بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

با اين سه قاضي! ؛ در دادگاه انقلاب چه مي گذرد؟

2 نظرات
در دادگاه انقلاب چه مي گذرد:
اين سه قاضي!
ادامه راه سبز(ارس): چه کسانی احکام متهمان سیاسی را در تهران صادر می کنند؟ حکم هایی که هر روز با سالهای بی شمار زندان، اعدام و محرومیت از فعالیت و تبعید صادر و اخبار آن در سایتهای مختلف منتشر می شود؟ آیا این احکام توسط قاضی هایی عادل و بی طرف صادر می شود یا قضاتی که کاملا گوش به فرمان نهادهای امنیتی هستند؟ به راستی در دادگاه انقلاب پس از حوادث انتخابات سال۸۸ بر متهمان سیاسی چه گذشت و آنها چگونه در دادگاه های چند دقیقه ای با احکامی طولانی مجبورشده اند سالهای زیادی از زندگی شان را پشت میله های زندان بگذرانند؟ و یا چه کسی یا کسانی حکم به گرفتن جان این متهمان داده اند؟

سه شعبه برای رسیدگی به جرایم سیاس

سه شعبه دادگاه انقلاب به ریاست سه قاضی مشخص واقع در خیابان معلم تهران رسیدگی به اتهامات افرادی را که به جرایم سیاسی در کشور دستگیر می شوند، بر عهده دارند. این در حالی است که در همین دادگاه قاضی های بی طرفی هستند که اگر این پرونده ها به آنها ارجاع شود جور دیگری برخورد می کنند. اما نهادهای امنیتی با انحصاری کردن این پرونده ها و ارجاع آنها به این سه شعبه حکم هایی را که می خواهند از قاضی های این شعبه ها برای متهمانشان می گیرند.

به گفته منابع موثق به نقل از رییس دادگاه انقلاب، دهها قاضی دادگاه انقلاب بارها اعتراض کرده اند که چرا فقط پرونده های موادمخدر و قاچاقچی ها برای رسیدگی به آنها ارجاع می شود و نه پرونده های متهمان سیاسی و عقیدتی. گفته می شود که رییس فعلی و قبلی دادگاه انقلاب خود نیز با این اعتراض همکاران خود هم داستان اند اما کاری از دست شان بر نمی آید، چرا که ماموران امنیتی هستند که فرمان می دهند کدام پرونده به کدام شعبه برود و نه روسای دادگاه انقلاب و حتی رییس قوه قضاییه.

قاضی ابوالقاسم صلواتی رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب یکی از این قضات است که با دادن حکم های طولانی و به وی‍ژه صدور احکام اعدام به متهمان به عنوان یکی از سخت گیرترین و گوش به فرمان ترین قاضی های این دادگاه معرفی شده است . وقتی پرونده کسی به قاضی صلواتی ارجاع می شود آه از نهاد متهم بلند می شود چون می داند که با قاضی ای روبرو است که کوچکترین رحم و مروتی ندارد و با متهمان حتی سختگیرانه تر از آنچه نهادهای امنیتی از او می خواهند، رفتار می کند .

محمد مقیسه رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب یکی دیگر از این قضات است. او به برخوردهای تند و خشن با متهمانش معروف است. داد و فریاد و توهین به متهمان در جلسه دادگاه، یکی از اصول اصلی قضاوت او است.

قاضی پیر عباسی رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، از دیگر قاضی هایی است که پس از حوادث انتخابات سال ۸۸ به این جمع دونفره اضافه شد. او از دادگاه خانواده می آمد. اندکی پس از حضور او در داگاه انقلاب همه فهمیدند که پیر عباسی، قاضی حکم های اشد است و سالهای بی شمار زندان، تبعید و محرومیت در انتظار متهمان پرونده های اوست.

گزارش تفصیلی کلمه را درباره هر یک از این قاضی ها می خوانید:
صلواتی و دادگاه های حساس

ابوالقاسم صلواتی، قاضی و رئیس شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی و دادرس علی‌البدل دادگاه‌های عمومی تهران است. او در سال‌های اخیر قاضی دادگاه‌های مهم و حساس بوده است. بنابراین بعد از حوادث انتخابات در سال ۸۸ خیلی دور از انتظار نبود که دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات معروف به دادگاه های نمایشی به ریاست او برگزار شود.

وکلای دادگستری از صلواتی به عنوان قاضی ای یاد می کنند که از دادن حکم اعدام ابایی ندارد و حتی از صدور چنین احکامی خوشحال می شود .او بارها با شادمانی برای وکلا از صدور حکم های اعدام و تعداد زیاد شان سخن گفته است .موضوعی که گاه موجب حیرت وکلا می شود.

صدور حکم اعدام برای برخی از متهمان حوادث پس از انتخابات و اجرای آن قبل از ابلاغ حکم دادگاه به وکیل و خانواده متهم و بدون رسیدگی پرونده در دیوان عالی کشوربا دستور این قاضی بوده است.

او همچنین قاضی دادگاه معترضان ظهر عاشورا ی سال گذشته بود. او یک دانشجوی دامغانی را به دلیل در دست داشتن سنگ در این روز به اعدام محکوم کرد. در این مورد او مدعی شد که حکم اعدام را بر اساس فتوای آقای مکارم شیرازی که در دست داشتن سنگ را مساوی محاربه می داند صادر کرده است . ولی دفتر آقای مکارم شیرازی این موضوع را تکذیب کرد.بعدها این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال حبس کاهش یافت

حسین درخشان و سعید متین پور دو روزنامه نگار نیز از قاضی صلواتی حکم اعدام گرفتند. درخشان حکمش در داد گاه تجدید نظر به ۱۹ سال کاهش یافت .حکم متین پور نیز به هشت سال کاهش یافت .او قاضی پروندهٔ انفجار در شیراز (فروردین ۱۳۸۷) هم بوده است که به حکم او سه نفر اعدام شدند.

به جز احکام اعدام، صلواتی حکم زندان بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی پس از حوادث انتخابات را هم صادر کرده است .تاجزاده ، امین زاده و عرب سرخی و … به حکم او در زندان اوین به سر می برند .او که برای عبدالله مومنی، فعال اجتماعی و مدنی حکم پنج سال زندان را صادر کرده بارها به وی در جلسه دادگاه تاکید کرد که به حرف بازجوهای پرونده اش گوش دهد، چون هنوز بازجوها از او راضی نیستند !و تا زمانی که عبدالله آنها را از خود راضی نکند او هم به عنوان قاضی پرونده او را از زندان آزاد نمی کند . همین حرفهای صلواتی موجب شکایت مومنی علیه او شد . چندی پیش مومنی شکایت نامه ای را علیه او و بازجوهای وزارت اطلاعات تنظیم و به دادستان تهران تحویل داد. او همچنین عماد بهاور فعال اجتماعی سیاسی را چندی پیش به ده سال زندان محکوم کرد .

صلواتی قاضی پرونده برادران علایی دو پزشک متخصص ایرانی هم بوده است.همچنین او در پرونده کاری اش اقدامات عجیبی را نیز از خود به جای گذاشته است از آن جمله آنکه وقتی ابراهیم نبوی، نویسنده و طنزنویس ایرانی پس از دریافت احضاریه‌اش در دادگاه حاضر نشد .صلواتی به جای او وکیلش نعمت احمدی، را بازداشت کرد و تهدید کرد که تا نبوی نیاید او را آزاد نمی کند.

پیر عباسی قاضی تبعید ، محرومیت و زندان

قاضی پیر عباسی که سال گذشته از دادگاه خانواده به جمع دو قاضی معروف زندانیان سیاسی پیوسته است با لحنی مودب و آرام با متهمان سخن می گوید . اما خیلی زود معلوم شد که این لحن آرام او فقط برای جلب توجه متهمان پرونده اش است . او اغلب اوقات برای متهمان پرونده اش اشد مجازات را در نظر می گیرد و به دادن زندان های طولانی مدت، تبعید و محرومیت معروف است .رییس دفتر او ستاری فر از ماموران وزارت اطلاعات مستقر در دادگاه انقلاب است . گفته می شود ستاری فر به طور واضح رفتار پیر عباسی را تحت نظر دارد و به همکاران خود در وزارت اطلاعات گزارش می دهد. لابد آنها می خواهند بدانند این قاضی تازه وارد به چه میزان دستورهای آنان را اجرا می کند.

پیر عباسی همان قاضی ای است که جعفر پناهی و محمد رسول اف را به شش سال حبس و ۲۰ سال محرومیت از فیلم سازی و حتی خروج از کشور محکوم کرده است .او برای احمد زید آبادی و ژیلا بنی یعقوب روزنامه نگاران به جز صدور احکام زندان، به ترتیب به محرومیت مادام العمر و ۳۰ ساله از حرفه روزنامه نگاری محکوم کرده است . احکامی که تا پیش از این کمتر از طرف دادگاهها برای روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و فیلمسازان صادر می شد.

همچنین به حکم او مجید دری ، ضیا نبوی و شیوا نظر آهاری دانشجویان ستاره دار هر کدام به سالهای طولانی حبس در تبعید محکوم شده اند . ضیا نبوی بر اساس حکم پیر عباسی به ده سال زندان در تبعید محکوم وبه زندان کارون اهواز فرستاده شده است . همچنین مجید دری نیز بر همین اساس به زندان بهبهان تبعید شد.

صدور احکام سنگین برای روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و مدنی از جمله حکم شش سال زندان برای بدرالسادات مفیدی، دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران ، هفت سال حبس برای بهمن احمدی امویی ،روزنامه نگار اقتصادی و عماد الدین باقی ، فعال حقوق بشر از جمله عملکردهای پیر عباسی در مدت یک سال قضاوتش بوده است.

قاضی مقیسه و جنجال های روز دادگاه

محمد مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب است که در دهه های اول انقلاب در اوین حاج ناصر نامیده می شد .او ابتدا با نام “حاج ناصر” دراجرای احکام اعدام همراه با مجتبی حلوایی همراه بود. .او بعدها رئیس شعبه حجاب و ماهواره شد که دفتر آن در انتهای خیابان بهشتی بود . او پس از انتخابات احکام زیادی را برای دستگیر شدگان به خصوص کسانی که در اعتراض های خیابانی بازداشت شده بودند صادر کرد . او در جلسه های دادرسی همواره با فریاد و توهین با متهمان روبرو می شود .بسیاری از وکیل ها در جلسه دادگاه به او یاد آور شده اند که شما به عنوان یک قاضی قرار است بی طرفانه بین متهم که موکل ماست و شاکی که وزارت اطلاعات است رسیدگی کنید نه اینکه آشکارا خودتان یک طرف ماجرا را بگیرید و به موکلان ما توهین کنید.قاضی مقیسه در برابر این اعتراض ها بسیاری از وکلا را از جلسه دادگاه اخراج و جتی آنها را تهدید به زندان کرده است.

او در دادگاه نظام حسن پور یکی از معترضان به نتایج انتخابات رو به او که اهل خرم آباد است، وی را دهاتی خطاب کرد و با الفاظ چنان زشتی با او سخن گفت که این جوان روستایی را به گریه انداخت .قاضی مقیسه از جمله به این جوان دانشجو گفته بود :«تو که یک دهاتی(…) هستی،چکار به تظاهرات و اعتراض داری؟»

مقیسه همچنین بهاره هدایت ، میلاد اسدی و بسیاری از فعالان دانشجویی را به زندانهای طولانی مدت محکوم کرده است . بهاره هدایت با حکم همین قاضی به نه سال و نیم حبس قطعی محکوم شده است.

مخالفت با حضور قاضی های مستقل

با اینکه در دادگاه انقلاب کسانی بارها برای حضور قاضی هایی مستقل و به دور از نفوذ وزارت اطلاعات و بازجوهایش تلاش کرده اند اما هر بار این تلاش ها ناکام مانده و افرادی که برای این کار تلاش کرده اند نیز از کار بر کنار شده اند. اکنون همه متهمان حوادث پس از انتخابات و دیگر متهمان عقیدتی و سیاسی به حکم این سه قاضی بهترین روزهای زندگی شان را در زندان می گذرانند و یا در انتظار صدور احکام شان هستند.
سارا پردیس - كلمه
ادامه مطلب ...

نشريات سبز: «اعتـمـاد مـلـّي» شماره 14 ؛ «قلـم سبــز» شماره 17 ؛ «دانشجــو» شماره 13

0 نظرات
آخرين شماره نشريات سبز اينترنتي:
«اعتـمـاد مـلـّي» شماره 14 ؛ «قلـم سبــز» شماره 17 ؛ «دانشجــو» شماره 13

ادامه راه سبز(ارس): آخرين شماره نشريات سبز اينترنتي مورخه شنبه 11 دي ماه 89 جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت ارس قرار گرفت. دانستن حق مردم است و آگاهي چشم اسفنديار خودكامگان، لذا همت يكايك ما براي رساندن حتي يك نسخه به دست مشتاقان را طلب ميكند:

نشـريـــه «دانشــجـــــو» شماره 13
«ايران بيشترين تعداد روزنامه نگار زنداني را دارد»


روزنــامــه «قلــم سبـــز» شماره 17
«بصيرت كودتاگران كور»


روزنــامــه «اعتمادملـي» شماره 14
«تاجزاده همچنان ممنوع ملاقات است»


ادامه مطلب ...

«فحش یارانه‌ای» با مظنه استاد سلحشور!

2 نظرات
رابطه قيمت «فحش یارانه‌ای» با محكوميت استاد سلحشور!
ادامه راه سبز(ارس): فرج‌الله سلحشور به جماعت سینماگر فحش داد و گفت: «بخش اعظم خانه سینما به دنبال بی‌بندوباری هستند.

- مدیرعامل خانه سینما شكایت كرد و گفت: «آقای سلحشور باید ثابت كند كه این بخش اعظم چه افرادی هستند كه به دنبال بی‌بندوباری هستند.»

- آقای سلحشور هم نتوانست ثابت كند.

- حالا «شعبه 1057 دادگاه عمومی جزایی تهران، آقای فرج‌الله سلحشور را به جرم توهین به اعضای خانه سینما به پرداخت 4000 تومان جزای نقدی محكوم كرده كه پس از تجدید نظرخواهی متهم از دادنامه مذكور، شعبه 27 دادگاه تجدیدنظر استان تهران نیز حكم را عیناً تأیید كرد.»

