بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

حماسه پشت حماسه

11 نظرات
حماسه پشت حماسه

. 22 بهمن سال 1388 هم گذشت،باز هم مردم به خیابان ها آمدند تا با انقلاب بیعت کنند به مانند سی سال گذشته،اما نه کمی صبر کنید...

22 بهمن امسال چند تفاوت اساسی با 22 بهمن سالهای پیش داشت:

1.انقلابیون سال 57 که سالها برای انقلاب زحمت کشیده بودند اکنون یا در گوشه ی زندانند یا در خانه ی خویش اسیرند.

2.کسانی بر مصدر امور قرار گرفته اند که کوچکترین ارتباطی با انقلاب مردمی 57 نداشته و ندارند و تنها به دنبال منافع خویشند.

3.سالهای قبل تنها موافقین و محتاجان نظام به خیابانها می آمدند و بدون هیچ مشکلی به راهپیمایی و شعارهای خویش مشغول بودند، به قول معروف مشت محکمی بر دهان آمریکا می زدند...!

آنها که مخالف بودند در خانه می نشستند و خون دل می خوردند.اما امسال از جمعیت موافقان کاسته بر مخالفین و منتقدین افزوده شد،با یک تفاوت که دیگر مخالفین نمی توانند به راحتی تظاهرات کنند و شعارهای خویش را سر بدهند.

هزینه ی این تظاهرات باتون و زندان و شکنجه است!

هشت ماه حضور مداوم در صحنه،نشان از آگاهی مردم ما دارد،نشان از مردمی دارد که به فکر آیندگان هستند،نشان از مردمی دارد که استبداد خسته شده اند،نشان از مردمی دارد که می گویند:"یا مرگ یا وطن".مردمی که جان بر کف دست گرفته اند به جنگ تباهی آمده اند،مردمی که خشونت می بینند اما خشونت نمی ورزند،مردمی که مرگ را فقط برای دیکتاتوری می خواهند نه یک فرد خاص.مردمی که هشیارند که چه می خواهند و چه نمی خواهند،مردمی که پیشوایشان منتظری است،کسی که حقوق انسانی را از حقوق اسلامی بالاتر و عزیزتر دانست.مردمی که نماد مبارزاتشان بهزاد نبوی،چریک پیر است.مردمی که همه را از کوچک و بزرگ تنها از دید حقوق مساوی بشر می نگرند.

به گمان من کوتاچیان دیگر کاملا متوجه شده اند که این جنبش سبز را دیگر سر باز ایستادن نیست و مقاومت آنها تنها بر خواست های مردم می افزاید.

چنان که سردار سعید قاسمی(سرداری که معلوم نیست در جبهه حضور داشته یا نه!!) در برنامه ی وقیح "دیروز،امروز،فردا" اعتراف کرد که اگر این جنبش را سرکوب کنیم تا سالها می توانیم به دیکتاتوری خود ادامه دهیم.

دو شب قبل از 22 بهمن دکتر محمدرضا تاجیک،استاد دانشگاه،مشاور اسبق آقایان خاتمی و موسوی را به برنامه "تحلیل خبر" میاورند تا جریان اصلاحات و جنبش سبز را محکوم کند.همان مردی که تا قبل از زندان رفتن از طرفداران سرسخت جنبش سبز بود.

اما دیگر این پروژه ها تکراری و خنده آور شده است،چه کسی باور کرد که استاد تاجیک به میل خود آن سخنان را می زد،همه چیز را می توانستی از چشمانش بخوانی که او را وادار به چنین کاری کرده اند.

حال آنکه به قول یکی از نویسندگان جرس کسی از استاد محترم دانشگاه(دکتر محمد رضا تاجیک) انتظار نداشت که به سان تاج زاده و نبوی چریک وار برخورد کند و شکسته نشود.

با این سخنان هم هیچ از منزلت تاجیک کم نشد و اگر هم سطح دیگر زندانیان نباشد،هیچ از آنها کم ندارد.

پیکر بیمار دکتر بهشتی را از ترس اینکه اتفاقی در زندان برایش نیفتد تحویل خانواده اش می دهند،هنگامی که با فرزند شهید بهشتی اینگونه رفتار می کنند دیگر چه امیدی افراد معمولی!

حضور گسترده ی مردم در خیابانها پیمانی دوباره بود با آرمانهای جنبش سبز.

تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل
(حافظ)

خواهران و برادرانم! مقاومت ما تا به امروز ستودنی و درخور صد دست مریزاد است.

اما هنوز ما در نیمه های راه هستیم،هنوز باید نفسی تازه راه را بپماییم،همانگونه که مهندس موسوی در بیانیه شماره 9 ذکر کردند،ما در راهی گام نهاده ایم که قطعا به سعادت می رسیم اما ممکن متحمل رنج ها و درد های بسیاری تا پایان راه شویم،که چاره اش جز صبر و مقاومت نیست،به راستی باید راه سبز امید را زندگی کرد.تا به امروز نشان داده ایم که اینگونه ایم و تا پایان باید اینگونه باشیم.

در آخر درود می فرستم بر سه بزرگوار موسوی،کروبی و خاتمی که همچنان بر عهدی که با مردم بستند پایدارند و جدا از مردم حرکت نمی کنند و از همه مهم تر به مردم دروغ نمی گویند،آنچه هستند و می خواهند صراحتا مطرح می کنند.

به حرمت خون عزیزان،
بهاران می رسد ز راه،ای دوستان!
در قفس ها می گشاییم،
پرندگان سفید آزادی را پرواز می دهیم.
نسیم بهاری پشت در است،
باد سرد زمستانی را تاب بیاور.
مستان در راهند،
در میکده ها را بگشایید،
تا پیله ی از جام آزادی ما را مست کند.
بهاران سبز می رسد ز راه... . (فرياد)
ف.م.فریاد
ادامه مطلب ...

لبخند بزن دلاور!

4 نظرات
تو هم بخوان، آري تويي كه باتوم و گرزت در اين روز نيز بر بدنهاي هموطنت فرود آمد!:
لبخند بزن دلاور!

"بسم الله الرحمن الرحیم"

سلام به همه دوستان،

انسان باید حر باشد! حر یعنی آزاده ! آزاده یعنی وقتی می گوید اخلاق را قبول دارم، به قدرت که رسید جور دیگر عمل نکند، وقتی شکست خورد با شهامت بپذیرد و اعلام کند، و وقتی پیروز شد، بداند که دنیا پر از فراز و نشیب است و به پیروزی دو روزه دنیا دل خوش ندارد.

انسان باید حر باشد! حر یعنی واقع بین! یعنی اگر رفتی ایستگاه دروازه دولت پیاده شدی و همه را طرفدار آقای خامنه ای دیدی ، نگویی برای کیک و ساندیس آمده اند . خودت را هم بیخودی گول نزنی که همه اینها جنبش سبزی هستند که برای تقیه تصویر آقایشان را بالای سرشان گرفته اند ! شاید عده ای اینطور باشند. که به گفته بسیاری از شاهدان، بخشی از میدان آزادی در تصرف همین تقیه بکن های چفیه به گردن جنبش سبزی بوده است، اما در کل آن مسیر طولانی از امام حسین تا آزادی و برخی دیگر مسیرها، اینطور نبوده که در تصرف جنبش سبز باشد. هر چند گفته می شود در میدان امام حسین درگیریهای زیادی بوده است. بگذریم که ورودی ها را با بسیج بسته بودند و در برخی معابر افراد را می گشتند و هر که نماد سبز داشت دستگیر می کردند . بگذریم که رعب و وحشت زیادی ایجاد کرده بودند . اما اگر واقع بین باشیم باید بگوییم طرفداران آقای خامنه ای که در 9 دی برخی شان به خیابانها آمده بودند، با همه قوا آمدند و زیاد هم بودند. واقع بین یعنی خودمان را گول نزنیم!

انسان باید حر باشد! حر یعنی راستگو! دروغگو یعنی مثل بی بی سی وقتی تصویر نشان می دهیم، خیابان خالی را نشان بدهیم و بگوییم اینها طرفداران رژیم هستند!!! نخیر آقا وقتی از صادقیه که محل اصلی تظاهرات با حضور آقای کروبی اعلام شده بود به سمت آزادی می رفتم، هر چند خیلی ها را مثل خودم تقیه کن می دیدم، هرچند حمله وحشیانه اراذل و اوباش بسیج و گارد را دیدم که جنبش سبزی ها را سرکوب کرده و به خیابانهای اطراف می فرستادند، اما طرفداران آقای خامنه ای آنجا هم بودند و خیلی هم زیاد بودند و ميدانم و ديدم اكثرا با اتوبوس از شهرستان آمده بودند، ولي بودند. راستگو یعنی وقتی رفتی 25 خرداد راهپیمایی کردی از امام حسین و انقلاب تا آزادی و برعکس، راستش را بگویی نه بیشتر از آنچه هست و نه کمتر، وقتی هم رفتی راهپیمایی 22 بهمن و مخالفان را زیاد دیدی، نیایی در ایمیل و وبلاگت بنویسی که اینها نبودند، کم بودند، خالی بودند. نه با شهامت می گویم بودند، و زیاد هم بودند. کمی از 9 دی بیشتر بودند در تهران.

انسان باید حر باشد! حر یعنی متواضع! اینهمه لشگری که به قول خودشان به عشق رهبر آمده از مردم هستند. همین مردم ! همین مردمی که من و شما بخشی از آن هستیم . همین مردمی که آنها فکر می کنند من و تو فریب خورده ایم و ما هم فکر می کنیم آنها فریب خورده اند! اینها مردم هستند مثل ما! اگر متواضع باشیم ، عصبانی که می شویم، به سبک کودتاچیان به مخالفان خودمان نمی گوییم، بی فرهنگ، مواجب بگیر، فاشیست و امثال آن. هرچند لباس شخصی ها و اراذل و اوباش بسیج و نیروهای گارد در میان این مردم ، امروز خوب سنگر گرفته بودند و اوج تجربه فعالیت اطلاعاتی و سرکوبگری مخالفان را به بهترین شکل ممکن که آب از آب تکان نخورد به نمایش گذاشتند. اما همه حاضران که نیروهای نظامی نبودند! اگر راستگو و متواضع باشیم، خودمان را فریب نمی دهیم. امام حسین(ع) می فرماید (نقل مضمونی) : مومن کسی است که وقتی در میان مردم حاضر می شود، خود را از همه پست تر ببیند. پس متواضع کسی است که میان مخالفان هم که می رود، دلش برای هدایت انسانها می تپد، نه برای قدرت دو روزه دنیا و پیروزی در بازی سیاست

انسان باید حر باشد! حر یعنی اخلاق گرا! اگر اخلاق داشته باشی، مودب هستی، به اندک پیروزی که می رسی عنان خود از کف بیرون نمی دهی، بی احترامی نمی کنی ، دروغ نمی گویی، برای سرکوب مخالف به هوچی گری روی نمی آوری، بگذریم که این افعال در 8 ماه اخیر از سوی کودتاچیان و رهبرشان امری عادی و روزمره بوده است، اما اگر قرار باشد من و تو هم که به اندک پیروزی رسیدیم ، نشانه های همان بی اخلاقی را بروز دهیم، وقتی جای او بنشینیم ، هم او می شویم !!! پس : باید تمرین اخلاق کرد. اخلاق یعنی ضمن دلسوزی برای مردم این مرز و بوم از هر مذهب و آئین و دید سیاسی ، راستگویی ، واقع بینی، تواضع و اخلاق را فراموش نکنیم. برای توجیه نفس خود، به خودمان دروغ نگوییم . به چشمهایمان دروغ نگوییم. وقتی مسیر طولانی می بینیم تا میدان آزادی که طرفداران رژیم در بين ما هستند، به چشمانمان نگوییم، اینها عده قلیلی هستند، به منطقمان نگوییم اینها برای ساندیس آمده اند! هر چند فشردگی جمعیت در 25 خرداد قابل مقایسه با امروز نبود. اما آمده بودند. زیاد بودند چرا دروغ بگوییم؟ هر چند ما هم بوديم.

