حسين شريعتمداري، جاهل!، یا فاشیست و خائن!؟؟
. ادامه راه سبز(ارس): حسین شریعتمداری را چگونه باید تحلیل کرد؟ آیا شریعتمداری فردی جاهل است که خود را متعهد میداند نقش «بدمن» را در جمهوری اسلامی ایفا کند، یا اینکه او را باید به عنوان فردی «خائن» به کشور و به مانند یک فاشیست تمام و کمال ارزیابی کرد؟
دوشنبه 20 اردیبهشت اعلام شد که اعضای هیات منصفه مطبوعات استان تهران نظر خود را در مورد شکایات مطرح شده علیه مدیر مسوول روزنامه کیهان اعلام کردهاند. هیات منصفه دادگاه مطبوعات، حسین شریعتمداری را در اغلب شکایتهای مطرح شده، «به اتفاق آراء» و در بقیه موارد «با اکثریت آراء» از اتهامات وارده، مبرا و برکنار دانستند. کافی است این خبر را کنار خبر دیگری که حمید رسایی، نماینده هوادار احمدینژاد در مجلس، دو روز پیش اعلام کرد، قرار گیرد. مطابق آن خبر، جمعی از نمایندگان مجلس به رییس قوه قضاییه نامه نوشتهاند و نسبت به «احضار رسانههاي افشاءكننده جريان فتنه» و «احضار رسانههاي انقلابي بهدليل عمل به وظيفه ذاتي خود» كه «برخلاف عدالت است» اعتراض کردهاند.
نهایت سادهاندیشی است که شریعتمداری را با دستگاه عریض و طویلی که دراختیار دارد (موسسه کیهان) و با حمایتهای آشکار و پنهانی که از او صورت میگیرد (پخش حملات و اتهامات او به شیرین عبادی و شاکیانش در دادگاه مطبوعات از سیمای جمهوری اسلامی یک نمونه است) شخصی معمولی و جاهل به مسائل روز و کشور دانست که با نگاهی معتقدانه به ولایت مطلقه فقیه، سینهچاک حکومت شده و ابایی ندارد که خود را «بدمن» معرفی کند. منافع اقتصادی و منزلتی حسین شریعتمداری از جمهوری اسلامی هم هرچند قابل صرفنظر کردن نیست، اما نمیتواند توضیحدهنده مواضع و رفتارهای سیاسی و مطبوعاتی او باشد.
وقتی شریعتمداری در روزنامهاش بدون هیچ هراس و واهمهای از محکمههای اینجهانی و آنجهانی، علیه محمد خاتمی (که نجابت و مرام سیاسیاش اظهر من الشمس است) شمشیر میکشد و بدترین تهمتها را روانه او میکند، باید حکایت را جوری دیگر خواند. دوشنبه ششم اردیبهشت، شریعتمداری در سرمقاله دشنامنامهاش، پس از آنکه «سران فتنه» را بهصورت کلی مورد تفقد قرار داد، بیمحابا خاتمی را آماج فحشهایش کرد و او را «وطنفروش و خیانتکار» دانست:
«خاتمي در پي آن است كه دست هاي خود را بالا ببرد، بي آن كه هزينه خيانت خود را بپردازد و مجازات وطن فروشي خويش را تحمل كند! ... آيا نظام و مردم مي پذيرند؟ معلوم است كه پاسخ منفي است. كسي مانع توبه او نيست ... اما خيانت- مخصوصاً خيانت به اسلام و مردم مسلمان، آنهم در همراهي با بيگانگان- نمي تواند بي مجازات و مكافات باقي بماند، چرا كه كمترين آثار سوء آن، تجري به خيانت از سوي افراد مشابه در حال يا آينده و تلقي كم هزينه بودن توطئه از سوي دشمنان است. خيانت كار بعد از مكافات مي تواند در ميان مردم به زندگي عادي خود ادامه دهد، ولي بديهي است كه مجرمان را پيشنماز نمي كنند و به امور حساس نمي گمارند...»
هیچ عاقل منصفی، اینطور بیپروا، شخصی مثل خاتمی را هدف اتهام و ناسزا قرار نمیدهد مگر آنکه جاهل باشد یا خائن یا فاشیست.