- حداقل جزای نقدی در ماده 608 قانون مجازات اسلامی برای توهین به اشخاص پنجاه هزار ریال (5000 تومان) مقرر شده كه دادگاه به استناد بند 5 ماده 22 قانون مجازات اسلامی (وضع خاص متهم و یا سابقه او) اعمال تخفیف كرده است.

1- از تخفیفی كه برای آقای سلحشور قائل شده‌اند، نتیجه می‌گیریم كه نامبرده یا اساساً سابقه توهین به كسی نداشته یا اینكه «وضعیتش خاص» است. لذا از قوه قضاییه قویاً خواستاریم ضمن برخورد شدید با فتنه‌گران، اعلام كند بالاخره آقای سلحشور سابقه نداشته یا «وضعیت خاصی» داشته است.

2- در خانه سینما حدود 4000 نفر عضو هستند. لذا یارانه فحشی كه از پرونده اخیر به همه می‌رسد، از قرار نفری یك تومان است اما برای اینكه خدای ناكرده حق‌كشی نشود، باید جماعت پرمصرف و جامعه هدف براساس خوشه‌بندیِ بی‌بندوباری مشخص شوند. لذا تقاضا می‌شود كسانی كه مایل به دریافت این پول حلال هستند، در اسرع وقت با در دست داشتن مدارك معتبر شامل فیلم، عكس، بلوتوث، ستون اخبار ویژه كیهان و... به خانه سینما مراجعه نمایند.

3- با یك تقسیم كوچك ریاضی به راحتی درمی‌یابیم كه قیمت فحش به هر قشر یا صنف خاص برابر است با قیمت 10 عدد نان سنگك بعد از هدفمندی یارانه‌ها. پس بر فحش‌دهنده‌های ارجمند واجب است كه پس از هدفمندی، درست هدفگیری كنند تا بالاخره معلوم شود از هر فحش چه نانی نصیب چه كسی خواهد شد.

4- حالا كه دوستان آتش زده‌اند به مالشان و ارزانش كرده‌اند، بنده هم می‌خواهم بزنم به سیم آخر. لذا مبلغ 80000 تومان یارانه این نوبتم را گذاشته‌ام برای توهین و عن‌قریب به 20 قشر محترم توهین خواهم كرد. اقشار گوناگون هم بی‌خود و بی‌جهت نروند شكایت و وقت قوه قضاییه را برای 10 عدد نان سنگك نگیرند. بیایند همین جا دم دفتر روزنامه تا نان‌ها بیات نشده، تحویل بگیرند، ببرند.

شهرام شكیبا - خبرآنلاين
ادامه مطلب ...

ما تا آخر این راه سبز ایستاده ایم

2 نظرات
ما تا آخر این راه سبز ایستاده ایم

ادامه راه سبز(ارس): هر روز که صفحه اخبار ها را مرور می کنی خبر بازداشت منتقدی را می بینی، حال این منتقد روزنامه نگار است یا روشنفکر یا دانشجو یا عضو فلان حزب فرق نمی کند؛جرم قریب به اتفاق ایشان اقدام علیه امنیت ملی است که چاشنی های متفاوتی را هم به آن الصاق می کنند برای خالی نبودن عریضه،و آنوقت تو می مانی که آخر این امنیت ملی چه چیز دم دستی هست که از یک جوان هیجده ساله وبلاگ نویس تا یک پیرمرد هشتاد ساله خبره سیاسی که عمرش را در راه مبارزه مسالمت آمیز مصروف داشته و جز اعتلای کشور هدفی نداشته تا یک کاریکاتوریست، براحتی آب خوردنی علیه آن اقدام می کنند؟!

خبر دستگیری فاطمه عرب سرخی را که دیدم یک آن غافلگیر شدم که آخر با مادر یک فرزند دوساله که پدرش هم محبوس است چه کار دارند؟ آیا انصاف و مدارا را هم قرین کارشان کرده اند؟ اما به خودم نهیب زدم فلانی مگر ابراهیم یزدی را به جرم خواندن نماز دربند نکرده اند! بالاخره این فاطمه خانوم هیچی جرمش نباشد فیس بوک این ام الفساد! را که می رود؛ جرم از این بزرگتر هم می خواهی؟ اضافه بر اینکه این خانواده زیادی سرسبز دارد و چه جرمی بالاتر از سبز اندیشی در این زمانه؟ چهره خانوم قدس در نظرم آمد در مجلس ختم مادرش که با تمام غصه های بر دوشش استوار و مانا بر راهش و مرامش ایستاده است؛ ماندم این بانوی ساده و پر از ایمان این مصیبت تازه وارده را چگونه تاب می آورد؟ آخر هر انسانی ظرفیتی دارد؛غم از دست دادن مادر، دربند شدن همسر و اکنون بازداشت دخترش جملگی در کمتر از چهل روز برای هر انسانی سخت و طاقت فرسا است.

رخصتی خواستم برای عرض ادب و همدردی، قسمت شد که جمعه شب میهمان سبز سرای آنان شوم. از قضا بدون آنکه بدانم همان روز مصادف بود با چهلمین روز درگذشت مادر ایشان. از درکه وارد شدم تنی چند از دوستان هم به همین مناسبت آنجا بودند. در کنار دکتر کیانوش راد جای گرفتم، مردی متین و موقر که خنده از لبانش نمی افتاد. باورش سخت است، خودمان را جای او بگذاریم؛ دخترتان را بیست روز است که گرفته اند و بغیر از یک تماس تلفنی هیچ خبری از او ندارید؛ با شرح احوالاتی که به بیرون درز کرده یقینا نباید حال و روز خوشی داشته باشد(اضافه کنید که جرم ناکرده ایشان هم حتما اقدام علیه امنیت ملی است) اما این مرد نه تنها ذره ای خم به ابرو نیآورده که جز اصلاح امور و بازگشت به قانون هیچ نمی خواهد، سعه صدر را در چنین بزرگورانی باید به تماشا نشست!

در طول دو ساعتی که میهمان آن خانه بودم بسیاری از مقامات دوران اصلاحات و جوانان بی ریا و دوست داشتنی که شماری از آنها مشمول همان اتهام اقدام علیه امنیت ملی گشته بودند و دورانی را مورد لطف برادران بوده اند را می شد دید؛ فضای مجلس اما نه ذره ای کینه داشت نه تندی. تنی چند را هم برای فردای آن روز احضار کرده بودند اما نکته فراموش نشدنی این بود که همگی با دلی امیدوار و لبی خندان روزگار می گذرانند؛ هر چند سختی ها طاقت فرسا است و اجحاف ها بی شمار اما اگر به هدفت و آرمانت اعتقاد داشته باشی و جز خیرخواهی برای ملک و میهن مد نظرت نباشد، سختی ها در نظرت کوچک می شوند و رفتنی. آنچه می ماند ایران است و ایرانی؛ مردمی که به یکایک آنها عشق میورزی.

در آن شب دختر آقای باقی هم آمده بود با همسرش علی مقامی، زیاد نمی شناختمش اما سراسر مهربانی بود و ادب. زوجی تازه شکل گرفته که در این فضای مشوش و سخت پیمانی آسمانی بسته اند و پلی از عشق و ایمان زده اند از ورای سختی های مداوم روزگار که بر آنان و دوستانشان به نا حق می رود. خلاصه آنکه آن روز را که مرور می کنم روحیه می گیرم از انسانهائی که با همه سختیها و تهمت ها ایستاده اند و چه زیبا مشق عشق می کنند؛ مادری که اینهمه مصیبت دیده است اما توصیه می کند مواظب باشید، به دوستانت بگو مراعات کنند و اسیر تندروی نشوید؛ پدری که دخترش در تاریکخانه زندان محبوس است اما باید پیش او بنشینی و روحیه تازه کنی؛ شوهری که بانویش در بند است و دختر دو ساله اش از آغوش گرم مادر بدور، اما راست قامت و استوار پا پس نمی کشد و بر سر آرمان خود ایستاده است؛ جوانانیکه آماج هزاران تهمت ریز و درشت هستند اما متین و موقر مشی مصلحانه خود را می جویند و خنده از لبانشان نمی افتد.

طی این چند روز اما دوباره ماشین ارعاب و دستگیری دامان تنی چند را گرفت. علی مقامی بازداشت شد؛ دکتر کیانوش راد را هم احضار نموده اند، هر چه فکر کردم که آخر چرا؟ جز این نتیجه حاصلم نشد که آنان از با هم بودن صاف و ساده ما درهراس هستند. آنان از خنده های مهربانانه و دلجوئی های ما دلخور هستند. البته خب، حق هم دارند. می گویند اینهمه گرفتیم و دربند کردیم باز تا فرصتی می یابند دور هم می نشینند و حدیث دلداگی می خوانند؛ پس اینهمه بگیر و ببند ما چه فایده داشت؟ در واقع یکطرف تمامی قدرت و سیطره را در دستان خود دارد و به انحاء مختلف برای محدود کردن منتقدین بهره می جوید و در این راه از هر عمل خیر اخلاقی فروگذاری نمی کند و طرف دیگر با همه مضایقه ها بر سر آرمان سبز خود ایستاده است و گامی به پس ننهاده است؛ براستی چه زجری برای تمامیت خواهان از این شاق تر و گران تر است؟

فراتر از هر مقاله وحرف و سخنی عکسی است که خانواده عرب سرخی در کنار پارچه نوشته "ما تا آخر این راه سبز ایستاده ایم" گرفته اند، این بالاترین جرمی است که آنان مرتکب شده اند؛ جرمی نابخشودنی که اکنون دامن این خانواده سبز و دیگر سبز اندیشان را گرفته است!


رضا رئيسي
ادامه مطلب ...

بايگاني ارس: فيلم مستند «حماسه پل كالج» در عاشوراي خونين 88 (كامل)

3 نظرات
فيلم مستند "حماسه پل كالج" در عاشوراي خونين 88

ادامه راه سبز«ارس»: جنبش سبز مشهد سال گذشته در چنين روزي با ارائه اين مستند كه بطور همزمان در ارس نيز منتشر گرديد اينگونه نوشت «فیلم مستند حماسه پل کالج با ذکر جزئیات به حوادث اتفاق افتاده در چهارراه کالج تهران در روز عاشورا میپردازد و به صورت مستند صحنه ها و حقايق آن ظهر خونين را به تماشا میگذارد. از آنجا که در سکوت خبری و خفقان بیسابقه هر گونه تهمتی به جنبش سبز زده شد و هیاهوی هتک حرمت عاشورا را راه انداختند از تمام دوستان سبزی که این مستند را دانلود میکنند تقاضا میکنیم به حرمت خون شهدای عاشورای سبز این فیلم را تکثیر و در اختیار دیگرانی که دسترسی ندارند قرار دهند.»

و لذا اين رسالتي است بر دوش ما وارثان حسين كه زينب وار وقايع حماسي عاشورا"ها" را همواره زنده نگاه داشته و يزيديان تمامي دورانها را رسوا و رسواتر نماييم. يا حسين


مدت نمايش 42 دقيقه


جهت دانلود بر روي تصوير بالا كليك كنيد
حجم ~ 99مگ
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
قرمت 3gp - حجم ~ 70مگ



لحظه به لحظه وقايع تاسوعا و عاشوراي خونين 88 را در اين "پستهاي بايگاني ارس" مطالعه كنيد

ادامه مطلب ...

بايگاني ارس: مستند «ظهر روز دهم» و اینگونه ظالم در لباس دین ندای حق طلبانه ملتی را هلهله نامید!

0 نظرات
مستند "ظهر روز دهم"
و اینگونه ظالم در لباس دین، ندای حق طلبانه ملتی را هلهله نامید!

ادامه راه سبز«ارس»: يك حاكم است بر همه تاريخ، يك ظالم است كه بر تاريخ حكومت مي‌كند، يك جلاد است كه شهيد مي‌كند و در طول تاريخ، فرزندان بسياري قرباني اين جلاد شده‌اند، و زنان بسياري در زير تازيانه‌هاي اين جلاد حاكم بر تاريخ، خاموش شده‌اند، و به قيمت خونهاي بسيار، آخور آباد كرده‌اند و گرسنگي‌ها و بردگي‌ها و قتل عام‌هاي بسيار در تاريخ از زنان و كودكان شده است، از مردان و از قهرمانان و از غلامان و معلمان، در همه زمانها و همه نسلها.

و اكنون حسين (ع) با همه هستي‌اش آمده است تا در محكمه تاريخ، در كنار فرات شهادت بدهد:

شهادت بدهد به سود همه مظلومان تاريخ.

شهادت بدهد به نفع محكومان اين جلاد حاكم بر تاريخ.

شهادت بدهد كه چگونه اين جلاد ضحاك، مغز جوانان را در طول تاريخ مي‌خورده است. با علي اكبر (ع) شهادت بدهد!

و شهادت بدهد كه در نظام جنايت‌ و در نظامهاي جنايت چگونه قهرمانان مي‌مردند. با خودش شهادت بدهد!

(معلم شهید دکتر علی شریعتی)

"ظهر روز دهم"
مدت: 15 دقيقه


کیفیت خوب باحجم ~ 45مگ - mp4



کیفیت متوسط با حجم ~ 19مگ - mp4

سازنده مستند نوشته است:

حضور حماسی جنبش سبز در روز عاشورا و حداقل شهید شدن 8 نفر از هم میهنانمان در تهران و 30 تن دیگر در دیگر شهرها در این روز افتخار دیگری برای جنبش سبز ایران بود ، ولی متاسفانه بعد از این حماسه، رسانه های حکومتی با تبلیغات وسیعی که کردند سعی در انحراف افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر جنایاتی که به این ملت روا داشتند نمایند و از این حضور به نفع خود استفاده کنند به همین دلیل من و دوستان سبزم به فکر ساخت یک فیلم کوتاه مستند (۱۵ دقیقه) افتادیم. در بخش ابتدایی این فیلم حضور آرام تظاهرات کنندگان و در روز عاشورا نشان دادیم و در بخش دوم شاهد حمله به تظاهرات کنندگان و مورد ضرب و شتم قرار دادن برخی از هموطنانمون توسط نیروی انتظامی و لباس شخصی ها هستیم… ( در این فیلم بعضا عکس ها و فیلم هایی استفاده شده است که تاکنون پخش نشده بود)

و در بخش سوم به ابهامات صحبت های سردار رادان پرداختیم و با نشان چند فیلم سعی کردیم تا واقعیت را برای دیگر هموطنانی عزیزی که بنا به هر دلیلی که نتوانستند در این حماسه حضور داشته باشند را به تصویر بکشیم، و در بخش انتهایی با نشان دادن چند فیلم و عکس از تظاهرات های گذشتهء جنش سبز، اطلاع رسانی برای حضور میلیونی مردم عزیز در روز ۲۲ بهمن سبز انجام دادیم.

