انتخابات دانست .

در سال ۱۳۸۷ پور محمدی وزیر ِ وقت کشور ، نشان داد که نمی خواهد ”همه ی“ خواسته های احمدی نژاد را در وزارت کشور تامین کند. در حالی که پرونده انتخابات مجلس هشتم بسته نشده بود، احمدی نژاد به دنبال گزینه برای وزیری می گشت که سابقه ی ” خیانت به کاندیدای ِ انتخابات” را نداشته باشد ! یک جستجوی ساده و یک “سخنرانی ِ مشهور“، کافی بود تا محمد رضا رحیمی را کاندیدای وزارت کشور کند و با تعجیل حکم سرپرستی او را صادر كند تا مجری دور دوم ِ انتخابات مجلس و انتخابات دور دهم ریاست جمهوری باشد . گزارش ِ پور محمدی به رهبری و مخالفت رهبری با این حکم رحیمی را از رسیدن به وزارت کشور بازداشت و به معاونت پارلمانی کشاند تا همچنان واسط نافذ و موثری در رایزنی با نمایندگان ِ مجلس باشد و در عوض رحیمی ، ” بدیل و یار دبستانی خود ، عوض علی کردان ” را به احمدی نژاد معرفی کرد تا چیزی “عوض” نشود و نگرانی های او بابت برگزاری ِ مطمئن ِ انتخابات ِ دهم بر طرف شود . محمد رضا رحیمی در کسوت ِ معاونت پارلمانی هم بی کار ننشست و به ” رایزنی به سبک ِ رحیمی ” پرداخت تا اتهام پرداخت رشوه به نمایندگان را نیز به فهرست ِ اتهامات خود اضافه کند .

سکوت ِ محمد رضا رحیمی و عوض علی کردان در ایام منتهی به انتخابات و غیبت ِ آنها حکایت ِ آرامش ِ قبل از طوفان بود . این دو ” هم دانشجویی ” به یاری دانشجو در وزارت ِ کشور رفتند تا در سایه “محصولی “ ، محصول انتخابات را بچینند . رفتند تا تریلوژی تقلب را کامل کنند و از تجربه ی های ِ خود در تقلب نهایت ِ استفاده را ببرند و دامن ِ خود را به اتهام “خیانت به رای مردم” آلوده سازند . اتهامی که بر خلاف اتهام های ریز و درشت قبلی ، به محاکمه در دادگاه افکار ِ عمومی کشید و سرانجام به تاریخ ِ ایران زمین حکم آن را نوشته خواهد شد .

پنجم : ماکیاوللی مُرد . زنده باد ماکیاولیسم !

در زبانِ گفتمان سیاسی ، واژه ای بدنام تر از “ ماکیاولیسم” نیست . فرانسویان واضعان ِ این واژه بودند و به تدریج این اصطلاح در زبان سیاسی ، معنای فریبکاری و نیرنگ بازی و پای بند نبودن به هیچ اصل اخلاقی در زندگی سیاسی را به خود گرفت .بنیاد این برداشت رهنمودهایی است که “ماکیاوللی” در کتاب “شهریار” به کسانی می دهد که جویای قدرتند . ماکیاوللی نیرنگ بازی و فریب را در بازی قدرت اصلی ضروری و ناگزیر می دید . بسیاری نیز برداشت و دانش شان درباره ی ماکیاوللی و اندیشه های او بیش از این نیست ، اما از دیدگاه سیاست شناسانِ مدرن ، ماکیاوللی نخستین کاونده ی ماهیت ِ قدرت و پیشرو اندیشه ی علمی در این زمینه است . اگرچه دامن ِ نیکولو ماکیاوللی از بسیاری از بدفهمی ها ی رایج پاک است ، اما او نخستین کسی بود که علم سیاست را بر مبنای “پژوهش در رفتار بشری ” بنیاد کرد ، نه “پیشداوری های اخلاقی“. ماکیاوللی در تبیین فلسفه ی خود ، از دو واژه ی “هنر” و “بخت” ۹۷ بسیار بهره می گیرد و آنان را در عالم ِ سیاست ، بسیار مهم می داند . بی خود نیست که انگلیسی های حادثه را بزرگترین دشمن سیاستمداران می دانند و هیتلر همیشه نسخه ای از “شهریار” را بر بالین داشته است .

انقلاب ِ اسلامی ایران حادثه ای غیر قابل انکار است و محمد رضا رحیمی ، پله ها ی ِ نخستین ِ نردبان ِ قدرت را ، به مدد ِ فضا ی انقلابی کشور بالا رفت . در استانی که برخوردای از مذهب تشیع ، امتیازی بالقوه است و در زمانی که مرحوم صادق ِ خلخالی ، زبان ِ اسلحه و آئین اعدام را بر فضای ِغرب کشور حاکم ساخت ، برخورداری از جایگاه دادستانی سکوی محکمی برای کسب قدرت بود . رحیمی پله ی دوم قدرت را با تکیه بر تفاوت های مذهبی در شهرستان قروه به دست آورد . تفاوت های مذهبی تشیع و تسنن ، و بر جسته سازی آن تا حدِ یک ِ تقابل مذهبی ، آن هم در شهرستانی که اکثریت آن را اهل تشیع تشکیل می دادند ، نشان گر “بخت” و ” هنر ” رحیمی به عنوان یک شهروند ِ شیعی است . به مدد همین بخت و هنر ، رحیمی به مجلس راه یافت تا مجالی برای “هنرمندی” خود پیدا کند . خوش خدمتی های پنهان و آشکار رحیمی به اربابان قدرت و بخت ِ “مرز شناسی و مرکز نشینی“ جولانگاه خوبی برای رحیمی شد .

قدرت سیاسی – و نه اقتدار ِ سیاسی – آرمان ِ محمد رضا رحیمی است به همین علت ، رحیمی همواره مانند ”سریش “ به قدرت چسبیده . از خوش اقبالی رحیمی که بگذریم ، ” دست بوسی و مجیزه گویی ” موثر ترین هنرهای رحیمی در رسیدن به آرمانش بودند . رحیمی با دست بوسی هاشمی و پیامبر خواندن ِ محمود احمدی نژاد به بارگاه هر دو رئیش جمهور راه یافت . رحیمی در سال ۱۳۸۴ با تمام توان از رفسنجانی که شانس اول ِ ریاست جمهوری به حساب می رفت حمایت کرد و یکسال بعد رقیب سیاسی او احمدی نژاد را به جایگاه پیامبران برد . استاندار ِ کردستان ، آن گاه که هاشمی رفسنجانی در آسمان ِ قدرت بود ، با تراکتور به استقبال هاشمی رفت ، اما در سال پایانی ریاست جمهوری ِ ، فرمانش را برای بی طرفی و تقلب نکردن در انتخابات ندیده گرفت و در سال ۷۵و ۷۶ هر آنچه در توان داشت از آبرو و جان و مال در اختیار ناطق نوری قرار داد ، که آن زمان شانس اول ریاست جمهوری بود و هم اکنون به کابین کسی در آمده است که ناطق ِ نوری حاضر نیست در مراسم تحلیف و تنفیذ او شرکت کند و او ناطق ِ نوری را به فساد متهم می کند .

“هنر “محمد رضا رحیمی در دستیابی و نگهداری قدرت ، در کنار ”شانس “ هایی که به او روی آورده است ، همان دو واژه مشهوری هستند که ماکیاوللی بیان کرده است . و نیم نگاهی به زندگی سیاسی ِ محمد رضا رحیمی نشان می دهد که محمد رضا رحیمی همیشه به قدرت وفادار بوده است و به حق فرزند ِ زمان خویشتن است .

باری ، به زعم نگارنده -که همه چیز را فلسفی- منطقی می بیند - ، آنچه دشمنان و دوستان ، مخالفان و موافقان ِ رحیمی را شکل می دهد ، مشی ماکیاولیستی اوست که در یک پیشداوری اخلاقی همواره مردود است اما، با پژوهشی در رفتار بشری ، روایتگر آن است که ” جهان همیشه پر از آدمیانی بوده است با شهوت های یکسان ”.

اگر قرار باشد این نوشته را اندک ارزشی باشد ، هدیه ی است برای استادم، عبدالله رمضان زاده ، نمونه عملی و نادرِ سیاستِ اخلاقی در ایران زمین.

==========
پيوندهاي مرتبط با اين مطلب:

» معاون اول احمدی نژاد از متهمان اصلی پرونده اختلاس است

جرس

ادامه مطلب ...

معاون اول احمدی نژاد از متهمان اصلی پرونده اختلاس است

0 نظرات
معاون اول احمدی نژاد از متهمان اصلی پرونده اختلاس است

. ادامه راه سبز «ارس»: درحالی که طی روزهای اخیر مقامات ارشد قضائی از شناسائی باند بزرگ اختلاس که "با جعل اسناد دولتی و قضایی، میلیاردها تومان به حقوق مردم و بیت‌المال خسارت وارد کرده اند" خبر داده بودند، منابع آگاه و مطلعِ جرس، مصداق سخنان رئیس دستگاه قضائی را محمد رضا رحیمی معاول اول رئیس جمهور ذکر کردند.

خبرنگار جرس به نقل از منابع آگاه از تهران در همین زمینه خاطرنشان نمود "منظور صادق لاریجانی از مقام عالی رتبۀ دولتی که مرتکب شش میلیارد تومان اختلاس شده، کسی نیست جز محمد رضا رحیمی معاول اول رئیس دولت.