شریعتمداری نشان داده است که یک فاشیست و تمامیتخواه تمام و کمال است. او و همقبیلهایهایش، هیچ فکر و نظر و گروهی را جز عقیده و باند خود نمیپذیرند و تحمل نمیکنند. جاده سیاست همانطور که خودش هم به صراحت گفته است، جادهای یکطرفه است و او در این جاده، رانندهای بیترمز که فرمان را از جا در آورده و به بیرون افکنده است. هرکس که اندکی با زاویه دید او و باند تمامیتخواهش، اختلاف نظر پیدا کند، «غیرخودی» است. حتی اگر پسر آیتالله مطهری باشد یا احمد توکلی، نماینده افراطی راست در ابتدای انقلاب و نماینده منتقد امروز.
شریعتمداری اما فقط یک فاشیست و تمامیتخواه محض نیست. رفتارهای سیاسی و مطالب و عملکرد او علیه شخصیتهای ملی (ملی بهمعنای عام کلمه) آشکارکننده ماهیت یک «خائن» به ایران است. از نظر شریعتمداری همه نیروهای ملی و معتقد به رشد و آبادی و آزادی و استقلال ایران (از اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی و ملی مذهبیها و چپهای ملی ، تا مشروطهخواهان خارج و اصلاحطلبان داخل و ...) «غیرخودی و خائن و خیانتکار»اند. این ادعا را از آن روی سکه باید خواند: آیا چنین شخصی (حسین شریعتمداری البته مصداق و نماینده یک باند مافیایی و قبیله تمامیتخواه است) را نمیتوان «خائن» دانست؟ چه کسی مثل او و همفکرانش آب به آسیاب منافع راست افراطی در اسرائیل میریزند؟ چه کسانی جز آنها، از ایران «سرزمین سوخته» بجای میگذارند؟ وقتی کارد قتل عام و حذف مخالفان و منتقدان در دست شریعتمداری به محمد خاتمی میرسد، کدام عاقل منصفی در «ضدملی» بودن شریعتمداری و اقدامات خائنانه او (به عمد یا غیرعمد، دانسته یا ندانسته) شک میکند؟ ماجرا دو رو بیشتر ندارد: یا شریعتمداری آگاهانه به خیانت به ایران همت گماشته یا آنکه ناآگاهانه ابزار و ملعبه دست دشمنان ایران شده است. نتیجه یکی است: شریعتمداری به عنوان یک خائن به ایران خود را در تاریخ سیاست این کشور تعریف کرده است.
حسین شریعتمداری روزنامهنویسی جاهل نیست. او فاشیستی به تمام معناست که خیانت به ایران را در قالب دفاع از ولایت مطلقه فقیه و ادامه بقای راستهای افراطی در حکومت تعقیب میکند.
او میتوانست فقط یک تمامیتخواه باشد، اما وقتی با شدید و غلاظترین تهمتها، شخصیتهای ملی ایران (از عبادی و باقی و سحابی تا موسوی و کروبی و خاتمی) را هدف فحش و تهمت قرار میدهد و خائن خطاب میکند، تکلیف مخاطب روشن است. خواننده کیهان باید انتخاب کند که شریعتمداری «خائن» و «وطنفروش» است یا آنها که هدف دشنامها و تهمتهای او واقع میشوند.
شریعتمداری فاشیستی خائن به ایران است که نه از محکمههای جمهوری اسلامی ترسی دارد (که به اتفاق هیات منصفه دادگاههای نمایشی، تبرئهاش میکنند و همفکرانش در مجلس برای حمایت از او مراسم تجلیل برپا میکنند و به رییس قوه قضاییه نامه مینویسند) و نه از محکمههای قیامت هراسی دارد (که اگر داشت اینطور بیپروا تهمت و ناسزا و دروغ نمیپراکند).
در مرام او، «هدف، وسیله را توجیه میکند.» پس از پراکندن هیچ فحش و کذب و اتهامی، برضد منتقدان و مخالفان مرامش، ابا نمیکند.
