این روزها با پر رنگ شدن خبر دستگیری شرور ریگی توسط دوستان زحمتکش وزارت اطلاعات که به هر صورت که انجام شده باشد از الطاف خدا به مردم شریف ایران می باشد دامنه تبلیغات صدا وسیما در باره حضور میلیونی مردم در راه پیمایی ۲۲ بهمن کاملا فروکش کرده است.
در این نوشته قصد من آن نیست در این باره سخنی که از قضا بسیاراست! گفته شود.آنچه باعث قلمی شدن این سطورشد اظهارات شگفت آور دوست وبرادرپاسدارسابق ونماینده کنونی مردم شریف تهران درمجلس شورای اسلامی ،سردار کوثری است که اخیرادر مصاحبه ای گفته است :
تعداد۱۴ میلیون نفری که به مهندس موسوی رای داده اند به ۴تا ۵ هزارنفر تقلیل یافته است!!
این ادعا ی خنده آور و البته تأسف برانگیز مرا به یاد سر مقاله کیهان که در همان روز شهادت خواهر زاده مهندس موسوی که در آن مطالبی تقریبا به این مضمون آمده بود انداخت که مهندس موسوی با درک این مطلب که طرفداران او در جامعه بشدت ریزش کرده اند بناچار به پروژه کشته سازی !!روی آورده است و این بارمی خواهد با قربانی کردن خواهر زاده خود مظلوم نمایی کند! تا بیش از این در ورطه فراموشی نیفتد!
این مطلب را که از سردار کوثری که از زحمت کشیده های جنگ است و اجر خدماتش هم عند الله محفوظ، خواندم هم خیلی تعجب کردم وهم خیلی متأسف شدم .تأسف از آن جهت که بروبچه های جنگ تا آنجا که من می شناختم و می شناسم غالبا اهل انصاف در قول و عمل ودرست گویی بوده وهستند.
نادرستی این اظهارات آن هم از سوی یکی از نمایندگان مجلس تکان دهنده است .
درست مثل بعضی حقایق که تصورشان مترادف با تصدیقشان است مثل گفتن واژه برف و تصورسفیدی آن، شنیدن این اظهارات بی پایه برلبان هرشنونده لبخندی تلخ پدید می آورد.
اینجاهاست که آدم در می یابد چرا شیخ سخن، سعدی، بابی را در بوستان خود بنام اندر فوائد خاموشی آورده است!
راستش من هر چه فکر کرده ومی کنم هنوز نتوانسته ام بفهمم آقای کوثری این اکسیر تقلیل وتبدیل ۱۴ میلیون طرفدار رابه ۴تا۵ هزار را ازقوطی کدام عطاری و برمبنای چه محاسبه وبر اساس چه معادله ای بدست آورده است! لطفی کنند و رهنمونی به امثال این کمترین بدهند تا بیش از این در ورطه گمراهی نمانند!
اینگونه حرف زدن حتی زیبنده یک شهروند عادی نیست چه رسد به نماینده مجلس آن هم از شهری مثل تهران و از برادری مثل سردار کوثری.
آنچه باعث اینگونه حرف زدن ونوشتن و.. توسط آقای کوثری و کسانی امثال بی مثل و مثال ! سر مقاله نویس کیهان و…می شود دلائل زیادی دارد که مجال پرداختن به همه آنهانیست.
در میان همه علل وعوامل اینگونه داوریها یک عامل بیشتراز دیگر عوامل خود رامی نمایاند:دست کم گرفتن هوش آحاد جامعه و سطح درک آنها که متأسفانه باید گفت بین این عامل وسطح درک صاحبان این گونه قضاوتها در مورد مردم و برداشتهایشان ازآنان رابطه مستقیمی وجود داشته ودارد.
بنا به تصور آقایان
۱- تمامی کسانی که در راه پیمایی ۲۲ بهمن شرکت کردندهمه از یک طیف وجناح بودند ودر بین آنها حتی یک منتقد ومعترض به فرآیند و نتیجه انتخابات وحوادث تلخ پس از آن وجود نداشته است!