در همینجا از همه دوستانی که امکانات لازم را دارند خواهش میکنم این فیلم را دانلود و روی سی دی رایت کنند و در سطح کشور بین دیگر هموطنان پخش نمایند، زیرا جنبش سبز در روز عاشورای خونین با هجمه سنگین خصومت و قهر و بعداز آن با برچسب زدن انواع تهمت ها توسط خودفروختگان زبون و یزیدیان زمانه بسیار مظلوم واقع شد.

ادامه مطلب ...

بايگاني ارس: مستند دو قسمتي «عاشورای خونين 88»

0 نظرات
مستند "عاشورای 88"
روایتی از جنایات و حرمت شکنی یزیدیان زمان در عاشورا
ی خونین
"به همت گروهی از همراهان جنبش سبز ایران"

. قسمت اول



(یاران چه غریبانه ، رفتند از این خانه)
. قسمت دوم




ادامه مطلب ...

پرونده بیمه و چک های 5 میلیونی مسکوت ماند!

2 نظرات
مخالفت مجلس با تحقیق و تفحص از دیوان محاسبات:
پرونده بیمه و چک های 5 میلیونی مسکوت ماند

ادامه راه سبز(ارس): چند روز پس از دفاع دفتر محمود احمدی نژاد از محمدرضا رحیمی و تکذیب استقبال از رسیدگی به اتهامات فساد اقتصادی وی در قوه قضاییه، روز گذشته طرح تحقیق و تفحص از عملکرد دیوان محاسبات به ریاست وقت محمدرضا رحیمی که به تصویب کمیسیون برنامه و بودجه رسیده بود، در رای گیری مجلس آرای کافی را کسب نکرد و منتفی شد.

این طرح درحالی تنها با اختلاف 10 رای؛ با 94 رای موافق و 104 رای مخالف، به تصویب مجلس هشتم نرسید که یکی از محورهای اصلی آن رسیدگی به ورود غیرقانونی و خارج از چارچوب دیوان محاسبات در دوره ریاست محمدرضا رحیمی به پرونده بیمه بود.

پیش از این موسی الرضا ثروتی از اعضای کمسیون برنامه و بودجه مجلس هشتم درباره محور اصلی طرح تحقیق و تفحص از دیوان محاسبات به ریاست محمدرضا رحیمی گفته بود:" طراحان اعلام کردند که دیوان محاسبات در دوره مجلس هفتم خارج از چارچوب و وظایف قانونی خود، به برخی مسایل از جمله بحث بیمه ورود کرده است."

بیمه و پرونده های تخلفات بیمه ای در طول چند سال اخیر با نام محمدرضا رحیمی و اتهامات فساد اقتصادی که بر علیه وی مطرح می شود گره خورده است. از جمله معاون اول کنونی محمود احمدی نژاد در دوره ریاست خود بر دیوان محاسبات يکي از مسوولان شرکت بيمه ايران را که با توصيه نهادهای امنيتي اخراج شده بود، به عنوان بازرس همان شرکت بيمه تعيين کرد و چندی بعد محمود احمدی نژاد بر اساس گزارشات همان بازرس، مدیرعامل و تمام اعضای شرکت بیمه ایران را اخراج کرد؛هرچند پس از مدتی در پی واکنش های داود دانش جعفری ،وزیر برکنار شده اقتصاد در دولت نهم، مجددا برخی از اعضای برکنار شده به کار بازگردانده شدند.

همچنین صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه نیز 19 آبان ماه سال جاری با اشاره به "عزم جدی" دستگاه قضایی در برخورد با مفاسد اقتصادی، بحث پرونده "اختلاس یک شرکت بیمه" را که محمدرضا رحیمی معاون احمدی نژاد هم یکی از متهمان آن است پیش کشیده و گفته بود: "در اين پرونده عده‌اي زيادي متهم بودند و براي بيش از 50 نفر كيفرخواست صادر شد. باقي مانده‌ها نيز بدانند كه دستگاه قضايي در اين راستا كوتاه نخواهد آمد و نبايد برخي احساس كنند كه داراي حاشيه‌ امن هستند. اينكه كساني تصور كنند مي‌توانند از عناوين و وجوه و اعتبارات براي خود سپري بسازنند، خيال باطلي است و ما تا آخر كار به صورت جدي اين مساله را پيگيري مي‌كنيم."

و البته پس از این اظهارات رییس قوه قضاییه، هفته گذشته غلامحسین محسنی اژه ای به شکل شفاف تری به نقش رحیمی در این پرونده پرداخت و ضمن اینکه او را یکی از متهمان اصلی این پرونده معرفی کرد،گفت:"درحال حاضر با توجه به اظهارات سایر متهمان، اتهام متوجه ایشان هست ولی این که این اتهام ثابت بشود یا نه باید در جریان دفاعیات ایشان قرار بگیریم."

پس از این اظهارات نیز عباس جعفری‌دولت‌آبادی، دادستان تهران، به صراحت اعلام کردکه : "حلقه‌های مختلفی در پرونده فساد مالی معاون رئیس جمهور تشکیل شده که در حال بررسی است. حلقه اول این پرونده به دادگاه رفته و تحقیقات از حلقه دوم همچنان ادامه دارد."

یادآوری اتهامات

روز گذشته اما درجریان رای گیری برای طرح تحقیق و تفحص از دیوان محاسبات در دوره مجلس هفتم، الیاس نادران از نمایندگان پیگیر اتهامات فساد اقتصادی محمدرضا رحیمی جزییات بیشتری درباره تخلفات رییس سابق دیوان محاسبات را مطرح کرد و گفت:" دخالت در دعوای خصوصی بین اشخاص که ربطی به دیوان محاسبات نداشت و گزارشاتی به دادستانی انقلاب داده شد که بر اساس برخی غرض‌ورزی‌ها بود که منجر به بازداشت​هایی هم شد، گوشه​ای از مواردی است که می​توان از تریبون اعلام کرد."

الیاس نادران اضافه کرد:"اقداماتی که منجر به بستن حساب​های افراد و ممنوع الخروجی برخی افراد دیگر شده که در حیطه مسئولیت دیوان محاسبات نبوده و حتی مراحل قانونی خود را طی نکرده و صرفا پرونده سازی بوده است را باید رسیدگی و بررسی کرد و گزارش آن را به افکار عمومی ارائه داد."

این نماینده اصولگرای مجلس همچنین با یادآوری تخلف دیگری از سوی محمدرضا رحیمی افزود:" با توجه به اینکه مسائلی منجر شد که اواخر مجلس هفتم، میلیون​ها تومان پول از سوی رئیس وقت دیوان محاسبات توزیع شود و منبع آن مشخص نشد.باید توضیح داده شود که این اقدام با چه نیتی بوده است؟ به این ترتیب پاکدستی وی به عنوان یک مسئول اجرایی مشخص می​شود تا مجلس نسبت به نهادهای زیردست خود توجه نظارتی بیشتری داشته باشد."

اشاره نادران در این باره به چک های 5 میلیون تومانی بود که پیش از استیضاح علی کردان وزیر کشور عزل شده محمود احمدی نژاد با عنوان کمک به مساجد حوزه های انتخابیه نمایندگان در اختیار آنها قرار می گرفت. موضوعی که در آن زمان جنجال برانگیز شد و واکنش هایی را هم در پی داشت اما پس از مدتی مسکوت ماند.

جعل اسناد و تصرف اموال

عدم موافقت مجلس هشتم با طرح تحقیق و تفحص از دیوان محاسبات مجلس هفتم به ریاست محمدرضا رحیمی در حالی است که روز دوشنبه مصطفی پورمحمدی رییس سازمان بازرسی کل کشور هم جزییات دیگری از پرونده اختلاس بیمه که رحیمی یکی از متهمان اصلی آن است را ارایه کرده بود.

مصطفی پورمحمدی در این باره گفت:" تخلف اصلی پرونده بیمه در بخش‌ جعل اسناد، تغییر گزارشات در اسناد مالی بیمه، تصرف در وجوه مالی و اموالی که از طریق بیمه به عنوان خسارت اخذ می‌شود، است."

رییس سازمان بازرسی کل کشور همچنین اضافه کرد:" تعداد زیادی از متهمان این پرونده در بازداشت بوده تعدادی محاکمه و محکوم شده‌اند و احکام آنها نیز اعلام شده، تعدادی نیز در انتظار محاکمه هستند، البته متهمان دیگری وجود دارد که باید توسط بازپرسی برای اخذ اطلاعات احضارشوند."

وی در توضیح ابعاد تخلفات این پرونده نیز اظهار داشت:" پرونده مذکور چندین بعد دارد، بخشی فعالیت بیمه بوده بخشی مربوط به بانک و بخشی در حوزه مدیریتی دستگاه‌های دولتی بود که هر کدام برای خود پرونده جداگانه‌ای هستند اما عمده‌ترین آنها که بیشترین متهم را داشت پرونده مربوط به بیمه بود."

مصطفی پورمحمدی در اظهارات خود همچنین به یک پرونده زمین خواری در جزیره کیش هم اشاره کرد و گفت:" پرونده مذکور قابل توجه بوده و در مورد خرید و فروش یک قطعه زمین بزرگ در کیش است که متاسفانه اشکلات زیادی در رابطه با قراردادآن وجود دارد. آنچه که حایز اهمیت است این است که نرخ خریداری شده زمین نرخ واقعی نبوده و تبعا فروش یک ‌سری اراضی به بیت‌المال و مردم با قیمت غیرواقعی و بسیار کمتر از آن تخلف محسوب می‌شود. "

ذکر جزییات این پرونده از سوی مصطفی پورمحمدی در کنار توضیحاتش درباره پرونده بیمه که محمدرضا رحیمی یکی از متهمان آن است در شرایطی صورت می گیرد که برخی از سایت های اینترنتی اصولگرایان همچون مشرق نیوز بدون ذکر نامی آن را مرتبط با چهره جنجالی و خبرساز دولت دانسته اند.

بهرام رفیعی - روزآنلاين
ادامه مطلب ...

نشريات سبز: كـلــمـــه 35 + ويـژه‌نامـه مراجـع ؛ رســـا 07 ، قلــم سبـــز 16

0 نظرات
نشريات اينترنتي سبــــز

ادامه راه سبز(ارس): در کتاب های تاریخ یادمان داده بودند هنگامی که علی (ع) در محراب مسجد به شهادت رسید مردم ناباورانه نجوا می کردند که مگر علی نماز هم می خواند. اگر آن روزها ناباورانه می پرسیدیم مگر می شود مردمانی در عصر علی او را به کفر متهم کنند، امروز اما هضم این مساله چندان سخت نیست.

حالا دیگر خوب می توان فهمید در هر لحظه تاریخ وقتی زر و زور و تزویر دست به دست هم دهند وقتی هر صدایی درنطفه خفه شود. وقتی مبنای حقانیت غلبه و زور شود معلوم است که اسلام معاویه با بوق های تبلیغاتی خود، با بیت المال انباشته، با ارعاب و تهدید و تطمیع، با ایجاد سکوت گورستانی، با اشاعه تنها یک صدا و آن هم صدای انا ربکم الاعلی، بر اسلام علوی استیلای ظاهری می یابد. علی بن ابیطالب را هم می توان در نزد مردم بی نماز جلوه داد. آری این روزها درک این مسایل چندان دشوار نیست.

***

بگذریم! در وضعیت ناجوانمردانه ای قرار داریم.

عده ای انحصار مطلق امکانات ملی را در اختیار گرفته اند و بی پروا تیرهای کینه و تهمت و دروغ را می پراکنند. از جای گاه دین مردم را به دو قسمت حق و باطل تقسیم و آنها را به هم بدبین کرده اند. درست مانند منافقین صدر انقلاب اختلاف و جدایی را برای منافع دنیوی تا درون خانه ها کشانده اند اما منتقدان را به نفاق متهم می کنند. از هیچ تهمت و اهانتی دریغ نکرده اند اما دریغ از روزنه ای برای فریاد ملت… .

گفتنی ها کم نیست…

خودمان باید آستین آگاهی بخشی را بالا بزنیم. سهم ما فعلا از رسانه هایی که با پول ما و شما می چرخد دروغ هایی است که نصیبمان می کنند.

***

هر کدام سهم خودمان را برای آگاهی بخشی ادا کنیم. شاید سهم ما هدیه ای تک برگی برای دوست و خانواده باشد یا برگه هایی بیشتر قربت الی الله برای جا گذاشتن در مسجد و محله.

***

یادمان باشد تا وقتی همه مردم را از هر فکر و اندیشه دوست نداشته بشیم و به آنها عشق نورزیم نمی توانیم از صمیم قلب خواستار اصلاح و بهبود باشیم. یادمان باشد دشمنان مردم روی جدایی آنها از هم حساب باز کرده اند. باید آنها را ناکام بگذاریم. یادمان نرود آنها روی ندانستن مردم حساب باز کرده اند که به راحتی هفته ها و ماهها انسان ها را در سلول انفرادی و زندان نگه می دارند. باید با آگاهی بخشی، آنان را به محاصره وجدان های بیدار در آوریم.

***

روزنامه امروز كلمه دو برگی است. در یک صفحه سخنان سید محمد خاتمی و چند خبر و در صفحه دیگر بیاناتی از سه مرجع تقلید که البته همگی از رسانه های رسمی سانسور خواهد شد. با دوستان خود قرار بگذاریم تا این برگه های اگاهی بخشی را در بین مردم خصوصا مخالفان محترم فکری توزیع کنیم.

***

تقسیم کار می کنیم. مقاومت در زندان از فرزندان انقلاب، آگاهی بخشی با توزیع نشريات سبز در مسجد و محله و محل کار از نسل آرمانخواه امروز.

ادامه مطلب ...

