بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

بازخوانی پرونده کهریزک و افزایش نگرانی‌ها برای بازداشت‌شدگان راهپیمایی ۱۳ آبان

بازخوانی پرونده کهریزک و افزایش نگرانی‌ها برای بازداشت‌شدگان راهپیمایی ۱۳ آبان:
بازداشتگاه «خورین ورامین» یا شعبه دیگر «کشتارگاه کهریزک»؟


ادامه راه سبز«ارس»: شاید هیچ کدام از کسانی که جمعه بیست و دوم خرداد ۸۸ به پای صندوق‌های رای رفتند، چه کسانی که به کاندیداهای اصلاح‌طلب رای دادند و چه کسانی که به دو گزینه دیگر رای دادند، تصور نمی‌کردند که شمارش آرایشان تبعاتی چنین سنگین برای ملت و در ادامه برای جمهوری اسلامی در پی داشته باشد. تبعاتی که باعث از دست رفتن عده‌ای از جوانان وطن و روشن شدن ماهیت خشونت نهادینه شده در سیستم حاکمیت فعلی شد. خشونتی که بار دیگر پیش از این در دهه‌ی شصت برای تعداد زیادی از خانواده‌های اعدامیان سال ۶۷ و نیز قتل‌های زنجیره‌ای در دهه ۷۰ تکرار شده بود و پیش از وقایع اخیر برای بسیاری حکم افسانه‌ای تلخ و غیرقابل تکرار را داشت.


در تابستان ۸۸ اما بار دیگر این خشونت پشت پرده که پیش از این نیز سابقه بروز داشت،عریان‌تر و آشکارتر در خیابان‌های شهر و بازداشتگاه‌های غیراستاندارد(!) واقعیت یافت. اجساد جوانان بیگناهی که تنها جرمشان فریاد برآوردن برای پس گرفتن رای سبزشان بود، آن هم پس از شکنجه در بازداشتگاهی مخوف به نام کهریزک خبر از وقوع فاجعه‌ای عظیم می‌داد. فاجعه‌ای بشری که تا پیش از پیدا شدن جسد محسن روح الامینی پسر دکتر روح الامینی رئیس سابق انستیتو پاستور و یکی از مشاوران ارشد محسن رضایی کاندیدای معترض به نتایج انتخابات، چندان آشکار نشده بود. بعد از آنکه مشخص شد محسن روح الامینی در جریان اعتراضات روز هجدهم تیر دستگیر و به زندان کهریزک منتقل و در آنجا دهانش خرد و کشته شده است، ناگهان جنایت کهریزک رسوا شد. دستور تعطیلی زندان کهریزک و محاکمه‌ی عاملان خشونت ، توسط رهبر جمهوری اسلامی صادر گشت اما عاملان اصلی این جنایت انسانی هیچ گاه محاکمه نشدند. هم‌اکنون بعد از گذشت بیش از چهار ماه از آن واقعه تلخ نه تنها حتی یک دادگاه علنی برای مجرمان و جنایتکاران کهریزک برگزار نشده است، بلکه بعد از وقایع ۱۳ آبان و دستگیری شمار گسترده‌ای از راهپیمایان و انتقال آنان به مکانی نامعلوم، احتمال تکرار قسمت دوم سریال مخوف کهریزک وجود دارد. برای بررسی ابعاد این جریان بازخوانی پرونده کهریزک بعد از نزدیک به پنج ماه از آن وقایع شوم چندان بی‌ربط به نظر نمی‌رسد. زنده ساختن این فاجعه بشری که ظاهرا گرد و غبار زمان کم کم دارد تلخی و عمق خشونت نهفته در آن را از اذهان صاحبان قدرت در کشور پاک می‌کند نیز بر اهمیت این موضوع می‌افزاید:

کهریزک چگونه به عنوان نماد خشونت گسترده در جمهوری اسلامی معرفی شد؟

بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک حدود هشت سال پیش در نزدیکی بهشت زهرای تهران برای نگهداری بازداشت شدگان طرح امنیت اجتماعی که اکثرا معتادها و افراد سابقه دار جرائم موادمخدر بودند، ساخته شد . اما پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری، به عنوان محلی برای نگهداری معترضان به نتایج انتخابات مورد استفاده قرار گرفت. وجه متمایز این بازداشتگاه از دیگر زندان های رسمی جمهوری اسلامی مثل اوین و قزل حصار غیر قانونی و در خفا بودن آن بود. سایر بازداشتگاه‌های رسمی به دلیل اینکه زیر نظر سازمان زندان‌ها فعالیت می‌کنند، تا حدودی شکنجه‌های کاربردی در آنها تحت نظارت قرار دارد ، اما در کمپ کهریزک که آمار دقیقی از تعداد واقعی زندانیان و هویت آنان در دست نیست، خشونت عریان و بی‌پرده رخ می‌نمایاند و گاها منجر به مرگ افراد هم می‌شود. در کهریزک در طی دوسال گذشته بیش از ۱۴ تن تحت شکنجه جان خود را از دست داده اند که چهار تن آنها در امسال مربوط به وقایع بعد از انتخابات بوده اند .

پس از آنکه در تیرماه ۸۸ جنازه‌ی محسن روح الامینی که پدرش از نزدیکان رهبر است با دهان خرد شده به خانواده‌اش تحویل داده شد، رهبر علنا در دستوری خواهان تعطیلی زندان و مجازات کسانی شد که از حدود قانونی (!) خود ، پا را فرا گذاشته اند. پس از محسن روح الامینی مشخص شد که سه کشته‌ی دیگر به نام‌های کامرانی و جوادی فر و آقازاده قهرمانی هم که در جریان اعتراضات پس از کودتای ۲۲ خرداد دستگیر شده بودند، در میان کشته شدگان آشکار شد. علاوه بر کشته شدن چهار نفر در کمپ کهریزک، عده‌ای از آزادشدگانی که دوران بازداشت خود را در کهریزک گذرانده بودند به عنوان شاهدان عینی و زنده به شرح وقایع و شکنجه‌هایی که گاها خود در معرض آن قرار گرفته بودند لب گشودند. این شاهدان عینی وجود شکنجه‌های جسمی غیرمتعارف، قرار گرفتن حدود 900 نفر در سوله های 200 نفری، عریان نمودن زندانیان زن و پاشیدن آب بر روی آن‌ها و سپس با کابل و شلنگ و شوکر مورد ضرب و شتم و شوک الکتریکی قرار دادن آنان ، نگهداری زندانیان در کنار افراد معتاد به کراک که بدن‌های متعفن و کبود شده داشتنند و در کنار تمام این‌ها تغذیه بسیار نامناسب از جمله خوردن دو سیب زمینی در روز و نوشیدن آب از کف سوله آن هم در گرمای طاقت فرسای تابستان را تایید کردند .

فاجعه کهریزک چنان ابعاد گسترده‌ای یافت که سایت‌های اصولگرایی چون تابناک و حتی سایت‌های حامی کودتا چون جهان نیوز و نمایندگان اصول‌گرای مجلس چون علی مطهری و نیز فراکسیون خط امام مجلس و نمایندگانی چون حمیدرضا کاتوزیان بر سراین بازداشتگاه غیر قانونی صدای اعتراض خود را بلند کردند. صدای مراجع نیز بلند شد. آیت اله مکارم شیرازی، آیت‌الله منتظری و آیت‌الله صانعی خواستار رسیدگی به جرم جانیان کهریزک شدند. تابناک در گزارشی مفصل با اشاره به فرمان بسته شدن کهریزک توسط رهبر انقلاب ، به بررسی بیانیه‌ی ناجا که مسئولیت اتفاقات به وقوع پیوسته در کهریزک را به عهده گرفته بود، پرداخت و نوشت یک افسر جزء و یا کارمند کادر به تنهایی و بدون دستور از بالا توان اجرایی جنین فجایعی را نداشته است و در پی آن خواستار رسیدگی به وضعیت متهمان واقعی این پرونده شد و سکوت مراجع قانونی راجع به کهریزک را علت رشد شایعات در افکار عمومی دانست.

