از فرعون و نمرود عبرت بگیرید، استبداد رفتنی است
• ادامه راه سبز(ارس): دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب بود که با انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه ها، از این سمت برکنار شد. آقای ملکی که اکنون ۷۷سال دارد، از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ در زندان بود و بعدها یک بار دیگر نیز در سال ۱۳۷۹ به همراه تعدادی از فعالان ملی – مذهبی دستگیر شد و مدتی را در زندان گذراند.بعد از حوادث انتخابات و کودتای دولت احمدی نژاد، دکتر ملکی هم بازداشت و به مدت ۷ ماه در زندان به سر برد. چندی پیش دادگاه انقلاب این فعال سیاسی باسابقه را به محاربه و همکاری با سازمان مجاهدین متهم کرد . این در حالی است که باور همیشگی او بر عدم خشونت و مبارزه مسالمت آمیز استوار بوده است. به بهانه یادداشت اخیر دکتر ملکی با عنوان ” چه دیر فهمیدید. نگذارید دیرتر شود” به سراغ این فعال مدنی رفتیم .
او که ۵ دهه فعالیت سیاسی – اجتماعی را در کارنامه زندگی خود ثبت کرده است با صراحت اعلام کرد با هیچ گروهی سرستیز ندارم و معتقدم که هر کسی افکار و اندیشه اش برای خودش محترم است . او می گوید مردم نباید برای تغییر اعمال خشونت کنند اما در مقابل ظلم هم ساکت ننشینند. ملکی که زندان های دوران شاه و دهه شصت و سال گذشته را تجربه کرده است شجاعت و مقاومت جوانان سبز دربند را می ستاید و آنها را بیش از گذشتگان در اعتقاد و هدفشان راسخ و استوار می داند. او خطاب به حاکمان می گوید: از تاریخ عبرت بگیرید. اگر فرعون ها و نمرود ها ماندند ، شما هم می مانید و گرنه استبداد رفتنی است.
گفتگوی تحول سبز با دکتر محمد ملکی را بخوانید:
شما از کسانی هستید که رنج های زیادی کشیدید و بسیاری از بیماریهای که امروز به آن مبتلا هستید نتیجه سال های زندان است. امروزهستند کسانی که به خشونت، محاکمه و قهر و غضب برای پیشبرد مبارزه معتقدند ، چطور است که علیرغم ظلمی که به شما رفته همچنان به راه های مسالمت جویانه و به عدم خشونت معتقدید؟
ضمن سلام به خوانندگان شما. این نتیجه تجربه من هست. اعتقاد دارم که اصولا انسان ها و توده های مردم برای خشونت خلق نشدند و این حکومت ها هستند که خشونت را بر مردم تحمیل می کنند. در طول تاریخ چنین بوده است. اگر شما به متون مذهبی هم مراجعه کنید.
نحوه خشونت را حاکمان تحمیل می کردند چون میخواستند چند روزی بیشتر به حاکمیت خودشان ادامه دهند. من سی سال قبل از انقلاب وارد مسائل اجتماعی شدم و دبیرستان میرفتم و یک مسئله ای در خانواده من اتفاق افتاد که تاثیر بر من داشت و بد نیست بگویم که پاسخ شما هم باشد.
ما در یک خانه کوچک در تجریش زندگی می کردیم . پیش می آمد که یک وقت مادر پدرم، موهای مادرم که بسیار زن صبوری بود را میگرفت و دور حوض می چرخاند که چرا مثلا این کار را کردی. من بعد از این حادثه بود که از خشونت نفرت پیدا کردم. اما بعد از انقلاب من با توجه به آنچه که از خشونت بر سر خودم در زندان آمد علیه خشونت موضع گیری می کنم. برای اینکه معتقدم خشونت، خشونت می آورد اما این به معنای این نیست که مردم در برابر ظلم ها سکوت بکنند . راه های دیگری وجود دارد که می توان با حاکمیت های استبدادی مبارزه کرد و وقتی من به یاد می آورم که در زندان چه بر سر من آمده و آن شکنجه ها و شلاق زدن ها با کابل و غیره، فکر میکنم، می بینم من باید کاری بکنم که در آینده این مسائل تکرار نشود . در آینده به گونه ای نباشد که به روی هم اسلحه بکشیم. الان جهان سی سال پیش نیست و باید حرفها را زد و در یادداشت اخیرم سعی کردم این مسائل را تکرار کنم. حرفی که ۱۵ سال پیش زدم . که بنشینیم مسائل خودمان را حل کنیم و بهترین راه حل هم این است که حکومت ادعا می کند که ۸۰ درصد با او موافق هستند و طرفدار نظام و شیوه کنونی هستند، اما در سوی دیگر هم عده ای میگویند اینطور نیست. برای اینکه این مسئله روشن شود، باید آن را به آرای مردم سپرد.
