به مناسبت ولادت بانوی پیام رسان
. ادامه راه سبز«ارس»: نمیتوان از کربلای حسین نوشت و در آن، از کار بزرگ زینبی یادی نکرد؛ چرا که حادثه کربلا با نقش مکمّل و بیبدیل حضرت زینب علیهاالسلام کامل میشود. مرحوم شریعتی در این مورد میگوید:
رسالت پیام از عصر عاشورا آغاز میشود. این رسالت بر دوشهای ظریف یک زن، «زینب» ـ زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است و رسالت زینب دشوارتر و سنگینتر از رسالت برادرش. آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زدهاند؛ اما کار آنها که از آن پس زنده میمانند، دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پیاش، و صفهای دشمن تا افق در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بردوشش. وارد شهر میشود، از صحنه بر میگردد. آن باغهای سرخ شهادت را پشت سرگذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام میرسد. وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلاّدی شده است؛ آرام و پیروز، سراپا افتخار؛ برسرقدرت و قساوت، برسربردگان مزدور و جلاّدان و بردگان استعمار و استبداد فریاد میزند: «سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزّت به خاندان ما عطا کرد، افتخار نبوت افتخار شهادت…» اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ بازنگوید، کربلا در تاریخ میماند. (به نقل از کتاب حسین وارث آدم)
... و نسل ما اسلام علوی را هم گام و هم نوا با معلم شهید دکتر علی شریعتی آموخت که بهار، فصل هجران اوست و فصل مویه ما بر داغی که هنوز تازه است. قرائت شریعتی از اسلام در اوج رواج مکاتب الحادی از یک سو و گسترش خرافه و تحجر از سوی دیگر، ایرانیان مسلمان را بار دیگر از دوره شعوبیه، مروج دین خاتم قرار داد. و نسل ما فرزندان امام، این توفیق را داشت که با آشنایی استاد و گفتار و آثار او در زمان حیاتش، هم چنان خود را شاگرد مکتب او بداند. و ما رسول حق (ص) و اهل بیت مکرم (ع) و اصحاب پاک او را از کلام شریعتی بهتر شناختیم. شجاعت و مروت و جوانمردی علی(ع) را و زهرا (س) الگوی همه عصرها و نسل ها و زینب (س) را. اسوه شجاعت و ایثار و عطوفت. زینب، زن روزهای سخت، زن استوار تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشری. زینب انسان انتخابگر، انسان افشاگر.
و اینک روز ولادتش را که به پاس مهر و رحمت فرشتگان سپیدپوش، روز پرستار نام گرفته، ضمن پاسداشت جایگاه و نقش مؤثر این عزیزان، گرامی می داریم اما هرگز نقش های چندگانه اش را که همچون مادرش یگانه عالم هستی و دردانه پیامبر خاتم منبعث از وجوه شخصیتی قابل احترامش هست، فراموش نمی کنیم و از این مناسبت بهره می بریم برای یادآوری بزرگی او و منش و سیره تأثیرگذارش در زمان حیات پربرکتش تا امروز و تا هنوز و او را مخاطب قرا رمی دهیم برای بیان شِکوه هایمان از زمانه:
زینب جان! ای بزرگی که نامت را با شیر مادر مزمزه کرده ایم و یادت را از همان ایام و در دامان پر مهر مادر تا مدرسه و دانشگاه و تا امروز گوشواره جان کرده ایم.
زینب جان! ای عزیزی که گاه به نام دوستی و وفا در حقت جفا می شود و همه آن چه بودی و کردی، تنها به مصلحت منفعت خواهان، به دست فراموشی سپرده می شود و در تابلوی کوچکی نمایی از تو آن چنان که دلخواه آنان است عرضه می شود.
زینب جان! ای بزرگ ای عزیز. ما تو را تمام تو را همه تجلیات وجودت را می خوانیم. دانسته هایمان را مرور می کنیم و خلأها را از عمق تاریخ جستجو می کنیم و اجازه نمی دهیم اطلاعات دم دستی و بعضا نادرست که با چاشنی خرافه بنا به ذائقه عوام تدارک دیده شده، بنشینند در آن جاهای خالی. و عقل را به مدد می طلبیم هرجا که مستندات تاریخی کم بیاید و کم بیاوریم. ما تو را فرزند رسول الله می دانیم و دختر شیرخدا و زهرایی که در هنگامه سکوت علی، آرام نگرفت و شبانه بر درِ خانه خفتگان از مهاجر و انصار کوبید تا وظیفه حق خواهی شان را یادآور شود و حجت را بر آنان تمام کند. تو زینبی، فرزند زمانه ات. زمانه غلبه فریب و نیرنگ و سیطره تزویر و ریا. تو زینبی فرزند زمانه انتخاب و زمانه معامله با خدایی که دستش بالای همه دست هاست. تو زینبی فرزند زمانه ایثار و از خودگذشتگی در راه حق. فرزند روزهای مقابله حق و باطل و تو شاهد روز واقعه هستی و روایتگر صادق آن.
