بر مجروحان حوادث پس از انتخابات چه می گذرد: «زندگی، زخم ، عفونت و امیدواری»؛ با دیدن زندگی هر مجروح هزار بار در دل می گویم کشته شده ها خیال شان راحت شده؛ اما کسی که جانش گلوله خورده ، نخاعش قطع شده، زخم بستر گرفته و قدرت راه رفتن و حتی حرف زدن از او گرفته شده چگونه می خواهد زندگی کند؟ در این یک ساله بر کسانی که در جریان حوداث پس از انتخابات مجروح شده اند؛ تیر خورده اند، چه دردی را متحمل شده اند و بر خانواده هایشان چه گذشته است؟ ادامه مطلب...
انتشار متن کامل ویرايش دوم منشور جنبش سبز: «نسخه اولیه این منشور در بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی آمده بود. آنزمان موسوی صاحبنظران را به نقد و بررسی این منشور و کمک به تقویت و تنقیح آن دعوت نمود. پس از آن بیش از یکصد نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌ های مختلف پیرامون منشور نقدها و بررسی های خود را ارایه کردند. نسخه ویراسته شده به امضای امضای موسوی و کروبی رسیده شده بود و به امانت نزد شورای هماهنگی راه سبز امید قرار گرفته بود تا در موقع مقتضی منتشر شود.» ادامه مطلب...
روزی که پا در عرصه مبارزه با سیاه پرستان گذاشتم، به خوبی از سرنوشت احتمالی خود آگاه بودم. از سیاه پرستان، انتظاری جز قتل و اعدام و مرگ نداشته و ندارم. از سیاهی متنفر بودم. آنقدر متنفر بودم که برای دیدن لبخندهای سبز بر لبان هموطنم، از جان خود نیز گذشته بودم. من از مرگ نمی ترسم. از اعدام نمی ترسم. مرگ من آغاز رویش جوانه های سیاه ستیز و پراکنش قاصدکهای صلح سبز خواهد بود. ای هموطن! اگر روزی سیاه پرستان جان من را نیز ستاندند، بر من سیاه نپوش و اشک نریز، حقم را پس بگیر، همين.
درصورت فيل.تر شدن از اين آدرس استفاده كنيد: http://0mid.arasnava.tk يا http://myyahoo.arasdotcom.tk

تمامي انسانها پاك هستند

تمامي انسانها پاك هستند

7 یا 8 ساله بودم ،در نزدیکی محل زندگی مان ،رستورانی دایر بود که بعد از حدود دو سال ،اعلام شد تمامی اشپزان ان از اقلیت های مذهبی بوده وبه همین دلیل کسب و کارشان نامجاز اعلام و درب ان برای همیشه بسته شد.

خوب یادم است که تمامی اهل محل خروشان از این پنهان کاری به خشم امده بودند . و دخترکان دبستانمان نیز از هیاهوی خانواده اشان حرف می زدنند و از اینکه چگونه باید جواب این گناه را به درگاه خداوند بدهند!

نمی توانستم درک کنم که چه چیز نادرستی در برخی از هم نوعان ما وجود دارد که انها را نجس می کند و غذایشان را نا پاک !با ذهن کودکانه ام فکر می کردم ،شاید با خوردن دست پخت انها دچار بیماری لاعلاجی شویم یا تبدیل به موجودی فرا زمینی!وقتی با این فکر مشغول از مدزسه به خانه رسیدم به سراغ پدرم رفتم و از او پرسیدم که چرا بعضی از انسان ها بعضی دیگر را نجس می دادند و ایا ما قرار است به خاطر چیزی که نباید می خوردیم بمیریم؟!پدرم خندید و گفت ، نه ما نمی میریم ما پیرو اقای منتظری هستیم و ایشان هیچ انسان روی زمینی را نجس نمی دانند و ما این حق را هم نداریم که خلق خدا را ناپاک قلمداد کنیم .

از ان روز 17 سال می گذرد و هر بار که از من می پرسند ، مقلد چه کسی هستم ،که البته سوالی عادی در شهری مانند قم است، با افتخار نام تو را بیان می کنم و هر بار با لبخندی دلیل این این مباهات را بیاد می اورم . برای من هیچ چیز قانع کننده تر از به رسمیت شناختن حق انسانیت از سوی تو نبود ، چه در 7 سالگی چه حالا که غربت عقیده ات را بیشتر درک می کنم .

....

می دانم که تو روزهای بزرگی به زندگی ات دیده ای ،روزهایی عظیم و جاودان و شاید حتی هر لحظه ی زندگی ات ارزش یک یادگاری را می داشته است .اما من کمتر روزی را مثل 29 اذر 88 دیده بودم ،گرچه ماه هاست عادت کرده ایم یا اشک شوق بریزیم از عظمت یا بغض پنهان کنیم از درد تنهایی و خفقان ... اما ان روز روز دیگری بود ،شهر دیگری بود ،صدای دیگری بود .هر طرف غم نبودنت بود و فریاد رفتنت .

کاش همه ما ،همه ی کسانی که بودیم و نبودیم یک بار فرصت ادای کلاممان را رو در رویت داشتیم ،کاش حسرت به دلمان نگذاشته بودی ،کاش ضجه هایمان را می شنیدی و التماس کردنمان را می دیدی . همه به خاطر تو ،فکر تو و ایمان تو ،به دنبالت امده بودیم و با هم عهد بستیم که به زودی ،زود تر از هر لحظه ،ارزوی تورا براورده کنیم . تویی که تنهاییت برای همه مه جا داشت و دل غم دیده ات به اندازه ی اندوه بشریت بزرگ و بی دریغ بود.

ان سیل عظیمی که حتما دیده ای ، ازادیت را با جان فریاد می کردند و با اشتیاق تبریک می گفتند ،به تویی که با رفتنت ما را هزارن بار هزار به جلو راندی و از پیله ی مان بیرون کشیدی .یادمان دادی که قدرت خدا و سرنوشت چیزی نیست که بتوان با دستور و شلاق و شکنجه نابودش کرد .

به یادمان اوردی عجز و ناتوانی دوران کهن ظلم و ستم و رسوایی ستمگررا،و مستی پیروزی و شعف ازادی را .

برایمان شعله ی عدالتی را به تصویر کشیدی که با دروغ و فریب و خشم و خون نمی توان خاموشش کرد.

دیگر خروشمان تمامی ندارد . ما ،تمامی فرزندانت ،ایرانمان را دوباره گل باران می کنیم. و پیشکش خواهیم کرد به تمام نبودن هایت ، نبودن های ندا ، نبودن های سهراب و... همه ی فرزندان ایران زمین.

ف. موسوی

0 نظرات :: تمامي انسانها پاك هستند

جديدترين ديدگاه خوانندگان