انسان باید حر باشد! حر یعنی شجاع! و شجاعت هزاران بعد دارد. هم آنکه وقتی در میان انبوهی از تبلیغات و جنگ روانی رژیم هراس به خود راه ندهی و به راهی که فکر می کنی صحیح است بروی، چه شیرین که وقتی می روی از رنگ و تفکر خودت افراد زیادی می بینی که این شجاعت را داشته اند و علی رغم همه تهدید ها، بی احترامی ها، جنگ های روانی، پلیس ضد شورش، احتمال دستگیری و مصائب بعدی، باز برای احقاق حق و دفاع از مظلوم آمده اند. تعبیر دیگری هم دارد! و آن اینکه اگر یک تاکتیکی را انتخاب کردی که شکست خورد، اعتراف کنی ! مگر ما چقدر می فهمیم؟ مگر انسان قرار نیست اشتباه کند؟ اگر ما هم مثل کودتاچیان فکر کنیم که هرگز امکان ندارد که ما و آقای ما اشتباه کنیم، و 100% درست می گوییم و لذا اجازه داریم که مخالفان را سرکوب کنیم، که همانها هستیم!! پس بخشی از شجاعت این است که عادلانه قضاوت کنیم و اگر اشتباه کردیم، فوراً بپذیریم. حال این اشتباه در تخمین حضور مردم برای راهپیمایی 22 بهمن به نفع جنبش سبز باشد، یا در برآورد جمعیت حریف، و یا در اصل شرکت یا عدم شرکت در این راهپیمایی و یا حتی در اصل مسائل کلیدی و اختلافی . شجاع یعنی زندان نرفته اعتراف کنی ! کسی که این شجاعت را داشته باشد، زندان که برود اعتراف به چیزهایی که اعتقاد ندارد ، به این راحتی ها نمی کند.

آری اعتراف می کنم : ما در امتداد این تاکتیک که باید در خیابان با رژیم عرض اندام کنیم اشتباه کردیم، در برآورد جمعیت سبزها برای شرکت در این راهپیمایی اشتباه کردیم، رژیم را دست کم گرفتیم و فکر می کردیم، مانند هفته های اول نمی داند مخالف در خیابانها که اعتراض می کند، چگونه باید سرکوب کرد و هر کس هفت تیرش را در می آورد و تیر می زد و رسوا کردند خودشان را. نخیر! رژیم فکر کرد، آن تفکر ماکیاولی که هدف وسیله را توجیه می کند را به راه انداخت و وقتی از 16 آذر تا عاشورا یک بند قیام ملت را دید و کوس رسوائیش نواخته شد، و یقین حاصل کرد که طبقه نخبگان و دانشگاهی جامعه را از دست داده است، سبک دیگری را انتخاب کرد و آن فشار روحی روانی و جنگ تمام عیار روانی علیه جنبش سبز بود. نه اینکه قبل تر این کار را نمی کرد ، اما آن را اصلاح شده تر و دقیق تر به اجرا گذاشت . نهایتاً در 22 بهمن موفق شد.

شهامت داشته باشید! به درگیری های خیابانی در چند میدان ننازیم! به اینکه تیر زدند و کشتند و ما را مخفی کردند ، ما بودیم اما در میان آنها، اینکه زیاد نبودند، اینکه برای کیک و ساندیس آمده بودند و امثال آن دردی از ما دوا نمی کند . تاکتیک حضور در این راهپیمایی درست نبود. رژیم تجربه کسب کرد و اجازه حضور را از ما گرفت . حال بخش کوچکی از آن از طریق سرکوب حاضران و عدم اجازه عرض اندام در این مسیر و راهپیمایی و مصادره تصاویر ما به نفع خودش که برخی حتی تصویر رهبر را به دست داشتیم و با محاسن بلند و چفیه در جمع بودیم !!! و بخش بزرگتر از طریق ایجاد رعب و وحشت و سانسور خبری و ساکت کردن مخالفان و دستگیری و اعتراف گیری و امثال آن (خلاصه جنگ روانی) به هر حال چه با اخلاق رفتار کرده است و چه جنایت کرده (که بی شک یکی از بزرگترین جنایات را به نام دین و انقلاب و امام مرتکب شده است)، در این جبهه علی رغم اینکه تا عاشورا پیروزی از آن ما بود، با دسیسه های مختلف از آن خود کرد

انسان باید حر باشد! حر یعنی با دید وسیع و مردم دار! یعنی زنده باد مخالف من ! یعنی تو هم مثل آنها معتقد نباشی که مرده باد مخالف رهبر ! یعنی تو تلاش نکنی همچون کودتاچیان مخالف خود را نابود کنی، بلکه اگر به قدرت رسیدی برای مخالفت ارزش قائل شوی، برایش حق اعتراض، حق آزادی مطبوعات، حق فعالیت قانونی، حق نظارت و اجرای انتخابات، حق داشتن وکیل در دادگاه و نماینده مجلس و دیگر را قائل باشی. حتی اگر فکر می کنی که دیدگاه های او خیلی مفسدانه و غلط است. البته هیچ حکومتی به توطئه گر اجازه فعالیت نمی دهد اما توطئه تعریف دارد که تعریف آن را پیشتر گفته ام

انسان باید حر باشد! حر یعنی با گذشت! در مترو وقتی باز می گشتم و این ظلمها را می دیدم و باتوم ها را و کتک خوردن مردم بدبختی که از نشان دادن پارچه های سبزشان هم منع می شوند، این نقض آشکار اصول قانون اساسی را می دیدم ، و وقتی عقده و کینه تمام وجودم را فرا گرفت، لحظه ای باخود گفتم، یعنی اگر قدرت به دست ما افتد، همه را می گیریم؟ یعنی بازجوهای شکنجه گر را می گیریم و شکنجه می کنیم؟ یعنی آقای خامنه ای را می گیریم و در تلویزیون به اعتراف وادار می کنیم؟ یعنی تلویزیون را که بگیریم بوق می زنیم که ما بی اشتباهیم و مخالفان ما احمق و نفهم و سران توطئه و امثال آن هستند؟ نه ! می خواهی بدانی چرا ؟ بهزاد نبوی در خاطرات خود از رژیم شاه تعریف می کند که آنقدر من را شکنجه می کردند که تا هفته ها چهار دست و پا راه می رفتم! و باقی ماجرا اما وقتی از او می پرسند، از شکنجه گر ها چه خبر داری، می گوید، حتی نرفتم بعد از انقلاب آنها را شناسائی کنم که چه کسانی بوده اند! آری چریک پیر امروز زیر یوغ این شیادان و ظالمان مقاومت سختی می کند اما فقط نام او مهم نیست، آنچه می ماند انسانیت است ، حریت ! من و تو چطور ؟

انسان باید حر باشد! حر یعنی عادل ! و عدالت یعنی وقتی انتخابات هنوز برگزار نشده بود، به صراحت عنوان می کردم که برخی از فعالیت های فعلی رژیم (که البته سعی داشتم با خوش بینی بگویم از سوی رهبری نیست) خلاف شرع و قانون است مانند رد صلاحیت ، وقتی انتخابات برگزار شد و بی اخلاقی ها را دیدیم، گفتیم تخلف و تقلب وسیع صورت گرفته است و در اعتراض به آن ، نه خلاف غیر قانونی که راهپیمایی 25 خرداد را بعد از طی همه مراحل قانونی انجام دادیم، وقتی آدم کشتند، گفتیم این بی اخلاقی است و ما نمی توانیم این بی اخلاقی ها را ببینیم، وقتی رهبر در 29 خرداد سخنرانی می کرد، امید داشتیم که با حریت پیشنهادی مطرح کند که مشکل حل شود، اما متاسفانه آنجا فاش شد که 20 سال است دل خوش به کسی داریم که خود فرمانده اصلی همه این جریانات بوده است. دل به کسی خوش کردیم که خود تئوریسین جریان ضد اصلاحات است. نه تنها چنین است بلکه از همه جناح راستی ها که با آنها درگیر بودیم ، تند تر است ! آری گرگی در پوستین چوپان همه را فریفت، شجاعت آنجا هم باید باشد! حریت آنجا هم باید باشد که بعد از 20 سال که سعی کردی بگویی این آقا عادل است، وقتی جنایت را می بینی، بی اخلاقی و دروغ را می بینی، وقتی نیرنگ و فریب را می بینی، با جرات بگویی ! این آقا خودش دستور می داد که نیروهای نظامی اش وارد مسائل سیاسی شوند و ما دل خوش می داشتیم که شکایت از جور زمانه به حاکم عادل می بریم! عادل یعنی وقتی داد به تو می آورند، به عدالت حکم کنی، نه به نفع حزب خودت . پس ما عادل باشیم

انسان باید حر باشد! حر یعنی با خوف و رجا! پیامبر اسلام (ص) می فرماید(نقل به مضمون) : مومن کسی است که اگر خوف و رجای او را در ترازو قرار دهند، دقیقاً به یک میزان باشد. در مسائل اعتقادی هم همین باید باشد، در مسائل سیاسی هم همینطور (که دین ما از سیاست ما جدا نیست) . یعنی آماده باشیم روزی به این نتیجه برسیم که همه آنچه تا امروز می پرستیدیم ، بت بوده است! خدای اصلی دیگری است! در مورد خدا که چنین است، خلق خدا چگونه است؟ یعنی آنقدر آزاد اندیش و آزاده باشیم که اگر روزی برایمان محرز شد که جنبش سبز از اساس باطل بوده است، و واقعاً آقای موسوی به گفته کودتاچیان جاسوس خارجی بوده و امثال آن، اعتراف کنیم و اعلام کنیم و در رفع گذشته غلط بکوشیم و به آن رهبر ایمان بیاوریم. خوف و رجا یعنی در هر لحظه بدانیم که ممکن است ما هم اشتباه کنیم. خداوند ان شاء الله ما را در هر لحظه یاری فرماید و در راه راست ثابت قدم بگرداند

و در یک کلمه انسان باید انسان باشد! انسانیت ساده است. آری نفس با پیچیدگی های فراوان فریب می دهد، اما شناخت انسانیت ساده است! آدم کشی بد است، تهمت زدن به دیگران بد است، دروغ گویی بد است، هوچی گری بد است، حقیقت را کتمان کردن بد است، اعتراف گیری بد است، شکنجه روحی و روانی بد است، پیراهن عثمان درست کردن بد است، به مخالف خودت بی احترامی کردن بد است، صلب حق قانونی دیگران بد است، دستکاری در انتخابات بد است، کشتن مردم بی دفاع در خیابانها و ضرب و شتم آنها بد است، دغل بازی و جنگ روانی بد است، تحریف تاریخ بد است و از همه بدتر محدود کردن آزادی مردم بسیار بد و غلط است و اخلاق و فطرت به ما می گوید اینها بد است . من اگر مسلمان باشم یا زردشتی یا مسیحی و یهودی و بودایی و حتی بت پرست، یک ندایی در درونم می گوید اینها بد است و انجام نده . حال اگر حضرت بودا بیاید بگوید جنایت کن، خدا اینگونه می خواهد، خدای درون من که در قرآن می فرماید از رگ گردن به من نزدیک تر است ، از درون علامت می دهد که درست نیست! خدا می گوید درست نیست آنوقت مسیح می گوید درست است ؟ خود خدا می گوید این کار خلاف اخلاق و انسانیت است آنوقت نماینده خدا می گوید درست است ؟ آنکه نبی خدا باشد به قاعده عقل چنین عملش صحیح نیست و باید سریع متوجه شد که او مسیح واقعی نیست، بلکه دغلکار است .