چیزی که امیدوارکننده است آنکه: حقیقت درنهایت آشکار خواهد شد و تاریخ ماهیت خائنانی چون شریعتمداری را بر همگان عیان خواهد ساخت.
دوشنبه 20 اردیبهشت اعلام شد که اعضای هیات منصفه مطبوعات استان تهران نظر خود را در مورد شکایات مطرح شده علیه مدیر مسوول روزنامه کیهان اعلام کردهاند. هیات منصفه دادگاه مطبوعات، حسین شریعتمداری را در اغلب شکایتهای مطرح شده، «به اتفاق آراء» و در بقیه موارد «با اکثریت آراء» از اتهامات وارده، مبرا و برکنار دانستند. کافی است این خبر را کنار خبر دیگری که حمید رسایی، نماینده هوادار احمدینژاد در مجلس، دو روز پیش اعلام کرد، قرار گیرد. مطابق آن خبر، جمعی از نمایندگان مجلس به رییس قوه قضاییه نامه نوشتهاند و نسبت به «احضار رسانههاي افشاءكننده جريان فتنه» و «احضار رسانههاي انقلابي بهدليل عمل به وظيفه ذاتي خود» كه «برخلاف عدالت است» اعتراض کردهاند.
نهایت سادهاندیشی است که شریعتمداری را با دستگاه عریض و طویلی که دراختیار دارد (موسسه کیهان) و با حمایتهای آشکار و پنهانی که از او صورت میگیرد (پخش حملات و اتهامات او به شیرین عبادی و شاکیانش در دادگاه مطبوعات از سیمای جمهوری اسلامی یک نمونه است) شخصی معمولی و جاهل به مسائل روز و کشور دانست که با نگاهی معتقدانه به ولایت مطلقه فقیه، سینهچاک حکومت شده و ابایی ندارد که خود را «بدمن» معرفی کند. منافع اقتصادی و منزلتی حسین شریعتمداری از جمهوری اسلامی هم هرچند قابل صرفنظر کردن نیست، اما نمیتواند توضیحدهنده مواضع و رفتارهای سیاسی و مطبوعاتی او باشد.
وقتی شریعتمداری در روزنامهاش بدون هیچ هراس و واهمهای از محکمههای اینجهانی و آنجهانی، علیه محمد خاتمی (که نجابت و مرام سیاسیاش اظهر من الشمس است) شمشیر میکشد و بدترین تهمتها را روانه او میکند، باید حکایت را جوری دیگر خواند. دوشنبه ششم اردیبهشت، شریعتمداری در سرمقاله دشنامنامهاش، پس از آنکه «سران فتنه» را بهصورت کلی مورد تفقد قرار داد، بیمحابا خاتمی را آماج فحشهایش کرد و او را «وطنفروش و خیانتکار» دانست:
«خاتمي در پي آن است كه دست هاي خود را بالا ببرد، بي آن كه هزينه خيانت خود را بپردازد و مجازات وطن فروشي خويش را تحمل كند! ... آيا نظام و مردم مي پذيرند؟ معلوم است كه پاسخ منفي است. كسي مانع توبه او نيست ... اما خيانت- مخصوصاً خيانت به اسلام و مردم مسلمان، آنهم در همراهي با بيگانگان- نمي تواند بي مجازات و مكافات باقي بماند، چرا كه كمترين آثار سوء آن، تجري به خيانت از سوي افراد مشابه در حال يا آينده و تلقي كم هزينه بودن توطئه از سوي دشمنان است. خيانت كار بعد از مكافات مي تواند در ميان مردم به زندگي عادي خود ادامه دهد، ولي بديهي است كه مجرمان را پيشنماز نمي كنند و به امور حساس نمي گمارند...»
هیچ عاقل منصفی، اینطور بیپروا، شخصی مثل خاتمی را هدف اتهام و ناسزا قرار نمیدهد مگر آنکه جاهل باشد یا خائن یا فاشیست.
