بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

برادر شهید محمد مختاری: درد آور است که حتی تابوت برادرم را هم دزدیده اند

2 نظرات
گفتگو با برادر شهید محمد مختاری:
درد آور است که حتی تابوت برادرم را هم دزدیده اند

ادامه راه سبز(ارس): «محمد عاشق آزادی بود، محمد عاشق زندگی بود، محمد خسته شده بود مثل خیلی از جوان های دیگر در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت کرد تا بگوید کشورش را دوست دارد. حالا نه من و نه هیچ یک از اعضای خانواده ام نمی توانیم باور کنیم که محمد دیگر بین ما نیست، این نامردی است وقتی می بینم تابوت محمد را کسانی که هیچ نسبتی با برادرم نداشتند دزدیدند... این حتی دروغ از جنسِ دروغ های احمدی نژاد هم نیست،! این دروغ، یعنی شما قاتل را می دانید کی هست و دارید دروغ می گویید»

اینها بخشی از ناگفته های یکی از اعضای خانواده ی محمد مختاری جوان ۲۲ ساله ای است که در راهپیمایی ۲۵ بهمن هدف گلوله قرار گرفت و سپس جان باخت. پس از کشته شدن محمد مختاری خانواده او به دلیل شرایط امنیتی تا کنون با هیچ رسانه ای به صورت رسمی گفتگو نکرده اند اما مجید مختاری می گوید دیگر نمی تواند از برادرش سخن نگوید.

مجید مختاری برادر محمد مختاری است که پس از شنیدن خبر کشته شدن برادرش راهی بیمارستان شده بود. اینک بعد از گذشت روزها شوک و بیماری توانست خودش را به صفحه اینترنت برساند و پس از مشاهده عکس های منتشر شده از مراسم تشییع محمد مختاری در رسانه های دولتی، به شدت متاثر شد.

وی به خبرنگار جرس در یک گفتگوی تلفنی می گوید: انگارکسی دارد برای من قصه می گوید، قصه برادری که عاشق زندگی بود اما کشته شد و حالا کسی دارد داستان را عوض می کند و این درد آور است که بدن بی جان برادر خود را بر شانه های کسانی می بینم که چهره هایشان برای من که برادر او هستم اصلا آشنا نیست.

رسانه‌های وابسته به دولت، خبر داده بودند “مردم انقلابی” جنازه محمد مختاری که به دست «عوامل منافقین» کشته شده است را، با شعار دادن علیه «سران فتنه» تشییع کرده‌اند بدون آنکه اشاره ای به هویت واقعی این جوان و آخرین نوشته او در صفحه مجازی در فیس بوک کنند که نوشته بود: «خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام». بدین ترتیب به تعبیر معترضان حکومت، دو تن از کشته شدگان راهپیمایی ۲۵ بهمن توسط لباس‌شخصی ‌ها «دزدیده» و تحت تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد.

هوادارن دولت برای صانع ژاله اولین جوانی که هویت او پس از کشته شدن توسط خبرگزاری فارس به عنوان بسیجی معرفی شده بود نیز مراسمی مشابه و سازماندهی شده برگزار کردند که برادر وی قانع ژاله طی یک گفتگو با صدای آمریکا در مورد چگونگی صدور کارت جعلی بسیج خبررسانی کرده بود، اینک مجید مختاری برادر محمد مختاری نیز در مورد وضعیت برگزاری مراسم تشییع و روحیات برادر خود پیش از کشته شدن در راهپیمایی لب به سخن گشود.

گفتگوی تلفنی خبرنگار جرس با مجید مختاری در پی می آید:

شما اولین بار خبر کشته شدن برادرتان محمد مختاری را از کجا شنیده اید؟

من دور از ایران زندگی می کنم و در جریان اخبار ایران از طریق اینترنت قرار می گیرم، روز ۲۵ بهمن بیرون بودم. وقتی به خانه برگشتم با یکی از دوستانم در ایران از طریق اسکایپ صحبت کردم و پرسیدم در ایران چه خبر است؟ خودم هم خبرها را از طریق اینترنت پیگیری کردم اما تا آن زمان هیچ خبری نداشتم. صبح فردا وقتی به دانشگاه رفتم ، سر کلاس نشسته بودم که مدام اس ام اس و پیام از دوستانم دریافت می کردم، آنها فقط حال مرا می پرسیدند، کمی برایم عجیب بود، حتی یک اس ام اس از دایی ام دریافت کردم که از من می پرسید کجا هستم. باز هم نمی دانستم چرا همه حال مرا می پرسند. تا اینکه دیدم چند تن از دوستان ایرانی ام خودشان را به دانشگاه من رساندند ، وقتی پرسیدم چه خبر شده ، گفتند، همینطوری آمدیم که با هم برویم بیرون کمی قدم بزنیم. میان راه وقتی پیاده می رفتم آرام آرام پیام های صفحه فیسبوک را چک می کردم، ناگهان دیدم دوستی ناشناس نوشته است: آیا من با محمد مختاری که شهید شده است نسبتی دارم؟ ناگهان زمین زیر پایم لرزید، تمام توانم را برای راه رفتن از دست دادم. دوستانم متوجه حال پریشانم شدند، زیر بازویم را گرفتند و مدام می پرسیدند چیزی شده؟ من از آنها پرسیدم شما چیزی می دانید؟ خبری شده، برای محمد برادرم اتفاقی افتاده است؟ و بعد دیگر نفهمیدم چه شد، فشار خونم افتاد، شوک عجیبی به من وارد شد، شنیدن خبرِ از دست دادنِ برادر آن هم در غربت آسان نیست . آدم را زمین گیر می کند. از روز سه شنبه تا خود امروز در بیمارستان بستری بودم و هنوز هم فکر می کنم خبری که شنیدم واقعیت ندارد.

آخرین باری که خودتان با محمد صحبت کردید کی بود؟

من دو سه روز قبل از ۲۵ بهمن از طریق فیسبوک با برادم در ارتباط بودم. یک هفته قبل تر هم از طریق اسکایپ با هم گفتگو می کردیم. برادرم کنار پدر و مادرم نشسته بود و وقتی از او می پرسیدم چه خبر؟ سعی می کرد جلوی آنها نگوید که می خواهد در راهپیمایی شرکت کند، نمی خواست آنها را نگران کند. محمد خیلی اهل شوخی بود، بعد که محمد را کشتند با مادرم هم حرف زدم ، مادرم هم رفتن محمد را باور نکرد هنوز. مادرم می گفت روز ۲۵ بهمن محمد به شوخی گفته بود بنشینیم آخرین ناهار را هم دو رهم بخوریم. یعنی برادرم با شوخی و خنده رفت به راهپیمایی و دیگر بر نگشت.

با دیدن عکس های منتشر شده از برگزاری مراسم تشییع پیکر برادرتان چه حالی داشتید و آیا عکس منتشر شده از مرد میان سالی که در این مراسم می گرید متعلق به پدر شماست؟

اوایل که دکترها در بیمارستان اجازه نمی دادند من عکس ها را ببینم، اما بعد ها وقتی عکس ها را دیدم شکستم. بله عکس پدرم را دیدم که پدر یکی دیگر از دوستان محمد را در آغوش کشیده بود و گریه می کرد اما باقی کسانی که در این مراسم زیر تابوت را گرفته اند را اصلا نمی شناسم. کسانی با ریش و چهره های غریبه پیکر برادرم را تشییع کرده اند چه کسانی هستند؟ درد آور است که من در تمام عکس ها گشتم تا حداقل چند نفری را ببینم که برادرم در تمام این سالها با آنها زندگی کرده بود اما خیلی محدود بودند، نمی دانم چه بگویم. این نامردی است که محمد را کشتند و بعد اجازه ندهند که حتی آزادانه برایش گریه کنیم. من شنیده ام به خانواده ها یی که شهید داده اند می گویند، شما دو پسر دیگر هم دارید و باید مراقب رفتار و گفته های خودتان در مورد کشته شدن محمد باشید. این کجایش عدالت است؟ این دلیلی نمی شود که در روز روشن یک آدم بیگناه را بکشند، هر موقع چنین اتفاقی افتاد برای اینکه وجدان خودمان راحت کنیم نمی شود بگوییم می خواست به دوستانش بپیوندد، نه اون آزادی می خواست....اون خسته شده بود از این مملکت، همه خسته شده بودند....

برایم کمی از روحیات محمد می گویید؟ از چیزهایی که دوست داشت؟ از آرزوهایی که داشت؟

من به تازگی در یک قرعه کشی برنده شدم و کارت سبز آمریکا را گرفتم. محمد همه امیدش به من بود و دلش می خواست یک روزی من او را از ایران بیرون بیاورم دلش می خواست آزاد زندگی کند. حالا همه به من دلداری می دهند که محمد به سمت سرنوشت خودش رفت ولی من می دانم که محمد عاشق ورزش و موسیقی بود، عاشق زندگی بود، عاشق آزادی بود...من نمی توانم باور کنم این همه عشق دیگر نیست. همیشه به من می گفت مجید ، تو چرا لاغر شدی، باید بروی باشگاه و به خودت برسی. خودش همیشه خیلی حواسش به ورزش بود. عاشق آواز خواندن بود. سرزنده بود. پر از شور زندگی بود. من همیشه به او می گفتم در راهپیمایی ها این همه آدم را کشتند، احساساتی می شدم، نگرانش می شدم ولی محمد خیلی در اینترنت فعال بود و حتی عکس پروفایل فیسبوکش را هم به پوستر راهپیمایی ۲۵ بهمن تغییر داده بود و همین دلیلی شد که هر کسی نام محمد مختاری را سرچ می کرد به عکس های او با دستبند سبز در فیسبوک می رسید و نتوانستند برایش کارت بسیج صادر کنند.

آخرین تماس شما با خانواده کی بوده و شرایط روحی آنها چگونه است؟

خانواده ام نگران اند، عزیز از دست داده اند، خیلی راحت نمی توانند با من حرف بزنند، سر بحث را عوض می کنند. من دلم می خواهد بدانم برادرم چگونه کشته شد. دو روایت شنیدم. یکی گفت گلوله ای به سمت سرش شلیک شده اما روایت دیگری می گوید گلوله ای به کتف محمد شلیک شد، محمد از جا بلند شد، حرکت کرد اما باز زمین خورد. من به عنوان برادر طبیعی است که دلم می خواهد بدانم کدام روایت درست است اما هر وقت از خانواده ام می پرسم خیلی با احتیاط جواب می دهند و ترجیح می دهند حرف نزنند. خودم فکر می کنم وقتی به خانواده ام گفته اند شما دو پسر دیگر دارید در واقع تهدید شده اند.