۲- کسانی که در راه پیمایی ها وتجمعات گذشته به طرفداری از موسوی به خیابانها می آمدند وبی شمار بودند، با مشاهده مردمی که در۲۲بهمن به خیابان ها آمده بودند یا جرئت حضور نیافتند و یا با درک واقعیت ها! و یا روشن شدن بعضی حقایق! اینقدر از تعدادشان کم شده که می توان گفت روبه اضمحلال رفته اند!
حال باید دید آیا اینگونه برداشت و نگرش نسبت به رخداد۲۲ بهمن و طرفداران موسوی درست است یانه.
حداقل برای کسانی که در روز ۲۲بهمن حضور گسترده آن همه نیروهای امنیتی رادرجهت دفاع از امنیت راه پیمایی تهران دیده و از نزدیک شاهد حضور متر به متر نیروهای امنیتی،اطلاعاتی ، بسیج و. در خیابانها و..بوده اند این پرسش بی پاسخ مطرح است که:
با یک حساب سر انگشتی معلوم می شود اگرتعداد۴تا ۵ هزار نفر طرفدارموسوی ادعایی آقای کوثری را به کل شهرهای کشور تقسیم کنیم سهم تهران به ۱۰۰ نفربیشتر نمیرسد. دراین صورت این سوال مهم مطرح می شود که پس برای چه و به چه منظور آقایان ،این همه با بسیج و بکارگیری نیروهای امنیتی کشور،آنان را در جهت مقابله با این تعداد مخالف انگشت شمار به زحمت انداخته و برای اولین بار به مراسم سالگرد باشکوه این انقلاب هنوز باشکوه ،وانشاءالله همیشه باشکوه ،اینگونه به شهرها چهره پلیسی بخشیدند؟
اگر تعداد مخالفین وضع موجود آنگونه که سردار کوثری می گوید اینقدرکم شده باشد که تعدادشان در سطح کشوربه ۴تا۵ هزار رسیده است چه نیازی به این همه حملات تبلیغی رسانه های مکتوب وصداوسیما به جنبش موسوم به سبز است؟
جناب کوثری چرا وچگونه از درک این مسأله غفلت کرده است که ما دراین مدت نه ماهه پس از انتخابات بیش از این تعداد در سطح کشور زندانی سیاسی معترض و منتقد و..داشته ایم برفرض که خانوده ها ودوستان وبستگان این افراد را نادیده بگیریم خود اینهاتعدادشان از این عده ادعایی ایشان بیشترنیست؟!
اشتباه محاسبات دوستان در این است که گمان می کنند هر کس در ۲۲ بهمن به خیابان آمده لابد موافق سیاستهای موجود است ولذا هیچ اعتراضی به وضع کنونی و باز داشتها و روند محاکمات واعتراف گیریها و..نداشته و اگر قبلا داشته با حضور خود در راه پیمایی عملا نشان داده که معترض وضع موجودنیست!
به نکته جالبی اشاره کنم . هفته ای که گذشت در جایی! و در جلسه ای! و با حضور عده ای! کارشناس خبره درباره بررسی ابعاد مختلف راه پیمایی ۲۲ بهمن دعوت شده بودم یکی از کارشناسان به نکته جالبی اشاره کرد وگفت آنچه در ابتدای سخنانم می خواهم به آن اشارتی داشته باشم این است که در فرمایشات تمام دوستان دو نکته دیده می شد: یکی آنکه همه در راه پیمایی ۲۲ بهمن شرکت داشته اند و دوم آنکه تمام دوستان نسبت به وضع موجود کاملا معترض اند.
پس از این فرمایش یکی از اعضای جلسه گفت من با تمام اعضای خانواده ام در این راه پیمایی حضور داشتیم اما در جیب فرزندانم پارچه های سبز وجود داشت.
نادرستی این محاسبه نادرست از نادیده گرفتن طیفهای مختلف فکری شرکت کنندگان در راه پیمایی ۲۲ بهمن که این روزها در تحلیل بعضیها دیده می شود روشن تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد.
دوستان بهتر است چشمها رابشویند وبهتر ببینند.برخلاف تصور بعضی مانند جناب کوثری، من مانندخیلی ها بر این باورم که ازتعداد طرفداران موسوی و منتقدان به نتیحه انتخابات کاسته نشده است .