محتشمی پور به داستان تهران: دلم می‌سوزد، نمی‌خواهم شما را لبه پرتگاه جهنم ببینم

0 نظرات
محتشمی پور به داستان تهران:
دلم می‌سوزد، نمی‌خواهم شما را لبه پرتگاه جهنم ببینم
ادامه راه سبز(ارس): فخرالسادات محتشمی پور، همسر سید مصطفی تاج زاده یکی از هفت شاکی از عوامل کودتای انتخاباتی، در چهل و هشتمین عریضه خود به دادستان تهران، خطاب به وی نوشت: من از وقتی پای سخنان حکیمانه و متقیانه آیة الله دستغیب آن فقیه عادل شیرازی نشسته ام خیلی برای شما نگرانم و راستش دلم برایتان می سوزد. من دوست ندارم شما را که هرچه نباشد آن سابقه دفاع از ملک و دینتان ارجمندی خود را هنوز دارد، در لبه پرتگاه جهنم ببینم. شما و معدود قضاتی که حکم بالادستی ها را اجرا می کنید و دائم از تحت فشار بودن خود می نالید!

متن این عریضه را بخوانید:

به : دادستان تهران
از : یکی از ستم دیدگان عصر عاشورای ۸۹، همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی از کودتاگران انتخاباتی، آزاده ممنوع الملاقات در قرنطینه اوین

بسم الله الرحمن الرحیم

یا من خلق فسوّی یا من قدّر فهدی یا من یکشف البلوی یا من یسمع النجوی یا من ینقذالغرقی یا من ینجی الهلکی

سلام آقای دادستان!

این ادعیه ما به راستی چقدر آرام بخش است چون انسان به قدر ظرفیت وجودی اش می تواند از آن سیراب شود. بی شک این میزان اثربخشی از آن روست که از زبان بزرگانی جاری شده که دنیا را به اهل آن واگذاشته و خود را یکسره به دریای رحمت لایزال ایزدی سپرده اند. هر چه هست یادگاری نیکوست برای ما. خصوصا در این دوره بلا به دست بندگان عصیانگر خداوند بی انباز و ما نیز تنها دست نیاز به درگاه بی نیاز او دراز می کنیم و به مدد همین ادعیه پرمغز ونغز، مستغنی می شویم از غیراو. شما هم گاهی وقت کردید بخوانید شاید یادتان بیاید مقامتان را در برابر پروردگارتان. شاید همه بزرگی و تبختر و تکبری که می فروشید به بندگان مظلوم و مضطرّ خدایتان ناگهان در برابر عظمت و کبریای او کراهت و زشتی اش در همین سرای فانی بر خودتان نمایان شود. خدا ارحم الراحمین است و اگر اراده کند دل های ما مظلومان را نیز نرم می کند در برابر سختی هایی که امثال شما در سمت قاضی مملکت اسلام بلکه دادستانش بر ما روا می دارید. خدا را بلند مرتبه بشمارید و ایمانتان را به او محکم کنید. چه بسا رحمتش شامل حالتان شود و بازگشت به راه او که همه خیر است و بخشایش و رحمت، دل ها را به هم نزدیک کند و گذشت و ایثار باز هم معجزه کند و بشود آن چه خدا دوست می دارد.

آقای دادستان!

یادتان هست روزهای اولی که در عوض دادستان کودتا مقام گرفته بودید و هیچ رقم رخصت دیدار ما مظلومان و شنیدن سخنان و دردهایمان را از مصائبی که بر اثر کودتا برما رفته بود نداشتید؟ یادتان هست که من در یکی از ملاقات ها با اعضای محترم کمیسیون حقوق بشر اسلامی که اساتید شما هستند و خبره مباحث حقوقی و بعضا فقهی، وقتی گله کردم که دادستان قبلی را با همه رذالت هایش لااقل می شد ملاقات کرد ایشان که نیامده درب را بسته و تنها از ما بهتران اذن دخول به محضرشان را دارند، آن زمان شما برآشفته شدید که چرا با کسی چون مرتضوی قیاس شده اید؟ آیا هنوز آن حساسیت ها را دارید یا مقام فعلی دادستان کودتا برایتان مقبول است و توجیه شده اید؟ شما توجیه شده اید آقای دادستان که درب اتاقتان را بسته نگاه می دارید و گوشتان را و چشمتان را و دلتان را که خداوند گشوده آفریده است به روی همه مهربانی های عالم بسته نگاه می دارید؟ شاید شما توجیه شده اید که دیگر هیچ گونه حساسیتی نسبت به همه زشتی هایی که دیروز در زمان سلفتان می شد و اینک به فرمان شما می شود نشان نمی دهید. آقای دکتر! مرتضوی لااقل ظاهر امر را رعایت می کرد و لبخند می زد و خانواده ها را یکی یکی به اتاقش راه می داد و برای این که قدرت و استقلالش را نشان دهد مرقومه ها را امضا می کرد و مقامات امنیتی موازی و غیرموازی هم برای حفظ ظاهر دستوراتش را اجابت می کردند و نمی دانم شاید هم اختیارات مطلقه ای که در زمان خود گرفته بود راه هایی را برایش باز می کرد. او لااقل به تهدید خانواده ها بسنده می کرد و مزاحمت هایش بیشتر روحی روانی بود تا واقعی و فیزیکی. اما در زمان شما علاوه بر تهدید و ارعاب و برهم زدن آرامش و امنیت خانواده ها، احضارها و صدور احکام بازداشت و دستگیری های شبانه وسط خیابان اعضای خانواده ها و دور از مادر و پدر گذاشتن بچه های خردسال دارد امری عادی می شود.

آقای دادستان!

من از وقتی پای سخنان حکیمانه و متقیانه آیة الله دستغیب آن فقیه عادل شیرازی نشسته ام خیلی برای شما نگرانم و راستش دلم برایتان می سوزد. من دوست ندارم شما را که هرچه نباشد آن سابقه دفاع از ملک و دینتان ارجمندی خود را هنوز دارد، در لبه پرتگاه جهنم ببینم. شما و معدود قضاتی که حکم بالادستی ها را اجرا می کنید و دائم از تحت فشار بودن خود می نالید! به خود آیید برادرجان به خود آیید. این دو روزه دنیا ارزش این قدر تن به فرامین و اوامر ستمکاران دادن را ندارد به خدا به پیامبر صلح عیسی مسیح(ع) به پیامبر صبور بنی اسرائیل به پیامبر رحمت محمد (ص) به همه اولیاء الله ارزش ندارد که شما هی دل مادران را خون کنید با بازداشت بچه های معصومشان و هنوز جرمی ثابت نشده فرمایشت کنید که این ها اخلال در امنیت ملی کرده اند ویا قرار بوده است که بکنند و قصاص قبل از جنایت کنید. بس است برادر بس است این همه آب به آسیاب دشمن ریختن. چه شده که پس از تنها سی و دو سال از پیروزی مردمی ترین انقلاب جهان همه فرزندان این انقلاب و نسل سومش ضد امنیت شده اند. ضد کدام امنیت؟ امنیت چه کسی؟ بس است برادر بیش از این خون به دل این مادران نکنید و باریدن سرشک غم کودکان خردسال را موجب نگردید و قهقهه مستانه دشمنان این دیار اهورایی را از بی تدبیری های خود در راهوار کردن مسیر مقابله و عداوت آنان به عرش نرسانید. تاکی بر شاخه نشستن و بن بریدن؟ بس است خدا را.

و هو بمن اراده علیم
فخرالسادات محتشمی پور
بیست و دوم محرم الحرام ۱۴۳۲ برابر با هفتم دی ماه ۱۳۸۹
ادامه مطلب ...

آیت‌الله وحید خراسانی: اقرار و اعتراف در زندان اعتبار ندارد

0 نظرات
آیت‌الله وحید خراسانی در درس خارج فقه:
اگر شخصی تهدید شود، اقرار او اثر ندارد
ادامه راه سبز(ارس): «اقرار و اعتراف كسی كه در زندان است، اعتبار ندارد و اگر قاضی صرفا به استناد آن قضاوت كند و حكمی دهد، آن قاضی از اهلیت و صلاحیت قضاوت ساقط می‌شود. همچنین اگر شخصی تهدید شود، اقرار او اثر ندارد.»
آیت‌الله العظمی وحید خراسانی، روز گذشته در ضمن مباحث درس خارج فقه خود اعلام كرد: اقرار و اعتراف كسی كه در زندان است، اعتبار ندارد و اگر قاضی صرفا به استناد آن قضاوت كند و حكمی دهد، آن قاضی از اهلیت و صلاحیت قضاوت ساقط می‌شود. همچنین اگر شخصی تهدید شود، اقرار او اثر ندارد.

به گزارش آینده، آیت‌الله وحید كه در ماه‌های اخیر درباره «قاعده ید» بحث می‌كند، در جلسه روز دوشنبه (6/10/89) به‌ نقل این روایت كه از سوی بزرگترین مفسران و محدثان اهل سنت نقل شده و در كتاب‌هایی مانند مناقب خوارزمی، ذخائرالعقبی ثبت شده، پرداخت:

زنی باردار در نزد خلیفه دوم اقرار به زنا كرد و خلیفه دستور داد تا او را رجم كنند. حضرت امیر علیه‌السلام با اطلاع از این ماجرا، به خلیفه فرمود: تو بر خود این زن قدرت و سلطنت داری و بر او حكم می‌كنی، ولی تقصیر طفلى كه در شكم دارد چیست و چرا او را به قتل می‌رسانی؟ «هذا سلطانک علیها فما علی ما فی بطنها؟!» خلیفه پاسخ داد: او زناكار است! على علیه السلام فرمود: مگر نشنیدى كه رسول خدا فرمود: كسى كه پس از بلا و گرفتاری اعتراف می‌كند، مورد حد قرار نمی‌گیرد: «اما سمعت رسول‌الله (ص): "لا حد علی معترف بعد بلاء"؟! »بالاخره خلیفه آن زن معترف را آزاد كرد و گفت: عجزت النساء ان تلد مثل على بن ابیطالب لولا على لهلک عمر. (زنان عاجزند كه فرزندى مانند على بن ابیطالب بزایند اگر على نبود عمر هلاک می‌گشت.)

این مرجع تقلید سپس افزود: كسی كه در حبس است، اقرارش اعتبار ندارد. قاضی‌ای كه به چنین اقراری قضاوت كند، از اهلیت قضا ساقط است. اگر تهدیدی هم وجود داشته باشد، آن اقرار اثر ندارد.

ادامه مطلب ...

آيت الله صانعي: در حال حاضر بر ضد فرمان هشت ماده‌ای بنیانگذار جمهوری اسلامی عمل ميشود

0 نظرات
آيت الله صانعي در گفتگو با سايت جماران:
سلول انفرادی به شکل رایج، خلاف شرع است
ادامه راه سبز(ارس): آیت‌الله یوسف صانعی با تاکید بر لزوم احیای فرمان هشت ماده‌ای امام و بازگشت به آن، از نقض گسترده حریم خصوصی در کشور انتقاد و تصریح کرد که در حال حاضر بر ضد این فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی، عمل می‌شود.

به گزارش کلمه، این مرجع تقلید نواندیش با بیان اینکه “سلول‌هایی که امروز در برخی جاها رایج است، هیچ‌کدام جواز شرعی ندارد”، همچنین تاکید کرد که حبس انفرادی طولانی‌مدت، یا برخوردهایی همچون قرآن ندادن و روزنامه ندادن به زندانی، جواز شرعی ندارد.

آیت‌الله صانعی که تنها ۲۵ روز بعد از صدور فرمان هشت ماده ای امام خمینی(س) به دادستانی کل کشور منصوب شد، صدور فرمان هشت ماده‌ای را نشانه عمق توجه امام به حریم خصوصی دانست و در عین حال تاکید کرد که: متاسفانه در مورد این فرمان هیچ کاری نشده است.

این مرجع تقلید که با سایت جماران گفت‌وگو می‌کرد، همچنین با اذعان به اینکه در دوره امام، با وجود عمل به این فرمان در اکثر بخشها، دادگاههای انقلاب تخلفاتی از این فرمان داشتند، از تلاش ناکام آیت‌الله موسوی اردبیلی رئیس وقت قوه قضاییه برای جلوگیری از این تخلفات خبر داد.

ایشان همچنین تاکید کرد که در حال حاضر، کاملا بر ضد این فرمان عمل می‌شود، و افزود: شب و نصف شب توی خانه مردم ریختن، درِ خانه مردم را شکستن و هرگونه محدود کردن افراد، مخالف این فرمان است.

گفت‌وگوی آیت‌الله صانعی با سایت جماران را بخوانید:
امام در این فرمان بیش از هر چیز دیگری به حریم خصوصی تاکید دارد. من می خواهم به این مساله بپردازیم که حریم خصوصی در اندیشه امام که از اسلام ناب محمدی اتخاذ شده، چه جایگاهی دارد؟ در حقوق مدرن به حریم خصوصی خیلی اهمیت می دهند؛ امام چه نگاهی به این مقوله دارد؟

ببینید، شما راجع به مساله حریم خصوصی فرمودید که امام عنایت دارد و به آن تکیه دارد. لکن قبل از اینکه من به این مساله بپردازم، باید بگویم بیشترین ارزش را برای حریم خصوصی، کسانی قائل هستند که در حریم خصوصی خودشان دخالت شده باشد و اساسا کل امور اینگونه است. پیامبر اسلام یتیم بوده تا بداند این کسانی که دستشان از همه جا کوتاه است، چه رنجی می کشند و چه باید برایشان کرد. پیامبر هم پدر را از دست می دهد و هم مادرش را و هم جدش را و هم عمویش را و می شود یک آدم بی پناه. اصلا یتیم در لغت یعنی کسی که دستش از همه جا کوتاه است. او بهتر می تواند رنج را بفهمد، فلذا خدا پیامبر را یتیم قرار داده است. تاکید شده مسلمانان روزه بگیرند تا آدمهایی که همیشه سیرند، درد گرسنگی گرسنگان را بفهمند.