کاتوزیان هم خواستار به دادگاه کشاندن متهمان واقعی کهریزک شد که هم از نظام جمهموری اسلامی هتک حرمت کرده اند و هم جوانان مردم را از بین برده اند. او از احمدی مقدم به عنوان مسوول اصلی وقایع کهریزک نام برد اما به سخنانش ترتیب اثری داده نشد. آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در پیغامی به شیخ صادق لاریجانی، رئیس قوه‌ی قضائیه گفت: سلام مرا به آیت الله آملی لاریجانی برسانید و بگویید که مردم در انتظار محاکمه مجرمان کوی دانشگاه و زندان کهریزک و مجتمع سبحان هستند. لازم است هر چه زودتر اقدام فرمایید تا اعتماد مردم خدای نکرده به دستگاه کم نشود، به یقین این‌گونه محاکمات شجاعت می خواهد که در جنابعالی و ایشان سراغ داریم. البته این شجاعت جناب لاریجانی به این لحظه به منصه ظهور نرسیده است! علی مطهری دیگر نماینده‌ی اصول گرای مجلس نیز تاکید کرد: متخلفان بازداشتگاه کهریزک باید مجازات شوند نه اینکه مانند قضیه قتل‌های زنجیره‌ای و حوادثی مانند قتل زهرا کاظمی و زهرا بنی‌یعقوب مشخص نشود که با افراد خاطی برخورد شد یا نه!

چه کسانی پشت جنایت کشتارگاه کهریزک بودند و سرنوشت انان چه شد؟

این اظهارات در کنار صحبت‌های بازداشتی‌های تازه آزاد شده از کهریزک در حالی عنوان می‌شد که در تمامی این شکنجه‌ها ، رد پای چندین نفر به خوبی مشهود بود. ابتدا از محمدباقر ذوالقدر، جانشین فرمانده کل سپاه و اولین معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور در دوران احمدی‌نژاد، به عنوان یکی از افراد مؤثر در جنایات کهریزک نام برده شد . چندی بعد و بر اساس گفته‌های بازداشت‌شدگانی که در کهریزک بودند و آزاد شدند، اسامی شماری از شکنجه‌گران از جمله احمدرضا رادان (جانشین فرمانده نیروی انتظامی)، سید موسوی که نام او به عنوان قاتل محسن روح الامینی مطرح شده است و سید حسینی، افسر نگهبان زندان کهریزک، مطرح شد.

آخرین بررسی‌ها توسط موج سبز آزادی نشان داد که اصلی‌ترین مسئول پشت پرده این بازداشتگاه و بخشی از سرکوب‌های خیابانی، مسعود صدر الاسلام معاون اسبق اطلاعات نیروی انتظامی است که از طریق منصوری، مسئول دفترش در اطلاعات ناجا که معاونت بازداشتگاه را بر عهده داشته است، کهریزک را به یک شکنجه‌گاه رسمی تبدیل کرده بود. بررسی پرونده‌ی مسعود صدراسلام ، نشان می‌دهد که او از جمله اعضای سپاه پاسداران در ابتدای انقلاب بود که بعدها به نیروی انتظامی پیوست و در آنجا در پست مسئول اطلاعات نیروی انتظامی در زمان ریاست لطفیان و در فاجعه کوی دانشگاه خبرساز شد. چندی بعد، در دولت محمود احمدی‌نژاد، او با حکم محرابیان وزیر صنایع به عنوان مدیر عامل و ریاست هیات مدیره شرکت دخانیات ایران معرفی شد. بعد از مدتی، با بالاگرفتن بحث قاچاق سیگار، صدرالاسلام از این سمت برکنار شد و جالب است که این بار با حکم اسماعیل احمدی مقدم به جانشینی ستاد مبارزه با مواد مخدر منصوب شد. اما رد پای وی را در کشته شدن قاضی پرونده‌ی غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران، اعمال خشونت و فشار بر شهراداران دستگیر شده، دست داشتن در پرونده‌ی اتوبوس حامل روشنفکران ، قتل های زنجیره ای در سال 77 و پس از آن ارتباط با لباس شخصی ها در وقایع کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ دیده می‌شود. با این همه هنگامی که قوه‌ی قضائیه خبر از دستگیری و محاکمه‌ی متهمان پرونده کهریزک داد، اسمی از مسعود صدرالاسلام به میان نیامد و او هیچ گاه محاکمه نشد.