شریعتمداری نشان داده است که یک فاشیست و تمامیتخواه تمام و کمال است. او و همقبیلهایهایش، هیچ فکر و نظر و گروهی را جز عقیده و باند خود نمیپذیرند و تحمل نمیکنند. جاده سیاست همانطور که خودش هم به صراحت گفته است، جادهای یکطرفه است و او در این جاده، رانندهای بیترمز که فرمان را از جا در آورده و به بیرون افکنده است. هرکس که اندکی با زاویه دید او و باند تمامیتخواهش، اختلاف نظر پیدا کند، «غیرخودی» است. حتی اگر پسر آیتالله مطهری باشد یا احمد توکلی، نماینده افراطی راست در ابتدای انقلاب و نماینده منتقد امروز.
شریعتمداری اما فقط یک فاشیست و تمامیتخواه محض نیست. رفتارهای سیاسی و مطالب و عملکرد او علیه شخصیتهای ملی (ملی بهمعنای عام کلمه) آشکارکننده ماهیت یک «خائن» به ایران است. از نظر شریعتمداری همه نیروهای ملی و معتقد به رشد و آبادی و آزادی و استقلال ایران (از اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی و ملی مذهبیها و چپهای ملی ، تا مشروطهخواهان خارج و اصلاحطلبان داخل و ...) «غیرخودی و خائن و خیانتکار»اند. این ادعا را از آن روی سکه باید خواند: آیا چنین شخصی (حسین شریعتمداری البته مصداق و نماینده یک باند مافیایی و قبیله تمامیتخواه است) را نمیتوان «خائن» دانست؟ چه کسی مثل او و همفکرانش آب به آسیاب منافع راست افراطی در اسرائیل میریزند؟ چه کسانی جز آنها، از ایران «سرزمین سوخته» بجای میگذارند؟ وقتی کارد قتل عام و حذف مخالفان و منتقدان در دست شریعتمداری به محمد خاتمی میرسد، کدام عاقل منصفی در «ضدملی» بودن شریعتمداری و اقدامات خائنانه او (به عمد یا غیرعمد، دانسته یا ندانسته) شک میکند؟ ماجرا دو رو بیشتر ندارد: یا شریعتمداری آگاهانه به خیانت به ایران همت گماشته یا آنکه ناآگاهانه ابزار و ملعبه دست دشمنان ایران شده است. نتیجه یکی است: شریعتمداری به عنوان یک خائن به ایران خود را در تاریخ سیاست این کشور تعریف کرده است.
حسین شریعتمداری روزنامهنویسی جاهل نیست. او فاشیستی به تمام معناست که خیانت به ایران را در قالب دفاع از ولایت مطلقه فقیه و ادامه بقای راستهای افراطی در حکومت تعقیب میکند.
او میتوانست فقط یک تمامیتخواه باشد، اما وقتی با شدید و غلاظترین تهمتها، شخصیتهای ملی ایران (از عبادی و باقی و سحابی تا موسوی و کروبی و خاتمی) را هدف فحش و تهمت قرار میدهد و خائن خطاب میکند، تکلیف مخاطب روشن است. خواننده کیهان باید انتخاب کند که شریعتمداری «خائن» و «وطنفروش» است یا آنها که هدف دشنامها و تهمتهای او واقع میشوند.
شریعتمداری فاشیستی خائن به ایران است که نه از محکمههای جمهوری اسلامی ترسی دارد (که به اتفاق هیات منصفه دادگاههای نمایشی، تبرئهاش میکنند و همفکرانش در مجلس برای حمایت از او مراسم تجلیل برپا میکنند و به رییس قوه قضاییه نامه مینویسند) و نه از محکمههای قیامت هراسی دارد (که اگر داشت اینطور بیپروا تهمت و ناسزا و دروغ نمیپراکند).
در مرام او، «هدف، وسیله را توجیه میکند.» پس از پراکندن هیچ فحش و کذب و اتهامی، برضد منتقدان و مخالفان مرامش، ابا نمیکند.
چیزی که امیدوارکننده است آنکه: حقیقت درنهایت آشکار خواهد شد و تاریخ ماهیت خائنانی چون شریعتمداری را بر همگان عیان خواهد ساخت.
جلال یاحقی
0 نظرات :: حسين شريعتمداري، جاهل!، یا فاشیست و خائن!؟
ارسال یک نظر