ما امام زمان را با معیار فطرت و خدای درون خود می شناسیم ، نه اینکه خدای درون خود را با امام زمانی که فکر می کنیم، امام زمان است! یعنی اگر هر کسی از راه رسید و گفت من مهدی موعود هستم، قبل از آنکه فریب تبلیغات را بخوریم و یکدفعه سر از بهائیت و بابیت در بیاوریم! یا سر از حجتیه و امثال آن ! به خودمان مراجعه می کنیم که اگر این مهدی موعود باشد، چه می گوید؟ حال وضع امام معصوم چنین است، وضع نایب او ، ولی فقیه جور دیگری است ؟ قطعاً نه! به قول امام خمینی (ره) : ا

الآن مكلّفيم ما، مسئوليم همه‏مان، همه‏مان مسئوليم، نه مسئول براى كار خودمان؛ مسئول كارهاى ديگران هم هستيم «كُلُّكم راعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسئولٌ عَن رَعِيَّتِه» همه بايد نسبت به همه رعايت بكنند. همه بايد نسبت به ديگران. مسئوليت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم، شما مسئوليد اگر نگوييد چرا پايت را كج گذاشتى؟ بايد هجوم كنيد، نهى كنيد كه چرا؟ صحیفه امام جلد 8 صفحه 487

پس کسی که عقل خود را تعطیل نماید و به بهانه اینکه دستم در دستان فلانی است، تایید جنایات کند ، رفته رفته نور درون خود را خاموش می کند و خدای ناکرده به آنجا می رسد که تایید کشتار می کند، تایید رد صلاحیت می کند، تایید ریختن آبروی مومنین می کند، تایید سلب آزادی مسلمین و مردم را می کند، تایید فریبکاری و خدعه می کند، تایید دروغپردازی صدا و سیما را می کند، تایید تقلب و تخلف در انتخابات را می کند و در مقابل کشتارها توجیه می آورد، و مردم و رای مردم را به هیچ می انگارد و هرچه این انسان عالم تر و دین دار تر، عمق فاجعه بزرگتر و بد تر . چو دزدی با چراغ آید ، گزیده تر برد کالا

حضرت امام در رابطه با نور فطرت می فرماید :

اكنون كه معلوم شد تمام خيرات از سرچشمه نور فطرت اللَّه است در صورتى كه محتجب به حجابهاى طبيعت نباشد، و اسير دامهاى پيچاپيچ نفس و ابليس نگردد، و كفيل سعادت مطلقه انسانى همين فطرت شريفه است، و نيز معلوم شد كه تمامى شرور از فطرت محجوبه مظلمه به ظلمات طبيعت است، و منشأ همه شقاوات و بدبختيها در دنيا و آخرت، همين احتجابات است، بايد دانست كه اگر انسان از خود غفلت كند و در صدد اصلاح نفس و تزكيه آن برنيايد و نفس را سر خود بار آورد، هر روز، بلكه هر ساعت بر حجابهاى آن افزوده شود، و از پسِ هر حجابى حجابى، بلكه حُجُبى براى او پيدا شود تا آن جا كه نور فطرت بكلى خاموش و منطفى شود، و از محبت الهيّه در آن اثرى و خبرى باقى نماند؛ بلكه از حق تعالى‏ و آنچه به او مربوط است از قرآن شريف و ملائكة اللَّه و انبياء عظام و اولياء كرام- عليهم السلام- و دين حق و جمله فضائل متنفّر گردد، و ريشه عداوت حق- جلّ و علا- و مقرَّبان درگاه مقدس او در قلبش محكم و مستحكم گردد تا آن جا كه بكلى درهاى سعادت بر او بسته شود، و راه آشتى با حق تعالى‏ و شفعاء- عليهم السلام- منسدّ گردد، و مخلَّد در ارض طبيعت گردد كه باطن آن در عالم ديگر جلوه كند و آن خلود در عذاب جهنم است.

و اين افزايش حجب، سبب طبيعى دارد، و آن، آن است كه اين سه قوّه؛ يعنى، قوّه شيطنت، كه فروع آن عجب و كبر و طلب رياست و خدعه و مكر و نفاق و كذب و امثال آن است، و قوّه غضب، كه خودسرى و تجبّر و افتخار و سركشى و قتل و فحش و آزار خلق و امثال آن از فروع آن است، و قوّه شهوت، كه شره و حرص و طمع و بخل و امثال آن از فروع آن است، اين قواى ثلاثه، محدود به حدّى نيستند؛ به اين معنا كه اگر افسار شيطنت را انسان رها كند، در هيچ حدّى واقف نشود و به هيچ مرتبه‏اى از مراتب قانع نگردد، و براى به دست آوردن مقصد خود حاضر است با تمام نواميس الهيّه و شرايع حقّه مخالفت و دشمنى كند، و براى رسيدن به يك رياست جزئى، حاضر است فوج فوج انبياء و اولياء و صلحاء و علماء باللَّه را قتل و غارت كند؛ و همين طور آن دو قوه ديگر در صورت سرخود بودن و افسارگسيختگى. شرح حديث جنود عقل و جهل، متن، ص: 84

آری ! انسان موجود عجیبی است

بگذریم

اینها که نگاشتم برای این بود که بدانید، اگر رفتیم و در 25 خرداد در خیابان دیدیم 4،5 میلیون انسان آمده اند ، آنرا برای دیگران به صداقت بازگو کنیم، اگر کشتار و ضرب و شتم دیدیم، آن را به صداقت بازگو کنیم، و اگر 22 بهمن رفتیم و دیدیم که تاکتیک جبنش سبز برای حضور در این راهپیمایی با دغل بازی و نامردی و جنگ روانی کودتاچیان با شکست مواجه شده است، اصل مساله را وارونه جلوه ندهیم. جناح راست طرفدار رهبر فعلی که به هر حال بخشی از این مردم هستند، از زمان دوم خرداد، طرفداران زیادی داشته اند (7 میلیون در آن زمان) و به طور کلی در گذر زمان، همواره طرفدارانی داشته اند و نباید روی واقعیات چشم پوشید

چه باید کرد؟

امروز زمان مناسبی برای پاسخ به آن نیست. مدتی بگذرد، فکر بیشتر کنیم. اما در این شرایط توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

یک ) موارد بی اخلاقی که دیدیم، مسائلی هستند که دل هر درمند آزاده ای را به درد می آورد، و مقابله با آنها به هر شکل ممکن یک وظیفه انسانی است. اگر کسی ساکت بنشیند خیانت به فطرت خود کرده است . اما سکوت نکردن به معنی در خیابان شعار دادن نیست. راههای صحیح تری باید یافت که در جبهه های جدید، بی اخلاقی های کودتاچیان را نابود کنیم. پیامبر اسلام (ص) می فرماید (نقل به مضمون) اگر می توانید با شمشیرهایتان مبارزه کنید، اگر نمی توانید با زبان تان مبارزه کنید و اگر نمی توانید با دلهایتان مبارزه کنید. در بدترین حالت، در سلولی که همه ابزارهای مبارزه را از ما گرفته باشند، آیا سجده دل به درگاه خداوند و آرزوی نابودی ظلم و مرگ دیکتاتور را هم از ما گرفته اند؟ آیا دعا برای ظهور منجی حقیقی را هم گرفته اند؟ هرگز چنین نیست که بتوانند خدای نزدیک تر از رگ گردن را از انسانها بستانند

دوم) معرکه ای بود که گذشت و به نظر می رسد شکل ادامه آن از مبارزه خیابانی تغییر کند . نزاع بزرگی بود که در اثر 20 سال فشار شدید روحی و روانی و جسمی به این ملت ، به بهانه تقلب و تخلف در انتخابات فوران کرد، و در واقع بخش کوچکی از خواسته مردم، بازپس گیری رای تقلب شده بود، و اصل خواسته بازگشت به آرمان های اول انقلاب و قانون اساسی و اخلاق بود و نفی استبداد و خودکامگی ها بود. در این معرکه دوست ها از دشمن ها، رهبران دغل باز و دروغ گو از راست گویان ، کسانی که با مردم صادق بودند از فریب کاران، دوستان آماده به دفاع از هم میهنان از آسوده طلبان ، انسان های خداجو حتی با ظاهری متفاوت از دوستان به ظاهر خیلی دیندار اما مدافع ظلم و ستم از هم شناخته شدند. جنود عقل و شیطان به صف آرایی پرداختند و در این میان هر کس که به ندای درون خود به درستی پاسخ داد، رستگار است و آنکسانی که ندای الله را نشنیدند بی شک با معاویه صفتان هم پیاله شدند. این فراز امام خمینی (ره) پس از پذیرش قطعنامه 598 آرام بخش دلهای مردم شد :ا

خداوندا، اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مكن. خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‏اند و نيازمند به مشعل شهادت؛ تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده‏هاى معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز مانده‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيده‏ام، و در برابر عظمت و فداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مى‏كنم.
و بدا به حال آنانى كه در اين قافله نبودند! بدا به حال آنهايى كه از كنار اين معركه بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهى تا به حال ساكت و بى‏تفاوت و يا انتقادكننده و پرخاشگر گذشتند!

آرى، ديروز روز امتحان الهى بود كه گذشت. و فردا امتحان ديگرى است كه پيش مى‏آيد. و همه ما نيز روز محاسبه بزرگترى را در پيش رو داريم. آنهايى كه در اين چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دليلى از اداى اين تكليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور كرده‏اند مطمئن باشند كه از معامله با خدا طفره رفته‏اند، و خسارت و زيان و ضرر بزرگى كرده‏اند كه حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند كشيد.صحیفه امام جلد 21 صفحه 93

عده ای از تئوری پردازان جنبش سبز ، فکر می کردند و می کنند که اگر بیرون گود بنشینند و برای مردم نسخه بپیچند، به جایی می رسند، اما جریان آقایان موسوی و کروبی نشان داد، علی رغم تبلیغات وسیع همه رسانه های داخلی و خارجی، مردم با گوشت و پوست و خون خودشان، خادمان حقیقی و شجاعان در صحنه را که با آنها صادق هستند به درستی درک می کنند و برای بی هنران بیرون از گود ارزشی قائل نیستند که چه خوب است این افراد به خود آمده و با ارائه الگوهای ایرانی - ملی به جای اسلامی - دینی ، بیش از این موجب از بین رفتن اتحاد شاکله اصلی جنبش سبز که به عشق فرزند فاضل بودن، نخست وزیر امام بودن و امثال آن گرد این بزرگان جمع شده اند، نشوند

سه ) تکلیف گرایی ویژگی امام بود که ان شاء الله در نسل بعد انقلاب هم حفظ شود. ما وظیفه داشتیم در مقابل ظلم بایستیم که در این مقطع به این شکل ایستادیم. وظیفه نداشتیم و نداریم که ریاست جمهوری را در دست بگیریم، وظیفه نداشتیم که رهبر را ساقط کنیم یا نظام را تضعیف کنیم. ما وظیفه داشتیم و داریم نسبت به بی اخلاقی ها و دغل بازی ها و کشتار ها اعتراض کنیم که شکل اعتراض ما تا امروز اینگونه بود، و حال باید به سبک اثر بخش دیگری برویم. پیروزی ما در عمل به تکلیفی است که ندای الله درونیمان و ائمه اطهار و امام راحل ترسیم کرده اند و هر انسان خداجوی با اخلاقی بر آن صحه می گذارد و شکست ما در تبعیت از هوای نفس و قدرت پرستی است . آنکه حتی 72 نفر هم نداشت، در صحرای کربلا به بزرگترین پیروز تاریخ تبدیل شد، حال ما در شرایطی هستیم که به ادعای خودمان اکثریت مردم ایران اسلامی، و به گفته کودتاچیان 13 میلیون یا کمتر و بیشتر طرفدار این اندیشه هستند، نباید به این مسائل فکر کنیم. دیروز شکل مبارزه آن طور بود، امروز باید اندیشه کنیم و از درون بازسازی تاکتیکی انجام داده و فردا جور دیگری علیه جنود شیطان به مبارزه رویم که تا زمانی که خداوند را تابع باشیم پیروزیم