زینب جان! نام تو را فریاد کردیم روزی که شاگردان مکتب تزویر، عزیزانمان، شاگردان مکتب پدرت علی (ع) و برادرت حسین(ع) را رندانه با شگردهایی شیطانی دربند کردند و ما را با داغ و درفش به سکوت خواندند. نامت را فریاد کردیم و از تو مدد خواستیم که در راهت که راه جدّ و پدر و مادر و برادرانت بود، استوار بمانیم. راه نه گفتن به باطل و اهل آن و نه گفتن به ظلم و اهل آن. ما ظلم را در شب های سیاه تنهایی و روزهای تیره بی یاوری با گوشت و پوست خود احساس کردیم و درد آن تا عمق استخوانمان رسید. ما از پشت دیوارهای زندان، ستمی را که در کشور مدعی حاکمیت عدل علوی بر فرزندان انقلاب و فرزندان ایران عزیز تنها به جرم معترض و منتقد بودن، با تمام وجود حس می کردیم و ستمی که به خانواده های آنان می شد و چگونه می توانستیم دم بر نیاوریم و در ظلم شریک شویم و ادعای مسلمانی کنیم.
زینب جان! تو خود شاهدی که ما در مراسم ختم قرآن و دعاهای هفتگی خود، جز نام الله و مقربان درگاهش و رسولش و اهل بیت گرانقدر او را بر زبان نیاوردیم و بسیار مراقبت کردیم تا فرزندانمان را نیز بر همین شیوه استوار بداریم و همین ذکر و مناجات و توسل ها بود که به ما و عزیزانمان آرامش و استقامت می داد و از این بابت شکرگذاریم اما چه کنیم با فریفته شدگانی که همه انسانیت خود را در عوض قدرت دو روزه دنیا به ودیعه می گذارند و با کوبیدن بر طبل خشونت و با ارائه قرائت هایی خشن از دین برای توجیه کرده های خود و شیوه های ناپسندشان به نام اسلام می کنند آن چه را می کنند.
ای بانوی شاهد روز واقعه و ای شاهد بر احوال ما! تو خود می بینی که ما خانواده های زندانیان سیاسی به برکت نام تو در برابر بی عدالتی ایستادیم و فریاد مظلومیت خود را به گوش جهانیان رساندیم تا نه تنها بر مسئولین و مراجع مربوطه بلکه بر همه مسلمانان عالم، حجت را تمام کنیم.
و اینک در زادروز میلاد با سعادت تو یار مظلومان و پیام آور خون شهیدان باردیگر پیمان می بندیم که به مدد الهی در این راهی که گام گذاشته ایم تا پایان عمر استوار بمانیم و اگر امروز از حق عزیزانمان که سخت مورد جفا قرار گرفته اند، دفاع می کنیم، آنان را که در خفا و پشت پرده گمنامی و بی خبری مظلوم واقع شده اند را نیز فراموش نکنیم. وای بر ما که در مکتب چون شمایی درس آزادگی خوانده ایم و امروز به خواسته ناجوانمردی و بی مروتی با آزادگان دورانمان تن دهیم. وای بر ما که نام مسلمان بر خود نهاده ایم اگر خدای ناکرده حتی تحت فشارهای سخت، لب به دروغ و تهمت و افترا بگشاییم. وای بر ما که راحت جان و عافیت طلبی به ورطه ای بکشاندمان که فردا روز نتوانیم پاسخگوی فرزندان خود باشیم.
زینب جان! ما همچنان نام تو را ورد زبان خواهیم کرد و فرزندانمان، جوانان سبز را که به دلیل پایداری در راه حق و نپذیرفتن آن چه به ناحق به آنان نسبت می دهند در بند و حصرند و با دستبند و پابند به این سو و آن سویشان می کشانند تا حرمتشان را و به تبع آن استقامتشان را در هم بشکنند، به بزرگی نام تو تسلا می دهیم. ما شهادت می دهیم که هیچ روزی مانند روز عاشورا و عصر عاشورا نیست و از آنان می خواهیم که طعم تلخ اسارت را چونان عسل شیرین در ذائقه خویش بنشانند و صبوری کنند و استقامت و بدانند که حق پیروز خواهد شد و باطل با همه سیاهی و زشتی و پلشتی اش در زباله دان تاریخ مأوی خواهد گرفت و نصر و پیروزی از آن خداست و بندگان خالص و مخلص او.