آنها که در این روز بزرگ و پر حماسه ملت ایران حضوری چشمگیر داشته اند انقلاب را کما کان از آن خود و خود راصاحب آن دانسته و می دانند.
معترضین حاضر در این راه پیمایی ، خود را بخشی از جامعه ایران عزیزدانسته و می دانند ونه تنها به قول آقای کوثری، تحفه آمریکا نیستند بلکه همواره دل در گرو انقلاب امام داشته و دارند و از قضا انتقادشان نسبت به وضع موجود از همین اعتقاد راسخشان به انقلاب وآرمانهای امام و دغدغه حراست از آن سرچشمه گرفته و می گیرد.
آیا بجای اینگونه سست وسبک حرف زدن نباید در برابر این هوشمندی بخش وسیعی از مردم که در عین حال که نقدها واعتراضهایی جدی به حکومت وحاکمیت دارند باز برای اثبات وفاداری خود به انقلاب اینگونه به خیابانها می آیند وشعار استقلال آزادی و جمهوری اسلامی را سر می دهند به درگاه لایزال الهی سر به سجده شکر و سپاس برد؟
سپاس، از این جهت که آنان هنوز خود رادر محدوده خانواده بزرگ انقلاب دانسته ومی دانند.ونمونه اش همین حضور آقایان موسوی و کروبی و خاتمی که متاسفانه رسانه های مرتزق از بیت المال هنوز که هنوز است دست از هرگونه تهمت وفحاشی به آنان برنداشته اند و با لقب مسخره آمیز سران فتنه ازآنان یاد می کنند!
دردمندانه باید به این حقیقت تلخ اعتراف نمود که:
۱- بعضی از دولتمردان ونخبگان سیاسی اصولگرا، با چشم پوشی ازبرخی از حقایق و واقعیتهای موجود وبا نادیده گرفتن بخش عظیمی از مردم به این تصور ونتیجه خطرناک رسیده اند که می شود با نا دیده گرفتن میلیون ها منتقد ومعترض هم این راه را طی نمود!
وکیست نداند داشتن چنین تصور وتفکری که شاه مقبور هم به آن معتقد بود برای ادامه حاکمیت نظام مقدس جمهوری اسلامی سمی کشنده و مهلک است!
۲- ادامه روش سرکوب منتقدان ومعترضان و زندان کردن آنان اگرچه در کوتاه مدت ممکن است به ایجاد آرامشی در شرایط شکننده کنونی – که از قضا بسیارفریبنده است – در ذهن بانیان ومعتقدان این روشهای ناپسند که به هیچ وجه زیبنده جمهوری امام نیست منجر شده باشد اما این همه واقعیت نیست.سرکوب بخشی از آحاد جامعه و سوختن و از بین بردن سرمایه های ارزشمند نظام مانند آسیب به اعتماد عمومی ملت به حاکمیت، لطمه جبران ناپذیری به چهره و وجهه پر ازعطوفت نظام زده واگر خدای ناکرده این روند ادامه یابد ،خواهد زد و دراین صورت مردمی که به نظام معتقد بودند و برای برپایی آن جانفشانی ها کردند به این باور تلخ خواهند رسید که نظام چهره رحمت وعطوفت خود رانسبت به بخشی از مردم از دست داده است.
۳- تلاش در جهت تقلیل طرفداران موسوی وبه تعبیر بهتر، منتقدان به نحوه برگزاری و اعلام نتیجه انتخابات و آمریکایی دانستن موسوی! ودیگران تلاشی بیهوده و ساده اندیشانه است و دردی را دوا نکرده ونمی کند. منتقدین چرا کم شده اند؟در این مدت نه ماهه چه اقدامی از سوی دولت در جهت اقناع آنها در این مدت شده است که آنها را نسبت به وضع موجود خوش بین نموده است؟ به گمان من آنها اگر بر تعدادشان اضافه نشده باشد که قراینی در این زمینه سراغ دارم کم هم نشده است.