شرایط این انتخابات چگونه باید باشد؟
متمدنانه و در شرایط انتخابات آزاد به گونه ای که احزاب و روزنامه ها آزاد شوند و مراجعه به آرای مردم شود. از طرف دیگر باید این سعه صدر باشد که اگر حتی اکثریت ۶۰ درصدی به همین قانون اساسی رای داد و ۴۰ درصد به غیرآن، حکومت نباید آن ۴۰ درصد را سرکوب کند. باید اجازه داد که آنها هم در سیاست مشارکت کنند و حرف و نظرشان را بگویند. امروز هم در بسیاری از کشورها مرسوم شده که برای نشان دادن میزان صحت انتخابات شان، آنرا زیر نظر سازمان های بین المللی انجام می دهند تا دنیا هم شاهد مشارکت سیاسی مردم شان باشد. ما خوشبختانه موضوعات تازه ای را در جهان می بینیم که سابقه نداشته مثلا در سودان بعد از این جنگ های چندین ساله و کشتارها به این نتیجه رسیدند که زیر نظر سازمان های بین المللی رفراندوم کنند و همه دنیا مجبور به پذیرش انتخاب مردم شد.
اینکه من تاکید دارم که بدون خشونت این پروسه صورت بگیرد برای این است که اعتقاد دارم به این مثل قدیمی که می گوید ” پدر کشتی و داغ کین کاشتی ، پدر کشته را کی بود آشتی.” من وقتی در هرحال خشونت کردم با یک نفر یا گروهی، خواه و ناخواه باید منتظر باشم که اگر او نتواند، بچه و آیندگان او با خشونت رفتار کنند تا تقاص او را بگیرند.
برخی اما تحول سیاسی آینده ایران را خشونت آمیز و در پی انقلابی دیگر تصور میکنند؟
من معتقد به خشونت نیستم و باور ندارم که اگر در آینده تحولی شود ، مردم کشتاری به وجود آورند. من معتقدم که مردم ما متمدن تر از این هستند و تجربه این سی سال به مردم ما بسیار چیزها آموخته است و من شخصا با انقلاب خشونت آمیز مخالفم و معتقدم که مسائل را باید از طریق دوستانه پیش برد. و اینها را از باورهای دینی ام آموختم. باید محبت و مهربانی کرد چرا که ما ادعا می کنیم خداپرست هستیم و خدای رحمان و رحیم را می پرستیم. امیدوارم که اگر عمری باقی باشد برای این هدف تلاش کنم و تا آخر عمر به این مبارزه بدون خشونت معتقد باشم و سرانجام خوبی را برای ملتم ببینم
شما اشاره کردید که راه های دیگری هم وجود دارد که می توان با حکومت های استبدادی مبارزه کرد. راهکارهای آنرا چه می دانید؟
برجسته ترین روشی که پیشنهاد می کنم این است که در هر حال حاکمیت را مجبور بکنیم که تن به یک رفراندوم واقعی در شرایط آزاد دهد. اما چگونه می توان این کار را کرد؟ ما همگی یک شعار بدهیم و بگوییم رفراندوم میخواهیم. از داخل و خارج یک شعار را پیشه کنیم و شعاری است که دنیا هم می پسندد. ما می خواهیم نظرمان را بدهیم همانطور که سی و دو سال پیش مردم در اولین رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کردند و رای شان را دادند. رای مسالمت آمیز و آرامی بود. نسل امروز نسل سی و دو سال پیش نیست. من چه حقی دارم نظر سی سال پیش خودم را به پسرم و نوه هایم تحمیل کنم. آنها حق دارند فکر و نظر خودشان را داشته باشند. به نظرم بهترین راه این است که این نسل جدید نظر خودش را بدهد .اگر گفتند این نظام را می خواهند که هیچ اما اگر اکثریتی گفتند که ما این نظام را نمی خواهیم، اقلیت هم باید از حقوقی برخوردار باشد و اکثریت نمی تواند بگوید یا پیروی کنید یا ساکت بمانید. بارها گفتم که در این روزهای پایان عمرم آنهایی که سبزند و احزاب مختلف و نظرات مختلف واقعا بیایند و دست در دست هم بدهند و با هم یکی باشند توافق بکنند و مراجعه به افکار عمومی بکنند و نظر مردم را انجام دهند. اعتقاد صد در صد دارم که اگر همه با هم باشند هر کاری که یک ملت بخواهد می تواند انجام بدهد.