چهار ) روزگاری امام ما مصلحت اسلام و مسلمین را در نوشیدن جام زهر و صلح با صدامی تشخیص داد که 1 میلیون نفر از این بیگناهان را به خاک و خون کشیده بود و 8 سال جنگ خانمان سوز را تحمیل نمود . او به این جام زهر نوشیدن افتخار کرد و چون آن را در مسیر رضایت الله می دانست با افتخار به آن تن داد. روزگاری پیشتر هم امام حسن (ع) را داریم که با معاویه ای مواجه شد که یارای مقابله با دغل بازی و فریب و نیرنگ او نبود و سپاهیان امام همگی در این شبهه افکنی و دغل بازی فریفته شده و به سپاه دشمن پیوستند یا لا اقل از امام حسن(ع) دست کشیدند. اینان نه به واسطه پول که بسیاری از آنها به واسطه بحثهای فلسفی جبر و اختیار و یا ادعای دینداری و امثال آن از سوی معاویه فریب خوردند، آن هم کسانی از جنس ابن عباس ها!!! لیکن امام حسن(ع) در مقابل این دغل بازی به تاکتیکی دست زد، که علی الظاهر شکست امام معصوم را به دنبال داشت و بیش از 20 سال اسلام را به انزوا کشانید اما در بستر تاریخ، باعث زنده شدن اخلاق نابی گردید که کوس رسوایی یزید و معاویه در تاریخ ، تاریخ ساز شد و امام معصوم به هدف اصلی خود که همانا جاوید کردن اخلاق و نابو کردند دغل و نیرنگ بود دست یافت . پس آنچه در بستر زمان حادث می شود و آنچه خداوند بر ما تکلیف می کند، ملاک است و نه آنچه در این لحظه حادث می شود. نوشیدن جام زهر افتخار ماست اگر برای خدا باشد! هیچ ابائی نداریم اگر مجبور شویم در مقابل معاویه صفتان به سکوت یا تغییر تاکتیکی تن دهیم، که در بستر زمان رسوایی بی اخلاقی های آنها را به بار آورد هر چند تحلیل اینجانب این نیست که امروز ، روز نوشیدن جام زهر است! اما بدانید در بستر زمان آنها رسوا خواهند شد که برای ننوشیدن جام زهر، از هر چه اخلاق است گذر می کنند و به رد صلاحیت و توهین و افترا و دروغ و کشتار و بی اخلاقی و بی دینی و دغل بازی و معاویه گری روی می آورند !!!ا

پنجم ) جنگ روانی رژیم باعث نشود که باور کنیم که در انتخابات اخیر تخلف و تقلب نبوده است . هرچند عرض کردم که بخشی از خواسته های مردم ، بازیابی این انتخابات به دلیل این تخلف ها و تقلبها بوده است . لیکن در خود مساله هم اشتباه نشود . به اختصار عرض می کنم : 2 تحلیل درون حادثه ای و برون حادثه ای متصور است . تحلیل های درون حادثه ای همان اسناد مفصلی است که در 3 - 4 مقطع توسط کمیته صیانت از آرا و امثال آن در مستندات مفصلی عرضه گردیده و بحث راجع به آن بیهوده است . به همین نکته ساده اکتفا می کنم که حضور 8 نفر از 12 نفر شورای نگهبان در تبلیغات انتخاباتی به نفع آقای احمدی نژاد آن هم در بازه تبلیغات انتخاباتی !!! یکی از مسائلی است که طبق قانون ابطال انتخابات، منجر به ابطال می شود ! که همین یک دلیل که فیلم های سخنرانی امثال دکتر الهام و دیگران در میتینگ های آقای احمدی نژاد آنقدر واضح است که نیاز به بحث و جدل ندارد . اما یک تحلیل برون حادثه ای هم وجود دارد که مهمتر از خود مساله است و آن شواهدی است که از مساله انسان به دست می آورد که توجه به اینها بسیار بسیار مهم است :ا

پنجم - الف ) رژیم اگر راست می گفت که 24 میلیون به 13 میلیون نتیجه رای گیری در کل کشور است، دلیلی نداشت که برای 25 خرداد مجوز راهپیمایی ندهد. عده قلیلی در تهران و شهرستانها 25 خرداد راهپیمایی می کردند، سپس در 26 خرداد رژیم همین راهپیمایی 9 دی یا 22 بهمن را برگزار می کرد ! طبیعی است که مردمی که 24 میلیون آمده اند و به دولت خامنه ای - احمدی نژاد رای داده اند، برای حفظ رای خودشان آن روز با تمام قوا به میدان می آمدند ! البته رژیم خیلی دست و پا زد که این راهپیمایی برگزار شود و با تبلیغات وسیع جشن پیروزی اعلام کرد اما در 26 خرداد ، بیش از 30 - 40 هزار نفر برای شنیدن سخنرانی رئیس جمهور محبوب به میدان ولیعصر نیامده بودند !!! این در حالی بود که در همان روز ، تجمع خیابان ولیعصر مقابل صدا و سیما که بدون تریبون رسمی و در قطع اینترنت و اس ام اس و موبایل میان مخالفان دولت کودتا ایجاد شد، به مراتب بیشتر بود
نتیجه می شود که رژیم 8 ماه جنگ تبلیغاتی و روانی ایجاد کرده، تهدید و ارعاب ایجاد کرده، ارتباط رهبران جنبش را با بدنه به کلی قطع کرده و مخصوصاً عنان را دست امثال سازگارا سپرده ، اعتراف گیری و تردید ایجاد کرده، تجربه سرکوب تجمع خیابانی هم پیدا کرده و در نهایت توانسته بعد از 8 ماه دستپاچگی، با ادعای پاره شدن عکس خدا، بی احترامی به امام حسین (ع) و امثال آن عده ای را به خیابانها آورده و از تجمع مخالفان جلوگیری کند. یعنی این مشروعیت را هرگز در 26 خرداد نداشته است !!!! این شاید اصلی ترین دلیل بر تقلب انتخابات از منظر برون حادثه ای باشد

پنجم - ب ) آقای خامنه ای اگر واقعاً ایمان داشت که 24 - 13 بوده است، دلیل نداشت اینهمه از خود خرج کند و اعتبارش را به افتضاح بکشاند که امروز نزد اکثر جناح راستی ها هم در فشار است که رویه اش را عوض کند. نیازی نبود گریه کند، نیازی نبود دستور کشتار و ضرب و شتم مردم را بدهد وخود و رژیم را بدنام کند، نیازی نبود کاری کند که کسانی از جمله موسوی و کروبی و خاتمی که به هر حال طی 20 سال گذشته با بیت رفت و آمد داشتند و تایید می کردند و بخشی از مردم به واسطه اینها سکوت کرده بودند، را برای خودش دشمن کند! دلیلی نداشت به بخشی از مردم که جان برکف به خیابانها می آیند و علیه او شعار می دهند اهانت کرده و خود و مزدورانش را مجبور به فحاشی و گفتن بزغاله و گوساله و کاریکاتور و مضحک و صفر و امثال آن کند، بلکه کافی بود قبل از هر دعوایی ، در پاسخ به نامه آقای موسوی و کروبی در اعتراض به نتیجه انتخابات، آنها را فرا بخواند و این سوال را بپرسد که : شما چگونه اطمینان پیدا می کنید که تقلب نشده است؟ و چون به قول خودش 12 میلیون که تقلب امکان ندارد بشود، نهایتاً آقای موسوی و کروبی مدعی می شدند که همه رای ها را دوباره می شماریم و حتی با سازمان ثبت احوال و همه جا چک می کنیم !!!! که هرگز چنین ادعایی نداشتند، و نهایتاً 5 میلیون رای جعلی می یافتند! اما به قول آقای خامنه ای 12 میلیون که تقلب نمی شود ! پس در نهایت با اعلام نتیجه مثلاً 19 میلیون به 17 میلیون همه چیز به خوبی و خوشی در حالی تمام می شد که رژیم با صلابت هرچه تمام تر نشان داده بود، هم مخالفین را به رسمیت می شناسد وآنقدر دموکرات هست که مسائل را بدون خونریزی و ضرب و شتم حل کند، هم قانون اساسی به اجرا در می آمد و هم آقای موسوی و کروبی به خاطر این لطف آقا، 20 سال دیگر هم به بیت رفت و آمد می کردند و برای مردم می گفتند که آقا فصل الخطاب است! ا

اما چه شد ؟ آنهمه دغل بازی حادث شد که مبادا کار به اینجا بکشد. ارجاع می دهم همه کسانی که علاقه مند به تاریخ هستند ، به دعوایی که در زمان امام راحل، همین آقای خامنه ای و جناح شکست خورده در زمان انتخابات مجلس سوم با امام داشتند و ادعا می کردند در انتخابات تقلب شده است حال آنکه شورای نگهبان کاملاً در اختیار خودشان بود (اواخر عمر امام در سال 67 و در حالی که تهران بیش از 100 موشک طی چند روز خورده بود!) ببینید امام راحل (ره) آیا همین مدل تشکیل شورای حکمیت با افراد مورد تایید طرفین دعوا را تشکیل داد یا نه ! (نه اینکه آقای خامنه ای شورایی تشکیل دهد که یک نفرش حداد عادل باشد ، یک نفرش ولایتی ، یک نفرش جنتی و امثال آن !!!! که همگی طرفدار دولت کودتا هستند!!) و همچنین ارجاع می دهم به شورای حکمیتی که امام راحل (ره) در دعوا با بنی صدر و منافقین تشکیل داد ! یعنی حتی اگر این آقایان مدعی هم بودند که جریان مقابل ، فتنه گر و منافق است، اول باید به شورای حکمیت تن می دادند، بعد که فتنه گران ، تعهد می شکستند و علیه شورای حکمیت حرف می زدند، این بساط را راه می انداختند که در آن شرایط مطمئن باشید نصف بیشتر جمعیت طرفدار جنبش سبز، قانع می شد که تقلبی نشده است و یقین داشته باشید که خود آقایان موسوی و کروبی هم دیگر چیزی نمی گفتند.