و مهمترین خاطره که شما از محمد دارید چیست؟

همه برادرها با هم دعوا می کنند. یادم هست وقتی محمد بهترین دوست خود به نام روزبه را به تازگی از دست داده بود، خیلی شکننده تر شده بود برای همین هر وقت با هم دعوایمان می شد من خیلی زود می رفتم با او آشتی می کردم. یعنی انقدر عاشقش بودم که دلم نمی خواست او را دلشکسته ببینم. من و محمد فقط برادر نبودیم، رفیق بودیم، خیلی با هم درددل می کردیم. از دست رفتن روزبه خیلی توی روحیه محمد تاثیر بدی گذاشته بود، اینجا دور از ایران وقتی عکسی از مزار محمد را در اینترنت دیدم اول نام روزبه را نشان می دهد. محمد و روزبه را در یک قبر دو طبقه گذاشته اند، خیلی سخت است که ببینی برادرت با آن همه امید به زندگی تمام شد، دفن شد....

مهمترین حرف شما خطاب به مسوولان چیست؟

اصلا نمی تونم چیزی بگم. درد آور است، این تهِ نامردی است که داستان را عوض کنید، هویت قاتل را عوض کنید و داستان را به نفع خودتان جلوه دهید... وقتی می بینم کارهایی که انجام می دهند، سریع تابوت را بر می دارند و دور و بر تابوت می ایستند و پرچم جمهوری اسلامی را می اندازند روی تابوت.

اصلا واقعا چندش آور است این کارها، نمی توانم باور کنم، واقعا نمی دانم بعدها چطور می خواهند جواب بدهند. این حتی دروغ، از جنسِ دروغ های احمدی نژاد هم نیست، این دروغ، یعنی شما قاتل را می دانید کی هست و دارید دروغ می گویید، شما دارید همه چیز صد و هشتاد درجه تغییر می دهید و طور دیگری نشان می دهید، جلوی چشم مردم...همه مراسم خیلی کنترل شده اند. چی بگم، محمد عاشق زندگی بود حق اش نبود کشته شود....

مسیح علی نژاد
ادامه مطلب ...

انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز

1 نظرات
شورای هماهنگی راه سبز امید، با هماهنگی قبلی با موسوی و کروبی، منتشر کرد:
متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز

ادامه راه سبز(ارس): متن کامل ویراست دوم منشور جنبش سبز، که به امضای میرحسین موسوی و مهدی کروبی رسیده است، منتشر شد.

نسخه ی اولیه ی این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود. اکنون این شورا، متن کامل منشور را برای انتشار در اختیار کلمه و سحام نیوز قرار داده است.

به گزارش کلمه این منشور که متن اولیه و پیشنهادی آن در ۲۵ خرداد ۱۳۸۹ و به همراه بیانیه شماره ۱۸ منتشر شد، حاوی ریشه‌ها و اهداف، راهکارهای بنیادین، تعریف هویت سبز و معرفی ارزش‌های جنبش است.

موسوی در همان زمان، تدوین نسخه‌ی اولیه‌ی منشور جنبش سبز را قدم اول دانسته و ابراز امیدواری کرده بود که جنبش سبز در مسیر تکاملی خود، متن کامل‌تر و زیباتری بیافریند. منشور جنبش سبز، آنطور که تاکید می‌کند، قرار است به هماهنگی و همدلی بیشتر و تقویت هویت مشترک جنبش سبز بینجامد.

از آن زمان تاکنون، این متن علاوه بر نقد در عرصه‌ی عمومی، از سوی دهها تن از چهره‌های شاخص سیاسی، فرهنگی و فکری نیز مورد بررسی و اظهارنظر قرار گرفته و در نهایت، با اصلاحات و ویرایش چند مرحله‌ای، به شکل‌گیری متن جدیدی برای منشور جنبش سبز انجامیده است متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید.

منشور جنبش سبز (ویراست جدید)

بسم الله الرحمن الرحیم

آغاز سخن

با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، جرقه ای در قلب مردم ایران زده شد که به جنبشی فراگیر و بی سابقه و عظیم انجامید. جنبشی برای احیای مفهوم ملت و احقاق حقوق از دست رفته ملت. جنبش راه سبز امید اینگونه شکل گرفت. از آن زمان، ضرورت تدوین و انتشار میثاقی ملی که آرمان های عمومی جنبش را تعریف کند و فعالان جنبش سبز بر محور آن به فعالیت بپردازند، احساس می شد. انتقاداتی که دربارة روشن نبودن اهداف، ارزش ها، مبانی و راهکارهای جنبش سبز به عنوان جنبش اعتراضی مسالمت آمیزی که خواستار اصلاح وضعیت کنونی و برون رفت از بحران های جامعة ایران از طریق سازوکارهای مدنی است، بیان می شد، گویای صحت و اهمیت آن احساس بود. نیز عدم شفافیت و صراحت مرزهای جنبش با حرکت های انتقام گیرنده و براندازانه ای که برای رسیدن به اهداف خود، استفاده از هر وسیله و روش را، حتی به قیمت مغایرت با معیارهای صریح اخلاقی، مجاز می شمرند، خود برهان قاطعی بر ضرورت تدوین و تنویر چارچوب و اسکلت معرفتی و اخلاقی جنبش سبز شمرده می شد. از بخت خوش، پس از چندی و با همت جمعی از فعالان جنبش و شور و تامل چهره های شاخص آن، منشور جنبش سبز انتشار یافت. مهمترین ثمرات انتشار منشور این بود که حدود و چارچوب مطالبات مردم را مشخص کرد، به گسترش و عمق جنبش سبز یاری رساند و بر بطلان این ادعا گواهی داد که نه تنها جنبش نمرده یا بی اثر نشده، بلکه از پیش زنده تر است و می تواند اصول، اهداف، هویت، چشم اندازها و راهکارهای خود را برای مخاطبین و همراهانش روشن کند. همان کلمات ساده و صمیمی کافی بود تا نشان دهد که میزان صحت و سقم ادعاهایی که با برنامه ای حساب شده و با مضمون واحد مرگ یا خاموشی جنبش سبز، از جانب دو جبهه مشخص کودتاگران انتخاباتی و وابستگان به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران مطرح می شود، تا چه میزان است. حتی دامنه اظهار نظرها درباره منشور نشان داد که جنبش سبز تا کجا ریشه دوانده و با گذشت زمان، گستره آن به مناطق جغرافیایی متنوع تر و اقشار اجتماعی بیشتری کشیده شده است. تلاش عاشقانه، خالصانه و داوطلبانه نوجوانان و جوانانی که در فقدان امنیت، آسایش، آزادی بیان، توقیف مکرر مطبوعات و سانسور شدید اخبار و تحلیل های واقعی کشور، پیام جنبش را در سراسر ایران به آحاد مردم می رسانند و باز با اعلام هر از گاه مرگ آن حرکت ملی در طول سال گذشته مواجه بوده اند، شاهدی گویا و مانا بر سرسبزی، سرزندگی و بالندگی فزایندة جنبش سبز ملت ایران است.

همانگونه که در اولین منشور جنبش راه سبز امید مطرح شد، گفتگوی مستمر درباره این متن و نقد و اصلاح آن، ضرورتی انکارناپذیر است. به همین منظور، پس از انتشار متن و در پاسخ به نیاز مذکور، پرسشنامه ای برای تعداد کثیری از صاحبنظران، فعالان سیاسی، هنری، اجتماعی و حقوقی، اساتید حوزه و دانشگاه و شخصیت های فرهنگی و مذهبی ارسال و نظرات آنان گردآوری و دسته بندی شد. البته بدیهی است که اگر شرایط مطلوب و مناسب برای این گفتگوها در فضایی مدنی و آزاد فراهم می شد، دائرة این نظرخواهی گسترش می یافت و غنای آن را فراتر می برد. اما متأسفانه به علت امنیتی بودن فضای اجتماعی و عدم امکان تشکیل جلسات بحث و گفتگو، تلاش در این مرحله به انجام نظرخواهی محدود ماند. آنچه در پی می آید، ویراست دوم منشور جنبش سبز است که با لحاظ کردن نظرات ارسالی تهیه شده است. امید آن که نسخه های پسین، نظرات طیفی وسیعتر را در بر گیرد و با بهره گیری از خرد جمعی و خواست ملی، اصول منشور کامل تر بیان شده و نقایص آن مرتفع شود و سرانجام، همه ما بتوانیم سازنده تر و سرزنده تر در راه نیل به آزادی و عدالت و احقاق حقوق ملت گام برداریم.

الف) تولد جنبش سبز

جنبش سبز مردم ایران، نهضتی است که اهداف خود را در بستر میلاد خود تعریف کرده است. این جنبش در اعتراض به ظهور و تداوم کژروی ها و انحرافاتی شکل گرفت و در دل خود اهدافی را پرورد که اینک به نمادهای معنادار آن تبدیل شده است. انحرافاتی که به تدریج پدید آمد و از اتفاق به استمرار رسید. از آن جمله:

وجود و بروز اختلافات سیاسی و تلقی های گوناگون از اهداف و پیدایش موانع سازمان یافته تدریجی در مسیر تحقق اهداف و آرمان هایی چون عدالت، استقلال، آزادی و پیشرفت که مردم ایران برای دستیابی به آنها، جان بر سر انقلاب اسلامی خود نهادند و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی را با رأی خود تأیید کردند.

ظهور گرایش های تمامیت خواهانه واستبدادی و انحصارطلبانه در میان برخی از مسئولین حکومتی.

نقض حقوق بنیادین و قانونی شهروندان و بی حرمتی به کرامت انسانی متجلی در اصول مسلم حقوق بشر.

سوء مدیریت وکاهش شدید کارآمدی نظام، ترویج دروغ سالاری و کاهش چشمگیر اعتماد ملت به مسئولان.

افزایش فاصلة طبقاتی و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.

سوءاستفاده و قانون گریزی برخی مجریان قانون وفسادگسترده اقتصادی ودست اندازی بی مهابا و قانون ستیزانه به بیت المال و ثروتهای ملی ونابودی دستگاههای برنامه ریزی و نظارتی

نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوام فریبانه در تعاملات بین المللی همراه با سوءاستفاده از اعتقادات استقلال طلبانه و ضدسلطة جهانی در میان اقشار گوناگون.