این گزارش همچنین می افزاید "در همین رابطه رئیس دستگاه قضائی طی پیام تلفنی به احمدی نژاد خبر می دهد که جرم رحیمی معاون وی از نظر قوه قضائیه محرز بود و جهت حفظ آبروی نظام بهتر است قبل از بازداشتِ وی، رئیس جمهور ایشان را عزل کند که متقابلا احمدی نژاد با سماجت از معاون اول خود دفاع کرده و از عزل وی شانه خالی می کند."

خبرنگار جرس خاطرنشان می کند "اختلاس فوق الذکر مربوط به شرکت بیمه ایران است که علاوه بر محمدرضا رحیمی، اسماعیلی عضو هیأت مدیره بیمه ایران که در دادگاه بدوی به یک سال زندان محکوم شده و یکی از اعضای هیأت مدیره بانک ملی نیز، از متهمان دیگر پرونده اند."

این منبع آگاه همچنین متذکر شد "حکم دستگیری رحیمی صادر شده، اما قوه قضائیه با توجه به حمایت رئیس دولت از وی، منتظر صلاحدید مقامات عالی نظام است."

وبلاگ "زبان سبز" نيز اينگونه آورده است:

چند روز قبل رئیس قوه ی قضائیه از کشف یک باند بزرگ جعل و اختلاس در یکی از شرکت های دولتی خبر داد و البته از کسی و یا شرکتی نام نبرد . به دنبال افشاگری این وبلاگ و متعاقب آن سایت های دیگر در خصوص رئیس این باند مافیایی ، سه روز بعد 216 نفر از نمایندگان مجلس ، در نامه ای از رئیس قوه ی قضائیه خواستند تا با عامل اصلی و سردسته ی باند که یکی از مقامات عال رتبه دولت است ، برخورد نماید. سایت الف هم با تیتر دانه درشت فاسد را دستگیر و محاکمه کنید ، نامه ی نمایندگان مجلس را منتشر کرد .

این وبلاگ پیشتر این ماجرا را دنبال کرده و با مستندات رسمی نشان داد که این فرد کسی جز محمد رضا رحیمی ، بانی تقلب در انتخابات و معاول اول آقای احمدی نژاد نمی تواند باشد . هم اکنون عکس های زیر را دنبال کنید تا یک پرده دیگر از این افشاگری را ببينيد:

==========
پيوندهاي مرتبط با اين مطلب:

» همه چيز درباره محمدرضا رحيمي معاون اول احمدي نژاد
ادامه مطلب ...

وقتی که افزایش قیمت مشکلات مردم را کم می کند!

0 نظرات
وقتی که افزایش قیمت مشکلات مردم را کم می کند!

. ادامه راه سبز«ارس»: اصولگرایان تماميت خواه حاکم بر ایران که در دو دهه گذشته همواره در صف مخالفان قرار داشتند اکنون به جمع هواداران حذف یاران ها پیوسته اند. آنها که در اواخر دولت محمد خاتمی وقتی در مجلس اکثریت را به دست آوردند، طرحی تصویب کردند تا مانع افزایش قیمت برخی کالاها و خدمات از جمله بنزین، گاز و گازوئیل و برق شوند. این گروه اکنون می خواهد بنزین، گازوئیل، گاز، آب، برق، نان و برخی دیگر از کالاهای مصرفی را به قیمت های بین المللی به مصرف کنندگان ایرانی بفروشد.

آنها که زمانی برای مردم فقیر سینه چاک می کردند و دولت های گذشته را به بی توجهی و اهمال به مسائل اقتصادی مردم فقیر متهم می کردند اکنون سعی دارند تا این کالاها و خدمات را آنقدر گران کنند که دولت از محل آن بیشتر از بودجه سالانه خود درآمد داشته باشد.

بنابه گفته محمد رضا رحیمی معاون اول محمود احمدی نژاد در سال گذشته دولت ۷۶ هزار میلیارد تومان معادل ۷۸ میلیارد تومان یارانه پرداخت کرده است.

واقعا چه اتفاقی افتاده تا صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی یعنی اصولگرایان حاکم به این نتیجه برسند که باید یارانه ها را حذف کنند و کالاها را به قیمت واقعی و تمام شده به مردم بفروشند؟

گروهی از آنها در گذشته ای نه چندان دور وقتی مثل حالا در مجلس اکثریت داشتند یا از قدرت دور بودند، سنگ مردم فقیر و بیچاره را به سینه می زدند و حالا که بر خر مراد سوار شده اند، می گویند که دیگر نمی شود کشور را با این حجم از یارانه اداره کرد.

یا قبلا فقط سعی داشتند به هر طریقی طرح دولت های قبلی را به هم بریزند و مانع موفقیت آنها شوند یا حضور آنها در قدرت باعث شده به واقعیت هایی اداره کشور پی ببرند و به این نتیجه برسند که باید برای حل این معضل راهی بیایند.

دلیل آن هر چه باشد، حالا آنها گام در راهی گذاشته اند که روزی آن را نقشه شوم نهادهای بین المللی نظیر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول می خواندند ولی امروز این طرح از نظر آنها نجات بخش است و برای اجرای عدالت لازم.

سوای این استدلال، واقعا چرا این همه برای اجرای این کار عجله دارند.

محمود احمدی نژاد برای آنکه نمایندگان مجلس را قانع کند به مجلس رفت و از آنها خواست تا طرح دولت را تصویب کنند که بر اساس آن در سال آینده از محل افزایش قیمت ها دولت ۴۰ هزار میلیارد تومان (۴۰ میلیارد دلار) درآمد داشته باشد. نمایندگان مجلس از ترس عواقب این همراهی البته زیر بار نرفتند و دولت نتوانست حرفش را به کرسی بنشاند.

بر اساس قانونی که به تازگی در مجلس تصویب شده، دولت می تواند در سال اول اجرای قانون حذف یارانه ها بین ده تا بیست هزار میلیارد تومان (ده تا بیست میلیارد دلار) از محل افزایش قیمت ها درآمد داشته باشد. اما دولت این برخلاف قانون دو برابر این رقم را در بودجه سال آینده در نظر گرفته است.

بر اساس قانون حذف یارانه ها، این برنامه باید در طول پنج سال اجرا شود و قیمت ها در این پنج سال طوری افزایش ییدا کند که کالاها و مواد سوختی در پایان پنجمین سال به قیمت های بین المللی در داخل کشور فروخته شود.

آمار دقیق میزان یارانه ها مشخص نیست اما محمد رضا رحیمی معاون اول محمود احمدی نژاد رئیس دولت می گوید که در سال گذشته دولت ۷۸ هزار میلیارد تومان (۷۸ میلیارد دلار) یارانه پرداخت کرده است.

این رقم یعنی این که دولت سعی داشت تا در همان سال اول بیشتر از نیمی از این یارانه ها پرداخت شده را حذف کند و در سال اول قیمت ها را به اندازه ای افزایش دهد که دولت نیمی از درآمدی که قرار بود تقریبا در پایان سومین سال به دست بیاورد در همان سال اول در خزانه داشته باشد.

سئوال این است که چرا دولت محمود احمدی نژاد اصرار دارد با این سرعت قیمت ها را بالا ببرد؟ پاسخ ساده است. دولت با کسری بودجه هنگفتی مواجه است و برای همین سعی دارد با افزایش قیمت کالاها بخشی از این کسری را بپوشاند.

به مفهوم ساده تر دولت می خواهد مالیات را چند برابر کند و در عوض مبالغ اندکی را به صورت نقد به کسانی برگرداند که چند برابر این پول را از آنها گرفته است. بقیه را هم به کیسه ای بریزد که ته آن سوراخ و با قانون گله و گشاد حذف یارانه ها، دستش برای حاتم بخشی بیشتر باز است.

حالا که نفت در بازارهای جهانی ارزان شده است و دولت نمی تواند مثل چهار سال گذشته هر کاری دلش می خواهد بکند، به دنبال منبع تازه است تا از این طریق به دست و دلبازی های گذشته ادامه دهد.

شاید به همین خاطر است که محمد رضا رحیمی معاون اول محمود احمدی نژاد می گوید: "برخی‌ها با سنگ‌اندازی‌های خود تلاش می‌کنند تا این دولت به زمین بخورد و نتواند برنامه‌های خود از جمله طرح هدفمند سازی یارانه‌ها را اجرایی کند."

در شرایطی که دیگر رسانه مستقلی و تاثیر گذاری در ایران باقی نماینده و تقریبا تمام رسانه های منتقد دولت تعطیل شده اند و کارشناسان اقتصادی نیز سکوت اختیار کرده اند، منظور دولت تنها می تواند مجلس باشد.

دولت در یک سال گذشته برای دفاع از حذف یارانه ها، این برنامه را تنها راه گسترش عدالت و کمک به فقرا معرفی کرده است اما حالا معاون اول رییس دولت می گوید: "با مصوبه مجلس در خصوص یارانه‌ها ما شاهد افزایش مشکلات مردم خواهیم بود."

تا اینجای کار مجلس فقط مانع افزایش یکباره و سریع قیمت ها شده است ومعلوم نیست از کی تا حالا مفاهیم معنی خود را از دست داده اند به این معنی که هر چه قیمت ها بیشتر شود، فشار کمتری به مردم وارد شده و مشکلات کمتر می شود
ادامه مطلب ...