۴- باید خدا را شکر کرد که منتقدین در داخل خانواده انقلاب، پشت سر کسانی مانند موسوی وخاتمی وکروبی و..قرار گرفته اند که قطعا از خودی های انقلاب و از کسانی اند که حاضرهستند برای حفظ وحراست از انقلاب امام ومردم حتی جانشان رابدهند .اگر این رویه تهمت مسخره فتنه وادعای مسخره تر محاکمه سران معترض و در عین حال معتقد به نظام ادامه یابد آنگاه ممکن است جامعه معتقد به آنها نومیدانه نگاه خود رابه سمت وسوی دیگری که قطعا در داخل نظام نخواهد بود بکشاند که در این صورت از دست امثال خاتمی وموسوی وکروبی کاری ساخته نیست.
۵- دامنه ناپختگی افراد نخبه باید هرچه کمتر بشود. اظهارات بعضی سیاسیون نشانگر این واقعیت تلخ است که متاسفانه در بعضی نخبگان، رگه های ناپختگی فراوانی دیده می شود.آنان باید درست و راست با مردم خود سخن بگویند و هرگز درک آنان را دست کم نگیرند.اینقدر عوام و خواص نکنند.مگرهمین عوام ها نبودند که به ندای امام لبیک گفتند و ما خواص را یا از زندان های شاه بیرون آوردند و یا به تبعید و فرار سیاسیون به خارج خط پایان کشیدند؟
۶- در روندی که الآن وجود دارد صحنه سیاست به میدان مسابقه ای می ماند که در آن عده ای هم بازیگرند و داور بازی وهم تماشاچی و برگزارکننده بازی!
در کجای دنیا در عرصه رقابت وسیاست اینگونه عمل می کنند و اینگونه با حریف مسابقه می دهند که با کمترین مشاهده نشانه اعتراض وانتقاد ناراضی به روندبازی و قضاوت قاضی! دراعلام نتیجه بازی!کارت زرد وقرمز داور مبنی بر دستگیری و زندان ومحاکمه وحبس منتقد ومعترض بالا می رود؟ دراین صورت چه کسی از جناح رقیب که از رقابت خود دربازی گذشته نتیجه ای جز حبس وزندان و..نداشته در بازی بعدی حاضر به حضور در عرصه رقابت خواهدشد؟
۷- بسیار ساده اندیشانه است تصور شود با برگزاری با شکوه بزرگداشت سالگردپیروزی انقلاب بخشی ازمردم، مساله انتخابات را به ورطه فراموشی سپرده اند.اینگونه نیست . اگر به این سخن اعتقادی نیست کافی است برای یکبارهم شده دست به یک خودآزمایی بزنند وبه منتقدین اجازه تجمعی آرام را در سرتاسر کشور بدهند. اگر متوجه حضور کم جمعیت شدند شادمانه! به روش های خود ادامه بدهند ولی اگر نتیجه چیز دیگری بود فورا و برای حفظ مابقی وجهه نظام از روندی که در پیش گرفته اند باز گردند و از مردم عذر بخواهند و آب رفته را البته اگر بتوانند به جوی باز گردانند.
۸- هیچ انقلابی بدون انقلابیونی که آن را آفریده اند باقی نمی ماند.از اموری که برای برون رفت از این بحران وسر درگمی فوری می نمایاند آن است که می بایست به روند خروج و به تعبیر مناسب تر،اخراج نخبگان و انقلابیون از درون نظام وحاکمیت سریعا پایان داده شود.طرد نخبه ها از صحنه مدیریت جامعه و دعوت آنهابه الگوگیری از مردم! وادار کردن انقلابیون به سکوت وگوشه نشینی وعزلت واعتراف وتوبه وندامت وبردن آنها به ندامتگاه! نه تنها هیچ مشکلی را برطرف نکرده ونخواهد کرد بلکه به شهادت تاریخ بردامنه مشکلات موجود هم خواهد افزود.