امام در حریم خصوصی خود بیشترین رنج را دیده است. در ۱۵ خرداد ۴۲ شب به خانه اش حمله کردند و او را از خانه اش بردند و یا در جریان بعدی در ۱۳ آبان ایشان را در منزلش دستگیر کرده و بردند. امام همیشه در درسهایشان هم به حریم خصوصی عنایت داشتند و می فرمودند که اگر کسی چشمانش را به عنوان خیانت به دیگران خیره کند، ظلم کرده است. پس یکی از اسرار عنایت امام به حریم خصوصی این بود که خودش درباره حریم خصوصی خود صدمه دیده بود. دیگر اینکه در بینش فقهی و اسلامی امام که همان بینش به عنوان جمهوری متبلور شد، حریم خصوصی مردم اهمیت فراوان دارد. جمهوری یعنی اینکه توده مردم نظر بدهند امام به مردم عنایت داشته و به حقوق آنها توجه داشته است. حقوق خصوصی یکی از حقوق اولیه انسان است و حیات و حق مسکن و حق آزادی بیان، حقوق خاصی دارد. امام فرمود جمهوری یعنی اینکه مردم رای بدهند و واقعا آزادانه رای بدهند و بعد در چارچوبه این جمهوری، قوانین اسلام پیاده شود. عقیده امام این بود که قوانین اسلام می تواند مصوبات جمهوری را تایید کند و به نتیجه برساند. البته این سوال مطرح است که چرا امام مساله مجمع تشخیص را مطرح نمود، برای اینکه کشور درگیر جنگ بود و جامعه آن روز، جامعه ای نبود که امام بتواند آن حرفها را بزند. مثلا امام زمانی دو تا مساله مطرح کرد، یکی راجع به شطرنج و دیگری راجع به مساله منابع زیرزمینی که به خاطر همین دو مساله، با امام (سلام الله علیه) چه ها که نکردند.

شرایط آن دوران غیر از امروز است که بنده می نشینم و مسائلی را بیان می کنم که دانشجوی دکتری حقوق می گوید حداقل ۲۰۰ مورد فتوای متفاوت با دیگر فتاوای مراجع فعلی صادر کرده اید. دارم می گویم و منتشر می شود و طرفدار هم دارد و لذا با آن دشمنی هم می شود. اما در سالهای اول انقلاب شرایط مثل امروز نبود، همانگونه که امام در مسأله ای در مورد طلاق پس از بیان نظر خود می فرماید «و اگر جرأت بود مطلب دیگری بود که آسانتر است!» اما امروز بنده به عنوان شاگرد امام دارم این حرفها را می زنم و جرات آن را هم دارم و طرفدار هم دارد.

عنایت امام به حریم خصوصی بر اساس برداشت او از اسلام بود، برای اینکه می دید که فقه اسلامی درباره آن چه می گوید. در اسلام حکم کسی که به خانه کسی حمله کند و چشمش به خانه کسی باشد و امنیت مسکن فردی را تضییع کند، معلوم است. بنده نظر امام را بالاتر می یابم. در حریم خصوصی، مخصوصا نسبت به مسکن، مسائل جدی مطرح است. از عبارات امام اینچنین برداشت می شود که هیچکس حتی قاضی هم حق ندارد دستور ورود به خانه کسی را صادر کند. از عبارات امام استفاده می شود حتی قوه قضاییه هم حق ندارد دستور ورود به خانه افراد را بدهد. در بند ۶ می نویسند «هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی ـ اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند.»

استثنا ندارد. نمی گوید مگر با حکم قاضی. تاکید می کند؛ هیچکس. امام ادامه می دهد: «یا برای کشف گناه و جرم هرچند گناه بزرگ باشد, شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده ولو برای یک نفر فاش کند.»

اگر امام مدعی بود که اسلام می تواند جامعه را اداره کند، مقصود او این اسلام است که می گوید امروز خیلی از این مسائل در دنیا به صورت قانون است. اگر کسی بخواهد کنترل کند و نوار گوش کند و شنود کند، در دنیا مورد اعتراض شدیدی است که امام هم درباره آن سخن می گوید، اینها همه اسلام است: «تمام اینها جرم و گناه است و بعضی از آنها چون اشاعه فحشا و گناهان از کبائر بسیار بزرگ است و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آنها موجب حد شرعی می باشد.»

این به طور کلی حقوق همه افراد است و هیچ قیدی به آن نخورده است، قید نخوردن در کلمات امام بر اساس متن روایات و متن موازین اسلام است و امام چیزی از خودش نگفته است. همه اینها را می شود در متون فقهی کشف کرد و برای آن دلیل فقهی آورد. این فرمان، قید نخورده «هیچ کس» یک اصطلاح عام است یعنی هیچ کس حق ندارد، نه عالم، نه مجتهد، نه قاضی، نه ولی فقیه و نه کارگر جزء و نه هیچ کس دیگر. این هیچ کس هیچ قیدی نخورده است، امام نگفتند مگر با حکم قاضی.


اما در جای دیگر استثنائاتی آورده است. امروزه بیشتر به آن استثنائات اشاره می شود.

جالب این است که قید در بند هفت بیان شده است. باز تاکید می کند «آن چه ذکر شد و ممنوع اعلام شد, در غیر مواردی است که در رابطه با توطئه ها و گروهک های مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه های امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیت های مجاهد و مردم بی گناه کوچه و بازار و برای نقشه های خراب کاری و افساد فی الارض اجتماع می کنند و محارب خدا و رسول می باشند.»

فقط یک استثنا دارد و آن خانه های تیمی است که به طور مسلحانه برای براندازی تلاش می کنند. این خانه ها، نه خانه بنده، نه خانه جنابعالی، نه خانه فلان مهندس و نه خانه فلان وزیر و نه خانه فلان عالم. به طور کلی هیچ کس نباید وارد هیچ خانه ای شود، مگر این خانه ها.

حتی درباره این افراد مسلح هم دستوراتی دارند: «با آنان در هر نقطه که باشند و همچنین در جمیع ارگان های دولتی و دستگاه های قضائی و دانشگاه ها و دانشکده ها و دیگر مراکز با قاطعیت و شدت عمل ولی با احتیاط کامل باید عمل شود، لکن تحت ضوابط شرعیه و موافق دستور دادستان ها و دادگاه ها، چرا که تعدی از حدود شرعیه حتی نسبت به آنان نیز جایز نیست، چنان چه مسامحه و سهل انگاری نیز نباید شود.»

باز قید احتیاطِ کامل حتی درباره توطئه گران مسلح آمده است. تعدی از حقوق شرعیه جایز نیست. نمی شود افراد را داخل زندان کرد، به گونه ای که هوا به او نرسد. نمی شود فرد را چنان حبس کرد که حقوق اولیه او نقض شود. در احکام زندان، زندانی فقط زندانی است، نه کسی که از حقوق اولیه هم برخوردار نباشد. بهداشت او باید رعایت شود، سلامتی او باید رعایت شود. در روایت هایی آمده که اگر بناست یک فردی اعدام شود، شب قبلش به او غذا داده شود و در روایت دیگر هست که باید از هوا و غذا استفاده کند و با او باید مدارا کرد، ولو فردا محکوم به مرگ است. معنی ندارد کسی را در سلول قرار بدهیم و در آن سلول هوا نباشد.

به نظر بنده سلول هایی که امروز در برخی جاها رایج است، هیچ کدام جواز شرعی ندارد. اگر سلول به این معنا باشد که زندانی چند روزی با کسی ارتباط نداشته باشد، یک حرفی است. ولی انفرادی طولانی مدت، به علت آنکه روانشناسان آن را نوعی شکنجه می دانند، به نظر اینجانب باز جواز شرعی ندارد. اما اینکه در سلول قرآن به او ندهیم و روزنامه به او ندهیم و اگر مریض شد به دکتر نبریم، این سلول نیست. در دوره های پیشین، آقایان در زندان کتاب می نوشتند؛ از زمان شهید اول گرفته که لمعه را در زندان نوشت در حالی که فقط کتاب مختصر النافع داشت، تا امام که در ترکیه تحریر‌الوسیله را نوشت در حالی که نزد او نبود جز مکاسب و کتاب وسیله. دیگر بزرگان هم همین طور، مثلا جناب آیت الله هاشمی رفسنجانی تفسیر راهنما را در زندان نوشت.

امام در قسمتی دیگر در ارتباط با محدوده برخورد می فرماید: «و در عین حال مأمورین باید خارج از حدود مأموریت که آن هم منحصر است به محدوده سرکوبی آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعیه، عملی انجام ندهند.» می گوید شکستشان بدهید، نه کار دیگر. غیر از شکست، نباید شکنجه کرد و کار دیگری کرد.

«مؤکداً تذکر داده می شود که اگر برای کشف خانه های تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آن جا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی مثل مواد مخدره برخورد کردند، حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند, چرا که اشاعه فحشا از بزرگ ترین گناهان کبیره است.» ما باید اینها را نقل کنیم، اینها را باید برای دنیا نقل کرد تا هم به اسلام خدمت شود، هم به مردم خدمت شود و هم جلوی مفاسد گرفته شود.

«هیچ کس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید.» مسلمان در کلمات امام از باب متعارف است وگرنه معیار، انسان است و کرامت او. بنابراین حق هتاکی به هیچ کس را ندارند. حرمت همه آنهایی را که در حقوق با انسان ها قرارداد دارند و با هم زندگی می کنند، نمی توان هتک نمود. حالا حتی اگر تنها به مسلمان اکتفا کنند و بگویند امام فرمودند مسلمان. ولی باز می بینیم به دانشمندان، وزرا، علما، یاران امام و حتی نوه امام بی احترامی می کنند؛ گویا اینها را مسلمان نمی دانند!

«فقط باید به وظیفه نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص می باشد. و اما کسانی که معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بین مردم است, در حکم مفسد فی الارض و مصداق ساعی در ارض برای فساد و هلاک حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آنچه از این قبیل موجود است، آنان را به مقامات قضائی معرفی کنند. و هم چنین هیچ یک از قضات حق ندارند ابتدائاً حکمی صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محل های کار افراد وارد شوند که نه خانه امن و تیمی است و نه محل توطئه های دیگر علیه نظام جمهوری اسلامی, که صادر کننده و اجرا کننده چنین حکمی مورد تعقیب قانونی و شرعی است.»

اگر این فرمان هشت ماده ای اجرا شود مملکت مدینه فاضله می شود، چرا که رعایت حقوق بشر در این فرمان نهفته است .

امام در بند آخر می نویسد: «باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگی است احساس آرامش و امنیت نمایند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به کارهای خویش ادامه دهند و اسلام بزرگ و دولت اسلامی را پشتیبان خود بدانند و قوه قضائیه را در دادخواهی ها و اجرای عدل و حدود اسلامی در خدمت خود ببینند و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته ها را موجب آسایش و امنیت خود و کشور خود بدانند.» اینچنین می شود که ده میلیون نفر امام را تشییع کردند، چون از رفتار او رضایت داشتند. اینکه آیا الان هم مردم اینقدر راضی هستند؟ باید آزادی باشد تا ببینیم که اینچنین هست یا نه.

همانطور که گفتید همه این فرمان به توطئه قید می شود. توطئه چیست؟ امروزه خیلی ها به این واژه تکیه می کنند.

توطئه یعنی براندازی، یعنی اینکه عده ای بنشینند و تصمیم بگیرند با توسل به اسلحه براندازی کنند. از دیدگاه امام، نشستن و تصمیم گرفتن برای عوض کردن وزیر، این توطئه نیست. اینکه عده ای دور هم جمع می شوند و درباره برگزاری انتخابات حرف بزنند، توطئه برای براندازی نیست. توطئه یعنی اینکه عده ای بخواهند کل این نظام را با اسلحه از بین ببرند و نظام دیگری بیاورند. تا زمانی که مردم نظام را قبول دارند، این توطئه جرم است. تعبیر امام زیباست. توطئه را امام در بند هفت معلوم کرده است. از دید امام، براندازی زمانی توطئه تلقی می شود که با سلاح همراه باشد. بدون سلاح نباید به آنها توطئه گر اطلاق کرد.

خوارج قصد داشتند براندازی کنند، می خواستند علی حاکم نباشد. اما تا دست به اسلحه نبردند، علی کارشان نداشت و از همه حقوق برخوردار بودند.

گزینش در اندیشه امام چه جایگاهی دارد؟ یک عده هنوز هم از گزینش دفاع می کنند در حالی که امام در فرامین متعدد این مساله را رد کرده است.

گزینش برای این بود که افرادی که به ضرر اسلام و کشور حرکت می کنند و تصمیم دارند به ضرر اسلام و کشور حرکت کنند، اینها داخل نظام نیایند. اما حالا کسی فکر و اندیشه خاصی دارد، این نباید رد شود. در زمان خود امام، افکار و اندیشه های مختلف وجود داشتند و صاحبان اندیشه های متفاوت در کار بودند. مخالفان امام در کار بودند، اینجور نبود که کنارشان بزنند. گزینش به معنای این نیست که هر که با ماست، باشد و هر که با ما نیست، نباشد. گزینش برای نفع اسلام و ملت بود. همه باید باشند، ولو یکی هم یک فکر خاصی دارد. آنکه می خواهد ضرر به کل بزند، رد شود، نه آنکه مخالف نظر من است. اصلا مملکتی که قانون دارد، این حرفها را ندارد، قانون باید عمل شود. گزینش اولیه برای این بود که یک سری از افراد و گروهک ها و وابستگان به آنها به دلیل ضررشان به جامعه رد شوند. فلذا کسی که به مردم ظلم نکرده، نباید حذف شود.

حاج آقا شما بعد از صدور این فرمان به دادستانی می روید. در آن زمان، این فرمان امام چقدر در نظام قضا، هم در عمل و هم در حوزه نظری و قانونی، عملیاتی شد؟

به این پیام در دوره امام عمل می شد. فقط یک جا تخلف بود که آن هم حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی مقابلش می ایستاد و ظاهرا نمی توانست کاری بکند. آن مکان خاص، دادگاه انقلاب بود که آنجا تخلّف هایی بود و آیت الله اردبیلی هم که ایستاد، نتوانست کاری بکند. در جلساتی اعتراض می کرد و می گفت اینگونه عمل نکنید، ولی عمل نمی شد، چرایش را نمی دانم.

در کل بفرمایید که این پیام در حال حاضر که سی سال از نظام گذشته چه جایگاهی دارد و چگونه با آن برخورد می شود و چه باید کرد؟

اما چه باید کرد؟ باید کسانی که دلشان برای این مملکت می سوزد، این پیام را زیاد منتشر کنند و برنامه داشته باشند. در رسانه ها تعمیق و تشریح بشود. این قدم اول است. قدرتمندان هم باید به این فرمان عمل کنند، یعنی اینجور نباشد که هست. اینهمه تخلفاتی که در این سالها انجام گرفته، همه اینها را کنار بزنند و متخلفان را اگرنه مجازات، حداقل کنارشان بگذارند و برگردند به همان حالتی که بعد از این پیام امام در زمان امام بوده است. باید بدانیم در زمان امام مساله چگونه بوده است.