نمآهنگ "موج سبز" با گزيده اي از سخنان ميرحسين موسوي

0 نظرات
نمآهنگ "موج سبز" با گزيده اي از سخنان ميرحسين موسوي

. ادامه راه سبز«ارس»: ميرحسين در بخشي از اعلامبه‌ كانديداتوري خود در انتخابات رياست جمهوري دهم گفت: «به ویژه جا دارد که ارزش آزادی در این عصر مورد توجه چندین‌باره قرار گیرد. این آرمانی است که خرازی‌ها و باقری‌ها و باکری ها در پای آن جان داده‌اند، زیرا اگر آنان و یارانشان نمی‌ایستادند از جمله نخستین نعمت‌هایی که از ما سلب می‌شد آزادی بود. ما را چه می‌شود که به کمترین بهانه خانۀ آرزوهای همت را خراب می‌کنیم تا به جایش برج‌هایی از جاه‌طلبی خود بسازیم؟ باید بدانیم که گشودگی در مقابل انتظار مستضعفان و بازگشت به ارزشها هرگز کوشش برای یافتن راه حل هایی که به نیرومند شدن اقتصاد کشور بیانجامد، فضای کسب و کار را رونق دهد و از نیروهای مولد و تولید ملی حمایت همه جانبه کند از اهمیت نخواهد انداخت.»

نمآهنگ زير به همت برخي از همراهان جنبش سبز مردمي تهيه شده كه شامل برگزيده اي از سخنان ميرحسين ميباشد و به تمامي رهپويان جنبش سبز مردمي و ملت ايران تقديم ميگردد:



جهت دانلود بر روي تصوير كوچك بالا كليك نماييد
ادامه مطلب ...

محکومیت آذر منصوری به ۳ سال حبس تعزیری

0 نظرات
محکومیت آذر منصوری به ۳ سال حبس تعزیری

. ادامه راه سبز«ارس»: وکیل آذر منصوری از محکومیت معاون سیاسی حزب مشارکت به سه سال حبس تعزیری از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب خبرداد.

محمدرضا فقیهی در گفت‌وگو با ایلنا در خصوص آخرین وضعیت پرونده آذر منصوری گفت: پس از پایان تحقیقات مقدماتی و صدور کیفرخواست برای موکلم ،پرونده به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ارسال و بعد از رسیدگی به اتهامات معاون سیاسی حزب مشارکت،وی به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.

وکیل منصوری ادامه داد: پس از صدور حکم موکلم در دادگاه بدوی در مهلت قانونی نسبت به تجدیدنظرخواهی اقدام کرده و پرونده به دادگاه تجدیدنظر ارسال شد اما تاکنون تعیین شعبه نشده است.

وی اتهامات آذر منصوری را اخلال در نظم عمومی از طریقشرکت در تجمعات ،تبلیغ علیه نظام،نشرکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی عنوان کردو گفت:‌ شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب این اتهامات را از باب تعدد معنوی ،اتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی فرض کرده و به همین خاطر منصوری را به سه سال حبس محکوم کرده است.

فقیهی بابیان اینکه شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب با درخواست تبدیل قرار موافقت نکرده است،ادامه داد:بعد از آنکه در خواست تبدیل قرار به جایی نرسید، خواستار اعطای مرخصی به موکلم شدیم تا ایشان نیز بتواند در تعطیلات نزد خانواده خود باشد اما تاکنون برای این مورد نیز از سوی مقامات قضایی موافقتی صورت نگرفته است.

دلنوشته نفیسه زارع کهن برای آذر منصوری؛حرفی بزن

نفیسه زارع کهن روزنامه نگار که به مدت ۵۰ روز در حوادث پس از انتخابات به همراه همسرش حجت شریفی در بازداشت بسر برد در دلنوشته ای برای آذر منصوری عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت که بیش از ۶ ماه ااست در بازداشت به سر می برد نوشته است:هنوزدر همان سلول ۱۴ هستی، مانوس شده ای آیا ، صاحب خانه شده ای. آیا صدایت هنوز درهمان راهروی تنگ و باریک می پیچد. آیا گوشی هست که صدایت را بشنود. هنوز هم به زندانبان می گویی برای ما هم دعا کن که روزی صدای خنده مان بلند شود.

متن این دلنوشته به شرح زیر است:

خبرت نیست! زیر و رو می کنم خبرگزاری ها و سایت ها را : مصطفی تاج زاده ازخود دفاع نکرد ،عبدالله مومنی آزاد شد ،احتمال آزادی میردامادی ،علی ملیحی درانفرادی ،بهاره هدایت هم چنان …

اما ازتو هیچ خبری نیست .کجایی. کجایی که خبری نداریم . تنها ملاقات روزهای سه شنبه و بس.

هنوزدر همان سلول ۱۴ هستی، مانوس شده ای آیا ، صاحب خانه شده ای. آیا صدایت هنوز درهمان راهروی تنگ و باریک می پیچد. آیا گوشی هست که صدایت را بشنود. هنوز هم به زندانبان می گویی برای ما هم دعا کن که روزی صدای خنده مان بلند شود. صدای خنده ات نمی آید هنوز.

هنوز همان روسری نخودی ،آبی را سرمی کنی؟ همان که گه گاه می دیدمش شسته ای و درهواخوری کوچک بند یک روی طناب کوچک معلق گذاشته ای تا خشک شود وهنوز همان چادر سورمه ای با گل های سفید را سر می کنی آیا. به یاد آن هائی که آمدند و رفتند، دعا کردند و رفتند، دعایشان مستجاب شد و رفتند. تو مانده ای چکار آذر خانم.

می دانی فرصت نشد چندان با شما صحبت کنم یا ببینمتان فقط یک بار همان که پیغام داده بودی توکل کن به خدا …و روزهای دیگر صدایت را می شنیدم وقتی با زندانبان ها گهگاه حرف می زدی ومن تصور می کردم چهره ات را درهمان عکسی که دستت زیر چانه است و نمی دانم به کجا خیره شده ای؟

تسبیحت را هم اما دیدم همو که ساخته بودی با نی و نخ و با کاغذ شکلات تزیین شده بود ؛هدیه ای که بچه ها با آن ذکر می گفتند تا دلشان آرام شود که الا بذکرالله تطمئن القلوب…و بعد ها بچه ها گفتند مادری کرده ای برایشان درروزهای تلخ و تنهایی و چه خوب که آن جا کنارشان بوده ای.

اما حالا کجایی. هیچ خبرت نیست. دم سال نویی آیا نمی خواهی به خانه بیایی، روزجهانی ات هم گذشت زن ، نیامدی. کاری هم نبود اما اگر بودی شاید می بود. باز سخنرانی می کردی.

حالا هفته ای مانده به پایان سال بد. دارد تمام شود سال شک و سال اشک. سفره هفت سین را که می چینند، هزارها سال است می چینند. اگر نیایی پسرها تنهایی چه کنند. ما چه کنیم با بغضی که به یاد تنهائی ات در هنگام تحویل سال در گلو می پیچد. زن خبری بده خدا را. خبری بده، چیزی بگو که با آن دل تنهائی مان تازه شود .
ادامه مطلب ...

براستي جرم سیدعلیرضا بهشتی شیرازی کدام است؟!

0 نظرات
براستي جرم سیدعلیرضا بهشتی شیرازی کدام است؟!

. ادامه راه سبز«ارس»: سید علیرضا بهشتی شیرازی مشاور ارشد میر حسین موسوی پس از ۷۰ روز تحمل انفرادی با خانواده خود ملاقات کرد. صدرا بهشتی پسر بهشتی شیرازی در توصیف این ملاقات گفت: بابای شاد و بشاش من خاکستری و پیر شده بود اما مقاوم تر و استوار تر نیز شده بود. پدر یک جمله به من گفت که تا همیشه یادم می ماند: «اگر زندانی بودن من باعث شود که به خدا نزدیکتر شوم من این زندان را به جان می خرم.»

در همين رابطه صادق زيبا كلام نيز طي يادداشتي به آشنايي خود با بهشتي شيرازي و خصوصات اخلاقي وي پرداخته است: «گمان نمی‌کنم در تمام دنیا نظامی باشد که با صدیق‌ترین، مؤمن‌ترین و وفادارترین خدمتگزارانش این‌گونه رفتار کرده باشد. ما چه درسی می‌خواهیم به نسل‌های بعد از انقلاب بدهیم؟ چگونه انتظار داریم که آنها انقلاب اسلامی و آرمان‌های انقلاب اسلامی را جدی بگیرند وقتی ما به واسطه حب و بغض‌های سیاسی و قدرت، با نیروهای اصیل انقلاب این‌گونه رفتار می‌کنیم؟ چگونه انتظار داریم دیگران به انقلاب با دیده احترام و ستایش بنگرند وقتی ما صادق‌ترین و وفادارترین چهره‌ها و شخصیت‌های وابسته به انقلاب را مثل آب خوردن به زندان می‌اندازیم و این چنین آنان را سعی می‌کنیم خرد کنیم؟»

متن كامل اين يادداشت را در زير ميخوانيد:

تهرانی‌های قدیم می‌گفتند اگر می‌خواهی کسی را بشناسی یا با او همخانه شو، یا هم‌خرج و یاهمسفر. من می‌خواهم به این فهرست یک چهارمی هم اضافه کنم و بگویم اگر می‌خواهی کسی را بشناسی کتابت را به عنوان ناشر به او بسپار تا برایت چاپ کند؛ و این‌گونه بود که من سیدعلیرضا بهشتی شیرازی را ۱۸ سال پیش شناختم. آشنایی و ارادتی که تا به امروز ادامه پیدا کرده است.