و تو نیز از بارگاه کبریایی برا ی ما عاقبت خیر طلب کن که ما را جز این تمنایی نیست.
رسالت پیام از عصر عاشورا آغاز میشود. این رسالت بر دوشهای ظریف یک زن، «زینب» ـ زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است و رسالت زینب دشوارتر و سنگینتر از رسالت برادرش. آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زدهاند؛ اما کار آنها که از آن پس زنده میمانند، دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پیاش، و صفهای دشمن تا افق در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بردوشش. وارد شهر میشود، از صحنه بر میگردد. آن باغهای سرخ شهادت را پشت سرگذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام میرسد. وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلاّدی شده است؛ آرام و پیروز، سراپا افتخار؛ برسرقدرت و قساوت، برسربردگان مزدور و جلاّدان و بردگان استعمار و استبداد فریاد میزند: «سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزّت به خاندان ما عطا کرد، افتخار نبوت افتخار شهادت…» اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ بازنگوید، کربلا در تاریخ میماند. (به نقل از کتاب حسین وارث آدم)
... و نسل ما اسلام علوی را هم گام و هم نوا با معلم شهید دکتر علی شریعتی آموخت که بهار، فصل هجران اوست و فصل مویه ما بر داغی که هنوز تازه است. قرائت شریعتی از اسلام در اوج رواج مکاتب الحادی از یک سو و گسترش خرافه و تحجر از سوی دیگر، ایرانیان مسلمان را بار دیگر از دوره شعوبیه، مروج دین خاتم قرار داد. و نسل ما فرزندان امام، این توفیق را داشت که با آشنایی استاد و گفتار و آثار او در زمان حیاتش، هم چنان خود را شاگرد مکتب او بداند. و ما رسول حق (ص) و اهل بیت مکرم (ع) و اصحاب پاک او را از کلام شریعتی بهتر شناختیم. شجاعت و مروت و جوانمردی علی(ع) را و زهرا (س) الگوی همه عصرها و نسل ها و زینب (س) را. اسوه شجاعت و ایثار و عطوفت. زینب، زن روزهای سخت، زن استوار تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشری. زینب انسان انتخابگر، انسان افشاگر.
و اینک روز ولادتش را که به پاس مهر و رحمت فرشتگان سپیدپوش، روز پرستار نام گرفته، ضمن پاسداشت جایگاه و نقش مؤثر این عزیزان، گرامی می داریم اما هرگز نقش های چندگانه اش را که همچون مادرش یگانه عالم هستی و دردانه پیامبر خاتم منبعث از وجوه شخصیتی قابل احترامش هست، فراموش نمی کنیم و از این مناسبت بهره می بریم برای یادآوری بزرگی او و منش و سیره تأثیرگذارش در زمان حیات پربرکتش تا امروز و تا هنوز و او را مخاطب قرا رمی دهیم برای بیان شِکوه هایمان از زمانه:
زینب جان! ای بزرگی که نامت را با شیر مادر مزمزه کرده ایم و یادت را از همان ایام و در دامان پر مهر مادر تا مدرسه و دانشگاه و تا امروز گوشواره جان کرده ایم.
زینب جان! ای عزیزی که گاه به نام دوستی و وفا در حقت جفا می شود و همه آن چه بودی و کردی، تنها به مصلحت منفعت خواهان، به دست فراموشی سپرده می شود و در تابلوی کوچکی نمایی از تو آن چنان که دلخواه آنان است عرضه می شود.
زینب جان! ای بزرگ ای عزیز. ما تو را تمام تو را همه تجلیات وجودت را می خوانیم. دانسته هایمان را مرور می کنیم و خلأها را از عمق تاریخ جستجو می کنیم و اجازه نمی دهیم اطلاعات دم دستی و بعضا نادرست که با چاشنی خرافه بنا به ذائقه عوام تدارک دیده شده، بنشینند در آن جاهای خالی. و عقل را به مدد می طلبیم هرجا که مستندات تاریخی کم بیاید و کم بیاوریم. ما تو را فرزند رسول الله می دانیم و دختر شیرخدا و زهرایی که در هنگامه سکوت علی، آرام نگرفت و شبانه بر درِ خانه خفتگان از مهاجر و انصار کوبید تا وظیفه حق خواهی شان را یادآور شود و حجت را بر آنان تمام کند. تو زینبی، فرزند زمانه ات. زمانه غلبه فریب و نیرنگ و سیطره تزویر و ریا. تو زینبی فرزند زمانه انتخاب و زمانه معامله با خدایی که دستش بالای همه دست هاست. تو زینبی فرزند زمانه ایثار و از خودگذشتگی در راه حق. فرزند روزهای مقابله حق و باطل و تو شاهد روز واقعه هستی و روایتگر صادق آن.