فراموشی تدریجی و دردناک اخلاق و معنویت وتحریف دیانت با بکارگیری تهمت و دروغ و خرافه درراه رسیدن به قدرت و حفظ آن.

افزایش سرکوب، انسداد و اختناق در فضای مدنی وغصب رسانه ملی وسایر امکانات ارتباطاتی و فضای مجازی

اینهمه از جمله عواملی است که بویژه در سالیان اخیر، به شکل گیری نگرش های اعتراضی در میان دل سوختگان و قاطبة مردم ایران انجامید که جنبش سبز مردم ایران، بروز بارز قدرتمند آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و رخدادهای پس از آن بود.

ب – اهداف جنبش

جنبش سبز با پای بندی به اصول و ارزش های بنیادین انسانی، اخلاقی، دینی و ایرانی که در فرهنگ این سرزمین ریشه تنیده اند، خود را منتقد و پالایشگر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال های پس از انقلاب می داند و بر این اساس، حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رأی مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.

جنبش سبز برآمده از مردم و مولود یک نهضت ملی است. حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی، خود را جلوه گر ساخته است.

بازخوانی تجربة معاصر در جهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان می دهد که تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعة مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاء سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، زمینه سازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی – سیاسی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود و مواجهه صادقانه با مردم و محرم دانستن ملت و پای فشاری بر تحقق آرمان های ملی، می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد. این امر مستلزم توافق و تأکید بر مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همة نیروهایی است که به رغم داشن هویت مستقل، با پذیرش تعدد و تنوع درون جنبش، زیر چتر ملی فراگیر جنبش سبز ایران در کنار یکدیگر قرار می گیرند.

پ) چشم اندازهای بنیادین

۱٫ جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی صادقانه هرگونه مطلق نگری، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش، پای می فشرد. دیده بانی حقوق ملت و طرح راهکار برای نظارت و هدایت عملی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همة فعالان و بویژه صاحبان اندیشه و تجربه، امری حیاتی است که می تواند مانع از لغزش جنبش به ورطة تمامیت خواهی و فساد شود.

۲٫ در نگاه فعالان جنبش سبز، مردم ایران خواهان ایرانی آزاد، آباد و سرافراز هستند. جنبش سبز موافق به رسمیت شناختن تعدد و تنوع و مخالف انحصارطلبی است. در نتیجه، دشمنی و کینه ورزی با بدنة اجتماعی هیچ بخشی از جامعه، جایی در جنبش ندارد. تلاش برای گفتگو و تعامل با رقیبان و مخالفان در فضایی سالم، و آگاهی بخشی دربارة اهداف و اصول جنبش، وظیفة همة افرادی است که خود را در زمرة مشارکت کنندگان جنبش سبز می دانند. ما، با هر باور و ایمان دینی که بدان معتقدیم، به هر قوم و قبیله و تیره و مرامی که تعلق داریم و با هر سلیقه و سبکی که با آن زندگی می کنیم، همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همة ماست.

۳٫ گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی و تعمیق فضای گفتگو و تعامل از طریق اتخاذ روش های مداراجویانه و احترام آمیز متقابل بین طرف های گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه کلیة فعالان سبز است.

۴٫ جنبش سبز در عین تأکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای وابسته به قدرت های بیگانة سلطه جو، نه انزواطلب و نه دیگرستیز است. برعکس، جنبش سبز با صراحت و شجاعت و نه در خفا و خلوت، به دنبال توسعة رابطه با تمام کشورهای جهان از طریق اعتمادسازی متقابل ملت هاست.

۵٫ عدالت، آزادی، صداقت، استقلال، کرامت انسانی و معنویت، ارزش هایی جهانی هستند و تجربه آموزی از ملت

ادامه مطلب ...

حبس مهدي كروبي و فاطمه كروبي در اتاق هاي جداگانه / بازداشت پسر و عروس مهدی کروبی

0 نظرات
توقیف کتاب‌ها و اسناد موجود در منزل کروبی / بازداشت علی کروبی:
از شب گذشته، هیچ خبری از وضعیت آقای کروبی و همسرش در دست نیست

ادامه راه سبز(ارس): سایت حزب اعتماد ملی خبر داد که عصر روز گذشته، ماموران امنیتی با حضور در منزل مهدی کروبی، تعداد زیادی از کتاب‌ها و اسناد وی را توقیف کرده و به همراه خود برده‌اند. ماموران همچنین علی کروبی را نیز در منزلش بازداشت کرده‌اند.

به گزارش سحام نیوز، مامورین امنیتی پس از حمله به منزل آقای کروبی، ایشان و خانم کروبی را در اطاق‌های مجزا محبوس کردند و سپس به جست‌و‌جو در منزل پرداختند.

بر اساس این گزارش، ماموران کلیه قفل‌های منزل مهدی کروبی را هم تعویض کرده‌اند. در این گزارش همچنین تاکید شده که پس از این حادثه و از شب گذشته تاکنون، علی‌رغم تلاش‌های بسیار، هنوز هیچ خبری از سرنوشت آقای کروبی و همسرشان در دست نیست.

از سوی دیگر، گزارش شده که ماموران امنیتی شب گذشته با ورود به منزل علی کروبی، فرزند مهدی کروبی، وی را به همراه همسرش، نفیسه پناهی، بازداشت کرده‌اند. بر اساس این گزارش، نفیسه پناهی که خواهر سه شهید است، ساعاتی بعد در نیمه‌شب آزاد شده، اما تاکنون از سرنوشت علی کروبی هیچ‌گونه خبری در دست نیست.

علی کروبی، سومین فرزند مهدی کروبی است که در ماجرای ۲۲ بهمن سال گذشته نیز توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده و در طی چند ساعت بازداشت، به طور وحشیانه‌ای مورد شکنجه قرار گرفته بود.

ماموران ماموران امنیتی همچنین روز گذشته برای چندمین بار به منظور دستگیری به حسین کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی، به منزل وی مراجعه کردند که به دلیل حضور نداشتن حسین کروبی، در رسیدن به هدف خود ناکام ماندند.

ادامه مطلب ...

رنجنامه دكتر سروش: لعنت و نفرین بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران

3 نظرات
نامه دردمندانه عبدالکریم سروش:
آقای دکتر اسم خدا را نبرید، خدا نیست، بخدا قسم خدا نیست، نیست...

ادامه راه سبز(ارس): دکتر عبدالکریم سروش در نامه ای با شرح مختصري از ماجرای بازداشت دادماد خود و شکنجه ی او برای اعتراف علیه این اندیشمند دینی به انتقاد از جمهوری اسلامی پرداخته است.

این اقدام در در راستای فشارهای امنیتی و همه جانبه به خانواده دکتر عبدالکریم سروش، صورت گرفت که طی ماههای اخیر داماد وی توسط نیروهای امنیتی تحت فشار های روحی و جسمی قرار داشته و از او خواسته بودند علیه همسرش (دختر سروش) و شخص سروش سخنانی بگوید و آنان را "فاسد و فاسق" بخواند تا از صدا و سیما پخش شود.

سروش در رنجنامه خود نوشته است: «این حاکمان حجاج صفت مگر کم قتل وتجاوز و تطاول وچپاول وغارت وجنایت ومصادره و اعدام و رای دزدی وشهید دزدی و........کرده اند؟ مگر مادران داغدار و پدران سوگوار و فرزندان یتیم و همسران بی جفت و زندانیان زخم دیده و خاندانهای فروپاشیده کم بوده اند؟... از غزالی آموخته‌ام که هیچ‌کس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.»

گفتنی است به جهت فشارهای وارده بر خانواده عبدالکریم سروش طی ماههای اخیر، فرزندان او مجبور به ترک کشور شده و دیگر خویشاوندان در هراس از تعقیب به سر می برند. تحلیل گران بر این باورند که علت اصلی اعمال فشارهای بی سابقه بر خانواده آین روشنفکر دینی، انتشار نامه های انتقادی و سرگشاده وی به آقای خامنه ای پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ٨٨ بوده است.

متن نامه سروش که در اختیار جرس قرار گرفت به این شرح است:

«خدا نیست، بخدا قسم خدا نیست، نیست...»

اینها کلماتی بود که با صدایی دردآلود از دهان حامد بیرون می آمد و آب در چشم من می نشاند. با جسمی ویران و روحی پریشان از ایران گریخته و در گوشه یی از دنیا پناهی جسته و اینک در تلفن خشم و درد خود را پیش من بیرون می ریخت. حامد گناهی نداشت جز اینکه چند سال پیش به خاندان ما پیوسته بود و با دخترم کیمیا پیوند همسری بسته بود. جوانی آرام و سر براه، قانع و متواضع، اهل سلامت و عافیت که نه سودای سیاست داشت و نه صفرای ریاست. پیاده میرفت و زیاده نمی خواست و در دریای پرتلاطم زندگی چندان دور از ساحل شنا نمی کرد. از پدری و مادری هر دو نیکوکار و آموزگار. ده ماه پیش بود که توفانی وحشی ناگهان تومار آرامش وی را در هم پیچید. باغ وحش ولایت، طعمه میخواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشت ها به جانش افکندند و دست آخر دو راهه یی پیش پای او نهادند که :یا دست از جان بشوی ویا به صدا و سیما بیا و هر چه ما میخواهیم بگوی. از او دو چیز ناقابل(!) میخواستند: یکی اینکه فاش بگوید همسرش هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق. دیگر اینکه پدر همسرش (عبدالکریم سروش) «مردکی» است به اصناف رذایل آراسته و وابستگی ها به اجانب دارد و حرام خوار و ناپاک و دشمن شریعت و طریقت و حقیقت است و....

وحوش ولایت گمان می برند که «حلقه ضعیف زنجیر» را یافته اند و آنرا زود می شکنند و به صاحب دیوان گزارش پیروزی نمایان میدهندوپاداش فراوان میبرند، و چون مناعت و مقاومت حامد، پنجه قساوت شان را شکست، برای شکستن کامل او دست به کار شدند، روحش را رنجه و جسمش را شکنجه کردند (کمترینش آنکه یک شب تا صبح، برهنه در سردخانه یی، او را لرزاندند و ترساندند و...)