سال ۱۳۷۰ تازه از انگلستان بازگشته بودم و به دنبال آشنایی با ناشری می‌گشتم که رساله‌ام را که پیرامون انقلاب اسلامی ایران بود چاپ نماید. یکی از دوستان مرا به ایشان معرفی کرد. آن روزها ایشان مسئولیت بنیاد الهدی را برعهده داشت که مؤسسه‌ای وابسته به وزارت ارشاد می‌باشد. شاید آن روز که به ملاقات ایشان می‌رفتم نمی‌دانستم که این آخرین پست دولتی ایشان خواهد بود. نه او را می‌شناختم و نه نامش را تا آن موقع شنیده بودم. اولین نکته‌ای که توجه‌ام را جلب نمود تسلط جالب او به زبان انگلیسی بود. حدود نیم ساعتی کمتر، بیشتر رساله‌ام را تورق می‌کرد. یک مقداری هم در مورد آن از خودم پرسید. قرار بود رساله به همان زبان انگلیسی چاپ شود و برای همین آن دوست که از مسئولین بود مرا به بنیاد نشر الهدی فرستاده بود.

پرسیدم انگلیسی را کجا یاد گرفته بود و پاسخ داد مدتی آمریکا بودم و در جریان انقلاب درسم را رها کردم آمدم ایران. بعد از قریب به یک ساعتی گفت که الهدی حاضر است آن را منتشر نماید. حق‌التألیفی که به هم پیشنهاد کرد خیلی زیاد بود و شوکه شدم. قرار مدار گذاردیم برای انعقاد قرارداد. برای من مشکلاتی پیش آمد و چند هفته‌ای شاید دو ماهی و شاید هم بیشتر موضوع معلق ماند. با ایشان تماس گرفتم و معلوم شد که از آنجا رفته. پس از پیدا کردنش بهم گفت که دیگر الهدی نیست و یک انتشاراتی خصوصی به نام “روزنه” تأسیس کرده و آنجا به دیدنش بروم. وقتی از پله‌های ساختمانی که انتشارات روزنه در طبقه چهارم آن قرار دارد بالا می‌رفتم هرگز تصور نمی‌کردم که ۱۸ سال بعدش هنوز از آن پله‌ها بالا و پایین بروم. یک نسخه از رساله‌ام را به امانت پیش آقای بهشتی گذاشته بودم. در آن فاصله او همه رساله را می‌خواند و به من گفت چرا اصرار دارید که آن را به زبان انگلیسی چاپ کنید؟ گفتم خب چاپ کتاب به زبان انگلیسی باعث توجه ایرانی‌ها می‌شود. گفت میل خودتان است اما حیف است آن را به انگلیسی چاپ کنید، چون مطالب آن بیش از آنکه به درد خارجی‌ها بخورد، برای خود ما مفید است. من رساله را کامل خواندم و انصافاً کار خوبی است و ما در ردیف آن منبع و اثر این گونه نداریم و حیف است که شما این را به فارسی چاپ نکنید. و این سرآغاز دوستی شد که جدای از آنکه با همه وجود به آن افتخار می‌کنم، تا به امروز به درازا کشیده.

یک فقره از اختلافات بسیار متداول و رایج در جامعه‌مان (همچون مرافعه میان مالک و مستأجر، یا شرکای قبلی) مرافعه میان نویسنده و ناشر است. بر سر حق تجدیدچاپ، درصد فروش، طرح روی جلد، نحوه پرداخت و… هزار و یک مسئله دیگر که ریشه در ملاحظات مالی دارد. اما در طی این ۱۸ سال آقای بهشتی ۱۵ اثر از من چاپ کرده؛ برخی از آثارم را چندین بار تجدید چاپ نموده و حتی یک بار هم بر سر مسائل مالی حرف و حدیثی با هم نداشته‌ایم. خیلی‌ها از من می‌پرسند که انتشارات روزنه به شما چند درصد می‌دهد و نحوه پرداخت به شما چگونه است؟ و وقتی به آنها پاسخ می‌دهم که واقعاً نمی‌دانم؛ نگاه ناباورانه‌ای به هم می‌اندازند. اما واقعیت آن است که نمی‌دانم. هرازگاهی رئیس حسابداری انتشارات تعدادی چک در یک پاکت می‌گذارد و به من می‌دهد. هیچ وقت هم من سؤال نکرده‌ام که این مبالغ بابت کدام کتاب است و یا نحوه پرداخت چگونه است. حدود ۱۵ سال پیش یک قراردادی به منظور چاپ “ما چگونه ، ما شدیم” بستیم و جالب است که بین من و آقای بهشتی اساساً هیچ قراردادی وجود ندارد.

فی‌الواقع علیرضا بهشتی شیرازی آن‌قدر انسان مؤمن، با تقوا، پاکدامن و متدینی است که اساساً نفس تنظیم قرارداد با او بی‌معنا و احمقانه است. یکی از نخستین مطالبی که در مورد او متوجه شدم، پاکدامنی، درستی و سلامت بیش از حد مالی‌اش بود. آقای بهشتی فقط از نظر مالی سلامت نیست بلکه یک جورهایی اساساً خیلی به دنبال مال و اموال و جمع‌آوری پول نیست. اما این صرفاً یک جنبه از اخلاقیات اوست. شیوه رفتارش با کارکنان انتشاراتی انصافاً بزرگوارانه است. جوری با آنها رفتار می‌کند کانه او نه رئیس است، نه مدیر و صرفاً یکی از کارکنان است همانند سایرین. بالطبع مثل هر انسان دیگری بعضاً از کوره به در می‌رفت، عصبانی می‌شد و به هم می‌ریخت. اما به جای حمله کردن به آنان، شروع به قدم زدن در راهروی نسبتاً طولانی ساختمان انتشارات می‌کرد. بعضاً ۲۰ دقیقه یا نیم ساعت در امتداد راهرو قدم می‌زد تا به تدریج آرام می‌شد. یک بار ندیدم کسی را تمسخر نماید؛ تحقیر نماید؛ پشت سر کسی حرف‌های ناشایست بزند؛ نسبت ناروا به کسی بدهد؛ به کسی، شخصیتی یا یکی از مسئولین سخنان ناپسندیده نسبت دهد. حسب طبیعت کار یک مؤسسه انتشاراتی، افراد مختلفی به آنجا می‌آمدند و خود آقای بهشتی هم به دلیل سوابق سیاسی دهۀ نخست انقلاب و همکاری نزدیک با هیأت دولت و مهندس موسوی به عنوان نخست‌وزیر، حزب جمهوری اسلامی و روزنامه جمهوری اسلامی، با خیلی‌ها آشنا بود و به دیدارش می‌آمدند.

بالطبع گفتگوها سیاسی بود و یاد و خاطرات آن دوران با مسئولین. نه تنها یک بار ندیدم که او حتی به شوخی نسبت به مسئولین و روابط نزدیکی که با آنها داشته سخن لغو و حرفی ناشایست بزند (حتی در مورد آنان که در طیف سیاسی مقابل وی قرار داشتند)، بلکه زمانی هم که دیگرانی بعضاً چنین مطالبی می‌گفتند نه می‌خندید، نه تأیید و تصدیق می‌کرد. بلکه با سکوت ناراحتی و نارضایتی خودش را از آن نوع سخنان نشان می‌داد. با اینکه به واسطه پست حساسی که در دو دوره نخست‌وزیری مهندس موسوی برعهده داشته (دبیر جلسات هیأت دولت و مسئول پی‌گیری مصوبات کابینه)، سینه‌اش پر از خاطرات از جریانات و شخصیت‌های سیاسی طراز اول نظام می‌باشد، کمتر در طی آن ۱۸ سال موردی را به یاد می‌آورم که خاطره‌ای از مسئولین نقل کرده باشد که بی‌حرمتی یا در جهت پایین آوردن شخصیت آنان باشد. گویی حیثیت نظام و حیثیت مسئولین طراز اول نطام را حیثیت خودش می‌دانست.

کمتر حاضر می‌شد که از گذشته‌ها سخن بگوید و به تعبیری فخرفروشی کرده و سوابق خدماتش به نظام را به رخ دیگران بکشد. گویی هرچه کرده بود برای خدا کرده بود و نه انتظاری از کسی داشت و نه بغض و کینه‌ای از بی‌مهری‌ها. در سال ۱۳۵۸ در حزب جمهوری اسلامی و بعداً در روزنامه جمهوری اسلامی که ابتدا مسئولیتش با مهندس موسوی بود مشغول می‌شود. در حزب از نزدیک با مرحوم شهید بهشتی، رهبری و آقای هاشمی کار می‌کرده و در روزنامه با مهندس موسوی. آن آشنایی و شناختی که مهندس موسوی از او پیدا می‌کند باعث می‌شود تا زمانی که مهندس موسوی در سال ۱۳۶۰ که نخست‌وزیر شد، آقای بهشتی را هم با خود به نخست‌وزیری ببرد. بهشتی در ۸ سالی که مهندس موسوی نخست‌وزیر بود دست راست او می‌شود و عملاً نزدیک‌ترین فرد اجرایی به وی. او دبیر جلسات هیأت دولت بوده و مسئول پی‌گیری مصوبات. در ۸ سالی که او از نزدیک با نخست‌وزیر کار می‌کرده و صورت جلسات مطالب مطروحه در هیأت دولت را تنظیم می‌نموده، کشور درگیر جنگ با عراق و بحران‌های متعددی بوده. سینه آقای بهشتی مملو از بسیاری اسرار و مطالب سری، محرمانه و طبقه‌بندی شده است. در آن ۱۸ سال حتی یک بار ندیدم و نشنیدم که ایشان حتی یک مورد از انبوه آن مطالب را نقل کرده باشد. همان‌طور که حیثیت نظام را حیثیت خودش می‌دانست، آن همه اسرار و مطالب دوران جنگ را امانت نظام در سینه‌اش می‌پندارد.