باید برگردیم به همان حالت قبل و ببینیم آن روز چگونه عمل می شد. همان گونه که آن روز عمل می شد، همانطوری عمل کنیم. البته این کار شدنی نیست، برخی از آنها شهید شده اند، برخی دیگر زندانی یا خانه نشین شده اند!

کاری که ما باید عمل کنیم و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) و سایت جماران انجام دهد، این است که باید این فرمان منتشر بشود و بحثهای فراوانی شود، سمینارها گذاشته شود. متاسفانه در مورد این فرمان هیچ کاری نشده است. ما توقع داشتیم قانون شود و عملی بشود و اجرا شود و حالا بسیاری از بندهایش نه تنها عمل نشده، بلکه ضدش عمل شده و قانون هم نشده است. شب و نصف شب توی خانه مردم ریختن، درِ خانه مردم را شکستن و هرگونه محدود کردن افراد، مخالف این فرمان است. خلاصه اش این است که اگر امام سفارش به عمل به خلاف این فرامین کرده بود، اینقدر خلاف عمل نمی شد!

ادامه مطلب ...

انتقاد آیت‌الله دستغیب از وضع موجود: این وضعیت، خلاف قرآن و سنت و قانون اساسی است

0 نظرات
آیت‌الله دستغیب در ديدار خانواده مصطفي تاجزاده:
هیچ یک از مراجع وضع فعلی را تایید نمی‌کنند، چون نه جمهوری است و نه اسلامی

ادامه راه سبز(ارس): آیت‌الله دستغیب در دیدار با خانواده مصطفی تاج زاده، به شدت از وضع موجود کشور انتقاد کرد و گفت: چه شد که در عرض این چند سال همه چیز عوض شد و قرآن و سنّت را خاک کردند؟ کجاست احکام قضاوت؟ هیچ مرجع عادلی را پیدا نمی‌کنید که بگوید: می‌توان با قهر از مجرم اعتراف گرفت. لذا چه در مجلس خبرگان و چه در جاهای دیگر بارها گفته و می‌گویم که هیچ یک از مراجع وضع موجود را تأیید و امضا نمی‌کنند زیرا خلاف قرآن و سنّت و قانون اساسی است.

ايشان متذكر شدند: «تمامی فریاد ما این است که بیایید به قانون اساسی که مردم به آن رأی داده‏اند، عمل کنید و خواهید دید که چقدر مردم خوشحال می‏شوند و چقدر جمهوری اسلامی مقتدر می‏شود و چقدر قدرت شیعه در جهان ظاهر می‏شود»

ایشان همچنین با بیان اینکه وضعیت فعلی را نه جمهوری می‌توان نامید و نه اسلامی، تاکید کرد: نتیجه پا گذاشتن بر قرآن و سنّت، این می‌شود که دست مراجع بسته شود و تهدیدات پیش آید و شکنجه‌ها و زندانهای بی‌رویه ایجاد شود. وقتی دست مراجع بسته شود دست کسانی باز می‌شود که از قرآن و سنّت اطلاعی ندارند و دیگر از اسلام فقط یک اسم باقی می‌ماند.
سایت حدیث سرو که به هواداران آیت‌الله دستغیب تعلق دارد، گزارش داد که در ابتدای این دیدار، فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سید مصطفی تاج زاده، به شرح وقایع اتفاق افتاده در روز عاشورا برای آیت‌الله دستغیب پرداخت و با بیان اینکه “برای استعلام از وضعیت عزیزانمان به زندان اوین رفتیم و با آن برخورد کذایی روبه‌رو شدیم” از روند موجود در جامعه ابراز تاسف کرد.

پس از صحبت های محتشمی‌پور، آیت‌الله دستغیب نیز با ابراز تاسف از اجرا نشدن قوانین در جامعه اسلامی گفت: در زمان شاه، اکثریت مردم چه شیعه و چه سنّی از زیر پا گذاشته‌شدن احکام و قوانین اسلام ناراحت بودند، لذا به هنگام قیام امام خمینی‌(س) مردم با ایشان همراه شدند. امام خطاب به شاه می‌گفت: تو برخلاف اسلام عمل می‌کنی، حدّاقل به قانون اساسی که خودتان تصویب کرده‌اید، عمل کن.

ایشان در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به اینکه اخذ اعتراف قهری از مجرم، خلاف قرآن و سنت است، تصریح کرد: هیچ مرجع عادلی را پیدا نمی‌کنید که بگوید می‌توان با قهر از مجرم اعتراف گرفت. لذا چه در مجلس خبرگان و چه در جاهای دیگر بارها گفته‌ام و می‌گویم که هیچ‌یک از مراجع وضع موجود را تأیید و امضا نمی‌کنند، زیرا خلاف قرآن و سنّت و قانون اساسی است.

ایشان در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به دفاع مشروع طلاب و اصحاب مسجد در روز قدس و اینکه اخیرا احکام سنگینی برای چند نفر از طلاب صادر شده، به خاطر دفاع بحقی که از خود در برابر حمله مهاجمان کردند، افزود: آیا می‌توان به کسی که می‌گوید بر طبق قانون اساسی عمل کنید، بگویند: تو و امثال تو سران فتنه هستید. یا اینکه بگویند مسجدتان، مسجد ضرار است و طلاب مشغول به تحصیل در آنجا، فتنه‌گر و آشوب‌طلب هستند و باید محاکمه شوند و باید تبعید شوند و شلاق بخورند و به حبس بروند؟!

اشاره این مرجع تقلید به موضوع احضار و محکومیت سه نفر از طلاب و شاگردان ایشان در دادگاه ویژه روحانیت به حبس و تبعید و شلاق و پرداخت جزای نقدی است.

مشروح سخنان این مرجع تقلید مقیم شیراز در دیدار با خانواده مصطفی تاج زاده، در ادامه می‌آید:

آنچه از مردم کشورمان در مقابل محمّدرضاشاه و رضاخان، سراغ داریم این است که اکثریت مردم چه شیعه و چه سنّی از زیر پا گذاشته‌شدن احکام و قوانین اسلام ناراحت بودند، لذا به هنگام قیام امام خمینی‌(س)، مردم با ایشان همراه شدند. امام خطاب به شاه می‌گفت: تو بر خلاف اسلام عمل می‌کنی، حدّاقل به قانون اساسی که خودتان تصویب کرده‌اید عمل کن. امام در زمان شاه می‌گفت: مذهب در ایران دیگر رنگی ندارد.

قیام این مرجع، نمودار این بود که ما شاه را نمی‌خواهیم، ما احکام اسلام را می‌خواهیم، ما عمل به سیره پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام را می‌خواهیم.

از سال ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ مردم همگی نسبت به امام شناخت داشتند و می‌دانستند این شخص از قرآن و سنّت فراتر نمی‌رود و به دنبال او قیام کرده و به پا خواسته بودند، با این حال امام به دنبال محوریت خود نبودند و فرمودند: باید قانون اساسی نوشته شود و بر طبق آن عمل شود. لذا از هر شهری نمایندگانی برخاستند تا قانون اساسی نوشته شود، آن هم کسانی که مرجعیت آنها محرز شده بود؛ اشخاصی همچون آیات عظام منتظری، بهشتی، دستغیب، صدوقی‌ رحمهم الله و… که همگی مجتهد بودند و همه همّ و غمّشان این بود که قانون اساسی از قرآن و سنّت بیرون نرود و در مذاکراتی که به هنگام ایجاد قانون اساسی داشتند، همگی با دلیل سخن می‌گفتند.

در آخر هم همگی به قانون اساسی رأی دادند، چون پشت این قانون، کسی بود که مجتهد مطلق و مرجع بود که تمامی مردم او را قبول داشتند؛ او هیچ گاه تحکم نمی‌کرد و می‌گفت: من خودم هم تابع این قانون هستم. حتی اگر در مجلس مسأله‌ای مطرح می‌شد و ایشان با آن مخالف بودند، نظر خود را به عنوان یک نصیحت بیان می‌فرمود، با این حال در آخر اختیار را به خودشان می‌داد و می‌گفت: تصمیم نهایی با خودتان است. او نظرش این بود که تمامی سه قوه، مستقل باشند. قرآن و سنّت هم همین را می‌گوید؛ قوه قضائیه باید مستقل باشد و از هیچ کس نباید دستور بگیرد.

حضرت امیرالمؤمنین‌ علیه السلام خود، برای قضاوت به نزد شریح قاضی می‌رفتند و البته اگر اشتباهی از او می‌دیدند به او تذکر می‌دادند.

وقتی به ائمه اطهار علیهم السلام رجوع می‌شد و از ایشان درباره صفات و شرایط قاضی اسلامی سؤال می‌شد، ایشان در پاسخ می‌گفتند که قاضی اضافه بر احاطه بر مسائل فقهی که خود عمری را می‌طلبد، باید عادل باشد، خداترس باشد؛ ترس از اینکه حکم او مخالف با قرآن و سنّت نباشد. در روایت آمده است که قاضی بر لبه پرتگاه جهنم است.

به هنگام قضاوت، هر متهمی که آورده شود، دارای هر نوع اتهامی که باشد، ابتدا باید جرم او ثابت گردد و بر اساس قانون مطابق با قرآن و سنّت باید مجرم شناخته شود، نه بر اساس ملاک‌های دیگر.

یا اگر قرار است کسی مُحارب تشخیص داده شود، باید قاضی در ابتدا مفهوم و موضوع محارب را متوجه باشد، بعد از آن شخص متهم باید در محضر قاضی با اختیار دو مرتبه اقرار به گناه خود بکند به اینکه من با چوب یا سنگ یا سلاح برای زدن مردم یا ایجاد ترس اقدام کرده‌ام، یا اینکه دو شاهد عادل به جرم او شهادت دهند. قبل از اثبات جرم کسی حق زندانی کردن و حبس او را ندارد، چه رسد به اینکه به او فحاشی شود یا او را بزنند.

قیام امام خمینی‌ رحمة‌الله برای اجرای احکام اسلام بود؛ چه شد که در عرض این چند سال همه چیز عوض شد و قرآن و سنّت را خاک کردند؟ کجاست احکام قضاوت؟ هیچ مرجع عادلی را پیدا نمی‌کنید که بگوید: می‌توان با قهر از مجرم اعتراف گرفت. لذا چه در مجلس خبرگان و چه در جاهای دیگر بارها گفته و می‌گویم که هیچ یک از مراجع وضع موجود را تأیید و امضا نمی‌کنند زیرا خلاف قرآن و سنّت و قانون اساسی است. باید در محضر قاضی، شخص به جرم خود اعتراف کند، نه اینکه قاضی صرفاً بر اساس پرونده‌ای که توسط ضابطان همچون سپاه و سازمان اطلاعات و… آماده شده است، حکم دهد.

در کجای احکام قضایی اسلام، چنین چیزی آمده است؟ اینچنین قاضی از عدالت ساقط است. تمامی مراجع کشور چه در قم و چه در شهرهای دیگر به دنبال اجرای صحیح احکام اسلام هستند و هیچ کدام بر وضع موجود صحّه نمی‌گذارند.

تمامی فریاد ما این است که بیایید به قانون اساسی که مردم به آن رأی داده‌اند، عمل کنید و خواهید دید که چقدر مردم خوشحال می‌شوند و چقدر جمهوری اسلامی مقتدر می‌شود و چقدر قدرت شیعه در جهان ظاهر می‌شود. همچون زمان امام خمینی ‌رحمة الله که سران کفر از ایران به وحشت افتادند. امام هم به دنبال ساقط کردن آنها نبود، بلکه می‌خواست آنها هم به طرف اسلام بیایند؛ حتی نسبت به صدام هم همین طور بود.

نتیجه پا گذاشتن بر قرآن و سنّت، این می‌شود که دست مراجع بسته شود و تهدیدات پیش آید و شکنجه‌ها و زندانهای بی‌رویه ایجاد شود. وقتی دست مراجع بسته شود دست کسانی باز می‌شود که از قرآن و سنّت اطلاعی ندارند و دیگر از اسلام فقط یک اسم باقی می‌ماند. گفته می‌شود «جمهوری اسلامی». «جمهوری» یعنی اینکه اکثریت قریب به اتفاق مردم آن را قبول داشته باشند. آیا تمامی مردم این وضع را قبول دارند؟ «اسلامی» هم یعنی احکام اسلام باشد که الان جاری نیست.

وضع موجود از نظر بنده و تمامی کسانی که از قرآن و سنّت و قانون اساسی مطلع هستند، صحیح نیست.

از مراجع سؤال کنند، آیا می‌توان قبل از اثبات جرم، شخص را به زندان برد و…؟ از آنها سؤال شود که آیا این مسائل مطابق است با آنچه شما در دروس اسلامی خوانده‌اید؟ همگی می‌گویند: نه. آیا می‌توان به کسی که می‌گوید بر طبق قانون اساسی عمل کنید، بگویند: تو و امثال تو سران فتنه هستید. یا اینکه بگویند مسجدتان، مسجد ضرار است و طلاب مشغول به تحصیل در آنجا، فتنه‌گر و آشوب‌طلب هستند و باید محاکمه شوند و باید تبعید شوند و شلاق بخورند و به حبس بروند؟!

وقتی در روز قدس یا روز بعد از عاشورا به مسجد قُبا حمله می‌شود، اصحاب مسجد از خودشان دفاع مشروع می‌کنند. کدام یک از مراجع عادل، حکم به این می‌کنند که مهاجمین را رها کنند و مدافعین را دستگیر و محاکمه کنند؟! هیچ کدام از مراجع چنین حکمی را امضا نمی‌کنند.

حضرت آیت‌اللَّه صانعی که عمری را به درس و بحث مشغول بوده، چرا باید به خاطر نصیحتی که می‌کند، به دفتر و منزلش حمله شده و آنجا را سنگباران کنند و به ایشان تهمتهای فراوان بزنند؟

چرا باید عکس اشخاصی همچون آقایان موسوی و کروبی و صانعی و بیات زنجانی و بنده هم‌ردیف اوباما و سران کشورهای آمریکا و انگلیس قرار داده و در سطح وسیع چاپ نموده و به عنوان سران فتنه پخش کنند؟ کدام یک از مراجع بر این امر، مُهر تأیید می‌زنند و آن را مطابق اسلام می‌دانند؟

آقای تاج زاده چه گناهی کرده است که با نوشتن یا گفتن مطلبی او را مخلّ امنیت ملّی قلمداد می‌کنند و به ایشان متعرّض می‌شوند و او را اذیت می‌کنند؟ بنده مطمئن هستم که ایشان وابسته به هیچ کشور خارجی اعمّ از آمریکا و انگلیس نیست.