و عاقبت باحالی نزار و بدنی بیمار او را به خانه فرستادند. در خانه، گاه از قوت رنج و شدت اضطراب چنان بی تابانه سر را بدیوار می کوفت که نزدیک بود سر و دیوار با هم بشکنند. حالا هم که بگوشه یی در خارج خزیده است، هنوز کابوس داغ و درفش می بیند و دیوان درنده را همه جا در تعقیب خود می پندارد.

قصه پر غصه خود را که با من گفت از سر شرم و دلداری گفتم «خدا از آنان نگذرد». سخنم تمام نشده بود که عقده خشمش شکافت و بر من آشوفت که «آقای دکتر اسم خدا را نبرید، خدا نیست، نیست، نیست...». خدا در آن تاریکخانه کجا بود که من بی گناه و بی پناه زجر می بردم و ضجه میزدم و از او پناه می جستم و آن درندگان بی شرم با تمسخرشان مرا بیشتر می گزیدند و می دریدند؟

خدای واحد قهار چه میکرد آن وقت که آن سه دیو تبهکار، به نام خدا، در من افتادند و مرا بی جان کردند؟... می گفت و می گریست. حالا دیگر از هیچ کس شکوه نمی کرد. از خدا هم شکوه نمی کرد، خدایی که عجالتاً خفته یا مرده بود.

گویی مرا به چالش می کشید، مرا که عمری الهیات و فلسفه و عرفان تدریس کرده بودم. پیدا بود که نه تنها راحت و سلامتش را ستانده اند، وجدان و ایمانش را هم لرزانده اند، آشکارا چیزی در او تکان خورده و فروریخته بود. حادثه کوچکی نبود: خدا را جسته بود و نیافته بود! خسوف الوهیت را، مرگ را، بی پناهی را، شکنجه را، تزویر دینی را، قساوت بی امان را، شر عریان را، سبعیت بی مرز انسان را، همه را یکجا چشیده و آزموده بود. حقاً تجربه مهیبی بود.

او بدریا رفت و مرغابی نبود ____ گشت غرقه، دستگیرش ای ودود.

من گرچه خود از سبکباران ساحل نبودم، چنین گرداب هائلی را نیازموده بودم. دستم از همه جا کوتاه بود. دیدم کار از تئولوژی نمیرود. دلیری و دلداری دادمش که «بسا کسا که به روز تو آرزومند است». خرم باش که از دست ظالمان رهیده ای. «نجوت من القوم الظالمین». از جهنم گذشته بدرآی. مگذار تو را شکسته ببینند. برخیز. بلا و شکست را نخواسته بودی، حالا پیروزی و بهبودی را بخواه. الگوی دیگران شو. یوسف وار از چاه گرگان برآی و سلطانی کن. «جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش». از بی ادبان ادب بیاموز. سرهنگی کردن با عاجزان را دیدی، خود با عاجزان سرهنگی مکن. به آینده یی بیندیش که در دیار ما هیچ کس خفت و ذلت نبیند، هیچ کس شکنجه نشود، هیچ کس شکنجه گر نشود، هیچ حصار و حریمی بدست متجاوزان نشکند، هیچ کس بی پناهی و بی خدایی را چنین عریان تجربه نکند، هیچ حیوانی دین دار نشود و سبعیت و حیوانیت را زیور دینی ندهد و در پوستین خلایق نیفتد. گفتمش دین همچو شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوانها را حیوان تر و انسان ها را انسان تر می کند. آن حیوانات، آن وحوش ولایت، که با تو در افتادند البته دیندار بودند و منافق نبودند و درست همین دینداری، درندگی شان را افزون تر کرده بود. چون به نام خدا می دریدند. چون دریدن را نه بازیچه، نه حق بلکه تکلیف خود میدانستند. خواجگان مسند ولایت هم چنین اند. آنها هم قتل و غضب و تجاوز را تکلیف خود میدانند و برای آن «حجت شرعی» دارند و همین آنانرا خطرناک تر می کند. گفتمش اگر مشفقانه بنگری آن وحوش هم بیمارند، بیماران روانی حقارت دیده و طعم کرامت ناچشیده. آرزو کن که هوای دیار ما دیگر بیمار پرور نباشد، شهید پرور نباشد، نفاق پرور نباشد، ولایت پرور هم نباشد. به جای آن، عاقل پرور و خنده پرور و شفقت پرور باشد. آرزو هم کافی نیست، تکاپو کن.

گفتمش مصییت تو عظیم است. یک از صد را با من گفتی و من هم یک از صد آن بی شرمی ها را با خلق می گویم. بی هیچ گناهی خودت را بریان و کیمیایت را گریان کردند، زندگی تان را سوختند، کارتان را گرفتند به مصیبت تان نشاندند. به غربت تان کشاندند و بسوی آینده یی تاریک فرستادند. حالا جامه صبر بپوش که خود کیمیایی دیگرست.

صد هزاران کیمیا حق آفرید ____ کیمیایی همچو صبر آدم ندید

فراموش مکن که حجم ستم در آن دیار مصیبت دیده چندان عظیم است که قصه تو و حصّه تو «چو خشخاشی بود بر روی دریا».

سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست ____ کز خون دل و دیده بر او رنگی نیست

چشم نمناک و دل غمناک و جان سوخته خود را در کنار جان آن سوختگان بگذار و یاد آن مجروحان را مرهمی بر جراحات خویش کن. این حاکمان حجاج صفت مگر کم قتل وتجاوز و تطاول وچپاول وغارت وجنایت ومصادره و اعدام و رای دزدی وشهید دزدی و........کرده اند؟مگر مادران داغداروپدران سوگواروفرزندان یتیم وهمسران بی جفت وزندانیان زخم دیده وخاندانهای فروپاشیده کم بوده اند؟به آنان بیندیش وبر آنان رحمت آور. و با رسول علیه السلام بخوان که: خدایا ظالمان را بر ما چیره مکن و چون یونس در شکم نهنگ از حامدان و مسیحان باش.

از حامد خدا که پرداختم به خدای حامد پرداختم. گفتم:

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی ____ گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی

از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست ____ ور متفق شوند جهانی به دشمنی

بارخدایا!

عاشقان از تو توقعی ندارند. عیسا و حسین و حلاج را در کوره عشق خود بگداز و خون بریز و باک مدار. «منت پذیر غمزه خنجر گذار» تواند. اما عاقلان چطور؟ با ناخرسندی آنان چه می کنی؟ مگر خود به آنان حق احتجاج نداده یی؟ استغنای معشوقانه را برای عاشقان بگذار. عاقلان از تو حکمت و حجت و رحمت ومحبت می خواهند.

میدانم که بلاها و شکنجه ها، گاه صلابت زا و طهارت آفرین اند «که بلای دوست تطهیر شماست». گاهی حتی عشق پرورند و رندان بلاکش را عاشق تر می کنند، اما خرد سوز و ایمان فرسا هم هستند. اگر عاشق را شاکرتر می کنند، عاقل را ستیزنده تر می کنند. میدانم که

گر جمله کائنات کافر گردند ____ بر دامن کبریات ننشیند گرد

چون

کفر و دین هر دو در رهت پویان ____ وحده لاشریک له گویان

و گمان ندارم که کفر کافران تو را غمناک یا ایمان مومنان تو را طربناک کند که برتر از شادی و غمی.

حالا که چنین است و تو چون ماه بر آسمان چنان ارتفاع گرفته ای و «دیدار می نمایی و پرهیز می کنی» که عارفان هم از جدائیت شکوه می کنند، و چنان در خسوف الوهیت و سحاب احتجاب رفته یی که پروای کفر و ایمان و غم و شادی خلایق را نداری، و چون گذشته دست تصرف در تاریخ دراز نمی کنی و عقاب و کیفری بر ظالمان فرو نمیزیزی... و حالا که گویی آدمیان را بخود وانهاده یی و آنان را به سر تازیانه یی نمی نوازی و عاقلان را ایماء و الهام داده یی که از تو انتظار دخالت و عنایتی نبرند، پس بر این بلاکشان باری فزون از طاقت منه و از عاقلان ناخشنود و شاکیان بی ایمان روی در هم مکش و کفرشان را کیفر مده. ظالمان خدافروش را که نمی گیری، مظلومان بی خدا را هم مگیر.

می بینی که از «منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد» و حکم اندر کف رندان است و داعیان دین تو «بر هم افتاده چو ماران ز بر ماران» کفرپروری و ایمان سوزی می کنند و یوسفان را بگرگان میدهند و خلقی را به اسارت گرفته اند و شرارت می ورزند، انصاف ده که «حافظ» قران هم اگر زنده بود، به شکایتی خالص بسنده می کرد و از آن یار دلنواز «شکری را با شکایت» نمی آمیخت. بی چونی و استغنایی که در کار توست و حکمت و غایت و مصلحت را پس میزند چرا خرد را حیران نکند و زبان را به شکوه نگشاید و دل را به کفران نکشد؟

بلی ما تیره چشمان، به حکم بشریت، درازنای تاریخ و فراخنای هستی را نمی بینیم و از غایت امور بی خبریم اما با همین نفس که تو دادی دم از محاجه با تو میزنیم و وام خرد میگزاریم و نه خائف بل واثقیم که از حلقه بندگان تو بیرون نمیرویم.

بار خدایا

از غزالی آموخته‌ام که هیچ‌کس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.

خداوندا به احسانت به حق نور تابانت ____ مگیر .آشفته می گویم که جان بی تو پریشان است

تو مستان را نمی گیری پریشان را نمی گیری ____ خنک آن را که میگیری که جانم مست ایشان است

وگر گیری ور اندازی چه غم داری؟ چه کم داری؟ ____ که عاشق هر طرف این جا بیابان در بیابان است

عبدالکریم سروش
اسفند 1389
ربیع الاول 1433
ادامه مطلب ...

شهادت حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز در جریان مراسم اول اسفند + ويدئوهاي شيراز

2 نظرات
شهادت حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز در جریان مراسم اول اسفند

ادامه راه سبز(ارس): در جریان تجمع اعتراضی مردم شیراز در یک اسفند یک دانشجو دانشگاه شیراز توسط نیروهای امنیتی به شهادت رسید.

