سي و يكمين عريضه فخرالسادات محتشمي پور خطاب به دادستان تهران:
ما در مکتب حسین(ع) و زینب(س) پرورش یافته ایم
ما در مکتب حسین(ع) و زینب(س) پرورش یافته ایم
. ادامه راه سبز(ارس): فخر السادات محتشمی پور در سی و یکمین عریضه خود به دادستان تهران از اعتصاب غذای محمد نوری زاد گفت و از حرکت زینب وار همسرنوری زاد در مجلس روضه که با قرائت آنچه که بر سر همسرش رفته چون دیگر همسران زندانیان سیاسی رسالت زینبی خود را در نبود آزادگان در بندشان انجام می دهند. همسر سید مصطفی تاجزاده خطاب به جعفری دولت آبادی نوشت: «کاش شما هم همراه ما می شدید تا ببینید همسر یک آزاده دربند چگونه بی پروا پای در مجلس مردان می گذارد تا مردانگی را به یادشان بیاورد چون هم نامش فاطمه(ع) عزیز عالمِین وقتی که می دید در غیاب پدر چگونه حق شویش را ضایع می کنند و درنگ را جایز ندانست. کاش لااقل همسرتان و فرزندانتان را بفرستید به این گونه مجالس تا نوای ما را بشنوند و اندیشه کنند. خدای را چه دیدید اگر انگشت از گوش ها به در آید تحبیب القلوب صورت می گیرد و شما یادتان می آید که آنان را که می خواهید اندیشه هایشان را مهار کنید و به اعتراف و ندبه و توبه و دست کم سکوت ذلیلانه شان بکشید، برادران شما هستند، خواهرانتان و فرزندانتان و البته بعضی جای پدران شما هستند.»
وي در بخش ديگذي از نامه خود به دادستان تهران متذكر شده است: «گر دین ندارید لااقل آزاده باشید» امروز اولین روز اعتصاب غذای نوری زاد بزرگ است که کودتائیان تلاش زیادی برای تحقیرش کردند و خود کوچک تر شدند. از بازجو تا آن قاضی مؤدب که نامشان در تاریخ قضا به تیرگی و سیاهی ثبت شد به خواست خودش! دیشب جایتان خالی بود در روضه ای که اگر ده ها مداح و مقتل خوان تلاش می کردند نمی توانستند به اندازه روضه ای که از زبان نوری زاد توسط همسرش خوانده شد، عزاداران را متأثر و گریان کنند. روضه روضه ایثار بود و قرارها و آرمان ها. ما سخت گریستیم نه برای خودمان بلکه برای فرزندان ایران که به همت کودتاگران زیارت وداع می خوانند با همه ارزش ها و آرمان های انقلاب. نه برای شهیدان بلکه برای خودمان که مانده ایم تا تقاص ناشکری هایمان را از داشته هایمان پس دهیم. برای همه مان که تروخشک با هم می سوزیم در میان این آلودگی ها که از همه سلول ها رسوخ کرده به قلب هایمان.»متن كامل این عریضه به شرح زیر است:
عریضه سی و یکم
به : دادستان تهران
از : همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی از کودتاگران انتخاباتی، آزاده ممنوع الملاقات در قرنطینه اوین
سلام آقای دادستان!