زینب جان! نام تو را فریاد کردیم روزی که شاگردان مکتب تزویر، عزیزانمان، شاگردان مکتب پدرت علی (ع) و برادرت حسین(ع) را رندانه با شگردهایی شیطانی دربند کردند و ما را با داغ و درفش به سکوت خواندند. نامت را فریاد کردیم و از تو مدد خواستیم که در راهت که راه جدّ و پدر و مادر و برادرانت بود، استوار بمانیم. راه نه گفتن به باطل و اهل آن و نه گفتن به ظلم و اهل آن. ما ظلم را در شب های سیاه تنهایی و روزهای تیره بی یاوری با گوشت و پوست خود احساس کردیم و درد آن تا عمق استخوانمان رسید. ما از پشت دیوارهای زندان، ستمی را که در کشور مدعی حاکمیت عدل علوی بر فرزندان انقلاب و فرزندان ایران عزیز تنها به جرم معترض و منتقد بودن، با تمام وجود حس می کردیم و ستمی که به خانواده های آنان می شد و چگونه می توانستیم دم بر نیاوریم و در ظلم شریک شویم و ادعای مسلمانی کنیم.
زینب جان! تو خود شاهدی که ما در مراسم ختم قرآن و دعاهای هفتگی خود، جز نام الله و مقربان درگاهش و رسولش و اهل بیت گرانقدر او را بر زبان نیاوردیم و بسیار مراقبت کردیم تا فرزندانمان را نیز بر همین شیوه استوار بداریم و همین ذکر و مناجات و توسل ها بود که به ما و عزیزانمان آرامش و استقامت می داد و از این بابت شکرگذاریم اما چه کنیم با فریفته شدگانی که همه انسانیت خود را در عوض قدرت دو روزه دنیا به ودیعه می گذارند و با کوبیدن بر طبل خشونت و با ارائه قرائت هایی خشن از دین برای توجیه کرده های خود و شیوه های ناپسندشان به نام اسلام می کنند آن چه را می کنند.
ای بانوی شاهد روز واقعه و ای شاهد بر احوال ما! تو خود می بینی که ما خانواده های زندانیان سیاسی به برکت نام تو در برابر بی عدالتی ایستادیم و فریاد مظلومیت خود را به گوش جهانیان رساندیم تا نه تنها بر مسئولین و مراجع مربوطه بلکه بر همه مسلمانان عالم، حجت را تمام کنیم.
و اینک در زادروز میلاد با سعادت تو یار مظلومان و پیام آور خون شهیدان باردیگر پیمان می بندیم که به مدد الهی در این راهی که گام گذاشته ایم تا پایان عمر استوار بمانیم و اگر امروز از حق عزیزانمان که سخت مورد جفا قرار گرفته اند، دفاع می کنیم، آنان را که در خفا و پشت پرده گمنامی و بی خبری مظلوم واقع شده اند را نیز فراموش نکنیم. وای بر ما که در مکتب چون شمایی درس آزادگی خوانده ایم و امروز به خواسته ناجوانمردی و بی مروتی با آزادگان دورانمان تن دهیم. وای بر ما که نام مسلمان بر خود نهاده ایم اگر خدای ناکرده حتی تحت فشارهای سخت، لب به دروغ و تهمت و افترا بگشاییم. وای بر ما که راحت جان و عافیت طلبی به ورطه ای بکشاندمان که فردا روز نتوانیم پاسخگوی فرزندان خود باشیم.
زینب جان! ما همچنان نام تو را ورد زبان خواهیم کرد و فرزندانمان، جوانان سبز را که به دلیل پایداری در راه حق و نپذیرفتن آن چه به ناحق به آنان نسبت می دهند در بند و حصرند و با دستبند و پابند به این سو و آن سویشان می کشانند تا حرمتشان را و به تبع آن استقامتشان را در هم بشکنند، به بزرگی نام تو تسلا می دهیم. ما شهادت می دهیم که هیچ روزی مانند روز عاشورا و عصر عاشورا نیست و از آنان می خواهیم که طعم تلخ اسارت را چونان عسل شیرین در ذائقه خویش بنشانند و صبوری کنند و استقامت و بدانند که حق پیروز خواهد شد و باطل با همه سیاهی و زشتی و پلشتی اش در زباله دان تاریخ مأوی خواهد گرفت و نصر و پیروزی از آن خداست و بندگان خالص و مخلص او.
و تو نیز از بارگاه کبریایی برا ی ما عاقبت خیر طلب کن که ما را جز این تمنایی نیست.
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
فخرالسادات محتشمی پور
0 نظرات :: كربلا در كربلا مي ماند اگز زينب نبود
ارسال یک نظر