به بهانه ساخت فيلم «پایان نامه» و بازي ليلا اوتادي در نقش ندا آقاسلطان :
از لا به لای کدام جوانه سبز، تنفر زاده شد؟
از لا به لای کدام جوانه سبز، تنفر زاده شد؟
. ادامه راه سبز(ارس): داستان از نهم دی ماه شروع شد، ساندیس خورها، از آنجایی آغاز شد که مخالف، ساندیس خور شد، مخالف باور نشد و به سبک استبداد همه یک رنگ خواسته شدند، همه سبز، ادامه داشت، با اقتخاری گمان کردیم به اوج رسید، افتخاری هم مزدور شد، ساندیس خور شد، وطن فروش شد، به سبک استبداد، اما تمام نشد، افتخاری اوج استبداد طلبی ما نبود، لیلا اوتادی هم قربانی استبداد شد.
نمیخواهم آغاز را خبر ساخت فیلم پایان نامه بدانم، آغازش همان نه دی بود، خبر پایان نامه ادامه همان پروژه بود، ادامه همان جا که فراموش کردیم از کجا آمدیم، ادامه همان جا که فراموش کردیم روزی شعارمان، زنده باد مخالف من بود، وقتی زنده باد ها به مرگ تبدیل شد نقطه آغاز بود.
وقتی تکثر طلبی میر حسین موسوی نشنیده شد آغاز کردیم شروع پایان خودمان را، فراموش کردیم به چه جرمی محاکمه شدند دوستانمان، فراموش کردیم ادب را از چه سوی به ز دولت خواندیم و فراموش کردیم، ندا، سهراب، اشکان و شهیدان سبز دیگر کجا و چرا شهید شدند، کینه را به جای عقل نشاندیم و تهمت و توهین را جایگزین کلام سبزی کردیم که از ابتدا قرار مان بود.
قرارمان از ابتدا، چه بود؟ قانون؛ برابری در برابر قانون شعار اولیه ما بود، نبود؟ قرار سبزمان پایبندی به قانون بود، قرار سبزمان مبارزه با قانون گریزان بود، قرار اولمان، پذیرش کلام مخالف بود، نبود؟ قرار سبز، تنها در چهارچوب سبز خلاصه میشد؟ یادم هست که رفتار سبز و کلام سبز تنها در چهار چوب سبز ها خلاصه نمیشد، اما شد نه دیر هنگام که زود هنگام.
فراموش کردیم که دوستان ما هم با انگ و تهمت راهی زندان ها شدند، و فراموش کردیم که ریختن آبرو کم تر از ریختن خون نبود! و نیست، آبرو ریختیم، تهمت زدیم، وطن مالک شدیم و خیانت به حراج گذاشتیم، تقل و نبات بود در دهان ما، ساندیس خور ها خائن شدند، افتخاری خائن شد، اوتادی خائن شد، و میشوند باز در ادامه استبداد طلبی ما و زائیده میشود خائن و خیانت و فراموش میشود قرار سبز ما زایش نور بود و مهر، نه کین.
نمیدانم یا نمیدانیم که تکثر همه ما زیره یک پرچم نیست، تکثر پرچم ها در کنار هم بود و احترام به رنگ ها.
اوتادی این فیلم را بازی میکند یا نمیکند حرف من نیست، چرا بازی میکند و چه شد که بازی میکند هم حرف نیست، من نمیدانم لیلا اوتادی چرا این نقش را قبول کرده، و در بابش قضاوت نمیکنم، اما فرض بر این میگذارم که اوتادی ما را فتنه گر میداند، مرگ ندا را همان تئاتر حاکمیت میخواند و احمدی نژاد را رئیس جمهورش، اینها جرم است؟ از نگاه من و تو ندا اسطوره است و لیلا اوتادی نقش اش و فیلمش زشت، اما این زشتی انتخاب، زشتی کلام من و تو را توجیه میکند؟ آیا ایستادن لیلا اوتادی در مقابل من و تو شمشیر کشیدن های ما را توجیه میکند؟
آیا به این فکر کردیم که چرا صدای استاد شجریان در صدا و سیما خفه شد؟ آیا به این فکر کردیم که چرا سایت رئیس جمهور اصلاحات فیلتر شد؟ آیا به این فکر کرده ایم که چرا پارازیت، فیلترینگ و حذف باب شد؟ به همه اینها که فکر کردی، به هک شدن سایت لیلا اوتادی هم فکر کن، تفاوتی میبینی؟ تفاوت در نگاه ما به او و آنها به ماست، همین، نفس عمل یکیست، نفس استبداد است به بهانه خود اکثریت بینی ما، و خود اکثریت بینی آنها، داستان تنها به اوتادی و افتخاری و ساندیس خورهای نه دی خلاصه نمیشود، داستان به چپ ها و راست ها هم رسیده است، لیست متنفرین سبز به چند نفر رسیده است؟
نگاهی بنداز:
افتخاری، اوتادی، شریفی نیا، احمد نجفی، پروانه معصومی، افسانه بایگان، شهاب حسینی، داریوش ارجمند، الهام حمیدی، حمید سوریان و چه بسیار لیست دراز متنفرین سبز
چه شد، از لابه لای کدام جوانه سبز این همه تنفر زاده شد؟
فراموش کرده ایم که روزی ما را خائن خواندند و حال امروز ما خائن میخوانیم و فردا دوباره تکرار است و تکرار بر پیشانی تاریخ خائن پرور ما...