شما در یادداشت تان فرمودید که سی سال در انتظار بیداری جوانان و شکوفایی جنبشی بودید که امروز در قامت جنبش سبز است. چه چیزی در این جنبش و جوانان حاضر در آن دیده اید که این چنین شما را امیدوار کرده است؟
من ۵۰ سال تدریس می کردم و سر و کارم با جوانان بوده است. من در طول این ۷ ماهی که در زندان بودم، دانشجویان بسیاری را به زندان آوردند و من با آنها بودم. واقعا احساس کردم که این جوانان امروز با زمانی که ما دانشجو بودیم درک و شعورشان فرق میکند. اینها واقعا سطح علمی خوبی دارند و رسانه های جمعی و دنیای ارتباطات با آنها امکان دریافت سریع اطلاعات را داده است. در آن دوران ما به سختی و با چه بدبختی باید یک اعلامیه را زیراکس و تکثیر می کردیم اما امروز جوانان پشت کامپیوتر و اینترنت از آخرین اخبار دنیا با خبر می شوند . درک و شعور جوان امروز بالاتر است و من حتی چیزهایی در زندان دیدم که به این نسل افتخار کردم. واقعا امروز به نسبت گذشته در زندان های ما جوانان شجاع و با استقامتی هستند که خیلی بیشتر از زمان ما به خواسته هاشون باور و ایمان دارند و برای هدفشان مقاومت میکنند. من همیشه امیدوار بوده ام و معتقدم که امثال من باید در مکتب این جوان ها درس بیاموزیم.
مخاطبان تحول سبز احتمالا این سوال برایشان پیش می آید. شما که این چنین معتقد ، درباره مبارزه مسالمت آمیز و عدم خشونت صحبت میکنید چطور دادگاه انقلاب شما را به اتهام محاربه و ارتباط سازمانی با جریانی مسلحانه محاکمه کرده است. ممکن است درباره اتهام تون توضیح دهید؟
شما این سوال را باید از دادستانی که کیفرخواست رو نوشته بپرسید. واقعیت این است که زندگی من کاملا روشن است و اتهام مالی و اخلاقی به من نمی توانند نسبت دهند. چون من آدم مذهبی هستم بنابراین بازجویان می گویند تو وابسته به سازمان مجاهدین هستی. از سال ۶۰ تا ۶۵ که من را دستگیر و زندانی کردند هم همین را گفتند. البته من اعلام می کنم که با هیچ گروهی سرستیز ندارم. من معتقدم که هر کسی افکار و اندیشه اش برای خودش محترم است و هیچ وقت فکر نمی کنم این فرد چون چپ یا راست هست من باهاش رفاقت ندارم. این بازجویان اخیرا آمدند و دلایلی را مطرح کردند، اما گفتم من هیچ ارتباطی با هیچ سازمانی نداشتم و ندارم و از همه سیاسیون بپرسید که من فقط با همه دوستم و این دستور قرآن است. قرآن به ما می گوید: بشارت باد به کسانی که اقوال و نظرات گوناگون را گوش دهند و بهترینش را بپذیرند. من حرف همه را گوش می دهم. من دوستان زیادی از طیف های مختف فکری داشته ام و حتی با چندین حزب اللهی هم محله ای رفاقت دارم فکر میکنید نتیجه ای هم از این اتهام زنی خواهند گرفت؟
به نظر می رسد اتهامی مطرح کردند و این اتهام نچسبی است به من. من کسی هستم که از وقتی وارد سیاست شدم با هیچ گروه و دسته ای همکاری تشکیلاتی نداشتم و ندارم. اما در کیفرخواست به محاربه من را متهم کردند و حالا معلوم نیست که چگونه قرار است ثابت کنند که حرب علیه چه کسی و چطور کردم. باید دید چطور دادگاه پیش می رود. من راضی هستم به رضای خدا و هرطور که خداوند صلاح می داند پیش آورد. من وابسته به هیچ گروه و دسته و سازمانی نیستم و نبودم ومخالفت با هیچ اندیشه ای هم نمی کنم و هر کسی آزاد است اندیشه خودش را بیان کند. من به این حرف باور دارم که گفته اند: ” با اندیشه تو مخالفم ولی حاضرم جانم را بدهم که تو آزاد باشی و حرفت را بزنی.”