بر اساس گزارش‌های رسیده حامد نورمحمدی دانشجوی رشته زیست شناسی دانشگاه شیراز و از ساکنان خوابگاه شهید دستغیب این شهر در تجمع اعتراضی مردم شیراز در اول اسفند مقابل ساختمان شماره یک دانشکده مهندسی واقع در میدان نمازی در حین تعقیب و گریز به دست ماموران امنیتی به شهادت رسید. گفتنی است در روز یک اسفند شهر شیراز یکی از بزرگترین تجمعات اعتراضی خود را در یک سال و نیم بعد از انتخابات تجربه کرد.

این گزارش افزود "خانواده وی که تحت فشار روحی و نیز تهدیدهای نیروهای امنیتی قرار گرفته اند، روز دوشنبه به خوابگاه دستغیب دانشگاه شیراز آمده و وسایل وی را جمع آوری نمودند.". همچنين دوستان و هم‌دانشگاهیان حامد نورمحمدی برای «تهدید و توجیه» بامداد امروز به حراست دانشگاه شیراز احضار شده‌ و از مصاحبه و یا اطلاع‌رسانی در مورد وی منع شده‌اند.

نور محمدی دانشجوی خرم آبادی ترم چهار رشته زیست شناسی دانشگاه شیراز، ساکن خوابگاه دستغیب، دیروز یک اسفند در درگیری‌های شیراز توسط نیروهای امنیتی جان خود را از دست داد.

به گفته شاهدان عینی به رهانا: «حامد نورمحمدی از پل روگذر حد فاصل میدان دانشجو و میدان نمازی توسط ماموران امنیتی به پایین یرت شده و پس از برخورد ماشین در سطح خیابان پایین (خیابان ساحلی) جان خود را از دست داده است.»

به گزارش رهانا، خانواده‌ی این دانشجوی خرم آبادی امروز به شهر شیراز مراجعه کرده‌ و وسایل این دانشجو را تحویل گرفتند.

این در حالی است که حراست دانشگاه از هم دانشگاهی‌ها و دوستان وی خواسته است که با هیچ رسانه‌ای در مورد نحوه‌ی کشته شدن حامد نورمحمدی صحبت نکنند و آن‌ها را تهدید کرده است که در صورت مصاحبه با رسانه‌ها، با آن‌ها برخورد خواهد شد.

چند ساعت پس از انتشار خبر کشته شدن این دانشجو توسط خبرگزاری رهانا، خبرگزاری دولتی فارس در گفت‌وگویی با رئیس دانشگاه شیراز، مرگ حامد نورمحمدی را در اثر تصادف اعلام کرد و ذکر کرد که مرگ او هیچ ارتباطی با تجمع‌های روز گذشته نداشته است. هفته‌ی گذشته نیز خبرگزاری فارس و دیگر رسانه‌های دولتی صانع ژاله را که در ۲۵ بهمن به دست نیروهای دولتی کشته شده بود را بسیجی عنوان کرده بودند، که این خبر توسط خانواده‌ی وی تکذیب شد.

در همین راستا دانشجویان دانشگاه شیراز، امشب برای اعتراض به کشته شدن این دانشجو به سر دادن شعار الله اکبر در محوطه‌ی خوابگاه‌های شیراز، مفتح و دستغیب خواهند پرداخت.

گفتنی است روز یکشنبه همچنین منابع خبری و شاهدان، از کشته شدن یک نفر در میدان هفتم تیر تهران خبر داده بودند، که بعد از ساعاتی رسانه های حاکمیت آن را تکذیب کرده و همان زمان تارنمای نیروی انتظامی ادعا کرد یک نفر در متروی تهران خودکشی کرده است.

گزارش ويدئويي از حمله نیروهای لباس شخصي و بسیجی به مردم شیراز در تظاهرات ۱ اسفند


حمله نیروهای بسیجی به مردم شیراز در تظاهرات 1 اسفند در خیابان ملاصدرا شیراز: ویدئو در شرایط سخت و در حین فرار ضبط شده. به گفته فيلمبردار اين ويدئو، پس از پایان ضبط یک بسیجی با شوکر برقی به سمت مردم حمله ور شد و جوانی را از پای درآورد... من هم همین جا بود که ضربه ی باتوم سختی رو تو کمرم احساس کردم.

تعدادي ديگري از گزارشات ويدئويي اعتراضات شيراز در يكم اسفند:
ويدئو1 - ويدئو2 - ويدئو3 - ويدئو4
جو پادگاني خيابانها در ۱ اسفند - شیراز سري۲

ادامه مطلب ...

يك مامور پليس گفت اين رفتار بسيجيان در ذهن مردم ميماند

2 نظرات
مهدي خزعلي در گفتگو با دويچه وله:
تهران، یک‌شنبه، اول اسفند ۱۳۸۹ به یک پادگان نظامی تبدیل شده بود

ادامه راه سبز(ارس): مهدی خزعلی، محقق، نویسنده و وبلاگ نویس منتقد دولت، به شرح گوشه ای از مشاهدات خود از اول اسفند – که بنا به ادعای حکومت در آرامش کامل بوده- پرداخت و همزمان با مقامات جمهوری اسلامی در مورد تداوم روند فعلی مقابله و برخورد با مردم اتمام حجت کرد.

خزعلی که بدلیل انتقاداتش در جریان سرکوب معترضات به نتایج انتخابات، دو بار نیز مورد بازداشت قرار و اهانت قرار گرفته بود، در گفتگو با دویچه وله، از وضعیت تهران در یک اسفند چنین می گوید :

"درخیابان پاستور، نزدیک منزل آقای میرحسین موسوی ۱۰ ماشین ضد شورش مستقر بودند و تظاهرات امروز تظاهرات نیروهای ضد شورش بود."

وی همچنین از حضور پر تعداد خودروهای ضدشورش در خیابان پاستور، اطراف منزل میرحسین موسوی خبر می‌دهد و اضافه می‌کند: "تهران امروز یک‌شنبه، اول اسفند ۱۳۸۹ به یک پادگان نظامی تبدیل شده بود. مثل ۲۵ بهمن نبود. این‌بار نیروهای گارد، کاملا تجهیز شده آمده بودند. گشتی در بلوار کشاورز، خیابان ولیعصر، میدان انقلاب، میدان آزادی زدم. همه جا مملو از نیروهای گارد بود. در خیابان کارگر به بسیجی‌هایی که در پیاده‌رو دسته‌جمعی با کلاه‌های ضد شورش و باتوم حرکت می‌کردند، گفتم، "مثل این که بنا بوده جنبش سبز راهپیمایی کند، شما راهپیمایی می‌کنید". در بلوار کشاورز جوان دانشجویی که از دانشگاه تهران بیرون آمده را گرفتند و او را جلوی چشم ما بد جوری زدند. من فکر می‌کنم تظاهرات امروز تظاهرات نیروهای ضدشورش بود."

مهدی خزعلی می افزاید "در همان مسیر متعرض ما هم شدند، با این که در ماشین بودیم. ماشین را نگه داشتند و گفتند شما فیلمبرداری می‌کردید. گفتم نه ما فیلمبرداری نمی‌کردیم. کاملاً فضا امنیتی بود. پیاده‌روها پر از جمعیتی بود که در خیابان انقلاب به سمت آزادی حرکت می‌کردند و مشخص هم بود که نیروهای امنیتی در بین جمعیت حرکت می‌کنند و نظارت خیلی شدیدی داشتند. پایین‌تر هم درخیابان پاستور، نزدیک منزل آقای میرحسین موسوی ۱۰ ماشین ضد شورش مستقر بود."

مأمور پلیس : این رفتار بسیجی‌ها در ذهن مردم می‌ماند

خزعلی درباره دیگر مشاهدات خود از وضعیت یک اسفند در تهران می‌افزاید: "امروز یک مامور پلیس پیش من درد دل می‌کرد. او گله می‌کرد و می‌گفت بسیجی‌ها وارد اتوبوسی شدند که ۲۰۰ سرنشین داشت. به زور زن و بچه را پایین ریختند تا یکنفر را دستگیر کنند. با چوب رفته بودند داخل اتوبوس. این رفتارها در خاطره‌ی مردم می‌ماند. اگر واقعاً براین باورند که تعداد مخالفین و منتقدین به تعبیر کیهان فقظ ۵۰ نفر هستند، نیازی نیست این جمعیت عظیم را به عنوان نیروهای ضدشورش و سرکوبگر به خیابان‌ها بیاورند. من فکر می‌کنم تظاهرات امروز (۱ اسفند ۱۳۸۹)، تظاهرات نیروهای ضدشورش بود. البته حضور مردم در خیابان‌ها خیلی زیاد بود. مردم در پیاده‌روها حرکت می‌کردند و برای این که درگیری نشود شعار نمی‌دادند."

مهدی خزعلی درباره کندی سرعت اینترنت در روزهای اخیر به دویچه‌وله گفت "از دیروز تا حالا سایت خودمان را هم نمی‌توانیم باز کنیم. به قدری سرعت اینترنت را پایین آورده‌اند که امکان باز کردن سایت‌های فیلترنشده هم نیست. از دو سال پیش گفتند، "فتنه" تمام شد، من فتنه را همین کسانی می‌دانم که سرکوب‌می‌کنند."

این وبلاگ نویس همچنین از اتمام حجت خود با مقامات حکومت خبر می‌دهد و خطاب به آنها گفته است "من با شما اتمام حجت می‌کنم و شرط می‌بندم. شرط می‌بندم اگر شما به معترضین مجوز راهپیمایی بدهید، در تهران ۱۰ میلیون نفر به خیابان می‌آیند. حالا شما می‌گویید جمعیت تهران این قدر نیست. همان طور که ماشالله، شما برای راهپیمایی‌هایتان از تمام شهرها آدم می‌آورید، ما نمی‌آوریم و اتوبوس هم نمی‌فرستیم. خود مردم می‌آیند. از تمام شهرهای اطراف می‌آیند. نگویید تهران ۱۰ میلیون جمعیت ندارد. نخیر، مطئمن باشید خیابان‌های تهران با ۱۰ میلیون معترض آرام و با سکوت پر خواهد شد. ما حاضریم مدیریت کنیم تا خدای نکرده کسی آزرده نشود. فقط شما دخالت نکنید."

ادامه مطلب ...