۹- ادامه روند و رویه کنونی بعضی مبنی بر ابجاد بغض ونفرت وتنفردربخشی ازجامعه نسبت به بخش دیگری از آن و مردم را با دامن زدن به احساساتشان در برابر یکدیگر قرار دادن، رویه ای صد درصد اشتباه، بی نتیجه وغیرعقلانی برای هرحاکمیت است.برای رضای خدا هم که شده قدری چشمها رابیشتر باز کنند وبه کسانی که باحضورمیلیونی خود در صحنه انتخابات آن همه شور وشعور وحضور آفریدند این همه تهمت وابستگی به خارج یا انتساب به امویان! نزنند واین همه برای موساد! و انگلیس! وانجمن پادشاهی! وته مانده های فاسد رژیم ستم شاهی پهلوی عامل وعوامل مفت ومجانی نسازند ونتراشند.این سیره حکومتی امام نیست. چرا اینقدرما اهل تهمت شده ایم ودست خود زنان عالم را از پشت بسته ایم!؟
وبلاگ غلامعلی رجایی
*****
غلامعلی رجایی درباره مقاله بالا توضیحاتی چند روز بعد از انتشار آن ارائه کرد که به شرح زیر است: در این چند روزی که از نوشتن مقاله اندر فوائد خاموشی در وبلاگ شخصی ام می گذرد که در سایت های مختلفی مانند کلمه و دیگر سایت ها بازتاب وسیعی پیدا کرده است، این نوشته با بازتاب های متعددی مواجه از سوی دوستان و خوانندگان محترم مواجه شد:
۱- بعضی دوستان صدیق و رفیقان شفیق با دلسوزی هایی عمیق! مرا از ادامه نوشتن و قلم زدن در چنین عرصه هایی منع کردند. به گمان آنها این گونه نوشته ها تند است و ممکن است با عکس العمل مواجه شود.
۲- بعضی با تأیید این نوشته از آن به راه رفتن بر روی مین تعبیر و بنابراین به من هشدار می دادند که باید تبعات آن را هم بپذیرم.
۳- بعضی در کامنت هایی که در سایت کلمه و وبلاگم فرستادند از اینکه هنوز در کشور آزاد مردانی وجود دارند که با صراحت و شجاعت و صداقت با حکومت و حاکمیت حرف می زنند و دولتمردان را نقد می کنند و از خطای آنان در نمی گذرند احساس شادمانی کرده و با تعابیری که شایسته آنها نیستم اینجانب را شرمنده لطف ومحبت خود نموده اند.
۴- عده ای پس از سخنرانی اخیر رهبری در جمع نمایندگان مجلس خبرگان با ذکر سوابق طولانی ام در جبهه و جانبازی و زندانی سیاسی بودنم در زمان شاه ، سعی در القای این مسأله داشته و دارند که جزو کسانی قرار گرفته ام که از کشتی انقلاب پیاده شده ام!.
۵- بعضی این حرفها را که به بهانه نقد سخنان برادر و دوستم سردار محمد کوثری نماینده محترم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در این مقاله نوشته شده و در اصل متوجه مطالب دیگر بوده اند تماماً در جهت نقد ایشان دانسته و به من می گویند بهتر بود این حرفها را بطور خصوصی به ایشان می زدی و از رسانه ای کردن آنها خودداری می کردی.
۶- بعضی هم در تماس های تلفنی و مواجهاتی که با من داشته اند لب به تحسین و در ستی مواد مطروحه در این مقاله گشوده و اینگونه سخن راندن را در جهت اصلاح رویه های موجود حاکمیت از یکسو و تعمیق آگاهی ها و باورهای عمومی جامعه از سوی دیگر اقدامی متعهدانه ، مفید، لازم و ضروری دانسته اند.
ضمن احترام به همه این نظرها و نوشته ها ، بر این باورم که در شرایط کنونی اینگونه نوشتن ها و نقدها آن هم ازسوی کسانی مانند این کمترین و تمام کسانی که در داخل حکومت اند و برای تأسیس و برپایی جمهوری عزیز اسلامی امام زحماتی کشیده و رنج هایی در جهت حفظ و بقای آن کشیده و می کشند و عمیقاً قانون اساسی و اصول آن را باوردارند نه تنها شجاعت و تهور نبوده و راه رفتن بر روی مین و پیاده شدن از کشتی انقلاب و نظام تلقی نمی شود بلکه برترین و بزرگترین خدمت به حاکمیت، مسؤلان و در جهت بقای بهتر نظام عزیز اسلامی ماست.
بر این باورم و از امام عزیز که رحمت و رضوان خدا بر او ونسل محترم او باد آموخته ام که اگر می خواهم دین دار و دین مدار باشم و نه شریعتمدار! می بایست از رویه دینداران در کسوت اهل کسب و منفعت و سود ومصلحت و بده وبستان و کسانی که در نظر و سخن و تئوری انقلابی هایی دو آتشه اند ولی در صحنه عمل بر قاعده و مشرب سود و فائده رفتار می کنند عمیقاً بدور باشم .