علاوه بر مسعود صدراسلام ، یکی از نام‌هایی که توسط نجات یافتگان از کهریزک عنوان شد، حسین فدایی بود که یک عضو فراکسیون اکثریت مجلس در گفت‌وگو با خبرنگار «موج سبز آزادی» وی را مسئول مستقیم بازداشتگاه کهریزک معرفی نمود. این نماینده اصولگرا که خواسته بود نامش فاش نشود، تصریح کرده بود که حسین فدایی، نماینده تهران و دبیرکل جمعیت ایثارگران، مسئولیت این بازداشتگاه را در حوادث پس از انتخابات بر عهده داشته و این موضوع برای کمیته ویژه مجلس ثابت شده است . طرح نام حسین فدایی به عنوان یکی دیگر از متهمان کهریزک وی و جریان متبوعش به نام جمعیت ایثارگران که از جریانات نزدیک محمود احمدی نژاد هستند را به نوشتن بیانیه ای وا داشت که در آن برای سرپوش گذاشتن بر وقایع کهریزک و رد گم کردن، خواستار محاکمه و احضار خاتمی و موسوی و کروبی در دادگاه شده بود. به این ترتیب حسین فدایی نیز هیچ‌گاه محاکمه نشد!

احمدرضا رادان جانشین فرمانده‌ی ناجا هم فرد دیگری است که نامش جزو شکنجه‌گران کهریزک و به شهادت شکنجه‌شدگان رهایی یافته از آن زندان مخوف فاش شد. به شهادت عده‌ای از آزادشدگان کهریزک، احمدرضا رادان با بالگرد به صورت روزانه دو یا سه بار به کهریزک می‌آمد و با انتخاب قربانیان خود از میان زندانیان، انان را به شکنجه‌گاه می‌برد و با سیم و کابل به جانشان می‌افتاد. به شهادت یکی از آزادشدگان از کهریزک که به دلایل امنیتی نخواسته است هویتش فاش شود، سهراب اعرابی، جوان ۲۲ ساله‌ای که بدن بی‌جانش بعد از ۱۶ روز بی‌خبری به خانواده‌اش داده شده بود نیز در میان زندانیان کهریزک رویت شده بود و به گفته هم‌سوله‌ای، اعرابی از جمله کسانی بوده است که توسط رادان برای شکنجه انتخاب شد و دیگر هیچ‌گاه به سلولش در کهریزک بازنگشت. این فرد آزاد شده از کهریزک که بعد از آزادی به مشکلات شدید روحی و روانی مبتلا شده است می‌گوید: « پس از اینکه پرسیدیم سهراب کجاست؟ به ما گفتند که او را به اوین منتقل کرده‌اند، اما من پس از آزادی، با کمال ناباوری با عکس او به عنوان یکی از کشته شدگان مواجه شدم». این در حالی است که به گفته پزشکی قانونی، سهراب همان روز تظاهرات کشته شده و تمام این مدت بدنش در سردخانه نگهداری می‌شده است. اما این روایت علت و نحوه و مکان شهادت سهراب اعرابی را همچنان در هاله ای از ابهام می‌گذارد. احمدرضا رادان هم‌اکنون در سمت قبلی خود مشغول به فعالیت است و محاکمه نشده است.