آنچه که دل انسان را به درد می‌آورد، آن است که فردی که جان، عمر و همه زندگی‌اش انقلاب اسلامی، نظام، امام و خط امام بوده، امروز بایستی این‌گونه به تیغ کین و جفا گرفتار شود و ماه‌ها در سلول انفرادی اوین به سر برد که چرا از مهندس موسوی حمایت کرده یا با او ارتباط و حشر و نشر داشته. گمان نمی‌کنم در تمام دنیا نظامی باشد که با صدیق‌ترین، مؤمن‌ترین و وفادارترین خدمتگزارانش این‌گونه رفتار کرده باشد. ما چه درسی می‌خواهیم به نسل‌های بعد از انقلاب بدهیم؟ چگونه انتظار داریم که آنها انقلاب اسلامی و آرمان‌های انقلاب اسلامی را جدی بگیرند وقتی ما به واسطه حب و بغض‌های سیاسی و قدرت، با نیروهای اصیل انقلاب این‌گونه رفتار می‌کنیم؟ چگونه انتظار داریم دیگران به انقلاب با دیده احترام و ستایش بنگرند وقتی ما صادق‌ترین و وفادارترین چهره‌ها و شخصیت‌های وابسته به انقلاب را مثل آب خوردن به زندان می‌اندازیم و این چنین آنان را سعی می‌کنیم خرد کنیم؟ در این ۳۱ سال، علیرضا بهشتی شیرازی و علیرضا بهشتی شیرازی‌ها، کدام خدمت را به انقلاب و نظام که نکردند؟ کدام ضربه و لطمه را حاضر شدند به واسطه مصالح و منافع شخصی‌شان به انقلاب و نظام وارد سازند؟ علیرضا بهشتی شیرازی را به هر اتهام و جرمی به زندان بیندازیم، این اتهام را به هیچ روی نمی‌شود به او و امثال او وارد ساخت که برای حب دنیا، پست و مقام، شهرت و قدرت وارد فعالیت‌های انتخاباتی شدند. آیا غیر از آن است که اگر او وارد انتخابات شد، اگر از مهندس موسوی حمایت کرد، نه به واسطه اغراض و اهداف شخصی بلکه به واسطه عشق و عرقش به نظام و انقلاب بود؟ به راستی برای نسل‌های جوان میهنمان و برای آنان که می‌خواهیم با حدیث و روایت انقلاب اسلامی آشنا بنماییم‌شان، می‌خواهیم بگوییم سیدعلیرضا بهشتی شیرازی را به کدام جرم به زندان انداختیم؟

ادامه مطلب ...

اشتباه از خاتمی و هاشمی بود یا از موسوی؟!

0 نظرات
اشتباه از خاتمی و هاشمی بود یا از موسوی؟!


ساعت ده صبح شنبه ای که برما گذشت یا ما از آن گذشتیم! بر و بچه های ایثارگر شهرک محلاتی وغیرمحلاتی با همسر و فرزندانشان با جناب آقای سید محمد خاتمی در دفتر ایشان در خیابان یاسر دیداری داشتند که من هم در آن حضور داشتم.

ظهرامروز پنج شنبه در راه مسجد امام حسن شهرک، یکی از کسانی را دیدم که در این ملاقات حضور نداشت. او در پاسخ این سؤال من که پرسیدم در ملاقات نبودی، گفت نه عمداً نیامدم و ادامه داد چون آقای خاتمی را نسبت به دو مسأله قبول ندارم و می ترسم اگر به اینگونه جلسات بیایم با او برخوردی پیش بیاید.

پرسیدم،کدام مسأله؟گفت یکی اینکه چرا درسال ۱۳۷۶ در دور اول انتخابات ریاست جمهوری اش که آن همه گزارش تخلف از استاندار لرستان به نفع رقیب او- جناب آقای ناطق نوری – در انتخابات بعضی از شهرهای استان لرستان به وزارت کشور شد ایشان بمحض ا ینکه وزارت کشور پیروزی او را در انتخابات اعلام نمود از شکایت خود صرف نظر کرد.توگویی این تخلف یک امر شخصی بوده و ایشان حق گذشت از کسانی را دارد که در کسوت نمایندگان و مسؤلان دولت رسماً به نفع رقیب او در انتخابات دخالت و تخلف کرده اند!

پرسیدم ، دوم؟گفت دوم اینکه پس از اینکه عده ای در سال ۱۳۷۶ کارناوال عاشورا را با آن فضاحت آشکار و در پوشش طرفدارای از ایشان و در عمل علیه وی در تهران به راه انداختند با اینکه بعداً معلوم شد برپاکنندگان کارناوال شادی در ماه محرم چه کسانی و متصل به چه جایی هستند باز از خود گذشت نشان داد.

داشتم به حرفها و انتقاداتش به جناب خاتمی فکر می کردم که حرف آخر را زد وگفت: بنظر تو اگر این گذشتهای بیجای خاتمی نبود الآن عده ای اینگونه جرئت تاخت و تاز در کشور پیدا می کردند؟حرف حقی زد که برای آن پاسخی نداشتم.

حرفهایش که تمام شد به یاد حرفهای یکی از دوستان نزدیکم که با آیت الله هاشمی رابطه نزدیکی دارد افتادم که چند ماه قبل به مناسبتی به من می گفت درانتخابات سال ۱۳۸۴ که آن همه شب نامه مملو از تهمت و افترا و دروغ از سوی بعضی از هواداران رقیب انتخاباتی آقای هاشمی در سرتاسر کشور چاپ وتوزیع گردید با تلاش نیروهای امنیتی کسانی که میدان دار تهیه وتکثیر و توزیع این شبنامه ها بودند دستگیر و به خطای خود اعتراف کردند که از اعتراف آنها تصویر برداری شد.

این برادر صادق! می گفت در آخرین برنامه ای که قرار بود آقای هاشمی با مردم در تلویزیون سخن بگوید من هم همراه ایشان در استودیو حاضر بودم و سی دی این اعترافات را با خود داشتم. قرار بود آقای هاشمی به این مسأله اشاره کند وسی دی مربوطه را که در جلوی میز او بود به مردم نشان بدهد و آنان را نسبت به عاملین تهیه و توزیع این شبنامه ها آگاه کند.

این برادر می گفت هرچه من که پشت به دوربین و درست در مقابل ایشان نشسته بودم اشاره می کردم به سی دی اشاره کند، نکرد و در نهایت وقت ایشان هم به آخر رسید. پس از پایان برنامه که داشتیم صدا وسیما را ترک می کردیم با ناراحتی از ایشان سؤال کردم چرا به سی دی اشاره نکردید و فرصتی به این طلایی را از دست دادید؟ پاسخ تکان دهده ای به من داد وگفت دیدم انصاف نیست با این افشاگری برادران … برای اینکه من رأی بیاورم در بین مردم بی آبرو شوند!

دو مسأله آن برادر! با این یکی این برادر! که برای من تعریف کرد شد سه مسأله !

اکنون ، برخی از متخلفان ذکر شده در سه مسأله آن دو برادر در سه دوره قبل ریاست جمهوری بر مسند کار ومسؤلیتند پرسش مهم این است آیا آقایان خاتمی و هاشمی با گذشتی که در باره متخلفان انتخاباتی از خود نشان دادند و مسأله را شخصی و سلیقه ای فرض کردند اشتباه کرده اند یا مهندس موسوی که مسأله را هرگز شخصی نمی داند و بارها گفته و می گوید که حاضر است به شرط اقناع درست مردم از حق شخصی خود بگذرد و این چنین مصمم بر موضع خود ایستاده وپ هنوز که هنوز است با پرداخت این همه هزینه که شهادت خواهر زاده اش سید علی موسوی بخش کوچکی از آن است به نمایندگی از میلیونها شهروندی که به او رأیی سبز داده اند همان حرف عصر و شب انتخابات را که با نگرانی هرچه تمام تر بصورت کتبی و تلفنی و اعزام نماینده با مقامات عالی کشور در میان نهاد می زند که …
ادامه مطلب ...

نامه دختر عرب سرخي براي تاجزاده: زندان را بی‌هیبت و آبرو کردی مرد!

0 نظرات
نامه ساجده عرب سرخي به تاجزاده:
زندان را بی‌هیبت و آبرو کردی مرد

. ادامه راه سبز«ارس»: ساجده عرب سرخی دختر فیض الله عرب سرخی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که بیش از ۹ ماه در زندان است در نامه ای به مصطفی تاجزاده هم بندی پدرش در اوین که چهارشنبه شب آزاد شد نوشته است: هنوز آیه به انتها نرسیده بود که تو اجابت شدی. دانه‌ی تو پیش از نام بابا افتاد. تو برگزیده شدی. تو آمدی. مصطفی آمد. انگار همه‌ی بهار، انگار همه‌ی امید، انگار همه‌ی انتظار سر آمد. زندان و دیوارها کم آوردند .

دیشب وقتی سیاهی همه جا را پر کرده بود. وقتی هنوز آیه امن یجیب به انتها نرسیده بود. تو اجابت شدی. ایستاده و سربلند. آزاده و رها. تسبیح نامتان هنوز در دستم دارد می چرخد. به نام همه‌ی نام‌های بلند. به نام همه‌ی بزرگی ها. به نام همه‌ی اسم‌های اعظم خدا. به نام همه‌ی مردان. نام بعدی محسن است و مهدی و حسین. و شاید روزی فیض‌الله. من دارم تسبیح می گردانم. چشم‌های پر از عشق! آمین بگوئید.

متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفت به شرح زیر است:

دلم هزار ماه است پرپر است از بس که نبودی. از بس که نبودید. دلم هر روزش چهار فصل زندگی کرد. مردم بس که در این روزگار سخت، که هر روزش هزار ماه است، روئیدم، برگ ریختم، برف باریدم، دوباره جوانه زدم.