حمله اوباش با نارنجک صوتی به منزل مهدی کروبی

0 نظرات
هیچ‌یک از حکومت‌های منطقه، چنین برخوردی با مخالفان نداشت:
حمله با نارنجک صوتی به منزل مهدی کروبی

ادامه راه سبز(ارس): سایت حزب اعتماد ملی خبر داد که نیمه شب گذشته، نیروهای خودسر با همکاری و هماهنگی نیروهای امنیتی و وزارت اطلاعات، به شکل همه‌جانبه به منزل مهدی کروبی حمله کرده‌اند.

به گزارش سحام نیوز، نیمه شب گذشته نیروهای اطلاعاتی با تخلیه کامل کوچه و مسدود نمودن آن، شرایط را برای حمله وحشیانه نیروهای خودسر و اراذل و اوباش فراهم نمودند. آنان نیز با شکستن شیشه‌های ساختمان، اقدام به پرتاب سه عدد نارنجک صوتی به داخل ساختمان نمودند.

در این راستا همچنین اراذل و اوباش سعی داشتند با ایجاد فضای رعب و وحشت در میان مردم و ساکنان محل، جلوی هرگونه واکنش احتمالی آنان را بگیرند. در پی این اقدام، آقای کروبی با احضار محافظان خود، از آنان خواست تا ساختمان را ترک کنند و وی و همسرش را تنها بگذارند.

به نوشته‌ی سحام نیوز، کروبی به محافظان خود گفته است: “شما که توانایی مقابله با این افراد را ندارید و در صورت برخورد با آنها از سوی مقامات بالاتر خود مؤاخذه می‌شوید، بهتر است ساختمان را ترک کنید و ما را تنها بگذارید.”

آقای کروبی همچنین در ادامه متذکر شده که: اینان بیایند و با حکم قضایی اقدام به ورود به ساختمان کنند، نه اینکه بیایند و با رفتارهای وحشی و به دور از عقلانیت و انسانیت موجب آزار و اذیت مردم و همسایگان شوند!

ایشان همچنین گفته است: “طی چند ماه اخیر شاهد درگیری‌های فراوانی در منطقه خاورمیانه و آفریقا بودیم، اما هیچ وقت گزارشی از این نوع برخوردها که خود حکومت در رابطه با مخالفانش انجام دهد، نشنیدیم. این نوع رفتارهای قرون وسطایی و نخ‌نما شده به آبروی این مردم و کشور لطمه می زدند. دیگران می گویند مگر مملکت اینها قانون ندارد؟ مسئول ندارد؟ این رفتارهاست که باعث بی‌آبرویی می‌شود.”

آقای کروبی در پایان به محافظانش گفته است: “به آنها بگویید یا باید با حکم قضایی و دادگاهی عادل وارد شوند و یا جنازه‌ی مرا از این خانه بیرون ببرند، و تا آخرین لحظه و قطره‌ی خون خواهم ایستاد.”

سحام نیوز همچنین خاطرنشان کرده است که مهدی کروبی و همسرش در هفت روز اخیر از هرگونه تماس و ارتباط با فضای بیرون به شدت منع شده‌اند، تا جایی که حتی برای تهیه‌ی نیازهای اولیه با مشکل روبه‌رو شده‌اند. وضعیت مهدی کروبی و فاطمه کروبی به شدت وخیم گزارش شده و بیم آن می‌رود که این حبس شدید خانگی موجب ایجاد شرایط وخیم جسمی برای ایشان گردد.

حصر موسوی و رهنورد وارد فاز تازه‌ای شد:
ایجاد دیوار آهنی در معبر ورودی خانه‌ی میرحسین

همچنين به گزارش كلمه، فرداي نماز جمعه جنتي و درخواست وي در زندان خانگي قرار دادن ميرحسين، «خانه‌ی موسوی و رهنورد را به زندانی با دیوارهای بلند آهنی برای آنها تبدیل كردند»، مشاهدات برخی از کارمندان نهاد ریاست جمهوری، پزشکان و بیماران بیمارستان شهید شوریده که در نزدیکی کوچه اختر قرار دارد؛ کوچه‌ای که منزل موسوی در آن قرار دارد نشانگر اين واقعت است كه كودتاگران ديوار آهني در ورودي اين كوچه بن بست قرار داده اند.
تعدادی از کارکنان شریف نهاد ریاست جمهوری در تماس با کلمه اطلاع داده‌اند که هم‌اکنون ماموران با سرعت زیاد مشغول ایجاد یک دیوار بزرگ آهنی در معبر ورودی خانه‌ی موسوی هستند.

ظاهرا آنچه در اطراف خانه‌ی موسوی اتفاق می افتد، یادآور حرفهای احمد جنتی است که در نمازجمعه‌ی اخیر تهران گفته بود خانه‌های به گفته‌ی وی سران فتنه را برایشان تبدیل به زندان کنید.

به گزارش کلمه، در ماههای گذشته، محدودیت‌های زیادی برای ارتباط موسوی و رهنورد با جامعه ایجاد شد، محدودیت‌هایی که گام به گام به آن افزوده می‌شد. دایره‌ی محدودیت‌های امنیتی برای میرحسین موسوی از اواخر تابستان امسال و همزمان با حمله به منزل مهدی کروبی و مراجع، افزایش یافت. این برخوردها در روز دیدار جمعی از روزنامه‌نگاران با وی کلید خورد و پس از آن در برخورد با اقشار و شخصیت‌های مختلف که قصد ملاقات با موسوی را داشتند، ادامه یافت.

شدت یافتن محدودیت ها برای موسوی و همسرش، زهرا رهنورد، شش ماه پیش با استقرار یک اتومبیل ون در مقابل دفتر موسوی در کوچه‌ی فردوسی خیابان کارگر شمالی تهران وارد فاز تازه‌ای شد. یک ون با سرنشینان امنیتی، با استقرار در اطراف دفتر موسوی، از دیدار گروههای مختلف مردم و شخصیت‌ها با میرحسین موسوی و زهرا رهنورد جلوگیری می‌کردند. گاه نیز مراجعین را یا بازداشت موقت و پس از چند ساعت بازجویی خیابانی رها می‌کردند و یا آنها را به بازداشتگاه می‌بردند و پس از اخذ تعهد کتبی مبنی بر عدم مراجعه‌ی مجدد به این دفتر، آزاد می‌کردند.

حصر خانگی مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد، بعد از راهپیمایی ۲۵ بهمن رسما آغاز شد و از روز ۲۷ بهمن ماه با قطع آخرین ارتباطات محدود آنها، هیچ اطلاعی از وضعیت و سلامتشان در دست نیست. اکنون محافظان موسوی از محافظت وی عزل شده و نیروهای امنیتی جای آنها را گرفته‌اند.

بستگان موسوی و رهنورد در روزهای اخیر قادر به کسب هیچ‌گونه خبری از وضعیت آنها نیستند و ماموران مستقر در اطراف خانه، به کسی اجازه نمی‌دهند به محل سکونت آنها نزدیک را شود.

پس از قطع تمامی راههای ارتباطی موسوی و رهنورد، از جمله تلفن‌های ثابت و همراه و اینترنت، اکنون با ایجاد دیوار آهنی در اطراف خانه‌ی موسوی، حصر آنها وارد مرحله‌ی جدیدتری شده است و معلوم نیست مقامات قضایی و امنیتی در روزهای آینده چه برنامه‌ای برای میرحسین و همسرش در دست اجرا دارند.

همچنين سايت كلمه طي گفتگويي با اميرارجمند مشاور ارشد موسوي از آخرين وضعيت موسوي و رهنورد سوال كردند و ايشان در پاسخ گفت: «محدودیت‌ها برای آنان بسیار شدید شده است و آن‌ها در حال حاضر در بازداشت خانگی به سر می‌برند. نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که غذای آقای موسوی و خانم رهنورد از سوی نیروهای امنیتی تهیه می‌شود و ما از این جهت بسیار نگران هستیم. با توجه به این که آن‌ها خودشان نمی‌توانند مواد غذایی تهیه کنند، نمی‌دانیم که از آن‌چه از سوی نیروهای امنیتی تهیه می‌شود، استفاده می‌کنند یا خیر، و به هر صورت ما بسیار نگران وضعیت آن‌ها هستیم و تاکید می‌کنیم که مسئولیت حفظ سلامت آن‌ها به عهده نیروهای حکومتی است و این نوع رفتار شایسته نظامی که ادعای رافت و ارزش‌های والای اسلامی را دارد نیست که با رهبران قشر عظیمی از کشور این گونه رفتار کند.»

ادامه مطلب ...

گزارشات ويدئومردمي از يكم اسفند، آرايش جنگي نيروهاي زرهي و پياده حكومت عليه حضور مردم در شهرها

1 نظرات
گزارشات ويدئومردمي از يكم اسفند ، پاسداشت مردمي هفتم شهداي سبز 25 بهمن

ادامه راه سبز(ارس): يكم اسفند حضور مردم در خيابانها براي پاسداشت هفتم شهداي سبز 25 بهمن صانع ژاله و محمد مختاري فر بود، با مشاهده آرايش جنگي نيروهاي زرهي و پياده نظام در تهران و شهرهاي بزرگ عيله حضور مردم، و با نگاههاي خشمگين و رفتار وحشيانه و حضور بيسابقه نيروهاي سركوب و با مشاهده ي بازگشت قمه كشها و شعبون بيمخهاي وابسته به مكان خاص! در خيابانها، همگي نشانگر آن بود كه نظام در 25 بهمن ضربه بسيار سنگيني از مردم خورده اند. لو رفتن شهيد دزديشان هم ته مانده ابروي نداشته شان را از بيخ بن برده بود و به همين هم سبب ، مضاعف شدن خشونت و نگاه پر از خشم و نفرت و خون طلب نيروهاي مزدور حكومت نسبت به مردم در اين روز انكار ناپذير بود. اما مردم باز هم آمده بودند. هر چند كه رسانه هاي كودتاگران و سيماي رهبري اعلام كردند شهر در امن امان است و مردمي هم كه به خيابان آمدنده اند مشغول خريد البسه عيد هستند! :-))










همراهاني كه در كار با 4shareh راحت تر هستند ميتوانند كليه فيلمهاي يك اسفند را در "اينجا" مشاهده و دريافت نمايند

ادامه مطلب ...