امروز بیستم آذرماه است. از ۱۶ آذر چند روزی گذشته ولی هنوز دانشجویان دربند هستند و آن ها که به همان مناسبت دستگیر شدند و لابد فی الفور اتهامات اخلال در امنیت و تشویش و تهدید و الباقی تا براندازی نظام را به ایشان زدند، خوب ضرب و شتم شدند و از نظر آقایان متنبه شدند و چه ذوق کردند آن ها که بالا رفتن شماره دستگیر شدگان مجرمان امنیتی برایشان ثواب است و اجر داردو اضافه کار و تشویق و ترفیع! چه شادمانی دارد برای آقایان بازداشت بچه های معصوم با این اتهامات که به حق صرفا اتهام است و تهمت زنندگان چه بدعاقبتند و بدفرجام. حالا رسیده ایم به بیستمین روز از آذرماه و پنجمین روز از ماه حسین(ع) ماه روضه و زیارت و عزا و نوحه.ماهی که اسلام را نگاه داشته است. چگونه؟ با بازخوانی داستان کربلا با یادآوری مصاف حق و باطل. با تکرار پیام حسین که از زبان زینب(س) تا همین امروز برای ما یادگار مانده است:
«گر دین ندارید لااقل آزاده باشید» امروز اولین روز اعتصاب غذای نوری زاد بزرگ است که کودتائیان تلاش زیادی برای تحقیرش کردند و خود کوچک تر شدند. از بازجو تا آن قاضی مؤدب که نامشان در تاریخ قضا به تیرگی و سیاهی ثبت شد به خواست خودش! دیشب جایتان خالی بود در روضه ای که اگر ده ها مداح و مقتل خوان تلاش می کردند نمی توانستند به اندازه روضه ای که از زبان نوری زاد توسط همسرش خوانده شد، عزاداران را متأثر و گریان کنند. روضه روضه ایثار بود و قرارها و آرمان ها. ما سخت گریستیم نه برای خودمان بلکه برای فرزندان ایران که به همت کودتاگران زیارت وداع می خوانند با همه ارزش ها و آرمان های انقلاب. نه برای شهیدان بلکه برای خودمان که مانده ایم تا تقاص ناشکری هایمان را از داشته هایمان پس دهیم. برای همه مان که تروخشک با هم می سوزیم در میان این آلودگی ها که از همه سلول ها رسوخ کرده به قلب هایمان.
آقای دادستان! کاش شما هم با ما همراه می شدید در این روضه خوانی ها به جای حضور در مجالسی که به فرموده قصه های جدید ساز کرده اند و به فرموده مجلس امام حسین(ع) را تبدیل کرده اند به شعبده گردانی های هر روزه در رسانه میلی و دیگر رسانه های دولتی. قرار است فتنه ببافند و چون سپری بر پیکر کشند و هر چه فعل حرام است از دروغ و غیبت و تهمت و نیرنگ و ریا مرتکب شوندو حلیّتش را برخی در نمازهای جمعه اعلام کرده اند و رسانه میلی تکرارش نموده به عادت بی توجه به هشدارهای مراجع بیدار که قرار است حافظ دینِ خدا باشند در عوض مقامِ قدرت پرستان کینه توز. آری کاش شما هم همراه ما می شدید تا ببینید همسر یک آزاده دربند چگونه بی پروا پای در مجلس مردان می گذارد تا مردانگی را به یادشان بیاورد چون هم نامش فاطمه(ع) عزیز عالمِین وقتی که می دید در غیاب پدر چگونه حق شویش را ضایع می کنند و درنگ را جایز ندانست. کاش لااقل همسرتان و فرزندانتان را بفرستید به این گونه مجالس تا نوای ما را بشنوند و اندیشه کنند. خدای را چه دیدید اگر انگشت از گوش ها به در آید تحبیب القلوب صورت می گیرد و شما یادتان می آید که آنان را که می خواهید اندیشه هایشان را مهار کنید و به اعتراف و ندبه و توبه و دست کم سکوت ذلیلانه شان بکشید، برادران شما هستند، خواهرانتان و فرزندانتان و البته بعضی جای پدران شما هستند. کاش یادتان می آمد که به جای تفتیش خانه های ما در جستجوی سلاح گرم و سرد و ابزار جاسوسی برای بیگانه که توجیه جنایات داخل زندان ها باشد، مرزبانان را مراقبت می کردید و دنبال مزدوران اجنبی در میان خود می گشتید که با تضییع حق شهروندان بی گناه با بهانه های موهوم بهانه هایی به دست دشمنان می دهند که دیگر ولخرجی برای جاسوس پروری و گرفتن اخبار پشت پرده لازم ندارند.
آقای دادستان!