بر این باورم اینگونه نوشته ها و نقدها که دوست و دشمن آنها را صادقانه و بدور از هرگونه حب و بغض شخصی من با این و آن می دانند خود خدمتی بزرگ به بقای این جمهوری است.
همه کسانی که لا اقل در این سه دهه مرا شناخته اند می دانند که هیچگاه بفرموده کسی ننوشته ام و بفرموده کسی از نوشتن دست نکشیده ام.چون نقد صریح و صادقانه حکومت و حاکمیت را به تعبیر زیبای پیر جماران که همه مدیون روشن بینی اوهستیم ، موهبتی الهی می دانم .
بر این باورم این نوشته ها و نقدهای امثال من نه تنها شجاعانه و متهورانه نیست و نباید پاسخ تهدید و طرد و زندان و..داشته باشد بلکه با ظرفیت هایی که در نظام هست و باید باشد نه تنها حرفهایی تقریباً معمولی است! بلکه حتی حکومت باید در عمل دیگران را به اتخاذ این رویه ها تشویق نماید.
چرا باید رفتارحکومت بگونه ای باشد که وقتی نوشته های کسی مانند این کمتر از کمتر! به دلیل تشرف به عتبات موقتاً مدتی کوتاه متوقف می شود نامه ها و تلفن ها وکامنت هایی آکنده از نگرانی دوستان در این جهت زده و نوشته شود که لابد نیروهای امنیتی مرا دستگیر کرده اند!
چرا کسی مانند فاضل آزاده ارجمند، محمد نوری زاد که در قضیه حصر مرحوم آیت الله منتظری آن همه غیر منصفانه در دفاع و حمایت از رهبری در رادیو وغیر رادیو به آن مرحوم تاخت و چنان به رهبری اعتقاد داشت که به کمتر از لفظ مولا با او سخن نمی گفت به دلیل طرح چند نقد و نامه ونصیحت به ایشان، باید این همه در زندان انفرادی بماند و به دلیل اینکه از جناح منتقد نیست کسی راهم نداشته باشد که در مقام دفاع از او برآید؟
آیا در جمهوری اسلامی نصیحت و نامه به رهبری باید سزای دستگیری وحبس و زندان و محکومیت داشته باشد؟ دراین صورت تفاوت ما با حاکمان پیش از انقلاب که داعیه حکومت اسلامی وعمل به سیره نبوی وعلوی نداشتند چیست؟!
کجای اسلام و کدام یک ازآموزه های اسلامی این رویه را تأیید کرده و می کند؟
من برای کسب و منفعت و نان به این عرصه نیامده ام که با احتمال خطری دکان کسب بربندم و مثل بعضی ها بگونه ای زندگی کنم که در قبال ستمها و قتل مظلومانی که می بینند بگونه ای سکوت کرده اند و دم فرو بسته اند که گویی به قدیسانی می مانند که چون روزه سکوت گرفته اند حرف زدن و سخن گفتنشان روزه آنها را باطل می کند! و هنوز مشرک نشده ام که در جهت شهرت و کسب نامی قلم بزنم که به آن احتیاجی ندارم چه آن را در دست مردم نمی بینم!
نظام چرا باید من و امثال مرا دستگیر کند؟
کجای اسلام و قانون اساسی و سیره امام صرف متفاوت نوشتن و گفتن و اندیشیدن شهروندها را با حاکم وحاکمیت و حکومت جرم می داند؟
چه کس و چه کسانی باید تاوان این بدبینی مردم را به نظام بپردازند و آیا قابل پرداخت هست؟
در آستانه میلاد پر برکت رسول گرامی اسلام که درود خدا بر او و آل پاک و بی کینه او باد !هستیم.کاش نسیم رحمتی از مدینه بوزد و مشام جان و دل و اندیشه ما را معطر کند تا از هر چه کینه مندی و تنگ بینی و طردخواهی است فاصله بگیریم.