نتیجه آنکه آقای خامنه ای اگر هم نخواهیم بگوییم خودش دستور تقلب و تخلف را داده باشد، آگاه بوده است که با یک شورای حکمیتی که به عدالت حکم کند، مساله به رسوایی کشیده می شود، و ابطال انتخابات قطعی است . نشانه هم آنکه آقای موسوی بعدها فاش کرد که همان اول پیشنهاد داده است شورای حکمیت تشکیل دهید و آدم هایی در آن بگذارید از خود جناح راست، اما کسانی که ما هم قبولشان داشته باشیم مانند آیت الله جوادی آملی، و آقای خامنه ای نپذیرفته است! در مقابل آقای خامنه ای فاش کرد که صبح شنبه در پاسخ به اعتراض و دادخواهی آقایان موسوی و کروبی گفته است که اینها همه توطئه ی استکبار است و ساکت شوید قطعا تقلب نشده است! و بعد خودش از اولین کسانی بود که تبریک گفت !! آری تاریخ همه چیز را روشن خواهد کرد

پنجم - سه ) می گویند طلا که پاک است چه منتش به خاک است ؟ کمیته صیانت از آرا پیشنهاد اصلاح طلبان به آقای خامنه ای بود . گفتند آقا اگر یقین داری که قرار نیست تقلب شود، قرار نیست صدا و سیما و نیروهای نظامی و انتظامی و دولتی بر خلاف قانون وارد مسائل انتخابات شوند، قرار نیست رای جعل شده و مهندسی آرا صورت گیرد، چرا می ترسی ؟ یکی دو نفر از ما را در تیم های اجرایی قرار بده ! شخص آقای خامنه ای مقابله کرد! آن هم چند ماه قبل از انتخابات و اصرار اصرار که نخیر همین ها که هستند و همه مجری و ناظر و صندوق دار و .... همگی از یک جناح هستند و در تاریخ انقلاب بی سابقه بوده است، کافی است! مساله از همان اول مشهود بود که چه خواهد شد، اما خوش بینی امثال بنده کار دست همه داد

البته مسائل مربوط به تقلب و تخلف فراوان است که در این مقطع نیازی به واکاوی بیشتر نمی بینم. از امام خمینی(ره) همین مساله را نقل می کنم و کفایت می کند:ا
مردمى كه مراجعه مى‏كنند بايد هوشيار باشيد كه راضى برشان گردانيد. مثل سابق نيست كه توى سر مردم بزنيد تا راضى بشوند. امروز كسى نمى‏تواند توى سر مردم بزند كه بيا راضى بشو يا تن به رضايت بده. امروز مردم همه هوشيار هستند و زير اين بارها نمى‏روند. اما ناراضى درست مى‏شود. صحیفه امام جلد 18 صفحه 437

خلاصه آنکه دوستان و عزیزان، استراتژی را باید در برخورد با کودتاچیان تغییر دهیم. کمربندها را محکم ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. سبک حرکت را باید بهبود بخشیده و در چارچوب قانون و شرع و اخلاق (بر خلاف کودتاچیان که هر سه را نقض می کنند) به مبارزه با تحجر و بی اخلاقی و بی قانونی برویم که ان شاء الله پیروزی از آن ما خواهد بود و در این مسیر نباید در جنگ روانی آنها زمین گیر شده و پیروزی خود را در رسیدن به قدرت پست دنیوی که به فرموده امام علی (ع) از آب بینی بز هم پست تر است ببینیم!

آنها بصیرت کافی ندارند ! علی رغم همه بوق هایی که می زنند به دلیل تحجر ذاتی رهبران و کوته نظری موجود در نگاه ها، ایدئولوژی ها و تحلیل ها، به همین بوق ها اکتفا می کنند. دست و پایشان را گم کرده بودند وقتی 25 خرداد حادث شد! آنقدر گم کردند که حتی نماز عید را در مصلی نخواندند !!! نمی دانستند چه شده و چه خواهد شد! 8 ماه طول کشید تا خود را با آنهمه ابزار قدرت که در دست دارند، به نقطه استقرار بازگردانند، آن هم با انجام جنایاتی که روی تاریخ را سفید کردند ! آن هم به نام دین و با خرج همه مقدسات دینی از امام گرفته تا عاشورا

آنها بصیرت کافی ندارند و بگذارید فکر کنند و دل خوش دارند که قدرت دو روزه در اختیار آنهاست و همینکه در 22 بهمن نماد سبز به دست و پای مردم ندیدند و فقط عکس آقا را دیدند و آن را در تلویزیون پخش کردند، همه قدرت و اقتدار دست آنهاست . آن هنگامی غافلگیر می شوند که چشم باز می کنند که دیگر دیر شده است .

باید تهدید ها را به فرصت بدل کنیم . بگذارید آنها فقط خودشان را ببینند و نتوانند ما را ببینند ! ما یاد گرفته ایم که بیشماریم و علی رغم همه جنگهای روانی و بیشمار بودن، آرام و ساکت و بی صدا به اعماق نفوذ کنیم. یادتان هست ؟ 8 سال انحصار جناح راست بر تمام دستگاه های این کشور بعد از امام حادث گردید، به یکباره دوم خردادی پیش آمد کرد که همه حتی خودمان را مبهوت کرد !

آری ! خداوند با صابران است و ما مفتخریم که به وقت مناسب جام زهر حسنی سر می کشیم و به وقت مناسب حسینی به میان معرکه جنگ و کشتار و دستگیری و زندان و مقاومت خیابانی می رویم .

آری اصلاح طلبی امروز به انواع ابزارها مجهز شده است و آینده از آن نسلی است که فرهیخته و تحصیل کرده و خودساخته و آماده مبارزه در سخت ترین شرایط زندان و کشتار و شکنجه و جنگ روانی و تحمل فشار روحی از طریق رسانه های دولتی و امثال آن است ! ما بلدیم که خودمان را آشکار نبینیم، اما اثر بگذاریم!ا

اما آنها بصیرت کافی ندارند ! اگر عکس آقایشان را از 8 شبکه همزمان پخش نشود و روزگاری در یک راهپیمایی چند دست بند سبز ببینند آنقدر دستپاچه می شوند که با سنگ و کلوخ و باتوم و گاز اشک آور فقط می توانند جواب بدهند ! آیا همیشه در قدرت روی پاشنه آنها خواهد چرخید ؟ پس خوشحال باشیم که به تکلیف خود عمل می کنیم و از کنار معرکه ظلم و ستم آنها بی تفاوت عبور نخواهیم کرد اما با تاکتیک هایی که مطابق شرایط روز و اخلاقی و شرعی و قانونی هستند

جنبش سبز دستاوردهای فراوانی طی این 8 ماه کسب نموده است که در نوشتاری مجزا به بازگویی آنها خواهم پرداخت که بدون توجه به آنها، از داشتن یک تحلیل دقیق و کارآمد و انتخاب تاکتیک مناسب محروم خواهیم بود

در انتها نکته جالبی که در وبلاگ یک رزمنده بسیجی از جنبش سبز بعد از راهپیمایی امروز دیدم، در اینجا نقل می کنم و از همه دوستان بابت اطناب کلام پوزش می طلبم :

عملیات کربلای چهار ، بعد از یک شکست سنگین از عراقی ها ، اون همه شهید و مجروح ، تحمل چهل ساعت بی خوابی زیر هزاران گلوله موشک و خمپاره از هر دو طرف، گرسنه ، تشنه ،خسته ، نا امید... یک نوجوان پانزده سالهء زخم خورده و خاک آلود ، درست همان موقع که می خواست بزند زیر گریه، تابلویی را در کنار جاده دید که دوستانش -در تدارکات لشگر - از تخته پاره های جعبه های مهمات ساخته بودند و روی آن با خط زیبایی نوشته بود: لبخند بزن دلاور!؛ از ته دل خندید


لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
بیست و دوم بهمن ماه 1388
تهران
منبع:x
ادامه مطلب ...

قدردانی جبهه مشارکت از هشیاری سبزها در 22 بهمن

0 نظرات
بيانيه جبهه مشاركت در قدرداني از هشياري سبزها در 22 بهمن


. ادامه راه سبز«ارس»: جبهه مشارکت با صدور بیانیه ای حضور مردم و سبزپوشان را در راهپیمایی امسال ستود و حضور چند برابری مردم در این راهپیمایی را نشان دیگری از حضور پررنگ طرفداران جنبش سبز در این روز دانست و از حاکمیت خواست تا براساس راه حل های ارائه شده از سوی میرحسین موسوی در آخرین بیانیه ای راه حل برون رفت از بحران فعلی را در دستور کار قرار دهد.

متن کامل بیانیه جبهه مشارکت به نقل سایت نوروز به شرح زیر است:


بنام خدا

حضور چشمگیر اعضاء جنبش سبز در راهپیمایی سراسری 22بهمن که بر اساس درک فرصت ها و امکانات و در پاسخ به دعوت احزاب حامی جنبش سبز و در همراهی با رهبران این جنبش انجام شد موجب ستایش و قدر دانیست.اگرچه حضور گسترده نیروهای امنیتی و انتظامی موجب محدودیت استفاده از نماد سبز توسط حامیان و هواداران آن شد اما چه کسی است که ندانند تفاوت چشمگیر حاضران در راهپیمایی امسال با سالهای گذشته که بصورت کاملا حکومتی برگزار می شد ناشی از حضور گسترده اعضاء و حامیان جنبش سبز بوده است. این در حالیست که جمعیت راهپیمایی 22 بهمن همیشه ترکیبی از جناح های مختلف وفادار به آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است که بسیاری از آنان اکنون در زمره حامیان جنبش سبز هستند.اقدامات امنیتی گسترده ،اعمال محدودیت شدید بر اینترنت ،قطع ارتباط تلفن های همراه و اعمال محدودیت بر تهیه و ارسال خبر توسط خبرنگاران خارجی دعوت شده ، پیش و حین برپایی راهپیمایی ، همه حکایت از نگرانی دولت و حامیانش از اقتدار روزافزون جنبش سبز دارد.

آنان که تا کنون اسیر تبلیغات دروغین علیه جنبش سبز بودند روز گذشته به چشم دیدند که حضور منظم و مسالمت آمیز اعضاء و رهبران جنبش سبز چگونه با خشونت ورزی حامیان دولت مواجه گردید. رهبران این جنبش که مانند هر سال در این مراسم شرکت کرده بودند مورد حمله نیروهای انتظامی باتوم بدست و لباس شخصی های تحت حمایت آنها قرار گرفتند ونیروهای حافظ نظم ، بجای حفظ امنیت آنها ، رسما از ادامه حضور آنها در راهپیمایی ممانعت کردند. تعهد اعضاء آگاه و هشیار جنبش سبز به پرهیز از هر رفتاری که پیامد آن بروز خشونت باشد موجب شد آنان که بهانه جویی می کردند تا با سرکوب خشن ،مردم را به حاشیه برانند در هدف خود ناکام بمانند. بدون تردید عامل اصلی درگیری های پراکنده ای که درحاشیه یا پس از راهپیمایی رخ داد نیروهای لباس شخصی ماموریت یافته و نیروهای انتظامی حامی آنها بوده اند و قریب به اتفاق راهپیمایان سبز به درخواست رهبران جنبش ، مسالمت را سرلوحه کار خویش قرار داده و جایی که احتمال بروز درگیری می دادند حتی از ابراز نماد سبز خویش اجتناب کردند.

ما به سهم خود از مردم شریف ایران که برای دفاع از آرمانهای اصیل انقلاب و تاکید بر زدودن کجرویها و انحرافات موجود در عملکرد دولتمردان و برخی حاکمان به صحنه آمدند و با استفاده از فرصت راهپیمایی جمعیت انبوه خود را آشکار کردند ، تشکر می نماییم.
اکنون با ارزیابی راهپیمایی روز گذشته و انبوه جمعیتی که به دعوت حنبش سبز بر جمعیت سنتی راهپیمایان این روز افزوده شد تا جایی که حتی منابع خبری حامی دولت خبر از دو برابر شدن جمعیت راهپیمایان امسال دادند باید وجود اعتراض و بحران به رسمیت شناخته شده و راه حلهای برون رفت از آن بر اساس پیشنهادات رهبران جنبش سبز در دستور کار قرار گیرد.

عزم استوار مردم و پایداری آنان در پیگیری حق خود ستودنیست.

جبهه مشارکت ایران اسلامی ایران
88/11/23
ادامه مطلب ...

نامه سرگشاده فاطمه کروبی خطاب به خامنه ای: تا دیر نشده به داد جوانان بی نام و نشان برسید

0 نظرات
نامه سرگشاده فاطمه کروبی خطاب به خامنه ای:
تا دیر نشده به داد جوانان بی نام و نشان برسید

. ادامه راه سبز«ارس»: افشای شکنجه شدید علی کروبی در مسجد امیرالمومئین. فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی در نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای رهبر در خصوص اتفاقات روز ۲۲بهمن و دستگیری فرزند و حمله به همسرش و شرایط حاکم بر جامعه اتقادات صریحی را مطرح کرد. و از آیت الله خامنه ای خواست که" تا دیر نشده به دادخواهی فرزندان بی نام و نشان این کشور بویژه دستگیر شدگان جوان اخیر برسید. پیش از آنکه کامران ها و محسن های دیگر زیر شکنجه این افراد بی مسئولیت جان دهند و حیثیت این کشور و نظام را به چالشی اساسی بکشانند، تدبیری " کند.