شما به استقامت و شجاعت جوانان زندانی اشاره کردید. فکر میکنید این زندانی کردن و شکنجه ها و فشار به خانواده های زندانیان توانسته کمکی به حاکمان بکند برای حفظ وضعشان؟
من اوایلی که از زندان برگشتم در مصاحبه ای گفتم که من نظری و پیشنهادی دارم و خطاب به حاکمان گفتم : شما سی سال با خشونت رفتار کردید به ویژه با دانشجویان. یک سال تجربه کنید و تنها یکسال این دانشجویان را آزاد بگذارید تا نظرات خودشان را بدهند و اظهار عقیده بکنند و ببینید نتیجه چه میشود . حاکمیت بسیار اشتباه میکند و سی سال این اشتباه را تکرار کرده و سعی کرده مخالفان را با خشونت از بین ببرد . جریانات سال ۶۰ و ۶۷ و بعدش و همین الان در جامعه. اینها دردی را دوا نمی کند و جز کینه و نفرت ثمری ندارد. چون بذر کینه زخم خورده گان مانند جوانه هایی در حال رشد است. من اگر از بین برم، بچه ها و نوه ها و نتیجه ها هستند و این کینه باقی می ماند. باید یک جا این کینه رو قطع کرد. باید یکجا این مسئله را پایان داد. هرچند که می دانم حاکمیت این مسائل را گوش نمی دهد. این حرفهایی که من می زنم را بارها هم در زندان با بازجویان بحث کردم اما آخرش تنها می گفتند چرت و پرت نگو .
من در هر حال میگویم که بیایید به خاطر خودتان دست از این خشونت بردارید و دست از این روش ها بردارید و اجازه دهید مردم در یک شرایط صلح آمیز نظرات خودشان را ابراز کنند که اینها عاقبت ندارد. از تاریخ عبرت بگیرید. اگر فرعون ها و نمرود ها و هیتلرها و رضا خان ها و محمد رضا شاه ها ماندند و این استبداد را ادامه دادند، شما هم می توانید و گرنه استبداد رفتنی است.
همین تحلیلگران وزارت اطلاعات مدعی اند که جنیش سبز، جنبش طبقه متوسط و مرفه شهری است. به نظر شما جنبش سبز پایگاه اجتماعی اش محدود است یا گستره وسیع تری دارد؟
امروز جنبش سبز به یک گروه خاصی اطلاق نمی شود. من اعتقاد دارم که خواست الان جامعه این است و خواست یک طبقه خاص مثل طبقه متوسطه و یا مرفه نیست بلکه خواست توده های مردم است. توده های مردم علاقه دارند در شرایط راحت و نسبتا مناسبی زندگی کنند و مردم مشکلات را لمس می کنند و می بینند که حرفها و شعارها با واقعیت جامعه تناسبی ندارد. درباره حذف یارانه ها چه تبلیغات وسیع رسانه ای به راه انداختند که هیچ تغییری در جامعه رخ نداده است اما در هنگام خرید مایحتاج زندگی و وقتی تاکسی سوار می شویم، این تورم کاملا احساس میشود. مسئولان تبلیغ می کنند که نیست، اما ما مردم، مشکلات را از نزدیک لمس می کنیم.
امروز در اخبار ساعت ۱۴ شبکه یک تلویزیون ایران (۱۰بهمن۸۹)، در بخش آغازین اخبار برای لحظه ای کوتاه ویدئویی از حوادث مصر پخش شد که بسیار شبیه صحنه شهادت ندا آقا سلطان از شهدای جنبش سبز ایران بود.این تصویر فوری حذف شد.
همان طور که می دانید تصاویر ابتدای اخبار ساعت ۱۴ که همراه با سرفصل خبرها پخش می شوند دوبار دیگر در نیمه و انتهای اخبار پخش می شوند. منتظر بودم تا در بازپخش تصاویر این صحنه را دوباره ببینم اما با کمال تعجب از آن تصویر خبری نبود. مشخص بود که در همان فاصله کوتاه متوجه شباهت این تصویر شده و بلافاصله آن را حذف کرده اند. اقدام شتابزده ای که وحشت کودتاچیان دروغگو را به خوبی بیان می کند.کاش کسی به تصاویر ضبط شده اخبار این ساعت تلویزیون دسترسی داشته باشد و بتواند آن چند ثانیه کوتاه را در یوتیوب بگذارد
ناشناس
۱۰ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۱۰