امام علی (ع):
تو مانند کسی هستی که نیزه ای در تن خود فرو کند، تا کسی را که پشت سرش بر اسب سوار شده، بکشد!
پي نوشت: [توجه داشته باشيد در اين يادداشت منظور از مخالف ما سبزها، آن گروه از افرادي كه ريختن خون و آبروي مخالف را مباح و واجب ميدانند و كماكان بر آن اصرار ميورزند و هنوز هم از كرده خود پشيمان نشده اند نيست و اين گروه افراد در اصل حتي انسان محسوب نمي گردند چه رسد به آنكه درباره آنان مبحثي باز گردد!]
نمیخواهم آغاز را خبر ساخت فیلم پایان نامه بدانم، آغازش همان نه دی بود، خبر پایان نامه ادامه همان پروژه بود، ادامه همان جا که فراموش کردیم از کجا آمدیم، ادامه همان جا که فراموش کردیم روزی شعارمان، زنده باد مخالف من بود، وقتی زنده باد ها به مرگ تبدیل شد نقطه آغاز بود.
وقتی تکثر طلبی میر حسین موسوی نشنیده شد آغاز کردیم شروع پایان خودمان را، فراموش کردیم به چه جرمی محاکمه شدند دوستانمان، فراموش کردیم ادب را از چه سوی به ز دولت خواندیم و فراموش کردیم، ندا، سهراب، اشکان و شهیدان سبز دیگر کجا و چرا شهید شدند، کینه را به جای عقل نشاندیم و تهمت و توهین را جایگزین کلام سبزی کردیم که از ابتدا قرار مان بود.
قرارمان از ابتدا، چه بود؟ قانون؛ برابری در برابر قانون شعار اولیه ما بود، نبود؟ قرار سبزمان پایبندی به قانون بود، قرار سبزمان مبارزه با قانون گریزان بود، قرار اولمان، پذیرش کلام مخالف بود، نبود؟ قرار سبز، تنها در چهارچوب سبز خلاصه میشد؟ یادم هست که رفتار سبز و کلام سبز تنها در چهار چوب سبز ها خلاصه نمیشد، اما شد نه دیر هنگام که زود هنگام.
فراموش کردیم که دوستان ما هم با انگ و تهمت راهی زندان ها شدند، و فراموش کردیم که ریختن آبرو کم تر از ریختن خون نبود! و نیست، آبرو ریختیم، تهمت زدیم، وطن مالک شدیم و خیانت به حراج گذاشتیم، تقل و نبات بود در دهان ما، ساندیس خور ها خائن شدند، افتخاری خائن شد، اوتادی خائن شد، و میشوند باز در ادامه استبداد طلبی ما و زائیده میشود خائن و خیانت و فراموش میشود قرار سبز ما زایش نور بود و مهر، نه کین.
نمیدانم یا نمیدانیم که تکثر همه ما زیره یک پرچم نیست، تکثر پرچم ها در کنار هم بود و احترام به رنگ ها.