به گزارش سحام متن کامل این نامه بدین شرح است:


بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیت اله خامنه ای – مقام معظم رهبری
با سلام و احترام

در ارتباط با راهپیمائی ۲۲ بهمن امسال و حوادث پیرامون آن که شخصا شاهد بخش کوچکی آز آن بودم و یا فرزندم علی پس از آزادی بیان کرد با در نظر گرفتن خدا، صادقانه و به نیت درمان این غده ی سرطانی که تمامیت نظام و اسلام را نشانه گرفته است و با این امید که دستور صریح و قاطع جنابعالی به افراد صالح به پاک کردن همیشگی آن منجر شود، نکاتی به استحضار می رسانم. اینجانبه از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ در کنار همسرم در مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی فراز و نشیب هائی را پشت سر گذاشتم و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به لطف خداوند متعال توفیق یافتم در بنیاد شهید در دوران دفاع مقدس در بخش دارو ودرمان به مجروحان و وخانواده های معزز شهدا خدمت نمایم و مورد تقدیر کتبی امام (ره) قرار گیرم. پس از آن نیز در هر مسئولیت اجرائی قرار گرفتم و یا نمایندگی مردم در مجلس را بر عهده داشتم، سعی کردم با خدمت به مردم بطور عملی از نظام و انقلاب حمایت کنم. همگان میدانند که اینجانبه از بدو انقلاب تاکنون نیز همواره از انقلاب، نظام و آرمان های امام و شهدا دفاع کرده و می کنم. استدعا دارم آنچه که در این نامه به نگارش در آمده را تنها از سر دلسوزی و برای پیشگیری از جنایات آتی علیه فرزندان این سرزمین بدانید، نه برای فرزندم علی که بازداشت او فقط یک نمونه کوچکی است از این دریا. توضیحات زیر تنها در این راستا بیان می گردد و لاغیر.

آثار شکنجه بر بدن علی کروبی فرزند سوم مهدی کروبی که در جریان حوادث روز 22 بهمن در میدان صاقیه بازداشت شد

فرزند سوم ام علی که در سن ۲ سالگی دستگیری و محکومیت ۵ ساله پدر را در شمیران تجربه کرده بود، در کنار پدرش در راهپیمائی ۲۲ بهمن به رسم همه ساله شرکت کرد. همه گروه های سیاسی و شخصیت های هر دو جریان از مردم برای شرکت در این راهپیمائی بزرگ دعوت کردند و از آنان خواستند با پرهیز از افراط گرائی و خشونت زبانی و فیزیکی بطور آرام شرکت کنند. متاسفانه خشونت طلبان که حیات سیاسی و اقتصادی خود را در خشونت و بحران می بینند با دستور به پیاده نظام های بی هویت به همسرم این یار دیرینه امام و مردم یورش بردند که ابعاد آن را همگان می دانند. اینجانبه که برای شرکت در راهپیمائی رفته بودم با فاصله ای اندک شاهد آنچه گذشت بودم. در همان موقع، علی به جرم نانوشته شرکت و کمک به حفاظت از پدر دستگیر و به مسجد امیر المومنین (ع) برده شد و در خانه خدا این محل امن الهی در کنار سایر بازداشت شدگان کتک خورد و ناسزا شنید.

هنگامیکه اسامی بازداشت شدگان را یادداشت می کردند، اوباش هائی که امروز در لباس ضابطان قرار گرفته اند به هویت علی پی بردند و پس از ده دقیقه و کسب اجازه از مسوولان ارشد خود، او را از جمع جدا کرده و بشدت مورد ضرب و جرح قرار دادند. این از خدا بی خبران مکان امن الهی را به شکنجه گاه فرزندان مردم تبدیل کردند. آنان در کنار ضرب و جرح شدید فیزیکی علی با بکارگیری سخیف ترین و زشت ترین الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فیزیکی و زبانی را افزایش دادند بلکه این مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهدید به … کردند – مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است. خدا می داند این جماعت وقیح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال این کشور چه آورده و می آورند.

براستی که زبان و قلم از بیان وحشی گری این قوم که این روزها بر فرزندان این مرز و بوم حاکم شده اند قاصر و ناتوان است.

دستگیری علی فتح الفتوحات این جماعت بی هویت بوده که با افتخار و برای مرعوب کردن سایر بازداشت شدگان او را شکنجه می کردند. در هنگام انتقال بازداشت شدگان آنان علی را از جمع جدا کرده و به گارد ویژه به سرکردگی افراد فاسدی می سپارند که دور جدید شکنجه او آغاز می گردد. در هنگام شکنجه از او فیلم گرفته و با افتخار از اینکه فرزند مهدی کروبی در اسارت آنان است با زشت ترین الفاظ به مهدی کروبی و خانواده او توهین می کنند. هنگامیکه دستور انتقال و آزادی علی به پایگاه خیابان شهید مطهری می رسد، مامور شکنجه ضمن اظهار تاسف می گوید اگر ۲۴ ساعت دیگر اینجا بودی جنازه ات را تحویل می دادم. البته جا دارد از رفتار انسانی افسران پایگاه شهید مطهری و تلاش آنان در جهت درمان علی تشکر شود. برای نجات سایر بازداشت شدگان ایشان آمادگی دارند جزئیات بیشتر را در اختیار هر مقامی که صلاح بدانید قرار دهند.

آین رنجنامه برای علی نیست زیرا او امروز تحت درمان و در کنار خانواده اش است. این نوشته برای آن است که جنابعالی تا دیر نشده به دادخواهی فرزندان بی نام و نشان این کشور بویژه دستگیر شدگان جوان اخیر برسید. پیش از آنکه کامران ها و محسن های دیگر زیر شکنجه این افراد بی مسئولیت جان دهند و حیثیت این کشور و نظام را به چالشی اساسی بکشانند، تدبیری نمائید. امروز متاسفانه شاهد قوه قضائیه مستقل و مقتدر که بتواند به تظلم خواهی مردم رسیدگی کند و یا مجلسی توانمند که بخواهد به حمایت از حقوق مردم مبادرت کند نیستیم، فلذا از حضرتعالی خاضعانه و مصرانه می خواهم بداد مردم و ظلمی که بر آنان می رود برسید و از مسوولان قضائی بخواهید که چرا به جنایت آمران و عاملان اصلی جنایات کهریزک و سایر بازداشتگاه ها رسیدگی نمی کنند که اگر به دستور بجای جنابعالی در قبال کهریزک بدرستی عمل کرده بودند، امروز قطعا شاهد تکرار مجدد آن نبودیم.

فاطمه كروبي

ادامه مطلب ...

پیام شادی یک رهبر متوهّم

0 نظرات
پيام شادی یک رهبر متوهّم

"آيا حضور دهها ميليون انسان بصير و پُر انگيزه در جشن سي و يك سالگي انقلاب كافي نيست كه معاندان و فريب خوردگان داخلي را كه گاه رياكارانه دَم از "مردم" مي زنند،به خود آورد و راه و خواست مردم را كه همان صراط مستقيم اسلام ناب محمدي و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد؟"

جملاتی که گذشت بخشی از پیام رهبر جمهوری اسلامی است که ساعاتی پس از راهپیمایی 22 بهمن منتشر شد. این پیام صدر و ذیلی دارد که از آنها می گذریم و به کالبد شکافی کلمات همین پاراگراف بسنده می کنیم.

درست در پایان هفته ای که احضار و تهدید و بازداشت روزنامه نگاران و فعالان جنبش سبز به اوج خود رسید و رکورد زندانی کردن بیش از هفتاد روزنامه نگار نصیب نظام شد و در پایان روزی که در آن نزدیکترین دوستان آیت الله خمینی و مسئولان پرسابقه نظام مورد ضرب و شتم و هتک حرمت قرار گرفتند و صدها نفر در سراسر ایران بازداشت شدند آقای خامنه ای سی و یک سالگی انقلاب را جشن می گیرد.

در تبریک این جشن، پیش کسوتان انقلاب را "معاند و فریب خوردگان داخلی" می خواند و تنها از هواداران خود و رئیس جمهور منصوبش به عنوان "مردم" یاد می کند.

از قضا "راه" همین "مردم" تنها به این دلیل که مطیع رهبری هستند "همان صراط مستقیم اسلام ناب محمدی" خوانده می شود و سرانجام درست مثل شب بعد از انتخابات که عجولانه و قبل از طی مراحل قانونی، رأی احمدی نژاد را 24 میلیون خواند و منتظر رسیدگی به انبوه شکایات دال بر وقوع تقلب گسترده نماند؛ این بار نیز میزان هواداران خود در راهپیمایی 22 بهمن را "دهها میلیون انسان بصیر" اعلام می کند.

آیا آقای خامنه ای واقعا گمان می کند دهها میلیون نفر در حمایت از او به خیابانها آمده اند؟

شاید ذکر دو خاطره ما را به پاسخ این پرسش نزدیک نماید:

یک: اردیبهشت 76 بود که به رسم رفاقت قدیم و همشهری بودن، مهمان یکی از اعضای شورای سردبیری کیهان شدم. آن روزها نه رسمی داشتم و نه اسمی؛ تنها یکی از انبوه هواداران سید محمد خاتمی بودم و چشم انتظار آمدن او بی آنکه همشهری کیهان نشین ما بداند.
می غرّید آن همشهری که "باید به هر قیمتی، حتی شایعه و دروغ، نگذاریم خاتمی بیاید چون آقا راضی نیست؛ حالا تا بیاید تکذیب کند شایعه را، انتخابات تمام شده..." و از افتخاراتش نقل می کرد اکاذیبی را که در کیهان منتشر شده بود و افرادی را که فرصت تکذیب یا شکایت نمی یافتند... روزگار گذشت و حالا آن همشهری کیهانی، پس از یک دوره مدیر عاملی خبرگزاری جمهوری اسلامی، شده است معاون خبر دفتر رییس جمهور که از قضا هر دو از حساس ترین منابع اطلاع رسانی نظام اند و باید توسط امین ترین ها در وثاقت و روایت اداره شوند...

دو: مدتها پس از انتخاب خاتمی، در جامه ی عضوی از تشکل طلاب اصلاح طلب، برای مناظره با حسین الله کرم (از نظامیان و مؤسسان گروه انصار حزب الله) به دانشگاه تبریز رفتم تا درباره نسبت میان اسلام و جامعه مدنی گفتگو کنیم.

پس از جلسه، در حیاط دانشگاه، یکی از اعضای بسیج دانشجویی به انتقاد از او گفت که برخی از کارهای خشونت آمیز حزب الله با سخنان آقا (ی خامنه ای) منافات دارد. سردار بی درنگ پاسخ داد که: "گاهی حزب الله است که راه را به آقا نشان می دهد، آقا هم به حزب الله اعتماد دارد؛ مثلا ما انتشارات مرغ آمین را برای چاپ یک کتاب آتش زدیم، همه اعتراض کردند اما خدمت آقا که رسیدیم ایشان ضمنی تایید کرد و گفت گاهی راه مبارزه با باطل، نابود کردن آن است!"

و اما بعد:

تصور کنید اگر کسی مثل معاون خبر نهاد ریاست جمهوری به عنوان یک حزب اللهی و به قصد "نابود کردن باطل" و به سادگی دروغ پردازی های 12 سال پیش، برای جلب رضایت آقا به هر قیمتی، "راه را به آقا نشان بدهد" و در بولتن ویژه ایشان بنویسد که دهها میلیون نفر یکصدا شما را فریاد کردند و احتیاطا برای حفظ سلامتی آقا، تصاویر ناجوری هم نشانش ندهند و "آقا هم که به حزب الله اعتماد دارد"؛ آیا نوشتن چنین پیامی عجیب به نظر می رسد؟

ماجرا می تواند به همین سادگی باشد و توسل به "خشونت بی مهار" در حراست و صیانت از ساختمانی که می خواهند خشت خشت آن را با دروغ بالا برند نتیجه طبیعی ساده اندیشی یک رهبر خودکامه و متوهّم و دروغ پردازی بدخیم اطرافیان او باشد که البته نتایج فاجعه باری به دنبال دارد.