كروبي خطاب به رييس قضا: تا آخرین لحظه در کنار مردم خواهم ماند

14 نظرات
نامه سرگشاده مهدي كروبي به رييس قوه قضاييه:
تا آخرین لحظه در کنار مردم خواهم ماند

ادامه راه سبز(ارس): مهدی کروبی در نامه ای به رئیس قوه قضائیه، از حضور شبانه صد موتورسوار به همراه چند روحانی نما در مقابل منزلش خبر داد که به فحاشی، هتاکی و برهم زدن آسایش و آرامش مردم منطقه می‌پردازند، از سویی به کف و سوت و فحاشی و سینه زنی می‌پردازند و از سوی دیگر برای مقام رهبری دعا می‌کنند!

وی خاطرنشان کرد که این افراد در نهایت به دنبال ورود به ساختمان و قتل ساکنان آن هستند. کروبی تاکید کرد که این رفتارها آبروی جمهوری اسلامی را می‌برد.

او بار دیگر خواستار تشکیل دادگاه علنی شد و نوشت: به یاری خداوند هیچ گونه تزلزلی در استواری مهدی کروبی در دفاع از حقوق برحق مردم ایران بوجود نخواهد آمد و تا آخرین لحظه در کنار مردم خواهم ماند.

به گزارش سحام نیوز، آقای کروبی به دلیل حصر کامل خانگی و عدم توانایی ارسال نامه مستقیم به ریاست قوه قضائیه، این نامه را در اختیار سایت سحام نیوز گذاشته است تا بدین وسیله به دست لاریجانی و سایر مقامات مسئول برسد. متن نامه بدین شرح است:

بسمه تعالی

جناب آیت الله آملی لاریجانی
با سلام و عرض تحیت

متاسفانه مجدداً فجایع شب های قدر، البته با شدتی بیشتر؛ در حال رقم خوردن است. شب های متوالیست که تعداد صدنفر موتور سوار به همراه چند روحانی نما هر آنچه از دستشان برآمده و در توانشان بوده در جهت فحاشی، هتاکی و برهم زدن آسایش و آرامش مردم منطقه انجام داده اند. این افراد مراسم شان را با به کار بردن زشت ترین کلمات در رابطه با “به اصطلاح سران فتنه” و نیز برخی سران و مقامات حکومتی و خانواده آنان آغاز؛ و با دعا و طلب طول عمر برای “مقام رهبری” به پایان می رسانند! خلاصه اینکه با کف و سوت و فحاشی و سینه زنی و دعای فرج؛ به خیال خامشان در حال خدمت به اسلام و مسلمین هستند! جالب است این افراد با لحظه شماری برای پایان بردن کار فرهنگی شان به دنبال ورود به ساختمان و قتل ساکنین آن هستند!

ریاست قوه قضائیه

آسایش و آرامش از مردم منطقه گرفته شده و استرس و نگرانی برای ساکنین به صورت وحشتناکی بوجود آمده است. من برای آبروی حکومت به شما می گویم که این نوع رفتار از اسلام و جمهوری اسلامی و روحانیت عبور کرده و نگران این جریان بوده و هستم.

بنده درخواستی دارم از جنابعالی که به زودی و از طریق قانونی، وعده هایی را که در سخنرانی ها داده اند، عملی گردد و دادگاهی علنی تشکیل گردد تا کیفرخواست و دفاعیات مطرح گردد. باشد که در دادگاهی عادل و علنی، مردم به حقیقت آگاهی یابند.

در پایان به عوامل اصلی این محرکات مذبوحانه، اعلام می کنم که به یاری خداوند هیچ گونه تزلزلی در استواری مهدی کروبی در دفاع از حقوق برحق مردم ایران بوجود نخواهد آمد و تا آخرین لحظه در کنار مردم خواهم ماند.

والسلام
مهدی کروبی
۱ اسفند ماه ۱۳۸۹

ادامه مطلب ...

نماهنگ «شاهدان حضور» امروز از ساعت 15 همه جا سوي آزاديست

4 نظرات
نماهنگ «شاهدان حضور»

ادامه راه سبز(ارس): امروز يكم اسفند 89 از ساعت 15 همه جا بسوي آزاديست و همه ميدانها انقلاب سكوت است. شايد بتوانيد مقابل كالبد رهبران با مردم ديوار آهني بكشيد اما در مقايل عهد و پيوند قلبهايمان با آنها چه ميكنيد؟! با شاهدان سبز حضورمان چه ميكنيد؟ مگر نه اين است كه شهيد قلب "تاريخ" است و تاريخ، ثبت "حضور":



جهت دانلود mp4 بر روي تصوير بالا كليك كنيد

سرود اين نامه را براي تو مينويسم

ادامه مطلب ...

چرا و چگونه باید نام و یاد شهیدان جنبش سبز را زنده کنیم

0 نظرات
پیشنهادهایی برای حضور هرچه مؤثرتر و کم‌خطرتر در مراسم امروز:
چرا و چگونه باید نام و یاد شهیدان جنبش سبز را زنده کنیم

ادامه راه سبز(ارس): در حماسه ۲۵ بهمن همه با هم به خیابان ها آمدیم، تا حماسه ۲۵ خرداد را به یادها بیاوریم. تا به غاصبان رای مردم نشان دهیم که جنبش سبز، برای احقاق حقوق مردم و اجرای بدون تنازل قانون اساسی، در آستانه دو سالگی خود، و در پیوند با خیرش دیکتاتورستیزانه مردم منطقه، همچنان روز اول، زنده و بالنده است؛ و آن که می میرد دروغ و حبس و شکنجه و سرکوب است و نـداها و سهراب های جنبش سبز هیچ گاه خاموش و فراموش نخواهند شد.

اقتدارگرایان اما این زندگی و حضور را بر نتافتند؛ سنگینی اعتراف به حیات جنبشی که هر روز مرگش را بر تریبون ها و منابر خود فریاد می کنند، آنچنان بر آنها گران آمد، که باز خیل سرکوبگران خود را به سوی مردم بی سلاح و مسالمت جو روانه کنند. اما این بار در لباس مردم، تا وانمود کنند که این خود مردم اند که با «فتنه گران» برخورد می‌کنند. کدام مردم؟ مردمی که بر هموطنان خود آتش می گشایند؟

اقتدارگرایان اما برای انکار ترس و تنهایی خود و برای بازسازی مشروعیت و مقبولیت از دست رفته‌ی خود تنها به این حربه و فریب بسنده نکردند. در سناریویی که از یک هفته قبل در روزنامه ها و بولتن های خود آن را تبلیغ می کردند، خشونت ها آفریدند تا شهادت جوانان سبز را رقم بزنند و به خیال خود آن را به همراهان جنبش نسبت دهند، و پروژه شهیدسازی را برای ترمیم وجهه ی بی آبروی خود اجرا کنند. غافل از آن که دروغشان در اجرای این پروژه نخ نما و در دزدیدن جسم و نام شهدای سبز، دامنشان را بیش از پیش خواهد گرفت و در میان مردم ایران و جهان رسواتر از قبل شان خواهد کرد.

وقاحت و قانون شکنی اقتدارگریان، اما؛ با دزدیدن پیکر ژاله و مختاری و حمله به دانشگاه و دریغ کردن برگزاری مراسم عزاداری از دوستان و آشنایان و تهدید خانواده پایان نپذیرفت. مزدوران خود را خبر کردند، تا فریاد مرگ بر همراهان جنبش سر دهند. در خیابان ها جولان دهند و رکیک ترین الفاظ را به کار برند، و به اطراف خانه های ایشان بریزند، تا با این نمایش دولتی، زمینه حبس و حصر خانگی آنها را فراهم کنند. ارتباطات شان را به تمامی قطع کردند و اینک در کار کشیدن دیوار آهنی به دور عزیزانی هستند که ماه ها است در قلب پیر و جوان و مرد و زن جنبش سبز خانه کرده اند.

به این خیال که هم از پرداخت هزینه زندانی کردن آنها پرهیز کنند، هم خطر همراهانی را که سلاحی جز کلام و بیانیه نداشتند از بین ببرند. همراهانی که معلوم نیست اگر در دل مردم جای ندارند و اگر عامل دست بیگانه اند و اگر مطرود ملت اند، چرا چنان قدرتی در چند خط بیانیه شان است که تمام نیروهای نظامی و امنیتی و رسانه های میلیاردی شان توان مهار آن و پاسخ گویی به آن را ندارد، و چه طور حکومت را واداشته اند چنان از کلمه های شان بترسند که آخرین روزنه های ارتباطی آنان را هم مسدود کنند؟

اینک، و در آستانه یکم اسفند و مراسم هفتم شهدای جنبش سبز در ۲۵ بهمن، باز این جنبش سبز است که هستی خود را نشان خواهد داد. ما سوگوار رذالت اقتدارگرایان، در کشتن فرزندان این مرز و بوم و دزدیدن پیکر و مصادره‌ی نامشان هستیم. می آییم تا نشان دهیم که سوگواران حقیقی این سرزمین ماییم، سوگوارانی که به رغم گشوده بودن دهان های وقاحت، دیگر خاموش نیستیم. سوگوارانی که عزاداری‌مان نشان سکوت و تسلیم و رضا نیست. ما از پیشوایان و امامانمان آموخته ایم که از مراسم عزا مراسم حضور و مقاومت بسازیم. می آییم که نشان دهیم اگر اجازه‌ی برگزاری مراسم عزا در مساجد و حسینیه ها و دانشگاه ها و خانه ها به ما نمی دهند، اگر بهشت زهرا را پادگان می کنند تا بر سر مزار شهدایمان نرویم، ما تمام ایران را مجلس عزای قاتلان و محل افشاگری متقلبان و دزدان آراء و شهدایمان می کنیم. می آییم تا نشان دهیم جنبش سبزی که در ایام انتخابات باز پس گرفتن «پرچم ایران» اش را از مصادره کنندگان کشور می‌خواست، و پس از تقلب انتخاباتی با شعار بازپس‌گیری «رای» اش به میدان آمد، در آستانه دوسالگی راه سبز امید، زنده تر و سبزتر از پیش، پس گرفتن «شهیدان» اش را مطالبه می‌کند. اگر در چهلم شهدا و در تجمع میدان توپخانه در سال ۸۸ شعار مردم این بود که «برادر شهیدم، رایتو پس می‌گیرم »، اینک شعار سیاه پوشان سبز این است که «برادر شهیدم، نامت را، راهت را، هویتت را، و هدفت را پس خواهیم گرفت.»