کجائید مردان سرزمین من، در این روزگار سختِ بی مردِ بی مروت، فرزندان بالیدند و پیر شدند از بس روئیدند و بزرگ شدند و مردانه ایستادند. دیشب به اندازه‌ی هزار ماه دلم آسمانِ خدا را دور زد. دور زد. رفت و آمد. و در انتهای راه که تا خدا دو قدم بیشتر نمانده بود دلم لرزید و ایستاد. دلم دل‌هره داشت. می‌گفت بهار پیشِ رو چه رنگی خواهد بود. دلم آسمان را پنجره به پنجره عبور کرد. ریشه به ریشه گذشت. شاخه به شاخه پر کشید. ستاره به ستاره خدا را صدا کرد. تسبیح نامتان را به دست گرفتم و گرداندم. به نامِ همه‌ی نام های بلند. به نام همه‌ی بزرگی‌ها. به نام همه‌ی اسم‌های اعظم خدا. به نام همه‌ی مردان.

به نام همه‌ی مصطفی‌ها که آئینِ اجابت و تاجدارِ برگزیدگانند. همه‌ی فیض‌های الهی که جاری‌کننده‌ی احسانِ خدایند. همه‌ی محسن‌ها که آئینه‌دار زیبائی و جمالند. همه‌ی حسین‌ها که طلایه‌دار شهامت و شهادت و سردار راستی و درستی‌اند. همه‌ی سروهای سرسبز که لبریز از بهارند. گفتم شب دارد به انتها می‌رسد. دلم گفت ایمان بیاور. کم نیاور. امن یجیب بخوان. دلم گفت شب که پر از سیاهی شود صبح می‌دمد. تسبیح نامتان را به دست گرفتم. با هزار آیه‌ی روشن امن یجیب.

هنوز آیه به انتها نرسیده بود که تو اجابت شدی. دانه‌ی تو پیش از نام بابا افتاد. تو برگزیده شدی. تو آمدی. مصطفی آمد. انگار همه‌ی بهار، انگار همه‌ی امید، انگار همه‌ی انتظار سر آمد. زندان و دیوارها کم آوردند . بهار با رگبار، امید آمدنش را به میهمانی نگاه‌های خسته آورد. تو نمی‌دانی چقدر جوانه‌ها همین دیشب به اندازه‌ی هزار ماه دوباره قد کشیدند. تو آمدی بی هیچ تشریفات و مراسمی. تو را با دستان خود آوردند.

بی هیچ ادعائی از سوی تو برای به این سو آمدن. زندان گنجایش بزرگی تو را نداشت. زندان با تو کاری نکرد، که تو کردی با زندان. بی آبرویش کردی. تو در سکوت سرد تاریک و سقف‌های کوتاه و بی روزنه‌ی آن زندگی را، امید را، پایداری بر حقی که مال تو نبود و از آن همه‌ی مردمانت بود، در دل مردم سرزمینت رویاندی. زندان تو را کم آورد.زندان تو را ترسید. دست پاچه شد. رهایت کرد. کم مانده بود، زندان نام خود را از یاد ببرد.

زندان ترسید دیگر کسی باور نکند آنجا جائی هراسناک است. زندان آدم‌های رها را پس می زند. بزرگی تو جائی فراخ می خواست. به پهنای زمین. به وسعت آسمان. به گستردگی ایمان مردمی که درستی و راستی را فراتر از همه‌ی کجی‌ها و ناراستی‌ها در سرزمین وجود خود چونان امید کاشته اند. بچه ها دیشب در وبلاگ های خود نوشتند مصطفی سرو است. چه این سوی دیوار چه آن سوی زندان. سبز سبز است چه در آشکار روزگار چه نهان کرده در پستوی ذهن‌های بسته‌ی شرمسار.

دیشب وقتی سیاهی همه جا را پر کرده بود. وقتی هنوز آیه امن یجیب به انتها نرسیده بود. تو اجابت شدی. ایستاده و سربلند. آزاده و رها. تسبیح نامتان هنوز در دستم دارد می چرخد. به نام همه‌ی نام‌های بلند. به نام همه‌ی بزرگی ها. به نام همه‌ی اسم‌های اعظم خدا. به نام همه‌ی مردان. نام بعدی محسن است و مهدی و حسین. و شاید روزی فیض‌الله. من دارم تسبیح می گردانم. چشم‌های پر از عشق! آمین بگوئید.
ادامه مطلب ...

گزارش تصويري ديدار مهدي كروبي، حجاريان و ياسر خميني با مصطفي تاخ زاده

0 نظرات
حجت الاسلام مهدی کروبی، سعيد حجاريان و ياسر خميني با مصطفي تاجزاده دیدار کردند

. ادامه راه سبز«ارس»: بعد از حضور میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و همچنین سید محمد خاتمی در خانه تاجزاده ، مهدی کروبی نیز با حضور در منزل وی با تاجزاده ملاقات و از مقاومت ۹ ماهه او در زندان تقدیرکرد.

همچنين سعيد حجاريان نيز براي ملاقات با تاجزاده به منزل وي رفت:





ادامه مطلب ...

كليپ تصنیف رزم مشترک (همراه شو عزيز) بدون موزيك توسط گروه آوازي تهران

0 نظرات
«اجرای تصنیف رزم مشترک (همراه شو عزيز) بدون ساز»

همراه شو عزیز ...
همراه شو عزیز ...
تنها نمان به درد کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود

"گروه آوازی تهران"



جهت دانلود بر روي تصوير كوچك بالا كليك نماييد
ادامه مطلب ...

زهرا رهنورد: جنبش سبز اهتمام ویژه ای به خواسته های زنان دارد

0 نظرات
دكتر زهرا رهنورد در گفت و گو با کلمه :
جنبش سبز اهتمام ویژه ای به خواسته های زنان دارد

. ادامه راه سبز«ارس»: دکتر زهرا رهنورد ، استاد دانشگاه تهران، نقاش و مجسمه ساز گفته هایش را با آرزوی آزادی همه زندانیان سیاسی بویژه زندانیان زن آغاز می کند.می گوی :”امیدوارم همه زنان زندانی تا پیش از فردا رسیدن سال نو آزاد شوند ،همه آنها از فعالان جنبش زنان تا روزنامه نگاران ، فعالان حقوق بشر و فعالان حقوق کودک تا زنان گمنامی که در کف خیابا نها و در تجمع های اعتراضی بازداشت شده اند و البته دختران دانشجویی که گناهی جز طلب حق خود ندارند.

رهنورد مادران داغدار را هم از یاد نمی برد :”در عین حال همه ما همدل و هم درد مادران عزاداری هستیم که گلهای آنها پرپر شده است .مادران ندا ،سهراب ، سید علی ،اشکان ،کیانوش ،رامین رمضانی ،علیرضا افتخاری ،محرم چگینی ، و مادران شهدای مظلومی چون ناصر امیر نژاد ،ایمان نمازی ، کاوه سبز علی پور و بقیه ای که حتی نامشان را نمی دانیم و همانطور مادران و همسرانی که در حوادث پس از انتخابات عزیزان شان آسیب های جدی دیده اند ،برخی در تظاهرات ها مجروح شده ، بعضی در بازداشتگاهها مورد شکنجه قرار گرفته و برخی ماهها در زندان بوده اند.”

و در آخر هم پیشاپیش سال نو را به همه زنان و مردان آزادی خواه و عدالت خواه تبریک می گوید :”امیدوارم سال آینده ،سال تحقق آزادی، مردمسالاری، عدالت، رفع تبعیض از همه بویژه زنان باشد.”

خبرنگار کلمه در آستانه سال نو مصاحبه مفصلی با دکتر رهنورد انجام داده است ،که می خوانید:

شاید بد نباشد که این مصاحبه را با سوالاتی درباره حوزه زنان و جنبش سبز شروع کنیم .چندی پیش فعالان جنبش زنان با صدور بیانیه ای اعلام کردند که در هیچ یک از بیانیه ها و مواضع نامزدهای معترض از فردای انتخابات به این سو به خواست های زنان توجهی نشده است . این فعالان زن نوشته بودند که ما بر این باوریم که مسایل زنان بخش عمده ای از بحران جاری است و بدون دیدن و ارائه راهکار برای حل آن ،هیچ راه حلی پاسخگو نخواهد بود. به همین دلیل هم گروهی از فعالان جنبش زنان نامه ای انتقادی به آقایان موسوی و کروبی نوشتند . شما در این باره چطور فکر می کنید ؟ آیا واقعا کاندیداها از فردای انتخابات به زنان بی توجهی و بی اعتنایی نشان داده اند ؟

به راستی ما زنان ،چرا باید منتظر دیگران باشیم تا برای ما مادری بکنند؟ خودمان باید پا پیش بگذاریم . از ماجراهای زنان بزرگ تاریخ می توان درس ها گرفت ، خوشبختانه تجربه کمون اولیه هزاران سال پیش از تاریخ کم و بیش در اختیارمان قرار دارد. آن زمان که به قول قران کریم انسانها امت واحدی بودند ،یا به قول نظریه پردازان در آن کمون زنها همه کاره بودند و به قول مدارک باستان شناسی ایزد بانوها و الهه ها بر تارک پرستش ها می درخشیدند.حداقل تاریخ تمدن به ما گفته است که اولین صنعتگران ، پارچه بافان ، سفالگران و کشاورزان ( ونه شکار گران )زنان بوده اند ،البته در آن زمان یک تقسیم کار نانوشته و خود به خودی بود که بر اساس مختصات فیزیکی و شرایط اقتصادی و پرستشی و آیینی زن و مرد ایفای نقش می کردند ، اما در آن زمان زنان اگر نه در راس سر رشته داری امور (چون جامعه مادر سالاری هنوز ثابت نشده ) اما همواره با نقش درجه یک در اداره امور و سر منشا بسیاری از قوانین و مناسبات بوده اند .