در کنار همه‌ی این نام ها اسم سعید مرتضوی ، از همه آشناتر است. وی که به سلاخ مطبوعات ایران شهرت دارد و در پرونده‌ی خود جرائمی از تجاوز به عنف تا بستن فله ای مطبوعات را یدک می‌کشد، رد پایش و دستوراتش در وقایع کهریزک خیلی پیش از تابستان امسال به چشم می‌خورد. یک منبع امنیتی موثق در همین زمینه به موج سبز آزادی خبر داده است که عده‌ای از نمایندگان و نیز بازرسان که برای تهیه گزارش از وضعیت کهریزک به آنجا رفته بودند با تماس تلفنی مستقیم شخص مرتضوی از خارج نمودن گزارشات تهیه شده خود از کهریزک توسط ماموران منع شد‌ند و هیچ گاه نتوانستند اسناد تهیه شده از وقوع قانون‌شکنی‌ها در کهریزک را به دست مقامات برسانند. مرتضوی پس از وقایع انتخابات، از دادستانی تهران کنار گذاشته شد و به جای محاکمه به معاونت دادستانی کل کشور نائل آمد. این روزها نیز خبر انتقال وی از دستگاه قضایی به به دولت نامشروع محمود احمدی نژاد به گوش می‌خورد و قرار است در مقام ریاست سازمان تعزیرات حکومتی فعالیت کند. سعید مرتضوی همچنان که مشاهده می‌کنید در حال اسباب کشی از قوه قضائیه به قوه مجریه است و محاکمه نشده است.


و اما چه کسانی مجرم شناخته شدند و محاکمه شدند؟

عده‌ای گروهبان و سرباز جزء به عنوان مجرمان فاجعه کهریزک علی رغم درخواست کتبی فراکسیون اقلیت مجلس از رئیس قوه قضاییه، در دادگاهی غیرعلنی به دلیل تنبیهات بدنی خودسرانه(!) محاکمه و به جزای نقدی محکوم شدند. هیچ‌گاه معلوم نشد این افراد از چه کس یا کسانی دستور می‌گرفته‌اند هیچ گاه شهادت شاهدان عینی کهریزک شنیده نشد و خانواده‌های قربانیان و آسیب دیدگان کهریزک بارها و بارها از سوی دستگاه‌های امنیتی تهدید شدند و بعد از مدتی بیت رهبری تصمیم گرفت با پول از آنان دلجویی کند و پرونده کهریزک برای مقامات کشور به همین راحتی بسته شد. این در حالیست که اولیای دم مقتولین کهریزک همچنان خواستار محاکمه قاتلان فرزندانشان هستند اما تا به این لحظه کسی پاسخی به این خواسته آنان نداده است و تمامی افرادی که اسمشان توسط کمیته‌ی ویژه مجلس و آزادشدگان عنوان شد نه تنها محاکمه شدند که در پست های خود به قوت باقی ماندند یا به دولت یا مجموعه ی دیگری در سمت بالاتر منتقل شدند.