شما که باید نقش مدعی العموم را داشته باشید چطور حواستان نیست که مزدوران در همان نقطه امنی هستند که شما از آن غافلید دست از سر نسرین ها و بهاره ها و نازنین ها و ساجده ها و زینب ها و فرزانه ها بردارید و بگذارید به سر خانه و زندگیشان برگردند و بیش از این آنان و همسران و مادر و پدران و فرزندانشان را رنج و آزار ندهید. وجود این بی گناهان دربند، دشمنان را از بهانه تراشی برای محکوم کردن ایران اسلامی به نقض حقوق بشر بی نیاز می سازد. وجود آن ها و دیگر زندانیان بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ و ۳۵۰ و قرنطینه های خارق العاده محصول نظام قضائی عادل ما که شدت فشار نیروهای اطلاعات و سپاه گاهی صدایش را در می آورد اما باز هم درصدد تأمین خواسته های آنان برمی آید به قیمت فشار بیشتر بر زندانی سیاسی و خانواده اش. و زندانیان رجائی شهر و دیگر زندان هایی که قرار نبود بعد از انقلاب هیچ مخالفی در آن به بند کشیده شود چه رسد به آن که شکنجه و آزار شود.
آقای دادستان!
این عریضه های من در برابر همه ستم هایی که به ما می شود کم می آورد. من واژه کم می آورم. جوهر کم می آورم. نفس کم می آورم. نفسم به شماره می افتد وقتی می خواهم این همه مظالم را به تصویر بکشم نه به دلیل آلودگی هوا بلکه به واقع به دلیل آلودگی هوا! هوایی که با شلیک گازهای اشک آور و گاز فلفل به روی
مردم بی گناه که سؤال ساده شان « رای من کو» بود، آلوده شد. هوایی که با ضربات باتوم بر فرق شهروند پرسشگر که سوالشان در نگاهشان نهفته بود و بر روی برگه های سپیدی که بر فراز دست هایشان گرفته بودند، آلوده شد و … نگویید که نبودید و ندیدید و نخواندید و نشنیدید. ما همان روزهای هولناک حمله و هجوم وقتی برای طرح پاره ای از پرسش هایمان به خانه ملت رفتیم. در همان کمیسیون امنیت ملی،اقتدارگرایان تأیید کردند که بودند ودیدند البته اگر فوری تکذیبیه ندهند که این روزها دیوار حاشا سخت بلند است. باری هوا سخت آلوده است و نفس به شماره می افتد و ما کم می آوریم از شماره جنایت ها و شما کم می آورید در مهار اندیشه ها. ما کم می آوریم در برابر بچه هایمان که پرسش پشت پرسش ما را به پاسخ گویی از کرده هایمان می خوانند و شما کم می آورید در برابر ما که آن پرسش ها را برایتان تکرار می کنیم. ولی نه ما کم نمی آوریم. ما یک تجربه سی ساله در پشت سر داریم و یک تمدن هزاران ساله و یک مکتب اصیل که انسان را کریم می داند و کسی را که کرامت انسان را به رسمیت نمی شناسد ذلیل می داند و شیطانی که حسد همه وجودش را می سوزاند و حاضر به اطاعت امر پروردگارش نمی شود. ما می توانیم به خطاهایمان اعتراف کنیم در برابر بچه هایمان نه بازجوها و شما نمی توانید نمی دانم چرا خود بگویید. شما بگویید چرا هر روز عده ای با حکم شما دستگیر می شوند و به سلول های انفرادی می افتند و شما به خانوده هایشان جواب سربالا می دهید. شما بگویید که چرا عده ای در این کشور از مصونیت قضایی برخورداند و می توانند به همه چهره های نجیب و محبوب مردم بی احترامی کنند و کسی از مدعیان اخلاق و دین داری و عدالت پروری در نظام قضائی ما ککش هم نمی گزد. شما بگویید این همه بی گناه در زندان های نظامی که برایش خون دادیم و جان دادیم و عمر دادیم و هستی مان را داده و می دهیم که منزه بماند، چه می کنند. شما بگویید چرا ایران را زندان کرده اید؟ زندان اندیشه، تفکر، انسان به ما هو انسان؟؟؟