حضور ما در یک اسفند اما تنها برای بازپس گیری شهدایمان نیست. یک اسفند، در مراسم بزرگداشت شهدای جنبش سبز، مراسمی که به وسعت ایران و به گستردگی تمام مکان های عمومی کشور است، ما از بازپس گرفتن همراهان جنبش سبز هم سخن خواهیم گفت. حاکمانی که بر خلاف تمام قواعد و اصول قانونی، شرعی، اخلاقی، انسانی و سیاسی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی را بدون محاکمه و بی هیچ جرمی به حبس و حصر خانگی برده اند، و پنداشته اند با این کارشان هزینه‌ی محاکمه و زندانی کردن آنان را نخواهند داد، باید بدانند که جنبش سبز در برابر توهین و تعرض به ساحت این عزیزان خاموش نخواهد نشست.

یک اسفند، روز همراهی و همدلی نمادین و گسترده مردم ایران برای باز پس گیری نام شهیدان سبز است. روزی برای همراهی با پایداری ها و پایمردی های میرحسین موسوی و مهدی کروبی است و آغاز روزی است که تا پایان هرچه سریعتر حبس و حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی است، شب نخواهند شد.

برای حضور هرچه موثرتر و در عین حال کم‌خطرتر در این مراسم، برای این که فریاد عزا و اعتراضمان را در این مراسم سوگواری نمادین ملی بلندتر فریاد کنیم و برای اینکه نگذاریم چماق سرکوب و خشونت، شکوه خلاقیت و مدنیت سبزها را پنهان کند، پیشنهادهای مختلفی مطرح شده است:

- یادآوری تجربه عزاداری شهدا در روزهای آغازین، و استفاده از نمادهای عزاداری:

- استفاده از نمادهای سبز و سیاه (پوشیدن لباس سیاه، دست بند و روبان سبز،…) برای نشان دادن این عزاداری؛

- استفاده از شمع در ساعت تاریک شب؛

- پخش صدای قرآن در اماکن عمومی، در خودروها، در دانشگاه ها و ادارات، از تلفن همراه در محیط های عمومی؛…

- ساخت، توزیع و تکثیر اعلامیه های نمادین عزاداری شهدای سبز،

- توزیع عکس ها، نوشته ها، پوسترها و تراکت ها، ویدئوها و کلیپ های منتشر شده، برای آگاهی همگانی از هویت شهدای سبز ۲۵ بهمن و افشای ماهیت شهیددزدان و دروغگویان،

- پخش عکس ها و اخبار مربوطه، برای آگاهی عمومی از حصر و حبس همراهان جنبش، و انداز حاکمیت از ادامه حصر میرحسین و کروبی،

- و طرحها و پیشنهادهای بی شمار دیگری که همراهان جنبش سبز با خلاقیت و نوآوری خود، متناسب با چنین مراسم و شرایطی، برای پخش پیام جنبش خواهند اندیشید.

در پایان، فراموش نمی کنیم که ضامن بقا و حیات و سرزندگی جنبش تا کنون حفظ آهستگی و پیوستگی حرکت و پرهیز از توسل به خشونت و اقدامات کور واکنشی بوده است، که این همان چیزی است که اقتدارگرایان سرکوبگر از همان ابتدای جنبش می‌خواسته اند، تا بهانه ای برای سرکوب گسترده‌ی جنبش به دست آورند. چنان که سبزها خود در تظاهرات سکوت و در بردباری ۲۰ ماهه ی خود و در شعارهای خود نشان داده اند این آب آرام است که به اعماق نفوذ می‌کند و جریان گام به گام و پیوسته آن است که هر سدی را خواهد شکست و هر مانعی را از پیش خواهد برداشت. توجه ویژه به سناریوهای امنیتی ای که سعی در متشنج کردن فضا و ماهی گرفتن از آب گل آلود دارند و مراقبت از کسانی که در قالب افراد تندرو سعی در نفوذ در اجتماعات و به هم زدن نظم تجمعات و تند کردن فضا و شعارها دارند، ضروری است.

ادامه مطلب ...

سید محمدرضا خاتمی: آقای صادق لاریجانی! شما دیگر صلاحیت ندارید

1 نظرات
نامه سرگشاده محمدرضا خاتمی به صادق لاریجانی رييس قضا:
تشکیل دادگاه برای سران محبوب جنبش سبز، فتنه گران واقعی را رسوا می‌کند

ادامه راه سبز(ارس): سید محمدرضا خاتمی، نایب رئیس مجلس ششم ، در نامه ای سرگشاده به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، با اشاره به موضع گیری وی علیه سران جنبش سبز، تاکید کرد که او و قوه ی تحت مدیریتش به دلیل اظهارنظر و صدور حکم درباره پرونده ای که هنوز مفتوح است، دیگر صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارند.

دبیرکل سابق جبهه مشارکت همچنین حمله به مردم بی گناه و حق طلب در ٢۵ بهمن ماه را فاجعه ای سازمان یافته، از پیش طراحی شده، حمایت شده و سابقه دار توصیف و از آن ابراز انزجار کرد.

خاتمی همچنین تاکید کرد که تشکیل دادگاه علنی و عادلانه و مستقل برای “سران محترم و محبوب جنبش سبز” موجب رضای خداوند، عزت جمهوری اسلامی و آگاهی دقیق مردم از واقعیتها و رسوایی فتنه گران واقعی خواهد شد.

به گزارش نوروز، متن نامه به شرح زیر است :

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آیة الله آقای حاج شیخ صادق لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه

با سلام و احترام

ابتدا فرصت را غنیمت شمرده و با ابراز انزجار از فاجعه سازمان یافته، از پیش طراحی شده، حمایت شده و سابقه دار حمله به مردم بی گناه و حق طلب در ٢۵ بهمن ماه، برای دو شهید گرانقدر که مورد ستم مضاعف قرار گرفتند علو درجات و همنشینی با شهدای صدر اسلام آرزو مندم. متاسفانه در حال حاضر مجالی برای شکافتن این حوادث نیست که اگر امان داده شود، هزاران هزار انسان حاضر هستند بر واقعیتها شهادت دهند.

اما بعد،

علت این نامه نگاری به جنابعالی، مواضع سابق و لاحق شما در مورد سران جنیش سبز است. اجازه بدهید از شما بپرسم؛ جنابعالی بر اساس کدام قانون یا آیین نامه ای در موضوع پرونده ای که علی الظاهر در محاکم دادگستری مفتوح است، ورود ماهوی می کنید و حکم صادر می فرمایید؟ تا آنجا که این حقیر می داند، شما با این کار، مطابق مقررات، عملا خود را از صلاحیت رسیدگی به این پرونده و هرگونه ورود به آن منعزل نموده اید و طبعا قوه قضائیه تحت مدیریت جنابعالی، با سابقه ای که از آن می دانیم، دیگر صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد.

اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
به در آرند غلامان او درخت از بیخ

فارغ از این موضوع حقوقی، تا آنجا که همه می دانیم، سران محترم و محبوب جنبش سبز بارها از برگزاری دادگاه علنی و عادلانه و مستقل استقبال کرده و همواره آمادگی خود را برای حضور در این دادگاه و پاسخگویی اعلام کرده اند. لذا بهتر آن است برای جلوگیری از این همه هیاهو و هتاکی و فحاشی از سوی اقلیتی که چیزی جز رگهای گردن قوی ندارند، چنین دادگاهی تشکیل شود که موجب رضای خداوند، عزت جمهوری اسلامی و آگاهی دقیق مردم از واقعیتها و رسوایی فتنه گران واقعی خواهد شد.

با احترام مجدد
سید محمد رضا خاتمی
۳۰/۱۱/۱۳۸۹
ادامه مطلب ...

گزارشات ويدئومردمي(۳) از تظاهرات ۲۵ بهمن - حضور پرشور مردم براي رسيدن به آزادي

0 نظرات
گزارشات ويدئومردمي(۳) از تظاهرات ۲۵ بهمن - حضور پرشور مردم براي رسيدن به آزادي

ادامه راه سبز(ارس): کودتاچیان ترسیده اند و برای پنهان کردن ترس خود، میخواهند مردم را بترسانند. بزدلان مدعی مدیریت جهان، اکنون به آخر خط رسیده اند و تنها راه بقای خود را در خودزنی و نمایشهای مبتذل خیابانی میبینند. آری ما ثابت کردیم که این بساط ظلم برچیدنی است. این استبداد حقیر بی شک رفتنی است و ما تا آخر ایستاده ایم.

ما را از چه میترسانید؟ از خشونتتان ؟! آیا خشونت و خونریزی وحشیانه تر از کشتار ۳۰ خرداد و آنچه که در کهریزک ها گذشت امکان پذیر است؟ آیا این اعمال ثمری برایتان داشت که بخواهید تکرارشان کنید؟

حضور پرشور مردم براي رسيدن به آزادي در ۲۵ بهمن ۸۹

لينك دانلود كمكي مديافاير

همراهاني كه در كار با 4shareh راحت تر هستند ميتوانند كليه فيلمهاي سري 1 و 2 و 3 را در "اينجا" مشاهده و دريافت نمايند

ادامه مطلب ...

انتشار نشريات سبز، بياد شهداي سبز 25 بهمن، فراخوان فردا يك اسفند و حصرآهني موسوي،رهنورد

2 نظرات
آخرين شماره نشريات سبز اينترنتي:
«دانشجــو ۱۸» ؛ «قلـم‌سبـز ۵۰» ؛ «كـلـمـــه ويژه»
حضور مردم در يك اسفند هفتم شهداي 25 بهمن ، حصر آهني موسوي و رهنورد


ادامه راه سبز(ارس): آخرين شماره نشريات سبز اينترنتي مورخه شنبه سي‌ام بهمن ماه ۱۳۸۹ جهت چاپ و تكثير بر روي پيشخوان سايت ارس قرار گرفت. دانستن حق مردم است و آگاهي چشم اسفنديار خودكامگان، لذا همت يكايك ما براي رساندن حتي يك نسخه به دست مشتاقان را طلب ميكند:



روزنــامــه «كــلـــمــــــه» شماره‌ويژه
1
فراخوان مردمي در بزرگداشت هفتم شهداي سبز ۲۵ بهمن

2
خدايا، ايستاده مردن را نصيبم كن


نشـريـــه «دانشــجـــــو» شماره ۱۸
ميرحسين و رهنورد در بازداشت خانگي


روزنــامــه «قلــم سبـــز» شماره ۵۰
تشديد فشارها بر خانواده شهيد ژاله


ادامه مطلب ...

جديدترين ديدگاه خوانندگان