اوتادی این فیلم را بازی میکند یا نمیکند حرف من نیست، چرا بازی میکند و چه شد که بازی میکند هم حرف نیست، من نمیدانم لیلا اوتادی چرا این نقش را قبول کرده، و در بابش قضاوت نمیکنم، اما فرض بر این میگذارم که اوتادی ما را فتنه گر میداند، مرگ ندا را همان تئاتر حاکمیت میخواند و احمدی نژاد را رئیس جمهورش، اینها جرم است؟ از نگاه من و تو ندا اسطوره است و لیلا اوتادی نقش اش و فیلمش زشت، اما این زشتی انتخاب، زشتی کلام من و تو را توجیه میکند؟ آیا ایستادن لیلا اوتادی در مقابل من و تو شمشیر کشیدن های ما را توجیه میکند؟
آیا به این فکر کردیم که چرا صدای استاد شجریان در صدا و سیما خفه شد؟ آیا به این فکر کردیم که چرا سایت رئیس جمهور اصلاحات فیلتر شد؟ آیا به این فکر کرده ایم که چرا پارازیت، فیلترینگ و حذف باب شد؟ به همه اینها که فکر کردی، به هک شدن سایت لیلا اوتادی هم فکر کن، تفاوتی میبینی؟ تفاوت در نگاه ما به او و آنها به ماست، همین، نفس عمل یکیست، نفس استبداد است به بهانه خود اکثریت بینی ما، و خود اکثریت بینی آنها، داستان تنها به اوتادی و افتخاری و ساندیس خورهای نه دی خلاصه نمیشود، داستان به چپ ها و راست ها هم رسیده است، لیست متنفرین سبز به چند نفر رسیده است؟
نگاهی بنداز:
افتخاری، اوتادی، شریفی نیا، احمد نجفی، پروانه معصومی، افسانه بایگان، شهاب حسینی، داریوش ارجمند، الهام حمیدی، حمید سوریان و چه بسیار لیست دراز متنفرین سبز
چه شد، از لابه لای کدام جوانه سبز این همه تنفر زاده شد؟
فراموش کرده ایم که روزی ما را خائن خواندند و حال امروز ما خائن میخوانیم و فردا دوباره تکرار است و تکرار بر پیشانی تاریخ خائن پرور ما...
امام علی (ع):
تو مانند کسی هستی که نیزه ای در تن خود فرو کند، تا کسی را که پشت سرش بر اسب سوار شده، بکشد!
پي نوشت: [توجه داشته باشيد در اين يادداشت منظور از مخالف ما سبزها، آن گروه از افرادي كه ريختن خون و آبروي مخالف را مباح و واجب ميدانند و كماكان بر آن اصرار ميورزند و هنوز هم از كرده خود پشيمان نشده اند نيست و اين گروه افراد در اصل حتي انسان محسوب نمي گردند چه رسد به آنكه درباره آنان مبحثي باز گردد!]
=-=-=-=-=-=-=-=-=
اوتادی در نقش ندا آقا سلطان بازی نمیکند
به گزارش سايت خبري آفتاب، در پی واكنشهای معترضان به حضور اوتادی در فیلم پایان نامه و در نقش ندا آقاسلطان قربانی حوادث پس از انتخابات سال 88، روابط عمومی فیلم «پایان نامه» اعلام كرد كه نقش اوتادی هیچ ربطی به ندا آقا سلطان ندارد.
در پی درج خبری با عنوان لیلا اوتادی در نقش ندا آقاسلطان كه در سایت كافه سینما منتشر شد، روابط عمومی پروژه سینمایی پایاننامه اعلام كرد كه نقش اوتادی هیچ ربطی به ندا آقا سلطان ندارد و گرچه بستر وقوع داستان فیلم چند ماه پس از انتخابات سال گذشته است؛ ولی اصولا این فیلم پلیسی- اجتماعی بوده و به این موضوع نمیپردازد.
به گزارش سايت خبري آفتاب، در پی واكنشهای معترضان به حضور اوتادی در فیلم پایان نامه و در نقش ندا آقاسلطان قربانی حوادث پس از انتخابات سال 88، روابط عمومی فیلم «پایان نامه» اعلام كرد كه نقش اوتادی هیچ ربطی به ندا آقا سلطان ندارد.
در پی درج خبری با عنوان لیلا اوتادی در نقش ندا آقاسلطان كه در سایت كافه سینما منتشر شد، روابط عمومی پروژه سینمایی پایاننامه اعلام كرد كه نقش اوتادی هیچ ربطی به ندا آقا سلطان ندارد و گرچه بستر وقوع داستان فیلم چند ماه پس از انتخابات سال گذشته است؛ ولی اصولا این فیلم پلیسی- اجتماعی بوده و به این موضوع نمیپردازد.