آقای دادستان بر ما خرده نگیرید از این همه شفافیت و صراحت.ما در مکتب حسین (ع) و زینب(س) پرورش یافته ایم. سرنوشت ما با همه این زندانیان سیاسی و خانواده هایشان و با همه شهدا و خانواده هایشان پیوند خورده با دستگیری های فله ای و بگیرو ببندها صورت مسئله پاک نمی شود باید به سوالات مقدر پاسخ
گفت و به همه چراهایی که پیش روی شما و دستگاه قضاست هرگاه توانستید پاسخ گو باشید دشمن در مقابله با شما همه ارتش و امکاناتش را هم که تجهیز کند زبون و خوار خواهدماند. به مردم خود اطمینان کنید. به مردم خود تکیه کنید و خانه تکانی را از وجود خود و مقام گاه خود و خانه خود شروع کنید برادر. دنبال دشمن در خانه های شهروندان بی گناه نگردید. ما جز کتاب خدا و یاد شهیدان در خانه ودلمان پنهان نکرده ایم. مفتش ها را استراحت دهید. این راه که می روید تنها دل دشمنان ایران را شاد می کند.
به : دادستان تهران
از : همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی از کودتاگران انتخاباتی، آزاده ممنوع الملاقات در قرنطینه اوین
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
سلام آقای دادستان!
امروز بیستم آذرماه است. از ۱۶ آذر چند روزی گذشته ولی هنوز دانشجویان دربند هستند و آن ها که به همان مناسبت دستگیر شدند و لابد فی الفور اتهامات اخلال در امنیت و تشویش و تهدید و الباقی تا براندازی نظام را به ایشان زدند، خوب ضرب و شتم شدند و از نظر آقایان متنبه شدند و چه ذوق کردند آن ها که بالا رفتن شماره دستگیر شدگان مجرمان امنیتی برایشان ثواب است و اجر داردو اضافه کار و تشویق و ترفیع! چه شادمانی دارد برای آقایان بازداشت بچه های معصوم با این اتهامات که به حق صرفا اتهام است و تهمت زنندگان چه بدعاقبتند و بدفرجام. حالا رسیده ایم به بیستمین روز از آذرماه و پنجمین روز از ماه حسین(ع) ماه روضه و زیارت و عزا و نوحه.ماهی که اسلام را نگاه داشته است. چگونه؟ با بازخوانی داستان کربلا با یادآوری مصاف حق و باطل. با تکرار پیام حسین که از زبان زینب(س) تا همین امروز برای ما یادگار مانده است:
«گر دین ندارید لااقل آزاده باشید» امروز اولین روز اعتصاب غذای نوری زاد بزرگ است که کودتائیان تلاش زیادی برای تحقیرش کردند و خود کوچک تر شدند. از بازجو تا آن قاضی مؤدب که نامشان در تاریخ قضا به تیرگی و سیاهی ثبت شد به خواست خودش! دیشب جایتان خالی بود در روضه ای که اگر ده ها مداح و مقتل خوان تلاش می کردند نمی توانستند به اندازه روضه ای که از زبان نوری زاد توسط همسرش خوانده شد، عزاداران را متأثر و گریان کنند. روضه روضه ایثار بود و قرارها و آرمان ها. ما سخت گریستیم نه برای خودمان بلکه برای فرزندان ایران که به همت کودتاگران زیارت وداع می خوانند با همه ارزش ها و آرمان های انقلاب. نه برای شهیدان بلکه برای خودمان که مانده ایم تا تقاص ناشکری هایمان را از داشته هایمان پس دهیم. برای همه مان که تروخشک با هم می سوزیم در میان این آلودگی ها که از همه سلول ها رسوخ کرده به قلب هایمان.