باور کنید حتی اگر تمام میدان آزادی هم از نمادهای سبز پر شده بود باز هم نشانه ارادت و اطاعت"دهها ميليون انسان بصير و پُر انگيزه در جشن سي و يك سالگي انقلاب" بود و تنها شاید کمی از غلظت پیام کاسته می شد.

رابطه آقا و مریدانش یک رابطه دو طرفه است: آنها تبادلِ جهل یا تجاهل می کنند و شادی و امنیت ملتی را در این مبادله به تاراج می برند.

مشکل را در کلام آن شاعر عرب باید جستجو کرد که سرود: قاضی ما یا کور است یا خود را به کوری زده که حتی به عید مردمان هم رحم نمی کند و شادی های مردم را نیز مثل اموال یتیمان به تاراج می برد.

إنّ قاضینا لأعمی، او تراه یتعمّی
سرق العید کأنّ العید أموال الیتامی
محمد جواد اکبرین
ادامه مطلب ...

مستند “چه می خواستیم چه شد” در پاسخ به مستند "شاخص" سيماي ضرغامي

8 نظرات

مستند “چه می خواستیم چه شد”
در پاسخ به

مستند "شاخص" سيماي ضرغامي


به نام خدا

. ادامه راه سبز«ارس»: مستند “چه می خواستیم چه شد” به مدت 2 ساعت 15 دقیقه در پاسخ به مستند "شاخص" صدا و سیماي نيرنگ حكومت منتشر شد.

پیشاپیش به دلیل برخی اشکالات جزئی گرافیکی و صوتی که در اثر هست از شما عذر می خواهیم ولی به دلیل کمبود وقت امکان اصلاح آنها نبود و ترجیح دادیم که با وجود نواقص آن را قبل از 22 بهمن منتشر کنیم. لطفا ابن مستند را دانلود و تکثیر کرده و در راهپیمایی در اختیار دیگران بگذارید.

این مستند برای قشری طراحی شده که به اینترنت و ماهواره دسترسی ندارند لذا اگر در برخی موارد ریتم فیلم کند شده بنا به نیاز برای تشریح برخی موارد برای این قشر بوده است.


(ما وظیفه خود را انجام دادیم حال نوبت شماست که با تکثیر این مستند وظیفه خود را انجام دهید)
رسانه شمایید

همیشه سرو باشید
- پخو-

لینکها در چهار قسمت و به صورت مجزا عرضه شد شده اند تا اگر کسی تنها یک قسمت را هم دانلود کرد قادر به دیدن آن باشد اما توصیه می کنیم که از آنجایی که این فیلم برحسب موضوع طبقه بندی شده آن را به ترتیب ببینید:



http://www.humyo.com/10158513/che_mikhastem_part1.wmv



http://www.humyo.com/10158513/che_mikhastem_part2.wmv



http://www.humyo.com/10158513/che_mikhastem_part3.wmv



http://www.humyo.com/10158513/che_mikhastem_part4.wmv


دانلود از سايت 4 شيرد:
قسمت اول و دوم ۱۷۸ مگا بایت - زيپ شده

قسمت سوم ۱۰۲ مگا بایت - زيپ شده

قسمت چهارم ۱۴۸ مگا بایت - زيپ شده

ضمنا براي مشاهده پخش آنلاين(15 قسمتي بالا) اين مستند ، ميتوانيد به "اين صفحه" مراجعه نماييد

ادامه مطلب ...

ويدئوهاي سري1: در 22 بهمن بر ملت سبز چه گذشت به روايت تصوير

1 نظرات
در 22 بهمن بر ملت سبز چه گذشت به روايت تصوير
(ويدئوهاي سري اول)

الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم
(حكومتها ممكن است كافر باشند و دوام يابند اما اگر ظالم باشند دوام نخواهند يافت)
عد الله الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و اجر عظيم
(كسانى كه خدا را انكار كنند و آيات او را تكذيب نمايند از اصحاب دوزخند)

در 22 خرداد 88 كودتاچيان رايهاي ملت را دزديدند
"و اين بار"
در 22 بهمن 88 حكومت جور كالبدهاي سبز ملت را به نفع خود دزديدند
"اما!"
آيا براستي باور دارند كه روح ملتي سبز و آزاديخواه را نيز ميتوان با حرامي سركوب كرد؟!!!

براي مشاهده ويدئوها بر روي هر تصوير كليك كنيد



















































































ادامه مطلب ...

نماهنگ جديد و زيباي "بايد بپاخيزيم"

2 نظرات
نماهنگ "بايد بپاخيزيم"

. ادامه راه سبز«ارس»: نمآهنگی که در ذیل مشاهده می‌کنید محصول تلاش سبزهای شجاع و گمنامیست با عنوان "باید به پا خیزیم" که به مناسبت حضور پرشور سبزها در راهپیمایی 22 بهمن ساخته شده است:

(با يا حسين ما ---- ميلرزد اهريمن)



براي دانلود نماهنگ: كليك روي تصوير كوچك

لينك دانلود كليپ در مديافاير زيپ شده "اينجا"


[سرود "بايد بپاخيزيم" mp3]

دانلود "اينجا"

ادامه مطلب ...

تفسير اخبار 24 ساعت گذشته

0 نظرات
تفسير اخبار 24 ساعت گذشته


  1. محمدرضا تاجیک با عنوان جاسوس خاک بر سر گرد و خاک دستگیر شد و با عنوان دکتر تاجیک استاد دانشگاه و کارشناس خیلی چیزها بطور کاملاً متمدنانه (لغت جدید است بیخود نگردید) امشب در تلویزیون اعتراف کرد و از زندان آزاد و راهی بهشت شد .
  2. بهزار نبوی که اعتراف نکرد با همان عناوین اولیه ای که همه دستگیر می‌شوند به پنج سال زندان محکوم شد . قرار بود دادگاه تجدید نظر در محکومیت وی یه کمی تجدید نظر کند که اتفاقاً همین کار را هم کرد و نظرش را تجدید کرد گفت همان پنج سال خوبته .
  3. بهشتی یک ملت بود ولی پسرش که داشت یک دولت میشد همین امروز آزاد شد . چنانچه تا پس فردا در برنامه کاملاً زنده بخش خبری ده و نیم فردا شب که امشب ضبط شده دیدید که دارد از حضرت آيت الله معظم امام رهبر نايب زمان مسلمين جهان ميگويد اصلاً تعجب نکنید چون اینها توی زندان به یک حقایقی می‌رسند که آدم بیرون زندان نمی‌رسد . توضیحاً اینکه حقیقت یک چیزی است که از ته وارد سر آدم می‌شود .
  4. یک حکم اعدام دیگر برای یکنفر دیگر که قرار بود روز عاشورا به ایل بنی هاشم هتک حرمت بکند و به همین دلیل پارسال دستگیر شده بود صادر شد . جمهوری اسلامی وقتی ببیند دو نفر را که اعدام بکند ملت شرت مامان دوز مبارك را چپه می‌کنند می‌کشند سرش دیگر اعدام نمیکند ولی چندتا حکم اعدام دیگر صادر میکند . قبلاً قرار بود به مناسبت ایام الله 9 نفر دیگر بدلیل جنگ مسلحانه با خدا اعدام بشوند ولی چون خیلی چیزهای دیگر هم قبلاً قرار بود که الآن دیگر قرار نیست اعدام نشدند .
  5. به همین مناسبت یک نفر دیگر هم که ظاهراً روز عاشورا بعد از دزدیدن اسب امام حسین در میدان ولیعصر با مهمیز از روی یک نفر رد شده بود توسط پلیس دستگیر و در همان مراحل اولیه هرگونه احتمال ارتباطش با نیروی انتظامی را تکذیب و حتی نیم ساعت هم به این احتمال خندید . نیروی انتظامی اعلام کرد که این فرد استثنائاً به هیچکدام از جریانهای سیاسی وابستگی نداشته در صورتیکه آدم در جمهوری اسلامی هر غلطی که بکند حداقل به انگلیس وابستگی دارد . حالا چرا ایندفعه اینجوری شده گمانم توطئه همان انگلیس باشد .
  6. جمهوری اسلامی یک کاری کرد که شورای امنیت امروز حتماً کار و زندگی‌اش را بگذارد زمین شصت و دوتا قطعنامه علیه ایران صادر بکند . جمهوری اسلامی موفق شد بعد هم گفت اینها هرچی تحریم بکنند كام ملت نموده می‌شود که اولاً بما چه ثانیاً دستشان درد نکند چون ما خودمان هم داریم همین کار را می‌کنیم اینطوری لااقل نموده شدن كام ملت را می‌اندازیم گردن "دشمن".
  7. هفت نفر بدلیل همکاری با رادیو فردا بازداشت شدند . این هفت نفر هر روز از طریق گوش دادن به رادیو فردا با آن همکاری می‌کردند . واقعاً همکاری از این باحالتر هیچ جا پیدا نمی‌شود البته هموني كه ديروز گفت هفت نفر امروز گفت نه اين هفت نفر يه نفر بوده و شيش تاي بقيه يكي ديگند!. خودش همين الان گفت بخدا.
  8. شصت و پنج روزنامه نگار با دستگیر کردن خود ناخواسته دولت نه و نیمم را یکبار دیگر در یک چیز دیگر در جهان به رتبه اول رساندند . روزنامه نگارهای ایران آدمهای خیلی بامزه ای هستند : خودشان را جر می‌دهند که دولت به رتبه آخر هیچ جائی نرسد وقتی موفق می‌شوند دولت دقیقاً به رتبه اول همه جا میرسد . به همین مناسبت ایران با 65 روزنامه نگار زندانی اولین کشور بزرگ زندان روزنامه نگارهای جهان شد .
  9. به مناسبت ایام الله خجسته دهه فجر تمام سرویسهای اینترنت کشور قطع و مختل و فلج و نخاعی شد . دسترسی به یاهو و جی میل با پتك هم امکان پذیر نیست هات میل را وجداناً امتحان نکرده ام چرا دروغ بگویم . هنوز هیچکس در اینمورد توضیح رسانی نکرده است ولی وزیر مخابرات گفت جدی علتش را نمی‌دانید ؟!!! بچه نزن تو سر مانيتور!
  10. حد فاصل میدان انقلاب تا آزادی بیست و دو میلیون بلندگو به یاد بیست و دو میلیون رأی دزدیده شده در انتخابات نصب و راه اندازی شد . در جمهوری اسلامی بلندگو بوقی عین سانترفیوژ می‌ماند هر دو صدای حاکمیت را بلند بلند به گوش دنیا میرساند . جمهوری اسلامی هر دفعه که بلندگو بوقی روی وانت سوار میکرد وزارت شعار از اینطرف می‌گفت مرگ بر امریکا از آنطرف درمی‌آمد مرگ بر روسیه اینست که فکر همه جا را کرد فلذا ایندفعه مردم اگر فقط نبش میدان آزادی سکوی وزارت شعار را تصرف بکنند می‌توانند برای بقیه رفقای خود در امتداد خیابان آزادی پیغام پسغام بفرستند .

با این احوال رهبری در اجتماع میلیونها نفر خوشجوش گفته است : ملت ایران در 22 بهمن با وحدت کلمه مستکبرین را مبهوت خواهند کرد . ببخشید دوباره تبلیغ خشونت نشود ولی بعد از دیدن این خبرها و شنیدن این جمله نتوانستم به هیچ جای دیگری جز فک مك يه نفر فکر نکنم ! همین !