جمله امنیت ملی که منتقدین را با اتهام اخلال در آن بازداشتهای آنچنانی می‌کنند، یک جمله مبهم و قابل دهها توجیه است که لازم است مراجع عظام آن را با قرآن و سنت توضیح دهند.

نصیحت می‌کنم که مردم و خانواده‌ها را اذیت نکنند؛ عاقبتِ خودشان را خراب نکنند که در آخر مورد سؤال و مؤاخذه قرار خواهند گرفت. هنوز هم دیر نشده می‌توانند از این رویه برگردند و آن را اصلاح کنند. ان شاء اللَّه خداوند هدایتشان فرماید.

ادامه مطلب ...

گاه نوشت محمد نوري زاد: پس از مرگم چه خواهد شد؟!

1 نظرات
نوری زاد پس از مرگ خود را می نویسد!

ادامه راه سبز(ارس): محمد نوری‌زاد در وصیت‌نامه خود، ازهمه آنانی که خطایی از او دیده و جفایی از او مشاهده کرده‌اند، و یا احیانا از کلام و قلم او رنجیده و به هر دلیل او را تا کنون نبخشوده‌اند، عاجزانه حلیت طلبیده است. محمد نوری‌زاد همچون همه رفتگان، با مرگ خود، رفت و به تاریخ پیوست تا بنا به آخرین نوشته‌اش، او باشد و پرونده‌ای که جز پریشانی در او هیچ نیست.

از محمد نوری‌زاد دست نوشته‌هایی چند باقی است که از همه نافذتر همین وصیت نامه چند خطی اوست. وصیت نامه‌ای که با نام خدا شروع می‌شود و بعد از چهار خط، با نام خدا پایان می‌پذیرد. محمد نوری‌زاد، با همه های و هویی که داشت، با همه خنده‌ها و اشک‌ها و لبخندهایش، اکنون دراین روزگار سرد، برهنه تن، در گور خود غنوده است. اینک، اوست و اعمال او.

در آخرین دیداری که با او داشتیم، حسرت‌مند عمری بود که مفت و با شتاب از کف داده. و غصه‌ناک فرصت‌هایی بود که در قیل و قال سیاست و فرهنگ و مراودات تلخ این اواخر عمر هدر داده است. محمد نوری‌زاد، این روستایی بی‌نشان، هر که بود، اینک، لقمه موران گور خود است تا از آنچه او به حلال و حرام بلعیده، سیر بخورند.

از محمد نوری‌زاد هیچ بجای نمانده جز هیاهو. روستا، دانشگاه، انقلاب، خانه، خانواده، جهاد سازندگی تلویزیون، بشاگرد، جبهه، و نوشته‌ای چند و فیلمی چند. اینها همه‌ی دارایی‌های یک عمر فعالیت اوست. نوری‌زاد به تلخی جان کند. و به سختی چشم از این دنیا گرفت.

این اواخر، او برای جبران خطاهای بیشمار خود به خدا التماس می‌کرد تا مگر او را در این عرصه بیچارگی مدد فرماید. و این زمزمه را مرتب به زبان می آورد که: اگر خدا مرا به گناهان شخصی‌ام ببخشاید، با گناهانی که به حق مردم مربوط است چه کنم ؟

خبر مرگ محمد نوری‌زاد، همین روزها، مثل خیلی از خبرها، منحنی ظهور و سقوط خود را طی می‌کند. مثل خبر مرگ صدام. مثل خبرمرگ امام. خبرمرگ بوش و کلینتون و اوباما و موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و احمدی‌نژاد و خامنه‌ای. این مسیر اجتناب ناپذیری است که همه ما در همه ساعات عمر خود با آن مواجهیم. کودکی که بدنیا می‌آید، در حقیقت یک کنتور دقیق لحظه شمار، به نام شخص او فعال می‌شود. خصیصه این کنتور، روند معکوس شمارگان اوست.

از عمر محمد نوری‌زاد چند روز، و چند ساعت مانده است؟ از عمر موسوی و کروبی و خاتمی؟ از عمر احمدی‌نژاد و رهبر چه؟ نمی‌دانیم. اما همه به این اطمینان داریم که کنتور هرکدام ما فعال است. از همان روز میلادمان. کنتوری که خواب و خرابی ندارد. و به کسری از ثانیه ها نیز پایبند است.

هرکدام ما بنا به حوزه عملمان، و میزان نفوذ و تاثیری که در اجتماع اطراف خود داشته و داریم، در تنگنای محاسبات الهی گرفتارخواهیم شد. هر چه محدوده عملمان وسیع و گسترده‌تر باشد، و مردمان بیشتری با تصمیمات وخواست و دستور ما به چپ وراست خزیده باشند، به همان میزان در مظان بازخواست موشکاف خداوندیم در محشر.

از این چند نفری که اسم بردم، کدامین‌شان با حوزه وسیع عمل و اختیار مواجهند؟ آیا جز رهبرمان؟ که به خواست او، مناسبات داخلی و خارجی ما رقم خورده و جماعتی از ما، به صلاحدید او و هدایت او و فرمان او و خواست او و اخم او و لبخند او به سمتی متمایل شده‌ایم؟

بدیهی است که پرونده هرکدام ما اگر برای پاسخگویی سنگین باشد، پرونده ایشان از همه سنگین‌تر است. امام عزیز در وصیت نامه‌اش نوشت: با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و بسوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم ..... کدامیک از ما شهامت نگارش یک چنین الفاظی را در وصیت‌نامه خویش داریم؟ به جرات می‌گویم: هیچکدام!

اما من برای رهبرمان آرزوی الفاظی ناب‌تر و زیباتر و خدایی تر دارم. حادثه‌های خونبار اخیر، و عقب‌ماندگی‌های گسترده کشورمان چه در سطح منطقه و چه در سطح بین‌المللی، که همه، خواه ناخواه، انگشت اشاره به سمت شخص ایشان دارند، نگرانی‌های عمده‌ای را برما که خواهان عاقبت خوب و خیر برای ایشانیم ابراز می‌کنند. من نگرانی‌های خود را از باب رفاقت و دوستی، یک به یک شماره می‌کنم تا شاید حضرت ایشان با توجه به ذات این نکات، تاملی و التفاتی در چند و چون ماوقع ماههای اخیر و اختیارات بی شمار خویش بفرمایند. من خدای خوب را به سلامت سخنان خود شاهد می‌گیرم که قصدی جز خیرخواهی درمیان نیست. بهترین هدیه ما برای عزیزی که بسیار دوستش می‌داریم چه می‌تواند باشد الا اینکه او را به هر طریق و به هر سخن، یکقدم به بهشت رضایت خدای متعال نزدیک‌تر سازیم؟ مگر امر به معروف و نهی از منکر، روح دیگری دارد؟

1 – رهبر ما باید سخت نگران رهبری بعد از خود باشند. با اطمینان می‌گویم: رهبر بعد از ایشان، بهیچوجه، آرامش سالهای طولانی رهبری ایشان را نخواهد داشت. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای زمانی رهبری جامعه را بعهده گرفت که اکثریت مردمان کشور با آغوش گشوده، وی را با جان و دل پذیرفتند. این گشودگی، هرگز برای رهبری دینی بعد از ایشان فراهم نیست.

رهبر بعدی – هرکه باشد - در میان التهابی زایدالوصف سکان اداره کشور را بعهده خواهد گرفت. با مردمانی که عمدتا دل به او ندارند و یا با او نیستند. چه خوب می‌شد اگر رهبر ما، بستری از تمایل عمیق مردم را برای رهبر بعد از خود فراهم می‌آورد. همان بستری از تمایل قلبی و مردمی که امام برای رهبری ایشان پدید آورد تا جناب ایشان بتوانند بی هیچ اضطراب و التهابی، بیست سال تمام برمسند رهبری این کشور قرار گیرند و مانعی برسرراه خود نبینند.

۲ – رهبر بعدی – هرکه هست – حتما علاقه‌مند است اختیارات بی‌شمار رهبر فعلی را داشته باشد. از کجا معلوم توانمندی وی بحدی باشد که دیگران در او نفوذ نکنند و اختیارات بی‌شمار او را به نفع خود مصادره نکنند. امان از مشاوران کم‌خردی که بیوت علما را محاصره کرده‌اند و با نفوذ در زیر و بالای دستگاهها، به بدیهی‌ترین شکل ممکن قانون را از ریخت می‌اندازند.

3 – اگر رهبر بعدی بخواهد نمایندگان مجلس خبرگان و اعضای شورای نگهبان و اعضای مجمع تشخیص مصلحت و اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی و روسای صداوسیما و بنیاد شهید و بنیاد مستضعفان و تولیت آستان قدس رضوی و سازمان تبلیغات و نمایندگان ولی فقیه در دانشگاهها و وزارت‌خانه‌ها و سایر نهادها و دستگاهها را از کار برکنار و نمایندگان جدید خود را به ذوق و خواست و سلیقه شخصی خویش بیاراید، لاجرم در گزینش و میزان نفوذ تک تک اینان به یک یک قدم‌های رهبر فعلی استناد خواهد کرد و ادامه مسئولیت رهبر فعلی را همچنان ترو تازه خواهد داشت.

4 – رهبر بعدی یا شورای رهبری – هرکه هست و هرکه هستند – علاقه‌مندند از تمامی رویه‌های رهبر فعلی برای گشودن درهای بسته قانونی مثل دخالت در امر مجلس و دستگاه قضایی و سایر دستگاههای دولتی سود برند. بدیهی است که به آنها استناد خواهند کرد و قانون را و اجرای قانون را به حاشیه خواهند برد.

5 – پیشنهاد خیرخواهانه این حقیر برای زیبایی الفاظ آن وصیت‌نامه ناب این است که رهبر ما – حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عزیز – تا دیر نشده و فرصت هست، با آرامش، تغییرات و محدوده اختیارات رهبری خود و رهبری بعد از خود را نهادینه و قانونی کنند. اغلب یا بخش قابل توجهی از وظایف خود را به عهده قانون وانهند و برای خود شانی نظارتی اختیار کنند.

6 – از میلیونها مردم رنجیده، به شیواترین وجه ممکن دلجویی کنند و حقوق تضییع شده آنان را شخصا استیفا نمایند.

7 – معروف است که اگر خدای متعال عزت کسی را اراده فرماید، بسیج همه بشریت برای تحقیر و درهم کوفتن او بجایی نمی رسد. و البته بالعکس.

من از موضع یک دوست می‌گویم: این عزت الهی، اکنون، به نام میرحسین موسوی رقم خورده است. این نکته را نه از منظر گرایش سطحی سیاسی و شخصی یک فعال فرهنگی بیان می‌کنم. بلکه می‌گویم: با کمی تامل و درایت می توان برکات این عزت‌مندی را در جمال مبارک مردمی که تا دیروز - بهر دلیل - از انقلاب و آدمهای انقلاب رمیده بودند و امروز به میرحسین موسوی و سیره و مسلمانی وی متمایلند و بهمراه او به جانب انقلاب و قانون اساسی روی آورده‌اند، تماشا کرد.

امروز اگر همه دستگاههای نظامی و انتظامی و دولتی و قضایی ما، و شخصت‌های صاحب نفوذ ما، چه در داخل و چه خارج، دست بدست هم بدهند تا او را - میرحسین موسوی را - از گردونه اعتماد مردم بدور اندازند، هم لکه‌ای برپاکی دامان او نمی‌نشانند، هم گره‌ای برکار او نمی‌افزایند. و اتفاقا در نقطه مقابل، میزان محبوبیت و درخشندگی او را مضاعف می‌کنند.

پیشنهاد دوستانه من برای تلولو آن وصیت‌نامه ناب رهبرمان این است که وی، شخصا، در این عزت‌مندی الهی که بر ناصیه میرحسین موسوی نشسته است، سهمی محوری اختیار فرمایند و در بروز مقدمات آن نقش داشته باشند.

فرداست که خبر درگذشت محمد نوری‌زاد، مثل خبر درگذشت رفتگان بیشمار تاریخ منحنی ظهور و سقوط خود را طی کند. بعد از هیاهوهای متداول و مجالس هفت و چهل و سال و یادبودهای خانواده و دوستان، این تنها خود اوست که در پیشگاه عدل الهی حضور می‌یابد. با اعمالی که در چنته دارد.

در محشر الهی، آنچه در پیشگاه شاهدان، به تمامی، رعایت می‌شود این است: ای بنده من، پیش بیا و بگو با آنهمه نعمتی که عطایت کردیم، از انسانیت، به چه میزان بهره‌مندی!

پنج شنبه نوزدهم آذر
برگرفته از سايت گاه نوشت محمد نوری زاد
ادامه مطلب ...

گفتگو با خانواده های 6 زندانی سیاسی و مطبوعاتی

1 نظرات
گفتگوي روزآنلاين با خانواده های 6 زندانی سیاسی و مطبوعاتی:
سرگردانی بین دادستانی و اوین، بیخبری از دختر عمادالدين باقی

ادامه راه سبز(ارس): خانواده های 6 زندانی سیاسی و مطبوعاتی در مصاحبه با "روز" نسبت به وضعیت این زندانیان ابراز نگرانی کردند. خانواده های فریبرز رئیس دانا، نازنین خسروانی، فاطمه عرب سرخی، بهاره هدایت و مهدیه گلرو به "روز" گفته اند در بی خبری مطلق قرار دارند و پی گیری های آنها از طریق مقامات قضایی و همچنین زندان اوین به هیچ نتیجه ای نرسیده است.

همزمان خانواده عمادالدین باقی در مصاحبه با "روز" از بازداشت داماد کوچک این روزنامه نگار خبر داده اند؛به گفته خانواده باقی از لحظه بازداشت علی مقامی،از همسر وی، منیره باقی هم خبری در دست نیست .علی مقامی و عادل محمد حسینی از جوانان جبهه مشارکت دیروز بازداشت شدند.محمد حسینی براساس احضاریه کتبی که دریافت کرده بود روز گذشته به دادسرای اوین مراجعه و بازداشت شد اما فاطمه کمالی، همسر عمادالدین باقی به "روز" گفت که داماد او پس از دیدار با علیرضا طاهری بازداشت شده است.