آقای دادستان! کاش شما هم با ما همراه می شدید در این روضه خوانی ها به جای حضور در مجالسی که به فرموده قصه های جدید ساز کرده اند و به فرموده مجلس امام حسین(ع) را تبدیل کرده اند به شعبده گردانی های هر روزه در رسانه میلی و دیگر رسانه های دولتی. قرار است فتنه ببافند و چون سپری بر پیکر کشند و هر چه فعل حرام است از دروغ و غیبت و تهمت و نیرنگ و ریا مرتکب شوندو حلیّتش را برخی در نمازهای جمعه اعلام کرده اند و رسانه میلی تکرارش نموده به عادت بی توجه به هشدارهای مراجع بیدار که قرار است حافظ دینِ خدا باشند در عوض مقامِ قدرت پرستان کینه توز. آری کاش شما هم همراه ما می شدید تا ببینید همسر یک آزاده دربند چگونه بی پروا پای در مجلس مردان می گذارد تا مردانگی را به یادشان بیاورد چون هم نامش فاطمه(ع) عزیز عالمِین وقتی که می دید در غیاب پدر چگونه حق شویش را ضایع می کنند و درنگ را جایز ندانست. کاش لااقل همسرتان و فرزندانتان را بفرستید به این گونه مجالس تا نوای ما را بشنوند و اندیشه کنند. خدای را چه دیدید اگر انگشت از گوش ها به در آید تحبیب القلوب صورت می گیرد و شما یادتان می آید که آنان را که می خواهید اندیشه هایشان را مهار کنید و به اعتراف و ندبه و توبه و دست کم سکوت ذلیلانه شان بکشید، برادران شما هستند، خواهرانتان و فرزندانتان و البته بعضی جای پدران شما هستند. کاش یادتان می آمد که به جای تفتیش خانه های ما در جستجوی سلاح گرم و سرد و ابزار جاسوسی برای بیگانه که توجیه جنایات داخل زندان ها باشد، مرزبانان را مراقبت می کردید و دنبال مزدوران اجنبی در میان خود می گشتید که با تضییع حق شهروندان بی گناه با بهانه های موهوم بهانه هایی به دست دشمنان می دهند که دیگر ولخرجی برای جاسوس پروری و گرفتن اخبار پشت پرده لازم ندارند.
آقای دادستان!
شما که باید نقش مدعی العموم را داشته باشید چطور حواستان نیست که مزدوران در همان نقطه امنی هستند که شما از آن غافلید دست از سر نسرین ها و بهاره ها و نازنین ها و ساجده ها و زینب ها و فرزانه ها بردارید و بگذارید به سر خانه و زندگیشان برگردند و بیش از این آنان و همسران و مادر و پدران و فرزندانشان را رنج و آزار ندهید. وجود این بی گناهان دربند، دشمنان را از بهانه تراشی برای محکوم کردن ایران اسلامی به نقض حقوق بشر بی نیاز می سازد. وجود آن ها و دیگر زندانیان بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ و ۳۵۰ و قرنطینه های خارق العاده محصول نظام قضائی عادل ما که شدت فشار نیروهای اطلاعات و سپاه گاهی صدایش را در می آورد اما باز هم درصدد تأمین خواسته های آنان برمی آید به قیمت فشار بیشتر بر زندانی سیاسی و خانواده اش. و زندانیان رجائی شهر و دیگر زندان هایی که قرار نبود بعد از انقلاب هیچ مخالفی در آن به بند کشیده شود چه رسد به آن که شکنجه و آزار شود.
آقای دادستان!