توهین کردن به هیچ کس از نظر من توجیهی ندارد اما می توانیم به عملکرد هم و حتی خودمان انتقاد کینم و باز فراموش نکینم که هنر مند واقعی متعهد به زمان خود و مردم خود می ماند مثلا در زمانیکه شاملو شعر اعتراضی میسرود مشیری شعر عاشقانه میگفت ما از هر دو شعر لذت میبریم بی تو مهتاب شبی را زمزمه میکنیم نمی گوییم شاملو بهتر از مشیریست اما می گوییم شاملو هنر مند متعهد به زمان و مردم خود بوده است اکنون هم هر هنرمند انتخابی میکند یکی هم ممکن است بدون توجه به اثر انتخابش تنها این نقش را از نظر هنری بسنجد و بگوید نقش خوبیست و دیگری اثر اجتماعی انرار بر مردمش و اعتقادش در نظر بگیرد و این هم انتخابیست بحث بر سر تعهد است ....
ناشناس
۲۲ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۰۸ادبیات تحقیر و لمپنیزم؛ این همه عصبیت از کجا آمده است؟
توهین یا دشنام تنها این نیست که به هم فحش های رکیک بدهیم. به سخره گرفتن زادگاه، گذشته، وضعیت ظاهری، نام و مهمتر از همه جنسیت حتی اگر با کلماتی به ظاهر محترمانه صورت بگیرد بدتر از هزار دشنام است. روشی که سالهاست دوستان کیهاننشین و رسانههای مشابه انجام میدهند. و آنقدر در استفاده از آن مصر هستند که این فرهنگ در لابلای تمام اخبارشان دیده میشود. آنجا هم که نتوانند مستقیم حرفی بزنند متوسل میشوند به ستون پیامهای مردمی و از قول «مردم همیشه در صحنه» هر چه بخواهند به مخالفان سیاسیشان حواله میدهند. این فرهنگ لمپنیزم آنقدر در میان حامیانشان جا باز کرده که حتی به دولت و سیاستمداران دولتی هم رسیده.
«ادب مرد به از دولت اوست» چه حامی میر حسین باشیم و چه نباشیم، چه سبز باشیم و چه نباشیم، بیشک این جمله هنگامی که در مخالفت با فرهنگ لمپنیزم و تهمتزنی احمدینژادی ادا شد، دل بسیاری را به دست آورد. چه ما ایرانیان همواره ادعا داشتهایم با فرهنگ ترین مردم دنیا هستیم و خواهیم بود. حال گیرم محبوبترین شخصیتهای سینمایمان پیش از انقلاب کافه به هم زنان و جاهلها و لمپن ها بودهاند، یا اینکه برای یک سبقت ساده در خیابان رکیکترین فحشها را به هم حواله میدهیم، یا در استادیوم های ورزشیمان چاقو کشی میشود، یا صدها و صدها مثال دیگر. گیریم تمام اینها مخصوص کسانی است که از طبقه زیر متوسط هستند. در فضای مجازی چرا این اتفاقات میافتد؟ این لحن صحبت، تهمت، تخریب و کلمات رکیک چگونه به این راحتی بر زبانمان جاری می شود؟ به راستی از «میان کدام جوانه سبز این تخم نفرت زاده شد؟» مگر نه این است که اکثریت قریب به اتفاق استفادهکنندگان از فضای مجازی طبقه متوسط به بالا هستند؟ پس چرا این جماعت تحصیل کرده میتوانند اینچنین همدیگر را به هر بهانه کوچکی پاره پاره کنند؟ این همه عصبیت از کجا آمده است؟
کسی منکر انتقاد نیست که اگر انتقاد نباشد در نهایت اگر خیلی خوششانس باشیم آینده سیاسی ایران به همان چیز میرسد که اکنون است، گیرم نه از نوع مذهبیاش. اما انتقاد هم آدابی دارد و مسلما به سخره گرفتن نام، زادگاه یا عقاید شخصی از آداب آن نیست. جالب است که این ادبیات هم اکثرا از جانب آدمهای بی چهرهای ادا می شود که پشت نامهای مستعار پناه گرفتهاند. من نمیگویم که آیا به راستی دوستانی از جناح مخالف به این تهمتها دامن میزنند یا نه، اما ادبیات بسیاری از این نوشتهها ادبیات دموکراسی خواهان ایرانی نیست و بیشک ادبیات و خواسته هیچ انسان متمدنی نخواهد بود. حتی برای مخالفانش، که در نهایت همه ایرانی هستیم و باید بیاموزیم که در جامعهای چند صدایی زندگی میکنیم.
ناشناس
۲۷ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۳۹