اما حالا چرا به آنها تاسی نکنیم و از آنها مدل رفتاری نپذیریم ؟بگذار در هزاره سوم در زمان انتخابات دهم زنان شهروند درجه یک و پس از آن با سرعت نور از مقام و منزلت خود هبوط کنند اما ما همچنان به دنبال آزادی های والا، رفع تبعیض، رفع خشونت، حذف چند همسری و سایر مطالبات خود هستیم و آن را دنبال می کنیم.

نسبت جنبش سبز با مطالبات زنان را در چه می دانید ؟

جنبش سبز و مطالبات زنان در مواردی عمومی انطباق های آرمانی دارند و در مواردی راه زنان خاص و شاخه ای جداگانه می شود . در مورد مطالبات آزادی خواهانه ، عدالت طلبانه، دمکراسی خواهی و قانون گرایی ، مطالبات جنبش مردمی سبز و مطالبات زنان یکی است. اما من می خواهم با قاطعیت بگویم که تجربه اقدامات اصلاحی در جهان و انقلاب های بزرگ نشان داده است که زنان برای مساواتهای جنسیتی –حقوقی باید فعالیت جداگانه و متفاوتی از جنبش های دمکراتیک داشته باشند. نمی توان در ایران آرمانهای رفع تبعیض و رفع خشونت و مساوات طلبی های قانونی در قلمرو” دیه”و “قضاوت “،”حضانت،” ” چند همسری” ،”قوانین طلاق ” ، “تابعیت ” و نظایر آنرا درون جنبش های اصلاحی یا حرکتهای انقلابی به دست آورد. باید مصمم و جداگانه شاخه های زنان ، احزاب و جنبش ها و یا گروه های خاص زنان فعالیت کنند . نه در انقلاب صنعتی ، نه در انقلاب فرانسه و نه در دمکراسی آمریکا و نه در انقلاب شوروی سابق و پس از فروپاشی شوروی و … هیچ گلی به سر زنان زده نشد. آری هیچ گلی به سر زنان زده نشد و زنان همچنان از تبعیض ها و خشونت ها رنج بردند تا خودشان دست به کار شدند و تا حد زیادی احقاق حقوق کردند .

وظیفه جنبش سبز در باره رفع تبعض از زنان چیست ؟

به طور ایده آلی باید بگویم جنبش سبز در هر صورت باید بداند همچون انقلاب اسلامی که زنان پیشتاز بودند در این جنبش هم زنان پیشگامی ، فداکاری و از خود گذشتگی شگفت انگیزی نشان دادند و نباید جنبش ،حساب خود را از زنان جدا کند .باید آرمانهای جنبش زنان را در ادبیات خود لحاظ کند و آنرا بخشی از آرمانهای خود تلقی کند .چنانچه موسوی نیزدر یکی از مصاحبه های خود گفت ما با جنبش زنان ، دوست هستیم و این دوستی یعنی همراهی . اما واقعیت ملاحظات دیگری را نشان می دهد و آن این است که چند جنبش بزرگ مثل جنبش زنان ، جنبش کارگران ،جنبش دانشجویان ، جنبش معلمان ، درون جنبش عظیم سبز قرار دارند که شعارهای عمومی آزادی، رفع تبعیض ، قانون گرایی و دمکراسی خواهی ، ضمن آنکه این جنبش ها را در بر می گیرد اما چه بسا تکیه بر هر یک یا گرایش بیشتر به هر یک از آنان ، خواستها و مطالبات عمومی جنبش را تحت الشعاع قرار می دهد . همانطور که عرض کردم در این میان جنبش زنان ،در عین وحدت با جنبش سبز ، به دلیل ویژگی کثرت گرایی جنبش اما لازم است به طور جداگانه نیز فعال باشد.

در عین حال ، جنبش سبز باید در بیانیه ها و نظرات خود به اهمیت و مطالبات هر یک از این جنبش ها اشاره کنند و خواهان بهبود و پاسخ به مطالبات آنان باشند بدون اینکه از مسیر عمومی منحرف شود .

در اینجا وظیفه دولت چیست ؟

بارها گفته ام ، این دولت نامشروع است ولی در هر حال چون مراحل تنفیذ انجام شده و دولت، خودش، خودش را قبول دارد ، باید به وظایفش عمل کند و بیش از این با بی اعتنایی به مطالبات زنان ، سرکوب زنان، با ارائه لوایح ضد زن ،به نام حمایت از خانواده ، اما به کام عشرت طلبان ، در انهدام خانواده و فلاکت زنان و کودکان ، مصر نباشد . اگر خیلی مدعی دولت بودن است باید و می تواند فورا لوایح ضد زن را پس بگیرد و کار گروهی را برای اعاده حقوق زنان معین کند و طی تعاملی در این رابطه با مجلس و قوه قضاییه با الهام از آرمانهای جنبش زنان عمل کند . اگر چه این گونه کارها از دست این دولت بر نمی آید .

در فضای ایجاد شده پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، مجددأ گروهی از نمایندگان مجلس با حمایت حامیان خود و در شرایطی که کوچکترین اعتراض توسط دانشجویان، معلمان، کارگران و روزنامه نگاران منتقد نسبت به نقض حقوق شهروندان با ارعاب، دستگیری و محاکمات غیرعادلانه همراه بود، تصمیم به تصویب لایحه به اصطلاح حمایت از خانواده گرفتند، چرا در چنین شرایطی آنها برای تصویب چنین قانونی که ، نه تنها از قانون ۳۵ سال پیش یعنی قانون مصوب سال ۱۳۵۳ بسیار عقب تر است،اینقدر مصرند و قصد دارند چندهمسری مردان را قانونی کنند، این همه عجله دارند؟

این یک مقوله بهت انگیزاست. از یک طرف آنها دلشان را صابون زده اند که از آب گل آلود ماهی بگیرند و تا تنور داغ است نان خود را بپزند و نان زنان آزاده این سرزمین را آجر کنند. آنها فکر می کنند جنبش سبز از مسایل زنان غافل است لذا از فرصت استفاده می کنند تا خواست های ارتجاعی خودشان را جامه عمل بپوشانند اما این یک فرصت برای آنهاست و نه علت .بسیار خوب پس علت چیست ؟اصولا ساختار ذهنی این دولت واپس گرا و خشونت جوست. اینها وابسته به جریانی از گروه فشار سرکوبگری هستند که از سالها پیش در زیر بخشی از نا خوداگاه جامعه اسلامی اعمال نفوذ می کردند، قتل های زنجیره ای می کردند ، تهمت می زدند، جو می ساختند ، مخالفین خود را در مجامع کتک می زدند تا محیط بسته ای به وجود آورند . اما امروز این جریان قدرت را در دست دارند و با در دست داشتن اتوریته در مقام اعمال نظر و عمل خود به صورت دل بخواه شان هستند . البته حتی اگر کوته زمانی هم موفق شوند در دراز مدت شکست خواهند خورد . باید بدانند آنها همیشه نمی توانند نظریات ارتجاعی خود را به نام اسلام جا بزنند . اسلام دین مترقی است و قابلیت تعامل با دنیای مدرن و اندیشه های جدید را داراست و اجتهاد زنده و پویا فرصت نو آوری و زمانه شناسی را به آن اعطا کرده است . در مجموع من معتقدم این دولت است که به مجلس فشار می آورد تا این لوایح ضد زن را تصویب کند .

شما در مصاحبه ای اعلام کردید که دولت را به رسمیت نمی شناسید و با آن سازش نمی کنید ،این مصاحبه بازتاب گسترده ای داشت و بسیار موردتوجه قرار گرفت .خودتان دلیل این همه توجه را به این گفته های خودتان در چه می بینید؟

در آن وقت شایعاتی مطرح شده بود مبنی بر اینکه سران جنبش هر یک به نحوی راه سازش پیش گرفته اند که البته این برداشت غلطی بود .شانتاژ روانی از سوی روزنامه های دست راستی محافظه کار (حیفم می اید واژه اصول گرا را برای آنها به کار ببرم .) در جریان بود که ناخنهایشان را به هم میزدند و لبه های قیچی را به هم می کوبیدند و باتوم هایشان را در هوا می چرخاندند و بر کوس موفقیت می زدند که جنبش سبزی ها ترسیدند ، توبه کردند،باختند و نظایر آن تا روحیه مردم را خراب کنند که البته موفق هم نشدند. من به عنوان فردی از جنبش سبز و همدل و همراه مردم حرف مردم را اعلام کردم .نوبر نبود. حرف دل مردمی بود که هر گز حاضر به عقب نشینی نبوده اند و همانها هستند که سران جنبش را به سوی خواست های آزادی خواهانه و دمکراتیک خود هدایت می کنند .

آینده جنبش را چگونه می بینید؟

اگر قومی بخواهد سرنوشت خود را تغییر دهد حتما پیروز خواهد شد این مژده ی قران کریم است یا اگر خدا را یاری دهید او هم شما را یاری خواهد داد و شما را ثابت قدم خواهد کرد . “: ان تنصر الله ینصر کم و یثبت اقدامکم ” این وعده الهی در قرآن مجید است . در صورت ثابت قدم بودن حتما پیروزی با ما خواهد بود و با جنبش سبز نفس های پر اکسیژنی از آزادی را به ریه های اندیشه و زندگی خواهیم فرستاد .