من اگر اختیاری داشتم در آستانه این عید بزرگ و در روزهای منتهی به نوروز در زندان ها را باز می کردم و تمام زندانیان سیاسی را که در اولین ساعات پس از انتخابات بدون هیچ جرمی دستگیر شدند و نیز جوانان دانشجوی دستگیر شده پس از عاشورا را آزاد می کردم.
حال که اختیاری ندارم از بزرگان کشور و دین اعم از مراجع عظام و نمایندگان خبرگان ومجلس و اعضای مجمع تشخیص و ائمه جماعات عاجزانه می خواهم بمیدان بیایند و در جهت آزادی زندانیان سیاسی این ماه ها وساطتی کنند و چهره عطوف نظام مقدس اسلامی را به آن باز گردانند.
به عنوان یک شاگرد تاریخ ازمعلم خود می گویم که:
هیچ حکومتی ازعقوبت سخت مردم و منتقدانش به نتیجه ای نمیرسد و از بخشیدن منتقدان و مخالفانش ضرری نمی بیند.
با سلام و احترام
۱- آنچه حقیقت دارد این است که نه تنها از طرفداران مهندس موسوی کاسته نشده بلکه افزون تر هم شده اند!
البته پذیرش این حقیقت برای آنان عذاب آور و تلخ است، لذا سعی دارند با وارونه نمایی به خود دلداری بدهند و به خیال خود فضای ناامیدی را در جامعه ایجاد کنند تا مردم معترض خاموش شوند و اعتراض های شان را پی گیری نکنند… که البته نتیجه ی عکس دارد.
۲- اگر شرف دارند و به سخنی که می گویند ایمان دارند بعد از ۹ ماه و بعد از این همه درخواست قانونی از سوی گروه ها و جناح های اصلاح طلب، فقط برای یک روز یک مجوز سکوت به معترضین بدهند (بدون وجود هیچ نیروی لباس شخصی و انتظامی و …) به قول کروبی عزیز امنیت اش را هم خودمان تامین می کنیم… این تجمع می تواند در یک بیایان، مثل کویر قم و در خارج شهرباشد تا آقایان نگران شکسته شدن شیشه ها و ایجاد ترافیک و راه بندان و از این قبیل مسائل نباشند (که البته همیشه هم خودشان در به راه انداختن ناآرامی ها پیش قدم بودند) آن وقت بیایند و با اطمینان بگویند که طرفداران میر حسین کم شده اند یا نه…
حرف حساب و منطقی جواب ندارد…. اما افسوس که اینها اصلن منطق ندارند!
در واقع به صلاح شان نیست که منطقی و از روی حساب و کتاب حرف بزنند چون می دانند که کم می آورند!
۳- چرا به آیت الله هاشمی رفسنجانی اجازه نمی دهند مطابق با سال های قبل، خطبه های نماز جمعه را برگزار کنند و همچنان امام جمعه ی موقت تهران باقی بمانند؟ چرا می گویند به صلاح نیست که ایشان در نماز جمعه حضور یابند؟ آیا از همین ۴ الی ۵ هزار نفر می ترسند و نگران اند؟
۴- همین ترس ها، نشان می دهد که ما « بی شماریم » !
ميم... سبز
۷ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۰۰بهتر بود اشتباهات املایی نداشت. مثلا در مواردی در متن بحای کلمه جاهلان سیاسی کلمه نخبگان آورده شده است
Anonymous
۸ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۲۶قطعاً همه ی مردم میدانند که جنبش سبز قوی تر و اعضای آن بیشتر شده اند چرا که واکنش دولت به کنش مردم در اعتراض نسبت به تقلب در انتخابات وحضور میلیونی مردم در راهپیمایی ها و اعتراضات پس از انتخابات به ویژه در راهپیمایی معروف 25 خرداد نشان داد برای اثبات خود با بی شرمی تمام علاوه بر دروغ گویی ، همه مردم را الاغ و بز و بزغاله فرض می کنند چراکه اعلام درصدی از آرای آقای موسوی در شهرتهران با حضور چند میلیونی مردم خیلی زود خنثی شد که تبعات این حضورواکنش های شدیدی را علیه مردم در پی داشت که بازداشت ،حبس و ضرب و شتم،تجاوز و زورگویی و کشتار جوانان ایرانی به وسیله یک عده ارازل و اوباش بی خانواده از آن جمله اند.
Anonymous
۹ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۰۲