آیا فاجعه کهریزک در حال تکرار است؟

نظام فعلی قدرت بعد از سه دهه اعمال و در عین حال اختفای خشونت با علنی شدن جریان کهریزک یک بار دیگر دچار بحران شدید مشروعیت در زمینه حقوق بشر شده است. صاحبان قدرت نامحدود در کشور با فاجعه کهریزک ثابت کردند اعدام‌های فله‌ای سال ۶۷ و یا قتل‌های زنجیره‌ای نیز بر پایه یک منطق از پیش طراحی و توجیه شده صورت گرفت: منطق خشونت بی حد و مرز و حذف هر صدای مخالف. این منطق با انچه در تابستان ۸۸ رخ داد نیز کاملا خوانایی دارد و همچنان استوار است. سعید امامی، صدراسلام، رادان، مرتضوی، فدایی و ده‌ها اسم ناشنیده دیگر تنها مهره‌هایی هستند که جایشان با یکدیگر عوض می‌شود تا یک منطق مشخص را پیش ببرند. اگر در پیشبرد هدف موفق بودند در سمت خویش باقی می‌مانند و ارتقا می‌یابند و اگر نبودند توسط «خودی‌»‌ها حذف می‌شوند. آنچه بیش از هر چیز زنگ خطری جدیست تداوم این رویه است. سیزدهم آبان امسال، یعنی درست ۵ ماه بعد از فاجعه کهریزک، بار دیگر خشونتی بی‌رویه و بی‌حد و مرز در خیابان‌ها به وقوع پیوست. این بار تیرها به سمت هوا شلیک شدند اما ون‌های مخصوص بازداشت راهپیمایان پر به مقصد رسیدند. گرچه هنوز تحقیقات موج سبز آزادی برای یاقتن هویت دقیق این مقصد یا مقصد‌های نامعلوم ادامه دارد اما نام بازداشتگاه دیگری که بی‌شباهت به کهریزک نیست در این بین به گوش رسیده است. بازداشتگاه خورین ورامین نیز مثل کهریزک با هدف نگهداری مجرمان موادمخدر و معتادان اداره می شده است اما ظاهرا بعد از سیزدهم آبان به محل نگهداری بازداشتی‌های ۱۳ آبان تبدیل شده است. خورین ورامین جایی بوده است که خانواده های بازداشت‌شدگان در پی فرزندانشان در مراجعه به کلانتری‌ها ، دادگاه انقلاب و اوین ، نام آن را برای اولین بار در روز سیزده آبان شنیدند و اطلاع دقیقی از چند و چون نگهداری عزیزانشان در این محل بی نام ونشان ندارند.

این نام یک زنگ خطر دیگر را برای خشونت‌سازمان یافته علیه بازداشت شدگان برای فعالان حقوق بشر به صدا در آورده است. سوالات مهمی که با کشف این بازداشتگاه‌های غیرقانونی مطرح می‌شود این است که تحقیقا چند بازداشتگاه غیرقانونی ناشناخته در ایران وجود دارد؟ چه کسانی مسوولیت این بازداشت‌گاه‌ها را عهده‌دارند و از چه مقامی دستور می‌گیرند؟ اگر به گفته رئیس سابق قوه قضائیه این بازداشت‌گاه‌ها تحت نظر قوه قضائیه نیستند(!) پس کدام نهاد مسوولیت آنان را بر عهده‌ دارد؟ انچه بیش از هر چیز نگران کننده است، دفن‌های غیرقانونی و شبانه برخی از کشته شدگان وقایع اخیر است. قربانیانی که هیچ گاه هویت‌شان محرض نشد و چه بسا خانواده‌هایشان همچنان چشم به راه عزیزانشان میان اوین و سایر نهادهای قضایی سرگردان باشند. چه تضمینی وجود دارد که خورین ورامین به یک کشتارگاه دیگر تبدیل نشود؟ کشتارگاهی که قربانیانش، ۵ ماه پس از کودتای ننگین ۲۲ خرداد و خوابیدن تقریبی اعتراضات بدون هیچ سر و صدایی به قطعه‌ای متروک در گورستانی گمنام منتقل شوند و هیچ منبعی از این وضعیت آگاه نشود؟ شاید بهتر باشد پیش از آنکه فاجعه‌ای دیگر رخ دهد مقامات کشور تدبیری درباره خورین ورامین بیندیشند که اگر بار دیگر جنایتی شبیه به کهریزک رخ دهد هیچ تضمینی درباره چگونگی واکنش اعتراضی مردم به مسببان اصلی آن وجود ندارد.

0 نظرات :: بازخوانی پرونده کهریزک و افزایش نگرانی‌ها برای بازداشت‌شدگان راهپیمایی ۱۳ آبان

جديدترين ديدگاه خوانندگان