علیرضا طاهری از اعضای جوانان حزب مشارکت است که 28 آذر برای پاره ای توضیحات به دادسرای اوین احضار و سپس بازداشت شده بود. او دیروز با قرار وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد شد.

خانم کمالی در خصوص بازداشت آقای مقامی به "روز" می گوید: ما واقعا هنوز نمیدانیم چرا علی را بازداشت کرده اند ایشان برای دیدار آقای طاهری که از دوستانشان هستند رفته بودند و بازداشت شده اند.

وی می افزاید: در واقع نه از علت بازداشت خبری داریم و نه می توانیم بفهمیم که این همه فشارها برای چیست؟ دختر من تازه ازدواج کرده و دو هفته از عروسی اش می گذشت که پدرش را بردند و اکنون یک ماه و خورده ای از عروسی اش می گذرد که همسرش را می برند.

به گفته وی، آقای مقامی هیچ نوع فعالیت سیاسی و مطبوعاتی نداشته است.

خانم کمالی که روز گذشته موفق به ملاقات با آقای باقی شده است درباره آخرین وضعیت این روزنامه نگار می گوید: آقای باقی در بند 350 اوین است و هیچ ارتباط تلفنی ندارد و دوشنبه ها به صورت کابینی با ایشان ملاقات میکنیم.

همسر آقای باقی در خصوص وضعیت جسمانی همسرش که هنگام بازداشت در حال درمان بوده می گوید: دیروز در ملاقات 15 الی 20 دقیقه ای کابینی که داشتیم مدام می نشست و بلند می شد مشخص بود که دیسک کمر به شدت آزارش می دهد.

فاطمه عرب سرخی در بند سپاه

دیروز همزمان با علیرضا طاهری، دو عضو دیگر جوانان جبهه مشارکت نیز آزاد شدند. هادی حیدری، کاریکاتوریست و مدیر هنری روزنامه اعتماد ملی و محمد شفیعی، عضو شورای شاخه جوانان مشارکت که 28 آذر به اتفاق علیرضا طاهری و فاطمه عرب سرخی بازداشت شده بودند با قرار وثیقه آزاد شدند اما فاطمه عرب سرخی همچنان در بازداشت به سر می برد.

مریم قدس، مادر خانم عرب سرخی به "روز" می گوید: با توجه به اینکه سه نفر دیگر آزاد شده اند و تنها فاطمه مانده، حدس ما تبدیل به یقین شد که فاطمه را برای فشار بر پدرش بازداشت کرده اند.

خانم قدس پیشتر به "روز" گفته بود که: "این مساله کاملا به قضیه شکایت همسرم از سردار مشفق ارتباط دارد. میخواهند با بازداشت فاطمه به او فشار بیاورند که شکایت خود را پس بگیرد. به بازجوی آقای عرب سرخی هم گفته ام که اگر فکر میکنید یک مشفق اینقدر ارزش دارد که از خانواده ای دو نفر را بازداشت کنید و اینقدر هزینه بپردازید بکنید اشکالی ندارد".

از مادر فاطمه عرب سرخی درباره آخرین وضعیت دخترش می پرسم، می گوید: فاطمه تماس تلفنی گرفته و هنوز در سلول انفرادی است و از شواهد بر می آید که دست سپاه است و در بند 2 الف بازجویی می شود.

او می افزاید: به ما که ملاقات نمی دهند؛ دیروز گفتند بچه فاطمه را بیاورید بدهید ما ببریم با مادرش ملاقات کند. من اجازه ندادم، نتوانستم بپذیرم یک بچه 2 ساله را بدهم دست چند مرد و ببرند داخل زندان.

خانم قدس درباره آخرین وضعیت آقای عرب سرخی نیز می گوید: متاسفانه تلفن که ندارند ملاقات حضوری هم نیست؛ دیروز به صورت کابینی ملاقات کردیم از بازداشت فاطمه خبر دارد و او نیز نظر مرا دارد که برای تحت فشار قرار دادن او، فاطمه را بازداشت کرده اند چون هیچ دلیل دیگری وجود ندارد.

فیض الله عرب سرخی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده است.

بی خبری از فریبرز رئیس دانا

آزاده فرقانی، همسر فریبرز رئیس دانا در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که پی گیری های خانواده و وکیل این اقتصاد دادن تاکنون بی نتیجه بوده و آنها حتی از محل نگهداری او نیز خبر ندارند.

آقای رئیس دانا، اقتصاددانی است که نیمه شب 28 آذر ماه در منزل شخصی اش بازداشت شد. همسر او می گوید: هیچ خبری نداریم و نمیدانیم کجا نگهداری می شود. تماس تلفنی گرفت و گفت حالش خوب است و از من خواست برایش لباس ببرم؛ وقتی پرسیدم کجا باید ببرم جوابی نداد و تنها گفت بیار، یعنی نمی توانست بگوید که کجا است و من نیز به زندان اوین رفتم و برای ایشان لباس بردم اما آنجا کسی از من لباس ها را نگرفت.

خانم فرقانی می افزاید: به دادگاه انقلاب و زندان اوین رفته ایم و آقای زرافشان، وکیل همسرم به دادستانی تهران هم مراجعه کرده اند اما هیچ جوابی نگرفته ایم.

دو روز پیش دادستان تهران در مصاحبه با خبرنگاران تایید کرده بود که بازداشت آقای رئیس دانا به دلیل مصاحبه با رسانه های بیگانه بوده. او در پاسخ به این سئوال که آیا آقای رئیس دانا به خاطر مصاحبه با رسانه های بیگانه و "اخلال در هدفمند کردن یارانه ها" بازداشت شده، گفته بود که دستگیری وی به دلیل مصاحبه اش با رسانه های بیگانه "تسریع" شد، "چون وقتی در آستانه اجرای طرح بزرگی هستیم حق نداریم در آن اخلال ایجاد کنیم".

از همسر آقای رئیس دانا در این زمینه می پرسم؛ می گوید: چنین جرمی در قانون جمهوری اسلامی هم وجود ندارد و مصاحبه با رسانه های بیگانه اصلا جرم نیست. آقای رئیس دانا یک اقتصاد دان است و درباره مسائل اقتصادی باید اظهار نظر کند. او منتقد بحث یارانه ها بود و صراحتا هم نظر خود را اعلام کرد. من نمیدانم نظر او به عنوان یک اقتصاد دان چه مشکلی می تواند برای امنیت کشور ایجاد کند.

خانم فرقانی می افزاید: ما صدها اقتصاد دان در ایران داریم، اگر همین یک نفر اظهار نظر کند مساله ای ایجاد می شود؟ امنیت کشور به هم می ریزد؟ کسانی که طرح یارانه ها را تایید کردند و یا در مقابل این طرح خانمان برانداز سکوت کردند آیا کار آنها درست است؟ یعنی همه باید یا سکوت کنند و یا موافقت؟

بی خبری از بهاره هدایت و مهدیه گلرو

بهاره هدایت و مهدیه گلرو، دو فعال دانشجویی هستند که در بند متادون زندان اوین به سر می برند و برخی گزارش ها از ممنوع الملاقات شدن واعتصاب غذای آن دو حکایت دارد.

وحید لعلی پور، همسر مهدیه گلرو در این زمینه به "روز" می گوید: هیچ خبری نداریم و در مورد اعتصاب غذا هم مطمئن نیستیم. صد در صد نمی توانیم بگوییم در اعتصاب غذا هستند یا نیستند چون نه ملاقاتی هست و نه تماس تلفنی.

آقای لعلی پور می افزاید: روز شنبه خواهر مهدیه به اتفاق امین احمدیان، همسر خانم هدایت برای پی گیری به دادستانی رفته بودند و آنجا گفته اند که پی گیری کرده اند و در اعتصاب غذا نیستند. اما ما چگونه می توانیم به این گفته ها اطمینان کنیم؟

مهدیه گلرو، فعال دانشجویی محروم از تحصیل، به دو سال حبس تعزیری محکوم شده و تاکنون به مرخصی نیامده است.

همسر مهدیه گلرو با اشاره به ممنوع الملاقات بودن همسرش می گوید: ما نمیدانیم این روند ادامه دارد یا اینکه فقط مربوط به هفته گذشته بوده. امروز به زندان خواهیم رفت تا ببینیم امکان ملاقات میدهند یا نه. برای ممنوع الملاقات شدن مهدیه و بهاره هم هیچ دلیلی به ما نگفته اند و تنها در حد حدس و گمان خود ما است که به خاطر پیام 16 آذر این دو نفر، آنها را ممنوع الملاقات کرده اند.در اصل مهدیه و بهاره هم همان صبح روز ملاقات فهمیده بودند که ممنوع الملاقات هستند و همان موقع گویا تصمیم گرفته اند که اعتصاب کنند و باز هم گویا هم بندی هایشان آنها را منصرف کرده اند. اینها همه شنیده های ما است و با اطمینان نمی توانیم از وضعیت مهدیه حرفی بزنیم.

آقای لعلی پور ابراز امیدواری میکند که همسرش در اعتصاب نباشد. او می گوید: هیچ کسی که هیچ جوابی نمی دهد اعتصاب کنند و به خودشان صدمه بزنند خدای نکرده بمیرند هم فرقی برای مسئولین نمیکند. الان یکسال است که مدام می گوییم مهدیه عفونت روده دارد اما کسی توجهی نمیکند برای همین از طرق مختلف سعی کرده ایم این پیام را به مهدیه و بهاره برسانیم که اعتصاب نکنند چون نتیجه ای ندارد و فقط نگرانی و جنگ اعصاب برای خانواده دارد و بس. امیدوارم پیام ما به بچه ها رسیده باشد و در اعتصاب نباشند.

امین احمدیان، همسر بهاره هدایت نیز به "روز" می گوید که از این فعال دانشجویی هیچ خبری نیست و خانواده او در بی خبری مطلق قرار دارند.

بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت از 9 دی ماه 88

بازداشت شده و تاکنون به مرخصی نیامده است. او به 9 سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.

آقای احمدیان، همسر بهاره هدایت به "روز" می گوید: روز شنبه به دادستانی رفتیم هیچ خبری ندادند. ابراز نگرانی کردم از وضعیت سلامتی و اعتصاب غذای بهاره، آنها گفتند نگران نباشید و حالشان خوب است. گفتم حداقل بگذارید زنگ بزند تا ما از نگرانی در بیاییم اما گفتند که امکانش نیست و هر موقع خودمان صلاح بدانیم زنگ میزنند. پرسیدم چرا ممنوع الملاقات است و تا کی به این شکل است که جواب دادند دلیلش را نمی توانیم بگوییم و مدت اش هم تا اطلاع ثانوی است.

همسر بهاره هدایت می گوید: شنیدیم که برخی از زندانیان در بهداری زندان بهاره را دیده اند و نمیدانیم به خاطر اعتصاب غذا، حال او بد شده و به بهداری برده اند یا قضیه بیماری دارد و... واقعا نگران وضعیت سلامتی بهاره هستیم و نمیدانیم چه باید بکنیم.

وب سایت کلمه از تفهیم دو اتهام جدید در روز گذشته به بهاره هدایت خبر داده؛ در این زمینه از همسر بهاره می پرسم.

آقای احمدیان می گوید: دیروز مجید توکلی را از زندان رجایی شهر به شعبه 4 دادسرای اوین برده و دو اتهام "تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت از طریق تبانی علیه نظام" را به او تفهیم کرده و به او گفته اند که با بهاره علیه امنیت نظام تبانی کرده. گویا از او خواسته اند نامه منتشر شده به مناسبت 16 آذر را به صورت کتبی تکذیب کند و مصاحبه تلویزیونی انجام دهد اما مجید نپذیرفته است وبرای مجید قرار 200 میلیون تومانی برای همین پرونده صادر کرده و به زندان برگردانده اند. اما از بهاره هیچ خبری نداریم؛ بهاره هم در این پرونده متهم شده است که با مجید تبانی کرده اما نمیدانیم بهاره را به دادگاه برده اند یا نه.

همسر بهاره هدایت در پایان می گوید که 8 ماه است هیچ گونه ملاقات حضوری با همسرش نداشته و ماههاست که ارتباط تلفنی هم ندارند و تنها راه ارتباطی بهاره با بیرون از زندان، ملاقات کابینی با خانواده اش بوده که اکنون آن را نیز ممنوع کرده اند.

نازنین خسروانی؛ ممنوع الملاقات

مادر نازنین خسروانی نیز به "روز" می گوید که همچنان هیچ خبری از وضعیت دخترش ندارد و در بی خبری مطلق به سر می برد.

نازنین خسروانی، روزنامه نگار، 12 آبان ماه بعد از تفتیش منزلش بازداشت شده و 6 روز پس از بازداشت، یک تماس تلفنی چند ثانیه ای با خانواده خود داشته است.

پس از آن هیچ خبری از این روزنامه نگار در دست نیست.

اعظم افشاریان، مادر این روزنامه نگار به "روز" می گوید: همچنان هیچ خبری نداریم. روز چهارشنبه به دادستانی رفتم هیچ جوابی ندادند. پنج شنبه به زندان اوین رفتم و تا آخر وقت نشستم گفتند ممنوع الملاقات است. یکشنبه باز به دادستانی رفتم گفتند برو و چهارشنبه بیا و هیچ پاسخی ندادند.

دادستان تهران روز یکشنبه اتهام نازنین خسروانی را "اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظا"م عنوان کرده و گفته است که پرونده او به زودی در دادگاه مطرح می شود.

از مادر نازنین در این زمینه می پرسم؛ می گوید: من این اتهامات را کاملا رد میکنم و همان طور که از همان روز اول بازداشت دخترم گفتم، بازداشت او سوتفاهم است. امیدوارم در دادگاه هم ثابت شود که سوتفاهم است. اتهاماتی که آقای دادستان نام برده برای دختر من بسیار سنگین است و من مطمئن ام که همه چیز در دادگاه روشن خواهد شد.

خانم افشاریان می افزاید: تا حالا می گفتند که بازجویی ها تمام نشده و برای همین نازنین تماس نمی گیرد و... ولی حرفهای آقای دادستان نشان میدهد که بازجویی های دخترم تمام شده و قاعدتا باید تماس بگیرد ومن همچنان منتظر تماس او هستم.

ادامه مطلب ...

جديدترين ديدگاه خوانندگان