کسانی از وقوع خشونت در چهارشنبه سوری به شدت نگران اند.راهکار شما برای جلوگیری از خشونت چیست؟

چهارشنبه سوری یکی از روزهای ملی و باستانی ایرانی است. روز شادی هاست روزی که زردی چهره ها می سوزد و دود می شود و سرخی و شادی و حیات و آفرینش بهاری گونه ها را گل رنگ می کند. به پاس نوروز و عمو نوروز مهربان و هدیه های آزادیش در این روز قطعا جنبش سبز شاد و سر فراز خواهد بود . اما جنبش سبز جنبش مهربانی و مقاومت و آرامش است . یاد نداها ،سهراب ها ، سید علی ها ، اشکانها و روح الامینی ها و… را گرامی خواهیم داشت و هیچ گونه تندی و خشونتی نخواهیم ورزید . همه مردم را دوست خواهیم داشت ،چه سبز باشند و چه رنگ دیگر .به نظامی ها هم می گوییم شما را هم دوست داریم ، برادر مردم باشید و به آنها گل تقدیم کنید نه باتوم و گلوله . بنابراین اگر خشونتی باشد بدانید از سوی خود حاکمیت است.

طی ۹ ماه گذشته حمله به شما زیاد بوده ، گاهی فیزیکی مثل ایام ۱۶ آذر و ۲۲ بهمن و گاهی اهانت ها و تهمت ها و حمله های کلامی در نشریات وابسته به حاکمیت. حتی یکی از سران و سخنگویان مخالفان جنبش سبز گفته بود که شما صهیونیست و طرفدار بهایی ها هستید که فقط افکارتان پوشیده است. فکر می کنید علت این همه خشونت علیه شما چیست ؟

آنها خیلی خوب توانایی های ذهنی ،علمی و اجرایی زنان را می شناسند و به نقش متعهدانه و دلسوزانه من در جنبش سبز واقفند و چون فعلا زندان کردن من برای شان سودی ندارد، پس سعی می کنند به خیال خود مرا در سطح خیابان و در قلمرو رسانه ها شکنجه دهند اما زهی خیال باطل !هنوز جوهر خادم القرانی و سی جلد کتابی که نگاشته ام در ذهن مردم خوب مان خشک نشده که چنین تهمت می زنند . باید بگویم آنچه از ذهن و علم و اجرا دارم تفضل خداست و آنرا متعلق به خودم نمی دانم. به قول قرآن کریم “ذلک من فضل ربی” فقط به آنها می گویم با خدا دادگان ستیزه مکن که خدا داده را خدا داده است.

و ضمنا من از این بیدها نیستم که به آن بادهای سیاه طوفانی جادویی از پا دربیایم . زیرا اکسیژن آزادی خواهی جنبش سبز تمام ریه ها ی روح و جسم مرا سرشار از شوق و وجد و جانفشانی کرده است .

در یکی از همین تهاجم های رسانه ای مخالفان جنبش سبز گفته شده بود که موسوی می خواست در صورت رای آوردن و رییس جمهور شدن رهنورد را به معاون اولی برگزیند آیا این یک حمله به شماست یا تعریف از یک زن ؟

این آقایان دست راستی که این چنین سخن پراکنی می کنند طعم آزادی خواهی ، روشنفکری و هنرمندی را که پیشه من بوده است نچشیده اند که بدانند ما طایفه روشنفکران –هنرمندان و آزادیخواهان اگر آفتاب را هم در دست راست و دفتر و دستک و پست ومقام را هم در دست چپ مان قرار دهند، هر دو را به دامن خود آنها پرتاب می کنیم و به توانایی و شرافت قلم خود و هنر خود و یا دیدن روی سرشار ار نجابت دانشجویان عزیزمان پیوسته در جشن و سرور و رضایت هستیم .در عین حال قبلا هم گفتم من در روند انتخابات حضور فعال را پیشه خود کردم تا از وجوه مغفول قانون اساسی ، آزادی ها ، قانون گرایی و دمکراسی دفاع کنم و باز هم این مطالبات را پی گیری می کنم . اما شاید به قول شما این اقدامات که بیشتر به طنز و فکاهی شبیه است ، تعریف از توانایی یک زن است تا تقبیح او و همین جا به آنها می گویم من نمونه کوچکی از زنان جنبش سبز هستم و قطعا همه زنان جنبش سبز و زنان ایرانی از رهنورد تواناترند. با آنها چه می کنید ؟

خانم رهنورد ،شما بیشتر به عنوان یک زن هنرمند شناخته شده اید و در این سالها فعالیت های زیادی در زمینه نقاشی و مجسمه سازی انجام داده اید که یکی از معروف ترین آنها مجسمه مادر است که از سالها پیش در میدان مادر تهران نصب شده که تبدیل به یکی از مشهورترین مجسمه های دو دهه بعد از انقلاب شد.وقتی دیدید گروهی از مخالفان شما به گردن مجسمه مادر و بچه ،طناب انداخته اند ،دچار چه احساسی شدید؟

ببینید برای هنرمندان ،آثارشان مثل پاره تن شان است.چون با عشق قصه های روح خود را ،زمزمه های خود را ،دردها ،شادی ها ،ناله ها و زاری ها،حرفهایی را که به هیچ کس نمی توانند بگویند ،یا آرمانها و ارزوهایشان را به اثر هنری خود دمیده اند وبا آن نجواها داشته اند.اما وقتی جریانهای واپس گرا،انسان ها را فقط به جرم آزادیخواهی شهید می کنند ،حالا یا با دار زدن ،یا شهید کردن و یا کتک زدن های وحشیانه یا روش های دیگر حالا از رفتار آنها با یک مجسمه برنزی چه انتظاری داریم؟آنها چه فهمی از واژه نرگس عاشقان “که نام این مجسمه است و چه فهمی از مادرانگی و چه فهمی از هنر دارند؟شما دیدید که مردم خوب ما هم واکنش نشان دادند و گفتند اگر مجسمه را سرنگون کنید رهنورد را بر میدان می نشانیم.من هم اکنون برای همه آثار هنری ام نگرانم ،نقاشی ها ،مجسمه ها ،همه در معرض این گونه تهدیدها و رفتارهای وحشیانه قرار دارند.امیدوارم خداوند همه ما را از شر توهم این جریان در امان نگه دارد.

در این ایام چه چیزی جنبش سبز را بیشتر آزرده و چه انتظاری دارید که در آینده تحقق پیدا کند ؟

انقلاب اسلامی با همه شکوه و عظمتش یک پروژه ناتمام بود که می بایست تکمیل آرمانهایش در جمهوری اسلامی تحقق می یافت که فعلا نشده است. بنابراین مقولات آزادی و دمکراسی حقوق زنان و قانون گرایی اینها مطالباتی است که جنبش سبز در پی تحقق آن است .

اما چون پرسیدید جنبش سبز را چه چیزی بیشتر آزرده است از من نخواهید که فهرستی از رنج ها و ناملایمات را که جنبش در طی این ایام چشیده است تنظیم کنم آن وقت مثنوی هفتاد من کاغذ می شود . بلاتشبیه در تاریخ استبداد ، شکستن قلم ها ، بریدن دست ها ، از سرها مناره، از کله ها پشته ثبت شده است . امیدوارم حاکمیت فعلی و جمهوری عزیز ما از بدنامی فجیع و تلخی این چنین عبرت بگیرد و خود را در این رده تاریخ قرار ندهد .

پس چه کند ؟ چه انتظاری داریم؟چگونه راضی خواهیم شد ؟ مهم این است که کار درست انجام شود به دست هر کس که شد مهم نیست. پس انتظار داریم که رژیم روزنامه ها و رسانه ها و روزنامه نگاران و زنان و مردان و جوانان و پیران را آزاد کند و به پادگانهایش گل بفرستد تا به جبران جفاهای گذشته به مردم تقدیم کنند. آن چنان زندانی ها را آزاد کند تا در زندان هایش به جای آدم ها و آزادیخواهان در زنجیر گل بکارد و آنها را به باغ های وسیع سرو و گل و سوسن ، فرهنگسراها و آزمایشگاه های علمی تبدیل کنند و برای شکوفایی تولید ،صنعت و کشاورزی کمربندها را سفت کند تا اشتغال و ازدواج و تحصیل جوانان فزونی یابد . در سطح بین المللی نیز با سیاستهای حساب شده و دوستانه اما از دیدگاه منافع ملی موجب سر افرازی ملی شود . مطالبات جنبش های زنان ، کارگران ، معلمان و هنرمندان را بر اورده کند .آزادی قلم و بیان واندیشه را تضمین کند و این کارها و بیش از آن از دست و قلم و قدم هر نظام دلسوزی بر می آید .اما جنبش سبز در میان این جنبش ها اهتمام ویژه ای به خواسته های جنبش زنان دارد.جنبش سبز خواهان آزادی همه زندانیان بویژه زنان زندانی است که این روزها همسران ،مادران و فرزندان شان چشم به راهها آنها هستند.

ادامه مطلب ...

ديدار میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با مصطفی تاجزاده

0 نظرات
میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با حضور در منزل مصطفی تاجزاده با وي ديدار كردند:
موسوی: همه می ایستیم تا به هدفمان برسیم

. ادامه راه سبز«ارس»: میرحسین موسوی و زهرا رهنورد ساعاتی پیش با حضور در منزل مصطفی تاجزاده با وی دیدار کردند. در این دیدار مهندس موسوی ابتدا در جریان اتفاق ها کلی در طی ۹ ماه بازداشت مصطفی تاجزاده قرار گرفت و سپس با تقدیر از مقاومت وی به تاجزاده و جمع حاضر گفت : همه می ایستیم تا به هدفمان برسیم.

تاجزاده شب گذشته بعد از ۹ ماه بازداشت به مرخصی آمد:

ادامه مطلب ...

جديدترين ديدگاه خوانندگان