عليرضا رضايي (با اندكي دخل و تصرف)

ادامه مطلب ...

چه حالی داری استاد؟ - حیدری دیشب چقدر ذوق زده بود!

0 نظرات
چه حالی داری آقای تاجیک؟

یکی از دانشجویان دکتر محمد رضا تاجیک در باره گفت و گوی وی‍‍زه خبری دیشب در وبلاگ خود نوشت:

امشب از آن آرامش مثال زدنی یک تحلیلگر جامعه شناس خبری نبود. محمدرضا تاجیک عصبی بود. صدایش می لرزید. این را کسانی که از نزدیک با او آشنا هستند میدانند. کلیدواژه های حسین شریعتمداری در زبان تاجیک میچرخید و در «گفتگوی ویژۀ خبری» دو شب مانده به ۲۲بهمن, از سیمای غیرملی بیرون می جهید. خصم, دشمن, توهم, فتنه و… یک سناریوی نخ نمای دیگر در حال اجرا بود: چسباندن لقب اغتشاشگر به مردم معترض و متوهم فریب خورده نامیدن رهبران اصلاحات.

از اینها که بگذریم من بیشتر نگران حال شما هستم استاد عزیز! همۀ ما میدانیم که در آن سلولهای انفرادی چه بر سر آدم می آورند. و میدانیم که شما یک استاد دانشگاه هستی. نه یک چریک سیاسی. آری. معمولاً در تمام دنیا کار آکادمیک از کار سیاسی جداست. استادان دانشگاه جایشان در دانشگاه هست و فعالین سیاسی در احزاب. کسی درس نمیخواند که بعداً برود زندان. اما متآسفانه در ایران ما اینچنین است. دانشگاهیان و سیاسیون در زندان هستند و قاتلان و دزدان بر کرسی های آنها تکیه زده اند. کسانی که حکم کشتار میدهند در مجلس نشسته اند و آنان که رای مردم را دزدیدند وزیر علم مملکت می شوند. برای همین انتظاری نداشتیم که امشب شما در گفتگوی ویژۀ خبری همانند بهزاد نبوی باشی. زیرا او چریک بوده است. مصطفی تاجزاده هم از همان روزی که از جنتی شکایت کرد خودش را برای این روزها آماده کرده بود. میردامادی و رمضانزاده و صفایی فراهانی و زیدآبادی و… نیز همچنین. اما شما استاد دانشگاه هستی. شما را چه به زندان و بازجویی و سلول انفرادی! آن هم شکنجه های سفیدی که نسخه های روسی اش در بازداشتگاههای اوین اجرا می شود. شما از گفتگو می نوشتی. برایم جالب است که درسهای «تحلیل گفتمان» شما در بارۀ فضای بازجویی را بعدها بخوانم. اما از «گفتگوی ویژۀ خبری» شما زره ای تردید از راهی که انتخاب کرده بودم به دلم راه پیدا نکرد. زیرا شما در دانشگاه آن درسهایی که باید به ما میدادی, خیلی پیشتر از این داده بودی.

امشب بیشتر از این نگرانم که خودت چه حالی داری استاد ارجمند. چون میدانم که شما هم ذره ای به این گفته ها باور نداشتی. شاید امشب خوابت نبرد. اما میخواهم بدانی که من وبسیاری از شاگردانت خیلی خوشحال شدیم از اینکه چهره تان را پس از مدتها دیدم. این را هم بدانید که مردمی که قرار است ۲۲بهمن را سبز کنند نه شما را می شناسند که تحت تأثیر حرفهای شما عقب گرد کنند, نه اصلاً علاقه ای به «گفتگوی ویژۀ خبری» سیمای غیر ملی دارند. پس حداقل از این یک بابت خیالتان راحت باشد. حضراتی که بویی از گفتگو به مشامشان نرسیده است, این سیاه بازی ها را برای دل خوشی اردوگاه شکست خوردۀ خودشان راه می اندازند. اردوگاهی گه زه وارش خیلی پیش تر اینها در رفته است و تشت رسوایی اشت مدتهاست که از بام ملت افتاده است.

امشب کمی راحت باش استاد!

**************************************

حیدری دیشب چقدر ذوق زده بود!

در حالی که زمان زیادی از حضور محمدرضا تاجیک در گفت وگوی ویژه خبری نگذشته است تا کنون دهها نفر از دانشجویان و علاقمندان دکتر تاجیک دست به قلم شده اند و در مورد گفت و گوی دیشب به اظهار نظر پرداخته اند و در فضای مجازی منعکس کرده اند. در یکی دیگر از این یادداشت ها که در وبلاگ یکی از علاقمندان دکتر تاجیک منتشر شده آمده است:

تاجیک را خوب می شناسم . بهتر از خیلی ها . شاگردش بوده ام . شاگرد نوشته هایش . شاگرد اندیشیدنش ..

تاجیک امشب هم ، تاجیک بود . مجری نورچشمی شما ، محو اش شده بود . محو گفتارش . محو ادب گفتارش . و چقدر ذوق زده بود ، حیدری ! ..

تاجیک امشب هم تاجیک بود ، هرآنچه از اصلاحات گفت ، هر آنچه بعد از انتخابات گفت ،..

می شناسم ، حرف های این پدر جوانم را … «انقلاب رنگی» در کشوری که برای مردمانش «قفس» شده است ، ممکن می شود .« انقلاب رنگی» در کشوری که میان خواص اش « تضاد» وجود دارد رخ می دهد .« انقلاب رنگی» در کشوری که « چشم بزرگ دولت » ، بر زندگی مردم ناظر است رخ می دهد .

و چقدر خوشحالید شما ابلهان ! .. مدحتان را گفت ؟ وای بر شما … این تنها « ذم» شبیه به «مدح » بود .

تاجیک را می شناسیم . تاجیک را برایمان تعریف نکنید . قبولش داریم . هرچه گفت به گوش جان شنیدیم.

ادامه مطلب ...

از انقلاب تا آزادی

0 نظرات
از انقلاب تا آزادی

. ادامه راه سبز«ارس»: فردا 22 بهمن است و همه ما سبزها به خیابان می رویم. به خیابان می رویم چون خیابان حق ماست، چون خیابان های شهرهای کشور ملک طلق ماست. چون خیابان های شهر جای حضور و بروز ملت است و ما مردمانیم.


فردا، با نشانه های سبز، با حضوری گسترده، با گام هایی استوار، با مشت هایی که فریاد می شود، با حنجره هایی که به جدال بلندگوهای دولتی می رود، با چشم هایی پر از امید، با قلب هایی که زندگی می خواهد، با ذهن هایی که فردا را می طلبد، به خیابان می رویم. می رویم تا به زورگویانی که گمان می کنند با پول و قدرت و نیرنگ می توانند حق ملتی را از آنان بستانند، بگوئیم که خیابان آزادی جایگاه زورگویان نیست. خیابان آزادی گذرگاه پلیس ضدشورش نیست، خیابان آزادی معبر ماجراجویانی نیست که با تفنگ و دشنه و دروغ می خواهند فردا را هم به تکرار دیروز بگذرانند.

آسفالت سیاه خیابان آزادی فردا از گام های سبز مردمانی که قلب شان گرسنه آزادی است، سبز خواهد شد، گام های ما زمین را شخم خواهد زد، دست های مان دانه های سبز آزادی و استقلال و جمهوریت را بر زمین پاک ایران مان خواهد افشاند تا ایران آزاد و سربلند و پرافتخار باشد. فردا خواهیم گفت که اگر سی و یک سال قبل خونی لازم بود تا بر شمشیری پیروز شود، حالا روزگار پیروزی کلمه بر باتوم و چاقو و تفنگ است. دارایی ما کلمه های ماست، کلمه هایی که داستان یک ملت را بازمی گویند.

فردا، بی هراس از تهدید و تردید به خیابان می رویم تا رنگ سبز یک ملت را به رخ سیاه جامگان سیاه دل بکشیم. فردا، بی آنکه در دل مان شکی و در چشم مان اشکی باشد، با چهره هایی درخشان به جنگ مردمانی پریشان می رویم که پریشانی شان بخاطر ظلمی است که بر ملت خویش روا داشته اند. ما می رویم تا داد بخواهیم و به یاد بیاوریم که فردا سالروز سقوط حکومتی است که نمی خواست حق مردمان را بدهد و سوخت و نابود شد چون نمی خواست باور کند که مردم زنده اند و زندگی حق زندگان است.

فردا، یک روز بزرگ از تقویم سبز ماست، تقویمی که هرچه ورق می خورد بیشتر به فردا نزدیک می شود، صفحات تقویم گواهی می دهند که فردا از آن ماست و گواهی می دهند که زمان هرگز در هیچ صفحه ای از تاریخ و تقویم متوقف نمی شود. آنان که می خواهند زمان یخ بزند و ساعت بایستد، خواهند دانست که هیچ حاکمی قدرت زور گفتن به زمان را ندارد، زمان می گذرد و فردا خواهد رسید. فردایی که از آن ماست.

ما با دلی روشن و چشمی پر از امید به خیابان می رویم و می دانیم که فردا روزی بزرگ است، اگر چه روز آخر نیست، اما روزی است که ما از گذرگاهی سخت خواهیم گذشت. عبور از گذرگاههای دشوار تنها راه ما برای رسیدن به قله آزادی است. هیچ ملتی ننشسته است تا آزادی به او هدیه شود، هیچ ملتی جز با گذر از هوای آلوده استبداد به هوای تازه آزادی نرسیده است و هیچ ملتی جز از طریق ایستادن و رفتن و سربالا گرفتن و چشم دوختن به دل تاریکی و گذر از سیاهی به فردای آزادی نرسیده است.

زمستان تمام می شود، چیزی دیگر نمانده است، جوانه های زندانی شده در تنه ستبر درخت، منتظر گرمای بهار است، و ما همان گرمایی هستیم که شهر را جانی دوباره خواهیم داد. خواهی گفت، سخت است، خواهم گفت، باید برویم، خواهی گفت، می زنند، خواهم گفت، ما بسیاریم، ما بی شماریم، و آنان هیچ چاره ای جز کنار رفتن از مسیر ملت را ندارند. فردا یک به یک خواهیم آمد از خانه های خویش چون نسیم و در فاصله انقلاب تا آزادی چشم در چشم همدیگر را خواهیم شناخت و چون دست های همدیگر را بگیریم توفانی خواهیم شد، سیلی که از هزار رود، سیلی که از میلیونها چشمه کوچک جوشان به راه خواهد افتاد.

ما شهر را نمی خواهیم تا ویران کنیم، شهر خانه به خانه حاصل رنج های ماست، ما شهرمان را می خواهیم، ما متر به متر روستاها و بیابان ها و کوهها و کویرها و دشت های مان را می خواهیم، ما خیابان های مان را می خواهیم. ما صاحبان ایرانیم، ایرانی که ویرانش می خواهند، اما صاحبان ایران بار دیگر می روند تا شهر را به تسخیر خود در بیاورند.

فردا، به خیابان می رویم. می دانی و می دانم که فردا آخرین روز تقویم سبز نیست، ما راهی طولانی در پیش داریم، راهی که جز با رفتن کوتاه نمی شود. راهی که رفتن در آن زندگی است. راهی که زندگی است.

فردا، هیچ کس در خانه نماند، کارنامه ما را فردا به دست مان می دهند، حکم آزادی اسرای سبزمان را فردا به دست مان می دهند، فردا روز ماست. 22 بهمن 1388 را در تقویم سبز خواهند نوشت، خواهند نوشت، روزی بود که ملتی اراده کرد که آزاد باشد، که استبداد نباشد..... با توام، دوست من، پدر من، دختر من، پسر من، رفیق من، برادر من، خواهر من، فردا روز ماست. وعده ما از انقلاب است تا آزادی.
سید ابراهیم نبوی
ادامه مطلب ...

جديدترين ديدگاه خوانندگان