این عریضه های من در برابر همه ستم هایی که به ما می شود کم می آورد. من واژه کم می آورم. جوهر کم می آورم. نفس کم می آورم. نفسم به شماره می افتد وقتی می خواهم این همه مظالم را به تصویر بکشم نه به دلیل آلودگی هوا بلکه به واقع به دلیل آلودگی هوا! هوایی که با شلیک گازهای اشک آور و گاز فلفل به روی
مردم بی گناه که سؤال ساده شان « رای من کو» بود، آلوده شد. هوایی که با ضربات باتوم بر فرق شهروند پرسشگر که سوالشان در نگاهشان نهفته بود و بر روی برگه های سپیدی که بر فراز دست هایشان گرفته بودند، آلوده شد و … نگویید که نبودید و ندیدید و نخواندید و نشنیدید. ما همان روزهای هولناک حمله و هجوم وقتی برای طرح پاره ای از پرسش هایمان به خانه ملت رفتیم. در همان کمیسیون امنیت ملی،اقتدارگرایان تأیید کردند که بودند ودیدند البته اگر فوری تکذیبیه ندهند که این روزها دیوار حاشا سخت بلند است. باری هوا سخت آلوده است و نفس به شماره می افتد و ما کم می آوریم از شماره جنایت ها و شما کم می آورید در مهار اندیشه ها. ما کم می آوریم در برابر بچه هایمان که پرسش پشت پرسش ما را به پاسخ گویی از کرده هایمان می خوانند و شما کم می آورید در برابر ما که آن پرسش ها را برایتان تکرار می کنیم. ولی نه ما کم نمی آوریم. ما یک تجربه سی ساله در پشت سر داریم و یک تمدن هزاران ساله و یک مکتب اصیل که انسان را کریم می داند و کسی را که کرامت انسان را به رسمیت نمی شناسد ذلیل می داند و شیطانی که حسد همه وجودش را می سوزاند و حاضر به اطاعت امر پروردگارش نمی شود. ما می توانیم به خطاهایمان اعتراف کنیم در برابر بچه هایمان نه بازجوها و شما نمی توانید نمی دانم چرا خود بگویید. شما بگویید چرا هر روز عده ای با حکم شما دستگیر می شوند و به سلول های انفرادی می افتند و شما به خانوده هایشان جواب سربالا می دهید. شما بگویید که چرا عده ای در این کشور از مصونیت قضایی برخورداند و می توانند به همه چهره های نجیب و محبوب مردم بی احترامی کنند و کسی از مدعیان اخلاق و دین داری و عدالت پروری در نظام قضائی ما ککش هم نمی گزد. شما بگویید این همه بی گناه در زندان های نظامی که برایش خون دادیم و جان دادیم و عمر دادیم و هستی مان را داده و می دهیم که منزه بماند، چه می کنند. شما بگویید چرا ایران را زندان کرده اید؟ زندان اندیشه، تفکر، انسان به ما هو انسان؟؟؟
آقای دادستان بر ما خرده نگیرید از این همه شفافیت و صراحت.ما در مکتب حسین (ع) و زینب(س) پرورش یافته ایم. سرنوشت ما با همه این زندانیان سیاسی و خانواده هایشان و با همه شهدا و خانواده هایشان پیوند خورده با دستگیری های فله ای و بگیرو ببندها صورت مسئله پاک نمی شود باید به سوالات مقدر پاسخ
گفت و به همه چراهایی که پیش روی شما و دستگاه قضاست هرگاه توانستید پاسخ گو باشید دشمن در مقابله با شما همه ارتش و امکاناتش را هم که تجهیز کند زبون و خوار خواهدماند. به مردم خود اطمینان کنید. به مردم خود تکیه کنید و خانه تکانی را از وجود خود و مقام گاه خود و خانه خود شروع کنید برادر. دنبال دشمن در خانه های شهروندان بی گناه نگردید. ما جز کتاب خدا و یاد شهیدان در خانه ودلمان پنهان نکرده ایم. مفتش ها را استراحت دهید. این راه که می روید تنها دل دشمنان ایران را شاد می کند.
والسلام علی من اتبع هدی
فخرالسادات محتشمی پور
پنجم محرم الحرام ۱۴۳۱ برابر با بیستم آذرماه ۱۳۸۹
فخرالسادات محتشمی پور
پنجم محرم الحرام ۱۴۳۱ برابر با بیستم آذرماه ۱۳۸۹
سلام ارس من نزدیک به سحر هستم و طالب یک دعوتنامه بالترین لطفا آنرا برایم ارسال کن
mahanz73@gmail.com
نزدیک به سحر
۲۱ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۵۹